درباره فیلم درایو یا رانندگی
یک راننده بیهویت
محسن خسروجردی|روزنامه نگار
درایو یا رانندگی یکی از آن فیلمهای مهم سال ۲۰۱۱ است که در لیستهای طولانی به عنوان فیلمهایی که باید دیده شوند در انتهای سال میلادی منتشر میشوند. در فیلم درایو با یک داستان گویی نه به شیوه کلاسیک و شاید با سبکی نوین روبرو باشیم. فیلم با یک معرفی خیلی خوب شروع میشود و از همان ابتدای فیلم با شخصیت اصلی فیلم پسر راننده با بازی رایان گاسلینگ آشنا میشویم. در معرفی فیلم به نظر میآید که با یک فیلم پلیسی و پر از تعقیب و گریز به شکل فیلمهای معمول و پر ریخت و پاش هالیوودی روبرو هستیم، اما کارگردان جوان فیلم نیکلاس ویندینگ رفن با استفاده از امکانات فیلمهای تجاری فیلمی آبرومند از لحاظ ساختار دراماتیک و فیلم نامه میسازد که هم ارزش ساختاری دارد و هم قابل دیدن است. فیلم درایو داستان خاصی ندارد. داستان درایو مثل شخصیت اصلی فیلم که نامش گفته نمیشود، مجهول و بیهویت است. در طول فیلم مجموعهای از اتفاقات را میبینیم که همگی انگار میخواهند تبدیل به فیلم شوند اما موفق نیستند. ابتدای فیلم با یک سرقت روبرو هستیم که به نظر میرسد داستان فیلم پلیسی است، در صحنه بعدی همان پسر راننده را میبینیم که شب گذشته در سرقتی شراکت داشته است اما امروز در فیلمی مشغول بدلکاری صحنههای ماشین رانی است. بعد از آن نیز همان جوان را میبینیم که در یک تعمیرگاه مشغول کار است. ابتدای طولانی فیلم مجموعهای زنجیر وار از تصاویری است که پسر ساکت و درونگرایی را نشان میدهد تا بیشتر از آنکه به شخصیت اول فیلم جان دهد به رانندگی جان بدهد و در فیلم با کاراکتر رانندگی روبرو باشیم. تا جایی که رانندگی در تمام قسمتهای فیلم نقش محوری پیدا میکند، حتی در یکی از سکانسهای انتهایی فیلم از رانندگی برای انتقام استفاده میشود. بعد از آن پسر جوان با زنی که همسایه کناریاش است آشنا میشود، زن با بچهاش زندگی میکند و همسر او در زندان است. در این قسمت از فیلم دوباره با داستانی جدید روبرو میشویم که تا حدودی شخصیت اصلی فیلم را تغییر میدهد و گویی زن همسایه شخصیت اصلی فیلم میشود. جوان راننده عاشق زن همسایه میشود و همسر او از زندان آزاد میشود و باز اینجا با یک داستان عشق ممنوعه روبرو میشویم و داستان بعدی بدهکاری شوهر عشق ممنوعه است و تهدیداتی که به خانوادهاش میشود و جوان راننده که عاشق زن و بچه او شده حاضر است برای نجات آنها جانش را به خطر بیندازد. و در ادامه داستان جنایی میشود. تقریبا میتوان گفت یک ساعت که از فیلم میگذرد تازه با داستان جدیدی آشنا میشویم و چهل دقیقه با این داستان جدید همراه میشویم. اما با همه اینها فیلم درایو فیلمی تجاری نیست و با اینکه هنرپیشههایی چون رایان گاسلینگ و استیو مک کوئین هنر پیشههای تجاری هستند اما نوع فیلم و کم بودن جلوههای ویژه و غیر واقعی نبودن صحنههای تعقیب گریز و مهمتر از همه اینها دوری از آرتیست بازی و قهرمان گرایی معمول در فیلمهای هالیوودی باعث شده است تا با فیلم باشخصیتی روبرو باشیم که در آشفته بازار فیلمهای سال ۲۰۱۱ به عنوان فیلم خوب و قابل دیدن به حساب بیاید. در آخر جمله استثنایی راجر ایبرت را قرار میدهم که شاید این جمله به عنوان یک جمله طلایی برای تعریف سینمایی باشد که این روزها در سینمای هالیوود جریان گرفته است: «درایو مثل سایر فیلمهای دهههای گذشته امریکا قهرمان مرکزی ندارد اما سایهای از قهرمان در آن جریان دارد.»
منبع: http://khabardan.blogfa.com/post-63.aspx