آخرین سخنان حضرت زهرا(س) در رابطه با فدك
اینك فاطمه علیهاالسلام فدك را رها
كرده و دیگر سخنى از آن نمىگوید. یكى از زنان به عنوان عیادت نزد حضرت آمد،
ولى از نظر گرایش به سمت دشمن متمایل بود. حضرت به عنوان آخرین سخنى كه
دربارهى فدك بر زبان آورده به او چنین فرمود: آنگاه كه پیامبر صلى اللَّه علیه
و آله از دنیا رفت ابوبكر و عمر با جرأت تمام فدك را گرفتند.
آه كه چه ملك
(بابركتى) بود! فدك اعطایى پروردگار بلند مرتبه به پیامبر مناجاتكنندهى با
خدا و وفادار بود كه آن را براى قوت فرزندان از نسل او و خودم به من بخشیده
بود. این مطلب را خدا مىدانست و امین او شاهد بود.
اكنون اگر قوت زندگى را از من به زور گرفتند و لقمهى مختصر را هم از من
مانع شدند، من صبر بر این ظلم را باعث تقرب به درگاه الهى در روز قیامت
مىدانم، و خورندگان آن به ظلم، آن را شعله ور كننده ى حمیم در شعلههاى جهنم
خواهند یافت. این مجموعه، اقدامات دقیقى بود كه پس از غصب فدك انجام گرفت.
برنامهى آن از مقام عصمت داده شد و مجرى آن هم خود امیرالمؤمنین و حضرت
زهرا علیهماالسلام بودند. این خط سیرى كه به ثمر رسید نتیجهاش براى آیندههاى
بلندمدت تشیع باقى ماند كه تا همیشه كلامش سكهى تمام عیار است چرا كه كلام على
و فاطمه علیهماالسلام است، و به همین جهت دشمن عاجزتر از آن است كه با تلاشهاى
مذبوحانه ى خود بخواهد از غاصب فدك دفاع كند و یا باطلى كه خود از به میان
آوردنش پشیمان شده دوباره احیا كند. كلام فاطمه و على علیهماالسلام نور است و
سخن دشمن ظلمت و تاریكى، و پیداست كه ظلمت در مقابل نور محوشدنى است.
خطابه مفصل حضرت زهرا(س) در مسجد
خطابهى مفصل حضرت زهرا علیهاالسلام در مسجد
(1)
برنامهى دقیق امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام مراحل خود را بخوبى طى
مىكرد و نتایج لازم را مىداد. سه بار احتجاج حضرت زهرا علیهاالسلام و یكبار
احتجاج امیرالمؤمنین علیهالسلام به ضمیمهى یارى نكردن مردم، ابوبكر را بر
تصمیم نهایى خود قاطع كرد، و چنین وانمود كرد كه مسئلهى فدك تمام شده است، و
كارى كه تصمیم آن را داشتیم به صورت رسمى انجام دادیم.
خطابه ى فاطمه علیهاالسلام ضربهى سهمگین بر پیكر غصب در اینجا ضربهاى
سهمگین لازم بود تا هم بر پیكر غاصبین و هم مردمى كه مؤید آنان بودند وارد شود
و در مجلس عمومى به محاكمهى سیدةالنساء درآیند و هر سخنى هست علنى گفته شود،
تا اگر فدك را هم بازپس ندهند حقایق روشن شود. این مرحله بصورتى اجرا شد كه نه
مردم و نه غاصبین هرگز احتمال آن را هم نمىدادند و در حقیقت در مقابل برنامهى
انجام شده قرار گرفتند. ترسیمى از كیفیت ورود حضرت زهرا علیهاالسلام به مسجد در
شرایطى كه ابوبكر و عمر به همراه مهاجرین و انصار، مجلس مهمى در مسجد پیامبر
صلى اللَّه علیه و آله تشكیل داده بودند و مشغول قدرت نمایى در مقابل خانهى
فاطمه علیهاالسلام بودند كه در فاصلهى چند قدمى بود، ناگهان درِ خانهى فاطمه
علیهاالسلام باز شد و بانوى با عظمت اسلام در حالى كه عدهاى از زنان گرداگرد
آن حضرت بودند وارد مسجد شده بسوى جمعیت پیش آمدند.
منظره جداً عجیب بود و مردم همه اختیار از كف داده بودند و فقط این را
فهمیدند كه راه باز كنند تا ببینند چه پیش مىآید. دختر پیامبر سر مبارك را با
پوشش كامل پوشانیده بود و لباس سراسرى از روى لباسها پوشیده بود. از شدت غم و
ناراحتىِ جسمى، قامت حضرت راست نبود و لباس حضرت به زمین كشیده مىشد و گاهى
لباس زیر پاى حضرت مىرفت. راه رفتن فاطمه علیهاالسلام همه را به یاد پیامبر
صلى اللَّه علیه و آله مىانداخت كه شباهتى تمام به حركت آن حضرت داشت. اولین
اقدامى كه شاید تا آن روز سابقه نداشت آن بود كه فوراً بین زنان و مردان
پردهاى زده شد، و حضرت با زنان همراه در آنسوى پرده قرار گرفتند و روى زمین
نشستند. تأثیر عجیب آه فاطمه علیهاالسلام در مردم مردم از دیدن این مناظر به
شدت منقلب شدند و منتظر جرقهاى بودند كه این انقلاب درونى را ظهور دهد. ناگهان
صداى فاطمه علیهاالسلام را شنیدند كه آهى جانسوز كشید كه با همان آه همهى مردم
به گریه درآمدند و مجلس برخود لرزید و همه منقلب شدند.
شدت گریه بقدرى بود كه حضرت مدتى طولانى صبر كرد تا مردم ساكت شدند و
هیجانشان آرام گرفت. حضرت خواست سخنان خود را آغاز كند كه با شنیدن چند كلمه
بار دیگر مردم به گریه درآمدند، و حضرت آنقدر صبر كرد تا مردم كاملاً آرام شدند
و حضرت سخنان خود را آغاز كرد. محاكمهى ناخواستهى غاصبین مردم سرا پا گوش
بودند و نفسها در سینهها حبس شده بود. فاطمه زهرا علیهاالسلام یك تنه همه را
به محاكمه مىكشید و همه خود را مجرم مىدانستند، و گریهها براى شرمى بود كه
از جرم و جنایت خود داشتند. دادگاه اجتماع كار خود را آغاز كرده بود و غاصب و
همدستانش در فكر بودند كه براى برهم ریختن آن یا تخریب نتیجهى آن از كجا آغاز
كنند و به كجا ختم كنند، ولى ترس از تصمیمگیریهاى شتابزدهى خود داشتند.
محكومیت غاصبین و مردم به حكم فاطمه علیهاالسلام برنامه طورى تنظیم شده بود كه
هیچكس را از آنچه قاضى مىخواست فرارى نبود. این مردم و آن غاصب كه هرگز با
دعوت حضور نمىیافتند اكنون با پاى خود حضور یافته بودند.
اگر مهر سكوت بر لب مىزدند خود را محكوم مىدیدند چرا كه فاطمه علیهاالسلام
سخن خود را مىگفت، و اگر سخن مىگفتند حرفى براى گفتن نداشتند و بیش از پیش
باطن بىمحتواى عملشان معلوم مىشد و آنچه مردم خبر نداشتند برملا مىگشت. مردم
نیز كه خود را محكوم حكم فاطمه علیهاالسلام مىدیدند این ضرر و خسارت را به پاى
ابوبكر و عمر مىگذاشتند و با نگاههاى پرمعنى آنان را زیر نظر داشتند. سخنان
فاطمه علیهاالسلام هم آنقدر بالا و متین بود كه مردم در مواردى حتى از فهم
معانى آن عاجز بودند. سخنانى كه اینك پس از چهارده قرن شرحها و تفسیرهاى مفصل
بر آن نوشته شده است. برداشتى از خطابهى حضرت زهرا علیهاالسلام متن كامل
خطابهى حضرت زهرا علیهاالسلام در بخش هفتم این كتاب و ترجمهى فارسى آن در بخش
هشتم خواهد آمد و در بخش پنجم خلاصهاى از آن تقدیم خواهد شد.
در اینجا نیز برداشتى از آن تقدیم مىشود: حضرت پس از حمد و ثناى الهى و
اقرار به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و بیان حكمتهایى
از خلقت و تكلیف بشر و ارسال انبیا علیهمالسلام و خصوص نبوت پیامبر صلى اللَّه
علیه و آله، متذكر سوابق مردم با قرآن و اهلبیت علیهمالسلام شدند. از یك سو
سابقهى مردم در كمك به دین خدا و از سوى دیگر وظیفهى خطیرى كه نسبت به
آیندگان بر عهده دارند را متذكر شدند. همچنین عظمت قرآن و اهلبیت علیهمالسلام
و ارتباط آن دو با یكدیگر را بیان كردند و سپس شمهاى از حكمت شرایع الهى را
ذكر نمودند.
معرفى خود براى آیندهى تاریخ پس از آن خود را معرفى كردند تا اهل مجلس و
آیندهى تاریخ بدانند چه مقام معظمى با مردم سخن گفته است. بعد از آن، سوابق و
زحمات طاقت فرسا و فداكارانه ى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و امیرالمؤمنین
علیهالسلام در پروردن نهال اسلام را ذكر كردند. در اینجا سخن را به مطلب مورد
نظر نزدیك كردند و ارتداد مردم پس از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و نادیده
گرفتن گذشتهها را یادآور شدند. سپس این نكته را مطرح كردند كه فقط به بىتوجهى
نسبت به دین اكتفا نمىكنند بلكه آتش فتنهها را هم بر علیه دین خدا و اهلبیت
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شعلهور مىنمایند.
غصب فدك آتشى برانگیخته سپس مسئلهى ارث را مطرح كردند و فرمودند: از نمونه
آتشهاى برانگیختهى شما مسئلهى فدك است. در این قسمت از سخن آیاتى از قرآن كه
دربارهى ارث و بخصوص ارث انبیا علیهمالسلام بود مطرح كردند، و مسائلى كه بطور
خصوصى با ابوبكر و عمر مطرح كرده بودند این بار در حضور مردم و بطور مفصلتر و
علنى بیان كردند. سپس خطاب به قبر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از غاصبین و
مردمى كه مؤید آنان بودند شكایت بردند و این شِكوه را در قالب اشعارى بیان
كردند. تعجب از سستى مردم سپس خطاب را متوجه انصار نمودند و با یادآورى گذشتهى
آنان در اطاعت از اوامر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و یارى دین خدا، تعجب خود
را از بىتوجهى آنان نسبت به احقاق حق دختر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بیان
كردند كه حتى پس از دادخواهى و فریاد كمكطلبى كسى اعتنا نمىكند! ذكر حدیث
جعلى توسط ابوبكر و جواب آن ابوبكر از فرصت استفاده كرد و در سخنانى كوتاه حدیث
جعلى خود را مبنى بر ارث نبردن از انبیا مطرح كرد و اشاره كرد كه من غصب فدك را
با مشورت و توافق مسلمین انجام دادهام.
حضرت زهرا علیهاالسلام ضمن اینكه ساحت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله را از
مخالفت قرآن منزه دانستند، آیات صریح ارث انبیا صلى اللَّه علیه و آله را مطرح
كردند و ثابت كردند كه هیچ استثنایى در مسئلهى ارث براى هیچكس وجود ندارد.
تمسك به اجماع مسلمین و جواب آناین بار ابوبكر اقرار كرد كه از جواب عاجزم و
فقط مسلمین را بین خود و تو قرار مىدهم كه من در واقع دستور آنان را اجرا
كردهام. حضرت زهرا علیهاالسلام خطاب را متوجه مسلمین نمودند و بشدت آنان را كه
به سوى سخن باطل روى آوردهاند مورد مؤاخذه قرار دادند و آنان را به عذاب بشارت
دادند و اشاره كردند كه اگر مردم هم به آن راضى نباشند خدا راضى است. بعد تصریح
كردند كه این تصمیم شما را خوب مىدانم، ولى خواستم اتمام حجت كنم و مردم
واقعیت را بدانند و روز قیامت براى حساب آماده باشند.
غدیر حجت نهایى امیرالمؤمنین علیهالسلام در اینجا سخنان حضرت پایان یافت و
در راه بازگشت به خانه رافع بن رفاعه به عنوان یك سخن به ظاهر زیبا كه در اذهان
عمومى مؤثر بود تقصیر را بر عهدهى امیرالمؤمنین علیهالسلام قرار داد كه چرا
آنحضرت قبلاً ما را آگاه نكرد تا در خلافت با دیگرى بیعت نكنیم و كار به اینجا
نرسد!!! حضرت با غضب به او فرمود: پس از واقعهى غدیر براى احدى عذرى باقى
نمانده است. اعتراض امسلمه سپس امسلمه سر از حجرهاش بیرون كرد و خطاب به
مردمى كه خطابهى حضرت زهرا علیهاالسلام را بدون نتیجهى خاصى به پایان برده
بودند مطالبى توبیخآمیز گفت كه ملخص آن چنین است: آیا با مثل فاطمه اینگونه
برخورد مىشود؟ آیا شما آمدهاید به فاطمه علیهاالسلام حكم دینش را یاد دهید؟
آیا مثل فاطمه علیهاالسلام آنچه حقش نباشد طلب مىكند؟ عنایت خاص پیامبر صلى
اللَّه علیه و آله نسبت به او را فراموش كردهاید؟ نتایج فكرى خطابهى فاطمه
علیهاالسلام بدین صورت مجلس بدون خواست غاصبین فدك تشكیل شد و كاملاً غافلگیر
شدند و آنچه حاضر به گفتنش نبودند بر زبان خود جارى كردند و همهى مردم حقایق
را فهمیدند و همانگونه ثبت شد تا آیندگان هم بدانند و حق زهرا علیهاالسلام و
حقكشى دشمنش بر جهانیان معلوم باشد.
دفاع از عصمت اهلبیت
آنچه به اهلبیت علیهمالسلام مربوط مىشد
ایستادگى در مقابل خدشهدار شدن عظمت مقام عصمت بود. در واقع غاصبین كه بدون محاكمه
فدك را غصب كردند در درجهى اول خواستند فاطمه علیهاالسلام را در تصرف فدك ناحق
جلوه دهند و در مرحله دوم كار خود را حق به جانب نشان دهند و در مرحلهى سوم طلبكار
هم باشند كه اصلاً از روز اول چرا فاطمه علیهاالسلام خودش فدك را تقدیم نكرده
است!!!
آنچه به عنوان استدلالها و اتمام حجتها در مقابل غاصبین انجام گرفت كه مجموعهاى
از آیات قرآن و كلمات پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و عرفیات مسلم اجتماعى و اخلاقى
است، براى آن بود كه اگر سكوت مىكردند آیندهى تاریخ چنین قضاوت مىكرد كه نكند
فاطمه علیهاالسلام هم به ناحق آن را در تصرف داشته كه وقتى از او گرفتند هیچ نگفت؟!
بخصوص آنكه دشمن در پى سوژهاى بود كه این جهت را براى اهلبیت علیهمالسلام
ثابت كند. لذا قبل از هر دلیلى، واضحترین جهت در اقدام و استقامت آن دو معصوم در
مسئله، اثبات حقانیت خود و پیشگیرى از اهداف خبیث غاصب بود تا قداست مقام عصمت به
هیچ عنوان تحت سؤال نرود و براى همیشه تاریخ بدانند كه اموال دنیا- به هر بزرگى كه
باشند- كوچكتر از آنند كه مقام شامخ معصوم را پایین بیاورند.
درجهى رفیع عصمت كه به عرش مىساید و از جانب خداوند است بمعناى صاحب اختیار كل
جهان است و تصرف در تكوین و تشریع مطرح است. این مقام را كجا كه سبك مغزانى در صدد
نسبتهاى پیش پا افتادهاى باشند كه از دهان و شكم تجاوز نمىكند؟! با در نظر گرفتن
این جهت اصلى كه به خود اهلبیت علیهمالسلام مربوط مىشد مىپردازیم به جهاتى كه
مربوط به دشمن بود و باید انجام مىشد.
پی نوشت ها
پی نوشت
اسناد و مدارك مربوط به خطبه در بخش ششم این كتاب مفصلاً ذكر
شده است.
رضایت طلبى ابوبكر و عمر از حضرت زهرا (س)
آخرین اقدامى كه در حیات صدیقهى
طاهره علیهاالسلام از طرف غاصبین انجام گرفت و نقشهى ظریفى بود كه توسط بانوى دو
جهان خنثى شد، رضایتطلبى از آن حضرت بود. این برنامه را براى روزى ذخیره كرده
بودند كه آبها از آسیاب بیفتد و آتشهاى فتنه زیر خاكستر قرار بگیرد، و فاطمه
علیهاالسلام هم یاراى مقابله نداشته باشد، و آن زمان ایام آخر زندگى زهرا
علیهاالسلام بود.
راستى كسى نیست بپرسد: چرا بجاى رضایتطلبى، خود فدك را بازنگرداندند؟!! آیا این
مسخره نیست كه ظالم در حالى كه به ظلم خود ادامه مىدهد طلب عفو كند و در همان حال
ظلم را تكرار كند؟! آیا در مقابل چنین عذرخواهانى، چه راهى زیباتر از آنچه صدیقهى
طاهره انجام داد مىتوان یافت؟ اجازهى عیادت فاطمه علیهاالسلام آنها هر روز حال
فاطمه علیهاالسلام را جویا مىشدند تا آنگاه كه خبر یافتند مریضى حضرت شدت یافته
است.
زمان مناسب فرارسیده بود. لذا دو نفرى براى عیادت آن حضرت آمدند ولى حضرت اجازه
نداد. فرداى آن روز دوباره آمدند ولى حضرت اجازه نداد. وقتى از اجازهى مستقیم
ناامید شدند به امیرالمؤمنین علیهالسلام عرض كردند: «بین ما و فاطمه آنچه كه خود
بهتر مىدانى اتفاق افتاده، و ما قبلاً چندین بار براى عذرخواهى آمدهایم ولى به ما
اجازه نداده است.
اگر مىتوانى براى ما اجازه بگیر تا از گناهمان عذرخواهى كنیم». امیرالمؤمنین
علیهالسلام چند بار به آنها جواب منفى داد ولى آنها اصرار كردند. این بار پشت در
نشستند و از حضرت خواستند داخل خانه برود تا شاید بتواند فاطمه علیهاالسلام را راضى
كند. امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد خانه شد و نزد حضرت زهرا علیهاالسلام آمد و
فرمود: ابوبكر و عمر بارها اجازه خواستهاند و من آنها را رد كردهام و تو نیز
اجازه ندادهاى. اكنون بار دیگر از من خواستهاند تا از تو اجازه بگیرم. عرض كرد:
بخدا قسم به آنان اجازه نمىدهم و كلمهاى با آنان سخن نمىگویم تا پدرم را ملاقات
كنم و از آنچه انجام دادهاند و ظلمى كه نسبت به من روا داشتهاند به پدرم شكایت
كنم. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: اى خانم آزاد(1) ، این دو نفر پشت در
نشستهاند و اصرار دارند بر تو سلام كنند.
عرض كرد: خانه خانهى تو و زن آزاده همسر توست، و زنان تابع مردانند. هرگونه
مىخواهى عمل كن. فرمود: پوشش سرت را محكم كن. عیادت غاصبین و قهر فاطمه
علیهاالسلام حضرت زهرا علیهاالسلام سر مبارك را پوشانید و روى به دیوار گردانید
بطورى كه مقابل آنها نباشد، و این در حالى بود كه چند زن دیگر نیز حضور داشتند.
ابوبكر و عمر وارد شدند و تا چشمشان به حضرت زهرا علیهاالسلام افتاد سلام كردند
ولى حضرت جواب آنها را نداد! و این در حالى بود كه حضرت روى خود را به طرف دیوار
گردانده بود. آنها به طرف مقابل حضرت آمدند ولى حضرت روى برگردانید، و چند بار این
كار تكرار شد. تا آنكه حضرت به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «پارچه اى روى
صورتم بینداز»، و به زنها فرمود: «شما مرا برگردانید»، و گویا حضرت از شدت جراحات
نمىتوانستند بدن مبارك را حركت دهند.
بالأخره ابوبكر شروع به عذرخواهى كرد و گفت: اى دختر پیامبر، ما براى جلب رضایت تو
آمدهایم و از تو مىخواهیم آنچه از ما نسبت به تو روا شده عفو كنى. حضرت فرمود:
حتى یك كلمه با شما سخن نمىگویم تا پدرم را ملاقات كنم و شكایت شما را نزد او
ببرم، و از كارهاى شما و ظلمى كه به من روا داشتهاید شكایت كنم.
محاكمه ى غاصبین در عیادت
گفتند: ما براى عذرخواهى آمدهایم. ما را به رفتارمان مؤاخذه مكن.
حضرت رو به امیرالمؤمنین علیهالسلام كرد و فرمود: من با اینان كلمهاى سخن نخواهم
گفت تا مطلبى را از ایشان سؤال كنم كه از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شنیدهاند.
سپس فرمود: شما را بخدا قسم مىدهم، آیا از پیامبر شنیدید كه مىفرمود: «فاطمه
پارهى تن من است. هركس او را اذیت كند مرا اذیت كرده است، و هر كس مرا اذیت كند
خدا را اذیت كرده است»؟ گفتند: آرى. فرمود: الحمدللَّه.
حكم نهایى فاطمه علیهاالسلام در مورد غاصبین
سپس حضرت دستان مبارك را به آسمان بلند كرد و عرضه داشت: «خدایا، من تو را شاهد
مىگیرم، اى حاضرین شما هم شاهد باشید، كه این دو نفر در حیاتم و هنگام مرگم مرا
اذیت كردند. من شكایت این دو را به تو و پیامبرت مىنمایم. نه بخدا قسم، هرگز از
شما دو نفر راضى نمىشوم و با شما سخن نمىگویم تا پدرم پیامبر را ملاقات كنم و
آنچه كردهاید به او خبر دهم و او دربارهى شما حكم نماید. بخدا قسم، در هر نمازى
كه بخوانم بر شما نفرین مىكنم».
تعجب فاطمه علیهاالسلام از عیادت آتش زنندگان
خانه اش
سپس فرمود: اى ابوبكر، عجیب است كه امروز با حال امن وارد خانهى ما مىشوى (2) و
این زمانى است كه مردم را بر ما مسلط كردهاى؟ بیرون رو كه بخدا قسم كلمهاى با تو
سخن نخواهم گفت تا خدا و رسولش را ملاقات كنم و به آنان شكایت نمایم.
در اینجا بود كه ابوبكر صداى واى و ویل بلند كرد و اظهار ناراحتى شدید نمود. عمر
گفت:
«اى خلیفهى پیامبر، بخاطر گفتهى یك زن اینگونه منقلب مىشوى و جزع و فزع
مىنمایى»؟! و آنگاه برخاستند و بدون نتیجه بیرون آمدند و آرزو كردند كه اى كاش
نیامده بودند تا فاطمه علیهاالسلام این چنین صریح و قاطع نارضایتى و غضب خود را
نسبت به آنان اعلام نمىكرد.
سخنان ابوبكر در تهدید و تطمیع مهاجرین و انصار
با تخریب زمینه هاى
اجتماعى بدست غاصبین آنها احساس خطر جدى كردند و چارهى نهایى را در تهدید و ارعاب
دیدند كه در ضمن آن تطمیعهایى هم به چشم مىخورد. ابوبكر به منبر رفت و مردم را
مخاطب قرار داد و گفت:
اى مردم، این چه گوش فرادادن به هر سخنى است؟ این آرزوها در زمان پیامبر كجا بود؟!
هركس مطلبى شنیده بگوید و هركس شهادت مىدهد برخیزد. او همچون روباهى است كه شاهدش
دم اوست (3)
ملازم هر فتنهاى است. اوست همان كه مىگوید: «فتنه را بعد از آنكه كهنه شده باز
گردانید». از ضعیفان كمك مىگیرید و زنان را به یارى مىطلبید، مانند امطحال كه
محبوبترین اهلش نزد او گمراه است (4)
بدانید كه من اگر بخواهم بگویم مىگویم و اگر بگویم افشا مىكنم، ولى اگر رهایم
كنید ساكت مىمانم.
خطاب تهدیدآمیز به انصار
سپس رو به انصار كرد و گفت: اى انصار، سخن سفیهان شما به من رسیده است و این در
حالى است كه شما سزاوارترین مردم به حفظ عهد پیامبرید. پیامبر نزد شما آمد و شما او
را پناه دادید و یارى كردید. بدانید كه من نسبت به كسى كه نزد ما مستحق مجازات
نباشد دست و زبان باز نخواهم كرد.
تطمیع مردم
ابوبكر در پایان تهدیداتش وارد جنبه تطمیع مردم شد و براى خریدارى فكر مردم گفت:
«بعد از همهى اینها، فردا صبح همه براى گرفتن سهمیههاى خود از بیتالمال بیایید»،
و این آخرین راه مؤثر بود كه براى روز مبادا ذخیره كرده بودند.
پی نوشت
1_یعنى اختیار تو بدست خودت است.
2ـ یعنى فراموش نكردهاى كه روزى با آتش و هجوم دست جمعى به خانه ى من حمله كردید!
3_اشاره به یك ضربالمثل عربى است. یعنى شاهد او جزئى ازخود اوست.
4ـ اشاره به یك ضربالمثل عربى است. فاطمه(س) در حدیث دیگران (صحاح ششگانه)
مرورى بر زندگى حضرت زهرا(س) در كتب و مخصوصا صحاح اهل سنت (1) از دو
جهت اهمیت دارد: نخست اینكه; عظمتبانوى دو عالم، نزد هر دو گروه آشكار مىشود. و
دیگر اینكه، با وجود چنین عظمتى چگونه بسیارى از اهل نتبه تاویلات و توجیهات تاریخ
آن عصر روى آوردهاند.
زندگینامه فاطمه(س) در این كتابها به شش فصل مهم تقسیم شده است:
الف) فضایل صدیقه كبری(س)،
ب) ازدواج،
ج) سوگوارى پدر،
د) مناظرات «بویژه با خلیفه اول و دوم»،
ه) رحلت،
و) روایات آن حضرت.
الف)
فضایل:
1- شباهتبه پدر
فاطمه حقیقت پدر و انعكاس نور او بود كه در جسم فاطمه متجلى گشت. عایشه مىگوید:
زمانى همه همسران رسول خدا(ص) برگرد وجودش جمع بودند در این هنگام فاطمه كه مانند
پیامبر گام برمىداشت، وارد شد با ورود او همه دیدند كه پدر با محبت تمام به وى
خوشآمد گفت و او را در كنار خود نشاند. (2)
و باز عایشه نقل مىكند: هیچ زنى را از جهتحركات و نشست و برخاست و رفتار مانند
زهرا(س) نسبتبه پیامبر(ص) ندیدم. (3)
بىشك تحمل و بردبارى فاطمه(س) در برابر مشكلات مختلف ناشى از اخلاق پدرگونه او
بود.
2- مبارز خردسال
براى رهروان راه استقامت و صاحبان روحهاى بزرگ، ایام طفولیت و بزرگى یكسان است.
در شرایط سخت اقتصادى، سیاسى و نظامى سرزمین مكه و دوران قبل از هجرت هرگاه
پیامبر، خسته و رنجور از زخمزبان و شمشیر و سنگ به خانه مىآمد دستهاى كوچك زهرا
بود كه آرامش را به پدر باز مىگرداند و به یارى او مىشتافت.
آن روز پیامبر خدا(ص) در مسجدالحرام و در كنار كعبه مشغول نماز بود ابوجهل با
عدهاى دیگر در گوشهاى به هرزهگرى سرگرم بودند، تا چشمش به پیامبر(ص) افتاد رو به
آنان كرد و گفت: كدام یك از شما حاضر استبرود بچهدان شترى را كه دیروز در این
نزدیكى قربانى شده بیاورد و در حالى كه محمد(ص) در سجده است آن را بر روى شانهاش
قرار دهد. بدبختترین آنها گفت: من این كار را انجام مىدهم. او در حالى كه پیامبر
در برابر عظمتخدا سر بر سجده داشت آن را بر روى شانه مبارك پیامبر(ص) انداخت.
ابوجهل و همدستانش كه این منظره را دیدند شروع به تمسخر پیامبر كردند.
ابنمسعود، از اصحاب بزرگ رسول خدا، مىگوید: من در این وقت در مسجدالحرام بودم
و این منظره را مىدیدم اما جرات نداشتم جلو بروم و آن بچهدان شتر را از روى شانه
مبارك پیامبر(ص) بردارم از این جهت در گوشهاى منتظر ماندم تا ببینم جریان به كجا
ختم مىشود؟
پیامبر همچنان در سجده بود! تا اینكه كسى جریان را به اطلاع فاطمه(س) رساند. او
وارد مسجدالحرام شد و در حالى كه از شنیدن این خبر بسیار نگران شده بود جلو آمد و
بچهدان شتر را از شانه آن حضرت برداشت و سپس رو به عاملان این اهانت كرد و با زبان
رسا آنان را مورد ملامت و سرزنش قرار داد!
رسم پیامبر بر این بود كه در هنگام نفرین یا دعا، سه مرتبه جمله را بیان
مىفرمود در این مورد نیز پس از سلام نماز، سه مرتبه با صداى بلند فرمود: اللهم
علیك بقریش، خدایا این قریشیان را نابود كن!
به مجرد اینكه صداى حضرت به گوش ناشنواى آنان (ابوجهل و همدستانش) رسید مجلس
بزمشان به مجلس دلهره و اضطراب مبدل شد.
ابنمسعود مىگوید: پیامبر(ص) هفت نفر را به نام، نفرین كرد و همگى آنان در روز
جنگ بدر به هلاكت رسیدند و بدنهاى آلوده آنان در چاه بدر انداخته شد. (4)
آرى، در شرایطى كه مردان دلاور و بزرگ مانند ابنمسعود، جمعكننده قرآن، جرات
دفاع از پیامبر(ص) را نداشتند، این دختر شجاع و خردسال رسول الله(ص) بود كه به
حمایت پدر مظلوم خود برخاست.
3- در میدان نبرد
او تنها اهل عبادت و نشستن در منزل نبود. در میدان نبرد نیز شركت مىكرد و به
یارى پدر مىشتافت.
مردى از سهل بنسعد (از اصحاب رسول خدا(ص)سؤال كرد: در جنگ احد چه جراحتهایى بر
بدن پیامبر(ص) وارد شد؟ جواب داد: آن روز، رخسار مباركش آسیب دیده دندان و كلاهخود
حضرت شكست. در آن روز فاطمه(س) دختر پیامبر(ص) خونها را از سر و صورت آن حضرت
مىشست و على بنابیطالب(ع) با سپر آب مىآورد. ولى هنگامى كه مشاهده كرد ریختن آب
باعثخونریزى بیشتر مىگردد قطعه حصیرى را سوزاند و خاكستر آن را به روى زخم قرار
داد تا خون بند آمد. (5)
4- اولین دیدار، آخرین وداع
همه عالمان حدیث اهل سنت و شیعه نقل كردهاند دورى از فاطمه(س) بر پیامبر(ص)
بسیار سختبود. ابنداود از ثوبان، آزاد شده رسول خدا(ص)، چنین نقل مىكند: پیامبر
اكرم(ص) هرگاه عازم سفر مىشد، آخرین كسى را كه وداع مىكرد فاطمه بود و در مراجعت
از سفر اولین شخصى را كه به دیدارش مىشتافت، فاطمه اطهر(س) بود. (6)
5- برترین زنان
سیده زنى است كه برتر از دیگران باشد. ملاكهاى فضیلت معیارهاى مادى و زودگذر
نیست كه این مرام كمخردان است، بلكه معیار برترى در نظام ارزشى اسلام فضایل خاص
معنوى است كه از اینرو در فاطمه سیده نساء معرفى شده است.
عایشه مىگوید: روزى صدیقه طاهره نزد پیامبر(ص) آمد در حالى كه حكت او شباهت
زیادى به راه رفتن پیامبر(ص) داشت. رسول خدا تا چشمش به جمال فاطمه افتاد، فرمود:
آفرین بر تو دخترم. آنگاه او را كنارش، راستیا چپش، نشاند. بعد از مدتى سخنى آرام
در گوش او گفت: زهرا(س) از شنیدن این سخن گریان شد.
از فاطمه سؤال كردم: چرا گریه مىكنى؟
قبل از جواب فاطمه(س)، بار دیگر پیامبر سخنى آهسته با دختر خود گفت و زهرا(س) از
این خبر خوشحال شد و خندید.
من گفتم: تا امروز چنین خوشحالى همراه با غم ندیدم. سبب این دو را از ایشان جویا
شدم. فاطمه(س) در جواب فرمود: من راز پدر را افشاء نمىكنم.
این راز همچنان پوشیده ماند تا زمانى كه پیامبر خدا(ص) رحلت فرمود، آنگاه بار
دیگر سؤال را با ایشان مطرح كردم، فاطمه(س) در پاسخ فرمود: در آن روز پیامبر به من
فرمود:
جبرئیل در هر سال یك بار قرآن را بر من عرضه مىكرد و امسال دو بار. من از این
امر متوجه شدم كه زمان رحلتم فرا رسیده است و تو از خاندان من نخستین كسى هستى كه
به من ملحق مىشوى. از این سخن پیامبر(ص) ناراحتشدم. سپس فرمود: آیا خوشحال
نمىشوى كه به تو خبر دهم: برترین زنان بهشتیا زنان با ایمان هستى؟! از شنیدن این
خبر خوشحال شدم و خندیدم. (7)
فاطمه برترین زنهاى جهان است و مطرح شدن او به عنوان یكى از بهترین چهار زن جهان
(خدیجه همسر پیامبر(ص)، مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم) (8) منافاتى
با این احادیث كه فاطمه(س) را بهترین زنان مىداند، ندارد زیرا جمع این احادیثبه
این است كه; زهرا(س) برترین آن چهار زن است. رسول خدا(ص) خطاب به حذیفه فرمود:
فرشتهاى كه تاكنون به زمین نیامده بود، از خداوند اجازه گرفت و به زمین آمد تا
به من سلام كند و مژده دهد: كه فاطمه سرور زنان بهشت است و حسن و حسین سرور جوانان
اهل بهشت هستند. (9)
6- پاره تن پیامبر(ص)
در تمام منابع اهل سنت چه در صحاح و چه غیر آن؟ این حدیث آمده است كه رسول
خدا(ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است هر كس او را خشمناك كند مرا خشمناك كرده است.
(10)
7- مقام عصمت
این آیه قرآن «انما یرید الله لیذهب
عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا»
(11) نشانگر آن است كه «اهل بیت» پیامبر(ص)
معصوم از گناه هستند. سخن در این است كه اهل بیت، چه
كسانى هستند؟
صحاح اهل سنت پاسخ را مشخص كردهاند;
عایشه مىگوید: بامداد یكى از روزها، رسول خدا(ص) بالاپوش خود را كه از پشم سیاه
بافته شده بود، بر دوش گذاشت و عازم بیرون از منزل بود. در این موقع، امام حسن(ع) و
سپس امام حسین(ع) و بعد از این دو، فاطمه(س) و سپس على(ع) وارد شدند. هر كدام كه
وارد مىشدند، پیامبر عباى مبارك را بالاى سر او قرار مىداد و آنگاه كه همه جمع
شدند، همان آیه را تلاوت كرد در این بین امسلمه یكى از همسران رسول خدا(ص) گوشه
ردا را بالا زد خواستخود را به آنان ملحق كند، پیامبر(ص) عبا را از دست او كشید و
فرمود: تو خوب هستى ولكن جزء اینها نیستى. (12)
این حدیث علاوه بر اینكه مقصود از اهل بیت را در نظر پیامبر(ص) و قرآن مجید مشخص
مىكند، عصمت زهراى مرضیه را نیز ثابت مىكند.
8- در مباهله
پیكر اجتماع هر گاه دچار افراد منحرفى مىشود كه رستگارى انسانها را به خطر
مىاندازند، انبیاء كه طبیبان الهى هستند، به وسیله «نفرین» یا «مباهله» اقدام به
نجات جامعه انسانى مىكنند. در باره پیامبر نیز واقعهاى تاریخى در اینباره روى
داده است:
مسیحیان سرزمین یمن كه نشانه رسالت را در وجود پیامبر(ص) مشاهده كردند، به عناد
و شبپرستى خود، اصرار ورزیدند و از قبول آیین حق روى برگرداندند. پیامبر پیشنهاد
مباهله داد و آنان پذیرفتند، چون موعد مقرر فرا رسید، دلهره سراپاى وجودشان را فرا
گرفتبناگاه مشاهده كردند پیامبر(ص) پدیدار گشت و حسن(ع) در كنار، حسین(ع) در آغوش
و زهرا و على پشتسر حضرت. رو كرد به همراهان و فرمود: هرگاه نفرین كردم، شما آمین
بگویید.
«عاقب» سرپرست ترسایان با دیدن انوار پنجگانه حقیقت را متوجه شد و احساس كرد
نفرین اینان یعنى نابودى كلیسا. رو به همراهان خود كرد و گفت: من چهرههایى را
مشاهده مىكنم كه اگر از خدا بخواهند كوه را از جاى بركند دعاى آنان مستجاب است و
تا قیامت نصرانیى بر روى زمین باقى نخواهد ماند.
آنان نیز كه خود چنین احساسى در دل داشتند، از مباهله دستبرداشتند. (13)
زمخشرى مىگوید: آوردن این افراد دلیل است كه آن حضرت واقعا قصد مباهله داشت نه
آنكه صرف تهدید بود، چرا كه عزیزترین افراد و پارههاى جگر و محبوبترین افراد را در
معرض خطر احتمالى قرار داد. (14)
9- دوستداران فاطمه(س)
از بیانات بزرگان دین آموختهایم كه دین چیزى جز محبت نیست و آیین الهى تولى و
تبرى است. على(ع) مىگوید: روزى رسول خدا(ص) دست امام حسن و امام حسین(ع) را گرفته
و فرمود: كسى كه من و این دو و پدر و مادر این دو را دوستبدارد، در روز قیامتبا
من در یك درجه خواهد بود. (15)
ب)
ازدواج
1- جهیزیه
عایشه و امسلمه نقل مىكنند: رسول خدا(ص) به ما دستور داد، جهیزیه فاطمه(س) را
براى رفتن به خانه على(ع) آماده سازیم.
بنا به فرمان رسول الله(ص) ابتدا سطح خانه را از خاكهاى نرم زمین بطحاء پوشاندیم
و پس از آن، دو بالش تهیه كردیم و آن دو را با دستخود، از لیف خرما پر كردیم.
آنگاه غذایى از خرما و كشمش ترتیب دادیم. آب گوارایى نیز آماده كردیم، چوبى در یك
طرف خانه گذاشتیم كه لباسها و مشك آب را بدان بیاویزند. ما هیچ عروسى را بهتر از
عروسى فاطمه(س) ندیدیم. (16)
2- هدیه پیامبر، به مناسبت ازدواج
على(ع) مىفرماید: رسول خدا(ص) پارچهسفید رنگى از پشم به من و زهرا مرحمت فرمود
و ما خود را به آن پارچه آراستیم. و بعد از این به منزل ما تشریف آورد و بالشتى كه
از نوعى گیاه پر شده بود و مشك آبى به ما عنایت كرد. (17)
3- هدیه فاطمه(س) به على(ع)
هدیه سبب انس و الفت است پس چه بهتر كه این امر بین خود عروس و داماد رسم باشد،
تا لحظات زندگى را شیرین و زن و مرد و محیط خانه سبب آرامش گردد.
على(ع) نقل فرمود: فاطمه اطهر(س) هدیهاى (فرشى) به مناسبت ازدواجمان تقدیم كرد
كه تا آن هنگام فرش ما منحصر به یك پوست گوسفند بود. (18)
4- فاطمه(س) در منزل على(ع)
دختران شخصیتهاى بزرگ، چه بسا كار كردن در منزل شوهر را براى خود ننگ به حساب
آورند و این احساس ناشى از كوچك شمردن كار و احساس شخصیت كاذب در خود است. اما كدام
شخص با عظمتتر از وجود رسول گرامى اسلام است و كدام زن متشخصتر از فاطمه(س)؟!
على(ع) فرمود: فاطمه(س) به قدرى مشك آب به دوش كشید كه اثر بند مشك در گلوى
فاطمه(س) باقى ماند و چندان دستاس كرد كه دستهاى فاطمه تاول زد و آن قدر زیر دیگ را
آتش كرد كه حرارت آتش رنگ لباسهایش را از بین برد. (19)
ماجراى تسبیحات حضرت زهرا(س) ناشى از زحمات طاقتفرساى فاطمه(س) بود. على(ع) كه
از نزدیك شاهد زحمات همسرش بود، در این مورد مىفرماید:
فاطمه از ناراحتى كه به سبب چرخاندن آسیاب دستى در دستخود احساس مىكرد، نزد
پدر آمد تا كنیزى براى یارى رساندن به او در خانه عنایت كند. رسول خدا(ص) در منزل
تشریف نداشت زهراى مرضیه برگشت. عایشه جریان آمدن فاطمه(س) را به اطلاع پیامبر
رساند. پیامبر بلافاصله به منزل ما آمد و فرمود: آیا مىخواهید چیزى به شما بیاموزم
كه بهتر از تقاضاى شما باشد؟ در هنگام خواب 34 مرتبه تكبیر،33 مرتبه سبحانالله و33
مرتبه الحمدلله بگویید. (20)
ج)
مناظرات فاطمه(س)
مهمترین مناظره فاطمه زهرا(س) مناظرهاى سیاسى بود كه جنبه اقتصادى نیز داشت.
این بحثبین آن حضرت و خلیفه اول و دوم بود. در ظاهر این مناظرات به مسائل مالى
برمىگردد ولى در واقع مسائل خلافت و رهبرى مسلمین مد نظر بود چه آن جز علاقه و انس
با خدا در دلش نبود و مسائل دنیوى هیچگاه براى آن حضرت نگرانى ایجاد نكرد.
فاطمه(س) به دنبال ارث پدر آمد، ولى خلیفه اول جواب داد: پیامبر(ص) فرموده: ما
پیامبران ارث باقى نمىگذاریم آنچه از ما باقى بماند صدقه است، یا در اختیار حاكم
همان زمان است. آنگاه فاطمه بر خلیفه اول غضب كرد و تا آخر عمر با او صحبت نكرد و
بعد از پیامبر(ص) شش ماه زنده بود. (21)
جوابهایى كه از خود صحاح ششگانه در مورد سخن خلیفه اول به دست مىآید چنین به
نظر مىرسد: اول: در بحث فضایل آن حضرت گذشت كه غضب فاطمه به معنى غضب رسول خدا(ص)
است و این احادیث مقید به صورت خاصى نشده است. بنابراین رسول خدا(ص) غضبناك شد!!
دوم: به موجب احادیث وارده مقصود از اهل بیت و شان نزول آیه تطهیر، حضرت زهرا(س)
معصوم از گناه بود، پس چگونه چیزى را خواست كه مستحق آن نبود؟!
و سوم اینكه: بعد از این تقاضاى حضرت زهرا(س) خلیفه دوم اموال پیامبر(ص) در
مدینه را در اختیار على(ع) و عباس قرار داد، ولى خیبر و فدك را نه. (22)
اگر اموال پیامبران صدقه است و این حكم غیر قابل تغییر است او چگونه این عمل
را انجام داد؟
علماء شیعه جوابهاى مفصل از این حدیث دادهاند از جمله شیخ مفید كتاب مستقلى در
این مورد به نام «رسالة حولالحدیث نحن معاشر الانبیاء لانورث» تالیف نموده است.
د)
در سوگ پدر
به همان مقدار كه بودن در كنار پدر براى صدیقه كبرا روحبخش بود، فراقش
طاقتفرسا مىنمود. دیدار پدر، نسیم بهارى بود كه جسم و جان فاطمه را شادى مىبخشید
و فراقش باد سمومخزان.
هنگامى كه بیمارى پیامبر خدا(ص) شدت گرفت و نفس گرم آن حضرت به سختى در جریان
بود، فاطمه(س) با دلى رنجور در كنار بستر نشسته و با چشمانى اشكآلود چهره پدر را
مىنگریست. پیامبر در آن حال به فاطمه فرمود:
دخترم ناراحتى من همین امروز است و بعد از این، راحت مىشوم. چند لحظه بعد صداى
مهربانش خاموش شد و كبوتر روحش به آشیانهاى كه قدسیان براى او تزیین كرده بودند پر
كشید. فاطمه(س) كه لبهاى ساكت پدر را دید، با یك دنیا غم و اندوه به وسیله این
جملات در فراق پدر نوحهسرایى كرد:
«اى پدر، دعوت حق را اجابت كردى و در بهشتبرین جاى گرفتى ما ارتحال تو را به
جبرئیل تسلیت مىگوییم.»
پس از آنكه بدن مطهر رسول خدا(ص) را به خاك سپردند فاطمه زهرا رو به انس كرده
فرمود:
اى انس، چگونه راضى شدید خاك بر بدن مطهر رسول خدا بریزید. (23)
ه)
رحلت
در صحاح سته از رحلت فاطمه زهرا(س) و كیفیت آن،
سخنى به میان نیامده است و فقط به ذكر این مطلب بسنده
كردهاند كه آن حضرت شش ماه بیشتر بعد از پدر در قید
حیات نبود.
مطلبى كه در این مورد شایان ذكر است، سخن احمد بنحنبل است كه از اطلاع فاطمه(س)
از زمان رحلتخویش خبر مىدهد.
امسلمه مىگوید: در آخرین بیمارى فاطمه(س) كه در پى آن، دار فانى را وداع گفت،
من پرستارى آن حضرت را بر عهده داشتم. در یكى از روزها كه على(ع) خارج از منزل بود
و فاطمه(س) نیز مثل روزهاى قبل در بستر بیمارى بود به من فرمود: آب حاضر كن. آنگاه
غسل كرد، چنان غسلى كه مانند آن را ندیده بودم.
سپس به كنیز خود فرمود: لباسهاى نو مرا بیاور. جامهها را پوشید. و بعد دستور
داد رختخواب مرا در وسط اتاق پهن كنید. رختخواب كه مهیا شد به پهلو و رو به قبله
خوابید و دست مباركش را زیر گونه مباركش نهاد و فرمود:
اینك لحظه وداع رسیده و من به ملاقات پروردگار مىروم بدنم پاكیزه است و غسل
كردم و نیازى به غسل ندارم بنابراین بدن مرا براى غسل عریان نكنید. این جملات را بر
زبان آورد و در همین لحظه جان را تسلیم معبود كرد. (24)
و) روایات
در تعدادى از روایات صحاح ست، فاطمه زهرا(س) در سلسله اسناد واقع شده و روایتى
را از پدر بزرگوارش نقل مىكند اما تعداد این روایات زیاد نیست در این جا به ذكر دو
روایت اشاره مىكنیم:
1- فاطمه زهرا(س) مىفرماید: روش پیامبر بر این بود كه وقتى داخل مسجد مىشد مىفرمود:
«بسم الله و السلام على رسول الله اللهماغفرلى ذنوبى وافتح لى ابواب رحمتك. و هر
گاه خارج مىشد مىفرمود: بسم الله و السلام على رسول الله اللهم اغفرلى ذنوبى
وافتح لى ابواب فضلك. (25)
2- فاطمه زهرا(س) مىفرماید: پدرم به من تعلیم داد و فرمود: صبح كه از خواب بلند
مىشوى بگو: سبحان الله و بحمده لا قوة الا بالله ما شاء الله كان و ما لم یشا لم
یكن. كسى كه این دعا را بخواند تا شب در امان است و كسى كه شب بخواند تا صبح در
امان است. (26)
پىنوشتها:
1- 1. الجامع الصحیح، محمد بناسماعیل بخارى(م256); 2.الصحیح، ابوالحسن مسلم
بنحجاج نیشابورى(م26);3. السنن، ابىماجة(م273); 4. السنن، ابىداود(م 275);
5.السنن، نسایى،(م303);6. الجامع، ترمذى(م279). (این كتابها چنان منزلتى در نزد
اهل سنت دارند كه هیچ كتابى به پایه این شش مجموعه راوى نمىرسد.
2- صحیح مسلم; كتاب فضائل الصحابه، باب فضائل زهرا(س); صحیح ابنماجه، باب ما
جاء فى ذكر مرض رسول الله(ص) ; مسند احمد بنحنبل، ج6، ص 282.
3- صحیح ترمذى; ج 2، ص319 - صحیح ابىداود، باب ما جاء فى القیام. مستدرك
الصحیحین، ج 4، ص 272 - الادب المفرد، بخارى، ص136.
4- صحیح بخارى; كتاب بدء الخلق، باب ما لقى النبى و اصحابه من المشركین; صحیح
مسلم، كتاب الجهاد و السیر، باب مالقى النبى و اصحابه من المشركین.
5- صحیح بخارى; كتاب بدء الخلق; صحیح مسلم، كتاب الجهاد و السیر، باب غزوة
الاحد.
6- صحیح ابىداود; ج26، باب الاستفادة من العاج - صحیح بخارى، كتاب بدء الخلق -
مسند احمد بنحنبل، ج 5، ص 275.
7- صحیح ابنماجه; باب بیمارى پیامبر(ص); مسند احمد بنحنبل، ج6، ص 282; صحیح
مسلم، كتاب فضائل الصحابه، باب فضائل حضرت زهرا(س).
8- مستدرك الصحیحین; ج 2، ص479.
9- صحیح ترمذى; ج 2، ص306، باب مناقب امام حسن و امام حسین(ع).
10- صحیح بخارى; كتاب بدء الخلق، باب مناقب اقرباء رسول خدا(ص) مناقب حضرت
زهرا(س); صحیح ابىداود، ج 12، باب مكروهات جمع میان زنان; صحیح مسلم، كتاب فضائل
الصحابه، باب فضائل حضرت زهرا(س); صحیح ترمذى، ج 2، ص319 باب فضیلت فاطمه(س).
11- احزاب / آیه33.
12- صحیح مسلم; كتاب فضائل صحابه، باب فضائل اهل بیت پیامبر(ص) و باب فضائل
على(ع); صحیح ترمذى، ج 2، ص 308 و209.
13- صحیح مسلم; كتاب فضائل صحابه، باب فضائل حضرت على(ع). صحیح ترمذى، ج 2،
ص166 - تفسیر كشاف، ذیل آیه مباهله.
14- تفسیر كشاف، ذیل آیه مباهله.
15- صحیح ترمذى; ج3، ص 301 - تهذیب التهذیب، ابنحجر عسقلانى. ج 10، ص430.
16- صحیح ابنماجه; ص139.
17- همان، ص316.
18- همان.
19- صحیح ابنداود; ج 2، ص29، باب تسبیح هنگام خواب.
20- صحیح بخارى; كتاب بدء الخلق، باب مناقب على(ع) و كتاب خمس باب اختصاص خمس به
نائبان رسول الله(ص) - صحیح مسلم، كتاب ذكر و دعا تسبیح اول روز و هنگام خواب.
21- صحیح مسلم; ج 5، ص153 - مسند احمد، ج 1، ص6 - صحیح ابىداود، ج 2، ص23.
22- مسند احمد بنحنبل; ج 1، ص6.
23- صحیح بخارى; كتاب بدء الخلق، باب بیمارى پیامبر(ص) - صحیح نسائى، ج 1، ص 261
باب گریستن بر میت - صحیح ابنماجه، ابواب جنائز، باب دفن و وفات پیامبر(ص).
24- مسند احمد بنحنبل; ج6، ص 461 - ذخائر العقبى، ص53 - اسد الغابه، ج 5، ص
590.
25- صحیح ابنماجه; كتاب 5، مساجد و جماعات، حدیث 1 - مسند احمد بنحنبل حدیث
25212 - صحیح ترمذى، حدیث289.
26- صحیح ابنداود; حدیث4413.
ماهنامه كوثر شماره 8
سید جعفر ربانى