تبیان، دستیار زندگی

سلام

اینجا قراره بر اساس حروف الفبا مشاعره كنیم  به این شكل كه نفر اول از الف یه بیت شعر می گه و نفر دوم با  ب و همین طور تا ی ادامه  می دیم  و بعد دوباره از اول شروع می كنیم .

خودم از الف می گم

اشك خونین بنمودم به طبیبان گفتند

درد عشق است و جگر سوز دوایی دارد

به نام خدا و سلام

غلام همت آن نازنینم
که کار خیر بی روی وریا کرد

فردا که بر تخت ز عامت جای گیری
اسلام در اوج شکوه و اقتدار است

قاصد منزل سلمی كه سلامت بادش
چه شود گر به سلامی دل ما شاد كند

کوزه دربسته در آغوش دریا هم تهی است
در گل خشک تو دیگر فرصت تغییر نیست

به نام خداو سلام

گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو
هر قبله‌ای که بینی بهتر ز خودپرستی

لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نكته ی سر بسته چه دانی خموش

به نام خدا و سلام

مرا اسب چموشی بود روزی
شهادت می فروشی بود روزی

نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

هم گلستان خیالم ز تو  پر نقش و نگار
هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش