بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای حاج غلامحسین یزدان پناه نقل می کردند: شیخی از اهل منبر، خیلی مشتاق دیدن آقای مجتهدی شده بود، تا اینکه متوجه میشود آقا در منزل آقای حاج حسین مینایی بسر می برند. وقتی به آنجا میرود و میخواهد وارد خانه گردد، یکمرتبه آقا ازدر دیگر خانه خارج می شوند، آقای مینایی بطرف آقا دویده و به ایشان می گویند، این شیخ خیلی مشتاق دیدن شماست و مدتهاست می خواهد شمارا ببیند.
آقا می فرمایند: او می خواهد مرا ببیند. اما من نمی خواهم اورا ببینم.
وقتی آقای مینایی علت آنرا سوال می کنند، آقا می فرمایند:
50 سال است بر روی منبرها روضه حضرت سیدالشهدا(ع) را می خواند اما تاکنون پلکهای چشم خودش تر نشده است و سپس آقا از آن محل می روند. وقتی آقای مینایی کلام اایشان را برای آن شیخ بازگو می کنند، او تصدیق می نماید.
چشم گریان به عزای تو به هر کس ندهند
اهرمن را شرف داشتن خاتم نیست