• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1267
تعداد نظرات : 1077
زمان آخرین مطلب : 5497روز قبل
فلسفه و عرفان

از جمله كسانى كه موقع جان دادن انسان ، به بالین او حاضر مى شوند، پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و امیرالمؤ منین علیه السلام و فرزندانشان مى باشند.
حاضر شدن پیامبر و على به بالین محتضر به این جهت است كه بر كارهاى او شهادت دهند و او را به فرشته مرگ معرفى كنند. اگر محتضر از اولیاء الله و دوستان و شیعیان امیرالمؤ منین باشد سفارش او را به ملك الموت مى كنند و مى گویند: اى گیرنده جان ها ملاحظه حال این محتضر را بكن ؛ زیرا او از دوستان و شیعیان ما مى باشد. ملك الموت هم ، با كمال مهر و محبت و به آسانى جان او را از بدنش بیرون مى آورد. بعد از مرگ در پیشانى آن مؤ من نوشته مى شود این شخص از دوستان و شیعیان على و اولادش مى باشد.
اما اگر انسان در حال مرگ ، ازم منافقان و دشمنان پیامبر اسلام و امیرالمؤ منین باشد. به ملك الموت مى گویند: این شخص از دشمنان ما خانواده بوده و در دنیا ارتباطى با ما نداشته است . هر جور صلاح مى دانى با او رفتار نما و قبض روحش كن . فرشته مرگ )) هم ، با شدت و سختى جان او را از بدنش به بیرون مى كشد. بعد از مرگ هم ، در پیشانى او نوشته مى شود. این شخص منافق است یا كافر. روایاتى در این باره آمده است .
1- حضرت على علیه السلام فرمود: هیچ كس نیست كه مرگش فرا رسد مگر آن كه پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و ائمه معصوم علیهم السلام همگى (با بدن مثالى ) نزد او مجسم و حاضر مى شوند به طورى كه آنان را مى بینند. اگر محتضر از مؤ منان باشد، وقتى ایشان را مى بیند به آنان علاقه پیدا مى كند و عشق مى ورزد. و اگر از مؤ منان نباشد هنگام مشاهده ایشان آنان را دشمن مى دارد و به دیدار آنان علاقه ندارد
2- ابى حمزه ثمالى مى گوید: به امام باقر علیه السلام عرض كردم : هنگام مرگ ، فرشتگان با ما چه رفتارى دارند. فرمود: آیا مى خواهى ترا به چیزى بشارت دهم كه خوشحال شوى ؟ گفتم : آرى ، فرمود: هنگامى كه روح شخص مؤ من به گلویش رسد، رسول خدا صلى الله علیه و آله و امیرالمؤ منین علیه السلام نزد او حاضر مى شوند و در بالینش قرار مى گیرند.
حضرت رسول صلى الله علیه و آله به او خطاب مى كند و مى فرماید: آیا مرا مى شناسى ؟ من رسول خدا هستم . آنچه در پیش رو دارى از آنچه ترك مى كنى براى تو بهتر است . اى روح پاك به سوى رضوان و رضایت و خشنودى خدا خارج شو. امیرالمؤ منین هم همین جملات را مى فرماید.
3- در حدیث دیگرى آمده است كه امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه دوستى از دوستان ما در سكوت مرگ قرار گرفت . رسول خدا صلى الله علیه و آله و امیرالمؤ منین علیه السلام و امام حسن و امام حسین علیهم السلام نزدش حاضر مى شوند به طورى كه او ایشان رامى بیند و آن بزرگواران او را به بهشت و رضوان بشارت مى دهند. و اگر محتضر از دشمنان ایشان باشد هنگام ملاقات ، از دیدن آنان كراهت دارد و نمى خواهد كه با او روبه رو شوند.
4- امام صادق علیه السلام فرمود: دوستان و طرفداران امیرالمؤ منین علیه السلام در سه موضع آن حضرت را مى بینند به طورى كه از دیدن او شادمان مى شوند. 1 - هنگام جان دادن . 2 - نزد پل صراط یا هنگام عبور از آن . 3- در كنار حوض كوثر.
5- امیرالمؤ منین علیه السلام در جواب یكى از شیعیان واقعى و اصحاب باوفایش به نام حارث بن اعور همدانى فرمود: اى حارث همدانى ! بدان ، هر كس از مؤ منان و منافقان كه بمیرد مرا مى بیند.
6- نیز حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: یا على ! دوستان و شیعیان تو در سه مكان وقتى ترا ببینند خوشحال مى شوند.
1- هنگامى كه روح از بدن آنان خارج مى شود و تو شاهد بر ایشان باشى .
2- هنگام سؤ ال نكیر و منكر در قبر در حالى كه تو آنان را تلقین مى كنى .
3- هنگامى كه وارد بر خدا مى شوند (و در كنار پل صراط) در حالى كه تو آنان را مى شناسى .
سه روایت آخر گویاى این است كه فقط امیرالمؤ منین علیه السلام موقع جان دادن به بالین محتضر حاضر مى شود. ولى از احادیث دیگرى كه در بحارالانوار آمده است : به دست مى آید كه پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و بقیه ائمه معصوم و حتى فاطمه زهرا علیهاالسلام كنار محتضر حاضر مى شوند.
خوشا بحال كسانى كه در دنیا اعمال شایسته اى انجام دادند و به دستورات پیامبر و ائمه معصوم علیهم السلام عمل كرده اند و هنگام مرگ ، آن بزرگواران را در كنار خود مى ببنند و با خشنودى و خرمى چشم از این جهان فرو مى بندند.
و آنان تا وقتى در دنیا به سر مى برند زبان حالشان چنین بوده است .

اى كه گفتى : فمن یمت یرنى

 

جان فداى كلام شیرینت

 

كاش روزى هزار مرتبه من

 

مردمى تا بدیدمى رویت

 

پنج شنبه 15/12/1387 - 20:24
فلسفه و عرفان

وقتى عمر كسى به پایان مى رسد، اگر از مشركان و كافران و معصیت كارانى باشد كه هنوز توبه نكرده است ملك الموت به همراه فرشتگان غضب در حالیكه همه آنان لباسهاى سیاه در بدن و وسیله هاى شكنجه در دست دارند. با زشت ترین صورت و بداخلاق ترین قیافه بر او نازل مى شوند كه محتضر با مشاهده آنها به وحشت مى افتد و اعضاى او به لرزه مى آید. آنها جایگاه او را در جهنم به وى نشان داده و به عذاب الهى و داخل شدن در آتش وعده مى دهند و جان او را با سخت ترین حالت مانند كندن پوست از بدن و بریدن گوشت آن با قیچى و مانند به گردش در آوردن میله آسیا در حدقه چشم از بدنش ‍ بیرون مى كشند به طورى كه تمام رگهاى بدن را پاره مى كند.
قرآن در این باره مى فرماید: اى رسول گرامى ! اگر ستمكاران را هنگام سختى جان دادن مشاهده كنى در حالى كه فرشتگان عذاب دستهاى خود را گشوده باشند و گویند: روحهاى خود را بیرون آورید. امروز به واسطه آن حرفهاى خلاف و ناروایى كه به خدا نسبت مى دادید و به آیات او كفر مى ورزیدید، به عذاب هاى خواركننده اى جزا داده مى شوید
فرشتگان غضب منتظراند كه ملك الموت روح پلید و سیاه او را از بدنش خارج كند و آنها با خفت و خوارى آن را از ملك الموت تحویل بگیرند و در عذاب سجین با روح هاى كفار و مشركان و جنایت كاران همنشین قرار دهند.
آنان وقتى از دنیا رفتند و داخل قبر و عالم برزخ شدند. عذاب موقتى برزخى شان تا روز قیامت شروع مى شود و در قیامت به عذاب دائم دچار خواهند شد.

 

پنج شنبه 15/12/1387 - 20:24
فلسفه و عرفان

هنگامى كه انسان در حالت مرگ قرار مى گیرد، اگر از مؤ منان و صالحان و شیعیان باشد ملك الموت با فرشتگان رحمت با زیباترین صورت و خوشحال ترین قیافه با طبق هایى از گل ، بر او وارد مى شوند و وى را به بهشت بشارت داده و جایگاهش را به او نشان مى دهند. آنان مانند خدمت گزاران با ادب ، در مقابل محتضر مجسم مى شوند و اجازه ورود مى خواهند.
قرآن در این باره مى فرماید: كسانى كه ایمان آورده و تقوا اختیار كرده اند، پیوسته در زندگى دنیا و آخرت ایشان را به نعمتهاى بهشت بشارت مى دهند و این بشارت پیروزى و رستگارى بزرگى براى انسان است
در جاى دیگر مى فرماید:
كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداى جهانیان است و روى آن پافشارى كردند. ملائكه بر آنان نازل مى شوند و مى گویند: نترسید و محزون نباشید. بشارت باد شما را به بهشتى كه به آن وعده داده شده اید
در برخى روایت ها درباره بشارت دادن فرشتگان چنین آمده است : هنگامى كه فرشتگان بر محتضر وارد مى شوند و كنار او قرار مى گیرند. خداوند متعال ، پرده را از جلوى چشم او كنار مى زند و جایگاه او را به وى نشان مى دهد. انسان مى گوید: این كاخ ‌ها، باغ ها و درختان از كیست ؟ فرشتگان مى گویند: آنها متعلق به تو است . مى گوید: اگر متعلق به من است ، چرا مرا به آن جا نمى برید؟ مى گویند: اختیار با تو است . اگر مایل باشى ترا به آنجا مى بریم .
در این هنگام ، طبق هاى گل بهشتى را مقابل بینى او قرار مى دهند. از بوى خوش آنها بسیار لذت مى برد و حالتى شبیه نعشه و خوابى لذت بخش به او دست مى دهد كه در اثر آن ، تمام دردها و رنج ها و سختى ها از او برطرف مى شود و به دنبال بو كشیدن گل ها روح به آسانى از بدنش خارج مى شود.
قرآن در این باره مى فرماید: اگر محتضر از نیكان و مقربان درگاه خدا باشد روح و ریحان (آسایش دائمى و گل ها) و نعمت هاى بهشت جاوید براى اوست
وقتى ملك الموت با كمال ادب و احترام روح او را مى گیرد، فرشتگان رحمت آن روح پاك را از ملك الموت تحویل مى گیرند و در پارچه هایى از حریر مى پیچانند و به سوى آسمانها مى برند. به هر آسمانى كه مى رسند فرشتگان آن آسمان ، با احترام تمام او را تشییع مى كنند تا بر خداوند عرضه نمایند.
سپس آن را برمى گردانند تا تشییع كنندگان و غسل دهندگان و نمازگذاران خود را ببیند و دفن شدن جسد خود را مشاهده كند. بعد از آن ، روح را به آسمان مى برند و در اعلا علیین )آن جایى كه پرونده و روح نیكان مى باشد) جاى مى دهند.
در حدیث دیگرى از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده است : هنگامى كه خداوند از بنده مؤ من خود راضى شد. به ملك الموت مى فرماید: روح فلان بنده مرا پیش من آورید؛ زیرا وى را آزمایش ‍ كردم آن طور كه او را مى خواستم یافتم . ملك الموت با پانصد فرشته كه همه آنان لباس هاى سبز پوشیده اند و به دست هر كدام شاخه هاى گل و زعفران است و نزد او مى آیند و هر كدام او را بشارتى مى دهند غیر از بشارتى كه دیگران به وى داده اند مى گویند آماده شوید براى خارج كردن روح این بنده مؤ من

 

پنج شنبه 15/12/1387 - 16:39
فلسفه و عرفان

از جمله كسانى كه موقع مرگ انسان ، ادعاى طلب كارى مى كنند و چیزى را از درخواست مى نماید ملك الموت است كه او طالب روح و جان شخص محتضر مى باشد. قبض روح تمام انسانهاى مؤ من و كافر در دست ملك الموت و زیر نظر او انجام مى گیرد.
قرآن در این باره مى فرماید: ملك الموت ماءمور قبض روح است ، روح و جان همه شما را مى گیرد و سپس به سوى پروردگارتان باز مى گرداند
پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم فرموده است : تمام بیمارى و دردهایى كه به انسان رو مى آورد قاصدان مرگ و فرستادگان او هستند.
هنگامى كه عمر انسان به پایان مى رسد و در بستر مرگ قرار مى گیرد ملك الموت براى قبض روح او حضور پیدا مى كند. انسان از دیدن او به وحشت مى آید و آمدن او را بدون مقدمه مى داند. ولى فرشته مرگ مى گوید: اى بنده خدا! (چرا به فكر نبودى و فراموش كردى )؟ چه اندازه رسول بعد از رسول و خبر بعد از خبر و پیك بعد از پیك براى تو فرستادم ؟ من آخرین خبرم و بعد از آمدن من دیگر خبرى نیست .
سپس مى گوید: اى بنده خدا! دعوت پروردگارت را خواه از روى میل و رضا و خواه از روى جبر و اكراه اجابت كن .
هنگامى كه فرشته مرگ جان انسان را از كالبدش بیرون مى كشد، بازماندگان و بستگان او مشغول گریه و ناله مى شوند.
ملك الموت مى گوید: براى چه كسى گریه مى كنید و اشك مى ریزید؟ براى چه كسى غمگین و محزونید؟ براى چه كسى دست از كار كشیده و بى صبرى مى كنید؟ به خدا سوگند! عمر او به پایان رسیده و در دنیا روزى خود را دریافت كرده بود. پروردگارش از او دعوت به عمل آورد و او هم دعوت حق را اجابت كرد. اگر مى خواهید گریه كنید بر خویشتن بگریید؛ زیرا من باز به این خانه مى آیم تا هیچ یك از شما را باقى نگذارم .
لازم نیست ملك الموت هنگام قبض روح انسان نزد او ظاهر شود، بلكه در هر كجاى عالم باشد از همان جا مى تواند محتضر را قبض روح كند.
امام صادق علیه السلام در این باره فرمود: از فرشته مرگ پرسیدند: چگونه چندین نفر را در یك زمان قبض روح مى كنى در حالى كه عده اى در مغرب و عده اى در مشرق اند؟ گفت : آنان را به سوى خودم مى خوانم مرا اطاعت مى كنند.
سپس گفت : همانا همه جهان هستى ، پیش من ، مانند كاسه اى است در برابر یكى از شما كه از هر كجاى آن بخواهد بخورد مى خورد و نیز گفت : همه عالم هستى و دنیاى شما نزد من ، مانند درهمى است كه در دست شما باشد و هر طور بخواهد آن را مى گرداند. (من نیز با دنیاى شما چنین مى كنم و همان گونه دنیا و جان انسان ها را در اختیار دارم(
در حدیث دیگرى آمده است : ملك الموت به حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم عرض كرد من بارها و بارها به هر خانه اى رفت و آمد مى كنم . هیچ خانه اى در مشرق و مغرب عالم نیست مگر این كه روزى پنج مرتبه هنگام نماز با اهل آن ملاقات مى كنم و حساب عمر آنان را مى رسم و من به كوچك و بزرگشان از خودشان عالم تر هستم . عمر آنان و شماره عدد نفس هاى ایشان را مى دانم و موقعى كه آخرین نفس خود را كشیدند جان آنان را مى گیرم 0
درباره حضور یافتن پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤ منین علیه السلام و اولاد طاهرینش بر بالین محتضر، چنین آمده است .
هنگامى كه بنده اى از بندگان خالص خدا در بستر مرگ قرار مى گیرد ملك الموت و یارانش براى قبض روح او حضور پیدا مى كند. در این موقع مشاهده مى كند كه حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم بر بالین سر او و امیرالمؤ منین در كنار آن حضرت ، حسن و حسین در پایین پا، دوستان و شیعیان در اطراف ایشان قرار گرفته اند.
محتضر متوجه آنان مى شود و مى گوید: خوش آمدید، چقدر مشتاق دیدار شما بودم و چقدر از آمدن شما خوشحال شدم . بعد از آن مى گوید: یا رسول الله ! ملك الموت وارد شد. یقین دارم كه با من مهربان است ، زیرا از دوستان و پیروان تو و برادرت امیر المؤ منین مى باشم . حضرت رسول هم گفته او را تصدیق مى كند.
در این هنگام ، آن حضرت متوجه ملك الموت مى شود و مى فرماید: اى ملك الموت سفارش خداوند درباره مهربانى كردن با دوستان و طرفداران ما را فراموش نكن .
ملك الموت عرض مى كند: یا رسول الله ! به او دستور بده كه به سوى بهشت و آنچه خداوند براى او آماده كرده است نظر كند. حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: اى بنده مطیع خدا! نظر به سوى آسمان نما. وقتى نظر مى كند چیزهایى را كه خدا براى او آماده كرده است مى بیند.
در این هنگام ملك الموت متوجه آن حضرت مى شود و مى گوید: چگونه به كسى كه این قدر خدا به او لطف دارد مهربان نباشم . اگر شما هم سفارش او را نمى كردید باز درباره او لطف داشتم و با وى مهربانى مى كردم .
حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم خطاب به ملك الموت مى كند و مى فرماید: اى ملك الموت این شخص برادر ما و از دوستان و پیروان ما است . او را به تو سپردیم ، مراقب حال او باش و جان او را به آسانى قبض كن . سپس حضرت با كسانى كه در اطراف محتضر بودند به سوى بهشت حركت مى كند و پرده از جلوى چشم او كنار مى رود پیامبر و ائمه را در كاخ ‌هاى بهشت مشاهده مى كند.
در این حال متوجه ملك الموت مى شود و مى گوید: اى ملك الموت هر چه بیشتر در گرفتن روح من عجله كن ؛ زیرا طاقت دورى محمد و اولیاى خدا را ندارم و هر چه زودتر مرا به ایشان ملحق كن .
ملك الموت همان طور كه مو را از میان آرد بیرون مى كشند جان او را به آسانى از بدنش بیرون مى كشد

 

سه شنبه 13/12/1387 - 10:47
فلسفه و عرفان

موقعى كه انسان در حال احتضار قرار مى گیرد و نزدیك است جان از بدنش مفارقت كند، شیطان با فرزندان و یاران خود بر بالین او حاضر مى شوند و تلاش مى كنند تا با حیله هاى مختلف ایمان او را گرفته و آن را از چنگش بیرون آورند و این سخت ترین حالت براى محتضر است .
از امام صادق علیه السلام نقل شده است : هیچ انسانى نیست مگر این كه در هنگام مرگ شیطان یكى از ماءمورین خود را نزد او حاضر مى كند تا وى را وسوسه كند و در دینش به شك اندازد و او را به كفر بكشانند. این وسوسه ادامه دارد تا این كه روح از بدن او خارج شود. اگر ایمان محتضر سست و عاریه اى باشد، شیطان به آسانى آن را از او مى گیرد و كافر از دنیا مى رود. و اگر محتضر از مؤ منان حقیقى باشد، شیطان نمى تواند بر او غالب شود و دین و ایمانش را بگیرد.
سپس فرمود: هرگاه یكى از شما بر بالین شخصى از كسان خود رفتید كه مرگش فرا رسیده است ، شهادتین را به او تلقین كنید تا شیطان به او دست نیابد
در حدیث دیگرى آمده است : وقتى انسان در حال مرگ قرار مى گیرد، شیطان با یارانش بر او وارد مى شوند و در طرف چپ و راست او مى نشینند و مى گویند: دین خود را رها كن و بگو خدا دو تاست تا از این بلا و سختى كه به تو روى آورده است نجات پیدا كنى . چپ و راستى كه در حدیث آمده است : كنایه از سعى و كوشش كردن شیطان در گمراه ساختن محتضر است . یا این كه طرف راست كنایه از گمراهى در اعتقادات و اعمال صالحه ،
مانند خیرات و مبرات است و طرف چپ كنایه از گمراهى به واسطه فسق و فجور و شرب خور جهت علاج درد مى باشد
وارد شده است : انسان هنگام مرگ ، زیاد تشنه مى شود. شیطان از این فرصت براى گرفتن ایمان او استفاده مى كند و ظرف پر از آب سرد و گوارایى را در دست گرفته و بر بالین انسان مى ایستد و ظرف را حركت مى دهد. محتضر در حالى كه شیطان را نمى شناسد به او مى گوید: مقدارى از این آب را به من بده تا بیاشام .
شیطان در جواب او مى گوید: اگر مایل به آشامیدن آب هستى و مى خواهى به تو آب دهم ، بگو خدایى در عالم وجود ندارد.
اگر جواب او را ندهد و صورت خود را از او برگرداند، شیطان از هر طرف پا ظاهر مى شود و آن ظرف را حركت مى دهد. شخص مؤ من باز درخواست مقدارى آب مى كند.
شیطان مى گوید: اگر مى خواهى به تو آب دهم ، بگو محمد صلى الله علیه و آله و سلم پیامبر من نیست . اگر او ایمانش عاریه اى باشد آن جمله را مى گوید و بدین وسیله ایمان خود را به شیطان مى دهد و كافر از دنیا مى رود. در این هنگام آن ملعون آب را روى زمین مى ریزد و ظرف را مى شكند و مى گوید: من كار خود را كردم و احتیاجى به تو ندارم . اما اگر ایمانش ثابت و محكم باشد كلام شیطان را رد مى كند و به او توجهى نمى نماید
اگر انسان مى خواهد ایمانش دستخوش وسوسه هاى شیطان قرار نگیرد، باید اعمالى را كه بزرگان دین به او دستور داده اند انجام دهد. از جمله : هنگام نماز شب از خدا بخواهد كه ایمان او را كامل گرداند و شیطان را از او دور كند و در برابر نعمت ایمانى كه به او عنایت كرده است شكر
گذار باشد و به بندگان خدا ستم روا ندارد، دعاى عدلیه را زیاد بخواند، اعتقاد خود را به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم و ائمه معصوم علیهم السلام محكم كند. نمازهاى خود را ضایع نكند و از آن ها مواظبت نماید در اول وقت بخواند. از طرفى اطرافیان محتضر باید هنگام مرگ بر بالین او قرآن بخوانند و شهادتین را به او تلقین كنند تا جان از بدنش ‍ مفارقت نماید.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است : كسى كه از نمازهاى خود مواظبت كند و آن ها را با شرائطش انجام دهد. هنگامى كه شیطان براى گرفتن ایمانش نزد او حاضر مى شود ملك الموت آن ملعون را مى راند و دور مى گرداند و شهادتین را به او تلقین مى نماید.
شیطان براى گرفتن ایمان انسان و گمراه كردن او از راه هاى گوناگونى وارد مى شود تا به مقصود پلید خود برسد.
امام صادق علیه السلام در این باره فرمود: شیطان ممكن است به صورت جد و پدر انسان در آید و بگوید: از مذهب و ایمان خود دست بردار، زیرا من هم بر این دین بودم و اكنون مرا به واسطه آن عذاب مى كنند.
سپس فرمود: از این جهت خویشان محتضر باید شهادتین را به او تلقین كنند و اعتقادات را به وى تذكر دهند؛ زیرا شیطان دشمنى آشكار براى انسان است
وقتى انسان از دنیا مى رود باز شیطان دست از او بر نمى دارد و سعى مى كند به هر نحوى جنازه او را آزار دهد و انتقام خود را از او بگیرد.
امام صادق علیه السلام در این باره فرمود: مرده هاى خود را هرگز تنها نگذارید؛ زیرا شیطان با آنان بازى مى كند و به اندرونشان ضرر مى رساند
ممكن است مراد این باشد كه شیطان حشرات یا حیوانات را مانند گربه و موش و مورچه و سوسك و مانند اینها را برانگیزد تا بر جسد میت راه پیدا كنند و از راه بینى و دهان و گوش داخل اندرون او شوند، اعضا و جوارح او را بخورند و مجروح گردانند

 

دوشنبه 12/12/1387 - 14:7
فلسفه و عرفان

هر انسانى در طول عمر خود طلب كارانى دارد كه هر كدام از آنان چیزى را طلب مى كنند. بعضى در تمام عمر، خود را طلبكار مى دانند و بعضى در هنگام مرگ .
امام سجاد علیه السلام تعداد طلبكاران انسان را چنین معرفى مى كند. روزى به آن حضرت گفته شد: چگونه صبح كردى ؟ فرمود: صبح كردم در حالى كه هشت نفر هر كدام چیزى را از من مى طلبند.
1- خداوند متعال واجبات خود را از من مى طلبد.
2- پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله روش و سنت خود را مى طلبد.
3- اهل و عیال روزى خود را طلب مى كنند.
4- نفس عماره طالب شهوت است .
5- شیطان خواستار معصیت مى باشد.
6- دو ملك نویسنده اعمال ، درستكارى را مى خواهند.
7- ملك الموت طالب روح من است .
8- قبر طالب بدن است .
هنگامى كه عمر انسان به پایان مى رسد و در بستر مرگ قرار مى گیرد. عده اى ناشناس به عنوان طلب كار اطراف او را مى گیرند و هر كدام از آنان چیزى را طلب مى كنند. از جمله این طلبكاران ، شیطان ، فرشته مرگ ، فرشتگان رحمت و فرشتگان غضب هستند.

 

دوشنبه 12/12/1387 - 13:53
فلسفه و عرفان

وظیفه عده اى از فرشتگان ، خدمت كردن به انسان هاست . بعضى فرشتگان ماءموریتشان رساندن غذا به انسان و تاءمین زندگى ایشان است . از موقعى كه اولاد انسان متولد مى شود، ماءموریت آنان شروع مى گردد و تا هنگام مرگ ادامه دارد.
وقتى انسان در بستر مرگ قرار گرفت ، سه فرشته بر بالین او حاضر مى شوند و هر كدام از آنان گزارش ماءموریت خود را بدین شرح بیان مى كنند.
یكى از آنان خطاب به محتضر مى كند و مى گوید: من موكل رساندن روزى براى تو بودم . از هنگام تولدت تا حال غذاى ترا مى رساندم . ولى امروز تمام خزینه هاى جهان را گشتم و شرق و غرب عالم را جستجو كردم ، براى خوراك تو یك دانه گندم پیدا نكردم . سهمیه تو تمام شده و آنچه براى غذایت تعیین گردیده بود به پایان رسیده است .
دیگرى مى گوید: من موكل رساندن آب به تو بودم . از موقعى كه از مادر متولد شدى تا حال آب آشامیدنى ترا مى رساندم . ولى در این ساعت ، تمام اقیانوس ها و دریاها و نهرهاى دنیا را گشتم اما آبى برایت نیافتم . معلوم مى شود سهمیه آب آشامیدنى تو تمام شده است .
فرشته سومى مى گوید: من موكل بر نفس هاى تو بودم . ولى اكنون تمام جهان را گشتم دیگر نفسى برایت نیافتم . تعداد نفس هایى را كه براى تو نوشته بودند تمام شده و این دلیل بر فرارسیدن مرگ تو است .

 

دوشنبه 12/12/1387 - 13:24
فلسفه و عرفان

وقتى انسان در سكرات مرگ قرار مى گیرد از چند جهت به روح او فشار مى آید. از دست دادن اندوخته ها، جدا شدن از زن و فرزند و بازماندگان ، نرسیدن به آرزو و امیدها، از كف دادن عمر كه بزرگ ترین سرمایه او بوده و به باطل گذشته است ، وارد شدن به عالمى نا ماءنوس كه تا به حال آن را مشاهده نكرده و از وضعیت آن اطلاعى ندارد، دیدن صحنه ها
و قیافه هاى هول انگیز و وحشت ناك و بى خبر بودن از پایان كار، تمام این ها روح محضر را در تنگنایى بس عجیب و شدید مى افكند! تا آنجا كه خود وى ، به فرا رسیدن هنگام فراق از همه چیز و همه كس یقین پیدا مى كند.
در حدیثى آمده است : چون بنده در سكرات مرگ افتد (زندگان با او وداع مى كنند و او با بازماندگان ). اعضاى بدن او، بعضى با بعضى وداع نمایند و بر هم دیگر اسلام كنند و گویند:
علیك السلام تفارقنى و افارقك الى یوم القیامه
بر تو باد سلام و درود، تو از من مفارقت مى كنى و من از تو تا روز قیامت همه از یك دیگر جدا مى شویم

كوس رحلت بكوفت دست اجل

 

اى دو چشمم وداع سر بكنید

 

اى كف دست و ساعد و بازو

 

همه تودیع یك دیگر بكنید

 

بر من افتاده مرگ دشمن كام

 

آخر اى دوستان ، گذر بكنید

 

روزگارم برفت به نادانى

 

من نكردم ، شما حذر بكنید

 

دوشنبه 12/12/1387 - 12:53
فلسفه و عرفان

گفته شد كه : براى محتضر و كسى كه در حال جان كندن است سكرات و مستى هایى است شبیه مستى شراب ، گاهى این مستى همراه با حسرت هایى است كه بیشتر باعث ناراحتى و بدبختى انسان مى شود. حضرت امیر المؤ منین علیه السلام در این باره مى فرماید:
سكرات مرگ و تلخى جان كندن ، توام با حسرت از دست دادن آن چه داشتند بر محتضر هجوم مى آورد، مغز او را فشار مى دهد. در سكرات مرگ اعضاى بدن و دست و پاى انسان سست گردیده ، در برابر آن رنگ خود را باخته و رنگ از صورتش پریده ، سپس آثار مرگ در او فزونى مى گیرد و كم كم در وى نفوذ كرده ، بین او و زبانش جدایى افكنده و بدین ترتیب مرگ زبان او را بند مى آورد.
او در میان خانواده خویش با چشم خود نگاه مى كند، با گوش خود مى شنود، در حالى كه عقلش سالم و فكرش باقى است . او مى اندیشد و فكر مى كند كه عمرش را در چه راهى نابود كرده است ؟! روزگارش را در چه راهى گذرانده است ؟! (در آن وقت ) به یاد ثروت هایى مى افتد كه در تهیه در جمع كردن آن ها چشم خود را بر هم گذارده ، از حلال و حرام و مشكوك جمع آورى نموده و روى هم انباشته است . اینك گناه و تبعات جمع آورى و عوارض آن ها بر دوش او سنگینى مى كند و گریبانش را مى فشارد.
محتضر باید از آن ها جدا گردد و آن مال و ثروت را براى وارثین و دیگران بگذارد تا از آن ها لذت و بهره ببرند و سود بگیرند. لذت بردن و راحتى زندگى براى دیگران و سنگینى گناه و مسئولیت حسابش به دوش او در گرو حساب این اموال است و نمى تواند از چنین شرائطى خارج گردد!!
محتضر در حالتى كه در بستر مرگ است انگشت ندامت و پشیمانى به دندان مى گزد، از وضعى كه براى او به وجود آمده است ناراحت و در عذاب مى باشد. این ها به سبب آن چیزهایى است كه هنگام مرگ برایش روشن مى گردد و چند لحظه دیگر مرگ گریبانش را مى گیرد.
او نسبت به آینده خود ناامید است و به چیزهایى كه در زندگى به آنها علاقه داشته بى اعتناء است ، آرزو مى كند اى كاش این ثروتى را كه باقى گذاشته و نسبت به آن حسادت مى ورزید مال دیگران بود و زحمت جمع آورى آن را دیگران كشیده بودند!
مرگ به تدریج در بدنش نفوذ مى كند. بر اعضاء و جوارحش چیره مى گردد و كارش به جایى مى رسد كه زبان و گوشش هماهنگ نیست . گوشش همچون زبانش از كار مى افتد. او در میان بستگان خویش است اما نمى تواند حرف بزند، زبانش از حركت باز مى ماند، گوشش نمى شنود، چشم هایش به اطراف مى چرخد و پیوسته به صورت خویشانش مى افتد، حركت زبان بستگان را مى بیند اما صداى كلام آن ها را نمى شنوند. مرگ نزدیك تر مى شود و چنگال آن تمام وجودش را مى گیرد! چشم هاى او همانند گوش هایش از كار مى افتد و روح از بدنش خارج مى شود، كار به جایى مى رسد كه او در میان خویشانش همانند مردار مى شود! دیگر از او مى ترسند، از نزدیك شدن به او وحشت مى كنند. نه پاسخ گریه ها را مى دهد و نه پاسخ آنها كه او را صدا مى زنند. بعد از آن جسدش را به عمق زمین منتقل مى كنند و او را تسلیم عملش مى نمایند و از دیدارش دست مى كشند.

 

دوشنبه 12/12/1387 - 12:16
فلسفه و عرفان

از آیات و روایات چنین استفاده مى شود كه مرگ با شدت ها و سختى ها و وحشت هاى گیج كننده همراه است . انسان را در یك حیرانى و سرگردانى عجیبى فرو مى برد! به انسان حالتى شبیه مستى و بى هوشى دست مى دهد؟! بر اثر رسیدن مستى بر عقل او چیره مى شود و او را در اضطراب و ناآرامى شدیدى فرو مى برد قرآن درباره سكرات مرگ چنین مى فرماید:
و جاءت سكره الموت بالحق ذلك ما كنت منه تحید
و سرانجام سكرات مرگ ، به حق فرا مى رسد (و به انسان گفته مى شود): این همان چیزى است كه از آن فرار مى كردى
مستى در حالت مرگ یا به سبب انتقال از جهانى به جهان دیگر است كه هر جهت ناشناخته و مجهول مى باشد، هم چون حالت هیجانى كه به نوزادان در هنگام انتقال از عالم جنین به عالم دنیا دست میدهد.
یا به سبب مشاهده كردن اوضاع و احوال و شرایط بعد از مرگ و قرار گرفتن در برابر نتیجه اعمال و ترسیدن از سرنوشت نهایى است .
یا به سبب جدایى از دنیا و افراد و كسان و اشیاء مورد علاقه او (از قبیل خانه باغ ، ثروت و فرزندان (
چگونه چنین اضطرابى در محتضر نباشد! در حالى كه انسان باید در لحظه مرگ كه مرحله انتقالى مهم است تمام پیوندهاى خود را با جهانى كه سالیان دراز با آن خو گرفته است قطع كند و در عالمى گام بگذارد كه براى او كاملا تازه و اسرارآمیز است به خصوص این كه در لحظه مرگ انسان درك و دید تازه اى پیدا مى كند، بى ثباتى این جهان را با چشم خود مى بیند و حوادث بعد از مرگ را كم و بیش مشاهده مى كند. این جاست كه وحشتى عظیم سر تا پاى او را فرا مى گیرند. و حالتى شبیه مستى به او دست مى دهد ولى مست نیست .

كنون آمده وقت سكرات موت

 

به حق خود رسیده است هنگام فوت

 

بلى آن همان مرگ باشد درست

 

كه جستید دورى از آن از نخست

حتى انبیاء و مردان خدا كه در لحظه مرگ از آرامش كاملى برخوردارند از مشكلات و فشارهاى این لحظه انتقالى بى نصیب نیستند، چنانچه در حالات پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم آمده است كه : در لحظات آخر عمر مباركش دست خود را در ظرف آبى مى كرد و به صورت مى كشید و لا اله الا الله مى گفت و مى فرمود: ان الموت سكرات مرگ سكراتى دارد
حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام ترسیم زنده و گویایى از لحظه مرگ و سكرات آن دارد و مى فرماید: هر آینه مرگ شداید و سختى هایى دارد، شدیدتر از آن چه در وصف بگنجد، یا با معیار عقل مردم دنیا سنجیده شود.
از امام صادق علیه السلام سئوال كردند: چرا هنگامى كه روح از بدن انسان خارج مى شود احساس ناراحتى مى كند. فرمود: به سبب این كه با آن نمو كرده است . درست مانند این مى ماند كه دندان فاسدى را از دهان بیرون كشند، (به طور مسلم پس از آن احساس آرامش مى كند، ولى لحظه جدایى دردناك است (

 

دوشنبه 12/12/1387 - 11:59
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته