Into the sorrow of the night Through the valley of dark dispair Across the black sea of iniquity Where the wind is the cry of the suffering There came a glorious saving light The light of eternal peace Jesus Christ, the King of Kings.
...*.*.*.*.*.,وبلاگ من در تبیان.*.*.*.*.*...
کل آیتم ها 14
سؤال ... دویدم ودویدم به یك سؤال رسیدم كیه كه توی دنیا ماهی می ده به دریا؟ برف و تگرگ می سازه درخت و برگ می سازه؟ به بلبلا آواز می ده به موش دم دراز میده به آدمها خواب می ده آفتاب و مهتاب می ده جواب تو آسونه خدای مهربونه هر بچه ای می دونه ....... شاعر : ناصر كشاورز
سبز ... من رنگ سبزم برگ درختم گاهی لباسم بر بندرختم من سبز هستم رنگ بهارم هم پیش گلها هم پیش خارم من رنگ سبزم رنگ خیارم من رنگ برگم رنگ بهارم. .... شاعر : جعفرابراهیمی(شاهد)
مهربانترین ... مهربانتر از مادر مهربانتر از بابا مهربانتر از آبی با تمام ماهیها مهربانتر از گلها با دو بال پروانه مهربانتر از ابری با گیاه،با دانه مهربانتر از خورشید با گل و زمینی تو تو خدا،خدا هستی مهربانترینی تو .... شاعر : افسانه شعبان نژاد
http://img.tebyan.net/Avatar/100.jpg
بر قامت دلربای مهدی (عج)صلوات
بنام مهربانترینم ...
یه توپ دارم قلقلیه سرخ و سفید و آبیه
میزنم زمین هوا میره نمیدونی تا كجا میره
من این توپ رو نداشتم مشقامو خوب نوشتم
بابام بهم عیدی داد یه توپه قلقلی داد
:-P
(( ببخشید ... كودك درونم ییهویی شیطنت كرد !))
هميشه مهربان بمان ...
مشق شب...باز با دست كوچكت، امروزمیروی تا مداد برداریمی نویسی تو؛آب ، بابا، نانباز انگار، مشق شب داریشعرهای كتاب را از حفظبا صدای بلند میخوانیخوش به حالت كه یاد می گیریدرس امروز را به آسانیدرسهای كتاب می گویند:ژاله گلدان پر گلی داردژاله هر روز توی گلدانشآب را قطره قطره می باردمیروی در حیاط و می كاریتوی گلدان خود ، گل لالهكاش گلدان كوچكت می شدمثل گلدان پر گل ژاله...شاعر : رودابه حمزه ای
آهای آهای آی بچه جان در كوچهها سنگ نپران سنگ بزنی سر بشكنی خدانكرده ناگهان سر كه شكستی شر و شر خون میریزه از جای آن صاحب سر داد میزنه آی پاسبان آی پاسبان میبرنت كلانتری به ضرب و زور و كشكشان آن جا تو را حبس میكنند بین تمام حبسیان نه خواب خوش كنی دگر نه این كه داری آب و نان از پدرت پول میگیرند به اسم جرم یا كه زیان تا بجهی ازین بلا كندی تو هفت دفعه جان مخر برای خود ستم سنگ نپران سنگ نپران ..... (یمینی شریف)
از قطره تا دریا یک قطره کوچک در فکر دریا بود آن قطره کوچک تنهای تنها بود یک روز با خورشید کم کم به بالا رفت از چشمه ای کوچک تا آسمانها رفت آن قطره باران شد از ابرها بارید آن قطره شبنم شد بر برگ گل غلتید گاه از دل کوهی با چشمه ها جوشید گاهی گلی زیبا ان قطره را نوشید با رود جاری شد تا دورتر ها رفت آن قطره کوچک آخر به دریا رفت
فارسی دوم- 1322 ..... من بابا را خیلی دوست دارم بابای خوب و پیرم دستش را من میگیرم چه خوب و مهربان است چه قدر خوشزبان است آن ریش مثل برفش بامزه كرده حرفش چین و چروك رویش رنگ سفید مویش بابا را كرده زیبا اندازهی یك دنیا شبها كه آید خانه با گفتن فسانه در چشم ما كند خواب تا صبح پیش از آفتاب به احترام بابا با هم میكشیم هورا