• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 1863)
شنبه 19/11/1387 - 15:24 -0 تشکر 88397
این‌ها را نمی‌گویم که خیال کنی به مناسبت است

حالا این‌ها را نمی‌گویم که خیال کنی به مناسبت است و یادت برود که برای ما که با این لباس‌های خاکی عکس یادگاری کودکی‌مان را گرفته‌ایم، روز و ماه خیلی حرف‌ها دارد که نتواند بزند پیش لحظه‌هایی که هیچ وقت سر جایش نیست...

فرمانده.....فرمانده..بهمن بی‌امام ندیده‌ای...خرده نگیر که پشت خاک‌ریز نمی‌شود دوام آورد.. خرده نگیر که زیر خاک... این‌روزهای بی‌دوست..این‌روزهای بی‌ره‌بر..این‌روزهای بی‌همه‌چیز..همه از پشت سنگر سنگ می‌اندازند...خرده نگیر فرمانده...خرده نگیر..

یاسر..یاسر..پشت خط...انگار هروقت حرف می‌زنم دلم پشت خط‌ است... نگفته‌ام که صدایم همیشه می‌لرزد..نگفته‌ام که آقای کارگری آن‌روز مسابقات چقدر عصبانی بود که چرا صدایم می‌لرزد..نگفته‌ام که پشت‌خطم آقا..نگفته‌ام.. که تو...یک روز سرد کودکی پنهان شدی توی آسمان..پشت مه..زیر خاک..نگفته‌ام که از آن‌پس فراموشی بلد نیستم. نگفته‌ام که کم یادم می‌رود..نگفته‌ام که آن روز از قاب عکس به چشم‌هایت خیره‌ ماندم..تو پنهان شدی..دلم مرد.. که همیشه پشت خط دلیل می‌خواستم از رفتنت..نه عزیز.. من هیچ‌وقت به گوش نبودم و همیشه صدایم پشت خط گیر می‌کرد.. و حالا صدایم می‌لرزد که از طبقه‌ی چندم ساختمان اداره‌ی اماکن خواب‌ها آویزانم...یاسر..یاسر...

علمدار چندشب قبل خط را دور زد اما...اما...هیج کجا نشد که چند ورق هم سر خط باشم و بتوانم بنویسم...نه..تو بگو..کجا بنویسم قصه‌ی آن ساقی‌‌ را که ژسه دست‌ش می‌گرفت و خشاب‌ها را سر راه برای پشت‌خطی‌ها می‌گذاشت؟.. کجا بنویسم‌ قصه‌ی زهری که تو را از این دنیا برد و مرا بدحال زخم‌های کاری کرد..کجا بنویسم قصه‌ی آن‌سرزمینی را که با خودت بردی و من تمام‌ش را..جابه‌جایش را .. گریه‌ کردم بعد از تو..و تو را به پلاک به پلاک این خاک قسم دادم که برگردی..اماما...

و تو که بی‌بهانه آسمان را فهمیدی..تو که گوشه‌گوشه‌ی ذهنت دهلاویه سماع می‌کند..تو که کربلای پنج.. تو که نماز خاک دو کوهه را می‌فهمی..تو که سرمست بودی به وعده‌ی متی ترانا و نراک..تو که آن اتفاق ساده را فهمیدی..تو که فهمیدی امام دل‌بستن‌ها را..تو که فهمیدی کسی را که دل از ما برد و روی اما آن‌طرف خط..تو که فهمیدی کتب علی نفسه رحمه...تو که فهمیدی پیراهنت حالا آن‌ور مرز روی دست می‌رود..تو که عکس امام را آن ور فاو جا گذاشتی..تو که بدنت پشت شلمچه جا ماند..تو که می‌دانی خط وقتی خط است که آخرش ....تو.....حالا به بهانه‌ی سی‌سال.. صدای سلام خدا را می‌شنوی؟!

منبع :

http://atraxia.blogspot.com/2009_02_01_archive.html#8931736529481180102#8931736529481180102

 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.