ر باغ شهادت باز، باز است
پدر شهید شیروانیان: پسرم از من پیشی گرفت
بال فرشتگان این بار نیز بر فراز شهری به پرواز درآمده که سالهاست مردانش بر در خانه حضرت معبود ضجه میزنند که در باغ شهادت را نبندید.
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، این بار فرشتگان خاک پای مردان و زنانی را سرمه چشمشان کردند که آمده بودند ابوالفضلی را به خاک بسپارند که تنش به لباس رزم و دلش به بزم عاشقی گرم بود، بزمی آنچنان طربگون که میزبانش حسین بن علی (ع) است و شهد و شرابش شهد شهادت.
این بار دوباره شهر اصفهان رنگ باخت و رنگ سرخ عاشقی به خود گرفت و میهمانی را به دوش گرفت و تا گلزار عاشقی بدرقه نمود که چشم امید عاشقان به میزبانی او در روزی است که روزگاران برای رسیدن به آن روز سلسلهوار از پس هم میگذرند.
میهمانی از دیار غم زده شام با خلعتی ایرانی و سری به داغی سرب اشقیا سپرده به زادگاهش بازگشت تا دوباره امیدی باشد بر گشایش دریچههای امید بر باغی به نام باغ شهادت.
این بار ابوالفضل شیروانیان با اینکه تنها حدود 4 دهه از عمرش میگذشت "عند ربهم یرزقون" شد و با ردای خدمت به اهل بیت به اوج انسانیت رسید و شهد شهادت نوشید.
روز 24 آذرماه گلولهای سربی و داغ غران و زوزهکشان از قناسه مردی ناپاک جهید و از پشت سر، بر سر مردی نشست که "اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک" دعای ثابت قنوت نماز عاشقیش بود.
مردی از جنس ایثار و شهادت که وقتی دلش میگرفت، گام بر بال ملائک الله مینهاد و راهی دیاری میشد که کاظمی، خرازی، جاننثاری، ردانی و ... میزبانانش بودند.
مردی با لباس رزم سبز بصیرت از نوع پاسدارانی که حریم اهلبیت(ع) برایشان حریم الله است و برای دفاع از آن هر جا که باشد انگشت داوطلبیشان جوهری میشود.
ابوالفضل رفت تا محمد مهدی سه سال و نیمهاش به عنوان تنها یادگار یک زندگی مشترکِ چند ساله، دوباره زیر سایه پدربزرگی ولایی قرار گیرد که توانست فرزندی بزرگ کند که در راه ایثار و شهادت از پدر پیشی گرفت.
در زیر گفتوگوی خبرنگار فارس با سردار مجتبی شیروانیان رئیس بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس استان اصفهان و پدر شهید تازه به شهادت رسیده را از نظر میگذرانیم.
فارس: سردار، لقب پدر شهید به شما هم اعطا شد، نظرتان را در این زمینه بفرمایید
شیروانیان: اول باید خدا را شکر کنم که امانتی را که سی سال قبل در چنین ایامی به ما داد، در چنین ایامی با عزت و بصیرت و در راه خودش از ما پذیرفت.
فرزندم در راه دفاع از دین و قرآن و اهل بیت (ع) و دفاع از حریم کریمه اهل بیت (ع) و عقیله بنی هاشم، حضرت زینب (س) در ایام اربعین حسینی(ع) جانش را داد و من برای همین خدا را شاکرم.
فارس: از دست دادن فرزند خیلی سخت است، اما شما خدا را شکر میکنید، در این زمینه هم توضیح میدهید؟
شیروانیان: مسلم است که خیلی سخت است، من سی سال نوکری آقا ابوالفضل را کرده بودم و از نظر عاطفی بسیار دردآور است، اما من روزی که لباس سپاه پاسداران را پوشیدم، به تمام اطرافیانم گفتم شهادت برای کسی که این لباس را میپوشد، بزرگترین افتخار است، فرزندم هم ملبس به این لباس بود و او هم به خوبی میدانست چه راهی را انتخاب کرده است.
فارس: شهید ابوالفضل دارای همسر هم بود و حتی یک فرزند پسر هم داشت، آیا همسر ایشان هم همین نظر را دارند؟
شیروانیان: من تعجبم از این است که خداوند چه صبری به مادر و همسر این شهید داده است، البته عروسم هم از دختر یکی از همکارانم است و با این رسالت به خوبی آشناست، روزی هم که پیکر ابوالفضل را به اصفهان آوردند ایشان تاکید داشت وصیت همسرش را اجرا کند و من آنجا این موضوع را به چشم دیدم که وقتی خداوند مصیبتی میدهد، تحمل آن را هم میدهد.
فارس: مادرشان هم مانند شما به شهادت فرزندشان افتخار میکنند؟
شیروانیان: مادرشان هم زنی صبور و ولایی است، ایشان هم به خوبی میداند که لباس سپاه پاسداران لباس خدمت به محرومان و مظلومان است و به همین سبب این لباس را مقدس میداند، حالا با این تفکر ایشان افتخار میکند که پسرش بهترین راه ممکن را رفته و به دست شقیترین انسانها آن هم به نامردی به شهادت رسیده است.
به نظر خانواده ما، شهادت برای همه اولیا الله افتخار است و به همین سبب برای بازماندگان بجای تسلیت، جای تبریک دارد، اصلا شاید خداوند می خواست امانتش را به گونه دیگری غیر از این مانند یک تصادف، سکته و یا مرگهایی که در جامعه رایج است ببرد، اما حالا خداوند سر ما منت گذاشته و فرزندمان را در راه خودش، اهلبیتش و در راه بصیرت برده، فقط امیدوارم بتوانم رسالتی را که خداوند با اعطای واژه پدر شهید بر دوش من نهاده است به خوبی اجرا کنم.
پسرم درس بزرگی به پدرش داد و خیلی به هنگام رفت، نه دیر نه زود، دقیقا همان وقتی که خداوند مقرر فرموده بود؛ من هم به این افتخار میکنم و هم به این که فرزندم به برکت وجود ولی امر مسلمین، مقام معظم رهبری یک فرزند صالح بود و در راه اسلام و خدا رفت.
فارس: این طور که اطرافیان عنوان کردهاند، آقا ابوالفضل ارادت ویژهای به حضرت زینب داشتهاند، در این خصوص توضیح میدهید؟
شیروانیان: ایشان همه اهل بیت (ع) را دیوانه وار دوست داشتند، اما وقتی نام حضرت زینب میآمد به گونهای دیگر منقلب میشد، وقتی ذکر مصیبت ایشان میشد، ابوالفضل از عمق وجود گریه میکرد. وقتی هم اخبار بیحرمتیهای تکفیریها را به حرم این عزیزان میشنید بیاختیار منقلب میشد و همیشه میگفت چطور میتوانیم زنده باشیم و این همه بیمهری را ببینیم.
با این توضیح بالاخره یک روز آمد و گفت بر اساس وظیفهای که دارم میخواهم به سوریه بروم و آنجا ادای دین کنم، داوطلبانه با اصرار و خواهش و تمنا و حتی گریه اجازه گرفت و عازم سوریه شد.
همرزمانش میگویند از روزی که رسید آنجا دیوانهوار دوست داشت به مردم خدمت کند، حتی برای این خدمت رسانی برنامه منظم داشت.
فارس: شما از رفتنش به سوریه راضی بودید؟
شیروانیان: وقتی آن جا بود همیشه با ما تماس میگرفت و به من، مادر و خانمش میگفت اگر شما رضایت دهید کار من حل میشود، آنقدر اصرار کرد که من و مادرش هم گفتیم هر چه خیر و صلاح تو باشد و هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد، مثل اینکه دیگر خیالش راحت شد، آمد و خانمش را هم راضی کرد، وقتی برگشت سوریه تنها 18 روز آنجا بود و بعد خبر شهادتش را آوردند.
فارس: خبر شهادتش را چگونه فهمیدید؟
شیروانیان: روز جمعه 23 آذر ماه و یک روز پیش از شهادتش من رفتم منزل ابوالفضل تا به عروس و نوهام سری بزنم، آنجا بودم که آقا ابوالفضل با خانهاش تماس گرفت و وقتی فهمید من آنجا هستم گوشی را گرفت و با من هم صحبت کرد، در بخش آخر صحبتهایش گفت: " از شما معذرت میخواهم که زحمت همسر و فرزندم به گردن شما افتاد، من هم گفتم، " شما داری زحمت اصلی را میکشی ما که کاری نمیکنیم"، در این لحظه ناگهان یک سکوت بین ما ایجاد شد، حتی من فکر کردم تلفن قطع شده است، وقتی گفتم "الو" او از آن طرف خط فقط گفت: "کاری ندارید؟ خداحافظ" و این آخرین کلامی بود که از فرزندم شنیدم.
فردای آن روز یعنی روز شنبه، تکفیریها با قناسه سر فرزندم را مانند نامردها از پشت سر نشانه گرفته بودند و او را به شهادت رساندند.
در همان روزها احساس میکردم حال خوبی ندارم و فشارم به شدت بالا رفته بود، اما هم داروهایم را به موقع خورده بودم و هم رژیمم را رعایت کرده بودم و علت این فشار بالا را نمیدانستم.
تا روز دوشنبه یکی از همکارانم آمد و به گونهای میخواست مقدمهچینی کند، اما من از سال62 در تعاون سپاه فعال بودم و با خانواده شهدا در ارتباط بودم، لذا خوب میدانستم که خبر شهادت را چطور به خانواده شهید اطلاع میدهند و فهمیدم ابوالفضل شهید شده است، در آن لحظه یادم هست فقط گفتم "انالله و انا الیه راجعون."
فارس: مادر و همسر شهید چگونه متوجه شدند؟
شیروانیان: خب بعد از اینکه من این خبر را شنیدم اول خدا را شکر کردم، اما مشکلترین کار این بود که این خبر را به مادر و همسر شهید بدهم، لذا تصمیم گرفتیم یک زیارت عاشورا در خانهمان بگیریم، فامیل را دعوت کردیم و در فرازهای پایانی زیارت عاشورا مداح اعلام کرد که آقا ابوالفضل هم به فیض عظیم شهادت نائل آمده است، در این لحظه یک سکوت سنگین خانه را فرا گرفت، لحظه سختی بود، اما مادر و همسرش تمام دقتشان این بود که وصیت شهید را عمل کنند و زیاد بیتابی نکنند.
فارس: از ایشان یک پسر به یادگار مانده، در این مورد بفرمایید؟
شیروانیان: بله، پسر آقا ابوالفضل الان سه و سال و نیمه است، دو روز قبل وقتی خیلی دلمان برای ابوالفضل تنگ شده بود با خانواده فیلمهایش را مرور میکردیم، اتفاقا فیلم حضور آقا ابوالفضل در بیمارستان بعد از شنیدن خبر پدر شدنش را دیدیم، عصر روز جمعه بود، اذان مغرب را میگفتند که ابوالفضل پسرش را در آغوش گرفت و رو به دوربین گفت؛ روز جمعه روز آقا امام زمان (عج) است و به یاد ایشان نام فرزندم را محمدمهدی میگذارم.
فارس: کمی درباره روحیات شهید هم میفرمایید؟
شیروانیان: آقا ابوالفضل روحیات عجیبی داشت، روحیه حریت و آزادگی که باعث شده بود تا به هیچ عنوان حتی در سنین کودکی زیر بار ظلم نرود.
او خیلی جدی بود و پشتکار عجیبی داشت، کارهای سخت و سنگین را داوطلبانه انجام میداد و خصوصیات اخلاقی و غیرت مثال زدنی داشت.
من پیش از اینکه به استان اصفهان منتقل شوم، بنا بر شغلی که انتخاب کردهام حدود شش سال در استان خراسان بودم، در این زمان آقا ابوالفضل مرد خانه بود و اداره خانواده را بر عهده داشت.
او هرگز اجازه نداد تا من دغدغه خانوادهام را داشته باشم و کاری کرده بود که با خیال راحت به مسایل کاری بپردازم، وقتی هم خبر به من میرسید که فرزندم اینقدر مسئولیتپذیر است به چنین پسری افتخار میکردم.
شهید خیلی بیشتر از سنش معرفت داشت و حتی با اینکه سنوات خدمتی زیادی هم نداشت، کارهای مدیریتی را به خوبی اجرا میکرد.
شهید به معنای واقعی عاشق اهل بیت (ع) و تابع مقام معظم رهبری بود و بنا به فرمایشات وی، در راه شناخت زندگی شهدا و اجرای وصایای آنها به شدت تلاش میکرد، او همیشه خواسته بود تا اگر شهید شد، به جای فاتحهخوانی، روضه اباعبدالله(ع) برگزار شود و به همین سبب نیز از روز شهادتش تا عصر روز اربعین حسینی (ع) در مسجد سیدالشهدا (ع) به یادبود شهدا مراسم روضهخوانی برگزار میگردد.
فارس: کلام آخر؟
شیروانیان: فقط میتوانم بگویم ابوالفضل گوی سبقت را از من ربود، من مدتهاست که عاشقانه طالب فیض شهادت هستم، ولی فرزندم زودتر از من این مسیر را رفت، امیدوارم خداوند به حرمت خون او و همه شهدا ما را هم شهید کند تا شرمنده یاران و دوستانمان نشویم.
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان مراسم هفتمین روز شهادت شهید ابوالفضل شیروانیان بعد از ظهر روز اربعین از ساعت 14 تا 16 و 30 دقیقه در خیمه حسینی گلستان شهدا و پس از آن نیز مراسم روضهخوانی در مسجد سیدالشهدا (ع) برگزار میگردد.
همچنین صبح روز اربعین به یادبود این شهید وارسته از نماز صبح تا ساعت 8 و 30 دقیقه مراسم زیارت عاشورا و عزاداری در مسجد سیدالشهدا (ع) برگزار میشود.
- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13921001000744#sthash.YPB7rZMD.dpuf
ر باغ شهادت باز، باز است
پدر شهید شیروانیان: پسرم از من پیشی گرفت
بال فرشتگان این بار نیز بر فراز شهری به پرواز درآمده که سالهاست مردانش بر در خانه حضرت معبود ضجه میزنند که در باغ شهادت را نبندید.
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، این بار فرشتگان خاک پای مردان و زنانی را سرمه چشمشان کردند که آمده بودند ابوالفضلی را به خاک بسپارند که تنش به لباس رزم و دلش به بزم عاشقی گرم بود، بزمی آنچنان طربگون که میزبانش حسین بن علی (ع) است و شهد و شرابش شهد شهادت.
این بار دوباره شهر اصفهان رنگ باخت و رنگ سرخ عاشقی به خود گرفت و میهمانی را به دوش گرفت و تا گلزار عاشقی بدرقه نمود که چشم امید عاشقان به میزبانی او در روزی است که روزگاران برای رسیدن به آن روز سلسلهوار از پس هم میگذرند.
میهمانی از دیار غم زده شام با خلعتی ایرانی و سری به داغی سرب اشقیا سپرده به زادگاهش بازگشت تا دوباره امیدی باشد بر گشایش دریچههای امید بر باغی به نام باغ شهادت.
این بار ابوالفضل شیروانیان با اینکه تنها حدود 4 دهه از عمرش میگذشت "عند ربهم یرزقون" شد و با ردای خدمت به اهل بیت به اوج انسانیت رسید و شهد شهادت نوشید.
روز 24 آذرماه گلولهای سربی و داغ غران و زوزهکشان از قناسه مردی ناپاک جهید و از پشت سر، بر سر مردی نشست که "اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک" دعای ثابت قنوت نماز عاشقیش بود.
مردی از جنس ایثار و شهادت که وقتی دلش میگرفت، گام بر بال ملائک الله مینهاد و راهی دیاری میشد که کاظمی، خرازی، جاننثاری، ردانی و ... میزبانانش بودند.
مردی با لباس رزم سبز بصیرت از نوع پاسدارانی که حریم اهلبیت(ع) برایشان حریم الله است و برای دفاع از آن هر جا که باشد انگشت داوطلبیشان جوهری میشود.
ابوالفضل رفت تا محمد مهدی سه سال و نیمهاش به عنوان تنها یادگار یک زندگی مشترکِ چند ساله، دوباره زیر سایه پدربزرگی ولایی قرار گیرد که توانست فرزندی بزرگ کند که در راه ایثار و شهادت از پدر پیشی گرفت.
در زیر گفتوگوی خبرنگار فارس با سردار مجتبی شیروانیان رئیس بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس استان اصفهان و پدر شهید تازه به شهادت رسیده را از نظر میگذرانیم.
فارس: سردار، لقب پدر شهید به شما هم اعطا شد، نظرتان را در این زمینه بفرمایید
شیروانیان: اول باید خدا را شکر کنم که امانتی را که سی سال قبل در چنین ایامی به ما داد، در چنین ایامی با عزت و بصیرت و در راه خودش از ما پذیرفت.
فرزندم در راه دفاع از دین و قرآن و اهل بیت (ع) و دفاع از حریم کریمه اهل بیت (ع) و عقیله بنی هاشم، حضرت زینب (س) در ایام اربعین حسینی(ع) جانش را داد و من برای همین خدا را شاکرم.
فارس: از دست دادن فرزند خیلی سخت است، اما شما خدا را شکر میکنید، در این زمینه هم توضیح میدهید؟
شیروانیان: مسلم است که خیلی سخت است، من سی سال نوکری آقا ابوالفضل را کرده بودم و از نظر عاطفی بسیار دردآور است، اما من روزی که لباس سپاه پاسداران را پوشیدم، به تمام اطرافیانم گفتم شهادت برای کسی که این لباس را میپوشد، بزرگترین افتخار است، فرزندم هم ملبس به این لباس بود و او هم به خوبی میدانست چه راهی را انتخاب کرده است.
فارس: شهید ابوالفضل دارای همسر هم بود و حتی یک فرزند پسر هم داشت، آیا همسر ایشان هم همین نظر را دارند؟
شیروانیان: من تعجبم از این است که خداوند چه صبری به مادر و همسر این شهید داده است، البته عروسم هم از دختر یکی از همکارانم است و با این رسالت به خوبی آشناست، روزی هم که پیکر ابوالفضل را به اصفهان آوردند ایشان تاکید داشت وصیت همسرش را اجرا کند و من آنجا این موضوع را به چشم دیدم که وقتی خداوند مصیبتی میدهد، تحمل آن را هم میدهد.
فارس: مادرشان هم مانند شما به شهادت فرزندشان افتخار میکنند؟
شیروانیان: مادرشان هم زنی صبور و ولایی است، ایشان هم به خوبی میداند که لباس سپاه پاسداران لباس خدمت به محرومان و مظلومان است و به همین سبب این لباس را مقدس میداند، حالا با این تفکر ایشان افتخار میکند که پسرش بهترین راه ممکن را رفته و به دست شقیترین انسانها آن هم به نامردی به شهادت رسیده است.
به نظر خانواده ما، شهادت برای همه اولیا الله افتخار است و به همین سبب برای بازماندگان بجای تسلیت، جای تبریک دارد، اصلا شاید خداوند می خواست امانتش را به گونه دیگری غیر از این مانند یک تصادف، سکته و یا مرگهایی که در جامعه رایج است ببرد، اما حالا خداوند سر ما منت گذاشته و فرزندمان را در راه خودش، اهلبیتش و در راه بصیرت برده، فقط امیدوارم بتوانم رسالتی را که خداوند با اعطای واژه پدر شهید بر دوش من نهاده است به خوبی اجرا کنم.
پسرم درس بزرگی به پدرش داد و خیلی به هنگام رفت، نه دیر نه زود، دقیقا همان وقتی که خداوند مقرر فرموده بود؛ من هم به این افتخار میکنم و هم به این که فرزندم به برکت وجود ولی امر مسلمین، مقام معظم رهبری یک فرزند صالح بود و در راه اسلام و خدا رفت.
فارس: این طور که اطرافیان عنوان کردهاند، آقا ابوالفضل ارادت ویژهای به حضرت زینب داشتهاند، در این خصوص توضیح میدهید؟
شیروانیان: ایشان همه اهل بیت (ع) را دیوانه وار دوست داشتند، اما وقتی نام حضرت زینب میآمد به گونهای دیگر منقلب میشد، وقتی ذکر مصیبت ایشان میشد، ابوالفضل از عمق وجود گریه میکرد. وقتی هم اخبار بیحرمتیهای تکفیریها را به حرم این عزیزان میشنید بیاختیار منقلب میشد و همیشه میگفت چطور میتوانیم زنده باشیم و این همه بیمهری را ببینیم.
با این توضیح بالاخره یک روز آمد و گفت بر اساس وظیفهای که دارم میخواهم به سوریه بروم و آنجا ادای دین کنم، داوطلبانه با اصرار و خواهش و تمنا و حتی گریه اجازه گرفت و عازم سوریه شد.
همرزمانش میگویند از روزی که رسید آنجا دیوانهوار دوست داشت به مردم خدمت کند، حتی برای این خدمت رسانی برنامه منظم داشت.
فارس: شما از رفتنش به سوریه راضی بودید؟
شیروانیان: وقتی آن جا بود همیشه با ما تماس میگرفت و به من، مادر و خانمش میگفت اگر شما رضایت دهید کار من حل میشود، آنقدر اصرار کرد که من و مادرش هم گفتیم هر چه خیر و صلاح تو باشد و هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد، مثل اینکه دیگر خیالش راحت شد، آمد و خانمش را هم راضی کرد، وقتی برگشت سوریه تنها 18 روز آنجا بود و بعد خبر شهادتش را آوردند.
فارس: خبر شهادتش را چگونه فهمیدید؟
شیروانیان: روز جمعه 23 آذر ماه و یک روز پیش از شهادتش من رفتم منزل ابوالفضل تا به عروس و نوهام سری بزنم، آنجا بودم که آقا ابوالفضل با خانهاش تماس گرفت و وقتی فهمید من آنجا هستم گوشی را گرفت و با من هم صحبت کرد، در بخش آخر صحبتهایش گفت: " از شما معذرت میخواهم که زحمت همسر و فرزندم به گردن شما افتاد، من هم گفتم، " شما داری زحمت اصلی را میکشی ما که کاری نمیکنیم"، در این لحظه ناگهان یک سکوت بین ما ایجاد شد، حتی من فکر کردم تلفن قطع شده است، وقتی گفتم "الو" او از آن طرف خط فقط گفت: "کاری ندارید؟ خداحافظ" و این آخرین کلامی بود که از فرزندم شنیدم.
فردای آن روز یعنی روز شنبه، تکفیریها با قناسه سر فرزندم را مانند نامردها از پشت سر نشانه گرفته بودند و او را به شهادت رساندند.
در همان روزها احساس میکردم حال خوبی ندارم و فشارم به شدت بالا رفته بود، اما هم داروهایم را به موقع خورده بودم و هم رژیمم را رعایت کرده بودم و علت این فشار بالا را نمیدانستم.
تا روز دوشنبه یکی از همکارانم آمد و به گونهای میخواست مقدمهچینی کند، اما من از سال62 در تعاون سپاه فعال بودم و با خانواده شهدا در ارتباط بودم، لذا خوب میدانستم که خبر شهادت را چطور به خانواده شهید اطلاع میدهند و فهمیدم ابوالفضل شهید شده است، در آن لحظه یادم هست فقط گفتم "انالله و انا الیه راجعون."
فارس: مادر و همسر شهید چگونه متوجه شدند؟
شیروانیان: خب بعد از اینکه من این خبر را شنیدم اول خدا را شکر کردم، اما مشکلترین کار این بود که این خبر را به مادر و همسر شهید بدهم، لذا تصمیم گرفتیم یک زیارت عاشورا در خانهمان بگیریم، فامیل را دعوت کردیم و در فرازهای پایانی زیارت عاشورا مداح اعلام کرد که آقا ابوالفضل هم به فیض عظیم شهادت نائل آمده است، در این لحظه یک سکوت سنگین خانه را فرا گرفت، لحظه سختی بود، اما مادر و همسرش تمام دقتشان این بود که وصیت شهید را عمل کنند و زیاد بیتابی نکنند.
فارس: از ایشان یک پسر به یادگار مانده، در این مورد بفرمایید؟
شیروانیان: بله، پسر آقا ابوالفضل الان سه و سال و نیمه است، دو روز قبل وقتی خیلی دلمان برای ابوالفضل تنگ شده بود با خانواده فیلمهایش را مرور میکردیم، اتفاقا فیلم حضور آقا ابوالفضل در بیمارستان بعد از شنیدن خبر پدر شدنش را دیدیم، عصر روز جمعه بود، اذان مغرب را میگفتند که ابوالفضل پسرش را در آغوش گرفت و رو به دوربین گفت؛ روز جمعه روز آقا امام زمان (عج) است و به یاد ایشان نام فرزندم را محمدمهدی میگذارم.
فارس: کمی درباره روحیات شهید هم میفرمایید؟
شیروانیان: آقا ابوالفضل روحیات عجیبی داشت، روحیه حریت و آزادگی که باعث شده بود تا به هیچ عنوان حتی در سنین کودکی زیر بار ظلم نرود.
او خیلی جدی بود و پشتکار عجیبی داشت، کارهای سخت و سنگین را داوطلبانه انجام میداد و خصوصیات اخلاقی و غیرت مثال زدنی داشت.
من پیش از اینکه به استان اصفهان منتقل شوم، بنا بر شغلی که انتخاب کردهام حدود شش سال در استان خراسان بودم، در این زمان آقا ابوالفضل مرد خانه بود و اداره خانواده را بر عهده داشت.
او هرگز اجازه نداد تا من دغدغه خانوادهام را داشته باشم و کاری کرده بود که با خیال راحت به مسایل کاری بپردازم، وقتی هم خبر به من میرسید که فرزندم اینقدر مسئولیتپذیر است به چنین پسری افتخار میکردم.
شهید خیلی بیشتر از سنش معرفت داشت و حتی با اینکه سنوات خدمتی زیادی هم نداشت، کارهای مدیریتی را به خوبی اجرا میکرد.
شهید به معنای واقعی عاشق اهل بیت (ع) و تابع مقام معظم رهبری بود و بنا به فرمایشات وی، در راه شناخت زندگی شهدا و اجرای وصایای آنها به شدت تلاش میکرد، او همیشه خواسته بود تا اگر شهید شد، به جای فاتحهخوانی، روضه اباعبدالله(ع) برگزار شود و به همین سبب نیز از روز شهادتش تا عصر روز اربعین حسینی (ع) در مسجد سیدالشهدا (ع) به یادبود شهدا مراسم روضهخوانی برگزار میگردد.
فارس: کلام آخر؟
شیروانیان: فقط میتوانم بگویم ابوالفضل گوی سبقت را از من ربود، من مدتهاست که عاشقانه طالب فیض شهادت هستم، ولی فرزندم زودتر از من این مسیر را رفت، امیدوارم خداوند به حرمت خون او و همه شهدا ما را هم شهید کند تا شرمنده یاران و دوستانمان نشویم.
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان مراسم هفتمین روز شهادت شهید ابوالفضل شیروانیان بعد از ظهر روز اربعین از ساعت 14 تا 16 و 30 دقیقه در خیمه حسینی گلستان شهدا و پس از آن نیز مراسم روضهخوانی در مسجد سیدالشهدا (ع) برگزار میگردد.
همچنین صبح روز اربعین به یادبود این شهید وارسته از نماز صبح تا ساعت 8 و 30 دقیقه مراسم زیارت عاشورا و عزاداری در مسجد سیدالشهدا (ع) برگزار میشود.
- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13921001000744#sthash.YPB7rZMD.dpuf
پدر شهید شیروانیان: پسرم از من پیشی گرفت
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، این بار فرشتگان خاک پای مردان و زنانی را سرمه چشمشان کردند که آمده بودند ابوالفضلی را به خاک بسپارند که تنش به لباس رزم و دلش به بزم عاشقی گرم بود، بزمی آنچنان طربگون که میزبانش حسین بن علی (ع) است و شهد و شرابش شهد شهادت.
این بار دوباره شهر اصفهان رنگ باخت و رنگ سرخ عاشقی به خود گرفت و میهمانی را به دوش گرفت و تا گلزار عاشقی بدرقه نمود که چشم امید عاشقان به میزبانی او در روزی است که روزگاران برای رسیدن به آن روز سلسلهوار از پس هم میگذرند.
میهمانی از دیار غم زده شام با خلعتی ایرانی و سری به داغی سرب اشقیا سپرده به زادگاهش بازگشت تا دوباره امیدی باشد بر گشایش دریچههای امید بر باغی به نام باغ شهادت.
این بار ابوالفضل شیروانیان با اینکه تنها حدود 4 دهه از عمرش میگذشت "عند ربهم یرزقون" شد و با ردای خدمت به اهل بیت به اوج انسانیت رسید و شهد شهادت نوشید.
روز 24 آذرماه گلولهای سربی و داغ غران و زوزهکشان از قناسه مردی ناپاک جهید و از پشت سر، بر سر مردی نشست که "اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک" دعای ثابت قنوت نماز عاشقیش بود.
مردی از جنس ایثار و شهادت که وقتی دلش میگرفت، گام بر بال ملائک الله مینهاد و راهی دیاری میشد که کاظمی، خرازی، جاننثاری، ردانی و ... میزبانانش بودند.
مردی با لباس رزم سبز بصیرت از نوع پاسدارانی که حریم اهلبیت(ع) برایشان حریم الله است و برای دفاع از آن هر جا که باشد انگشت داوطلبیشان جوهری میشود.
ابوالفضل رفت تا محمد مهدی سه سال و نیمهاش به عنوان تنها یادگار یک زندگی مشترکِ چند ساله، دوباره زیر سایه پدربزرگی ولایی قرار گیرد که توانست فرزندی بزرگ کند که در راه ایثار و شهادت از پدر پیشی گرفت.
در زیر گفتوگوی خبرنگار فارس با سردار مجتبی شیروانیان رئیس بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس استان اصفهان و پدر شهید تازه به شهادت رسیده را از نظر میگذرانیم.
فارس: سردار، لقب پدر شهید به شما هم اعطا شد، نظرتان را در این زمینه بفرمایید
شیروانیان: اول باید خدا را شکر کنم که امانتی را که سی سال قبل در چنین ایامی به ما داد، در چنین ایامی با عزت و بصیرت و در راه خودش از ما پذیرفت.
فرزندم در راه دفاع از دین و قرآن و اهل بیت (ع) و دفاع از حریم کریمه اهل بیت (ع) و عقیله بنی هاشم، حضرت زینب (س) در ایام اربعین حسینی(ع) جانش را داد و من برای همین خدا را شاکرم.
فارس: از دست دادن فرزند خیلی سخت است، اما شما خدا را شکر میکنید، در این زمینه هم توضیح میدهید؟
شیروانیان: مسلم است که خیلی سخت است، من سی سال نوکری آقا ابوالفضل را کرده بودم و از نظر عاطفی بسیار دردآور است، اما من روزی که لباس سپاه پاسداران را پوشیدم، به تمام اطرافیانم گفتم شهادت برای کسی که این لباس را میپوشد، بزرگترین افتخار است، فرزندم هم ملبس به این لباس بود و او هم به خوبی میدانست چه راهی را انتخاب کرده است.
فارس: شهید ابوالفضل دارای همسر هم بود و حتی یک فرزند پسر هم داشت، آیا همسر ایشان هم همین نظر را دارند؟
شیروانیان: من تعجبم از این است که خداوند چه صبری به مادر و همسر این شهید داده است، البته عروسم هم از دختر یکی از همکارانم است و با این رسالت به خوبی آشناست، روزی هم که پیکر ابوالفضل را به اصفهان آوردند ایشان تاکید داشت وصیت همسرش را اجرا کند و من آنجا این موضوع را به چشم دیدم که وقتی خداوند مصیبتی میدهد، تحمل آن را هم میدهد.
فارس: مادرشان هم مانند شما به شهادت فرزندشان افتخار میکنند؟
شیروانیان: مادرشان هم زنی صبور و ولایی است، ایشان هم به خوبی میداند که لباس سپاه پاسداران لباس خدمت به محرومان و مظلومان است و به همین سبب این لباس را مقدس میداند، حالا با این تفکر ایشان افتخار میکند که پسرش بهترین راه ممکن را رفته و به دست شقیترین انسانها آن هم به نامردی به شهادت رسیده است.
به نظر خانواده ما، شهادت برای همه اولیا الله افتخار است و به همین سبب برای بازماندگان بجای تسلیت، جای تبریک دارد، اصلا شاید خداوند می خواست امانتش را به گونه دیگری غیر از این مانند یک تصادف، سکته و یا مرگهایی که در جامعه رایج است ببرد، اما حالا خداوند سر ما منت گذاشته و فرزندمان را در راه خودش، اهلبیتش و در راه بصیرت برده، فقط امیدوارم بتوانم رسالتی را که خداوند با اعطای واژه پدر شهید بر دوش من نهاده است به خوبی اجرا کنم.
پسرم درس بزرگی به پدرش داد و خیلی به هنگام رفت، نه دیر نه زود، دقیقا همان وقتی که خداوند مقرر فرموده بود؛ من هم به این افتخار میکنم و هم به این که فرزندم به برکت وجود ولی امر مسلمین، مقام معظم رهبری یک فرزند صالح بود و در راه اسلام و خدا رفت.
فارس: این طور که اطرافیان عنوان کردهاند، آقا ابوالفضل ارادت ویژهای به حضرت زینب داشتهاند، در این خصوص توضیح میدهید؟
شیروانیان: ایشان همه اهل بیت (ع) را دیوانه وار دوست داشتند، اما وقتی نام حضرت زینب میآمد به گونهای دیگر منقلب میشد، وقتی ذکر مصیبت ایشان میشد، ابوالفضل از عمق وجود گریه میکرد. وقتی هم اخبار بیحرمتیهای تکفیریها را به حرم این عزیزان میشنید بیاختیار منقلب میشد و همیشه میگفت چطور میتوانیم زنده باشیم و این همه بیمهری را ببینیم.
با این توضیح بالاخره یک روز آمد و گفت بر اساس وظیفهای که دارم میخواهم به سوریه بروم و آنجا ادای دین کنم، داوطلبانه با اصرار و خواهش و تمنا و حتی گریه اجازه گرفت و عازم سوریه شد.
همرزمانش میگویند از روزی که رسید آنجا دیوانهوار دوست داشت به مردم خدمت کند، حتی برای این خدمت رسانی برنامه منظم داشت.
فارس: شما از رفتنش به سوریه راضی بودید؟
شیروانیان: وقتی آن جا بود همیشه با ما تماس میگرفت و به من، مادر و خانمش میگفت اگر شما رضایت دهید کار من حل میشود، آنقدر اصرار کرد که من و مادرش هم گفتیم هر چه خیر و صلاح تو باشد و هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد، مثل اینکه دیگر خیالش راحت شد، آمد و خانمش را هم راضی کرد، وقتی برگشت سوریه تنها 18 روز آنجا بود و بعد خبر شهادتش را آوردند.
فارس: خبر شهادتش را چگونه فهمیدید؟
شیروانیان: روز جمعه 23 آذر ماه و یک روز پیش از شهادتش من رفتم منزل ابوالفضل تا به عروس و نوهام سری بزنم، آنجا بودم که آقا ابوالفضل با خانهاش تماس گرفت و وقتی فهمید من آنجا هستم گوشی را گرفت و با من هم صحبت کرد، در بخش آخر صحبتهایش گفت: " از شما معذرت میخواهم که زحمت همسر و فرزندم به گردن شما افتاد، من هم گفتم، " شما داری زحمت اصلی را میکشی ما که کاری نمیکنیم"، در این لحظه ناگهان یک سکوت بین ما ایجاد شد، حتی من فکر کردم تلفن قطع شده است، وقتی گفتم "الو" او از آن طرف خط فقط گفت: "کاری ندارید؟ خداحافظ" و این آخرین کلامی بود که از فرزندم شنیدم.
فردای آن روز یعنی روز شنبه، تکفیریها با قناسه سر فرزندم را مانند نامردها از پشت سر نشانه گرفته بودند و او را به شهادت رساندند.
در همان روزها احساس میکردم حال خوبی ندارم و فشارم به شدت بالا رفته بود، اما هم داروهایم را به موقع خورده بودم و هم رژیمم را رعایت کرده بودم و علت این فشار بالا را نمیدانستم.
تا روز دوشنبه یکی از همکارانم آمد و به گونهای میخواست مقدمهچینی کند، اما من از سال62 در تعاون سپاه فعال بودم و با خانواده شهدا در ارتباط بودم، لذا خوب میدانستم که خبر شهادت را چطور به خانواده شهید اطلاع میدهند و فهمیدم ابوالفضل شهید شده است، در آن لحظه یادم هست فقط گفتم "انالله و انا الیه راجعون."
فارس: مادر و همسر شهید چگونه متوجه شدند؟
شیروانیان: خب بعد از اینکه من این خبر را شنیدم اول خدا را شکر کردم، اما مشکلترین کار این بود که این خبر را به مادر و همسر شهید بدهم، لذا تصمیم گرفتیم یک زیارت عاشورا در خانهمان بگیریم، فامیل را دعوت کردیم و در فرازهای پایانی زیارت عاشورا مداح اعلام کرد که آقا ابوالفضل هم به فیض عظیم شهادت نائل آمده است، در این لحظه یک سکوت سنگین خانه را فرا گرفت، لحظه سختی بود، اما مادر و همسرش تمام دقتشان این بود که وصیت شهید را عمل کنند و زیاد بیتابی نکنند.
فارس: از ایشان یک پسر به یادگار مانده، در این مورد بفرمایید؟
شیروانیان: بله، پسر آقا ابوالفضل الان سه و سال و نیمه است، دو روز قبل وقتی خیلی دلمان برای ابوالفضل تنگ شده بود با خانواده فیلمهایش را مرور میکردیم، اتفاقا فیلم حضور آقا ابوالفضل در بیمارستان بعد از شنیدن خبر پدر شدنش را دیدیم، عصر روز جمعه بود، اذان مغرب را میگفتند که ابوالفضل پسرش را در آغوش گرفت و رو به دوربین گفت؛ روز جمعه روز آقا امام زمان (عج) است و به یاد ایشان نام فرزندم را محمدمهدی میگذارم.
فارس: کمی درباره روحیات شهید هم میفرمایید؟
شیروانیان: آقا ابوالفضل روحیات عجیبی داشت، روحیه حریت و آزادگی که باعث شده بود تا به هیچ عنوان حتی در سنین کودکی زیر بار ظلم نرود.
او خیلی جدی بود و پشتکار عجیبی داشت، کارهای سخت و سنگین را داوطلبانه انجام میداد و خصوصیات اخلاقی و غیرت مثال زدنی داشت.
من پیش از اینکه به استان اصفهان منتقل شوم، بنا بر شغلی که انتخاب کردهام حدود شش سال در استان خراسان بودم، در این زمان آقا ابوالفضل مرد خانه بود و اداره خانواده را بر عهده داشت.
او هرگز اجازه نداد تا من دغدغه خانوادهام را داشته باشم و کاری کرده بود که با خیال راحت به مسایل کاری بپردازم، وقتی هم خبر به من میرسید که فرزندم اینقدر مسئولیتپذیر است به چنین پسری افتخار میکردم.
شهید خیلی بیشتر از سنش معرفت داشت و حتی با اینکه سنوات خدمتی زیادی هم نداشت، کارهای مدیریتی را به خوبی اجرا میکرد.
شهید به معنای واقعی عاشق اهل بیت (ع) و تابع مقام معظم رهبری بود و بنا به فرمایشات وی، در راه شناخت زندگی شهدا و اجرای وصایای آنها به شدت تلاش میکرد، او همیشه خواسته بود تا اگر شهید شد، به جای فاتحهخوانی، روضه اباعبدالله(ع) برگزار شود و به همین سبب نیز از روز شهادتش تا عصر روز اربعین حسینی (ع) در مسجد سیدالشهدا (ع) به یادبود شهدا مراسم روضهخوانی برگزار میگردد.
فارس: کلام آخر؟
شیروانیان: فقط میتوانم بگویم ابوالفضل گوی سبقت را از من ربود، من مدتهاست که عاشقانه طالب فیض شهادت هستم، ولی فرزندم زودتر از من این مسیر را رفت، امیدوارم خداوند به حرمت خون او و همه شهدا ما را هم شهید کند تا شرمنده یاران و دوستانمان نشویم.
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان مراسم هفتمین روز شهادت شهید ابوالفضل شیروانیان بعد از ظهر روز اربعین از ساعت 14 تا 16 و 30 دقیقه در خیمه حسینی گلستان شهدا و پس از آن نیز مراسم روضهخوانی در مسجد سیدالشهدا (ع) برگزار میگردد.
همچنین صبح روز اربعین به یادبود این شهید وارسته از نماز صبح تا ساعت 8 و 30 دقیقه مراسم زیارت عاشورا و عزاداری در مسجد سیدالشهدا (ع) برگزار میشود.
- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13921001000744#sthash.YPB7rZMD.dpuf