يکشنبه 17 تير 1403 - 28 ذيحجه 1445 - 7 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
amneeat
آخرین مطلب
تعداد مطالب : 868
تعداد نظرات : 316
زمان آخرین مطلب : 3874روز قبل
سخنان ماندگار
حدیث
امام على(سلام الله علیه):
حُسنُ الصُّحبَةِ یَزیدُ فى مَحَبَّةِ القُلوبِ.
همراهى خوب با همراهان، محبت را در دلها زیاد مىكند.
موسوعه امام على: ج 6 ص 203 ح 5491
سه شنبه 28/10/1389 - 16:43
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 2
]
مصاحبه و گفتگو
خاطراه ای از تحویل خبر فرار شاه به امام/ آرامش ایشان مثال زدنی بود
مرضیه دباغ روایت می كند:
مرضیه حدیدچی دباغ گفت: با شنیدن خبر فرار شاه، خدمت حضرت امام (ره) رفتم و به ایشان گفتم «آقا، شاه رفت!» به رغم تصور من، گفتن این پیام در نگاه پر معنا و چهره آرام امام، هیچ تغییری به وجود نیاورد و ایشان با آرامش همیشگی شان فرمودند «خُب».
به گزارش نوید شاهد، 26 دی ماه روزی است كه آخرین حلقه استبداد 2500 ساله شاهنشاهی با رفتن شاه در هم شكست و با ورود بنیان گذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) به میهن، نخستین شكوفه های پیروزی انقلاب به ثمر نشست.
مرضیه حدیدچی دباغ، كه بعد از سال ها مبارزه و مجاهده در سنگر انقلاب اسلامی، همچنان به آرمان ها و اندیشه های پیر و مرادش امام خمینی (ره) و خلف برحقش حضرت آیت الله خامنه ای وفادار مانده است، این روزها در بستر بیماری است.
متن زیر خاطره ای كوتاه اما خواندنی از بانوی مبارز انقلاب و یار و همراه خمینی كبیر(ره) در سال های سخت تبعید و مبارزه است؛ خاطره روزی كه با مقاومت و جانفشانی ملت ایران طومار استبداد پهلولی در هم شكست و شاه مفتضحانه از كشورمان فرار كرد.
مرضیه دباغ گفت: روزی كه شاه از ایران فرار كرد، من در فرانسه در خدمت حضرت امام خمینی (ره) بودم؛ البته این لطف خداوند بود كه توانستم به شخصیت بزرگی مانند امام (ره) خدمت كنم.
وی ادامه داد: انعكاس خبر فرار شاه در تمام خبرگزاری ها و روزنامه های آن روز مطرح دنیا پیچید و همه ما را به وجد آورده بود؛ به همین دلیل برای رساندن این پیام به حضرت امام (ره)، لحظه شماری می كردیم چون تصورمان این بود كه شنیدن این خبر برای ایشان نیز خوشحال كننده است.
دباغ افزود: بنده با همین تصور خدمت حضرت امام (ره) رفتم و به ایشان گفتم «آقا، شاه رفت!»؛ به رغم تصور من، گفتن این پیام در نگاه پر معنا و چهره آرام امام، هیچ تغییری به وجود نیاورد و ایشان با آرامش همیشگی شان فرمودند «خُب»! و هیچ اظهار نظری دیگری در این باره نكردند.
وی بیان داشت: من از این رفتار امام (ره) جا خوردم؛ اما دانستم این سخن، نشان دهنده آن است كه امام خمینی (ره) به رفتن شاه یقین كامل داشتند و اگر اتفاقی غیر از این می افتاد باید تعجب می كردیم.
این بانوی مبارز انقلابی ادامه داد: پس از انتشار گسترده این خبر، خبرنگاران رسانه های محلی و رسمی فرانسه برای دریافت اظهار نظر امام خمینی (ره) درباره فرار شاه، پشت در بیت ایشان جمع شده بودند؛ وقتی این موضوع را به استحضار امام رساندیم، ایشان اعلام نظر خود را در این رابطه با فرار شاه به ساعت 5 بعدازظهر موكول كردند.
دباغ گفت: با توجه به اینكه امام خمینی (ره) تجربه واقعه 30 تیر را نیز در ذهن داشتند و احتمال می دادند كه برای برگرداندن شاه، تداركی دیده باشند، با نگاه عمیق و دورنگر خود اظهارنظر در مورد فرار شاه را به تعویق انداختند و در نهایت نظرشان را مكتوب به خبرنگاران اعلام كردند.
وی با بیان اینكه مقام معظم رهبری در مسیر امام خمینی (ره) حركت می كنند، خاطرنشان كرد: حضرت آیت الله خامنه ای در حال حاضر جانشین امام خمینی (ره) هستند و تبعیت از ایشان به عنوان یك تكلیف شرعی برعهده همه است؛ ما موظفیم به عنوان رهبر، ایشان را بپذیریم.
سه شنبه 28/10/1389 - 16:43
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 1
]
اخلاق
شیطان هم این را نمیپذیرد
شیطان هم این را نمیپذیرد
مردم بر سه دستهاند؛
یك دسته را فقط خدا میپذیرد
و یك دسته را فقط شیطان،
دسته سوم را نه خدا میپذیرد و نه شیطان.
آن دستهای كه نه مورد قبول شیطان و نه مورد قبول خدا هستند،
كسانیاند كه با آبروی مردم بازی میكنند
و با هر وسیله ممكن میخواهند حیثیت و آبروی مؤمنان را بریزند.
یكی از صفات بسیار زشت و ناپسندی كه قرآن هم بارها آن را نهی كرده،
ریختن آبروی مردم است و حتی برای آن وعده عذاب و مجازات داده شده.
بردن حیثیت و آبرو ممكن است از چند راه باشد :
یا با
مسخره كردن مردم
و خنداندن عدهای از دوستان باشد تا وسیله تفریحی فراهم شود كه نتیجهاش خود را برتر و دیگران را پستتر شمردن است.
ممكن است از راه
ایجاد بدبینی و بدگمانی در میان دیگران
باشد، كه این صفت نه تنها به طرف مقابل و حیثیت او لطمه وارد میكند،
بلكه برای خود او نیز بلایی است بزرگ؛ زیرا سبب میشود او از چشم مردم بافتد.
چنانكه امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید:
«كسی كه به مردم گمان بد داشته باشد از همه كس میترسد و وحشت دارد»
ممكن است آبرو بردن از راه
غیبت كردن دیگران
باشد و این از بزرگترین گناهان شمرده شده. گناه آن از عمل زنا بالاتر است!
چه غیبت با زبان باشد چه با چشم و ابرو و اشاره.
ممكن از راه
جست و جو كردن از كارهای دیگران
، و به دست آوردن اسرار و افشای آنها باشد. كه آیات و روایات زیادی در نهی از آن وارد شده.
ممكن است با
القاب زشت و ناپسند
حیثیت شخص را لكهدار نمود و آنها را با لقبهای زشت تحقیر و كوچك نماید و آبروی مردم را ببرد.
ممكن است اشخاص را مورد
لعن و عیبجویی
قرار دهد و با این وسیله مردم را بیاعتبار كند.
كسانی که با یكی از این صفات، حیثیت و آبروی افراد را ببرند، جزو هیچ حزبی نخواهند بود، حتی حزب شیطان.
امام صادق(علیه السلام) در این باره میفرماید:
كسی كه به منظور عیبجویی و ریختن آبروی مؤمنی سخنی بگوید تا او را از نظر مردم بیندازد،
خداوند او را از ولایت خودش بیرون كرده، به سوی ولایت شیطان میفرستد، و شیطان هم او را نمیپذیرد.
[۱] . تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۱۹۱/
شنبه 25/10/1389 - 19:35
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 3
]
اخلاق
کارهایی که فریاد شیطان را بلند می کند
کارهایی که فریاد شیطان را بلند می کند
بعضی كردارهای انسان آن قدر بر شیطان ناگوار است كه او را به فریاد و فغان می آورد و از ناراحتی رنجور و نحیف می شود.
به این داستان توجه كنید:
روزی شیطان در گوشه مسجد الحرام ایستاده بود.
حضرت رسول علیه السلام هم سرگرم طواف خانه كعبه بودند.
وقت آن حضرت از طواف فارغ شد، دید ابلیس ضعیف و نزار و رنگ پریده، كناری ایستاده است،
فرمود: ای ملعون! تو را چه می شود كه چنین ضعیف و رنجوری؟!
گفت: از دست امت تو به جان آمده وگداخته شدم.
فرمود: مگر امت من با تو چه كرده اند؟
گفت: یا رسول الله! چند خصلت نیكو در ایشان است، من هر چه تلاش می كنم این خوی را از ایشان بگریم نمی توانم.
فرمود: آن خصلت ها كه تو را ناراحت كرده كدام اند؟
گفت:
اول
این كه،
هرگاه به یك دیگر می رسند، سلام می كنند
،
وسلام یكی از نام های خداوند است.
پس هر كه سلام كند حق تعالی او را از هر بلا و رنجی دور می كند.
و هر كه جواب سلام دهد، خداوند متعال رحمت خود را شامل حال او می گرداند.
دوم
اینكه
وقتی با هم ملاقات كنند به هم دست می دهند.
و برای آن چندان ثواب است كه هنوز دست از یك دیگر بر نداشته حق تعالی هر دو را رحمت می كند.
سوم
،
وقت غذا خوردن وشروع كارها«بسم الله» می گویند.
و مرا از خوردن آن طعام وشركت در آن دور می كنند.
چهارم
،
هروقت سخن می گویند «ان شاءالله» بر زبان می آورند و به قضای خداوند راضی می شوند
و من نمی توانم كار آن ها را از هم بپاشم، آنان رنج و زحمت مرا ضایع می كنند.
پنجم
،
از صبح تا شام تلاش می كنم تا اینان را به معصیت بكشانم. باز چون شام می شود، توبه می كنند
و زحمات مرا از بین می برند و خداوند به این وسیله گناهان آنان رامی آمرزد.
ششم
، از همه این ها مهمتر این است كه،
وقتی نام تو را می شنوند با صدای بلند«صلوات» می فرستند
و من چون ثواب «صلوات »را می دانم از ناراحتی فرار میكنم؛ زیرا طاقت دیدن ثواب آن را ندارم.
هفتم
،
ایشان وقتی اهل بیت تو را می بینند به ایشان مهر می ورزند
و این بهترین اعمال است.
پس حضرت روی به اصحاب كرده و فرمودند:هركس یكی از این خصلت ها را داشته باشد ازاهل بهشت است.
برگرفته از
سه نقطه
شنبه 25/10/1389 - 19:34
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 3
]
اخلاق
پندهای شیطان به موسی(ع)
پندهای شیطان به موسی(ع)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: شیطان آمد پیش حضرت موسی(علیه السلام) در حالی كه مشغول مناجات بود.
فرشتهای به شیطان گفت: چه امیدی از موسی داری زمانی كه او به مناجات ایستاده است؟
شیطان جواب داد: همان امیدی كه از پدرش حضرت آدم داشتم و حال آن كه او در بهشت بود.
از معصومان(علیه السلام) نقل شده: روزی حضرت موسی(علیه السلام) نشسته بود،
شیطان بر او وارد شد در حالی كه كلاهی رنگارنگ بر سر داشت. آن را از سر خود برداشت
كناری گذاشت و رفت نزدیك حضرت موسی(علیه السلام) سلام كرد. آن حضرت فرمود تو كیستی؟
گفت: شیطانم. فرمود خدا خانهات را خراب كند و تو را از مردم مؤمن دور دارد، این كلاه راه راه
و رنگارنگ چیست؟ گفت دلهای مردم را به وسیله آن جذب میكنم. موسی به او فرمود:
به من خبر بده كه وقتی فرزند آدم گناه میكند، چه موقع بر او مسلط میشوی؟
گفت:
زمانی كه عجب او را بگیرد و عمل خود ار بزرگ و زیاد حساب كند و گناه خود را كوچك به حساب آورد.
بعد گفت: ای موسی! میخواهم تو را نصیحت كنم و آن اینكه:
با زنی كه بر تو حلال نیست در جایی خلوت نكن،
چون اگر مردی با زن نامحرم خلوت كند،
من خودم رفیق او هستم و این قدر وسوسه میكنم تا آنها را به گناه بكشانم .
دیگر این كه
اگر با خدا عهد و پیمانی بستی فوراً به آن وفا كن
، چون اگر كسی با خدا عهد كند،
من میان او و عهدی كه كرده واقع میشوم. و نمیگذارم كه به عهد خود وفا كند.
و همچنین
اگر تصمیم گرفتی كه صدقه دهی، آن را زود بده؛
چون اگر كسی قصد صدقه كند
من رفیق او خواهم شد و و را از صدقه دادن باز میدارم.[۱]
[۱] . بحار، ج۱۳، ص۳۵/
شنبه 25/10/1389 - 19:31
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 1
]
اخلاق
شیطان از فریب چند طایفه عاجز است
شیطان از فریب چند طایفه عاجز است
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
شیطان گفت: من از حیله كردن پنج طایفه عاجزم، غیر از این پنج طایفه بقیه مردم در اختیار من هستند.
اول: كسی كه درهمه كارهایش بر خدا توكل كند و به ریسمان الهی چنگ زند.
دوم: آن كه شب و روز مشغول ذكر خدا باشد و تسبیح گوید.
سوم: بنده ای كه در همه جا آن چه برای خود می پسندد، برای برادر مومن خود هم همان را بخوهد.
چهارم: آن كه وقتی مصیبت و بلایی بر سر آن آید جزع و فزع نكند.
پنجم: كسی كه راضی به قسمت و قدر الهی باشد و اندوه روزی نخورد.
[۱]
[۱] . بحار، ج۹۳، ص۱۷۷؛ ج۶۰، ص۲۴۸؛ سفینة البحار، ج۱، ص۱۰۰/خصال، ج۱ص۲۸۵/
شنبه 25/10/1389 - 19:31
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 1
]
اخلاق
خواسته شیطان از این زن هنگام نماز
خواسته شیطان از این زن هنگام نماز
در زمان حضرت عیسی بن مریم (علیه السلام) زنی بود پرهیزگار و باخدا.
وقت نماز هر كاری را رها میكرد و مشغول نماز میشد.
روزی مشغول پختن نان بود كه مؤذن بانگ اذان داد و مردم را به نماز فرا خواند.
این زن دست از نان پختن كشید و مشغول نماز شد.
چون به نماز ایستاد، شیطان در وی وسوسه كرد و گفت:
ای زن! تا تو از نماز فارغ شوی همه نانهای تو میسوزند.
زن در دل خود جواب داد: اگر همه نانها بسوزد، بهتر است كه تا این كه روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد و عذاب شوم.
شیطان بار دیگر وسوسه كرد كه:
ای زن! پسرت در تنور افتاد و بدنش سوخت.
زن در دل جواب داد: اگر خداوند مقدر كرده است كه من در حال نماز باشم و پسرم در آتش تنور بسوزد،
من به قضای خدا راضیم و نماز را رها نمیكنم و اگر خدا بخواهد او را از سوختن نجات میدهد.
در این حال شوهر زن از راه رسید، زن را دید كه مشغول نماز است و تنور هم روشن میباشد.
در تنور نانها را دید كه پخته شده ولی نسوخته است و فرزندش در میان آتش بازی میكند و به قدرت خدا آتش در او اثر نداشت.
وقتی زن از نماز فارغ شد دست او را گرفت نزدیك تنور آورد و گفت: داخل تنور نگاه كن وقتی زن به درون تنور نگاه كرد، دید فرزندش سالم و نانها پخته شده
بدون آن كه سوخته باشد. زن فوراً سجده شكر به جای آورد و خدای خود را سپاس گزارد.
شوهر، فرزند خود را برداشت و پیش حضرت عیسی(علیه السلام) برد و داستانش را برای آن حضرت تعریف كرد.
او فرمود: ای مرد! برو و از همسرت بپرس چه كرده و با خدای خود چه رابطهای داشته؟
شوهر آمد و از او سؤال نمود.
زن در جواب گفت: من با خدای خود عهد كردهام چند عمل نیك را انجام دهم. آنها عبارتند از:
1/همیشه كار آخرت را بر كار دنیا مقدم بدارم
؛
2/از آن روزی كه خود را شناختم بدون وضو نبودهام
؛
3/همیشه نماز خود را در اول وقت میخوانم؛
۴/اگر كسی بر من ستم كرد و مرا دشنام داد كینه او را در دل نگیرم، و او را به خدا واگذارم؛
۵/در كارهای خود به قضای الهی راضی باشم؛
۶/سائل را از در خانهام مأیوس نكنم؛
۷/نماز شب را ترك ننمایم.
حضرت عیسی فرمود: اگر این زن مرد بود پیغمبر میشد؛ چون كارهای پیغمبران را میكند و شیطان نمیتواند او را فریب دهد.[۱]
[1] . عرفان اسلامی، ص ۳۰۰/
شنبه 25/10/1389 - 19:30
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 2
]
اخلاق
مردم در نزد شیطان سه گروهاند
مردم در نزد شیطان سه گروهاند
وهب بن ورد نقل میكند: روزی شیطان در برابر یحیی بن زكریا نمایان گشت و گفت: یا یحیی! میخوام اندرزتان دهم.
فرمود: به نصیحت تو احتیاج ندارم،ولكن مرا از بنیآدم خبر بده كه در پیش تو چگونهاند؟
ابلیس عرض كرد: بنی آدم در پیش من بر سه گونهاند:
1-
طایفه اول مؤمنان میباشند
كه سختترین افرادند همیشه آنها را وسوسه می كنیم تا به گناه آلوده كنم و از راه منصرف شوند.
بعد از آن متوجه میشوند كه كار اشتباهی انجام دادهاند.
(مانند زمانی كه واعظی به منبر میرود و مردم را پند میدهد آیات توبه را برای آنان میخواند و آنها فوراً عوض میشوند در این زمان – توبه و استغفار مینمایند از گناه دست میكشند)
نمیتوانم در رابطه با آنان كاری از پیش ببرم، فقط ناراحتی و زحمت ما از این طایفه است.
۲-
طایفه دوم كسانی هستند كه در اختیار ما و به فرمان ما تسلیم باشند.
آنها را مانند توپی كه در دست كودكان شما است و به هر طرف پرت میكنند، همان طور آنان در دست ما هستند
و به هر جا و هر گناه و فساد و فحشا كه بخواهیم میكشانیم.
آنها برای ما زحمتی ندارند، لازم نیست برای آنها وقت صرف كنیم، حتی خود آنان بدن اینكه ما دستوری بدهیم اجرا كنندهاند.
۳-
طایفه سوم مانند شما پیامبران و اولیاء الله و مؤمنین حقیقی میباشند
كه حرف و وسوسه ما در آنان اثر ندارد،
چون این را میدانیم، به خود زحمت نمیدهیم و به دنبال آنان نمیرویم از اول از ایشان مأیوس هستیم و در نتیجه از دست آنان راحتیم.[۱]
[۱] . بحار، ج ۶۳، ص ۲۶۵/
شنبه 25/10/1389 - 19:28
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 1
]
اخلاق
عجله از شیطان است
عجله از شیطان است
از جمله اعمالی كه به شیطان نسبت میدهند، عجله كردن در كارها است.
آیات و روایاتی در زمینه نكوهش آن آمده است.
و در یك جا قرآن میفرماید: انسان از عجله و شتاب خلق شده است، ولی شما ای انسانها عجله و شتاب نكنید.[۱]
در جای دیگر میفرماید: انسان، همان گونه كه خواهان نیكیها است به خاطر شتاب زدگی و عدم مطالعه كافی، به دنبال بدیها به راه میافتد،
چرا كه انسان ذاتاً عجول است.[۲]
در جای دیگر راجع به عجله موسی برای رفتن به كوه میفرماید:
ای موسی! چرا عجله و شتاب كردی؟[۳]
داستانش چنین بود كه، خداوند به موسی وحی نمود كه با عدهای از مردم برای گرفتن تورات به كوه بیاید.
موسی از قوم جدا شد و با عجله خود را به كوه رسانید؛ در حالی كه مردم هنوز در راه بودند.
خداوند در خطاب به موسی میگوید: چرا در آمدن عجله كردی و با قوم خود نیامدی؟
اما روایاتی كه در نكوهش شتاب در كارها از معصومان (علیه السلام) آمده زیاد است.
از جمله:
حضرت علی (علیه السلام) میفرماید:
عجله و شتاب در كارها موجب لغزش میشود.
از همین رو، وقتی میخواهد مالك اشتر را والی مصر كند به ایشان مینویسد:
ای مالك! در تصدیق سخن چینان تعجیل مكن! زیرا آنان گر چه در لباس ناصحین جلوهگر میشوند، خواه ناخواه خیانت میكنند.[۴]
در روایات دیگر میفرمایند:
شتاب زدگی در كارها از شیطان و فكر كردن در آنها از رحمان است.
[۵]
خود شیطان هم بد عاقبت شد، به این دلیل كه در قضاوت عجله كرد و گفت:
من از آدم بهترم زیرا او از خاك است و من از آتشم.
عجله در گفتار و كردار و رفتار رد همه جا ناشایست و از اعمال شیطان است
مگر در چند جا:
۱-
توبه كردن از گناه كه عجله كردن در آن خوب است ؛
زیرا ممكن است عمر انسان تمام شود و با حال گناه از دنیا برود. و در نتیجه داخل آتش خواهد شد.[۶]
۲-
عجله در بجا آوردن حج:
زیرا ممكن است عمر انسان كفاف ندهد كه آن را در سالهای بعد به جا آورد، یا مال او تلف یا راه ناامن شود.
۳-
عجله در پرداخت بدهی مردم؛
چون یكی از واجبات فوری، پرداختن حقوق و قرض مردم است و تأخیر در آن گناه دارد.
۴-
عجله در غسل جنابت؛
زیرا انسان جنب تا زمانی كه غسل نكرده از خدا و قرآن فاصله دارد،تا جایی كه حق ندارد دست روی اسم خدا بگذارد.
۵-
عجله برای نماز اول وقت و شركت در نماز جماعت؛
از این رو كه تأخیر آن باعث میشود انسان از ثوابهایی كه پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان بزرگوار وعده فرمودهاند، محروم شود.
۶-
شتاب در آوردن طعام برای مهمان
،
شاید مهمان گرسنه باشد و شرم كند كه بگوید من گرسنه هستم، و گرسنه بماند.
۷-
عجله در ازدواج جوانان چه دختر و چه پسر؛
چون در آن آفاتی است؛ به خصوص دختران.
حدیثی در این باره میگوید: روزی حضرت رسول تشریف بردند بالای منبر، بعد ا ز حمد و ثنای الهی فرمودند:
ای مردم! جبرئیل از جانب خداوند به من خبر داد و گفت: دختران جوان و بكر مانند میوههای رسیده هستند كه اگر آنها را نچینند خورشید آنان را فاسد میكند.
دختران جوان هم اگر شوهر نكنند فاسد میشوند.
هیچ دوایی برای آنان نیست مگر شوهر كردن.[۷]
۸-
عجله كردن در تجهیز و دفن میت؛
زیرا در تأخیر دفن میت، هم توهین به میت است و هم بازماندگان او
و ممكن است در اثر گرمای زیاد بو گیرد.
در این چند جا عجله نیكو میباشد و به نفع جامعه است.
۱/ انبیاء (۲۱) آیه ۳۷/
۲/ اسراء(۱۷) آیه ۱۱/
۳/ طه (۲۰) آیه ۱۱/
۴/ نهج البلاغه، نامه ۵۳/
۵/ بحار ، جلد۷۱، ص ۳۴؛سفینة البحار؛ ج ۱، ص ۱۲۹/
۶/ در كتاب «انسان از حشر تا دادگاه» درباره توبه از صفحه ۱۷۸ تا ۱۸۱ بحث شده رجوع شود.
۷/ وسایل الشیعه، ج۷، ص۳۹، ح۲/
شنبه 25/10/1389 - 19:28
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 2
]
اخلاق
در تنگناها از شر شیطان به خدا پناه ببرید
در تنگناها از شر شیطان به خدا پناه ببرید
در بعضی جاها باید از شر شیطان رانده شده به خداوند بزرگ پناه برد و شیطان را از خود دور نمود.
چگونه و با چه لفظی باید این كار را كرد، نكتهای است.
آنچه معروف مشهور میان مردم است و همهگان میگویند این عبارت است:
«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»
و در روایتی هم هست كه امام صادق (علیه السلام) به هنگام تلاوت سوره حمد و هنگام نماز میفرمود:
«
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم
»[1]
لازم است مقدمتاً این را هم بدانیم كه منظور، فقط گفتن جمله فوق به زبان نیست؛
زیرا تا قلب شخص متوجه آن نباشد، و مفهوم آن را درك نكند سودی ندارد؛ یعنی افزون بر گفتن جمله بالا،
باید توجه به خدا هم در دل باشد، و خود را از هوا و هوس، تعصب و غرور، كبر و خودبینی، خودخواهی و خودمحوری جدا نماید،
از هر چیزی كه انسان را از یاد خدا و توجه به نماز و عبادت غافل میكند بركنار دارد؛ زیرا ممكن است با گفتن «أعوذ بالله» شیطان
دور نشود و باز انسان را وسوسه كند و به شك اندازد. اما وقتی قلب متوجه خدا باشد و از صفات پلید پاكیزه و پاك گردد، و باتقوا و
ورع آباد گردید، دیگر شیطان به او دسترسی ندارد و از او دور میگردد و جایی برای وسوسه و به شك انداختن باقی نمیماند.
معنی پناه بردن به خدا از شر شیطان همین است.
اما جاهایی كه باید از شر آن ملعون به خدا پناه برد، طبق دستور قرآن و معصوم از این قرار است:
۱-
هنگام خواندن قرآن:
اذا قرأت القرآن فاستعد بالله من الشیطان الرجیم
«هنگامی كه میخواهی قرآن بخوانی از شر شیطان رانده شده به خدا پناه ببر –
تا درك درست حقایق آن برای تو آسان شود
.»[2]
2-
زمان نماز:
در روایاتی آمده كه، هنگام نماز، شیطان حاضر میشود و آنقدر نمازگزار را وسوسه میكند تا از حالت نماز بیرون آید.
حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) فرمود:
وقتی بنده خدا مشغول نماز میشود، شیطان میاید و میگوید:
به فكر فلان چیز و فلان كس، و فلان كار باش و چیزهایی را در ذهن انسان ردیف میكند تا وقتی كه فراموش كند نماز میخواند و چند ركعت خوانده است.[۳]
از این رو، هنگام نماز باید از شر شیطان به خدا پناه برد كه آن ملعون از انسان دور شود و فكر انسان را به چیزهای دیگر مشغول نكند.
ابنعباس نقل كرده:
اول چیزی كه جبرئیل به حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) نازل كرد
این بود كه گفت:
ای محمد! بگو «
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
» بعد از آن گفت: ای محمد! بگو: «
بسم الله الرحمن الرحی
م»[4]
مستحب است وقت نماز، بعد از تكبیره الاحرام و قبل از «بسم الله» انسان «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» بگوید،
و ثوابی كه برای این جمله وارد شده این است كه، هر كس آن را بگوید به عدد هر موی كه در بدن انسان است
عبادت یك سال در نامه عمل
او نوشته میشود.[۵]
۳-
هنگام وسوسه شیطان:
خداوند متعال در قرآن مجید در این باره می فرماید:
و اما ینزغنك من الشیطان نزع فاستعذ بالله انه سمیع علیم* ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف، من الشیطان تذكروا فاذا هم مبصرون
«هر گاه وسوسههای شیطان متوجه تو شد، به خدا پناه ببر و خود را به او بسپار، و از لطفش مدد بخواه؛
زیرا او ، هم سخن تو را میشنود و از اسرار درونت آگاه و هم از وسوسههای شیاطین باخبر است»[6]
بعد از آن راه غلبه و پیروزی بر وسوسههای شیطان را به این صورت بیان میكند:
هنگامی كه وسوسههای شیطانی، پرهیزكاران را احاطه میكند، به یاد خدا و نعمتهای بیپایان، و عاقبت شوم گناه و مجازات دردناك خدا میافتند.
در این هنگام ابرهای تیره و تار وسوسه از طراف قلب آنها كنار میرود و راه حق را به روشنی میبیند و آن را انتخاب میكنند.
انسان در هر مرحلهای از ایمان، و در هر سن و سالی كه باشد گاهگاهی گرفتار وسوسههای او میگردد.
گاهی در خود احساس میكند كه نیروی محرك شدیدی در دورن جانش آشكار شده و او را به گناه دعوت مینماید،
آن نیرو غیر از وسوسههای شیطان و شیطانصفتان، چیز دیگری نیست و
در اثر یاد خداو تقوای قلب، تمام وسوسهها كنار میرود.
۴-
موقع طلوع و غروب خورشید،
در این مواقع باید از شر شیطان به خدا پناه برد؛ زیرا این وقت، وقت غفلت و بیتوجهی انسان به خدا است.
۵-
وقتی كه صدای زوزه سگها و الاغها بلند شود،
باید از شر شیطان به خدا پناه برد؛ زیرا آنها شیاطین را میبینند و شما نمیبینید.
[۱] . تفسیر نمونه ، ج۱۱، ص ۴۰۱/
[۲] . نحل، آیه ۹۸/
[۳] . لئالی، ج۴، ص۲۸/
[۴] . لئالی، ج۴، ص۲۹/
[۵] . لئالی، ج۴، ص۲۹/
[۶] . اعراف، آیه ۲۰۰و ۲۰۱/
شنبه 25/10/1389 - 19:26
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 2
]
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
گزارش محتوا
محتوای مخالف با موازین شرعی
محتوای مخالف با مصالح نظام جمهوری اسلامی
محتوای نقض کننده حریم شخصی من
محتوای مخالف با موازین اخلاقی
مورد توجه ترین های هفته اخیر
لینک ها
جستجو در مطالب روزانه
ثبت مطلب جدید
مطالب روزانه اعضا
فعالان مطالب روزانه
مطالب من
نظرات مطالب من
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته