سلام
قرار عاشقی های حقیر شاید پر حدیث و ایه و درس و حکمت و راه و نشونه نباشه! ولی همین قد بیشتر نیست.پ
توی قرار عاشقانه ادم حرفای دلش رو میزنه، دل منم امشب اینا رو گفت! به جون خودم تا یه ساعت پیش نمی دونستم قرار اینا رو بنویسم.
شما که بلدین اذین بندیش کنید به حدیث و ایه و درس و حکمت و راه و نشونه و توشه و ...! ممنون التماس دعا!
!___________________________|^|__________________________!
یکی میگفت می خام نوکر امام حسین شم!
شده بود ادم تک ساحتی! نه ببخشید تک حاجتی! یا نوکر امام حسین علیه السلام کن! یا هیچی!
یکی هم نبود بهش بگه تو با این همه تکلیف ننوشته با این نمره های تک! فقط به درد تکاوری می خوری! نه نوکری.
راهش نمی دونست، یه مدت پاش به حرم مهربونیای امام علی بن موسی الرضا
باز شده بود، دید نه بابا اینجا همه قواعدش فرق داره، صاحب این خونه ی
بهشتی مثه ادمکای دور برت نیست، خیلی اقاست، با اونکه می دونه چقدر این غل و
زنجیرای گردن و پاهات محکم و سنگینه و این بقچه ی توشه ی سفر اخرتت چه
قدر خالیه، بازم دعوتت می کنه بیای خونه اش، حتی اگه ناز بیاری براش، بازم
می برتت، حتی اگه لج کنی نیای، باز می برتت، اصلا راهی نداری، دوستت
داره، پس چی فکر کردی!
از ننه و باباجونت هم بیشتر! از خودت هم بیشتر!
دیدی تو زیارت نامه اش چی نوشته؟
سیدی لو علمت الارض بذنوبی لساخت بی أو الجبال لهدّتنی او السموات لاختطفتنی او البحار لاغرقتنی...
حالا ببین نه تنها اینها نفهمیدن، هنوز دعوتت هم میکنه! میاره توی خونه
اش! بهت امان میده، راه رو برای هزارمین بار نشونت میده! به همه ی حرفای
حساب و بی حسابت گوش میده، می خاد اقا بشی! مثه خودش! راه اقا شدن رو نشونت
میده، اخر سر هم یه بوسه به پیشونیه عاقبتت میزنه و راهیت می کنه و تا
دوباره خطا نکنی، تا دفعه ی بعد که امدی اقا باشی! نه گنه کاری که از صاحب
خونه شرمنده است.
راز نوکری برای امام حسین اینه که اقا بشی! اقا که بشی، تازه اون وقت لیاقت نوکری امام حسین رو پیدا میکنی!
اینجا اقا می کنه تورو! بعد برای نوکری جدش می فرستت! بله دنیا حساب کتاب داره
بیا شعار ندیم قبول؟ خداییش راهش رو که بهت نشون داد، به همون راه رفتی؟
اگه نرفتی امیدی بهت نیست، سال بعدم که رفتی باید برای هزار ویکمین بار
راه رو بهت نشون بده!
ولی نه
امیدی هست
به قول اون طلبه خوشگله ریش وزوزی، وقت نماز مغرب، گفتش که ادم تا نفس می کشه، امیدی بهش هست!
البته ادم!
ماها همه بچه ایم، فکر می کنیم این دنیا اسباب بازیه! مثلا پول اسباب
بازیه! باهاش وسایل بازی می خرن! مثلا موبایل میخره! باهاش بازی میکنه، اس
ام اس بازی! تک بازی! نمی دونم چی چی بازی!
لپ تاپ می خره باهاش بازی می کنه! گاهی با زندگی بقیه هم بازی میکنه به جون خودم دیدی؟!
خلاصه ما اهل بازی شدیم! همه! شیطونکا هم خوب بازیمون میدن!
پس به پدر همه ی بازی های این دنیا ینی پول خیلی ارادت داریم!
مگه نه؟
گاهی دیدی بعضی ها خدا رو جای پول میذارن؟
یا خدا رو با پول معامله می کنن؟
میگن خود پول یعنی خدا! از لحاظ لغوی عرض می کنم!
ولی ماها خودمون اهل فن هستیم! میدونیم این ها وسیله هایی هستن نعمت هایی هستن برای وصال نه هجران
اما این همه حرف چرا می زنم؟
فرض کنید کسی می خواد دروغ بگه خب؟ بعد همون موقع شما بهش بگی اگه دروغ
بگی دشمن خدایی ادم بدی میشی توبه کردنش سخته و این همه حرف!
ولی اگه بهش بگی اگه این دروغ نگی یه شارژ ایرانسل برات می خرم! عمرا اگه دروغ بگه!
چرا؟
چون هنوز گاهی ما ادمکا بچه ایم!
عقل و فهم و درک مون به این نمیرسه که اگه بهمون گفتن اقا جون هرکی دوست داری این ادم رو تحقیر نکن!
الان شاید به روت بخنده ولی وقتی میره توی تنهایی خودش! خودش رو اذیت میکنه!
چون نمی تونیم درک کنیم که اگه بهمون گفتن که اگه چشمت رو نگه نداری به خودت ظلم کردی! به امامت ظلم کردی!
چون بشر سالهاست که یاد گرفته همه چیز یا توجیه کنه یا به بهانه ی توبه عقب بندازه
شاید به نظر برسه که دارم طنز می نویسم ولی اگه فکر میکنید طنزه یه بار نفس خودتون رو محاسبه کنید! ببینید راست میگم یا نه!
خب یه حاجی داریم ما خیلی با عشقه سال پیش توی اتوبوس بهمون گفت اقایون جوونی که می خان کمتر گناه کنن یه راه حل بهتون بدم؟
گفتیم بده حاجی ما خراب این راه حلای شماییم
گفتش که یه قراری بذارید که هر گناهی کردید یه جا رمزی یاداشت کنید،
بعدش برای هر گناهی به مقداری که دوس دارید یه قیمتی براش تعیین کنید، مثلا
دروغ خواستی بگی یا گفتی، 100 تا تک تومنی بده کار کمیته امداد بشی، حتی
کمتر 50 تومن نه کمتر 10 تومن! یا برای چشم چرونی 500 تومن!
بعد با خنده گفت شب اول که یه 100 هزار تومنی صدقه دادی! شبهای بعدی یا
رعایت می کنی یا قولت رو میشکنی یا هم بیشتر پول در میاری.
راهش در عین این که خنده دار بود ولی با مقدمه ای براتون نوشتم خیلی هم می تونه کار ساز باشه
می دونید نکته اش کجاست؟ جون من گرفتید مطلب رو؟
اره همینه!
تا دیروز خدا رو خرج دنیات می کردی! از این به بعد داری دنیات رو خرج
خدات می کنی! کم کم بزرگ میشی! می فهمی که این خدا اینقدر خاستنی هست که
حتی خودت رو هم خرجش می کنی دنیا که جای خودش رو داره.
حالا شاید بگید همون محاسبه ی نفس هست! اره همونه ولی خرج داره، برا ی گناهایی که میکنی صدقه میدی!
خواستم باهاتون در میون بذارم!
یه هفته امتحان کنیم!
خوش به حال صندوق صدقات سرکوچه! :دی
قرار امهفته مون اینکه برای همدیگه دعا کنیم؛ هردعایی؛ از ته دلمونم دعا کنیم.
حرفای بالا هم شوخی نبود، بعضیا اینجورین :دی
منبع الهام عنوان قرار اینه :
«ای ابوذر! انسان وارد جرگه ی اهل تقوی نمی شود مگر هنگامی كه از نفس
خود حساب بكشد (و اعمال و رفتار و گفتار خود را محاسبه كند)، و مانند دو
شریك كه از یكدیگر حساب می خواهند از نفس خود حساب بخواهد، تا بداند كه
خوردنی و نوشیدنی خود را از كجا و چه راهی بدست آورده است: حلال یا
حرام... ای ابوذر، كسی كه اهمیت ندهد كه مال را از كجا بدست می آورد، خدای
متعال هم اهمیت نمی دهد كه او را از كجا وارد جهنم كند»
وسائل الشیعه،ج ١١ /ص٣٧٩، حدیث٣.