گروه بین الملل برهان؛
حضور «احمدینژاد» در
اجلاس عمومی سازمان ملل و مصاحبههای متعدد او با رسانههای جهان،بحثهای
متعددی را بر انگیخته است. در این راستا برای پاسخ به چند سؤال رایج در
خصوص سفر رییس جمهور به نیویورک، با دکتر «فؤاد ایزدی»، استادیار دانشگاه
تهران، به بحث و گفتوگو نشستیم.
* به نظر شما آیا سفر رییس جمهور ایران به نیویورک و انجام مصاحبههای متعدد ایشان با رسانههای مختلف، دستآوردی به همراه دارد؟
آقای
رییس جمهور دو سال پیش، در پاسخ به این سؤال که در نیویورک چه کار
میکنید؟ گفتند برای دیپلماسی عمومی میروم.
به نظر بنده این مایهی
خوشحالی است که رییس جمهور فعلی ایران متوجه بحث دیپلماسی عمومی است زیرا
بعضی از رؤسای جمهور پیشین نه تنها برای بحث دیپلماسی عمومی ارزشی قایل
نبودند بلکه خیلی وقتها با اعمال و رفتارشان به آن ضرر هم میزدند.
سفر
آقای احمدینژاد به نیویورک را نیز باید از منظر دیپلماسی عمومی بررسی کرد؛
یعنی تأثیر فعالیتها، سخنرانیها و مصاحبههای ایشان بر افکار عمومی مردم
جهان و به خصوص آمریکا را باید مورد بررسی قرار داد.
حضور آقای احمدینژاد
در نیویورک یک فرصت برای جمهوری اسلامی است، برای همین نیاز است تا خود
شخص رییس جمهور حضور یابد زیرا اگر فقط وزیر خارجه و نمایندگان همراه
بخواهند حضور یابند به اندازهی کافی توجه رسانهها را جلب نخواهند کرد و
در نهایت فرصت از دست میرود.
به طور کلی دیپلماسی عمومی از
دو بخش تشکیل میشود: «تعامل با رسانهها و تعامل با نخبگان»؛ در مدت زمان
برگزاری اجلاس در نیویورک، اغلب رسانههای دنیا در این شهر حضور یافته و در
حقیقت در کنار مجمع سازمان ملل، مجمع رسانههای دنیا نیز برگزار میشود.
حضور رییس جمهور ایران در این مجمع میتواند، مفید واقع گردد زیرا میتوان
از این فضای رسانهای حداکثر استفاده را نمود.
رسانههای غربی در طول یک
سال هجمههای بسیاری را نسبت به کشور ایران وارد میکنند و حضور در مجمع
رسانههای جهان فرصت خوبی است تا حدی به این هجمهها پاسخ داده شود. برخی
خصوصیات خود آقای احمدینژاد نیز بسیار مثمر ثمر است. یکی از خصوصیتهای
خوب ایشان پرکاری است که موجب میشود از این فرصت چند روزه استفادهی
حداکثری شود که بسیار با رؤسای جمهور کشورهای دیگر که این چند روزه سفر به
نیویورک را نوعی تفریح و گردش برای خود قلمداد میکنند، تفاوت دارد.
گرچه
رسانههای غربی به طور معمول سعی میکنند با بایکوت خبری، کشور یا فردی را
که با آن مشکل دارند از اذهان مردم پاک کنند اما آقای احمدینژاد را
نمیشود پوشش نداد؛ به این دلیل که جمهوری اسلامی جایگاهی در دنیا دارد که
رییس جمهور این کشور مهم و خبرساز است و اگر رسانههای غربی یا آمریکایی
پوشش ندهند، رسانههای دیگر پوشش خواهند داد.
از این روست که رسانههای
غربی تاکتیک بعدی را پیش گرفتهاند یعنی تخریب.
روشهای متعددی هم برای
رسیدن به این مقصود وجود دارد.
به عنوان مثال در اغلب مصاحبهها مشاهده
میشود که مصاحبه شونده میخواهد آقای احمدینژاد را با نوع جملاتش عصبانی
کند اما دکتر به خوبی یاد گرفته عصبانی نشود؛ حتی بعضی وقتها که طرف مقابل
خیلی تند میشود وی به شکل ماهرانهای میگوید: «من صحبت نمیکنم، شما
صحبت کنید.»
نوع برخورد آقای احمدینژاد در مصاحبهها با آن
مطلبی که در ذهن مخاطب غربی است، تفاوت دارد. مخاطب غربی انتظار دارد که یک
فرد تندخو را ببیند که منطقی ندارد و همواره حرف خود را میزند و بداخلاقی
میکند و آن چیزی که میبیند کاملاً متفاوت است یعنی با فردی مواجه میشود
که نخست کاملاً آرامش دارد، عصبانی نمیشود و تعامل میکند؛ دوم، منطقی را
ارایه میدهد که حتی ممکن است مخاطب غربی این منطق را به هر دلیلی نپذیرد
ولی وجود منطق را نمیتواند رد کند که بسیار مفید و مثبت بوده است.
آقای
احمدینژاد در حوزهی تعامل با نخبگان نیز فعال است، گرچه میتواند خیلی
بهتر شود. نیاز است دفتر ایشان در تهران و نمایندگی ایران در سازمان ملل
ملاقاتهای منسجم با افراد را برنامهریزی نمایند. در کنار این
دیدارها،دیدارهای دیپلماتیک با رؤسای جمهور و نخست وزیران نیز صورت
میگیرد که در جای خود بسیار مفید است.
* دیدگاه شما
در خصوص خود سخنرانی آقای احمدینژاد در سازمان ملل چیست؟ انتقادهایی مطرح
است که خلا بحث بیداری اسلامی و حتی فلسطین در سخنرانی ایشان به شدت محسوس
بوده است.
بدون شک همیشه میتوان متن بهتری نسبت
به نسخهی اولیهی یک سخنرانی نوشت و درست است که میتوانست بحث بیداری
اسلامی پررنگتر مطرح شود اما در خصوص فلسطین مشکلی وجود داشت و آن اختلاف
نظر دربارهی ارایهی طرح به عضویت در آمدن فلسطین در سازمان ملل از سوی
حماس و تشکیلات خودگردان بود. آقای احمدینژاد معذوریاتی داشت؛ اگر نمی توانست از طرح حمایت کند زیرا حماس خیلی موافق این روش نیست و فضای اجلاس هم
فضای مخالفت با طرح نبود زیرا خیلی کشورها، صرفاً با این توجیه که بالاخره
تشکیل کشور جزیی فلسطین از نبود آن بهتر است، موافق طرح بودند.
اما
نکتهی متمایز سخنرانی دکتر احمدی نژاد، استفاده از آمار و ارقام بود. این
اقدام کمک کرد تا مخاطبین دریابند اول، خود ایشان به موضوع اشراف دارد و
مباحثشان صرفاً شعاری نیست؛ دوم این که آمار ارایه شده بسیار تکان دهنده
بود که تأثیر به سزایی در بیدار کردن ذهن مخاطب و جلب توجهش به اتفاقاتی
بود که در دنیا در حال وقوع است.
این نکته نیز حایز اهمیت است که مخاطب
سخنرانی آقای احمدینژاد در سازمان ملل، فقط آدمهای حاضر در جلسه نیستند
بلکه مخاطب صحبتهای ایشان، ملل هستند نه دولتها.
اجلاس در واقع اجلاس سازمان
ملل نیست بلکه اجلاس سازمان دول است؛ چرا که نمایندگان کشورهایی آنجا
حضور دارند که هم خیلی با هم «رو دربایستی دیپلماتیک» دارند و هم زیر فشار
سایر قدرتهای جهان هستند. از این رو مخاطب سخنان رییس جمهوری ایران، معطوف
است به ذهن عامهی مردم؛ چه آنهایی که در آمریکا هستند و چه آنهایی که
در جاهای دیگر دنیا زندگی میکنند و از سوی دیگر حرفهایی هست که اگر رییس
جمهور ایران نگوید، کمتر کشور دیگری بدان خواهد پرداخت. به دلیل انقلابی
که در ایران اتفاق افتاده، مسؤولین ما مسؤولین مردمی هستند و حرف مردم را
بازگو میکنند و نیاز است آقای احمدینژاد حرفهایی را بزند که حرف دل مردم
دنیاست و این کار با کمی و کاستیهایی که وجود دارد، انجام میگیرد. از
سوی دیگر صحبتهای سخنرانان کشورهای دیگر هم اغلب حرفهای تکراری و شعاری
بود.
* به نظر شما این تناقض نیست که آقای
احمدینژاد در سازمان ملل آمریکا را تحقیر کند و بعد در مصاحبهها از
گفتوگو با ایالات متحده سخن بگوید؟
شاید
بهتر است این مسأله از دیدگاه بالاتری بررسی شود؛ در آمریکا گروههایی
هستند که دشمن ایران هستند زیرا مسؤولین ایرانی را آدمهایی تندخو و
غیرقابل مذاکره میدانند؛ حضرت امام هم در پاسخ به سؤال رابطه با آمریکا
میفرمودند آمریکا هر وقت آدم شود مثل کشورهای دیگر رابطه برقرار میکنیم.
حتی در خاطراتی که نقل شده خواندهام که در خصوص لانهی جاسوسی نظر حضرت
امام این بود که این مکان در نهایت سفارت این کشور است شاید بخواهند
برگردند و از این رو از تخریب آن نهی مینمودند. در عین حال این که ما باور
داریم رابطهی ایران و آمریکا هنوز رابطهی گرگ و میش باقی مانده است یعنی
مشکلاتی که در دوران حضرت امام بود حل نشده است و به همین دلیل مقام معظم
رهبری نیز مخالف مذاکره هستند. به خاطر وجود همین مشکلات حل نشده باید در
«کلام» هوشمند عمل کرد.
دشمنان ما میخواهند بگویند مشکل عدم
رابطه، از سوی ایران است؛ آمریکا میخواست با ایران رابطه برقرار کند اما
ایران نفی کرده و مشکل ایجاد کرد. این خواستهی دشمن است و به طور قطع باید
از آن پرهیز کرد چنانکه در صحبتهای امام و مقام معظم رهبری نیز تأکید
میشود آمریکا بود که رابطهاش را قطع کرد، پولهای ما را بلوکه نمود و
اکنون نیز ما را تحریم میکند. در حالی که ما نه در آمریکا کودتا کردیم و
نه به کشوری که به آمریکا حمله کند، کمک میکنیم؛ ما هیچ کاری نکردیم بلکه
آنها هستند که با ما سر ناسازگاری دارند.
در مباحث کلامی با
خبرنگاران خارجی، باید از خط خبری رسانههای صهیونیستی پرهیز کرد و باید
گفت که رابطهی ایران و آمریکا از سوی طرف آمریکایی مورد نقض و خسران است
نه از سوی ایران، البته تأکید میکنم که این رابطه جزو سیاستهای کلان نظام
و در حیطهی وظایف رهبری است و کسی حق ندارد به صورت خودمختار و فردی به
دنبال رابطه باآمریکا باشد. از سوی دیگر دقت کنید که رابطهی چین و آمریکا
زمانی متعادل شد که دولت آمریکا دریافت دولت چین را نمیتواند سرنگون
سازد؛ در حالی که از زمان انقلاب چین تا اوایل دههی 70 دولت آمریکا دقیقاً
همان رویکردی را که امروز با ما دارد با چین نیز داشته است. امروز آمریکا
هم دم از رابطه با ایران میزند و هم به دنبال تغییر حاکمیت در ایران است
که تناقضی آشکار محسوب میشود و نیاز است تا این موارد در مصاحبههای زنده
برای افکار عمومی جهان روشن شود.