حجاب و عفاف
تصویر
معصومیت کودکانه دخترکان محجبه، زیبایی هوشمندانهای برای نشان دادن
لطافتهای حجاب دارد. از جمله این تصاویر، عكس ها و یا پوسترهای از چهره
خواهران محجبه جوان و یا میانسال با همان نگاه قبل برای ترویج و تبلیغ
حجاب، كه شایسته ملامت و حائز اشکال جدی شرعی است.
مسئله
حجاب، یک مسئله ذوابعاد در زوایای روح و جانِ انسان و جامعه، دین و حکومت
است. ساده نگری و تقلیل بحث در اجباری بودن یا اختیاری بودن و در نهایت
مذمت نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در ایفای نقش و کارویژهاش نوعی فرار از
تأمل و توجه کافی به این حوزه ارزشمند و متعالی است.
سال
هاست، طرح بحث حجاب از سوی متفكران دینی بر عبارت مشهور استاد شهید مرتضی
مطهری مبنی بر «حجاب محدودیت نیست، مصونیت است» استوار شده است. این دیدگاه
بر ویژگی های روان شناختی انسان تكیه دارد و وجود حائل میان «آتش ذاتی
تنوع طلبانه نوع مردان» و «حریر و دیبای آسیب پذیر لطافت زنانه» را امری
عقلی و طبیعی می داند.
گفتمان
مصونیت محور معتقد است، حجاب مانع و محافظی در برابر هوس مردمان است. این
گفتمان تهدید محور بیش از آن که بر رشد و تعالی فرد تکیه داشته باشد می
خواهد، از داشته ها محافظت کند. لذا برای روح بلند آدمی و برخی کنجکاوی های
كودكانه زنانه و هیجان های غیرقابل انكار عصر جدید از تأثیرگزاری كمتری
برخوردار است. این نگاه به دنبال تمرکز بر غیرت مردانه و استفاده از حیای
زنانه است. دشمن نیز با علم به این ویژگی های ذاتی خداوندی، غیرت زدایی از
مردان و حیازدایی از زنان را در برنامه خود قرار داده و بعضاً موفقیت های
خوبی را در پوشاندن این شاخصه های فطری انسان بدست آورده است.
اما
یكی از اساتید فنِ تبلیغ و تبیینِ مفاهیم اسلامی از زاویه جدیدی به مسئله
حجاب پرداخته اند. ایشان در سخنرانی های متعددی فرموده باشند كه بنده هیچ
گاه برای لزوم و اهمیت حجاب سخنرانی نخواهم كرد، و در عمل هم به این رویه
خود پایبند بوده اند. چرا كه معتقدند باید الگوی حركتی زن را در ابعادی چون
حضرت زینب كبری در اسارت با آن وضع نگفتنی نشان داد، تا مقدمات اولی خود
به خود و به صورت پیش فرض حل شود و از محل بحث خارج باشد. در این روش تبلیغ
به معنای رساندن و ابلاغ كردن اهمیت دارد نه آن كه فرد با بمباران تهدیدات
محتمل آینده به سر كردن چادر و پوشاندن سر و وضع خود مجاب كرد.
بلكه
استاد پناهیان تلاش می كند اسطوره متعالی انسانی حضرت صدیقه طاهره سلام
الله علیها را در هیبت یك زن انقلابی تمام عیار ولی یكه و تنها، بر مخاطب
معلوم كند. نویسنده می توان در ادامه بانویی استاد دانشگاه، را بازنمایی
كند كه در برابر مقام معظم رهبری پای خود را دراز كرده است. چرا كه او همسر
شهید شهریاری، كسی است كه در راه نجات همسر جانباز شده است و این نائب
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است كه به نیابت به عیادت و تسلّی
این خانم و بچه هایش آمده است.
از
سوی دیگر این نگاه در ذات خود یک نگاه مصونیتزای بسیار قویتر نیز دارد.
حجاب باعث می شود، مبرزّات زنانه پوشانده شود و زن در اجتماع فارغ از
زنانگی اش دیده شود. فرصت انسانیت، فرصت زن بودن فارغ از جنسیت. این نگاه
به صورت ضمنی به مخاطب نشان خواهد داد كه وقتی بر زنانگی های خود تكیه كند،
نباید منتظر احترام و تکریم و تعامل فرای جنسیت خود را داشته باشد. حتی از
دید همجنسان به عنوان یك نمونه دیگر از تناسب اندام، رنگ بندی اعضای صورت
و سلیقه مندی در انتخاب لباس دیده می شود.
«حجاب
مایهى تشخص و آزادى زن است؛ برخلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهربینانهى
مادیگرایان، مایهى اسارت زن نیست. زن با برداشتن حجابهاى خود، با عریان
كردن آن چیزى كه خداى متعال و طبیعت پنهان بودن آن را از او خواسته، خودش
را كوچك میكند، خودش را سبك میكند، خودش را كمارزش میكند. حجاب وقار است،
متانت است، ارزشگذارى زن است، سنگین شدن كفهى آبرو و احترام اوست؛ این را
باید خیلى قدر دانست و از اسلام باید به خاطر مسئلهى حجاب تشكر كرد؛ این
جزو نعمتهاى الهى است.»(1)
این
معنا، نیز در ادبیات دیواری و به قولی پیامکی ناآشنا نیست. «کسی که زیبایی
اندیشه دارد، زیبایی ظاهرش را به نمایش نمیگذارد.» متأسفانه این رویكرد
كه می خواهد زن را دعوت به فرصت یافتن به تعالی غیروابسته به زمان و
غیروابسته به تیغ و كرم و قلم كمتر جدی گرفته شده است. آن چه كه باید در
تقدیر و بزرگداشت بزرگانی چون مرحومه استاد طاهره صفارزاده و امثالهم گفته
می شود این است كه اگر انسان به دنبال حیات واقعی است، باید همت عالی خود
را بر بالفعل كردن توانمندی های بالقوه اندیشه و قلم و سرانگشت و محبت
درونی خود بجوید. نه اینكه مانند آنجلینا جولی بعد از احراز تراز یكِ
مانكنی دنیا به فكر بچه داری و كمك های بشردوستانه بیافتد. ابعاد فرصتی این
رویكرد در حوزه اقتصادی نیز قابل تصور است. در نقّادی های هوشمندانه روان
شناسان غربی نیز بر اثر مخرب مجلات زیبایی بر آرامش روانی و انتقال مكرر
همیشگی احساس ضعف و عقب ماندگی و زشتی ادبیاتی غنی تولید شده است.
مروّجان
حجاب، صرفاً قشر خاصی را مخاطب پیام خود می دانند. شُل حجاب ها، کم حجاب
ها، بدحجابها یا هر تعبیر دیگری که برای زنان و دختران مدگرای ایرانی
انتخاب كنیم، چه میزانی از زنان ایرانی را شامل می شوند؟ در صورتی که در
نگاه فرصت محور صاحبان پوشش های کامل اسلامی از چادریها تا مانتوییهای
نیز طرف این سخن هستند. چرا که تب زیبایی و مدگرایی در عرصه چادر و مانتو و
روسریهای متشرعانه نیز به راه افتاده است و تدبیر نسبت به این مسئله نیز
شایسته توجه جدی و هوشمندانه است.
غایت
حركتی هویتی برای زن ایرانی-اسلامی به اندازه كافی تصویرپردازی و یا
رونمایی هوشمندانه و ملموس نشده است. چرا كه در میان تیپ های حوزوی، خانه
دار، اقتصادی، دانشگاهی، پزشكی و حتی ورزشی امروز ایران و جهان اسلام شخصیت
های كمترشناخته شده و ناشناخته فراوانی وجود دارد. در قله این زنان نیز می
توان به مادران شهدا اشاره كرد.
«بارها
من این را گفتهام؛ در زیارت خانوادههاى شهدا، اغلب اوقات مادران شهید را
شجاعتر و مقاومتر از پدران شهید یافتم. مگر محبت مادر را میشود با محبت
پدر مقایسه كرد؟ روح لطیف زنانه، آن هم نسبت به جگرگوشه، این را پرورش
بدهد، بزرگ كند مثل دستهى گل، بعد راضى بشود كه او برود میدان جنگ و به
شهادت برسد؛ بعد براى اینكه جمهورى اسلامى دشمنشاد نشود، بر جنازهى او
گریه هم نكند! كه بنده مكرر به این خانوادههاى شهدا گفتم گریه كنید؛ چرا
گریه نمیكنید؟ گریه ایرادى ندارد. گریه نمیكردند، میگفتند میترسیم جمهورى
اسلامى دشمنشاد شود. «زن مگو، مردآفرین روزگار».(2) زنهاى ما اینهایند؛
امتحان خوبى دادند.»(3)
آن
چه كه باعث می شود مسابقه زیبایی در پیاده روهای ایران روز به روز رونق
بیشتری بگیرد، ناشی از خستگی و دل نابستگی قاطبه زنان و دختران ایرانی به
شرعیات اسلام و یا دهن كجی به نظام اسلامی نیست. بلكه ناشی از نداشتن افق
حركتیِ هویتیِ جذاب و كِشنده برای وانهادن «جلوه نمایی و گدایی احترام و
محبت» با سوء استفاده از ویژگی زیبایی جویی زنانه در اجتماع است.
«این
زندگى میگذرد؛ لذات و سختىهایش همه به طرفةالعینى میگذرد. شما در دورهى
جوانى، این حرف را درست نمیفهمید. انسان در دوران جوانى خیال میكند دنیا
ثابت است، ساكن است، همیشه همین جور است؛ به سن ما كه رسیدید، یك نگاه
میكنید، مىبینید دنیا عجب سریع میگذرد؛ چشم به هم میزنید، گذشته. خب، آن
طرف: «وَإِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الحَیَوانُ»؛(4) زندگى و حیات،
آنجاست. «ذلِكَ الَّذی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ»(5) - كه امروز در آیات
كریمه میخواندند - بشارتهاى الهى آنجاست. هم براى آنجا، هم براى حفظ عزت
كشور و پیشرفت كشور، وضع حجاب را، وضع عفاف را، وضع تقیدات و پایبندى را
خانمها باید مراقبت كنند؛ این وظیفه است.
خودنمائى
و جلوهفروشى، یك لحظه است و آثار سوء آن براى كشور، براى جامعه، براى
اخلاق، حتّى براى سیاست، آثار مخرب و ماندگار است؛ در حالى كه ملاحظهى
عفاف، ملاحظهى حدود شرعى در رفتار و حركات بانوان، اگر چنانچه سختىاى
داشته باشد، سختىِ كوتاهى است، اما آثارش، آثار عمیق و ماندگارى است. خود
خانمها خیلى باید مراقبت كنند مسئلهى حجاب را، مسئلهى عفاف را؛ وظیفهى
آنهاست، افتخار آنهاست، شخصیت آنهاست.»(6)
پی نوشت ها :
1. حضرت آیت الله خامنه ای حفظه الله در دیدار با جمعى از مداحان سراسر كشور ۱۳۹۱/۰۲/۲۳
2. عمان سامانی
3. حضرت آیت الله خامنه ای حفظه الله در دیدار با جمعى از مداحان سراسر كشور ۱۳۹۱/۰۲/۲۳
4. سوره مبارکه العنكبوت آیه ۶۴
5. سوره مبارکه الشورى آیه ۲۳
6. حضرت آیت الله خامنه ای حفظه الله در دیدار با جمعى از مداحان سراسر كشور ۱۳۹۱/۰۲/۲۳
دوشنبه 3/9/1393 - 21:22
حجاب و عفاف
در
راستای نهادینه سازی فرهنگ حجاب در جامعه، می توان از مکانیسم های شناختی،
هنجاری و اجباری استفاده کرد. البته ممکن است در هر شرایطی یکی از این
مکانیسم ها یا ترکیبی از آن ها به کار گرفته شود.
الف- مکانیسم شناختی
حجاب
مانند هر فعالیت انسانی در معرض عادت شدن است. هر عملی که تکرار می شود،
در الگویی قرار می گیرد که با صرفه جویی در کوشش، دوباره تولید می شود و به
صورت همان الگو توسط انجام دهنده ادراک می شود. همان اعمال عادت شده در
آینده به عنوان امور عادی در ذخیره کلی دانش فرد جای می گیرد و به وسیله او
بدیهی و مسلم فرض می شود.عادت، این مزیت روانی را دارد که انتخاب ها برای
کنش گر محدود می شوند و راه های مختلف انجام یک عمل، به یک راه کاهش می
یابد. در این حالت، فرد از زیر بار تصمیمات بی شمار رها شده و در اکثر
اوقات فعالیت انسانی با حداقل تصمیم گیری انجام می شود در نتیجه انرژی را
برای اتخاذ تصمیم ضروری در موقعیت های جدید آزاد می کند. به طور کلی،
مکانیسم های شناختی از شتاب کم تری برخوردار هستند، ولی با ثبات زیادی
همراهند و موجب می شوند حجاب به صورت یک عادت رفتاری درآمده و بدیهی تلقی
شود.
ب- مکانیسم هنجاری
هنجارها
مقررات روشن یا ضمنی هستند که رفتار مورد انتظار را مشخص کرده و علایق
اعضای یک گروه یکپارچه یا یک اجتماع را در قالبی می گنجانند. هنجارها به
صورت سرمایه های اجتماعی در می آیند که می توانند بحران های اجتماعی را حل
کنند. در غیر این صورت، پی آمدهای جمعی غیر بهینه را نتیجه خواهند داد که
به وسیله افراد سودجو سبب هزینه منافع عمومی می شوند. تعریف و اعلان رسمی
هنجارها در زمینه حجاب از سوی گروه های مرجع و موجه، رفتارهای مشابه را شکل
می دهد. گروه های جامعه بر اساس این هنجارها، اعضای خود را گزینش و غربال
می کنند و این ملزومات تا حدودی افراد را از لحاظ پوشش، مشابه و همسان می
سازد.حال هر چه قدر این سیستم هنجاری درونی شود، سازگاری با این سیستم جزء
ساختار شخصیتی افراد می شود. در مجموع می توان این طور گفت که مکانیسم های
هنجاری از شتاب و ثبات متوسطی برخوردارند و موجب تعهد به حجاب می شوند.
پ- مکانیسم اجبار
آخرین
اهرم نهادینه سازی حجاب، اجبار است؛ اجباری که ضمانت اجرای آن قانون می
باشد. این اهرم موجب «هم شکلی اجباری» در زمینه پوشش افراد جامعه می شود و
در نتیجه فشارهای رسمی و غیر رسمی نهادها و سازمان ها روی افراد است. این
نهادها و سازمان ها انتظارات فرهنگی جامعه را منعکس می سازند. فشارها ممکن
است به صورت زور و خشونت برای اتخاذ یک حجاب استاندارد باشد. در مواقعی، هم
شکلی اجباری، واکنش مستقیم به فرامین حکومتی است و بعضی از رفتارهای افراد
جامعه، منعکس کننده مقررات نهادینه و مشروع دولت ها هستند. البته ممکن است
هم شکلی اجباری همیشه به صورت مستقیم و آشکار نبوده و در مواقعی به صورت
پنهان و ضمنی باشد. اقدامات نیروی انتظامی در زمینه حجاب در حال حاضر از
نواع اجباری آشکار و مستقیم است. مزیت اصلی این مکانیسم آن است که در زمان
کوتاهی اشاعه می یابد؛ اما ثبات آن کم بوده و به محض حذف اهرم زور و فشار،
حجاب نیز برداشته می شود(1)
مهم ترین اقدامات و راه کارهای پیشگیرانه و درمانی
نیاز
به مطرح شدن در جامعه یک نیاز طبیعی است. بنابراین اگر برای بروز خلاقیت
زنان عرصه های گوناگونی فراهم باشد، تعداد افرادی که می خواهند با ظاهرشان
جلب توجه کنند کم خواهد شد. چنانچه مشاهده شده دختران رشته تربیت بدنی
حجابشان بهتر از سایر دانش جویان است؛ زیرا آن ها بهتر از سایر دانش جویان
دختر توانسته اند در عرصه های دیگر خودشان را محک بزنند(2). به هر حال، حل
مسئله حجاب به عنوان مسئله ای اجتماعی و پدیده ای فرهنگی، مستلزم یک سری
راه کارهای اجتماعی در دو سطح خرد و کلان به طور هم زمان می باشد که در زیر
به برخی از آن ها اشاره می شود:
-
نظارت دقیق بر تولید کنندگان پوشاک در جامعه و اطلاع از سلایق و نیازهای
مصرف کنندگان به منظور طراحی پوشاک مناسب و منطبق باارزش های جامعه(3).
- ساخت برنامه های کودک و به تصویر کشیدن ارتباط و نزدیکی دختران با حجاب به خدا و اهل بیت(علیهم السلام)(4).
-
برگزاری فعالیت های علمی، فرهنگی و هنری از قبیل:میزگرد، شعر، ادبیات،
فراخونی مقالات، مسابقات فرهنگی، نمایش فیلم های مفید و آموزشی و چاپ
پوستر، نشریه، کتاب های مفید و سازنده، ترویج فرهنگ غیرت در بین مردان،
تصویب قوانین جامع و دقیق از سوی مجلس، نظارت جدی و دلسوزانه مسئولین دولتی
بر محیط های تحت نظارت، عمل قوه قضاییه به قوانین با جدیت و بدون تسامح،
آموزش حجاب در مدارس و تدریس کامل پوشش اسلامی(5).
- مهندسی
فرهنگی و اصلاح به موقع ساختار ارزشی و روابط اجتماعی جامعه بر محوریت
معرفت دینی و باورهای مذهبی، اتخاذ راهبرد توسعه درونزا، متوازن و متعادل و
همه جانبه مبتنی بر عدالت، آزادی و معنویت، گسترش وفاق و انسجام اجتماعی
از طریق وسعت بخشیدن دایره دوستی ها در مقابل دشمنی ها، افزایش پیوندهای
اجتماعی، کاهش کنترل اجتماعی رسمی و افزایش احساس تعلق خاطر، تعهد، اعتقاد
به اعتبار اخلاقی هنجارهای اجتماعی، احساس مسئولیت نسبت به رعایت قوانین و
مقررات، احساس وظیفه اخلاقی نسبت به دیگران، پر کردن وقت و صرف انرژی
افراد در فعالیت های اجتماعی و محتوایی زندگی روزمره، افزایش امید نسبت به
آینده و اعتماد نسبت به نظام سیاسی، جلب مشارکت عمومی، مدنی و دولتی برای
توسعه فرهنگ عفاف و توسعه فرهنگی، زدودن مظاهر غرب زدگی، آراستن جامعه به
فضایل اخلاقی، تعمیق عفاف در خانواده و جامعه، تبیین دائمی جایگاه والای زن
در اسلام، توسعه فرهنگ عفاف و حجاب از طریق، استدلال عقلی شرعی و اجتماعی
در مورد آثار مطلوب فردی و اجتماعی حجاب ترغیب و آماده سازی فرد برای تغییر
رفتار از طریق اصرار، تشویق و غیره، تسهیل تغییرات رفتاری از طریق در
دسترس قرار دادن رفتار مورد نظر و بهره گیری هم زمان روش های قبلی و تأکید
بر جلب مشارکت های سه گانه عمومی، مدنی و دولتی برای مدیریت امنیت عمومی
از جمله اقدامات مفید و مؤثر دیگر برای کاهش مسئله بدحجابی به حساب می آیند
(6)
پی نوشت ها :
1- قلی پور،1386 :13-23
2- سید کرمی،1386: 9
3- بیات،1387 :132
4- ابراهیمی،1387 :134
5- اکبری، 1383 :156-166
6- محبوبی منش،1386: 129و 130
دوشنبه 3/9/1393 - 21:21
حجاب و عفاف
آزادی
جنسی از نظر دین مبین اسلام مردود است چرا که آزادی در مسائل جنسی سبب
شعله ورشدن شهوات به صورت حرص و آز می گردد، از نوع حرص و آزهایی که در
صاحبان حرمسراهای رومی و ایرانی و عرب موجود بود. ولی ممنوعیت و حریم بین
زن و مرد، نیروی عشق و تغزل و تخیل را به صورت یک احساس عالی و رقیق و لطیف
و انسانی تحریک می کند و رشد می دهد و تنها در این هنگام است که مبدأ و
منشأ خلق هنرها و ابداعها و فلسفه ها می گردد. طرفداران آزادی جنسی از آن
جهت به این اصل که تکیه گاه و اساس اصل حقوق فردی به شمار رفته، تکیه کرده
اند که به گمان آنها این سلسله مسائل فاقد جنبه اجتماعی می باشد زیرا به
عقیده آنها آزادی جنسی یک فرد به حقوق دیگران ضربه نمی زند فقط آنجا که
فرزند و اطمینان پدری و فرزندی به میان می آید، حق شوهر پیدا می شود و لازم
می گردد که زن از باردار شدن از غیر شوهر قانونی خود، خودداری کند و تا
زمانی که وسائل ضد آبستنی در کار نبود لازم بود برای صیانت این حق مرد، زن
عفاف و تقوا را رعایت کند تا نسبت به شوهر خود وفادار بماند فعلا با وسائل
موجود چنین ضرورتی در کار نیست.
برخلاف
تصور بسیاری از فلاسفه غرب آن چیزی که مبنا و اساس حق آزادی و لزوم رعایت و
احترام آن می گردد میل و هوی و اراده فرد نیست، بلکه استعدادی است که
آفرینش برای سیر مدارج ترقی و تکامل به وی داده است، اراده بشر تا آنجا
محترم است که با استعدادهای عالی و مقدسی که در نهاد بشر است هماهنگ باشد و
او را در مسیر ترقی و تعالی بکشاند، اما آنجا که بشر را به سوی فنا و
نیستی سوق می دهد و استعدادهای نهانی را به هدر می دهد احترامی نمی تواند
داشته باشد. اخلاق نوین جنسی بزرگترین عامل آشفتگی غرائز و مانع رشد طبیعی
استعدادهاست و تنها راه رشد طبیعی استعدادها و از آن جمله استعدادهای جنسی
رعایت مقررات اسلامی است. ابتدا باید ببینیم آن چیزی كه آزادی را باصطلاح
حق مسلم بشر قرار میدهد چیست؟ بر خلاف تصور بسیاری از فلاسفه غرب آن چیزی
كه مبنا و اساس حق و آزادی و لزوم رعایت و احترام آن میگردد میل و هوی و
اراده فرد نیست، بلكه استعدادی است كه آفرینش برای سیر مدارج ترقی و
تكامل به وی داده است، اراده بشر تا آنجا محترم است كه با استعدادهای عالی
و مقدسی كه در نهاد بشر است هماهنگ باشد و او را در به ترقی و تعالی
بكشاند، اما آنجا كه بشر را به سوی فنا و نیستی سوق میدهد و استعدادهای
نهانی را به هدر میدهد احترامی نمیتواند داشته باشد، بسیار اشتباه است
اگر خیال كنیم معنی اینكه انسان آزاد آفریده شده این است كه: به او میل و
خواست و اراده داده شده است، و این میل باید محترم شناخته شود مگر آنجا كه
با میلها و خواستهای دیگران مواجه و معارض شود و آزادی میلهای دیگران را
به خطر اندازد، ما ثابت میكنیم كه علاوه بر آزادیها و حقوق دیگران،
مصالح عالیه خود فرد نیز میتواند آزادی او را محدود كند. بزرگترین تیشهای
كه به ریشه اخلاق زده شده به نام آزادی و از راه همین تفسیر غلطی است كه
از آزادی شده است!
وقتی
كه از آقای " راسل " سؤال میشود آیا خود را به هیچ یك از سیستمهای اخلاقی
مقید میدانید؟ جواب میدهد: آری، ولی جدا ساختن اخلاق از سیاست كار
دشواری است، به عقیده من علم اخلاق بایستی بدین طریق عرضه شود: فرض كنید
زیدی بخواهد فلان عمل را كه برای خودش مفید بوده و در عین حال به همسایگانش
زیان میرساند انجام دهد، اگر زید بدین طریق برای همسایگان خود ایجاد
مزاحمت كند آنان گرد هم جمع شده و خواهند گفت: " ما به هیچ وجه موافق
نیستیم باید كاری كرد كه او سوء استفاده نكند " بنابراین ملاحظه میشود كه
كار ما به یك امر جنائی مختوم میگردد و این قضیه كاملا منطقی و عقلانی
است، روش اخلاقی من عبارت از ایجاد هماهنگی بین منافع عمومی و خصوصی افراد
اجتماع میباشد (جهانی كه من میشناسم صفحه 65 – 64)این روش اخلاقی از
لحاظ عملی بودن كمتر از مدینه فاضله افلاطون نیست، راسل در اخلاق، مقدساتی
را به رسمیت نمی شناسد، معانی و مفاهیمی كه انسان آنها را برتر از منافع
مادی شخص خود بداند و به خاطر آنها میل و خواست و اراده خود را محدود كند
سراغ ندارد، اخلاقی را كه مبتنی بر چنین معانی و مفاهیم باشد اخلاق " تابو "
میخواند، یگانه چیزی را كه مقدس میشمارد آزادی خواست و اراده و میل
است، آزادی اراده و میل را فقط با مواجه شدن با میل و اراده دیگران در جهت
مقابل، قابل تحدید میداند، آنگاه گرفتار این بست میشود كه در این صورت چه
قدرتی میتواند آزادی شخص را محدود كند و او را در مقابل آزادیهای دیگران
وادار به تسلیم و احترام نماید. میگوید: قدرت منع و جلوگیری دیگران،
میگوید: من كه به خاطر منافع خودم میخواهم منافع دیگران را به خطر
اندازم آنها به خاطر منافع خودشان با یكدیگر اتفاق خواهند كرد و جلو مرا
خواهند گرفت و من ناچار تسلیم خواهم شد و اجبارا منافع خصوصی خود را با
منافع عمومی هماهنگ خواهم كرد. راسل میخواهد با این بیان منافع خصوصی را
حافظ و نگهدار حقوق عمومی معرفی كند، همینجا است كه عقیم بودن فلسفه
اخلاقی او روشن میگردد.
اما
ازدواج و تشكیل اجتماع خانوادگی تا چه حد جنبه فردی و خصوصی دارد و تا چه
حد جنبه عمومی و اجتماعی؟ بدون شك در ازدواج، تمتع شخصی و مسرت فردی وجود
دارد، انگیزه افراد در انتخاب همسر بهرهمند شدن از مسرت و لذت بیشتر
زندگی است، اكنون باید ببینیم آیا از آن نظر كه دو فرد بنام زن و شوهر
میخواهند زندگی مشترك و مقرون به خوشی و مسرتی تشكیل دهند و از
شیرینیهای زندگی بهرهمند گردند، بهتر و عاقلانهتر این است كه كانون
خانوادگی را كانون خوشیها و كامیابیهای جنسی قرار دهند و حداكثر مساعی خود
را برای لذت بخش نمودن این كانون صرف كنند و اما اجتماع بیرون، اجتماع بزرگ
محیط كار و فعالیت و برخوردهای دیگر باشد، یا بهتر این است كه لذائذ و
كامیابیهای جنسی از محیط خانوادگی به اجتماع بزرگ كشیده شود، كوچه و
خیابان و مغازهها و محیط های اداری و باشگاهها وتفریحگاههای عمومی همه جا
آماده انواع كامیابیهای جنسی نظری و لمسی و غیره بوده باشد؟ اسلام طریق اول
را توصیه كرده است، اسلام اصرار فراوانی دارد كه محیط خانوادگی آمادگی
كامل برای كامیابی زن و شوهر از یكدیگر داشته باشد، زن یا مردی كه از این
نظر كوتاهی كند مورد نكوهش صریح اسلام قرار گرفته است، اسلام اصرار
فراوانی به خرج داده كه محیط اجتماع بزرگ، محیط كار و عمل و فعالیت بوده و
از هر نوع كامیابی جنسی در آن محیط خودداری شود، فلسفه تحریم نظر بازی و
تمتعات جنسی از غیر همسر قانونی، و هم فلسفه حرمت خودآرائی و تبرج زن برای
بیگانه همین است.
كشورهای
غربی كه ما اكنون كوركورانه از آنها پیروی میكنیم راه دوم را انتخاب
كردهاند. كشورهای غربی در انتقال دادن كامیابی های جنسی از كانون
خانوادگی به محیط اجتماعی بیداد كردهاند و جریمهاش را هم میدهند، فریاد
متفكرینشان بلند است، آنها وقتی كه میبینند برخی كشورهای كمونیستی جلو این
كارها را گرفته و مانع هدر دادن نیروهای جوانان در اجتماع شدهاند، به چشم
غبطه به آنها مینگرند. اگر زندگی و خوشی و مسرت در زندگی را مساوی با
اعمال شهوت بدانیم و چنین فرض كنیم كه هر كس بیشتر میخورد و میخوابد و
عمل آمیزش انجام میدهد او از مسرت و خوشی بیشتری بهرهمند است و به عبارت
دیگر اگر استعدادهای بهجتزای انسانی و موجبات ناراحتیهای او را محدود
بدانیم به آنچه حیوانات دارند، البته انتقال كامیابی های جنسی از كانون
خانوادگی به اجتماع بزرگ لذت و مسرت بیشتری خواهد داشت. اما اگر بتوانیم
تصور كنیم كه اتحاد روح زن و شوهر و عواطف صمیمانهای كه احیانا تا آخرین
روزهای پیری كه غریزه جنسی فعالیتی ندارد باقی است، برای زندگی ارزش بیشتر و
بالاتری دارد، اگر بتوانیم تصور كنیم كه لذتی كه یك مرد از مصاحبت همسر
مشروع و وفادارش با لذتی كه یك مرد از مصاحبت یك زن هر جائی میبرد تفاوت
دارد كوچكترین تردیدی در این جهت نخواهیم كرد كه به خاطر بهرهمند شدن از
مسرت بیشتر و آرامش بیشتر، لازم است عواطف جنسی افراد را محدود به همسر
قانونی كرده است و محیط و كانون خانوادگی به این كار و اجتماع بزرگ را به
كار و فعالیت اختصاص دهیم.
برگرفته از : اخلاق جنسی، استاد مطهری، صفحه 39 و ص 48-37
يکشنبه 2/9/1393 - 20:1
حجاب و عفاف
همه وجود زن برای مرد مایه خیر و کمال
است زیبایی زن مرد را واکسینه می کند تا از آلودگی ها مصون بماند محبت زن
هوای نفس مرد را مهار می کند و احترام و حرمت زن به مرد حجاب درونی می
بخشد.
قال الصادق (علیه السلام):هر چه محبت زن در قلب مرد زیادتر شود فضیلت ایمانش زیادتر گردد (1).
محبت
زن در قلب مرد نشانه ایمان و سلامت دین و منشأ غیرت و سلامت شخصیت مرد است
و زیباییهای خدادادی زن ابزار نفوذ و تثبیت این محبت در قلب مرد است در
مقابل مرد هم اگر سیرت زیبایی داشته باشه زیبایی زن در وجودش زیبا خواهد
ماند و تبدیل به زشتی نمیشود.
خداوند این همه زیبایی به زن عطا نفرموده
که به مسائل موقتی غریزی مرد دامن زده شود بلکه این زیباییها برای تثبیت
جایگاه و برانگیختن محبت دائمی مرد نسبت به زن است.
همه وجود زن برای
مرد مایه خیر و کمال است زیبایی زن مرد را واکسینه میکند تا از آلودگیها
مصون بماند محبت زن هوای نفس مرد را مهار میکند و احترام و حرمت زن به مرد
حجاب درونی میبخشد.
رسول خدا( صلی الله علیه و آله) فرمود: غیرت از صفات و شروط ایمان است (2).
عفّت و پاكدامنى مرد باندازه غیرت او است(3).
غیرت مرد دارای دو مولفه اصلی محبت و احترام نسبت به زن است و عفت مرد هم وابسته به غیرت اوست نه وابسته به حجاب کامل زن.
مرد
خود حجاب واقعی و اصلی زن است یعنی در محافظت از زن وظیفه اصلی به عهده
مرد است نه خود زن و حجاب ظاهری او خاستگاه اصلی شکلگیری حجاب در درون مرد
است و مولفههایی وجود دارد که اگر در مرد تقویت شوند حجاب درونیش را تضمین
میکنند و به اصطلاح نوعی نگاه و احساس برادرانه در او شکل می گیرد.
حس تعلق خاطر :
احساسی که باعث میشود مرد زن را از خود بداند با خوشحالیش خوشحال و با
ناراحتیش غمگین شود و احساس بیگانی و بیتفاوتی نداشته باشد ضمن اینکه اگر
انسان دارایی باارزشی را متعلق به خودش بداند نه خود آسیبی به آن میرساند و
نه اجازه میدهد آسیبی به ان وارد شود.
محبت : محبت زن باعث پاکی و سلامت قلب مرد است و جایگاه مناسب و اصلی دریافت زیبایی زن قلب مرد است.
احساس مسئولیت : که باعث میشود مرد در قبال زن بیتفاوت نباشد و خودش را مسئول و سرپرست زن بداند.
احترام :
وقتی زن در چشم مرد جایگاه والایی داشته باشد افق نگاه مرد هم متعالی
خواهد بود و گرفتار پستی ها نمی شود و همیشه زن برای مرد انگیزه تعالی
خواهد بود.
اعتماد : مرد تکیه گاه زن است و
لذتی که از این تکیه گاه بودن و مورد اعتماد بودن میبرد وصف نشدنی است و
بدست اوردن اعتماد زن حتما ارزش تلاش و خودسازی بی وقفه را دارد.
شناخت :
شناخت مرد از زن موجب بهره تعالی بخش مرد میشود معرفت به زیباییهای درونی
زن باعث میشود مرد بیش از آنکه مجذوب ظاهر شود شیفته زیبایی ها درونی زن
باشد و شناخت درست از زیباییها ظاهری زن باعث مواجهه درست و عدم آسیب
پذیری مرد میشود به طوری که قلب مرد به زیبایی های خاص و طبیعی زن عادت می
کند و برخورد طبیعی و درست و سازندهای خواهد داشت.
با این مولفه ها مرد به اوج تعالی یعنی جوانمردی دست می یابد و بهره و لذتی که در جوانمردی نهفته است با هیچ لذتی قابل مقایسه نیست.
تفاوتی
هم بین زیباییهای زنان وجود ندارد و خواهر نسبی با خواهر سببی زیباییهای
مشابهی دارند و برای مرد یکسانند گرچه حجاب خواهرنسبی کمتر است اگر فردی
بیمار دل باشد در همه موارد به مشکل میخورد ولی مرد سالم نسبت به همه زنان
نگاه و احساس برادرانه خواهد داشت.
حد بالا حجاب درونی مرد خود را در حد
پایین حجاب ظاهری زن نشان میدهد همانطور که فقدان حجاب سطح توقع مرد را
از زیبایی زن بالا میبرد حجاب هم اگر باعث حساسیت مرد شود سطح توقعش را
بالا میبرد و حجاب درونیش را تضعیف می نماید.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: کریمان، زنان را گرامی میدارند و انسانهای پست به آنها اهانت روا میدارند(4).
قصور
زن در محافظت از زیباییها خود قابل مقایسه نیست با تقصیر فردی که
سوءاستفاده میکند همینجور که قصور شخصی که از داراییهایش خوب محافظت نمی
کند با تقصیر دزدی که سوءاستفاده میکند برابر نیست.
رسول خدا صلّى
اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: غیرت از ایمان است، اما فحش دادن و بد
زبانى كردن و سخنان پست و ركیك به زبان آوردن، نشانه جفا كارى و ستمگرى
است(5).
به من خبر رسید که مردی از لشگر شام به خانه زن مسلمان و غیر
مسلمان که در پناه حکومت اسلام بود وارد شد، و خلخال و دستبند و گردنبند و
گوشوارههای آنها را به غارت برد، در حالی که هیچ وسیلهای برای دفاع، جز
گریه و التماس کردن، نداشتند، لشگریان شام با غنیمت فراوان رفتند بدون
اینکه حتی یک نفر آنان، زخمی بردارد، و یا قطره خونی از او ریخته شود، اگر
برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تاسف بمیرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر
من سزاوار است. (6)
برای مرد نه دین زن نه حجابش و نه هیچ دلیل دیگری
مانع غیرت ورزی و حفظ احترام زن نخواهد بود و این عوامل فقط بهانهای برای
افراد کم بهره از مردانگی است برای توجیه ضعف شخصیت یا توجیه بیاحترامی به
زن.
مردی که نگاه انسانی دارد با دیدن زیباییهای زن غیرتش برانگیخته
میشود که چطور از زن مراقبت نماید چنین مردی که متصف به صفات عالی مردانست
از وجود با برکت زن با همه زیباییهایش در جهت تعالی بهره می برد.
اما دو
گروه از افراد هستند که نه از صفات عالی مردانه بهره بردند و نه از وجود
زن بهره متعالی میبرند و نه منزلت او را درک مینمایند یک گروه افراد
لاابالی و دیگری افراد تک بعدی افراطی که با شعار ترویج حجاب بیحرمتی به
زن و بیغیرتی خودشان را ترویج میکنند این دو گروه که علیرغم تفاوت ظاهری
مشترکات زیادی دارند چون غیرتی در وجودشان نیست محبت و احترامی نسبت به زن
ندارند چون صفات عالی و مردانگی در وجودشان کمرنگ است بهره متعالی از زن
نمیبرند و منزلت او را هم درک نمیکنند و چون نگاهشان غریزی است از
زیباییهای زن برداشت و تصورات غریزی دارند این افراد قلب و فکر و درون
بسیار آلودهای دارند و با دیدن زن آلودگیهای درونیشان به غلیان میفتد و
در نهایت پستی بجای پاک کردن امراض درونی آنها را به زن نسبت میدهند غافل
از آنکه قرآن هم که مایه هدایت است به فرموده خود برای بیمار دلان مایه
گمراهیست این افراد به خانواده و حتی همسرشان هم نگاه غیرانسانی و اهانت
آمیز دارند و مظهر صفت جمال الهی را با زشتی میبینند پروردگار زن را با
زیباییهایش مایه خیر مرد قرار داده ولی نه برای افرادی که از صفات عالی
مردانه کم بهرهاند.
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست / در باغ لاله روید و در شوره زار خس
جایگاه
اصلی محقق شدن حجاب در درون مرد است و اگر مردی واقعا دغدغه حجاب را دارد
باید بداند که حجاب درونی خودش اهمیت و نیاز به توجه خیلی بیشتری دارد و
خانمها خیلی بهتر میتوانند در بین خودشان مسئله حجاب را حل نمایند ولی
افراد بیمار دلی که بجای پرداختن به ضعفهای خود به شکل بد و بیمار گونهای
مسأله حجاب زن را مطرح میکنند گرفتار دور باطلی میشوند که بر نفرتشان از زن
و بالتبع انحرافات و آلودگیهای درونیشان افزوده میشود چون حساسیت مرد
نسبت به حجاب زن حجاب درونی خودش را به شدت تضعیف می نماید.
اگر واقعا
میخوای مرد باشی وجودت را از آلودگی پاک کن نزار زیبایی زن در وجودت تبدیل
به زشتی شود قلبت را در اختیار زن بزار تا همه امراضش را برطرف کند برای زن
جایگاه والایی قائل باش تا ببینی چطور متعالی خواهی شد، بدون تو نیاز به
حجاب زن نداری و خودت برای او بهترین حجابی و هر جا کم آوردی محبت و
احترامت را نسبت به زن بیشتر کن، مرد باش برای زن تا بنده باشی برای
پروردگار.
پی نوشت ها :
1) وسائل، ج ۱۴، ص ۱۱
2) من لا یحضره الفقیه ج۵ ص۹۴
3) ترجمه و شرح نهج البلاغة (فیض الإسلام) ج۶ ص ۱۱۱۰
4) مختصر تاریخ دمشق، ج۷، ص۵۰
5) النوادر( للراوندی ) ص: ۲۵۲
6) خطبه ۲۷
يکشنبه 2/9/1393 - 19:59
حجاب و عفاف
چه
بپذیریم و چه نپذیریم، مقولۀ اشتغال زنان در جامعۀ امروز از دیدگاه بسیاری
از کارشناسان به مسأله یا بهتر بگوییم، به معضلی برای نظام اسلامی تبدیل
شده است. گرایش بیرویۀ زنان به بازار کار و و اصرار آنان به صِرف پذیرش
نقش در جامعه بهدلیل تغییرات هویتی و فرهنگی ایجادشده در جامعۀ درحالِ
گذار ایران، باعث طرح این پرسش میشود که واقعاً چگونه باید این پدیده را
مدیریت کرد؟ نوشتار حاضر قصد دارد بهمنظور ارائۀ راهکار مدیریتی برای نظام
اسلامی در موضوع اشتغال زنان، با تبیین نظام ارزشی حاکم بر نقش اجتماعی
زنان در جامعۀ اسلامی، به تبیین نقشهای زنانه و نقشهای مردانه در جامعه
بپردازد.
چه
بپذیریم و چه نپذیریم، مقولۀ اشتغال زنان در جامعۀ امروز از دیدگاه بسیاری
از کارشناسان به مسأله یا بهتر بگوییم، به معضلی برای نظام اسلامی تبدیل
شده است. گرایش بیرویۀ زنان به بازار کار و و اصرار آنان به صِرف پذیرش
نقش در جامعه بهدلیل تغییرات هویتی و فرهنگی ایجادشده در جامعۀ درحالِ
گذار ایران، باعث طرح این پرسش میشود که واقعاً چگونه باید این پدیده را
مدیریت کرد؟ نوشتار حاضر قصد دارد بهمنظور ارائۀ راهکار مدیریتی برای نظام
اسلامی در موضوع اشتغال زنان، با تبیین نظام ارزشی حاکم بر نقش اجتماعی
زنان در جامعۀ اسلامی، به تبیین نقشهای زنانه و نقشهای مردانه در جامعه
بپردازد.
الف. نظام ارزشی حاکم بر نقش اجتماعی زنان
1. مطلوبنبودن اختلاط زن و مرد
از
مهمترین ارزشهای اجتماعی دین مبین اسلام که ارتباط مستقیم با تبیین
الگوی نقش اجتماعی زن دارد این است که در آموزههای اسلامی، اختلاط زن و
مرد بسیار مذمت و نکوهش شده و فرد را از تعامل مرد و زن نامحرم بهجز در
مواقع ضرورت، بهشدت برحذر داشته است. دین اسلام ازآنجاکه بهدنبال
جلوگیری از فساد و انحطاط اخلاقی جامعه است و ارتباط مرد و زن نامحرم را
کاملاً مستعد به گناه کشیدهشدن و عامل اصلی فساد اخلاقی میداند، تأکید
فراوان دارد که مرد و زن نامحرم تاجاییکه برایشان امکان دارد، از اختلاط و
تعامل با یکدیگر بپرهیزند. البته باید به این نکته توجه کرد که از دیدگاه
اسلام، ارتباط میان زن و مرد نامحرم بهخودیخود ممنوعیتی ندارد؛ زیرا در
جامعهای که معمولاً نیمی از آن جنس مرد و نیم دیگر را جنس زن تشکیل
میدهد، چارهای جز ارتباط دو جنس مخالف با یکدیگر نیست و اگر اسلام
بهطورکلی مخالف تعامل زن و مرد بود، قاعدتاً دستورات و آموزههایی چون
رعایت حجاب در پوشش و عفاف در رفتار و گفتار برای زنان و نیز تأکید بر
چشمپوشی مردان در مقابلِ زنان نامحرم، چندان موضوعیتی پیدا نمیکرد.
وجود
این دستورات نشاندهندۀ این است که نفس ارتباط و تعامل زن و مرد ازنظر
اسلام ممنوع نبوده و فقط مقیّد به شروط و ملاحظاتی است. با وجود همۀ این
آموزهها و توصیهها در ارتباط با نامحرم که نشان میدهد اسلام با تعامل زن
و مرد مخالفتی ندارد؛ از مجموعۀ روایات و سیرۀ معصومین(علیه السلام) و نیز
تجربههای تاریخی جوامع اسلامی اینگونه برداشت میشود که اختلاط بدون
دلیل و بیش از حد ضرورت میان مرد و زن نامحرم خواهناخواه زمینههای فساد
اخلاقی را فراهم میآورد و ما نیز بر این نکته تأکید داریم. بهعبارتدیگر،
با وجود دستورالعملهایی که در اسلام درزمینۀ ایمنسازی ارتباط با نامحرم
برای زنان و مردان وجود دارد، مسیر صحیح جلوگیری از فساد و زوال اخلاقی زن و
مرد، کاستن از ارتباطات خارج از ضرورت و ممانعت از اختلاط بدون دلیل و
چارچوب میان آنان است. علاوهبر آیۀ ۲۵ سورۀ مبارکۀ نساء، در روایات بسیاری
نیز بر این مهم تأکید شده است. (1)
در
باب آسیبهای اجتماعی و اخلاقی ناشی از اختلاط بیحدوحصر و آزادی بیقید
تعاملات میان زن و مرد سخن بسیار میتوان گفت؛ اما نوشتار حاضر مجال آن را
ندارد و مراجعه به آمارهای جرائم و آسیبهای اجتماعی و زوال اخلاقی در
کشورهای غربی که محدودیتی در ارتباط بین زن و مرد ندارند، مفید خواهد بود
(2)
2. عزت و احترام زن
از
دیگر اصول و ارزشهایی که دیدگاه اسلام بر روی آن بهشدت پافشاری و تأکید
کرده است، حرمت و شأن زن مؤمن و مسلمان بهخصوص در برابر مردان نامحرم است.
اسلام دو جنس زن و مرد را در گوهر انسانى و شرافت، یكى مىداند و از این
لحاظ، تفاوتى بین ایشان قائل نیست. قرآن تمام انسانها را بدون
درنظرگرفتن جنسیت و نژاد و... داراى كرامت مىداند (3). اشاره به این
اصل، مهم و اساسى است؛ اما در این میان، اكرام و احترام به زن جایگاه خاص و
ممتازى دارد. دین اسلام برای زنان مسلمان و مؤمن در برابر مردان نامحرم
عزت و احترامی بسیار قائل است و بسیاری از آموزههای دینی مردان را به حفظ
حرمت زنان مسلمان و رعایت شأن و عزت آنان و مراقبت بر رفتار و گفتار خود در
برابر آنان امر و توصیه و تأکید میکند. خداوند در قرآن خطاب به مردان
میفرماید:
«و عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ؛ و با آنها (زنانتان) به شایستگى رفتار كنید» (4)؛
«...لاتَضارُوهُنَّ لِتَضیقُوا عَلیهِنَّ...؛ هرگز بر زنانتان ضرر وارد نسازید و آنان را در ضیق و فشار قرار ندهید» (5)
پیامبر
اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ما اَکْرَمَ النِساءَ اِلاّ کَریِم وَ
لا اَهانَهُنَّ اِلاّلَئیم؛ کسىکه بهرهاى از کرامت برده باشد، زنان را
احترام و اکرام مىکند و به زنان، اهانت نمىکند مگر انسانِ پست» (6)
و نیز موارد بسیار دیگری که احترام به زنان و دختران را تأکید میکند. (7).
«تكبر
در اسلام صفت مذمومی بهشمار میرود؛ اما در فرهنگ اسلام زن باید در برابر
مرد نامحرم متكبر باشد و از خضوع و كرنش دوری جوید، زیرا این امر كرامت زن
را تضمین میكند»(8)
3. محوریت زن در خانواده
اصل
دیگری که از آموزههای اسلامی میتوان برداشت کرد و شارع مقدس بر آن تأکید
بسیاری داشته این است که خانواده در جامعۀ اسلامی مبتنیبر محور زن است.
خانواده در هر جامعهای شامل افراد مشخصی است که بهعنوان فعالان این
اجتماع کوچک یا نهاد اجتماعی مطرح هستند. در این نهاد، هرکدام از افراد
وظایف خانوادگی و اعمال مربوط به خود که مطابق با موقعیت آنها میباشد را
برعهده دارند؛ ضمن اینکه در بسیاری از موضوعات زندگی با یکدیگر وجه مشترک
دارند. در دین مبین اسلام برداشت کلی از مجموع روایات و سیرۀ اهلبیت(علیه
السلام) بر این است که امور داخل خانه و روشننگهداشتن چراغ خانواده
برعهدۀ زن خانه است و هیچ موضوعی برای زنان ارزشمندتر و مهمتر از حفظ و
نگهداری نهاد خانواده شمرده نشده است. اگرچه حضور اجتماعی زنان و اشتغال
آنان به فعالیت در عرصۀ عمومی در دین اسلام مجاز شمرده شده است؛ اما باید
توجه کرد که جواز عملی بهمعنای اولویت آن عمل نیست. یعنی خیلی از رفتارها و
تصمیمها در زندگی افراد وجود دارند که هیچ دلیلی مبنیبر حرمت یا ممنوعیت
آنها وجود ندارد و فرد مجاز به انتخاب هریک از آنهاست؛ اما از دیگر سو،
این مجوز نمیتواند علت و دلیلی برای ارجحیت آن عمل یا تصمیم در زندگی فرد
باشد و مقولاتی همچون علایق، ارزشها، مصالح، توانایی و استعداد و مفاهیمی
از این قبیل در تعیین اولویت و رجحان این موضوعات مجاز دخالت مؤثر دارند.
مقولۀ حضور زن در عرصۀ عمومی نیز از این قبیل احکام است. خداوند در دین
اسلام هیچ مانع و حرمتی برای صِرف فعالیت اجتماعی و اشتغال زن درنظر
نگرفته است؛ اما باعنایتبه موضوعات متعددی که بیان شد، توصیههای بسیاری
در دین مبین اسلام به چشم میخورد که زن را درون خانه و مدیریت عرصۀ خصوصی
زندگی خانوادگی بیشتر میپسندد.
در
بیان این حقیقت که زن محور خانواده بوده و اولویت اسلام برای زنان رسیدگی
به امور خانه و خانواده و گرم و شاداب نگهداشتن کانون این نهاد مقدس است،
احادیث و روایات بسیاری در کتب روایی شیعه وجود دارند (9). علاوهبر آن از
اینکه مرد در آیات قرآن سرپرست خانواده تلقیشده و وظیفۀ تأمین مخارج
خانواده برعهدۀ وی گذارده شده است و زنان در این زمینه هیچگونه وظیفه و
تکلیفی ندارند، معلوم میشود که اسلام ترجیحی برای اشتغال زنان در خارج از
منزل ندارد و مصلحت را در این دیده که زنان به تدبیر عرصۀ خصوصی بپردازند.
4. تأکید بر مربیبودن زن
از
دیگر اصولی که دین اسلام در دیدگاه اجتماعی و بهخصوص در ارتباط با نقش زن
در خانواده و اجتماع توجه فراوانی به آن کرده، توجهکردن بر نقش تربیتی زن
باتکیهبر اختصاصات و ویژگیهای جسمی و بُعد روحی و عاطفی وی چه درون خانه
و با فرزند و همسر و چه در محیط اجتماع است. بُعد جسمانی و قابلیتهای بدن
زن در وابستگی کودک به وی برای ادامۀ حیات و بُعد عاطفی و احساسی او برای
ارضای نیاز روحی و معنوی فرزند و شوهر از اختصاصات ویژۀ زنان برای
مربیبودن آنان است. بهعبارتدیگر، زنان باتوجهبه استعدادها و ویژگیهای
طبیعی خود در زمینۀ احساسات قوی و هوش عاطفی مناسبترین گزینه برای
پرداختن به موضوعات تربیتی و انسانساز هستند.
حضرت
امام خمینی(رحمه الله علیه) در ارتباط با نقش تربیتی زن میفرمایند: «زن،
انسانی بزرگ و مربی جامعه است. اوست که با تربیت صحیح خود، انسان درست
میکند و کشور را آباد مینماید» (10) و نیز میفرمایند: «نقش زنان در عالم
از ویژگیهای خاصی برخوردار است. صلاح و فساد یک جامعه از صلاح و فساد
زنان در آن جامعه سرچشمه میگیرد. زن یکتا موجودی است که میتواند از دامن
خود افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکتش یک جامعه، بلکه جامعهها به
ارزشهای والای انسانی کشیده شوند» (11)
«دامن
مادر بزرگترین مدرسهای است که بچه در آنجا تربیت میشود. آنچه بچه از
مادر میشنود، غیر از آن چیزی است که از معلم میشنود. بچه از مادر بهتر از
معلم میشنود. در دامن مادر بهتر تربیت میشود تا در جوار پدر، تا در جوار
معلم» (12)
ب. موضوع اشتغال زنان و تفکیک جنسیتی نقشها
از
نقشهایی که دین مبین اسلام برای زنان در جامعه مجاز شمرده است، فعالیت
اقتصادی و برخورداری از شغل درآمدزا در جامعه است؛ البته عهدهدارشدن این
نقش برای زنان جنبۀ وظیفه و فریضه ندارد و واجببودن این موضوع برای مردان
متصور شده و تلاش مرد برای تأمین هزینههای خانواده در روایات همچون جهاد
فی سبیلالله تلقی شده است (13) و سستی در این موضوع بهشدت مذموم است
(14)
باعنایتبه
آیات مبارکۀ قرآن (15) و احادیث و روایات فراوان و متعدد (16) که بر جواز
اشتغال برای زنان دلالت دارند و نیز گزارشهای تاریخی از سیرۀ زنان
اهلبیت(علیه السلام) و زنان صحابه که به اشتغال و کسب درآمد میپرداختند و
پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) نیز مخالفتی با آن نداشتند (17) و
نیز نظرات بزرگان و اندیشمندان دینی و کارشناسان این عرصه (18) مبیّن این
حقیقت است که اشتغال زنان موضوعی صرفاً مجاز و منوط به تمایل زن البته با
اجازه و صلاحدید همسرش است (19)
جواز
اشتغال زنان مانند تحصیل و علمآموزی آنان به معنای بیقیدبودن آن و
جایزشمردن ورود زنان به هر نوع شغل و فعالیتی در جامعه نبوده و دارای
ملاحظاتی است که بهنظر میرسد بررسی و تحلیل آنها در تبیین دقیقتر الگوی
نقش اجتماعی زنان کمک شایانی خواهد کرد.
از
مهمترین ملاحظاتی که در باب اشتغال زنان وجود دارد، مقولۀ نقشهای زنانه و
نقشهای مردانه در جامعه است. نقشهای زنانه و مردانه باتوجهبه موارد
زیر تعیین میشوند:
۱.
در دیدگاه اسلامی با نظر به محدودیتهایی که برای ورود مردان به بعضی
عرصهها وجود دارد، نقشهایی وجود دارند که حضور زنان در آنها هم بهلحاظ
عرفی و شرعی پذیرفتنیتر و هم بازدهی زنان در آن عرصهها بیشتر است.
نقشهایی که هم موضوع زنانه داشته و هم برای زنان صورت میگیرد که نیازمند
فاعلی زنانه نیز هستند، مشاغلی ازقبیل پزشک زنان، آرایشگری زنان، آموزش
زنان، خدمات به زنان و... .
۲.
شرایط و استعدادهای ویژۀ زنان که بهصورت ذاتی با مردان تفاوتهای اساسی
دارند، آنان را مهیای پذیرش نقشهایی خاص کرده که ترجیح و تأکید دین اسلام
را نیز بههمراه دارند، مانند مشاغلی همچون معلمی، مربیگری، مشاوره،
مددکاری، بافندگی، نقش هنری و... که در روایات نیز اینگونه تقسیم کار و
تفکیک جنسیتی نقشها به چشم میخورد (20)
۳.
باتوجهبه شرایط خاص جسمانی زن که دین اسلام او را با عبارتی نظیر ریحانه
(21) خطاب میکند، پذیرش بعضی از نقشها و فعالیتهای اجتماعی بهعنوان
شغل برای وی کاری سخت و طاقتفرسا بوده و با ویژگیهای وی سازگاری ندارند،
مانند مشاغلی چون فعالیت در معدن، بنّایی، کارگری در شرایط سخت، رانندگی و
مسافرکشی، شوفری، آهنگری و... .
۴.
در اسلام باعنایتبه ارزشهایی که بر مقولۀ نقش زنان در جامعه حاکم است
ازجمله تکبر و عزت و احترام زن در مقابل نامحرم (22) باعث میشود که بعضی
از مشاغل برای زنان مطابق با شأن آنان تلقی نشود؛ مانند مشاغلی چون
منشیگری یا مستخدمبودن زنان. همانطورکه رهبر عزیز انقلاب که سخنان
ایشان، منشور اجتماعی و فرهنگی و سیاسی زنان جامعه است، میفرمایند: «تکبر
برای زنها در مقابل مرد بیگانه ممدوح است. این حالت در بعضی از مشاغل
بهکلی از بین میرود؛ مثل منشیگری و مستخدمبودن زن» (23)
ج. دو نکتۀ بسیار مهم:
1. تزاحم اشتغال زنان با وظایف خانوادگی
نکتۀ
بسیار مهمی که در باب اشتغال زنان در خارج از خانه وجود دارد، تزاحم آن با
رسیدگی به وظایف و نقشهای خانوادگی مانند همسری و مادری است. حضور زنان
در عرصههای شغلی جامعه مساوی با صَرف زمان و انرژی آنهاست. این
فرسودهشدن بخش درخور توجهی از زمان و نیروی آنها، خودبهخود باعث کمشدن
شادابی و نشاط لازم آنان برای حضور در خانه و ایفای نقشهای مادری و همسری
خود میشود و به نوبۀ خود میتواند آنان را تحتالشعاع قرار داده و از
کیفیت پرداختن به آنها بکاهد (24)
2. مطلوبنبودن اشتغال زنان با ذائقۀ مردان
از
دیگر ملاحظات مربوط بهبحث اشتغال زنان این است که مردان عموماً با اشتغال
همسرانشان و دخالت آنان در تأمین مخارج زندگی سازگاری ندارند و همواره
دوست دارند که خود تأمینکنندۀ نیازهای همسر و مخارج زندگی باشند و همسرشان
صرفاً به امور مربوط به خانواده بپردازد. جسی برنارد مینویسد:
«پشتکار
و تکاپوی زیاد که به موفقیت منجر خواهد شد و ویژگیهایی که برای به
دستآوردن شغل پردرآمد در جامعهمان ضروری است، دقیقاً آن چیزی است که اکثر
مردان نمیخواهند در زنان وجود داشته باشد. امروز مردان حرفهای و متخصص
آینده، آنانی که حداقل در مدارس هستند، هنوز بهدنبال مادرانی برای اولاد
خود هستند. آنان بهدنبال زنان متخصصی نیستند که بتوانند در دنیا به اندازۀ
همان پیشرفت و استقلال آنها کار کنند» (25)
د. راهکارهای مدیریتی:
در
پایان این نوشتار، درصدد پیشنهاد راهکارهایی هستیم که ازیکسو، زنان را
به ایفای نقشهای اجتماعی و اقتصادی، متناسب با ویژگیها و مسئولیتهای
زنانه فراخواند و ازسوی دیگر، کاهش فشارهای جسمی و روانی و افزایش حس
همبستگی خانوادگی و اجتماعی را درپی داشته باشد؛ اما بهدلیل جلوگیری از
اطالۀ کلام، پیشنهادها بهصورت فهرستوار بیان میشود.
۱. بازنگری در الگوها و شاخصهای توسعه؛
۲. اصلاح نگرشها به خانواده؛
۳. اصلاح الگوهای سبک زندگی؛
۴. مدیریت منابع انسانی؛
۵. اصلاح نظام تأمین اجتماعی؛
۶. اصلاح نظام پولی؛
۷. اولویت اشتغال سرپرست خانوار؛
۸. ایجاد امنیت در محیطهای کار؛
۹. توسعۀ مشاغل خانگی و انعطافپذیر؛
۱۰. توسعۀ مشاغل نیمهوقت و دورهای؛
۱۱. نظارت ویژه بر بازار کار زنان؛
۱۲. اصلاح مقررات ساعت کار زنان در شب؛
۱۳. مهارتافزایی به اعضای خانواده؛
۱۴. مهارتافزایی زنان شاغل.
منابع
قرآن کریم.
پایدار، ابوالقاسم(۱۳۷۶)؛ نهجالفصاحه، تهران: جاویدان.
تمیمی، عبدالواحدبنمحمد(۱۳۶۶)؛ غررالحکم و دررالکلم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیه.
حرانی، حسنبنشعبه(۱۴۰۴ق)؛ تحفالعقول، قم: جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم.
حر عاملى، محمدبنحسن(۱۴۱۶ق)؛ وسایل الشیعه الى تفاصیل مسائل الشریعه، قم: مؤسسۀ آلالبیت لاحیاء التراث.
خمینی، سیدروحالله(۱۳۶۸)؛ صحیفۀ نور، تهران: دفتر تنظیم و نشر آثار حضرت امام.
داولینگ، کولت(۱۳۸۵)؛ عقدۀ سیندرلا، تهران: روشنگران و مطالعات زنان.
سجستانی، سلیمانبناشعث(۱۳۷۳)؛ سنن ابیداوود، قم: دارالاحیاء السنه النبویه.
سیدرضی، محمدبنحسین(۱۳۸۰)؛ نهجالبلاغه، ترجمۀ سیدجعفر شهیدی، تهران: علمی فرهنگی.
صدوق، محمدبنعلی(۱۴۱۳ق)؛ من لایحضره الفقیه، قم: جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم.
طباطبایی، سیدمحمدحسین(۱۳۷۰)؛ المیزان فی التفسیر القرآن، تهران: بنیاد علمى علامه طباطبایى.
طباطبایی یزدی، سیدکاظم(۱۳۳۷ق)؛ عروة الوثقی، قم: مؤسسۀ نشر اسلامى.
طبرسى، حسنبنفضل(۱۴۰۸ق)؛ مكارم الاخلاق، بیروت: دارالحوراء.
کراجکی، ابوالفتح(۱۴۱۰ق)؛ کنزالفوائد، قم: مکتب المصطفوی.
كلینى، محمدبنیعقوب(۱۳۶۵)؛ الكافى، تهران: دارالكتب الاسلامیة.
كلینى، محمدبنیعقوب(۱۳۶۵)؛ فروع كافى، تهران: دارالكتب الاسلامیة.
مجلسی، محمدباقر(۱۴۰۴ق)؛ بحارالانوار، بیروت: مؤسسة الوفاء.
محمدی ریشهری، محمد(۱۳۸۶)؛ میزانالحکمه، قم: دارالحدیث.
ملااحمد، هما(۱۳۸۰)؛ «بررسی پیامد اشتغال برای زنان شاغل و فرزند اول آنها»، پایاننامۀ کارشناسیارشد جامعهشناسی، دانشگاه شیراز.
نوری طبرسی، حسینبنمحمدتقی(۱۴۰۱ق)؛ مستدرکالوسایل و مستنبط المسایل، قم: مؤسسۀ آلالبیت لاحیاء التراث.
پی نوشت ها:
1)
وسائلالشیعه: ج۲۰: ۱۹۷و۱۹۸؛ الکافی: ج۵: ۵۱۸؛ فروع کافی: ج۵: ۵۳۶؛
نهجالبلاغه، نامۀ۳۱؛ عروةالوثقى: ۶۰۷؛ تحفالعقول: ۲۵؛ سنن ابىداود: ج۲:
۶۵۸
2) ر.ک: سازمان عفو بینالملل، ۲۰۰۹
3) اسراء،۷۰
4) نساء، ۱۹
5) طلاق، ۵
6) کنزالعمال، ج۱۶: ۳۷۱؛ نهجالفصاحه: ح۱۵۲۰
7) وسائلالشیعه: ج۲۱: ۳۶۲و۳۶۵؛ مستدرکالوسائل، ج۱۵: ۱۱۸؛ الكافی، ج۶: ۴؛ بحارالانوار، ج۶۸: ۳۸۹
8) مقام معظم رهبری،۷۱/۹/۲۵
9) بحارالانوار، ج۴۳: ۹۲؛ نوادر راوندى: ۱۴
10) صحیفۀ نور، ج۶: ۱۸۷
11) همان، ج۱۶: ۱۲۵
12) همان، ج۱۶: ۱۵۴
13) الکافی، ج۵: ۸۸ 14) وسائل الشیعه، ج۱۲: ۳۸؛ بحارالانوار، ج۸: ۱۱۱؛ من لایحضره الفقیه، ج۳: ۱۶۹؛ فروع کافى، ج۵: ۸۶؛ میزانالحکمه، ج۱۱: ۵۱۸ 15) بقره، ۲۳۴؛ نساء، ۳۲؛ قصص، ۲۳
16) بحارالانوار، ج۹: ۱۰۰؛ وسائلالشیعه، ج۱۲: ۴۹؛ مستدرکالوسائل، ج۱۳: ۱۲
17) وسائلالشیعه، ج۲۲: ۲۴۶؛ بحارالانوار، ج۴۷: ۴۹ 18) صحیفۀ نور، ج۷: ۳۳۹؛ مقام معظم رهبری ۲۰ /۱۲/۱۳۷۵؛ علامه طباطبایی،۱۳۷۰: ۳۸۲
19) قانون مدنی، مادۀ ۱۱۱۷
20) بحارالانوار، ج۱۰۳: ۲۵۸
21)
وسائلالشیعه، ج۲۰: ۱۶۸؛ بحارالانوار، ج۷۴: ۲۳۵؛ مستدرکالوسائل، ج۱۴:
۲۵۱؛ الکافی، ج۵: ۵۱۰؛ من لایحضره الفقیه، ج۳: ۵۵۶؛ نهجالبلاغه، نامۀ۳۱؛
غررالحکم، ۴۰۸؛ تحفالعقول: ۸۵؛ مکارمالاخلاق، ۲۱۸؛ کنزالفوائد، ج۱: ۳۷۶
22) احزاب، ۳۲؛ نهجالبلاغه، حکمت۲۳۴
23) مقام معظم رهبری،۱۳/۱۲/۸۴
24) ملااحمد، ۱۳۸۰: ۱۴۶
25) داولینگ، ۱۳۸۸: ۲۵۵
يکشنبه 2/9/1393 - 19:58
حجاب و عفاف
فمینیسم،
باور داشتن به حقوق زنان و برابری سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زن و مرد است.
فمینیسم مجموعه ای از جنبش ها، نظریه ها و فلسفه های گوناگونی بوده که در
ارتباط با تبعیض جنسیتی به بحث و بررسی می پردازد و از برابری به نفع زنان
دفاع کرده و برای حقوق زنان مبارزه می کند. در طی یک قرن و نیم گذشته، جنبش
رو به رشد زنان، هدف خود را تغییر ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی
مبتنی بر تبعیض جنسیتی علیه زنان قرار داده است. جوهره تفکر فمینیسم آن است
که حقوق، مزیت ها، مقام و وظایف، نباید بر اساس جنسیت مشخص شود. (1)
همچنین
کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، که یک معاهده بین المللی است،
در 18 دسامبر 1979 مورد پذیرش مجمع عمومی سازمان ملل متحد قرار گرفته و در3
سپتامبر 1981 به اجرا درآمد. تا کنون تنها شش کشور ایران، سومالی، سودان،
نائورو، پالائو و تونگا به این کنوانسیون ملحق نشده اند. قطر آخرین کشوری
است که در 29 آوریل 2009 به این کنوانسیون پیوست. این کنوانسیون مهمترین
معاهده ملل متحد در مورد تبعیض جنسیتی است. در ماده1 از بخش 1 این معاهده
آمده است:
«
از نظر کنواسیون، عبارت: تبعیض علیه زنان، به معنی قائل شدن هرگونه تمائز،
استثناء یا محدودیت بر اساس جنسیت است که به رسمیت شناختن حقوق زنان و
آزادی های اساسی آن ها و بهره مندی از آن حقوق زنان و آزادی های سیاسی،
اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی و دیگر زمینه ها را دچار خدشه کرده و بر آن
اثر مخرب دارد یا اصولا، هدفش از بین بردن این وضعیت است. » (2)
در
همین راستا دکتر تونی گرنت، نویسنده و دانشمند سرشناس غربی، در کتاب خود
به نام« زن بودن» به تشریح چگونگی دور شدن زنان جوامع صنعتی و مدرن معاصر
از سرشت و فطرت طبیعی خود پرداخته و با تأکید بر نفش ابزاری زن در جوامع
سرمایه داری کلان، ضمن انتقاد از شعارهای جنبش فمینیستی و انقلاب جنسی،
پیامد و تأثیر منفی آن را بر روح و روان زن و خانواده نشان می دهد. در فصل
اول این کتاب، با اشاره به این که: جنبش فمینیستی درآغاز به زنان وعده های
هیجان انگیز و اغواکننده ای داد و به موجب آن، عده ای از زنان، شوهر و
فرزندانشان را ترک کردند و عده ای در پی دستیابی به حرفه یا علایق شخصی
متعلق به خود، فکر ازدواج و تشکیل خانواده را از ذهن بیرون کردند، بیان
کردند: این تأکید بر خود کفایی و فردگرایی، باید کیفیت زندگی زنان را
ارتقاء داده و حق انتخاب ها و روابطشان با مردان را بهبود می بخشید. اما
اکنون بعد از گذشت چند دهه، زنان با این حقیقت مواجه شده اند که نمی توان
به وعده هایی که فمینیسم و جنبش آزادی زنان نوید داده بود اعتماد کرد. در
ادامه نویسنده به مهمترین دروغ های فمینیسم اشاره می کند:
دروغ بزرگ شماره یک:
زنان
نه تنها می توانند، بلکه باید از پس آنچه که مردان انجام می دهند، برآیند.
این شعار، زن معاصر را وادار ساخته تا به گونه ای وظیفه مضاعف ابرانسانی،
که غالباً او را فرسوده و ناتوان و تنها رها می کند، تن در دهد.
دروغ بزرگ شماره دو:
مرد
و زن اساسا همانندند. در صورتی که مردان و زنان نه تنها از لحاظ بیوزیست
شناختی، بلکه از نظر روان شناختی نیز با یکدیگر فرق دارند.
دروغ بزرگ شماره سه:
موفقیت
بر جذابیت می افزاید. این عقیده عنوان می کند جذابیت یک زن در نزد مردان،
به همراه موفقیت هایش افزایش می یابند. حال آن که در عشق، زن به خاطر خصیصه
های استثنایی زنانه اش مورد علاقه و ستایش مرد قرار می گیرد. طبق آمارهای
تحقیقاتی، زنان با تحصیلات بالا، آمادگی کمتری برای ازدواج داشته و به ندرت
همدم مناسبی هستند.
دروغ بزرگ شماره چهار:
افسانه
« توان تحقق نیافته شخص» . طبق این نظر ما « زنان» ، همگی از استعداد و
توان فوق العاده ای برخورداریم که تنها باید به تحقق درآید. حقیقت این است
که اکثر زنان مثل اکثر مردان اشخاصی عادی هستند.
دروغ بزرگ شماره پنج:
همانندی جنسی زنان و مردان. بطلان این مطلب بدیهی است.
دروغ بزرگ شماره شش:
می
توان ازدواج و بارداری را به تأخیر انداخت. حال آن که سیستم تولید مثل زن،
محدودیت زمانی دارد و در سنین بالا امکان بارداری و زایمان برای زنان وجود
نداشته و اگر هم ممکن باشد، همراه با سختی و خطر است.
دروغ بزرگ شماره هفت:
مؤنث
بودن، مساوی ضعیف بودن است و رفتارهای مرسوم زنانه مانند: ملایمت، ظرافت،
مهربانی و.... اغلب رفتارهایی کاملا مسخره تلقی می شود. در صورتی که
رفتارهای زنانه از یک سو سبب تقویت حس آسیب پذیری، پذیرندگی و جذابیت زنان
می گردد و از سوی دیگر، میل به سطوح بالایی از سرسپردگی و حمایت را در
مردان بر می انگیزد.
دروغ بزرگ شماره هشت:
انجام
دادن بهتر از بودن است. فمینیسم رفتارهای سنتی زنانه که متضمن نوعی پذیرش
منفعلانه و سکوت است را مسبب بی حاصلی و بی ارزشی زن می داند. حال آن که
گوش سپردن، حاظر بودن و با قلب و ذهن باز، دیگری را پذیرفتن، پیوند عمیقی
با غرایز زنانه در روابط عاشقانه دارد.
دروغ بزرگ شماره نه:
اسطوره خود کفایی زنان، شعار فمینیسم آن است که: « زن همان قدر به مرد نیاز دارد که ماهی به دوچرخه»
در صورتی که این ادعا نشان اندیشه آمازونی است که مردها را فقط به سبب باروری و تولید مثل به درد بخور می داند.
دروغ بزرگ شماره ده:
زنان
از زنانه شدن مردان لذت می برند. حال آن که زنان، مردی با ویژگی های زنانه
را دوست ندارند. همان طور که مردان، زنی با ویژگی های مردانه را دوست
ندارند. این« زن واقعی» و « مرد واقعی» است که تحسین می شود.
پینوشت ها:
1. به نقل از دانشنامه آزاد ویکی پدیا.
2. به نقل از سایت اینترنتی مرکز اطلاعات سازمان ملل در تهران.
برگرفته
شده از: کارگاه آموزشی نگرشی دیگر به حجاب، مشهد، مؤسسه مطالعات راهبردی
علوم و معارف اسلامی ، معاونت تحقیق، چاپ سوم بهار 1391
يکشنبه 2/9/1393 - 19:57
حجاب و عفاف
رکن،
اساس و پایهای که بانوان مسلمان در جهان به آن ممتاز هستند و کرامت و
شرافتی که به آن افتخار میکند، رکن قوی و اصیل حجاب است؛ همان اصلی که
دشمنان اسلام به اهمیت آن تا آنجا پیبردهاند که یکی از نخستوزیران اسبق
انگلستان در نطقی به صراحت میگوید «مادامی که کعبه، قرآن و حجاب در جوامع
اسلامی باشد، ما نمیتوانیم سیادت و آقایی خود را داشته باشیم. باید قرآن
را بسوزانیم، کعبه را از بین ببریم (که وهابیت را برای رسیدن به همین هدف
به عربستان آوردند) و عفّت و حجاب را از بانوان مسلمان بگیریم.»
از
همین رو امان الله خان را در افغانستان آوردند که مردم افغانستان مجالی
برای پیادهکردن نقشههای استعماری به وی ندادند. کمال آتاتورک در ترکیه
روی کار آمد که منجر به حکومتی سکولار شد و در ایران نیز رضاخان را علم
کردند تا ریشه دین را از جوامع اسلامی بخشکاند؛ اما پس از 150 سال تلاش
سیاستهای استعماری در حجابزدایی ناکام ماند و با اینکه در کشورهایی مثل
ترکیه، افغانستان و ایران، عوامل مزدور و بیسواد و فاقد غیرت، مثل رضاخان و
مصطفی کمال و امان الله خان را برانگیختند و به قوه قهر و کشتار و حبس و
زور و ارتکاب جنایات بسیار، به میدان جنگ با حجاب اسلام آمدند، در برابر
استقامت مسلمانان شکست خوردند و خودشان از صفحههای ظلم و جنایت به دار
البوار جهنم شتافتند.
قوّت
ایمان مسلمانان و التزام آنها به سنن اسلامی و حجاب، در کمال استحکام
متجلی شد. در ایران ما که الحمدلله از برکت انقلاب اسلامی، حجاب و عفاف در
جایگاه رفیع خود قرار گرفت بیشتر بانوان متعهد و متدین به هویّت خود، به
حجاب به چادر افتخار میکنند.
در کشور ترکیه بازگشت به حجاب، روز به روز بیشتر و مقامات عالی این کشور در اعاده این هویت پیشقدم هستند.
در
افغانستان ـ که از روز اول امان الله خان را خلع نمودند ـ الحمدلله شجره
طیبه حجاب در شرایط فعلی و بیداری اسلامی هر روز شادابتر میشود.
هرچند
دشمنان اسلام، دست از معارضه با آن بر نمیدارند و با زنان محجبه مسلمان
در داخل کشورهای خود جنگ دارند و با جعل قوانین ضد انسانی و حتی جریمه و
ممنوعیتهایی، فضا را بر مسلمانان ـ که برخی از آنان از اساتید دانشگاهها
هستند ـ تنگ میکنند، امّا با مقاومت و استقامت و اعتراضات قانونی آنها
مواجه میشوند؛ مانند همین جریانی که در کشور به اصطلاح دروغ آزاد و متمدّن
فرانسه جاری است و در این میان، این اعتراف نیز جالب است که یکی از سران
این دولتهای اسلامستیز، از حمایت ممنوعیت حجاب سرباز میزند و میگوید
«مریم طاهره، مادر حضرت مسیح علیه السلام محجبه بوده است.»
با
این همه مسئله حجاب در میان چالشهای سیاسی و سیاست اسلامزدایی استکباری
حفظ شده است و مسلمانان حتی در کشورهای مسیحی از بعض کشورهای اسلامی بیشتر
متعهدند که رویپوش مناسب داشته باشند.
ما به بانوان فاضل و شجاع که در میان آن سیاستها در کشورهای غربی، شخصیت اسلامی خود را با حجاب کامل اعلام میکنند، افتخار میکنیم.
سزاوار
نیست و دور از انتظار است که بانوی مسلمان، در غرب و قلب اروپا بر حفظ
حجاب اسلامی آنگونه در برابر فشارهای دولتهای آنها مقاومت کند، ولى در
کشور اسلامی عزیز ما ایران، ترک چادر مد و رایج شود و بعضی از دختران بدون
چادر باشند! آنجا ایستادگی و قدرت ایمان و شجاعت و خودباوری باشد و اینجا
گرایش به قهقرا و ترک سنّتها و شعارهای مقدس انقلاب اسلامی ـ العیاذ بالله
ـ رایج شود!
وضعی
که فعلاً متعارف شده ـ که به هیچ وجه، بانوان بر مرجوحیت و ناخوشایندبودن
کشف وجه توجه ندارند و با مردان بیگانه به طور مستمر، مثل مرد با مرد، یا
زن با زن معاشرت و همکاری دارند و آن را عادت و رسم قرار دادهاند و در
معابر و خیابانها و مجالس ظاهر میشوند ـ با مجموع تعالیم اسلامی و جهاتی
که شارع مقدس در آن، حفظ کرامت والای زن را در نظر گرفته، منطبق نمیشود و
با این جمله بزرگ و پر معنی قرآنی که حد رابطه زن و مرد بیگانه با هم اگر
چه به صورت ارشاد و سفارش و توصیه آن را فرض کنیم، سازگار نیست: (ذلکُم
أطهرُ لقُلُوبکُم و قُلُوبهن)
هر
نوع و هر وضعی که با آن دل مردان و زنان پاکتر بماند، آن مطلوب است.
امروز هم، هر چه لباس با شرم و حیا بیشتر رعایت شود لباس اسلامیتر است.
البته غرض ما اعلام حرمت این لباسهایی که متداول شده، نیست؛ چون به هر حال
آن را ساتر عورت و پوشش بشره میدانند؛ ولی با حیای اسلامی همسو نیست و
بعض صور آن تا حد حرام هم میرسد.
به
طور کلی لباس و پوشش اسلامی چه در رفت وآمدهای بیرون از منزل، و چه داخل
منزل در بین محارم و بین همجنس و چه در دانشگاه و چه در مراسم رسمی، در سفر
و حضر برای مرد و زن و پیر و جوان در حضور غیر همسر باید بر اساس وقار و
حیا و مراعات حیا باشد که در جوامع اسلامی نظر به سفارشهای بسیار و
تشویقات اکیده که در موضوع حیا شده است، مسلمانها همه بر حسب تربیت اسلامی
و محیط اسلامی، مصادیق آن را میشناختند و به حفظ آن اهمیت میدادند، باید
در لباس نیز استقلال و شخصیّت اسلامی ظاهر باشد و تقلید از بیگانگان حتی
در بعض مراسم و اعطای امتیازات و جوایز نباشد.
هویت
اسلامی در هر مورد و برنامه باید ظاهر گردد؛ مانند کنار گذاشتن کراوات بر
اثر انقلاب ـ اگر چه به ظاهر چیز مهمّی نیست ـ ولی دارای معنایی با اهمیت و
اعلام موجودیت و هویت است؛ بنابراین، پوششهای فعلی که روز به روز در
جامعه مسلمانان بر اثر تقلید از بیگانگان، رایج و هویّت اسلامی ما را
خدشهدار میکند و پوششهایی که وضع اندام را در معرض دید دیگران قرار
میدهد، لباس حیا نیست و مسلمان با حیا، در پوشیدن آن شرم میکند.
البته
فرهنگهای غربی ـ که حتی روابط نامشروع زن و مرد را عیب نمیگیرند یا مهم
نمیشمارند و شنایع دیگر را مجاز و قانونی کردهاند ـ بسیاری از سنن و
اخلاقیات زن مسلمان را در حفظ عفّت و شرف خود، خلاف آزادی او میدانند؛
امّا زن مسلمان و تعلیمات اسلامی، آن فرهنگ را محکوم و مبتذل و دون شأن زن
و انسان میدانند. شخصیت زن مسلمان را نمیتوان با این نگرشهای حیوانی
زیر سؤال برد.
باید
خواهران با فضیلت که بر جوانب متعدد حیات زن و سیاستهایی که همیشه برای
تغییر هویت اسلامی بانوان و در نتیجه تغییر هویت اسلامی کل جامعه وجود
داشته، احاطه و آگاهی یابند و بتوانند تعهد خود را با سنن اسلامی، بیش از
پیش استحکام بخشند و خود را در برابر تبلیغات سوء، مصونیت داده و بیمه
کنند.
برگرفته شده از کتاب : کتاب ارمغان مشهد ؛ نویسنده آیت الله حاج شیخ لطفاللّه صافی گلپایگانی
يکشنبه 2/9/1393 - 19:56
حجاب و عفاف
حجاب
، عفاف ، حیا و پوشش کلماتی است که در این روزها و سال های اخیر بیشتر به
گوشمان آشنا شده و در جامعه بیشتر با نبود آن مواجه شده ایم . مسئله ای که
شبکه های ماهواره ای فارسی زبان تمام همت و تلاش خود را بر آن گذاشته اند
که با انواع ترفندها در قالب یک حرکت هماهنگ ، هر چه بیشتر آنرا کم رنگ
کنند . نتیجه همین اقدامات است که وضعیت پوشش مردان و زنان جامعه در مناظر
عمومی به خوبی می تواند آمار نسبتا دقیقی را در اختیار ما قرار دهد که شبکه
های ماهواره ایِ مروج بی حیائی و بی عفتی و دست های پشت پرده آن ، میزان
موفقیتشان در این راستا چقدر بوده است . همین نگرانی هاست که باعث می شود
روز حجاب و عفاف را در 21 تیرماه هر سال خلاصه نکنیم و تمام سال را 21 تیر
بدانیم .
میزان
تأثیر و تعداد اثرات شوم بدحجابی و بی حیائی در جامعه و همچنین ارتباط
روابط غیر اخلاقی ، سست شدن بنیان خانواده ، آمار روزافزون طلاق و غیره با
این پدیده به اندازه ای مفصل و تخصصی هست که مبحثی جدا را بطلبد ، همچنانکه
علت های تمایل افراد جامعه – خصوصا زنان – به سمت این نوع پوشش نیز متعدد و
مختلف می باشد اما جالب است بدانید که طبق شنیده ها ، در یک نظر سنجی صورت
گرفته از خانم های با ظاهر نامناسب ، اکثر آنها با اذعان و باور به اثرات
خوب حجاب و عفاف ، به سمت بدحجابی متمایل شده اند .
حال
با توجه به علل متعدد گرایش به بدپوششی ، راهکارهای متعددی را هم می توان
جهت حل این معضل پیدا کرد که شما در ادامه می توانید با یکی از راهکارهای
نسبتا آسان اما مؤثر آشنا شوید که برای اکثریت افراد بدحجابی که بدون تعصب و
تحت تأثیر جوّ اطراف خود به این سمت متمایل شده اند مؤثر باشد...
جوان
بود و پر انرژی ، کله اش داغ بود ، سعی می کرد که نمازهایش را با پیامبر
بخواند ، یعنی جماعتش به امامت بهترین مخلوق خدا را ترک نمی کرد اما در عین
حال نوکری شیطان را هم در زندگی اش داشت ، اهل فحشاء و گناه بود و مردم هم
این را فهمیده بودند ؛ قضیه را به عرض پیامبر رساندند ، گفتند جوانی که
جماعتش با شما ترک شدنی نیست اهل فساد هم هست ، هر چقدر که آنها نگران
بودند پیامبر عظیم الشأن اسلام نگران گمراهی بیشتر این جوان نبود ، پیامبر
رحمت به ناقلان خبر رو کرد و گفت : عاقبت روزی نمازش او را از فحشاء دور
خواهد کرد...(1)
نماز
یکی از الطاف خداوند به بشریت است که به صورت تکوینی در آن حالت
بازدارندگی قرار داده است ، حتی نمازی که فقط صورت آن حفظ شده باشد و با
دقت و توجه کمتری خوانده شود هم می تواند بر نمازگزار اثرات مثبتی داشته
باشد ، این اقتضای ذات نماز است که اگر سائر شرایط هم در کنارش جمع شود
تأثیر چشم گیری را در نمازگزار ایجاد خواهد کرد ، البته به شرطی که مانع
بزرگتری بر سر راهش ایجاد نکرده باشد ، حال هر چه این نماز با دقت و توجه
بیشتری اقامه شود انسان را از زشتی های بیشتری دور خواهد کرد ، این آیه
قرآن ما را به این امر هدایت می کند :
أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر(2)
مرحوم علامه طباطبائی ، صاحب تفسیر گرانسنگ المیزان در ذیل این آیه می نویسد :
این
عمل مخصوصا که بنده خدا آن را در هر روز پنج بار به جا بیاورد، و همه عمر
ادامه دهد، و مخصوصا اگر آن را همه روزه در جامعه اى صالح به جا بیاورد، و
افراد آن جامعه نیز مانند او همه روزه به جا بیاورند، و مثل او نسبت به آن
اهتمام بورزند، طبعا با گناهان کبیره سازش ندارد...
پس
اگر انسان مدتى کوتاه بر نماز خود پایدارى کند، و در انجام آن تا حدى نیت
صادق داشته باشد، این ادامه در مدت کوتاه به طور مسلم باعث مى شود که ملکه
پرهیز از فحشاء و منکر در او پیدا شود...
نماز
عملى است عبودى، که به جا آوردنش صفتى در روح آدمى پدید مى آورد که آن
صفت به اصطلاح معروف، پلیسى است غیبى، و صاحبش را از فحشاء و منکرات باز مى
دارد، و در نتیجه جان و دلش را از قذارت گناهان و آلودگى هایى که از
اعمال زشت پیدا مى شود، پاک مى نماید. پس معلوم مى شود مقصود از نماز
رسیدن به آن صفت است، یعنى صفت بازدارى از گناه...
بازدارى
از گناه اثر طبیعى نماز است، چون نماز توجه خاصى است از بنده به سوى خداى
سبحان، لیکن این اثر تنها به مقدار اقتضاء است، نه علیت تامه، تا تخلف
نپذیرد، و نمازگزار دیگر نتواند گناه کند، نه، بلکه اثرش به مقدار اقتضاء
است، یعنى اگر مانع و یا مزاحمى در بین نباشد اثر خود را مى بخشد، و
نمازگزار را از فحشاء باز مى دارد، خلاصه یاد خدا، و موانعى که از اثر او
جلو مى گیرند، مانند دو کفه ترازو هستند، هر وقت کفه یاد خدا چربید،
نمازگزار گناه نمى کند، و هر جا کفه آن موانع چربید کفه یاد خدا ضعیف مى
شود، و نمازگزار از حقیقت یاد خدا منصرف مى گردد، و گناه را مرتکب مى
شود...
و
اگر خواننده عزیز بخواهد این معنا را لمس کند، باید حال بعضى از افراد که
نام مسلمان دارند، و در عین حال نماز نمى خوانند، در نظر بگیرد، که اگر
رفتار آنها را زیر نظر قرار دهد، مى بیند که به خاطر نخواندن نماز، روزه
را هم مى خورد، و حج هم نمى رود و زکات هم نمى دهد، و بالأخره سایر
واجبات را هم ترک مى کند، و هیچ فرقى بین پاک و نجس، و حلال و حرام نمى
گذارد، و خلاصه در راه زندگى هم چنان پیش مى رود، هر چه پیش آید خوش آید،
و هیچ چیزى را در راه خود مانع پیشرفت خود نمى بیند، نه ظلم، نه زنا، نه
ربا، نه دروغ، و نه هیچ چیز دیگر. آن وقت اگر حال چنین شخصى را با حال کسى
مقایسه کنى که نماز مى خواند، و در نمازش به حد اقل آن یعنى آن مقدارى که
تکلیف از گردنش ساقط شود اکتفاء مى کند، خواهى دید که او از بسیارى از
کارها که بى نماز از آن پروا نداشت پروا دارد، و اگر حال این نمازگزار را
با حال کسى مقایسه کنى که در نمازش اهتمام بیشترى دارد، خواهى دید که دومى
از گناهان بیشترى پروا دارد، و به همین قیاس هر چه نماز کاملتر باشد،
خوددارى از فحشاء و منکرات بیشتر خواهد بود...(3)
تشویق
به نماز ، ترغیب به خواندن آن در اول وقت ، نماز جماعت و نماز جمعه
راهکاری غیر مستقیم ، ساده ، دم دستی و مؤثر است که نه تنها مردان و زنان و
خصوصا جوان ها را از بدحجابی ، بلکه از سائر اشتباهات و گناهان دیگر می
تواند دور کند و ستون دین بودن نماز از همین رو است که اگر وجود داشته باشد
می تواند خیمه دین داری را برای انسان حفظ کند.
پی نوشت ها:
1.
روى أنس: أن فتى من الأنصار کان یصلی الصلوات مع رسول الله صلی الله علیه و
آله- و یرتکب الفواحش فوصف ذلک لرسول الله صلی الله علیه و آله- فقال: إن
صلاته تنهاه یوما ما
2. سوره عنکبوت آیه 45
3. ترجمه تفسیر المیزان ج 16 صص197
يکشنبه 2/9/1393 - 19:55
حجاب و عفاف
چکیده
حجاب
به عنوان پدیده ای فطری و جهان شمول، در تمام جوامع و ادیان الهی به انحای
مختلف مورد تأکید قرار گرفته است. در دنیای پیشامدرن، نگرشی خاصی نسبت به
حجاب وجود نداشته و مسئله ای اجتماعی قلمداد نمی شده است؛ زیرا انسان ها بر
اساس فطرتشان به آن عمل می کردند. اما در دنیای مدرن، پدیده هایی نظیر
استعمار، جهانی شدن، ورود زنان به عرصه های عمومی در کشورهای اسلامی و
همچنین حضور آشکار زنان محجبه در کشورهای غربی و... موجب شدند حجاب موضوع
محوری مجادله و مباحث اکثر روشن فکران غربی و اندیشمندان اسلامی شود.
نظریات
فمنیستی مدرن در صدد حذف حجاب به عنوان اصلی ترین نماد دینی و پدر
سالارانه برآمدند. اما فمنیست های پست مدرن (مسلمان، سیاه و جهان سومی)، در
ضمن انتقاد از فمنیست های اولیه، از یک سو، به آثارو کارکردهای مثبت و
حجاب اعتراف نمودند و از سوی دیگر، مسئله حجاب را با توجه به مفاهیم پست
مدرن (مانند سبک زندگی، هویت و شمایل گونگی) تحلیل کردند. از جانب دیگر،
اندیشمندان اسلامی با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی جامعه اسلامی، تبیین
بهینه ای از مسئله حجاب ارائه نموده اند تا بتوانند زنان را با حفظ حجاب به
کمال واقعی خویش رهنمون سازند.
مقدمه
حجاب
درلغت به معنای پرده و حایلی است که در میان دو شیء قرار می گیرد و مانع
دیده شدن شیء مقابل می شود و نیز به معنای دربانی است که حایل میان افراد
داخل و خارج یک عمارت باشد.(1) حجاب در معنای پوشش زنان، یک اصطلاح نسبتاً
جدید است که جانشین اصطلاح فقهی «ستر» شده است. حجاب در معنای اخیر پیش از
ظهور اسلام و در میان ملل مختلف جهان، از جمله درایران باستان، قوم یهود و
نیز درمیان هندوها، وجود داشته است. در اکثر تصاویر مذهبی یهودی و مسیحی،
زنان دارای روسری یا پوشش بلندی شبیه چادر هستند.(2)
بر
اساس پژوهش ها، از آغاز پیدایش انسان هر یک از زن و مرد کوشیده است تا
پوشش مناسب خود را تهیه کند. آدمی نخست با برگ درختان، سپس با پوست حیوانات
و بعدها با دست بافته های خود، خویش را پوشاند.(3)
نظریات
انسان شناسان معاصر این امر را که انسان حجاب و پوشش را به صورت انتخابی
پذیرفته است تأیید می کنند. در تاریخ ایران باستان نیزاین امر به خوبی
گویاست. دکتر شیبانی درتاریخ تمدن با اشاره به تمدن سومری به عنوان قدیمی
ترین تمدن بشری، یادآور می شود:
...
نخستین دسته ای از نژاد انسان که در این نواحی متمرکز شدند و نخستین شهر
حقیقی را بنا نهادند، سومری ها بودند و چون سرزمین آنها بی اندازه حاصلخیز
بود، در سال دو مرتبه محصول برداشت می نمودند و به گله داری و پرورش دام می
پرداختند و از الاغ و گوسفند و بز و گاو نر استفاده می کردند. از پشم و
کرک بز پارچه تهیه می نمودند و از پارچه های کتانی که به آن «گاد» می
گفتند، البسه درست می کردند. (4)
حجاب
در تمام ادیان الهی به انحای مختلف مورد تأکید قرارگرفته است. علاوه بر
آن، در اکثر مناطق جغرافیایی نیزانسان شناسان و مردم شناسان حجاب قبایل و
جوامع دور افتاده را ثبت کرده اند و تنها معدودی از جوامع سنتی وجود داشته
اند که حجاب نداشتند. در تمام تصاویر و تابلوهای نقاشی مذهبی در سرتاسر
جهان نیز حجاب حضرت مریم به تصویر کشیده شده است. این شواهد نشان دهنده آن
است که در دنیای پیشامدرن مشکل و مسئله خاصی نسبت به حجاب وجود نداشته است.
اما در آغاز قرن بیستم تغییرات سریع و بی سابقه ای جهان را فرا گرفت، به
گونه ای که هیچ قلمروی بدون تأثیر نماند. خاورمیانه هم بی تردید با این
تغییرات باید مواجه می شد. البته مشکلی که برای بسیاری از ما حل نشده باقی
مانده، این است که چگونه جامعه و زندگی خود را با این تغییرات همگام سازیم ؟
بسته به نوع نگرشمان، پاسخ های متفاوتی می توان به این مسئله داد؛ یک
اقتصاددان به گونه ای جواب می دهد و یک جامعه شناس شاید جواب دیگری داشته
باشد، یک سکولار به نوعی پاسخ می دهد و یک بنیاد گرا به نوعی دیگر. بدیهی
است که برای بسیاری ازما تنها یک خط سیر مشخص برای تغییر و تحول از آنچه
«سنت» به «مدرن» خوانده شده است، وجود ندارد، بلکه یک رشته گسیختگی ها
ودگردیسی هاست که می تواند نهادهای جدید را شکل دهد.(5)
اگر
سرعت تغییرات زیاد باشد و با ملایمت وارد زندگی نشوند می توانند سبب
فروپاشی جوامع و اختلال در ارزش ها گردند. «در گذار تغییراجتماعی، همین که
جوامع از یک پایه همبستگی اجتماعی عبور می نمایند، ناهنجاری و انفصال فرد
از جامعه رخ می دهد، به ویژه اگر این
انفصال سریع باشد. عدم تنظیم و کنترل و انفصال نه تنها موجب نرخ بالای
کجروی است، بلکه همچنین موجب مشکلاتی در تثبیت نظم اجتماعی است.» (6)
در
شرایطی که هنوز هنجارهای عموماً پذیرفته شده جایگزین این ارزش های پیشین
نگشته است، ممکن است افراد از خود بیگانه شده، جامعه به تفرقه کشیده شود و
مردم در مقابل یکدیگر قرار گیرند. این شکاف ها می تواند به بی ثباتی سیاسی،
تنش های اجتماعی ودینی، اختلالات روانی و عدم موازانه اقتصادی بینجامد.
تغییر، پیامدهای چندی دارد، اما تنش معمولاً زمانی ایجاد می شود که جامعه
سنتی با چالش هایی از جانب جهان خارج و یا تصمیمات داخلی مبنی بر
مدرنیزاسیون (Modernization) مواجه شود. در خاورمیانه تحت تأثیر اروپاییان و
استثمار (در مفهوم کلی)، عقاید و شیوه های سنتی زندگی که از دیرباز وجود
داشتند به چالش کشیده شدند و همین امر باعث واکنش هایی گردید؛ بسیاری از
ارزش ها زیر سؤال رفتند و باز اندیشی شدند. عبدوفیلالی انصاری روشنفکر
معاصر مراکشی، دراین باره می گوید:
چگونه
می توان یک مسلمان باقی ماند؟ پاسخ ساده ای وجود ندارد. از طرفی به نظر می
رسد که اسلام مجموعه ای از اعتقاداتی است که طی قرن ها بدون تغییر باقی
مانده و از طرف دیگر، زندگی جدید مجموعه ای از تازه ترین مفاهیم را به ما
عرضه می دارد که در انطباق بیشتر با تئوری های علمی و معاصر و عقایدی است
که ازنقطه نظرعقلی متقاعد کننده تر می باشند. بین این دو جنبه اغلب سازگاری
وجود ندارد؛ نه فقط اسلام به عنوان یک ایمان، بلکه اسلام به مثابه چیزی که
در ضمیرمیلیون ها نفر وجود دارد. بیشتر مسلمانان در حالت دوگانه ای به سر
می برند؛ به این معنا که علی رغم پیوند با جامعه اسلامی به همان اعتقاداتی
که لازمه آن است پایبند نیستند. در نتیجه، ممکن است زندگی روزمره و مسائل
اعتقادی شان در تضاد آشکار با یکدیگر قرار گیرد.(7)
این نقل قول، به اختصار مشکلات مسلمانان را طی دو قرن اخیر نشان می دهد.
مسلمانان،
علوم و فنون و بیشتر فلسفه را از غرب و از طریق ترجمه متون یونانی به دست
آوردند و البته این علوم را گسترش و تعمیق دادند و حتی در مواردی، رشته
هایی نو تأسیس کردند. سپس این تمدن نو را به جهان غیر متمدن و قرون وسطایی
فرو رفته در ظلمت تحویل دادند.(8)
در
قرن نهم و دهم میلادی، اروپا نه تنها در جهل و بربریت فرو رفته بود، بلکه
از برخورد تا تمدن اسلامی نیز به نوعی واهمه داشت، حتی تا جایی که وقتی
دانشجویان مسیحی در آندلس به مدارس مسلمانان می رفتند، از جانب مسیحیان
متهم می شدند که روح خود را به شیطان فروخته اند. به صورت کلی، تمدن اسلامی
تأثیرات فراوانی بر شکل گیری تمدن غربی داشت. البته متفکرانی نیزاعتقاد
دارند که تمدن غرب مستقیماً تمدن اسلامی را اخذ کرد. نحوه این تأثیر را این
گونه می توان بیان کرد:
1. گسترش حضور و نفوذ مسلمانان تا فراسوی رشته کوه های پیرنه؛
2. دربار سیسیلی، امپراتور مغرب اسلامی، فردریک دوم؛
3. روی آوردن اشخاص سرشناس، شاهان و حتی پاپ ها به پزشکان مسلمان که حاذق تر از اروپایی ها بودند.
4.
آشنایی اروپایی ها که در خط تماس قرار داشتند با پرتوهایی از علوم اسلامی.
آنان در پی این علم آموزی، راهی مراکز علمی مغرب اسلامی گشتند و با ترجمه
گسترده کتب علمی به لاتین، بهترین زمینه را برای جهت گیری به سوی دوره سوم
تاریخ خود (رنسانس) فراهم کردند.
5. جنگ های صلیبی؛
6. ترجمه کتب علمی به زبان لاتین. (9)
«
در سال 1130 در طلیطله، دارالترجمه ای ایجاد گردید و ازاین طریق، کتاب های
مشهور مسلمانان به زبان لاتین برگردانده شد. فرایند ترجمه کتب به زبان
لاتین تا قرن 14 ادامه یافت و از این رهگذر، اروپاییان به تدریج از بربریت و
حالت نیمه وحشی خارج شدند و با دنیای جدیدی روبه رو گردیدند. اروپاییان نه
تنها کتاب های رازی، ابن سینا و ابن رشد را به لاتین ترجمه کردند، بلکه
کتاب های جالینوس، دیمقراطیس، افلاطون و بطلمیوس را هم که مسلمانان به عربی
ترجمه کرده بودند، به لاتین برگرداندند.» (10)
رنسانس
علمی و فرهنگی اروپا یکی از بزرگ ترین تحولات تاریخ بشری است که هنوز با
وجود گذشت قرن ها، از آن به عظمت و بزرگی یاد می شود، اما حقیقتی که همیشه
مغفول می ماند این است که تحول فکری اروپا نتیجه انتقال واخذ تمدن اسلامی
بوده است. (11)
وقتی
تمدن اسلامی آرام آرام رو به زوال رفت، تلاش تدریجی تمدن غرب سیطره بر
جهان آغاز شد. اما تمدن اسلامی با سلف بسیار پربار خویش هیچ گاه به صورت
صرف پذیرای این امر نبود و همیشه سعی در برگشت به دوران اوج خود ـ البته با
رویکردهای گوناگون ـ داشت. با اوج گیری قدرت مادی تمدن غربی تا قرون 17 و
18 مشکلی با تمدن اسلامی پیدا نشده بود، اما با گسترش سرمایه داری، تمدن
غربی سعی در سیطره کامل بر تمدن اسلامی داشت و به صورت دقیق در قرن هجدهم و
نوزدهم روند رشد و تکامل جوامع اسلامی با اختلال مواجه شد.(12)
در
این دوران، ارزش های مذهبی توسط اندیشمندان و فلاسفه اجتماعی زیر سؤال
رفت. کلیسا نیزکه در طول قرون وسطا در جاهلیت و تاریکی به سر می برد، به
دلیل ظلم و ستم فراوان بر مردم، قدرت و مشروعیت خود را از دست داده بود؛
دورانی که به ««عصر وستفالیا»معروف است. در این میان، مردم با رنسانس به
دنبال مشروعیت جدیدی برای خود بودند. اندیشه های اجتماعی در این عصر آرام
آرام مذهب را در اروپا کنار زده و مشروعیت خود بر کلیسا تحمیل کردند. از
اصلی ترین اندیشه های اجتماعی آن عصر، اندیشه های فمنیستی مدرن بود. اندیشه
های فمنیستی مدرن سعی در زدودن هر گونه آثار مذهبی در اجتماع، از جمله
حجاب، داشتند. اما بعد از دهه 1990 نظریات فمنیستی جدید پست مدرن مطرح
گردیدند که به غیر قابل حذف شدن دین از عرصه اجتماعی تأکید می کردند.
درواقع، این دسته به کارکردهای حجاب برای زنان مسلمان می پردازند. به این
فمنیست ها، فمنیست های جهان سوم، سیاه، یا مسلمانان نیز اطلاق می شود. اما
در مقابل این اندیشه های فمنیستی، متفکران مسلمان و اندیشمندان اسلامی نیز
همیشه سعی کرده اند عقاید دینی را بیان نمایند و در عرصه علوم انسانی نظریه
پردازی کنند.
این
مقاله می کوشد نظریات فمنیستی (مدرن و پست مدرن) و نظریات اندیشمندان
اسلامی را در عرصه حجاب بررسی کند. در این مسیر، ابتدا نظریات اندیشمندان
مطرح در هر گروه بررسی می گردند و درپایان، نشان داده می شود که کدام دسته
از نظریات (نظریات اسلامی با
نظریات فمنیستی) هم از حیث نظری و هم از حیث قابلیت اجرایی شدن و اثر بخشی
مفید در جامعه، از قابلیت تعمیم و به کارگیری بیشتری نسبت به دسته دیگر در
جامعه برخوردار است و از جانب دیگر، با مقتضیات زمانی و مکانی جامعه ایران
سازگارتر می باشد.
پی نوشت ها :
(1) ضرغامی، 1387، ص 118
(2) همان، ص 188
(3) دورانت، 1368، ص 155
(4) شیبانی، 1377، ص 43
(5) هاپوود، 1380، ص 13
(6) ترنر، 2002، ص 348-349
(7) هاپوود، 1380، ص 17
(8) یعقوبی، 1380، ص 39-40
(9) همان، ص 41
(10) همان، ص 41
(11) حسین زاده شانه چی، 1380، ص 72-75
(12) روحانی، زهری، هاشمی، 1388، ص 13
يکشنبه 2/9/1393 - 19:54
حجاب و عفاف
اصطلاح
«فمنیسم» برگرفته از کلمه «Feminin» به معنای زن یا جنس مؤنث است، که خود
از ریشه لاتینی «Feminia»گرفته شده است. در زبان فارسی برای واژه فمنیسم
معادل هایی مانند زن گرایی، زنانه گرایی و آزادی خواهی زنانه ارائه شده
است. این مفهوم برای اولین بار در سال 1872 توسط الکساندر دومای پسر،
نویسنده شهیر فرانسوی، در اشاره به جنبش در حال پیدایش زنان مورد استفاده
قرار گرفت. (1)
عموماً
اندیشه های فمنیستی را در سه جریان قرار می دهند: موج اول، موج دوم و سوم.
موج اول فمنیسم که به آن موج قدیم نیز اطلاق می شود، به جنبش زنان در
آمریکا و انگلستان برای کسب حق رأی بین سال های 1880 تا 1920 اشاره دارد.
این جریان فکری و اجتماعی به دنبال ایجاد تساوی میان حقوق زنان و مردان
بود.(2)
دومین
موج فمنیسم تحت تأثیر جریانات سیاسی چپ نو، با شعارهای آزادی بخشی و
مبارزه با ظلم و ستم شکل گرفت. در این دوره، علاوه بر حوزه عمومی، از حوزه
خصوصی و زندگی شخصی (مانند احساسات جنسی، عواطف و امثال آنها) سخن به میان
آمد. (3)
موج
سوم فمنیستی هم که از آغاز دهه 90 مطرح شد، تفاوت های جنسیتی بین زن و مرد
را به عنوان اموری پیچیده و متغیر و فراتر از ساختارهای جسمی و بدنی می
دید. موج سوم به تنوع، تکثر، تعدد و احترام به تفاوت ها به عنوان شاخص های
اجتماعی نگاه می کرد و گرایش به رفع هرگونه تبعیض و نابرابری داشت. دراین
دوره، ما شاهد فمنیست های جهان سوم، مسلمان و سیاه هستیم.(4)
نظریات فمنیستی مدرن
فمنیست
های موج اول، نظیر الیزابت کدی استانتون و ماتیلدا جاسلین گیج، نیش
دارترین انتقادهای قرن را از دین صورت دادند. گیج در اثر خود دین، کلیسا و
دولت سعی دارد نقش کلیسا در حمایت از پدرسالاری را نشان دهد. او معتقد است :
تاریخ مسیحیت کاملاً بر مبنای نابرابری جنسیتی و ناتوان سازی همه جانبه
زنان بنا نهاده شده است. الیزابت کدی استانتون نیزهمانند گیج، مبنای انجیلی
دین نهادی شده را عامل اصلی فرودستی زنان می داند. استانتون براین باور
بود که پیشرفت سیاسی و اجتماعی هرگز رخ نخواهد داد، مگر اینکه زنان از نگرش
های ظالمانه و محدود کننده ای که توسط متون مقدس به وجود آمده اند رها
شوند.(5)
افرادی
مثل ماری دیلی و رزماری روتر نیز نمایندگان اصلی فمنیسم موج دوم محسوب می
شوند. ماری دیلی درپی آن بود که کلیسای کاتولیک را به خاطر مواضع جنسی اش
مورد سرزنش قرار دهد و نوعی معرفتی فمنیستی ایجاد کند که جایی برای مردان
در آن تعریف نشده بود. او مفاهیم اساسی الهیات مسیحی، مانند خدا، انسان،
گناه، رستگاری و... را زیر سؤال برد و با ریختن آنها در قالب ارزش های
فمنیستی، یک باز تعریف ازآنها ارائه داد. او همیشه آیین مسیحیت را به خاطر
پرستش بت وارانه مردان مورد انتقاد قرار می داد و معتقد بود که تلقی خدا به
عنوان پدر، باعث تقویت مسیحیت مردانه شده و عملاً زنان را از دست یابی به
نوعی معنویت زنانه مبتنی براحترام و عزت نفس محروم نموده است. براساس
نظریات ماری دیلی، رستگاری زنان هیچ گاه به وسیله مردان صورت نمی گیرد. (6)
اما
اگر نگاهی به جوامع مسلمانان بیفکنیم، در می یابیم که دراین دوره زنان
آرام آرام وارد حوزه عمومی می شوند. ورود زنان به زندگی و عرصه عمومی در
کشورهای اسلامی موجب چالش های فراوانی گشته است؛ چون اسلام دینی است که با
تمام ابعاد وجودی انسان سرو کار دارد. به همین دلیل، هیچ پوششی به اندازه
حجاب موضوع مجادله و مباحث روشن فکران قرار نگرفته است. از نظر روشن فکران
فمنیسم موج اول و دوم، حجاب به شکل های مختلفی نماد عینی ستم علیه زنان می
باشد؛ لباس محدود کننده و دست و پا گیر و شکلی از کنترل اجتماعی که انزوا و
پایگاه اجتماعی و سیاسی فرودستانه زنان را به نوعی دینی مورد تأیید قرار
می دهد. آنها حجاب را شمایلی از متفاوت بودن اسلام می دانند و به عنوان
نماد ظلم علیه زنان مسلمان، آن را مورد نکوهش و انتقاد قرار می دهند. این
اندیشمندان به همین دلیل، حجاب را بزرگ ترین عامل پدر سالاری در جوامع
اسلامی نامیدند و برای تمام زنان جهان نسخه پیچیدند. در واقع، آنها سعی
داشتند ارزش های زن سفید پوست غربی و عضو طبقه متوسط آموزش دیده را به همه
زنان جهان ازجمله زنان مسلمان تعمیم دهند. اما دیری نپایید که گروهی دیگر
از فمنیست ها (موج سوم) بر خلاف اسلافشان به این نسخه پیچی اعتراض کردند و
به بررسی حجاب و اعمال دینی در زندگی واقعی افراد پرداختند. از جمله این
افراد می توان به هلن واتسن، هماهودفر و فاطمه مرنیسی اشاره کرد که درادامه
به بررسی دقیق تر نظریات آنها می پردازیم.
نظریات فمنیست های پست مدرن
نظریه هلن واتسون
واتسون
مسئله گرایش به حجاب را واکنش های فردی زنان نسبت به فرایندهای جهانی می
داند. از این رو، درصدد است با توجه به اصول حاکم بر حجاب، مفاهیم مرتبط با
پوشش در قرآن را بیان کند و در ادامه، با استناد به نظرهای دو طیف از
زنان، انتخاب حجاب زنان را در ریشه ها و در دنیاهای مختلف، مسئله سیاسی و
فردی بداند و حتی گرایش آشکار زنان به حجاب را نوعی فمنیسم معکوس و اعتراض
علیه مصرف گرایی و غرب گرایی محسوب به شمار می آورد.
هدف
واتسون پرداختن به مسئله گرایش به حجاب به عنوان یک فرایند جهانی با توجه
به واکنش های مشخص فردی نسبت به آن است. به طورکلی، واقف بودن به معنای
فرهنگی پوشش و نقش مُد، به عنوان شاخص موقعیت اجتماعی و هویت فردی، از
اهمیت بالایی برخورداراست. معنای جنسیتی مد اروپایی که اهمیت سیاسی و فردی
لباس را آشکار می سازد، همواره موضوع بررسی های فمنیستی بوده است. ابعاد
سیاسی و فردی حجاب (هم به عنوان پوشش «اصلی» بدن و هم به عنوان پوشش اضافی و
انتخابی) کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این تفسیر از «معانی» حجاب، این
موضوع را از دو بعد مرتبط به هم، یعنی بعد مذهبی ـ معنوی و بعد سیاسی ـ
اجتماعی، مورد بررسی قرار می دهد. هدف اصلی وی، پرداختن به اصول کلی حاکم
بر حجاب و مسائل اساسی بحث درباره ماهیت آن از طریق بررسی برخی از مفاهیم
لباس محجوبانه مطابق قرآن می باشد. وی به منظور بررسی اینکه حجاب در سطح
محلی چگونه تلقی شده و چگونه مورد استفاده قرار می گیرد، اهمیت فردی گرایش
به حجاب را از زبان دو زن (یک دانشجوی انگلیسی الاصل و یک کارگر الجزایری
که در کارخانه ای در فرانسه مشغول به کار است) مورد بررسی قرار می دهد.
نگرش این زنان نشان می دهد که حجاب امری است که نوع آن به انتخاب فرد بستگی
دارد روشی برای بیان جایگاه اجتماعی افراد است و در عین حال، یک وظیفه
دینی و نمادی از سبک سنتی لباس پوشیدن است.(7)
واتسون
برای تبیین مسئله حجاب، به آیات قرآن متوسل می شود. از نظر وی، بسیاری از
موضوعات مربوط به حجاب بر روی مفهوم قرآنی حجب و حیا و متمرکز است. مفهوم
حجب و حیا(سترالعوره یا پوشاندن شرمگاه) زمینه را برای تنظیم رفتار زن و
مرد، تفکیک آنها و پوشش مناسب برای هر کدام فراهم می آورد. قرآن می گوید :
«در رفتارت [فروتن] و محجوب باش.» (8) قرآن همچنین پاداش مردان و زنانی را
که «حجب و حیای خود را حفظ می کنند»، یادآور می شود.(9) دستورات خاص اسلام
به زنان درآیات 30 و 31 سوره «نور» اینچنین آمده است : «به زنان مؤمن بگو
دیدگان خود را فرو افکنند و محجوب و با حیا باشند و زینت خود، جز آنچه عیان
است، آشکار نسازند و روسری های خود را بر گریبان افکنند و زنیت خود را جز
برای شوهران و پدران [و..]آشکار نکنند. در قرآن، مفهوم حجب و حیا و معنای
ضمنی آن در رابطه با روابط جنسی مجاز و غیر مجاز، برای رفتار زنان و مردان
به طور یکسان به کار رفته است (10) کانون اصلی تفسیر این آیات متمرکز بر
خطراتی است که رفتار جنسی زنان برای نظم اجتماعی ایجاد می کند.
در
آیه 53 سوره احزاب آمده است : «هنگامی که از همسران پیامبر چیزی خواستید،
از پشت حجاب و پرده آن را از ایشان بخواهید که این کار برای دل های شما و
دل های ایشان پاکیزه تر است.» همچنین در این سوره، حجاب به عنوان نماد
عمومی هویت اسلامی و سپری در برابر دست درازی به زنان بیان شده است : «ای
پیامبر، به همسران و دخترانت و زنان مسلمان بگو که روسری های خود را بر خود
بپوشند که این کار باعث می شود تا آنها به عنوان یک زن مسلمان شناخته شده و
ازتعرض و تجاوز به دور باشند.» (11) واتسون دراحکام مربوط به نوع پوشش
محجوبانه در سوره «نور» و «احزاب»، دو نکته کلیدی را درک می کند: 1. ضرورت
اجتماعی رعایت حجب و حیای زنان با توجه به ویژگی های وسوسه انگیز جنس زن؛
2. نظارت شدید بر پوشش زنان به نحوی که در مکان های عمومی با حجاب تر از
محیط های خانوادگی باشند.(12)
واتسون
معتقد است : در میان خود مسلمانان بر سر وجود یک شخص خاص از حجاب ـ به
گونه ای که لزوم رعایت حجب و حیا بر آن تصریح دارد ـ اتفاق نظر وجود ندارد.
انتخاب نوع پوشش برای زنانی که به شیوه های مختلف «با دنیاهای متعدد مواجه
شده اند»، هم یک مسئله سیاسی و هم یک مسئله فردی است. ازاین منظر، نمی
توان دیدگاه های افراد درباره اهمیت حجاب را از درک مفروضات آنها در ارتباط
با حجب و حیای اسلامی در شرایط فرهنگی ـ اجتماعی گسترده تر تفکیک کرد.(13)
از
دیدگاه تاریخی و از منظر جهانی، می توان دریافت که تحولات ایجاد شده در
سبک و لباس و برداشت های متعدد از نوع مناسب لباس زنان، هم ناشی از عوامل
اقتصادی و هم ناشی ازاوضاع سیاسی و اجتماعی متحول است. درقرون گذشته، غرب
تأثیر زیادی بر شیوه لباس پوشیدن و سبک لباس در کشورهای عربی ـ اسلامی بر
جای گذاشت. در این ارتباط اتخاذ شکل اسلامی خاص لباس را می توان به عنوان
«نیاززمانه» دانست که بیانگر استقلال، هویت مجزا و نفی امپریالیسم فرهنگی
غرب است. برخی معتقدند : نباید گرایش مجدد به حجاب را عاملی تحمیلی در جهت
محدود کردن آزادی فعالیت اجتماعی زنان و جلوگیری از رشد استعدادهای آنان
تلقی کرده، بلکه باید حجاب را یک انتخاب آگاهانه دانست که گرایش به آن،
متأثر از انقلاب ایران است؛ انقلابی که با توجه به دیدگاهش، خواهان برقراری
یک جامعه اصیل اسلامی است. بنابراین، گرایش تناقض نما و آشکار زنان به
حجاب در محیط های عمومی کار و تحصیل، حرکتی ضد فمنیستی نیست، بلکه به عکس،
نوعی «فمنیسم معکوس» همراه با یک مفهوم ضمنی سیاسی و اخلاقی است. اختیار
حجاب در مکان های عمومی کار و تحصیل را می توان به عنوان واکنشی علیه
فمنیسم سکولارغربی، تلقی کرد.(14)
واتسون
می گوید : با نگاهی اجمالی به سخنان غربی ها در مورد حجاب، می توان
دریافت که آنها معتقدند حجاب، نشانه آشکار ظلم اسلام نسبت به زنان است. با
نگاهی گذرا به نوشته های غربی ها می بینیم که آنها برای توصیف حجاب زنان
مسلمان از واژه هایی همچون «کفن»، «لباس مزور» و «حجب و حیای سیاه» استفاده
می کنند. به طور کلی، واکنش های غربی نسبت به حجاب در یکی از دو دسته زیر
قرار می گیرد: دسته اول، تفسیری کینه توزانه از حجاب است که آن را نشانه
آشکار ظلم اسلام به زنان می داند و دسته دوم، دیدگاهی خیال پردازانه است که
حجاب را جزئی از سنن بیگانه شرقی می داند که خواهان فروکش کردن لذت جنسی
می باشد. با وجود این، همان گونه که مطالعات تاریخی نشان می دهند، اتخاذ
حجاب در گذشته و حال موجب تنوع میان فرهنگی بوده است. اظهار نظرهای موجود،
گرایش به حجاب را به عنوان یک مقاومت در سطح ملی مورد بررسی قرار می دهد که
هم به شرایط فردی و هم به شرایط اجتماعی مرتبط است.(15)
واتسون
معتقد است «اسلام نظامی نیست که بخواهد زنان را تحت سلطه و نظارت مردان
قرار دهد. «موج جدید گرایش به حجاب» متضمن پیوند پیچیده علایق فردی و سیاسی
است. وجه اشتراک افراد که در محیط های بسیار متفاوتی، حجاب را اختیار کرده
اند، این است که درمواجهه با فشارهای مربوط به تغییر، مدرنیته و ارتباط
بین فرهنگ ها، یک واکنش سیاسی شده فعال، از خود نشان داده اند. در سطحی
وسیع تر، «موج جدید گرایش به حجاب » رامی توان نمونه اسلامی روند جهانی
واکنش علیه تغییر و تحول تلقی کرد(تحولی که در شکل آشوب طلبانه و چالش
برانگیز ظاهرشده است) که در اصول بنیاد گرایانه مربوط به نظم اجتماعی و
اخلاقی به عنوان یک مصلحت جدید مطرح است. همچنین می توان بازگشت به حجاب را
بخشی از مبارزه سیاسی و فردی زنان علیه وضعیت موجود و نیز مبارزه نمادین
برای بهبود شرایط موجود تلقی کرد.(16)
مسئله
پوشش به عنوان یک دغدغه سیاسی و فردی، مسئله ای است که استلزاماتی در
رابطه با جنسیت و شأن اجتماعی در تمامی جوامع و فرهنگ ها به همراه دارد. با
توجه به این مسائل و مباحث مربوط به موج جدید گرایش به حجاب، تمام زنان را
برآن می دارد تا اذعان کنند که انتخاب لباس هم یک مسئله شخصی و هم یک
مسئله سیاسی است. حجاب ممکن است یکی از اشکال نادر اعتراض سیاسی باشد که
برخی از زنان به آن متوسل می شوند.(17)
پی نوشت ها :
(1) بستان، 1382، ص 11
(2) وودهد 2003، ص 69
(3) آبوت و والاس، 1382، ص 391-393
(4) مشیرزاده، 1383، ص 72
(5) موحد، 1386، ص 203-204
(6) مرگان، 1999، ص 49-50
(7) واتسون، 1382
(8) لقمان: 19
(9) ر.ک: نور: 30
(10) بنگرید : نور :8/ احزاب :13
(11) احزاب :59
(12) موحد، 1386، ص 109
(13) واتسون، 1382
(14) موحد، 1386، ص 120
(15) واتسون، 1382
(16) واتسون، 1382
(17) موحد، 1386، ص127
يکشنبه 2/9/1393 - 19:53