تحلیل فیلم
در این مقاله انیمیشن پیونکیو ساخته ی والت دیزنی مورد بررسی قرار گرفته
تفاوت های بسیاری میان کتاب کولودی و فیلم کمپانی دیزنی وجود دارد . در فیلم ٬ مسیر
داستان ساده تر شده و پینوکیو تبدیل به شخصیتی ساده ٬ خوش گذران و بی خیال می شود در صورتی
که در کتاب اصلی کاراکتری خودسر ٬ ناسپاس و کله شق دارد . با این حال ٬ تمام عناصر اصلی در
فیلم حضور دارند و پیام نهفته در کتاب دست نخورده باقی مانده است .
ضمن این که این
انیمیشن با انیمیشنهای پینوکیو ی دیگر کمپانیها و مورد نمایش در آمده توسط صدا و سیمای ایران تفاوت
چندانی ندارد .
پیدایش پینوکیو
فیلم با ژپتو آغاز می شود ٬ یک نجار و عروسک ساز
ایتالیائی که در حال تراشیدن یک قطعه چوب برای ساختن یک عروسک خیمه شب بازی است .
او این عروسک را به شکل یک انسان می سازد ولی عروسک موجودی بی جان است . ژپتو به
نوعی نماد خالق(“Demiurge”) افلاطون و دیگر
فلاسفه است. “Demiurge” واژه ای یونانی
بوده و به معنای سازنده٬ صنعتگر و یا استادکار می باشد . به بیان فلسفی٬
خالق یا سازنده “ خدای کوچکتر” جهان مادی است ؛ او کسی است که موجودات
ناکامل را که تسلیم دامها و حیله های دنیای مادی می شوند ٬ خلق می کند . خانه ی ژپتو پر از
ساعتهائیست که خود او آنها را ساخته . همانطور که می دانید ٬
ساعت وسیله ی سنجش زمان ٬ یعنی یکی از بزرگترین محدودیت های جهان مادی ما است .
“خارج از عالم روحانی که به خالق یا موجود فناناپذیر منحصر است
٬
ما بخاطر خلق وجود فیزیکی خود٬ نسبت به کسی که ما را خلق کرده مسئول بوده و می بایست برای
ایجاد ارتباط با او رنجهائی را متحمل شویم ” منلی پی هال٬ آموزه های سری تمام اعصار
ژپتو یک عروسک خیمه شب بازی ساخت و سپس متوجه شد که به کمک
“خدای بزرگتر” نیاز دارد تا بارقه ی الهی مورد نیاز برای تبدیل شدن عروسک به یک
“پسر واقعی” را به پینوکیو اعطا کند . به بیان رمزی ٬ پسر واقعی نماد انسان روشن ضمیر می
باشد .
خوب ٬
حالا او چه می کند؟
“او روبروی یک ستاره زانو زده و دعا می کند”. او از خدای
بزرگتر (معمار بزرگ ماسونها) می خواهد تا با نیروی الهی خود در جسم بی جان پینوکیو
روح بدمد.
آیا این ستاره همان صبح ٬ ستاره ی مقدس فراماسونریست؟
نکته ی جالب توجه اینجاست که سالها بعد و در سال ۲۰۰۹
در انیمیشن ۹ که با همکاری تیم برتون ساخته شد ، شخصیت مشابه ژپتو نه با
دعا بلکه با استفاده از روشهایی کابالیستی به تعدادی عروسک جان
میبخشد ، البته انیمیشن
۹
نه در این مورد و نه درموارد دیگر به هیچ عنوان دست به بیان مفاهیم بصورت نمادین
نمیزند .
“پری آبی” که ما او را با نام فرشته ی مو آبی میشناسیم٬ نماینده ی خداست و به زمین می
آید تا به پینوکیو فهم کیهانی و یا از منظر عرفا “عقل” را اعطا نماید.
“این عقیده مورد پذیرش عرفای مسیحی است که رستگاری بشریت با
نزول عقل امکان پذیر است. عقل که والاترین وجود روحانی مافوق خالق بوده و قابلیت
ورود به سرشت انسان را دارد٬ ابدیت آگاهانه را به موجودات خلق شده توسط خالق اعطا می کند.
“همان منبع
پری افسونگر نعمت حیات و اختیار (دقیقاً همانند یک انسان) را
به پینوکیو اعطا می کند . حالا با وجود اینکه او زنده است ولی هنوز یک “پسر واقعی”
نیست . مکاتب سری می آموزند که زندگی تنها پس از روشنیدگی آغاز می شود . هر چیزی
غیر از این ٬
بجز فرسایش تدریجی نیست .
زمانیکه پینوکیو می پرسد “آیا من یک پسر واقعی هستم؟”
پری پاسخ می دهد ”نه پینوکیو٬ اینکه آرزوی ژپتو بطور کامل درباره ی تو محقق شود کاملا به
خودت بستگی دارد . ثابت کن که شجاع٬ راستگو و متواضع
هستی؛ در اینصورت ٬ روزی تو یک پسر واقعی خواهی شد”.
موضوع اعتماد به نفس و تزکیه ی نفس نه از ادیان الهی بلکه قویا
از آموزه های شبه عرفانی و ماسونی الهام گرفته شده است: رستگاری روح چیزیست که
از خویشتنداری ٬ خودآگاهی
و قدرت اراده ی بسیار قوی حاصل می شود . ماسونها بطور نمادین٬
این فرایند را به زبری اولیه و تکامل نهائی سنگ صیقل داده شده تشبیه
می کنند.
“ در تفکر فراماسونری٬ یک سنگ زبر استعاره
از اولویت یک فراماسون ناآگاه برای یافتن روشنی است. یک سنگ صیقلی نماد
فراماسونیست که با استفاده از آموزه های ماسونی٬ برای رسیدن به یک
زندگی شرافتمندانه تلاش می کند وتمام کوشش خود را برای کسب روشنی انجام می دهد .
در مرتبه ی “همکار صنعتگر” ما شاهد استفاده از سنگهای زبر و صیقل یافته هستیم .
درسی که باید آموخته شود این است که بوسیله ی آموزش و کسب آگاهی٬
شخص می تواند به وجود روحانی و معنوی خود دست یابد. همانند
انسان ٬ هر سنگ زبر در ابتدا موجودی ناکامل است . با آموزش٬ جلب محبت و عشق برادرانه٬ انسان می تواند سنگ
وجودی خود را به شکلی در آورد که مطابق نمونه ی مجازی آزموده شده و در حدود مرزهای
خویش که موهبتی از جانب خالق است محدود شده باشد.”
لژ تعلیمات ماسونی
به همین صورت که ماسونها فرایند روشنیدگی را با تبدیل یک سنگ
زبر به سنگی صاف نشان می دهند٬ پینوکیو سفر خود را از تکه چوبی بی شکل آغاز و بسوی هموار
کردن وجود خود گام بر می دارد تا در نهایت به یک پسر واقعی تبدیل شود. هر چند که
هیچ چیز او را خراب نمیکند. یک فرایند کیمیا گونه ی درونی برای
اینکه او سزاوار روشنیدگی شود مورد نیاز است. او باید وارد زندگی شده٬
با وسوسه های آن مبارزه کند و با استفاده از وجدان و ضمیر خود (که بصورت جیمینی
جیرجیرک تجسم یافته) راه درست را انتخاب نماید.قدم اول این است که او باید به
مدرسه برود(نماد آگاهی). پس از آن٬ وسوسه های زندگی به سرعت بر سر راه پینوکیو قرار می گیرند.