به گزارش خبرگزاری فارس، آیتالله روحالله قرهی مدیر مدرسه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران به مناسبت آغاز ماه بهار قرآن به شرح دعای ابوحمزه ثمالی میپردازد که بخش نخست آن در ادامه میآید:
*ربیع الشهور، ربیع الایّام و اللیالی
این ماه شریف و ماه با برکت، اسماء مختلفی دارد که یکی از آنها همان شهرالله است که در خطبه شعبانیّه نیز بیان شده است. این ماه آن قدر با عظمت است که فرمودند: رمضان نگویید و حداقل شهر (ماه) رمضان بگویید. اولیاء خدا هم که همیشه به کرامت و با عظمت از این ماه یاد میکردند و یاد میکنند، به آن، شهرالله یا ماه مبارک میگویند و یکی از اسامی دیگر این ماه با عظمت، ربیع است. این ماه، ربیع الایام و اللیالی، عند الاولیاء است، همانگونه که ربیع القرآن هم است. یعنی بهار قرآن، بهار ایّام و لیالی است.
پس از اسمائی که عند الاولیاء، برای شهرالله تبیین شده، ربیع است، ربیع الشهور، ربیع الایّام و اللیالی. میخواهم این مقدّمه را عرض کنم تا به فضل الهی، ادامه بحث شرح دعای ابوحمزه را که در سنوات گذشته داشتیم، عرض کنیم.
*خصایص بهار
میدانید یکی از خصایص بهار، حیات بخشی است . در بهار ظاهری که در دنیا است، درختان جان میگیرند، رودها جاری میشوند و حتّی بدن زندهها، زنده میشود. لذا در روایت داریم: ابدانتان را از باد بهاری دور نکنید و این خلاف باد پاییزی است که بیان میکنند: خودتان را از باد پاییز بپوشانید، امّا بیان میفرمایند: خودتان را در معرض باد بهاری قرار بدهید.
پس بهار، زنده را زنده میکند. سلولهای بافتهای پوستی که چروک شده، در بهار، زنده میشود. شیخ الرّئیس، ابوعلی سینا، آن فقیه صمدانی که طبیب و پزشک است، نکته عجیبی را بیان میکنند. ایشان وقتی راجع به امراض، در کتاب قانون خودشان - که در موضوع طبّ و بسیار مفصّل است - نکاتی را بیان میکنند، میفرمایند: اگر مریضی توانست خودش را در زمستان نگاه بدارد و به بهار رسید، از آن جا به بعد، دیگر بهار او را زنده نگاه میدارد، مگر مرگی که مقدّر است «لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُون» و به تعبیر قرآن مجید الهی، نه جلو میافتد و نه عقب؛ یعنی در آن مرگ حتمی، ذوالجلال و الاکرام برای هر کسی رقم زده باشد، تأخیری نیست و بحث آن جداست.
پس بهار، زنده را زنده و مرده را هم زنده میکند و این خصوصیّت بهار است. در باب مسئله جسم، در ربیع، نکاتی است که نمیخواهم ورود به آن مباحث داشته باشم، امّا پروفسور رجحان - که در پزشکی و بافت شناسی، استاد الاساتید است - بیان میکردند: در هر ثانیه، پانصد میلیون سلول میمیرد و پانصد میلیون سلول دیگر جایگزین آن میشود. این جایگزینی، ربیع است؛ پس بهار، زندهکننده است.
*هدایت پذیری از قرآن در ربیع القرآن
امّا چرا اولیاء خدا برای این ماه مبارک رمضان، شهرالله که اسماء مختلفی دارد، عنوان ربیع را اسمگذاری کردهاند؟
اوّلاً یک سند روایی دارد که در باب کتابالله (قرآن، کلام پروردگار عالم، آنچه که عامل حیات روح و جسم انسان است) هست. فرمودند: ماه مبارک رمضان، بهار قرآن است. از این مطلب شروع کنیم تا ببینیم شهر الله را که اولیاء خدا، ربیعالشّهور و ربیعالایّام و اللّیالی بیان کردند، یعنی چه؟ اینها، نکاتی است که عرفای عظیمالشّأن به زیبایی به آنها پرداختند.
کتابالله، «هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ» است. قرآن کریم و مجید الهی هم در سوره بقره همین را بیان میفرماید که اصلاً ماه رمضان، ماه نزول قرآن، کتاب الله است که برای همه انسانها، هدایتگر است، «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ». امّا سؤال اساسی این است که اگر «هُدىً لِلنَّاسِ» است، پس چرا همه، از این قرآن هدایت نمیشوند؟
ذوالجلال و الاکرام فرمود: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقین» این قرآن بدون هیچ شک و شبهه، بدون کوچترین ریبی، فقط برای متّقین هدایتگر میشود. لام، لام تعلقیّه است؛ یعنی فقط متعلّق به متّقین است. لذا فقط و فقط متّقین عالم، هدایت میشوند. حال، این ماه، بهار قرآن است؛ چون وقتی انسان در این ماه وارد میشود - إلّا آن که اصلاً نفهمد ورودش برای این ماه چیست - شمّهای از تقوا را در این ماه به دست میآورد. لذا روح انسان در بهار قرار میگیرد. آن بهاری که عرض کردم عامل برای حیات میشود. چون وقتی دستش دیگر روزهدار شد؛ یعنی با دست خطا نکرد؛ قلمش نعوذبالله، نستجیربالله کار خلافی نکرد؛ نعوذبالله، نستجیربالله اختلاس و تمام آن گناهان که مرتبط با ید است، مرتکب نشد، یا با عین و چشمش گناه نکرد؛ یا با لسان و زبانش گناه نکرد؛ یا با رجل و پایش گناه نکرد؛ یا با سمع و گوشش گناه نکرد و اصلاً با هیچکدام از اعضاء و جوارحش گناه نکرد، دیگر حالا این بدن و این روح آماده است که خودش را در معرض باد بهار قرآن قرار بدهد.
لذا این یک معنای ربیع بودن ماه مبارک است؛ یعنی دیگر این روح آماده میشود. برای همین است که فرمودند: یک آیه میخوانی، یک ختم قرآن میشود. نه اینکه بخواهند پای انسان را نعوذبالله، نستجیربالله قفل کنند. ابوالعرفا، آیتالله العظمی ادیب میفرمودند: آقاجان! آنکه به ربیع متّصل شد، به یک میوه اکتفا نمیکند. آنکه به ربیع متّصل شد، به یک لحظه و یک روز اکتفا نمیکند.
دیدید در بهار، اصلاً حیوان هم یک طور دیگری میشود. هر چند خیلی نمیخواهم در باب جسمانی وارد شوم و آن مقدّمهای که در باب جسمانی گفتم، برای این است که به این مسئله برسم، امّا عیبی ندارد عرض میکنم که حتّی بالاترین نطفه، نطفه بهاری است که قوّه و قدرت دارد. یعنی اگر در بهار نطفهای بسته شود، قوّت دارد. مرحوم رازی، کاشف الکل، راجع به این موضوع مطالبی را دارد و اصلاً همه کسانی که دستی به طب دارند، این را تأیید میکنند که بهترین لحظات برای انعقاد نطفه که هم از لحاظ جسمی و هم روحی، قوی باشد؛ لحظات بهار است.
پس بهار، این خصوصیّات را دارد. لذا این ماه، ماه قرآن و بهار قرآن است. چون فقط نفرمود ماه قرآن، بلکه ربیع قرآن هم فرمود. برای اینکه این جسم وقتی دیگر گناه نکرد، آماده پذیرش آیات الهی میشود؛ چون اگر روح، اسیر جسم شد، گرفتار میشود، جسم، سوار روح است و روح مرکب میشود و جسم، راکب. امّا جسم که گناه نکرد، اعضاء و جوارح که گناه نکرد؛ دیگر مرکب میشود، راکب، روح است و او سوار بر این جسم است. اگر این طور شد، آن وقت است که دیگر آیات الهی را میپذیرد، چون شمّهای از تقوا را به دست آورده است. «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقین»، دیگر حالا هدایتپذیری او از قرآن زیاد میشود و قرآن را میپذیرد.
*حصول قرب و اتّصال در ربیع الشهور
این مطالبی که بیان شد راجع به قرآن کریم و مجید الهی بود، امّا اینها مقدّمه شد برای اینکه عرض کنیم: چرا اولیاء عظیمالشّأن و عرفای بزرگ بیان کردهاند: یکی از اسماء این ماه مبارک، ربیعالشّهور و ربیعالایّام و اللّیالی است؟
با این مقدّمه، به خودی خود معلوم شد که چون در ماه مبارک رمضان، انسان خودش را در معرض رسیدن به قرب الی الله قرار میدهد، انسانی میشود که همه وجودش به واسطه اعمال ماه مبارک رمضان، الهی میشود و قرب حاصل میشود.
بعضی از عرفا یک تعبیر زیبایی را بیان کردهاند که خیلی عالی است. میگویند: یک عمر ولو به ذهن میگفتیم - که اگر به زبان هم جاری شود، خیلی عالی است - : دو رکعت نماز صبح میخوانم قربةً الی الله، چهار رکعت نماز ظهر میخوانم قربةً الی الله، چهار رکعت نماز عصر میخوانم قربةً الی الله، و ...، امّا قرب حقیقی در ماه مبارک رمضان و در این ربیعالشّهور و ربیعالایّام و اللّیالی محقّق میشود؛ چون انسان خودش را در معرض قرار میدهد و از دنیا کنده میشود.
چرا از دنیا کنده میشود؟ چون همین که اذان صبح را گفتند، ما نه فقط دست از حرام و مکروه، بلکه دست از حلال میکشیم؛ یعنی لقمه حلال را هم دیگر الآن نمیخورم؛ چون منع شده است. لذا حلال ، حرام میشود! مگر بنا نبود حلال الی یوم القیامه، حلال باشد و حرام هم حرام باشد، پس چرا حلال، حرام میشود؟ حرام؛ یعنی آن چه که پروردگارعالم برای انسان منع کرده، ولو درخت در بهشت باشد، «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها». شاید بگویید: مگر میشود در عالم جنّت، آن هم در عرش کبریای الهی، چیز مضرّی باشد ؟ اصلاً آیا در آن جنّت، چیزی غیر از طهارت بود؟ خیر، امّا چون خدا گفت: نه، باید نه، نه باشد.
حکمت دارد که خیلی از حکمتهایش را اولیاء فهمیدند. البته آن هم به این علّت است که خودشان عنایت و بزرگواری کردهاند و میشود به آن حکمت ها هم رسید که همه با تقواست. تقوا که باشد، همه چیز مرحمت میکنند، «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ». بارها عرض کردم نفرمود: «ان اکرمکم عند اللّه علمائکم» یا «ان اکرمکم عند اللّه امرائکم» و یا «ان اکرمکم عند اللّه امنائکم» و قس علی هذا، چرا؟ عزیزم! دلیل این است: چون که صد آمد، نود هم پیش ماست. متّقی بشویم، علمش هست. متّقی بشویم، گرچه امیر به جایی نباشیم، امیر قلوبیم. گرچه اولیاء خدا اصلاً امیر قلوب بودن را هم نمیخواهند.
عرض کردیم آنها اصلاً خودش را میخواهند و دیگران را نمیخواهند. آنها وقتی متّصل شدند، از یک طرف منفصل میشوند. یعنی وقتی به پروردگار عالم متّصل شدند، از طرف دیگر، از همه عالم، منفصل میشوند و دیگر اتّصال به کسی ندارند و از همه چیز میبرند. آنها حتّی امیر قلوب بودن را هم نمیخواهند و از همه عالم بریدند.
حالا با توجّه به این قضیّه، اگر کسی بخواهد آن اتّصال باشد، راه، این است. یک عمر قربةً الی الله میگفتیم، امّا اینجا چون اعضاء و جوارح از دنیا منفصل شد، حلال را نخوردیم، یا همسرم حلال بود، امّا دیگر نباید همبستر شوم، معلوم است که دیگر نعوذبالله، نستجیربالله، نباید چشمم خطا برود و حرام ببینم. وقتی دیگر این طور شد، دیگر زبانم، گوشم، چشمم خطا نمیکند و این همان است که عامل میشود قرب حاصل شود و این بهار اتّصال به وجود آید.
لذا یکی از مطالبش هم دعاست. پروردگار عالم میگوید: دیگر حالا که فهمیدی باید به من متّصل بشوی، ربیع الشّهور است، باید خودت را در معرض من قرار بدهی، معلوم است دیگر از کسی نباید بخواهی، إلّا از من.
*ربیع الدّعاء
یک روایتی بخوانم که این روایت خیلی عجیب است. إنشاءالله مباحث امشب، مقدّمه باشد برای اینکه فردا همان ادامه بحث دعای ابوحمزه را داشته باشیم. پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(ص) فرمودند: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً طَلَبَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةً فَأَلَحَّ فِی الدُّعَاءِ اسْتُجِیبَ لَهُ أَوْ لَمْ یُسْتَجَبْ لَهُ» .
وقتی انسان بداند اتّصال در بهار به وجود میآید، خودش را در معرض پروردگار عالم قرار میدهد و یکی از این در معرض قرار دادنها، دعا است؛ یعنی از پروردگار عالم مسئلت میکند.
دعا چیست؟ جلساتی راجع به این که دعا چیست، صحبت کردیم. یک موردش این بود که دعا؛ یعنی این که انسان، دائم از او بخواهد. دعا یعنی خواستن از پروردگار عالم. یعنی به تعبیر اولیاء خدا به حقیقت بگوید: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»؛ یعنی بداند جز او کسی دهنده نیست، پس مسئلت از او میکنند و این معنی دعاست. دعا؛ یعنی اینکه او صدای من را میشنود. دعا؛ یعنی اینکه پروردگار عالم خودش فرمود: بخوانید مرا، من شما را اجابت میکنم «ادعونی استجب لکم» و عرض کردیم اجابت عندالاولیاء یعنی اینکه خدا اجازه داده است با او سخن بگوییم.
خدا گواه است، بعضیها اینقدر خدا آنها را رها میکند، همان که قرآن میفرماید: «و امهلهم رویدا» که در عمرشان، یک بار هم از پروردگار عالم درخواست نمیکنند؛ یعنی یله و رها میشوند و به حال خودشان واگذار میشوند.
اصلاً خود دعا؛ یعنی همین خواستن از پروردگار عالم، عندالاولیاء شیرین است. اصلاً دنبال این نیستند که ببینند چه میدهد و چه نمیدهد. عرفای عظیمالشّأن میگویند: هر چند خود خدا فرمود: ریز و درشت را از من بخواهید و فرمود: موسی! بگو نمک غذایتان را هم از من بخواهید؛ امّا اینها یعنی حواستان باشد که همه چیز متعلّق به من است، فکر نکنید که حالا خودم میتوانم! این را هم خودت نمیتوانی، این را هم خدا لطف کرده و محبّت و بزرگواری خداست، ولی حواست نیست و فکر میکنی چون این چیز کوچکی است، من خودم توانستهام! در حالی که این طور نیست.
امّا عرفای عظیمالشّأن میرسند به جایی که میگویند: اگر کسی دعا کند که از پرودگار عالم چیزی بخواهد، این اجحاف به خود دعاست. ما نمیفهمیم یعنی چه؟! مگر دعا، خواستن نیست؟! اگر دعا، خواستن است؛ پس چطور اگر کسی در دعا کردن بگوید: خدا! مثلاً خانه میخواهم، همسر چنین میخواهم و ...؛ بد است؟! مگر اینها را در روایات نداریم؟! چرا داریم، امّا این چیست که اولیاء خدا میگویند: وقتی انسان در محضر پروردگار عالم توفیق دعا خواندن را پیدا کرد، دیگر حتّی درخواست امور مادّی اجحاف به دعاست! این یعنی چه؟ این از همان مطالبی است که به قول اولیاء خدا، انسان باید به آن برسد تا بفهمد و بعضی چیزها هست که هر چقدر هم شرحش بدهند، ما نمیفهمیم و باید به آن برسیم تا بفهمیم یعنی چه که انسان دیگر نخواهد ولی میخواهد!
برای همین است اولیاء خدا، مانند آیت الله العظمی شاه آبادی، امام راحل، آن امام العارفین و دیگر بزرگان میفرمودند: کتاب الله، قرآن نازل است، امّا دعا، قرآن صاعد است و صعود میکند. اصلاً اینها دنبال همین هستند که خود دعا را می-خواهند.
پیغمبر اکرم(ص) در این روایت میفرمایند: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً طَلَبَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةً فَأَلَحَّ فِی الدُّعَاءِ اسْتُجِیبَ لَهُ أَوْ لَمْ یُسْتَجَبْ لَهُ» با عنوان رحمت بیان میکنند؛ در اینجا رحمت کند؛ یعنی میفهمد. خدا رحمت کند - چه کسی را؟ آن کسی را که میفهمد - آن بندهای را که از خداوند عزّوجلّ حاجتی را بخواهد و در دعا پافشاری بکند، خواه این دعایش اجابت بشود، خواه اجابت نشود.
یعنی چه؟! یعنی تو اصرار به دعا داشته باش. اصلاً ربیعی که این همه توضیح دادیم، یکی از مواردش همین است. لذا این ماه را ربیع الدّعاء هم میگویند، ربیع الشّهور، ربیع الایّام و اللّیالی، ربیع القرآن، ربیع الدّعاء!
ببینید در این ماه، چقدر دعا دارد؟! ببینیم دیگر! تازه حاج شیخ عباس قمی، آن مخلَص عظیمالشّأن فقط یک مقدارش را در مفاتیح بیان فرموده، امّا همان هم چقدر دعاست؟! این همه ادعیّه، چه خبر است؟! غوغاست! محشر است! ما خودمان را در معرض دعا قرار بدهیم. این ربیع است.
*تقسیم بندی اولیاء برای دعا و قرآن در ماه مبارک
قرآن هم خیلی باید بخوانیم و زیرک هم همان است که وقتی یک آیه گفتند، چون ربیع است، دیگر مدام میخواند، امّا فراموش نشود که دعا هم زیاد بخوانیم. یک موقع من حالا پیش خودم فکر میکردم توفیقی پیدا کردم که مثلاً دو جزء قرآن در هر روز ماه مبارک خواندم، امّا یکی از اولیاء خدا به من فرمودند: آقا جان! دو جزء خوب است، بعضی از اولیاء سه جزء هم خواندند که این طور هم خوب است، امّا عزیزم! اگر بناست قرآن زیاد بخوانی و دیگر دعا نخوانی، همان یک جزء، کافی است. تعجّب کردم، گفتم: آقا! چطور؟! فرمودند: برای اینکه من از آیتالله العظمی شاه آبادی شنیدم که فرمودند: روزها بیشتر قرآن بخوانید، امّا در شب، به خصوص دل شب، دعا زیاد بخوانید. لذا همین طور است دعای شبها را ببینید! دعای ابوحمزه را ببینید، دعایی به این طولانی است، امّا معمولاً دعای روزها خیلی کوتاهتر است.
*خوابتان، عبادت است؛ از دیدگاه یعنی چه؟
حالا در اوّل ماه مبارک چطور با این دعا، دعای ابوحمزه، دعای افتتاح و ... برخورد میکنیم؟ چطور باید خودمان را در این ربیع قرار دهیم؟ غوغاست، اتّفاقاً دعاهای این ماه هم یک مزه دیگری دارد. همین دعای افتتاحی که تلاوت کردند، واقعاً عجیب است، فرازهایی دارد که در دعاهای دیگر خیلی کم است و در ایّام دیگر این طور نیست. در این دعاها تأمّل کنیم، غوغاست. دائم مشغول به دعا و مناجات باشید.
ماه مبارک رمضان حیف است، ما که متوجّه نمیشویم؛ چون پیامبر فرمودند: اگر میدانستید ماه مبارک رمضان چیست، از پروردگار عالم میخواستید همه سال، ماه مبارک رمضان باشد. از دیدگاه اولیاء خدا، این یعنی اینکه شما نمیدانید چه خبر است و هر چه هم تلاش کنید، نمیفهمید چه خبر است. که اگر میدانستید چه خبر است، دائم میگفتید: خدا! کلّ سال، ماه مبارک بشود؛ یعنی کلّ عمر، ماه مبارک باشد؛ چون سال تمام میشود و دوباره سال دیگر. کلّ عمرانسان، شهرالله، ماه خدا، ماه مبارک رمضان شود. غوغایی است. برای همین است لحظه به لحظهاش برکت دارد. کجا داریم که غیر از ماه مبارک رمضان بگویند: «انفاسکم فیه تسبیح»؟! کجا داریم غیر از ماه مبارک رمضان بگویند: «دعائکم فیه مستجاب»؟! کجا داریم غیر از ماه مبارک رمضان بگویند: «نومکم فیه عبادة»؟! کجا داریم؟!
یک نکته بگویم که خیلی قشنگ و عجیب است. آیتالله مولوی قندهاری میفرمود: آیتالله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی معنی «نومکم فیه عبادة» را این طور میفرمودند که یعنی خواب نکنید، خواب هم میخواهید بکنید، عبادت باشد.
نه اینکه بخوابیم و بگوییم: چون گفتند خوابتان، عبادت است، پس من حالا دوازده ساعت، سیزده ساعت هم بخوابم، دارم عبادت میکنم. ایشان میفرمودند: «نومکم فیه عبادة»، یعنی خوابتان هم همان عبادت باشد و از این ماه مبارک رمضان بهره ببرید.
به مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی عرض کردم: آقا! ایشان این مطلب را فرمودند. فرمود: اتّفاقاً همین است. برای همین اولیاء خدا در ماه مبارک بسیار کم میخوابند. خود پیامبر عظیمالشّأن، در دهه آخر ماه مبارک رمضان، حسب روایات شریفه که حاج شیخ عباس قمی در مفاتیح هم آورده، بستر را جمع میکرد. لذا اولیاء خدا میفرمودند: اگر پیامبر عظیمالشّأن که پیامبر است، حبیب الله است، رفیق پروردگار عالم است، اصلاً لولاک لما خلقت الافلاک در مورد ایشان بیان شده و اصلاً همه چیز به واسطه آن حضرت است؛ در دهه آخر، بستر را جمع میکردند، یعنی دیگر اصلاً نمیخوابیدند؛ آیا جا ندارد که ما در کلّ این ماه مبارک اصلاً نخوابیم؟!
آقا! به خدا قسم هم میشود. من نمیگویم حالا ما آن طوری باشیم که عدّهای هم بگویند: آقا! اینها به زهدهای بیجا وادار میکنند، عرض کردم: ما حرفهای اولیاء را نمیفهمیم، ولی میشود که بیان کرد، وصف العیش نصف العیش، نمیگویم ما اصلاً نخوابیم، نه، هر کسی اندازهای دارد، مگر ما میتوانیم به آنها برسیم؟! امّا به خدا قسم، به این ماه مبارک رمضان، به چشم خود دیدم که در طی شبانه روز نیم ساعت بیشتر نمیخوابیدند! خدا گواه است بعضی مواقع، بیست دقیقه و نهایت نیم ساعت میخوابیدند. قبراق هم بودند، حال هم داشتند، نه اینکه بگویی مریض میشدند، آن مریضی هم که این بزرگان میشوند به خاطر همان قضایای لقمهها است که مرحوم زاهد به آیتالله حقّ شناس بیان فرموده بودند و إلّا اصلاً به خاطر اینکه نخوابیدند، مریض نمیشدند. البته خواب بد نیست، «نومکم فیه سباتا»، خواب سبوت بدن است و ...، امّا آنها با نیم ساعت هم جبران میکنند، آنها بلدند چگونه رفع خستگی کنند، آنها با یک دقیقه سکوت و به یک نقطه نگاه کردن، به خوبی به بدن خود استراحت میدهند.
امتحان کنید، سکوت باشد، برای من و شما پنج دقیقه خوب است، ولی فکرمان هیچ جا نرود، چون اگر فکرمان این طرف و آن طرف برود، خراب میشود. پنج دقیقه دراز بکشید، به یک نقطه به سقف خیره شوید و بدون اینکه به هیچ جا تفکّر کنید، فقط استراحت کنید. این گونه، تمام خستگی بدن رفع میشود. پس اولیاء خدا بلدند چه کار کنند.
خدایا! توفیق درک این ماه را به ما مرحمت بفرما.