آرایشی و زیبایی
چـیـزهایــی که می خورید می تواند به زیباتر شدن شما کـمک کند. برنامه زیبایی خود را با صبحانه، ناهار و شام آغاز کنید. چـیـزهایــی که می خورید می تواند به زیباتر شدن شما کـمک کند. برنامه زیبایی خود را با صبحانه، ناهار و شام آغاز کنید. جوانتر به نظر بیاییدبـادام خـواص فـوق العـاده ی ضد پیری دارد. نه تنها حاوی مـیــزان زیادی ویتامین e است (می دانید که این ویتامین جـزء ویـتـامین هایی است که معمولاً پشت ظرف کِرِم هاو لوازم آرایشی از آن نام می بـرنـد)، بـلـکـه حـاوی میزان زیـادی اسـیـد چـرب هـم مـی بـاشـد (کـه بـه نــرم کــردن پوست کمک می کند)، همچنین حاوی آنتی اکسیدان سلنیم می باشد. اما حواستان باشد که زیاد از این ماده ی غذایی نخورید. درست است که خواص زیبایی و آرایشی زیادی دارد، اما میزان کالریش هم بالا است و ممکن است باعث چاقی شود. ناخن هایی محکم داشته باشیدبا خوردن پروتئین می توانید به ناخن هایتان استحکام بیشتری داده و آنها را تقویت کنید. پروتئین باعث ساختن کراتین (ماده ی تشکیل دهنده ی ناخن) می شود. سینه ی مرغ بدون پوست و استخوان، گوشت بوقلمون، ماهی تن و حبوبات همه در این منظور به شما کمک می کنند. موهایی براق داشته باشیدمواد غذایی که حاوی میزان زیادی ویتامین b هستند برای براقتر کردن مو بسیار مفیدند. ویتامین b در تخم مرغ، شیر، سبزیجات، و گوشت مرغ یافت می شود. سیلیکا نیز در براق و سالم نگاه داشتن مو بسیار موثر است. پوست خیار، پیاز، جو خام و جوانه ی لوبیا منابع اصلی این ماده ی معدنی به شمار می روند. خشکی پوستتان را از بین ببریدماهی به شما در این زمینه کمک زیادی می کند. ماهی (به خصوص ماهی های روغن داری مثل ماهی آزاد) حاوی اسید چرب امگا 3 می باشد که به مرطوب کردن و تقویت پوست کمک می کند. چین و چروک پوستتان را برطرف کنیدویتامین c سازنده ی کولاژن به راستی در برطرف کردن و از بین بردن چین و چروک موثر است. کیوی منبعی عالی از این ویتامین به حساب می آید چون تقریباً هر کیوی بیش از 100 درصد از این ویتامین را در خود دارد. ویتامین c اثرات بسیار مفیدی روی سلامتی دارد، که یکی از این تاثیرات کمک به ساختن کالوژن است. وقتی بدنتان میزان بیشتری از کالوژن در خود داشته باشد، پوست قابلیت ارتجاعی و کششی بیشتری پیدا کرده و چین و چروک راحت تر از بین می روند. منابع دیگر این ویتامین مرکبات، انبه، شهد عسل و پاپایه است. آفتاب سوختگیتان را درمان کنیداگر به خاطر زیاد زیر آفتاب ماندن پوستتان سوخته است، هلو و ذغال اخته بخورید. این میوه های خوشمزه حاوی میزان زیادی ویتامین e می باشند. این ویتامین به برطرف کردن قرمزی و ورم آفتاب سوختگی کمک می کند. همچنین با افزایش قابلیت کشسانی پوست، در از بین بردن چین و چروک نیز موثر است. دندانهایتان را سفیدتر کنیدهمه ی ما می دانیم که سودا، قهوه، چای و غذاهای شیرین باعث تغییر رنگ و لکه دار کردن دندانها می شوند. اما آیا می دانستید که سیب و کرفس به از بین بردن این تغیر رنگ و سفیدتر کردن دندانها کمک می کنند؟ گود رفتگی و سیاهی زیر چشمتان را از بین ببریدهیچ کس دوست ندارد که زیر چشمهایش گود رفته و سیاه شود. اما اگر به این وضعیت دچار شده اید، از ویتامین c به همراه آهن استفاده کنید. این دو ماده با یکدیگر موثرترین راه برای از بین بردن سیاهی و گودرفتگی زیر چشم هستند. از سینه ی مرغ بدون استخوان و پوست (منبعی عالی از آهن) به همراه فلفل سبز، زرد یا قرمز (منبع ویتامین c) استفاده کنید. پوستتان را براق تر کنیدبرای شاداب، مرطوب و سالم نگاه داشتن پوستتان آب بخورید. ممکن است تابه حال خیلی این را شنیده باشید، اما واقعاً صحت دارد. آب سموم را از بین برده و باعث رطوبت دادن به پوستتان می شود. از سرطان پوست پیشگیری کنیدگوجه فرنگی در این زمینه بسیار موثر است چون حاوی سه آنتی اکسیدان مهم ضد سرطان است: بتا کاروتین، ویتامین c و لیکوپن. گوجه فرنگی را به هر شکلی میتوانید استفاده کنید: خام، پخته یا حتی به شکل سُس. اگر می خواهید جذب لیکوپن را در بدنتان بالا ببرید، گوجه فرنگی را در مقدار کمی روغن زیتون بپزید .
دوشنبه 21/9/1390 - 11:12
عقاید و احکام
عید غدیر خم، با نصب امیرالمؤمنین حضرت علی (علیهالسلام) به ولایت و امامت روز تکمیل دین اسلام و بزرگترین عید اسلامی است. اهمیت غدیر در روایات اهلبیت (علیهمالسلام) به اندازهای است که از آن به عیدالله الاکبر (عید بزرگتر الهی) یاد شده است. (نک: شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۳ ص ۱۴۳).
این روز پرعظمت و مبارک دارای احکام استحبابی ویژه و فراوانی است که به نمونههایی از آنها همراه با برخی توضیحات میپردازیم.
* اعمال مستحبی روز عید غدیر خم
۱. روزه گرفتن: روزه گرفتن در این روز بسیار پرفضیلت شمرده شده است. در برخی روایات بیان شده که هر کس این روز را روزه بگیرد مانند کسی است که تمام عمر دنیا را روزه گرفته باشد.
شایان ذکر است کسی که روزه قضای ماه رمضان بر عهده دارد نمیتواند روزه مستحبی بگیرد و باید به جای نیت روزه مستحبی، نیت روزه قضا کند اما اگر روزه قضا را در این روز انجام دهد، امید است خداوند ثواب روزه مستحبی این روز را هم به او عطا فرماید.
۲. غسل: غسل کردن در این روز به نیت غسل روز عید غدیر خم، فضیلت دارد و بهتر است این غسل کمی قبل از ظهر (مقارن زمانی که پیامبر اکرم، امیرالمؤمنین را به ولایت و امامت نصب نمودند) انجام شود.
۳. احسان و اطعام و نیکی کردن به مؤمنان: از دیگر اعمال بسیار با فضیلت این روز احسان و نیکی به مؤمنین است. از این روی برگزاری جشنها و مراسم بزرگداشت این روز بسیار سفارش شده است. همچنین گشادهرویی با برادران ایمانی، زینت کردن، اطعام و خوشحال کردن آنها مورد تاکید است.
۴. صله رحم و دید و بازدید: در میان ایرانیان رسم است که در این روز به دیدار سادات مکرم میروند و عید را به آنان تبریک میگویند. هرچند زیارت از سادات در این روز به عنوان عملی مستقل وارد نشده، اما این عمل هیچ منع شرعی ندارد و رسمی بجا و خوب است؛ و میتواند یکی از مصادیق تعظیم و بزرگداشت شعائر الهی باشد.
و البته توجه به این نکته لازم است که این عید، مخصوص سادات (به تنهایی) نیست بلکه عید همه شیعیان و بلکه در واقع عید همه مسلمانان و مردم جهان است اگر چه ارزش آن را نمیدانند.
در این روز مستحب است مؤمنین هنگام دیدار همدیگر بگویند: «الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة أمیر المؤمنین و الأئمه» یعنی «خدا را حمد میکنیم که ما را از اهل قبولکنندگانِ ولایت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) و ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) و از کسانی که به آنها تمسک میکنند قرار داد».
۵. رسیدگی به امور خانواده و هدیه دادن: خوب است انسان در این روز به وضع معیشتی خانواده خود رسیدگی بیشتر انجام دهد و برای اهل خانه هدایایی را آماده کند. در روایاتی از این عمل به عنوان عامل زیادی روزی نام برده شده است.
۶. زیارت امیر المومنین: از اعمال بسیار با فضیلت این روز مبارک زیارت حضرت امیرالمومنین علی (علیهالسلام) است. البته اگر توفیق تشرف به بارگاه ایشان نبود میتوان از دور، زیاراتی را که برای حضرتش وارد شده بجا آورد.
در حدیثی از امام رضا (علیهالسلام) میخوانیم: هر جا که هستى سعى کن در روز عید غدیر، خود را به کنار قبر مطهّر امیر مؤمنان (علیهالسلام) برسانى، چرا که در این روز خداوند گناهان بسیارى از مردان و زنان مسلمان را میبخشد و دو برابر کسانى که خداوند آنها را در ماه رمضان و شب قدر و شب عید فطر از دوزخ آزاد میکند، در چنین روزى از آتش جهنّم رهایى میدهد.
* عقد اخوت
۷. عقد اخوت: از دیگر اعمال این روز پیمان برادری میان مؤمنین است.
مستحب است برادران و خواهران ایمانی در این روز عقدی را بین خود برقرار سازند که مفاد آن اخوّت و همدلی در دنیا و دستگیری از همدیگر در آخرت است.
* نکاتی درباره عقد اخوت:
الف: این عقد تعهداتی همچون ارث و محرمیت افراد وابسته به طرفین ایجاد نمیکند. بنابراین این افراد از هم ارث نمیبرند و هیچگونه رابطه محرمیت میان وابستگان آنها ایجاد نمیشود.
ب: این عقد، فقط میان دو مرد یا دو زن بسته میشود و هیچ زن و مردی نمیتوانند این عقد را بین خود جاری کنند و خواهر و برادر شوند.
ج: لازم نیست صیغه عقد اخوت حتماً به عربی خوانده شود، بلکه اگر آن را به فارسی یا زبان دیگری هم جاری کنند صحیح است؛ اما باید الفاظی را بکار برند که معنی این عقد را برساند.
د: اگر دو خانم، بخواهند با هم عقد خواهری برقرار کنند در صورت خواندن عقد به عربی، باید ضمیرهای مذکر را تبدیل به ضمیرهای مونث کنند.
با توجه به نکات گفته شده مضمون این عقد رعایت برخی امور معنوی نسبت به یکدیگر در دنیا و پس از مرگ است. مثلاً برادران متعهد میشوند که در دنیا همدیگر را از دعا فراموش نکنند و در آخرت هم اگر از اهل نجات و شفاعت باشند، همدیگر را شفاعت کنند.
شیوه برقراری: دو برادر یا دو خواهر دست راست خود را به هم میدهند و یکی از آنان صیغه عقد اُخُوَت را میخواند و دیگری مفاد آن را قبول میکند.
متن عربی عقد: ابتدا یکی از آنها این متن را با توجه به معنای آن میخواند: «وَاَخَیْتُکَ فِی اللَّهِ وَ صَافَیْتُکَ فِی اللَّهِ وَ صَافَحْتُکَ فِی اللَّهِ وَ عَاهَدْتُ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ وَ کُتُبَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ وَ الْأَئِمَّةَ الْمَعْصُومِینَ (ع) عَلَى أَنِّی إِنْ کُنْتُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الشَّفَاعَةِ وَ أُذِنَ لِی بِأَنْ أَدْخُلَ الْجَنَّةَ لَا أَدْخُلُهَا إِلَّا وَ أَنْتَ مَعِی»
سپس طرف دیگر در جواب او میگوید: «قَبِلْتُ»
باز هم نفر اول میگوید : «أَسْقَطْتُ عَنْکَ جَمِیعَ حُقُوقِ الْأُخُوَّةِ مَا خَلَا الشَّفَاعَةَ وَ الدُّعَاءَ وَ الزِّیَارَة»
ترجمه: نفر اول میگوید: «به خاطر خدا با تو برادری و صفا (یکرنگی) میورزم به خاطر خدا دستم را در دستت قرار میدهم؛ و در پیشگاه خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگان او عهد میکنم که اگر از اهل بهشت و شفاعت باشم و اجازه ورود در بهشت را یابم، بدون تو وارد بهشت نشوم».
سپس نفر دوم میگوید: «قبول کردم».
باز برادر اول میگوید «تمام حقوق برادری به جز حق شفاعت و دعا و دید و بازدید را از تو ساقط کردم».
بدین ترتیب این دو نفر با هم برادر ایمانی یا خواهر ایمانی میشوند و باید در دعاها و زیارتها همدیگر را فراموش نکنند.
* نماز عید غدیر خم
۸. نماز عید غدیر خم: اگر به کتب دعا مثل مفاتیحالجنان مراجعهای داشته باشیم، خواهیم دید که برای روزهای شادی و شعف نیز برنامهها و مخصوصاً نمازهای خاصی ذکر شده است. روز عید غدیر هم از این مسئله مستثنی نیست و نمازی برای این روز وارد شده است.
البته مراد ما از نماز عید غدیر، نماز مخصوصی است که علارغم مستحبی بودن، به جماعت خوانده میشود. (در فقه شیعه خواندن نماز مستحبی به جماعت، به جز نماز عید، باطل است)
البته از میان چند نماز که برای این روز ذکر شده مراد دو رکعت نماز مثل نماز صبح است که مقداری قبل از اذان ظهر خوانده میشود.
دلایل جواز اقامه نماز عید غدیر به جماعت از نظر برخی از فقها:
۱. پیروی از عملکرد پیامبر در روز هیجدهم ذیالحجه؛
ایشان بعد از آنکه حاجیان پیش افتاده و نرسیده را در محل غدیر خم جمع کردند، امر کردند که مردم برای اقامه نماز جماعت جمع شوند. این نماز پیش از ظهر خوانده شده و برای اطلاع رسانی آن اذان گفته نشده بلکه از لفظ (الصلاه جامعة) استفاده شده، که در آن زمان برای برپایی نمازهای جماعت مستحب استعمال میشده است. بعد اقامه نماز هم خطبهای توسط ایشان ایراد شده است. بعد از خطبه، وقت اذان ظهر رسیده و مؤذن برای نماز ظهر اذان گفته است. (نک: شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص ۱۶۵).
۲. ادعای شهرت بر جواز جماعت
برخی از علماء مانند محقق اردبیلی ادعای شهرت برای برگزاری جماعت را کردهاند. (نک: مقدس اردبیلی، مجمع الفائده و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج ۳، ص ۳۲)
۳. شیوه عملی برخی از فقها مانند شیخ مفید در برگزاری این نماز با جماعت بوده است.
مرحوم آقا ضیاء عراقی نقل میکند که شیخ مفید (که در اوائل غیبت کبری زندگی میکرده و به زمان حضور معصومین علیهمالسلام بسیار نزدیک بوده) این نماز را به صورت جماعت در میدان بغداد اقامه کرده است.
در عصر حاضر هم برخی از مراجع تقلید مانند حضرت آیت الله بهجت (ره)، آیت الله صافی و آیت الله احمدی فقیه یزدی (ره) فتوا به جواز جماعت این نماز دادهاند.
همچنین مرحوم آیت الله احمدی فقیه یزدی در عید غدیر سال ۱۳۸۹ نماز جماعت عید غدیر را در شهر یزد برگزار و احیاء کردند.
نویسنده: حجتالاسلام مرتضی کیوانی
دوشنبه 23/8/1390 - 11:50
عقاید و احکام
در بحث احترام به والدین و عواقب بی احترامی به آنها برخی می گویند که حضرت یوسف (ع) در اثر بی احترامی به پدرش و پایین نیامدن از اسب هنگام ملاقات با حضرت یعقوب (ع) بدنش پس از مرگ پوسیده شد.در تبیین این مسئله نخست باید دانست اساساً، آیا این مطلب صحت دارد که حضرت یوسف (ع) در مقابل پدرش از اسب پایین نیامد؟! آن گاه ثابت شود که چنین کاری بی احترامی محسوب می شود، سپس به شبهه فوق پاسخ داده شود.سراسر آیه های سوره یوسف بر علم و دانش، بردباری و شکیبایی و پاکی و عصمت حضرت یوسف (ع) گواهی می دهد. قرآن، سرگذشت او را به عنوان نمونۀ پاکی و مظهر عفت و عصمت بیان می کند، اما با این وجود، در دو روایت آمده است که حضرت یوسف پس از ورود پدر و مادرش به مصر، در برابر آنان از مرکب پایین نیامد و بدین جهت، نور نبوت از نسل او خارج شد.[۱] اولاً: این دو روایت از نظر سند، قابل اعتماد نیستند؛ زیرا که مرسل و مرفوع اند[۲] و در علم درایه و حدیث، ثابت شده است که روایاتی اگر چنین خصوصیاتی داشته باشند، به تنهایی مورد قبول نبوده و به آن عمل نمی شود، مگر این که مؤیدی داشته باشد که در این جا نه تنها مؤیدی وجود ندارد، بلکه بر خلاف آن است؛ به همین دلیل، مفسران این روایات را مخالف با آیاتی می دانند که نشان دهنده اطاعت حضرت یوسف (ع)، از فرمان الاهی است و ایشان کمال احترام را نسبت به پدر انجام می داد؛ چنان که قرآن کریم می فرماید: «و هنگامی که بر یوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت و گفت: همگی داخل مصر شوید که ان شاء الله در امن و امان خواهید بود».[۳] به علاوه، از جملات این آیه شریفه استفاده می شود که حضرت یوسف (ع) در خارج شهر به استقبال پدر و همراهانش رفته بود و در ساختمان و یا چادرهایی منزل گرفته، در انتظار قدوم آنان به سر می برد و هنگامی که پدر و همراهانش وارد شدند، حضرت یوسف نسبت به آنان اظهار محبت ویژه ای کرد و پس از انجام دادن مراسم استقبال، از پدر و همراهانش خواست تا به مصر وارد شوند و در آن دیار سکنا گزینند؛ در غیر این صورت واژه ورود و دخول جایگاهی نداشت، بلکه کلمه ملاقات و مانند آن مناسب بود.[۴]اگر بپذیریم که دو روایت درست باشد، دیر پیاده شدن در مقابل پدر، کار حرامی نیست تا ارتکاب آن، گناه و خلاف عصمت شمرده شود، به طوری که موجب پوسیده شدن بدن حضرت یوسف شود، بلکه مرتکب ترک اولی شده و این منافاتی با عصمت او ندارد.نبودن پیامبر در نسل یوسف موضوع مسلم و ثابتی نیست. اگر هم چنین باشد، برای حکمت و مصلحتی بوده که خدا می داند، نه به خاطر ترک اولی؛ بنابراین، بی احترامی به پدر از طرف حضرت یوسف (ع)، صحت ندارد.با توجه به این که در مورد بی احترامی حضرت یوسف (ع) به پدرش، حضرت یعقوب (ع)، سند درستی در دست نیست و آیات قرآن هم برخلاف آن است، اما تذکر چند نکته پیرامون پوسیده شدن بدن حضرت یوسف قابل بیان است.الف. از آن جا که بدن انسان از گوشت، خون، استخوان و … تشکیل شده و همۀ اینها از بین رفتنی است، از این رو اصل این است که بدن انسان ها در زیر خاک پوسیده شود و این امر دلیل بر عذاب الاهی نیست.ب. در آیات و روایات رابطه ای بین بی احترامی به پدر و پوسیده شدن بدن دیده نشده است.ج. هیچ روایت معتبری در این باره (پوسیده شدن حضرت یوسف به موجب بی احترامی به پدر) در منابع روایی نقل نشده است.د. بی گمان پوسیده نشدن بدن انسان یک امتیازی است که شامل بعضی از اولیا الله می شود و از آن جا که حضرت یوسف (ع) از اولیا الله است احتمال می رود که بدن آن حضرت از بین نرفته باشد.--------------------------------------------------------------------------------[۱] . کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۲، ص ۳۱۱، اسلامیه، چ دوم، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۵۵، داورى، چ اول،قم.[۲] . مرفوع، حدیثی است که از وسط سلسله سند یا آخر آن، یک تن یا بیشتر افتاده باشد و همچنین حدیثی است که در آخر به معصوم اضافه و انتساب یابد؛ و مرسل حدیثی است که ناقل آن، حدیث را از پیغمبر و یا امام نشنیده و بدون وساطت صحابی از معصوم نقل می کند، مدیر شانه چی، کاظم، علم الحدیث، ص ۱۸۷ و ۱۷۹، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۱ ش.[۳] . یوسف، ۹۹٫[۴] . طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسوى همدانى، سید محمد باقر، ج ۱۱، ص ۳۳۶، دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۷۹، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۴ ش.منبع: اسلام پدیاhttp://islampedia.ir/fa/1390/06/%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d8%ad%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d9%85%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d9%be%d8%af%d8%b1-%d9%88-%d8%a7%d8%b2-%d8%a8%db%8c%d9%86-%d8%b1%d9%81%d8%aa%d9%86-%d8%a8%d8%af%d9%86/
سه شنبه 17/8/1390 - 11:37
عقاید و احکام
۱٫ در بسیاری از حقوق و جزائیات اسلام، مرد و زن با هم تفاوت هایی دارند. مثلاً اگر مردی مرتد شود با شرایطی حکم او قتل است ولی اگر زنی مرتد شود حکم او قتل نیست یا اسلام وظایفی را بر دوش مرد قرار داده که بر عهده زن قرار نداده است، و یا وظایفی برای زنان مقرر شده است که بر مردان مقرر نشده است. دلیل این تفاوت ها، متفاوت بودن مکانیسم خلقی زن و مرد است، زیرا روحیات و اخلاق زن و مرد یک جور نیست. بر این اساس توقعی که خداوند از زن دارد با توقعی که از مرد دارد یکی نیست. خداوند زن را برای امری خلق کرده و مرد را برای هدف دیگری آفریده است. این دو گرچه از یک جنس اند ولی هرگز با هم مساوی نیستند. بنا بر این عدالت اقتضا می کند که وظایف و تکالیف آنان هم یکسان نباشد، چرا که اگر یکسان باشد خلاف عدالت پروردگار است. ۲٫ از نظر اسلام بحث ادای شهادت و اطلاع رسانی به قاضی، هرگز به منزلۀ یک امتیاز نیست، بلکه یک وظیفه و تکلیف و مسئوولیت است. یعنی برای این که حقوق دیگران پایمال نگردد، اسلام این وظیفه را بر عهدۀ انسان هایی که از موارد اختلاف بین افراد اطلاع دقیق دارند، قرار داده است تا در حضور قاضی واقعیت را بیان کنند و به آن شهادت بدهند. به همین جهت قرآن کتمان شهادت را حرام اعلام نموده است.[۱] پس اگر شهادت کسی در دادگاه پذیرفته نشود، یا کمتر پذیرفته شود، گویای سهلتر بودن تکلیف و مسئوولیت او است، نه تضییع حق وی. ۳٫ مسلما تکلیف ادای شهادت با خلقت و روحیات و نقش مرد و زن، ارتباط مستقیم دارد گرچه ربطی به نقص یکی و کمال دیگری ندارد. زیرا در بعضی موارد که شهادت مربوط به مسائل خاص زنان باشد اصلاً شهادت مردان مورد قبول نیست، چون اساسا مرد در آن موارد نمی تواند شاهد باشد. همانطوری که زنان را از شهادت در برخی امور دیگر معاف دانسته و آن را در انحصار مردان قرار داده، و در برخی امور شهادت دو زن را برابر با شهادت یک مرد قرار داده و پذیرفته است. همه این قوانین بر پایه حکمت و هماهنگی بین نظام تشریع[۲] با نظام تکوینی[۳] بنا نهاده شده است . و البته نظام تشریع، اگر برگرفته، منطبق و هماهنگ با نظام تکوینی نباشد، فاقد ارزش است. ارزش و توانمندی نظام تشریع به میزان انطباق آن با ظرفیتهای وجودی موجود در نظام تکوینی است. توضیح این که: در نظام تکوین بین زن و مرد از چند جهت تفاوتهای زیادی وجود دارد: ۱٫ از جهت اعضا و جوارح: دو جنس زن و مرد در تمامی اعضا و جوارح با یکدیگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحی که به عضو جنسی و تولید مثل مربوط است و چه غیر آن. رویش مو در بدن زن و مرد، چربی زیر پوست، بافتها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل و وزن حجمی استخوانها، مقدار مواد آلی و کانی در استخوانها، درشتی عضلات، زور بازو، شکل هندسی و حجم و وزن مغز، وزن قلب، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، میزان و تعداد تنفس در دقیقه، قد، وزن، ارتعاشات صوتی، ترشحات بدن، میزان گلبولهای سفید و قرمز در خون، گنجایش و حجم ریه، و الگوی رشد جسمانی در آغاز از دو جنس نرینه و مادینه. خلاصه این که همه چیز در زن و مرد حتی در یک تار مو متفاوت است.[۴] ۲٫ از نظر احساسات، عواطف، تمایلات و اخلاق: طبق نظر روانشناسان، محبت، رفتار انفعالی، رفتار عاطفی و حمایت کننده، از ویژگیهای زنانه است. در برابر این امور، پرخاشگری، استقلال، رقابت، سلطه و حاکمیت را از ویژگیهای مردان بر شمردهاند.[۵] وقتی که در حوزه تکوین این ویژگیها وجود دارد، در حوزه تشریع برای محکم کاری (به ویژه در اموری که مربوط به حقّ النّاس است) میبایست چارهای اندیشیده شود، تا حقوق مردم در شهادتها ضایع نگردد. در این جا سه صورت متصوّر است: الف. به جهت غلبه عاطفه، عفت و هیجانات در زنان که زمینه ساز فراموشی در برخی امور هیجانی است و هم چنین به این جهت که گفته شده زنان زودتر به حالت اطمینان در یک مسئله دست مییابند و زود باورند و راحتتر تحت تأثیر قرار میگیرند، بگوییم شهادت زنان فاقد ارزش است، تا حقوق از طریق شهادت زنان تضییع نگردد. این سخن ممکن است از جهت دیگر موجب تضییع حقوق دیگران شود و آن شهادت در مواردی است که آگاهی و اطلاع از آن در انحصار زنان است. ب. بگوییم در تمام موارد شهادت زنان همانند شهادت مردان است و به همان اندازه اعتبار دارد. این سخن موجب میشود که به جهت موارد مذکور از اعتبار قضا کاسته شود و به نوعی حقوق مردم تضییع گردد. ج. راه حل معتدل: خداوندی که انسانها را آفرید و به همه اسرار نهفته آگاه است، فرموده در اموری که مربوط به حقوق مردم است (حق النّاس، نه حقّ اللَّه) به شهادت زنان ارزش و اعتبار داده شود، لیکن به جهت محکم کاری دو شاهد زن در اموری که یک شاهد مرد لازم است، یا چهار شاهد زن در اموری که دو شاهد مرد لازم است، با شرایطی، ارزش و اعتبار دارد. این راه حل و نظریه سوم که عین عدل و منطبق با نظام تکوین است،مورد قبول اسلام واقع شده است. --------------------------------------------------------------------------------[۱] بقره، ۲۸۳٫ [۲] نظام تشریع، یعنی قوانینی که به حوزه فعالیتهای اختیاری بشر مربوط است. [۳] نظام تکوینی، یعنی قوانین، وظایف و مسئوولیت هایی که از سوی خلقت بر آدمی فرمانروایی میکند و ربطی به حوزه اختیاری بشر ندارد. در این حوزه برای هر یک از دو جنس نرینه و مادینه وظیفه خاص و هماهنگ با امکاناتی که دارند، در نظر گرفته شده است، به گونهای که انکار آن از هیچ فردی پذیرفتنی نیست. [۴] پاک نژاد، سید رضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ج ۱۹، ص ۲۸۰ – ۲۹۳٫ [۵] روانشناسی رشد، ج اوّل، ص ۳۳۰، از انتشارات سمت. منبع :اسلام پدیا
شنبه 7/8/1390 - 12:10
عقاید و احکام
دین اسلام، دین جمع بین ظاهر و باطن است، جمع بین اموری مادی و معنوی. همان حال که خالق باد و ابر خداوند است و ریزش باران با توجه به قوانینی است که او در طبیعت قرار داده است، ولی در عین حال علت ریزش باران را ایمان و تقوای مردم بیان می کند.[۱] خداوند متعال، تمام امور این جهان را براساس نظم و حکمت خاصی تدبیر کرده و برای هر پدیده و واقعهای، علتها و اسبابی قرارداده است که رسیدن به هر هدف، جز از طریق علل و اسباب آن ممکن نیست. اوّل باید حرکت کرد و از خداوند خواست که این حرکت، در مسیر صحیح باشد و به حقیقت و مطلوب واقعی برسد. دعا و استعانت از خداوند در همۀ کارها به این معنا است. دعا وقتی مستجاب میشود که برای رسیدن به هدف از راه فراهم آوردن اسباب و علل آن، تلاش کنیم و از خداوند متعال در جهت کمک و یاری هر چه بیشتر و به نتیجه رسیدن تلاشها و کوششها مدد بگیریم. انسانی که برای موضوعی دعا می کند تمام تصمیم و ارادۀ خود را در جهت تحقق آن به کار می اندازد اما از جایی که تحقق امور، فقط مربوط به اراده و تصمیم ما نمی شود، و مسائل فراوان دیگری در این باره باید دست به دست هم بدهند، از خداوند که مسبّب الاسباب است می خواهیم که دیگر امور را که در اختیار ما نیست؛ در راه تحقق این خواسته، برای ما فراهم کند. اتفاقا در روایات ما بین عمل و ارادۀ انسان با دعا کردن به خوبی جمع شده است. از طرفی به ما دستور داده شده است که برای تحقق خواسته هایمان دعا کنیم و از طرفی باید برای تحقق آن تلاش کنیم. امام صادق (ع) مىفرمایند: “خداوند کارى را بدون استفاده از اسباب انجام نمی دهد.”[۲] در برخی دیگر از روایات کسانی را معرفی کرده است که دعایشان مستجاب نمی شود، از جمله، افرادی که به تلاش و عزم خود توجه نمی کنند و همه چیز را از خداوند می خواهند. شخصی که در راه کسب و کار، تلاشی نمی کند و از خداوند رزق و روزی می خواهد دعایش مستجاب نمی شود.[۳] بنابراین؛ دعا کردن نقش بسیار مهمی در حل مشکلات ما دارد ولی این هرگز به معنای نفی تلاش و ارادۀ انسان در راه تحقق خواسته هایش نمی باشد.[۴] --------------------------------------------------------------------------------[۱] اعراف، ۹۶ [۲] کافى، ج ۱، ص ۱۸۳٫ با استفاده از سؤال ۲۹۰۰ (سایت: ۳۱۰۹). البته این امتناع غالبی است یعنی در اغلب موارد چنین است ولی برای این که انسان ها برای تحقق خواسته هایشان فقط به امور مادی دل نبندند و نقش خداوند را به مرور زمان نادیده نگیرند، خداوند اموری را بدون گذراندن سیر طبیعی آن مانند خلقت حضرت عیسی ( بدون پدر)، انجام می دهد. [۳] کافی ، ج۵، ص ۷۷ [۴] اقتباس از سوال4
منبع: اسلام پدیا شنبه 7/8/1390 - 12:5
عقاید و احکام
چرا با آن كه ابلیس صریحا اعلام كرد كه قصد فریب فرزندان آدم را دارد و خداوند نیز میدانست كه چنین میكند، به او مهلت داد و او را در همان آغاز نافرمانی به هلاكت نرسانید؟ اكرم امیری/تكنسین اطاق عمل این پرسش، پرسشی بنیادین است كه برای هر اندیشمند مسلمانی، به گونهای مطرح است و پاسخ به آن، در گرو كاویدن جنبههای مختلف آن میباشد . در این پرسش سه موضوع; خداوند، انسان و شیطان مطرح است كه گرچه بعضی از مباحث آنها با هم تداخل دارد، اما در این جا جداگانه به بررسی آنها میپردازیم . الف) خداوند 1 . هدف خداوند از خلقت انسان، به كمال رساندن اوست; یعنی هدف به فعل خداوند مربوط میشود و نه به فاعل; زیرا خداوند خود كامل علی الاطلاق است و نمیتوان غایت و هدفی برای ذات او تصور كرد . 2 . تبلور كمال انسان، معرفتخداوند است و معرفت در گرو عبادت اوست و از این روست كه خداوند فرمود: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون; جن و انس را تنها برای عبادت خود آفریدم» . (1) با عبادت و معرفت آن كامل علی الاطلاق (خداوند) است كه كمال انسان تحقق مییابد . 3 . انسان عبادتگر را تنها در صورتی میتوان متحرك به سوی كمال به حساب آورد كه خود آگاهانه و با اختیار، این مسیر را انتخاب نموده باشد; نه آن كه همانند فرشتگان به صورت تكوینی به عبادت بپردازد و قدرت بر عصیان و نافرمانی خداوند نداشته باشد; «بل عباد مكرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون» (2) خواجه شیراز در این باره چه زیبا سروده است: جلوهای كرد رخش، دید ملك عشق نداشتغرق در غیرت شد و آتش به سراپرده آدم زد 4 . و از این رو خداوند، انسان را موجودی مختار آفرید و انتخاب راه سعادت و شقاوت را در اختیار خودش قرار داد; چنان كه میفرماید: «انا هدیناه السبیل اما شاكرا و اما كفورا; ما راه را به انسان نشان دادیم; خواه شاكر باشد یا ناسپاس» . (3) 5 . و از اینجاست كه مسئله امتحان به عنوان یكی از اهداف واسطهای خلقت انسان مطرح میشود; زیرا امتحان، تبلور اختیار انسان است و جای تعجب ندارد كه در آیات فراوانی از قرآن كریم، مطرح شدن این مسئله را به گونههای مختلف مشاهده كنیم; «انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتلیه; ما انسان را از نطفهای اخلاط آفریدیم تا او را بیازماییم (4) » . (5) 6 . برقراری یك امتحان عادلانه، تنها در صورت قدرت بر انتخاب هر یك از دو طرف - خیر و شر - توسط انسان میسر میباشد . خداوند انسان را گل سر سبد مخلوقات خود میداند و تنها برای خلقت اوست كه به خود تبریك گفته است; فتبارك الله احسن الخالقین . (6) از این رو در جهت انتخاب مسیر كمال و خیر، امكانات فراوانی را در اختیار او گذاشته است كه از آن جمله میتوان به این موارد اشاره كرد: الف) آفرینش او بر اساس فطرت و گرایش ذاتی به خداوند «فاقم وجهك للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها» (7) میباشد . ب) ورود خداوند به صحنه، برای كمك به هدایت انسان «قل الله یهدی للحق» (8) میباشد . ج) الهام خوبیها و بدیها به انسان، به منظور گزینش آگاهانه او، «فالهمها فجورها و تقواها» (9) . د) محبوب قرار دادن ایمان به خداوند در نهاد انسانها «حبب الیكم الایمان و زینه فی قلوبكم» (10) . ه) یاری رساندن ویژه به مؤمنان در مسیر زندگانی «اءنا لننصر رسلنا و الذین آمنوا فی الحیاة الدنیا» (11) و (12) . و) گشودن راههای هدایتبه تناسب تلاش انسان «جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین» (13) . 7 . حال با وجود این همه امكانات در جانب خیر، نیاز به وجود نیرویی در جانب شر بود تا مسئله محقق شود; نیروهایی وسوسهگر كه در مقابل الهامات خداوندی، انسان را به سوی شر وسوسه كنند تا انسان در میان دو راهی، خود مسیری را انتخاب نماید . از این رو آفرینش چنین نیروهایی در كل نظام هستی به منظور تحقق هدف خداوند از خلقت انسان، ضروری مینمود تا امكان تشخیص خیر از شر، زیبا از زشت و خوب از بد وجود داشته باشد . به ویژه با توجه به آن كه خداوند از همان آغاز آفرینش، قصد داشت انسان را به زمین بفرستد; چنان كه خود قبل از آفرینش انسان، با ملائكه از قرار دادن جانشینی برای خود در زمین، سخن به میان میآورد «و اذ قال ربك للملائكة انی جاعل فی الارض خلیفة» . (14) و از این جا معلوم میشود كه سكونت در بهشت، از همان آغاز در نظر خداوند، امری مقطعی و موقتبوده است . 8 . با نافرمانی ابلیس و رانده شدن او از درگاه خداوند و سپس تقاضایش برای مهلت داشتن، به منظور اغوای نوع انسانی و نیز با توجه به امكانات فراوانش در به گمراهی كشاندن انسان، خداوند او را بهترین گزینه برای انجام هدف خود دانست و با تقاضایش مبنی بر درخواست مهلت، به صورت اجمالی موافقت كرد تا در مقابل نیروهای هدایتی الهی، شیطان وسوسهگر انسان به سمتشر باشد و او را قادر بر فریب انسان كرد تا در راستای هدف خود، مبنی بر امتحان انسان و شناخت مؤمنان از غیرمؤمنان عمل كند . «و ما كان له علیهم من سلطان الا لنعلم من یؤمن بالآخرة ممن هو منها فی شك» . (15) ب) انسان 1 . انسان موجودی دو بعدی و تركیبی از جان و تن است كه به مقتضای جان خود كه نفخهای از روح الهی است «نفخت فیه من روحی» (16) ، میل به سوی كمال و حركتبه سوی هدف آفرینش خود دارد كه قرآن را با آیه «یا ایها الانسان انك كادح الی ربك كدحا فملاقیه» (17) ; ای انسان تو كوشنده به سوی پروردگارت هستی كه او را ملاقات خواهی كرد .» بیان كرده است و به مقتضای تن خود كه از خاك و گل آفریده شده است، میل به عالم پایین و طبیعت مادی دارد; مولای رومی گفته است: میل جان اندر ترقی و شرف میل تن، در كسب اسباب و علل 2 . از آن چه گذشت، معلوم میشود كه در نهاد انسان، دو نیرو وجود دارد; نیرویی كه او را به سمتبالا میكشاند و نیرویی كه او را به ورطه سقوط سوق میدهد كه گاهی از آن با تعبیر نفس اماره (نفس امر كننده به بدی) یاد میشود; قرآن میفرماید: «ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی» . (18) 3 . و این دو نیرو، ذات انسانی را ذاتی مختار قرار میدهد تا در بین دو گزینه خیر و شر، یكی را انتخاب كند و از این جاست كه میتوان مسئله امتحان را با تحلیل ذات انسانی به خوبی درك كرد . 4 . نیروی درونی رهنمون به سوی خیر، از سوی نیروهای بیرونی با امكانات فراوان حمایت میشود كه در بخش قبلی به حمایتهای ویژه خداوندی اشاره كردیم و در این جا به ذكر نمونهای دیگر از این حمایتها كه همانا حمایت و كمك ویژه فرشتگان الهی است، اشاره میكنیم . این نیروها را خداوند به یاری استقامتگران در مسیر الهی میفرستد; همان گونه كه میفرماید: «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائكة» . (19) 5 . در مقابل میبایست نیروی درونی متمایل به شر، از سوی نیروی بیرونی حمایت میشد كه همان طور گفته شد، شیطان بهترین گزینه برای این ماموریت تشخیص داده شد . 6 . از آن چه گذشت روشن میشود كه گرچه شیطان خود موجودی شر است، اما وجود آن در كل نظام هستی، امری خیر محسوب میشود; زیرا اوست كه باعث رسیدن انسان به كمال، در كشاكش جدال درونی او میان حق و باطل میشود . ج) شیطان 1 . شیطان كه توصیف گر هر موجود متمردی است، تبلور اولیهاش در ابلیس بود كه به تصریح خداوند، از جنیان به شمار میرفت . «كان من الجن ففسق عن امر ربه» . (20) 2 . جن همانند انسان، موجودی مختار است كه هدف از آفرینش او، چون انسان، رسیدن به كمال از راه معرفت و عبادت میباشد «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» . (21) 3 . ابلیس با اختیار خود مدت طولانی به عبادت خداوند پرداخت تا جایی كه خداوند او را در میان فرشتگان خود قرار داد . حضرت علی (علیه السلام) این مدت را شش هزار سال میداند كه معلوم نیست آیا از سالهای دنیوی استیا اخروی . (22) كه هر روز آن، برابر با هزار سال دنیوی است «فی یوم كان مقداره الف سنة مما تعدون» . (23) 4 . شیطان با اختیار خود و به دنبال قیاسی باطل كه خداوند او را از آتش آفریده و انسان را از گل و آتش برتر از گل است و من برتر از اویم «قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین» . (24) تكبر ورزید و از فرمان خدا برای سجده بر آدم، سرپیچی كرد كه این فرمان، خود نوعی امتحان برای این موجود مختار بود و با اختیار مسیر شر، این موجود به ظاهر آسمانی، به ورطه سقوط كشانیده شد و از درگاه قدس الهی و همراهی با فرشتگان به پایین رانده شد تا به همگان نشان داده شود كه لازمه اختیار آن است كه مختار همیشه در حالتبیم و امید به سر برد و هیچ گاه از خود مطمئن نباشد و همیشه از ذات الهی استمداد كند . 5 . خداوند عادل است و ذرهای ظلم روا نمیدارد و اجر عمل هر كس را حتی زیادتر از آن چه كه استحقاقش را دارد، میدهد . ابلیس نافرمانی كرد و از در مقابله با خداوند در آمد و واضح است كه چنین موجودی نمیتواند در بهشت جای گیرد; اما از سوی دیگر او مقدار زیادی عبادت كرد و خداوند به مقتضای عدلش، باید پاداشی برای آن در نظر گیرد . و این پاداش طبیعتا پاداشی دنیوی است و چه عادلانه است كه این پاداش، خواسته خود شیطان باشد كه در راستای بهرهگیری او در رسیدن به هدفش - كه همانا اغوا و فریب نوع آدم است - مورد نیاز او میباشد . درخواستباقی ماندن و طلب امكاناتی برای به گمراهی كشاندن انسانها نیز از خواستههای او بود كه در روایات به آن اشاره شده است . (25) 6 . با اجابتخواستههای شیطان از سوی خداوند بود كه او تهدیدهای خود را بیان كرد و سخن از فریب نوع آدم و نشستن بر سر راه مستقیم خداوندی و كشاندن انسانها به بیراهه از راه وعده و فریب و آرزوهای طولانی و ... را داد (26) و خداوند در مقابل تهدید كرد كه جهنم را از پیروان او پر خواهد كرد . «لمن تبعك منهم لاملان جهنم منكم اجمعین» (27) و از شیطان خواست تاهر چه در توان دارد، به كار گیرد تا بندگان خالص خداوند از ناخالصان شناخته شوند «و استفزز من استطعت منهم بصوتك و اجلب علیهم بخیلك و رجلك و شاركهم فی الاموال و الاولاد و عدهم (28) ; و لغزش ده هر كس را كه توانی با آوازت و فریاد زدن برایشان با سواران و پیادگانت و در مالها و فرزندان آنها شریك شو و به آنها وعده بده» . 7 . در پایان توجه به دو نكته لازم است . اول آن كه شیطان تنها قدرت فریب كسانی را دارد كه خود با اختیار ولایت او را بپذیرند و در تحتسرپرستی او درآیند . «كتب علیه انه من تولاه فانه یضله و یهدیه الی عذاب السعیر» (29) و «انما سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشركون» (30) و به گفته خود، بر بندگان مخلص خداوند، هیچ تسلطی ندارد «الا عبادك منهم المخلصین» . (31) خداوند نیز در آیات متعدد این سخن را تایید كرد و بندگان خاص خود را از شمول وسوسههای شیطانی به دور دانسته است «ان عبادی لیس لك علیهم سلطان» (32) زیرا این بندگان با اختیار خود، مسیر الهی را انتخاب نمودند و با اتكا به وعدههای الهی، خود را از وساوس و فریبها و وعدههای شیطانی به دور نگه داشتهاند . نكته دوم: شیطان هیچ گونه تسلط تكوینی بر انسان ندارد; زیرا موجودی هم عرض انسان است و خداوند نیز به او قدرت تسلط تكوینی نداده است و طبق آیات قرآنی، قدرت او تنها در محدوده وسوسه است كه آن را از راههایی همچون وعدههای دروغین و وسوسه برای كشاندن انسان به فحشا «الشیطان یعدكم الفقر و یامركم بالفحشاء» (33) و زینت دادن كارهای زشت «لازینن لهم فی الارض» (34) ; انجام میدهد . جالب آن است كه پس از آن كه انسان با وعدههای او فریب خورد، شیطان از او بیزاری جسته او را به جای خود رها میكند «كمثل الشیطان اذ قال للانسان اكفر فلما كفر قال انی بریء منك» (35) . مسئله جالبتر این كه در روز قیامت كه پیروان شیطان او را به سبب فریب خود مورد ملامت قرار میدهند، او به صراحت اعلام میدارد كه تنها كار من وعدههای خلاف واقع بود كه شما آن را باور كردید و به وعدههای الهی اطمینان نكردید; بنابراین شما حق ملامت مرا ندارید و باید خود را ملامت كنید و در اینجا نه من میتوانم فریادرس شما باشم و نه شما میتوانید كمكی به من میكنید . «و قال الشیطان لما قضی الامر ان الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فاخلفتكم و ما كان لی علیكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسكم ما انا بمصرخكم و ما انتم بمصرخی» (36) . آری به همین جهت است كه خداوند كید و مكر شیطان را در مقابل ریسمانهای محكم الهی، ضعیف شمرده است «ان كید الشیطان كان ضعیفا» (37) . ولی انسان نیز موجودی ضعیف است . «و خلق الانسان ضعیفا» (38) و جز با اتكال به قدرت الهی، در انتخاب مسیر خیر و حركت در آن، راه به جایی نمیبرد . نكته پایانی این كه وسوسهگری شیطان پس از رویگردانی انسان از ندای فطرت و الهامات رحمانی است و چنین كسانی كه با اختیار و انتخاب خود، كفر ورزیدند; قابلیت محبت و همراهی با پاكترین انسانهای روی زمین را از دست دادهاند سزاوار آن هستند كه به وسوسههای شیطانی گرفتار شوند . و این خود نوعی مجازات الهی نسبتبه آنان در همین دنیا میباشد; «ا لم تر انا ارسلنا الشیاطین علی الكافرین تؤزهم ازا; آیا ندانستی كه ما شیطانها را بر كافران گماشتهایم تا آنان را شدیدا تحریك كنند .» (39) پینوشت: 1 . ذاریات (51): 56 . 2 . انبیاء (21): 26 و 27 . 3 . انسان (76): 3 . 4 . انسان (76): 2 . 5 . همچنین مراجعه شود به محمد (47): 31; انبیاء (21): 35; بقره (2): 155; كهف (18): 7; انعام (6): 165; هود (11): 7; ملك (67): 2، فجر (89): 15 و ... . 6 . مؤمنون (23): 114 . 7 . روم (30): 30 . 8 . یونس (10): 35 . 9 . شمس (91): 28 . 10 . حجرات (49): 7 . 11 . مؤمن (40): 56 . 12 . با استفاده از المیزان، ج 12، ص 159 . 13 . ابراهیم (14): 12 . 14 . بقره (2): 30 . 15 . سبا (34): 21 . 16 . ص (38): 72 . 17 . انشقاق (84): 6 . 18 . یوسف (12): 54 . 19 . سجده (32): 31 . 20 . كهف (18): 50 . 21 . ذاریات (51): 56 . 22 . نهجالبلاغه، خطبه 192 . 23 . سجده (32): 5 . 24 . ص (38): 76 . 25 . المیزان، ج 8، ص 61، به نقل از تفسیر قمی از امام صادق (علیه السلام) . 26 . اعراف (7): 16 و 17; سوره حجر (15): 40 . 27 . اعراف (7): 18 . 28 . اسراء (17): 67 . 29 . حج (22): 3 . 30 . نحل (16): 100 . 31 . ص (38): 84 و سوره حجر (15): 39 . 32 . حجر (15): 42 . 33 . بقره (2): 272 . 34 . حجر (15): 39 . 35 . حشر (59): 16 . 36 . ابراهیم (14): 27 و 28 . 37 . نساء (4): 76 . 38 . نساء (4): 28 . 39 . مریم (19): 83 .http://www.islamshia-w.com/Portal/Cultcure/Persian/CategoryID/8702/CaseID/96056/71243.aspxوhttp://bayadbedanim.tebyan.net/default.aspx
چهارشنبه 27/7/1390 - 12:17
طنز و سرگرمی
آگهی بیسابقه
قابل توجه اقشار مستضعف
زندگی در ولنجك را تجربه كنید
خانه ویلایی با 3000 متر زیربنا، چشمانداز رو به كوهستان، استخر، سونا، جكوزی، نما و كف تمامچوب، سرویس ویژه ایتالیایی و ...، كارگر نظافتچی استخدام میكند.
منبع: وبلاگ چشمک
http://chesmak.tebyan.net/default.aspx
شنبه 23/7/1390 - 14:38
طنز و سرگرمی
دانی كه چیست دولت؟ دیدار یار دیدن
در كوی او گدایی بر خسروی گزیدن
از جان طمع بریدن آسان بود، ولیكن
از دوستان جانی مشكل توان بریدن
ای صاحب فال! بدان و آگاه باش كه آیا میدانی كه دولت عبارت از چه چیز میباشد؟ دولت عبارت از این است كه دیدار یار و معشوق [شرعی و قانونی] خود را تماشا كنی و حتی اگر در كوچۀ آنها به تكدیگری هم مشغول شوی، بهتر از این است كه بیاو به مشاغلی از قبیل مدیریت و ریاست بپردازی. بدان و آگاه باش كه دوستی و رفاقت یك گوهر ارزشمند است كه باید از آن محافظت جدی بنمایی و حتی اگر دوستی داری كه خلاف و منحرف و جانی است، نباید از او ببری، بلكه باید مثل دوقلوهای به هم چسبیده به او بچسبی و به حرف هیچكس هم گوش ندهی
منتشرشده در روزنامه روزگار و وبلاگ چشمک
http://chesmak.tebyan.net/default.aspx
شنبه 23/7/1390 - 14:37
طنز و سرگرمی
سحر بلبل حكایت با صبا كرد
كه عشق روی گل با ما چهها كرد
از آن رنگ رخم خون در دل انداخت
وزان گلشن به خارم مبتلا كرد
غلام همت آن نازنینم
كه كار خیر بی روی و ریا كرد
ای صاحب فال! بدان و آگاه باش كه دیشب آقای بلبل شروع به تعریف كردن داستان و حكایت با خانم صبا (مشاور خانواده) كرد و در ضمن حكایت گفت كه عشق صورت خانم گل با او چه كرده و چه به روز او آورده است. آقای بلبل به خانم صبا گفت كه خانم گل از طریق رنگ صورتش دل او را خون كرده و با وجود آنكه دارای باغی وسیع است، اما او را به خار (از بیماریهای واگیر) مبتلا كرده است. ای صاحب فال! بدان و آگاه باش كه بعضی از آدمها هستند كه كار خیر انجام میدهند و انشاءالله اجرشان با ربالعالمین است. اما از این دسته بعضیها هستند كه كار خیر را از روی روی و ریا انجام میدهند و بعضیهای دیگر هستند كه كار خیر را بدون روی و ریا انجام میدهند. من غلام این دسته دوم هستم.
منبع :وبلاگ چشمک
http://chesmak.tebyan.net/default.aspx
شنبه 23/7/1390 - 14:33
مهدویت
پرسش: طبق احادیث معتبر اهل بیت، هر کدام از امامان علیهم السلام با شهادت از دنیا رفته¬اند. حال حضرت حجت پس از اینکه تمام دنیا پر از عدل و صلح شد چگونه به شهادت خواهد رسید؟ پایگاه حوزه7288-5، 7288-5 پاسخ: در اینکه آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چگونه از دنیا خواهد رفت، روایات مختلفی نقل شده است.در برخی از روایات آمده است که آن حضرت مدتی حکومت میکند سپس وفات مینماید و مسلمانان بر او نماز میگذارند[1]و در بعضی از روایات آمده که امام حسین علیه السلام بر او نماز میخواند. از بعضی روایات دیگر استفاده میشود که مرگ آن حضرت طبیعی نخواهد بود و به دست بعضی از جنایتکاران به شهادت میرسند.[2]بررسی و قضاوت در این امر مبتنی بر دو مسئله است:[3]1- آیا تمام امامان معصوم شهید میشوند؟ یا امکان دارد بعضی از ائمه (ع) به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشند، در فرض اول دلیل و مستند آن چیست؟2- اگر پذیرفتیم که ائمه دیگر همه به شهادت رسیدهاند، نسبت به امام زمان(عج) چه خواهد شد؟ اجل طبیعی یا شهادت؟[4]بدون تردید امامان معصوم تا زمان امام عصر(عج) همگی معاصر با سردمداران پلید و حاکمان قسی القلب و خون آشام بوده اند، آسایش و آرامش نداشته اند. اما اینکه تمام آن بزرگواران به شهادت رسیدهاند و یا برخی از آنان به مرگ طبیعی از دنیا رفتهاند، بین علمای شیعه نزدیک به زمان معصوم اختلاف است.شیخ صدوق(ره) که از علمای برجسته و بزرگ شیعه است، بر این باور است که: «همه معصومین (ع) به اجل غیر طبیعی از دنیا رفتهاند...کسی که چنین عقیدهای نداشته باشد از ما نیست.»[5]شیخ مفید(ره) که او نیز از بزرگان و برجستگان علمای شیعه است، در مورد ائمه بعد از حضرت امام رضا «ع» تشکیک نموده و فرموده است: راهی برای اثبات این که آنان به شهادت رسیدهاند در دست نیست.علامه مجلسی(ره) پس از آنکه نظر شیخ مفید را مورد نقد و بررسی قرار میدهد، مینویسد: «با توجه به اخبار فراوانی که مبنی بر شهادت ائمه (ع) در دست است و نیز نمونههای خاصی که در برخی از آنان وجود دارد، نمیتوان روایات مبنی بر شهادت ائمه (ع) را نفی کرد. البته در مورد حضرت علی و حضرت فاطمه تا علی بن موسی علیهم السلام، دلیل قطعی بر شهادت آنان داریم و در دیگر ائمه (ع) چنین قطعی نداریم، اما دلیلی بر نفی آن هم نداریم.»بزرگانی که به شهادت همه امامان معصوم علیهم السلام به دست جنایت کاران قائل هستند، مانند صدوق(ره) دلایلی دارند که از آن جمله روایت منقول از امام رضا علیه السلام است که فرمود:«ما منا الا مقتول» هر یک از ما مقتول (در راه خدا) خواهند شد.و در روایت امام مجتبی علیه السلام آمده است: «ما منا مسموم او مقتول» هر یک از ما به زهر یا به شمشیر کشته خواهد شد.[6]با توجه به نکات بیان شده، روشن شد که اگر نظر مرحوم شیخ صدوق را بپذیریم و به روایات نقل شده پایبند باشیم، امام زمان(عج) هم مانند ائمه قبل از آن حضرت، بدست جنایتکاران به شهادت می رسند.[7]اما اینکه فرمودهاید: «در عصری که پر از عدل و داد است چه کسی ایشان را به شهادت میرساند» باید گفت که: دلیلی وجود ندارد که در آن دوره، مردم نتوانند گناه کنند و یا اصلاً گناهی توسط کسی صورت نپذیرد و پر شدن جهان از عدل در زمان حکومت امام زمان (عج)، بمعنای غالبیت عدل و گسترش آن است. همان طوری که در جایی که گفته میشود امام زمان(عج) بعد از پر شدن ظلم و فساد در زمین، میآیند، بمعنای شیوع و کثرت ظلم است نه اینکه انسانهای خوب و عادل در کره زمین پیدا نشوند. -------------------------------------------------------------------------------- [1] -بحار الانوار، ج 52، ص 383. [2] -تاریخ ما بعد الظهور، سید محمد صدر، ص 881. [3] -مجموعه مطالب فوق از کتاب چشم به راه مهدی(عج) ص 356-357 گرفته شده است. [4] -همان [5] -اعتقادات شیخ صدوق. [6] -کتاب چشم به راه مهدی، ص 359. [7] -همان، ص 360.منبع : حوزه http://www.hawzah.net
http://chesmak.tebyan.net/index.aspx
چهارشنبه 20/7/1390 - 17:5