لا یوم كیومك یا ابا عبد الله«علیه السلام»
اى ابا عبد الله!هیچ روزى همچون روز تو(عاشورا)نیست.مضمون سخنى اززین العابدین«ع»است.روزى امام سجاد«ع»به پسر عباس«ع»نگاه كرد و گریست.یاد ازروز احد كرد كه حمزه در آن كشته شد،سپس یاد از موته كرد كه جعفر بن ابى طالب آنجا بهشهادت رسید. سپس فرمود:«لا یوم كیوم الحسین،ازدلف الیه ثلاثون الف رجل یزعمونانهم من هذه الامة كل یتقرب الى الله عز و جل بدمه و هو بالله یذكرهم فلا یتعظون حتىقتلوه بغیا و ظلما و عدوانا...»،[1] هیچ روزى چون روز حسین«ع»نیست،كه سى هزار نفربر ضد او گرد آمدند كه همه خود را از این امت مىپنداشتند و همه با ریختن خون او بهخدا تقرب مىجستند.او آنان را به یاد خدا مىانداخت،اما آنان پند نمىگرفتند،تا آنكه اورا از روى ستم و تجاوز و دشمنى كشتند.خداوند،«عباس»را رحمت كند كه ایثار كرد وامتحان داد و جان خویش را فداى برادرش كرد...»[2] امام حسن مجتبى و امیر المؤمنین«ع»
نیز خطاب به سید الشهدا«ع»فرمودهاند:«لا یوم كیومك یا ابا عبد الله»[3] گر چه همه شهادتهاو مصیبتهاى اهل بیت پیامبر،سنگین و اندوهبار است،اما آنچه در كربلا گذشت، بالاترینداغ و سوگ بود و هیچ حادثهاى به دلخراشى عاشورا و هیچ امامى و شهیدى به مظلومیتابا عبد الله«ع»و فرزندان او نیست.این است كه از جمله فوق،بعنوان تسلاى خاطرداغدیدگان هم استفاده مىشود و این توصیه ائمه است كه هر گاه مصیبتى براى شما پیشآمد،از عاشورا و مصائب اهل بیت«ع»یاد كنید،تا تحمل داغ بر شما آسان شود.
مرثیهخوانان نیز،هر گاه از هر امامى روضه بخوانند،یا از هر مصیبت جانگدازى یاد كنند،در پایان با نقل جمله بالا،گریز به كربلا مىزنند،كه بالاترین سوگهاست و بحق،با توجه بهمصائب اهل بیت در كربلا،هر غم و مصیبتى كوچك و قابل تحمل مىشود.
*********
لعبت هاشم بالملك
از جمله سخنانى است كه نشان دهنده كفر باطنى و كینه یزید نسبت به پیامبر«ص»
است.اشعارى است كه پس از شهادت حسین«ع»،هنگامى كه عترت او را به اسارت بهشام آورده بودند،یزید با غرور و سرمستى خواند و آرزو كرد كاش نیاكانش كه در جنگبدر كشته شدند،زنده بودند و خونخواهى و انتقام یزید را مىبیند(لیت اشیاخى ببدرشهدوا...)تا آنجا كه به انكار وحى و رسالت پرداخته و مىگوید:
لعبت هاشم بالملك فلا
خبر جاء و لا وحى نزل[4]
هاشمیان با حكومت بازى مىكردند،نه خبرى(از آسمان غیب)آمده و نه وحى نازلشده است.اصل شعر از«ابن زبعرى»است،ولى خواندن آن توسط یزید در چنانموقعیتى،هم عقیده بودنش را با مضمون آن نشان مىدهد،در پى زمزمه كردن این اشعاركفرآمیز بود كه زینب«ع»خطبه خویش را با آیه«ثم كان عاقبة الذین اساءوا السواى انكذبوا بآیات الله و كانوا بها یستهزؤن»[5] آغاز كرد(سرانجام بدكاران،آن شد كه آیات الهىرا تكذیب و مسخره كردند!)و نیز در ادامه،آیه«و لا تحسبن الذین كفروا انما نملى لهم...»[6]را خواند(كافران مپندارند كه اگر به آنان مهلت مىدهیم،برایشان خوب است،بلكهگناهانشان افزوده مىشود و براى آنان عذاب خواركنندهاى است)و سراسر خطابه آنبانو،اثبات خروج یزید از حریم اسلام و بىاعتقادى او به دین و اثبات كفر و فسق او درملا عام و حضور همگان است.در واقع،حادثه كربلا،كفر پنهان امویان را آشكار و چهرهواقعى آنان را براى مردم و تاریخ، روشن ساخت و این از ثمرات مهم عاشورا بود.
*********
لعنت بر یزید
از سنتهاى شیعى،فرستادن درود و سلام بر حسین«ع»و لعنت بر قاتلان او هنگام آبنوشیدن است.لعن به معناى طرد از رحمت و دور كردن است.عرب،هر گاه كسى تمردمىكرد،او را از خود طرد مىكردند تا گناهان او دامنگیرشان نشود.[7]امام صادق علیه السلام،به نقل داود رقى،آب خواست و نوشید و چشمانش اشگبارشد،سپس فرمود:لعنتخدا بر قاتل حسین، هرگز بندهاى نیست كه آب بنوشد و حسینرا یاد كند و قاتل او را لعنت كند،مگر آنكه خداوند،براى او صد هزار حسنه مىنویسد وصد هزار سیئه از او محو مىكند...:«ما من عبد شرب الماء فذكر الحسین و لعن قاتله الا كتبالله له مائة الف حسنة و حط عنه ماة الف سیئة... »[8] و این،جزء فرهنگ عاشورایى مردمشده است و بر سقاخانهها مىنویسند:«آبى بنوش و لعنتحق بر یزید كن».لعنت بر یزیدو ابن زیاد و شمر و دیگر عاملان و مباشران و زمینهسازان حادثه عاشورا و قتل امامحسین«ع»در زیارتنامههاى متعددى از جمله در زیارت عاشورا و وارث آمده است:
«اللهم العن یزید خامسا و العن عبید الله بن زیاد و ابن مرجانة و عمر بن سعد و شمرا و آلابى سفیان و آل زیاد و آل مروان الى یوم القیامة».[9]
*********
لعنت و برائت
اسلام،دین تولى و تبرى است،در كنار محبت و دوستى با خاندان پیامبر و مودتنسبت به آنان و سلام و درود،در زیارتنامهها نسبت به اولیاء خدا،عنصر برائت و بیزارى ونفرت و نفرین نسبت به ظالمان و دشمنان حق است.بىتفاوت نبودن در برابر جنایتكارانو همسویى با رسول خدا،ایجاب مىكند كه یك شیعه عاشورایى نسبت به ستمگران،بغض و عداوت و تبرى داشته باشد و كسانى را كه قرآن لعن كرده است،مورد لعن قراردهد.لعن،نشان اوج تنفر و انزجار از چهرههاى ملعون است.
در لعنتها و برائتهایى كه در زیارتنامه شهدا و ائمه آمده،با بیان زشتیها،فسادها،تحریفها، ستمها،گردنكشیها،صفآرایى در مقابل جناح حق،نپذیرفتن طاعت ائمه ومخالفت با رهبران الهى آمیخته است و لعن آنان،طرد نمایندگان این خط در همیشه و همهجاى تاریخ است.
در حادثه كربلا،كسانى در قتل دست داشتند،كسانى هم راضیان،ساكتان، هتكحرمتكنندگان،زمینهسازان،فرمانبرداران بودهاند و همه ملعون و مطرودند،و نیز آنان كهحسین بن على«ع»را خوار كردند و ندایش را شنیدند و پاسخ ندادند.در فراز دیگرى پایهگذاران ظلم به اهل بیت،كنار زنندگان اهل بیت از جایگاه اصلىشان،قاتلان اهل بیت، زمینهسازان آن قتل،پیروان و هواداران قاتلان،لعنتشدهاند:«اسرجت،الجمت،تهیات...»در زیارتى،لعن بر ظالمین آل محمد،لعن بر ارواحشان،دیارشان و قبورشانشده است:«و العن ارواحهم و دیارهم و قبورهم».(زیارت عاشوراى غیر معروفه،مفاتیح الجنان)
موالات با حسین و برائت از ظالمان به او،پایه تقرب به خدا و رسول و امیر المؤمنین وفاطمه و حسن و حسین«علیهم السلام»است:«یا ابا عبد الله!انى اتقرب الى الله و الىرسوله و الى امیر المؤمنین و الى فاطمة و الى الحسن و الیك بموالاتك و بالبرائة ممن اسساساس ذلك...».[10]
*********
لهفان
ستمدیده،مضطر دادخواه،اندوهگین،ملهوف.[11] لهفان از القاب سید الشهدا«ع»استكه در حدیث امام باقر«ع»آمده است:«ان الحسین صاحب كربلا قتل...لهفانا»[12]
*********
لهوف
«اللهوف على قتلى الطفوف»،به معناى آه و ناله بر كشتگان كربلا،نام كتاب مقتلىاست در باره شهداى كربلا كه از تالیفات مشهور سید بن طاووس،على بن موسى بنمحمد بن طاووس(589-664 ه)مىباشد.این كتاب به فارسى نیز ترجمه شده است،بهنام«آهى سوزان بر مزار شهیدان»از سید احمد فهرى.
*********
ماتم
ماتم به معناى عزادارى و مصیبت و عزاست.اصل آن به معناى محلتجمع زنان و مردان در غم و شادى است،[13] اما به مراسمى هم كه در سوگوارى امامحسین«ع»برگزار مىشود،مىگویند.به محل عزادارى،عزاخانه،ماتم سرا و ماتمكده همگفته مىشود.به برگزار كردن آیین سوگوارى،ماتم گرفتن و به ماتم نشستن مىگویند.درآداب اسلامى،اقامه عزا براى متوفى و رسیدگى به بازماندگان و تغذیه داغدیدگان آمدهاست.[14] درباره سید الشهدا«ع»روایات بسیارى آمده است كه براى آن حضرت در ملكوتاعلا ماتمها برگزار شد.در زیارت مىخوانیم:«و اقیمت علیك المآتم فى اعلى علیین».[15]اسیران اهل بیت«ع»چون به شام برده شدند و وارد دربار یزید گشتند،خاندان اموى همبراى شهداى كربلا ماتم بر پا كردند.[16] ام سلمه نیز،پس از خبر یافتن از شهادت امامحسین«ع»توسط آن شیشه پر از خاك كه به خون تبدیل شده بود،آن روز را روز ماتم ونوحه بر حسین«ع»قرار داد.[17] به روایت امام صادق«ع»،پس از شهادت ابا عبد الله،همسر اوماتم براى او بر پا داشت و از مادهاى براى اشكبار شدن چشمانش استفاده مىكرد.[6]عظیمترین ماتم تاریخ،همان حادثه جانگداز كربلاست كه هرگز از شور و سوز آن كاستهنمىشود.به قول محتشم:
باز این چه شورش است كه در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
ایام عاشورا براى شیعه،فصل گریستن و به عزاى حسینى نشستن است و این سنتدینى مایه بقاى یاد حماسهسازان عاشورا گشته است.عاشورا براى پیروان اهل بیت،روزغم و اندوه و براى جفا كاران مخالف عترت،روز شادى بوده است.سرزمین شام و عراقدر این زمینه دو روش مخالف هم داشته است،سید رضى در یكى از اشعارش ازسوگواریهاى سرزمین عراق یاد مىكند كه شامیان،همانها را روز عید و جشن مىدانستند:
كانت ماتم بالعراق تعدها
امویة بالشام من اعیادها[18]
حضرت سجاد«ع»نیز در شعرى از سختیهاى روزگارشان پس از عاشورا و محنتهاىجانكاه آن روزگار سخن مىگوید،از جمله مىفرماید:
یفرح هذا الورى بعیدهم
و نحن اعیادنا ماتمنا[19]
این مردم به عیدشان خوشحال مىشوند،در حالى كه عیدهاى ما،سوگ و ماتم ماست.
این مضمون همان سخن معروف است كه:«بنى امیه براى ما عید نگذاشتند».
*********
ماهیت قیام كربلا
براى حفظ هویت نهضت عاشورا و اهداف آن،باید«ماهیت»آن را خوب شناخت.
ماهیت قیام امام حسین«ع»را از منابع مستند و خدشه ناپذیر زیر مىتوان شناخت:
الف:خطبههاى امام و اهل بیت،كه در مكه و بین راه حجاز و عراق و در كربلا وپس از آن در كوفه،شام و مدینه ایراد شده است.
ب:سخنانى كه امام،در پاسخ به پرسشها،پیشنهادها و خیرخواهیهاى این و آن،درطول نهضت بیان كرده است.
ج:رجزهایى كه امام و اصحاب او،روز عاشورا در مقابل دشمن خواندهاند و همهآنها در مآخذ معتبر ثبتشده است.
د:نامههایى كه میان امام و مردم كوفه و بصره رد و بدل شده است،نامههاى یزید بهابن زیاد، ابن زیاد به یزید و عمر سعد،نامههاى عمر سعد به ابن زیاد،ابن زیادبه حاكم مدینه و....
از مجموع این منابع و اسناد مكتوب و موجود،مىتوان اهداف،ماهیت،دیدگاههاىطرفین را به دست آورد.در عین حال مىتوان گفت نهضت امام حسین«ع»چهار بعدداشت:ویران كردن، ساختن،تجدید و آفریدن و ابداع.اما توضیح مختصر این ابعاد:
«ویران كردن»:در هم شكستن و ویران كردن هیكل و اسكلتى كه به امویان امكان دادهبود به اسم«دین»،ستمگرى كنند و به نام خلافت،كاخهاى عیاشى خود را بر استخوانها وجمجمههاى محرومان و آزادیخواهان بنا كنند و آزاد مردان را از صحنه كنار بزنند یا بهشهادت برسانند. انقلاب كربلا،بنیان ستم و تحمیق و تزویر را در هم شكست و پایههاىآن را متزلزل ساخت.
«ساختن»:دمیدن روح شهامت و بیدارى در كالبد جامعه اسلامى و پروراندن نسلىخداجوى و شهادت طلب و ستیزهگر با سلطه ستم،به دلیل حركتهاى انقلابى پس ازعاشورا.
«تجدید»:ارزشهاى اسلامى كه با نقشهها و توطئههاى بنى امیه كهنه و فراموش شده ومفاهیم دینى كه به دست آنان تحریف گشته بود،دوباره احیا شد.دیدگاه اصلى دین دربارهحكومت و حاكم و بیت المال و حقوق مردم مطرح گشت و بناى عقیده و ایمان، روحىتازه یافت و تحریفها زدوده گشت و روحهاى كوچك،آن عظمت را یافتند كه در برابرطاغوت بایستند و امر به معروف و نهى از منكر كنند.
«ابداع»:نمونههاى زنده و بزرگ و قهرمان براى بشریتساخته شد كه همواره خار سرراه متجاوزان به حقوق محرومان بودند و ایجاد یك خط آزادیبخش كه با روح تقوا واخلاص خدایى اشباع شده بود،خطى كه در طول تاریخ،خواب از چشم جباران متكبرربوده،و بستر نرمشان را خشن ساخت.این خط،در سایه ایجاد هویت جدید انسانى واسلامى در جامعه پدید آمد و امام حسین«ع»به همه انسانها،حتى غیر مسلمانان،درسآزادگى و غیرت داد.
ماهیت قیام كربلا،امر به معروف و نهى از منكر و احیاء سنت پیامبر«ص»بود.نیز جهاددر راه مبارزه با جهالت و گمراهى و سرگردانى،كه در زیارت آن حضرت مىخوانیم:
«و بذل مهجته فیك حتى استنقذ عبادك من الجهالة و حیرة الضلالة».[20] دستیافتن به اینهدف،نثار«خون»لازم داشت كه در عاشورا انجام یافت.و تفسیر«خون»و رسواگرىظالم لازم داشت كه با برنامه اسراى اهل بیت تحقق یافت.در خون شهداى كربلا وسید الشهدا«ع»، قیامت و رسالت و آزادگى نهفته بود.و این محتوا چه خوب در این اشعار«حسین الاعظمى»بازگو شده است:
شهید العلى ما انت میت و انما
یموت الذى یبلى و لیس له ذكر
و مادمك المسفوك الا قیامة
لها كل عام یوم عاشوره حشر
و مادمك المسفوك الا رسالة
مخلدة لم یخل من ذكرها عصر
و مادمك المسفوك الا تحرر
لدنیا طغت فیها الخدیعة و المكر
و هدم لبنیان على الظلم قائم
بناه الهوى و الكید و الحقد و الغدر[21]
و این اهداف و آرمانها در فارسى چنین سروده شده است:
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است
كه مرگ سرخ به از زندگى ننگین است
حسین مظهر آزادگى و آزادى است
خوشا كسى كه چنینش مرام و آیین است
نه ظلم كن به كسى نى به زیر ظلم برو
كه این مرام حسین است و منطق دین است
همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب كافى است
اگر چه گریه بر آلام قلب تسكین است
ببین كه مقصد عالى وى چه بود اى دوست
كه درك آن سبب عزو جاه و تمكین است
ز خاك مردم آزاده بوى خون آید
نشان شیعه و آثار پیروى این است[22]
یكى از زیباترین سرودههایى كه ماهیت و حوادث و چهرهها را در قیام عاشورا ترسیمكرده است،از حبیب الله قاآنى شیرازى(م 1208)به صورت سؤال و جواب است:
بارد چه؟خون!كه؟دیده،چه سان؟روز و شب!چرا؟
از غم،كدام غم؟ سلطان كربلا!
نامش چه بد؟حسین!ز نسل كه؟از على!
مامش كه بود؟فاطمه!جدش كه؟مصطفىچون شد؟شهید شد!به كجا؟دشت ماریه
كى؟عاشر محرم!پنهان؟نه،بر ملا
شب كشته شد؟نه،روز،چه هنگام؟وقت ظهر
شد از گلو بریده سرش؟نى،نى،از قفا!
سیراب كشته شد؟نه!كسى آبش نداد؟داد!
كه؟شمر،از چه چشمه!از سر چشمه فنا!
مظلوم شد شهید؟بلى!جرم داشت؟نه!
كارش چه بد؟هدایت!یارش كه بد؟خدا
این ظلم را كه كرد؟یزید!این یزید كیست؟
زاولاد هند،از چه كس؟از نطفه زنا
خود كرد این عمل؟نه،فرستاد نامهاى
نزد كه؟نزد زاده مرجانه دغا
ابن زیاد،زاده مرجانه بد؟نعم
از گفته یزید تخلف نمود؟ لا!
این نابكار كشتحسین را به دستخویش؟
نه،او روانه كرد سپه سوى كربلا
میر سپه كه بد؟عمر سعد!او برید
حلق عزیز فاطمه؟نه،شمر بىحیا
خنجر برید حنجر او را نكرد شرم؟
كرد،از چه پس برید؟نپذیرفت از او قضا
بهر چه؟بهر آنكه شود خلق را شفیع
شرط شفاعتش چه بود؟نوحه و بكا
كس كشته شد هم از پسرانش؟بلى،دو تن
دیگر كه؟نه برادر!دیگر كه؟اقربا
دیگر پسر نداشت؟چرا داشت،آن كه بود؟
سجاد!چون بد او؟به غم و رنج،مبتلا
ماند او به كربلاى پدر؟نى،به شام رفت
با عز و احتشام؟نه،با ذلت و عنا!
تنها؟نه با زنان حرم،نامشان چه بود؟
زینب،سكینه،فاطمه،كلثوم بینوا
بر تن لباس داشت؟بلى،گرد روزگار
بر سر عمامه داشت؟بلى،چوب اشقیا
بیمار بد؟بلى!چه دوا داشت؟اشك چشم
بعد از دوا غذاش چه بد؟خون دل غذا
كس بود همدمش؟بلى اطفال بىپدر
دیگر كه بود؟تب،كه نمىگشت از او جدا
از زینت زنان چه به جا مانده بد؟دو چیز
طوق ستم به گردن و خلخال غم به پا!
6666 گبر این ستم كند؟نه!یهود و مجوس؟نه هندو؟نه!بت پرست؟نه!فریاد از این جفا«قاآنى»است قایل این شعرها؟بلى خواهد چه؟رحمت.از كه؟ز حق!كى؟صف جزا[23]
*********
مجالس حسینى
محفلها و مجلسهایى كه در سوگ حسینى و براى احیاى خاطره عاشورا،در مساجد وحسینیهها و منازل،در ایام عاشورا یا در روزهاى دیگر در طول سال برگزار مىشود و ازپر بركتترین آثار شهادت ابا عبد الله«ع»و زمینه مناسبى براى تبلیغ و موعظه و تقویتآگاهى مردم به دین و علایق مذهبى است و در روایات نیز تاكیده شده كه چنین مجالسىهمواره برپا شود.طبق روایات،براى سید الشهدا«ع»مجالس متعددى از سوى فرشتگان،جنیان،كروبیان، انبیاى پیشین،رسول خدا و ائمه(ص)برگزار شده كه بر شهادت مظلومانهآن حضرت گریستهاند.همچنین مجالسى كه پس از حادثه عاشورا در كربلا،كوفه،شام،دیر راهب،مدینه، مكه و...در همان سال حادثه برگزار شده است.مرحوم شیخ جعفرشوشترى بطور مبسوط،به توضیح این مجالس پرداخته است و در هر كدام،مرثیه خوان،گریه كننده،زمان و محل آن را توضیح داده است.[24] كل این مجالس را به پنج دسته،تقسیمكرده است:
-مجالسى كه قبل از خلقت آدم،برگزار شده است.
-مجالسى كه بعد از آدم و قبل از تولد امام حسین«ع»برگزار شده است.
-مجالسى كه قبل از شهادتش برگزار شده است.
-مجالسى كه بعد از شهادتش در دنیا برگزار شده است.
-مجالسى كه پس از فناى دنیا،در قیامت بر پا خواهد شد.
«مجالس حسینى»نیز،نام كتابى از على محمد على دخیل است(ترجمه مصطفىخبازان)كه مجموعهاى از مقالات،درباره چهارده معصوم و معارف اهل بیت«ع»است.
همچنانكه«مقتل»نام نوعى از كتابها در شهادت امام حسین«ع»است،مجلس و مجالسنیز نوعى كتب است كه بخش بخش به بیان فضایل و مسایل مربوط به سید الشهدامىپردازد و براى وعاظ نوشته مىشود كه از روى آن منبر روند و مطالبش را براىحاضران بگویند،به این نام كتب متعددى نگاشته شده است.از جمله«المجالس الحسینیة»
كه كتابى فارسى در اسرار شهادت امام حسین«ع»است.از نظام العلماء میرزا رفیع تبریزى(م 1336).[25]
*********
مجلس
محل نشستن،مدت زمان نشستن،در اصطلاح وعظ و مرثیه خوانى،محفلى كه در آنبه سخنرانى،وعظ و ذكر مصیبت مىپردازند(مجالس حسینى)و در اصطلاح تعزیهو شبیه خوانى،بخشى از مقتل و واقعه عاشورا یا صحنههاى دیگر تاریخ اسلام،كه در یكنوبت بصورت نوحه خوانى و تعزیه،اجرا مىشود.چون اجراى تعزیه در یك تكیه یامجلس بوده،یك صحنه از وقایع عاشورا كه نمایش داده مىشد به آن مجلس مىگفتند وتدوین كننده و محرر اینگونه متون را«مجلس نویس»مىخواندند و گوینده و خواننده آنمباحث و مجالس را«مجلس خوان».مجلس دو طفلان مسلم،مجلس قاسم،مجلسحضرت عباس،مجلس غارت خیمهها و... از اینگونه مجالس است.
*********
محاصره امام حسین«علیه السلام»
هدف امام حسین«ع»رسیدن به كوفه و پیوستن به هواداران در آن شهر بود،تا بر ضدامویان قیام كنند.ابن زیاد(والى كوفه)هم مىدانست كه اگر امام،پاى به كوفه بگذارد،كنترل شهر از دست بیرون خواهد شد.این بود كه مانع ورود امام به كوفه شد.سپاه هزارنفرى را به فرماندهى حر بن یزید سر راه آن حضرت فرستاد،پس از گفتگوها،كاروان امامو سپاه حر همچنان پا به پاى هم پیش مىآمدند.چون به«نینوا»رسیدند،پیكى از كوفهرسید كه فرمان محاصره را همراه داشت،كه امام حسین«ع»نه راه برگشت داشته باشد،نهراه پیش،فرمان چنین بود كه:«اما بعد فجعجع بالحسین...»با رسیدن نامه و قاصدم،حسین«ع»را در محاصره و تنگنا قرار بده و او را جز در سرزمین بىآب و علف و دور ازپناهگاه فرود نیار،به قاصدم دستور دادم تا همراه تو باشد و از تو جدا نگردد.تا خبراجراى این فرمان را برایم بیاورد.و السلام.
در پى آن دستور بود كه امام به اجبار در آن منطقه فرود آمد.این حادثه در روز پنجشنبهدوم محرم سال 61 هجرى بود.فرداى آن روز،عمر سعد با چهار هزار نفر از كوفهرسیدند.[26] در پى این محاصره،از پیوستن افراد به گروه یاران امام نیز جلوگیرى مىكردند وماهها كنترل مىشد،برخى كه از كوفه خود را به امام رساندند،با استفاده از تاریكى شب یااز بیراهه بود.
*********
محبت اهل بیت«علیهم السلام»
محبت،دوست داشتن و عشق ورزیدن،به زندگى انسان جهت مىدهد و اگر اینعلاقه و محبت،به انسانهاى پاك و والا باشد،بیمه كننده انسان از كششهاى انحرافى است.
خداوند،دوستى و مودت خاندان پیامبر«ص»را در قرآن،اجر رسالت آن حضرت قرارداده و واجب ساخته است:«قل لا اسئلكم علیه اجرا الا المودة فى القربى».[27] امام شافعىنیز به این فرض بودن محبت اهل بیت«ع»اشاره دارد:
یا اهل بیت رسول الله حبكم
فرض من الله فى القرآن انزله
كفاكم من عظیم القدر انكم
من لم یصل علیكم لا صلاة له[28]
و همین محبتخاندان رسول،مرز حركت در خط صحیح دین است.
تولاى شما فرض خدایى است
قبول و رد آن مرز جدایى است
دیانت بى شما كامل نگردد
بجز با عشقتان دل،دل نگردد
هر آن كس را كه در دین رسول است
ولایت،مهر و امضاى قبول است[29]
[30] دوستدار این خانواده،دوستدار خداست و دشمنان آنان،دشمن خدایند.
تاكید به دوست داشتن اهل بیت،استفاده از اهرمى نیرومند در جهتسازندگى انسان وحركت تربیتى و اجتماعى اوست.آنكه طعم محبت اهل بیت را بچشد،محبتهاى دیگربرایش جذاب نیست.رشته محبت این دودمان،تا درون خانههاى شیعیان كشیده شده وهمه جا را روشن و گرم مىسازد.اتصال به این رشته محبت،مایه گرمى جان و روشنایىدل است و محب آنان،محبوب خدا مىشود.محبتحسین«ع»در این میان،ویژگى خاصى دارد.
رشته الفت بود در بین ما،كز قعر چاه
كى بدون رشته آب بىحساب آید برون
پیامبر خدا«ص»فرمود:«حسین منى و انا من حسین،احب الله من احب حسینا».[31] ودرباره حسن و حسین«ع»و ثمره دوستى و محبت این دو ریحانه رسول،فرمود:«مناحب هذین الغلامین و اباهما و امهما فهو معى فى درجتى یوم القیامة».[32] هر كس این دونوجوان و پدر و مادرشان را دوست بدارد،روز قیامت در رتبه من همراهم خواهد بود.
این كشش قلبى نسبت به سید الشهدا«ع»را خداوند در دلها قرار داده و غم شهادتشهم بزرگترین غمهاست و سوز آن هرگز فرو نمىنشیند.رسول خدا«ص»فرمود:«ان لقتلالحسین«ع»حرارة فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا».[33] محبت اهل بیت و عشق بهابا عبد الله«ع»هم در دنیا رشد دهنده و كمال آفرین است،هم در آخرت نجاتبخش است.
به قول ابن حماد:
شربت من ماء الولاء شربة
فاورثتنى النسك قبل الفطام
ولاح نجم السعد فى طالعى
اذ صرت مولى لاناس كرام
لال یاسین الذى حبهم
ینجوبه المؤمن یوم الخصام
فمثل مولاى الحسین الذى
بالطف مدفون علیه السلام...
هذا شهید الطف هذا الذى
حبى له یمحو جمیع الاثام
هذا الامام ابن الامام الذى
منه لنا فى كل عصر امام
هذا الذى زائره كالذى
حج الى الكعبة فى كل عام[34]
آنكه از سرچشمه این محبتسیراب شود و عشق ابا عبد الله و اهل بیت«ع»،حلاوتزندگیش گردد،بیمه شده است،چون روح دین،محبت و مودت و ولایت اهل بیت است وبدون آن، اسكلتى بىجان از دین مىماند.
بنیان دین بىمهرتان سست و خراب است
عالم جدا از عشقتان خواب و سراب است[35]
*********
محتشم كاشانى
شمس الشعرا،محتشم كاشانى،شاعر اوایل عهد صفوى كه بیشتر به سرودن مدایح ومراثى اهل بیت پیامبر مىپرداخت،وى در سال 996 هجرى بدرود حیات گفت.[36] از آثاربرجسته و معروف وى،تركیب بند پر سوز و محتواى اوست كه در ایام عزادارىسید الشهدا«ع»،مساجد، تكایا و مجالس سوگوارى را با كتیبههایى كه این اشعار،بر روىآنها نقش بسته است، سیاهپوش مىكنند.شهرت محتشم،بیشتر به خاطر همین تركیب بنداو درباره حادثه عاشوراست كه در دوازده بند،سروده شده و بارها به صورتهاى مختلفچاپ شده است.دیگران هم به تبعیت از او،به سرودن تركیب بندهایى درباره حماسهكربلا پرداختهاند.بند اول از تركیب بند محتشم چنین است:
باز این چه شورش است كه در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است كز زمین
بى نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از كجا كزو
كار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع مىكند از مغرب،آفتاب
كاشوب در تمامى ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام كه نامش محرم است
در بارگاه قدس كه جاى ملال نیست
سرهاى قدسیان همه بر زانوى غم است
جن و ملك بر آدمیان نوحه مىكنند
گویا عزاى اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین،نور مشرقین
پرورده كنار رسول خدا حسین[37]
*********
محرم
نام نخستین ماه از ماههاى دوازده گانه قمرى.علت نامگذارى این ماه به محرم،آنبوده كه در ایام جاهلیت،جنگ در این ماه را حرام مىدانستند و روز اول محرم را اول سالقمرى قرار مىدادند.اما بنى امیه با ریختن خون سید الشهدا در این ماه و پدید آوردن حادثهكربلا،احترام ماه حرام را نگه نداشتند.امام رضا«ع»فرمود:در جاهلیت،حرمت این ماهنگاه داشته مىشد و در آن نمىجنگیدند،ولى در این ماه،خونهاى ما را ریختند و حرمتما را شكستند و فرزندان و زنان ما را اسیر كردند و خیمهها را آتش زدند و غارت كردند وحرمت پیامبر را درباره ذریهاش رعایت نكردند.[38] به گفته سید حمیرى:
فى حرام من الشهور احلت حرمة الله و الحرام حرام[39]
در دوم ماه محرم الحرام سال 61 هجرى،كاروان ابا عبد الله«ع»وارد كربلا شد و اردوزد. بتدریج بر سپاه كوفیان كه آن حضرت را محاصره كرده بودند افزوده شد.روز نهم ماهمحرم«تاسوعا»نام دارد و روز دهم آن«عاشورا»،روز شهادت سید الشهدا و یاران وفرزندانش در كربلاست.
از آنجا كه ماه محرم،یادآور حادثه كربلا و عاشوراست،فرا رسیدن آن دلها را پر از غممىسازد و پیروان و شیفتگان امام حسین«ع»،از اول محرم،محافل و مجالسى را سیاهپوشكرده،به یاد آن امام شهید به عزادارى مىپردازند.محرم همچون عاشورا،رمز احیاىخاطره حماسههاى كربلاست و نقش این ماه در حفظ دستاوردهاى نهضتحسینى مهماست و در این ماه،سراسر كشورها و شهرهاى شیعهنشین،به یاد شهیدان كربلا اشكمىریزند و از عاشوراییان درس مىگیرند.امام خمینى«ره»فرموده است:«محرم،ماهنهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیاء خداست كه با قیام خود در مقابل طاغوت،تعلیمسازندگى و كوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شكستن ستمكار را به فدایى دادن وفدایى شدن دانست.»[40]
خیز و جامه نیلى كن،روزگار ماتم شد
دور عاشقان آمد،نوبت محرم شد
ماه خون گواه آمد،جوش اشك و آه آمد
رایتسیاه آمد،كربلا مجسم شد
پاى خون دل واكن،دست موج پیدا كن
رو به سوى دریا كن،ساحلى فراهم شد
هر كه رو به دریا كرد،آبروى ساحل شد
خنده را ز خاطر برد،گریه محرم شد[41]
*********
محمد حنفیه
فرزند امیر المؤمنین«ع»و برادر سید الشهدا«ع».مادرش خوله،دختر جعفر بن قیسملقب به حنفیه بود.وى از دلیر مردان شیعه و در جنگ جمل علمدار سپاه على«ع»بود.درجنگ نهروان هم حضور داشت.[42] در مدینه مىزیست.هنگامى كه سید الشهدا«ع»پس ازامتناع از بیعت با یزید،قصد خروج از مدینه به سوى مكه را داشت،محمد حنفیه از كسانىبود كه اصرار داشت ابا عبد الله«ع»نرود و پیشنهاد مىكرد دور از نیروهاى وابسته بهحكومت باشد.امام نیز اصرار خویش را بر رفتن به مكه به او گفت و در وصیتنامهاىخطاب به محمد حنفیه،آن سخنان معروف خویش را(لم اخرج اشرا و لا بطرا...)
نوشت.[43] در حادثه كربلا،همكارى نداشت.
دهخدا مىنویسد:«بعد از شهادت امیر المؤمنین«ع»مانند سایر بنى هاشم گوشه گیر ومنزوى بود.پس از یزید،مختار بن ابى عبیده او را امام خواند و به نام او بر عراق مستولىگردید.در سال 66 هجرى عبد الله بن زبیر كه خود مدعى خلافت بود،وى را به بیعت ومتابعتخویش،اكراه مىكرد و او تن در نمىداد...فرقه كیسانیه او را امام خویش دانند وگویند به جبل رضوى زنده باشد.»[44] وى در سال 81 در ایام عبد الملك در مدینه از دنیارفت و در بقیع به خاك سپرده شد.[45]
پی نوشتها:
1- ناسخ التواریخ،ج 4،ص 73(به نقل از امالى صدوق)،بحار الانوار،ج 22،ص 274.
2- معالى السبطین،ج 2،ص 10،مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 86.
3- همان.
4- حیاة الامام الحسین،ج 2،ص 187،ج 3،ص 377.
5- روم،آیه 10.
6- آل عمران،آیه 178.
7- مجمع البحرین.
8- اسرار الشهادة،فاضل دربندى،ص 77،مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 87.
9- زیارت عاشورا،مفاتیح الجنان،ص 458.
10- زیارت عاشورا،از جمله ر.ك:صلوات خاص امام حسن و امام حسین«ع»بحار الانوار،ج 91، ص 5.
11- لغتنامه دهخدا.
12- كامل الزیارات،ص 168.
13- مجمع البحرین،طریحى.
14- ر.ك:«بحار الانوار»،ج 79،ص 71 تا 113«باب التعزیة و الماتم»كه به آداب و سنن مربوط به ماتم و تعزیت گویى وسوگوارى پرداخته است.
15- بحار الانوار،ج 98،ص 241 و 323.
16- همان،ج 45،ص 143 و 155.
17 همان،ص 170،فروع كافى،ج 1،ص 466.
18- بحار الانوار،ج 45،ص 250.
19- همان،ج 46،ص 92.
20- مفاتیح الجنان،ص 448(زیارت امام حسین در عید فطر و قربان).
21- ماساة الحسین«ع»،عبد الوهاب الكاشى،ص 29.
22- خوشدل تهرانى.
23- معصوم پنجم،جواد فاضل،ص 337.
24- الخصائص الحسینیه،شوشترى،ص 102 تا 137.
25- الذریعة الى تصانیف الشیعه،ج 19،ص 359.
26- كامل،ابن اثیر،ج 2،ص 555.
27- شورى،آیه 23.
28- حیاة الامام الحسین،ج 1،ص 69(نقل از الصواعق المحرقه/88).
29- از مثنوى«اهل بیت آفتاب»از نویسنده.
30- زیارت جامعه كبیره.
31- حیاة الامام الحسین،ج 1،ص 94.
32- سفینة البحار،ج 1،ص 257.
33- جامع احادیث الشیعه،ج 12،ص 556.
34- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 76.
35- از نویسنده.
36- معارف و معاریف،ج 4،ص 1990.
37- گلواژه،ج 2،ص 131،منتخب التواریخ،ص 333.
38- بحار الانوار،ج 46،ص 283 و 285،مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 86.
39- مناقب،ج 4،ص 86.
40- صحیفه نور،ج 2،ص 11.
41- گلواژه،ج 2،ص 130.
42- سفینة البحار،ج 1،ص 319.
43- حیاة الامام الحسین،ج 2،ص 262.
44- لغت نامه،دهخدا.(كلمه ابن حنفیه).
45- مروج الذهب،ج 3،ص 116.
منبع: فرهنگ عاشورا