کیش ومات
اگر می خواهید زندگی یک آدم را که ته بدشاندسی است ، ببینید و کلی بخندید ، پیشنهاد می کنم که یک دیدی به ادامه مطلب بزنید.
* کارگردان : جمشید حیدری
* بازیگران : حمید گودرزی / الناز شاکردوست / نیما شاهرخ شاهی / بهنوش بختیاری / شهره لرستانی / علی صادقی / محمدرضا هدایتی / سعید پیردوست / مهدی میامی / کاظم روزی طلب / احمد پورمخبر / اکبر عبدی / رحیم هودی
* شرح : فیلم درباره ی بدشانسی جوانی به اسم بهروز (آقای گودرزی) است که از دار و بار برایش بدشانسی میبارد ، از جمله دانشگاه رفتن و سربازی کردنش و .... که به دلیل همین بدشانسی قصد خودکشی دارد ؛ اما حتی در خودکشی هم شانس نمی آورد ، مثلا برق قطع می شود و کلی اتفاقات دیگر . به همین خاطر او را نزد دکتر اسدی دانشجوی روان شناسی (خانم شاکردوست) می برند . ایشان سعی می کنند با صحنه سازی هایی به او ثابت کنند که خوش شانس است ، اما حریف شانس بد او نمی شود ....
بالاخره در یک شرکت ، آن هم به خاطر سفارش دکتر اسدی و با کلی صحنه سازی به عنوان مدیرعامل استخدام می شود ؛ اما طبق معمول آن جا هم سرش کلاه می گذارند و یک دزدی پنج میلیارد تومانی را به گردنش می اندازند . با پی گیری های خانم دکتر ، پلیس و بقیه متوجه می شوند که کار بهروز نبوده و پول ها به طرز معجره آسایی پیدا می شوند و در نهایت آقا بهروز ما می فهمد که خیلی هم بدشانس نیست .
* نقد : فیلم از نظر تصویر برداری و انتخاب بازیگران خوب عمل کرده و از همان فرمول جاذبه نیوتون بهره برده ؛[تعجب نکنید] یعنی استفاده از سوپراستارها و بازیگران محبوب برای جذب مخاطب . ایفای نقش خانم بختیاری در نقشی کاملا فرعی تایید کننده ی این نظریه است .
الحق که فیلم لحظه های کمدی زیبایی را برای تماشاچی به ارمغان آورده و در لابه لای آن حرف های خود را می زند .
کلا این فیلم می خواهد بگوید که اگر چند بدشانسی پشت سر هم بیاید ، درعوض یک خوشبختی و شانسی بزرگ را در پی خواهد داشت . اما از میانه های داستان ، فیلم کمی به جاده خاکی می زند ؛ یعنی وقتی که بهروز دکتر اسدی را می بیند و عاشقش می شود . تا اینجا مشکلی وجود ندارد چون بهروز نمی داند که خانم دکتر نامزد دارد ، اما دکتر اسدی رفتاری نامتعارف و تعریف نشده ارائه می دهد ، طوری که احساس می شود او نیز عاشق بهروز شده و خیلی رفتار خودمانی با او دارد که قابل پذیرش از کسی که نامزد دارد ، نیست .
آخر فیلم هم یک تبلیغ توریستی برای شهر شیراز نمایش داده می شود و در آخرین سکانس کنار مقبره ی حضرت حافظ شعر : از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر.... را میخوانند .
* دیالوگ برجسته : " بین حقیقت و واقعیت هم کلی تفاوت است. "
نوشته و تنظیم :وبلاگ نگاتیو(nfilm.parsiblog.com)