در همان تاریخ یکی از بیماران دکتر مقارهای که زایمان او در منزل انجام شده بود دچار تب و عفونت شدید پس از زایمان شد. تب او بسیار بالا و دچار حالت عصبی و روانی شدید هم گردیده بود. داروهای موجود در آن زمان، در او اثری نکرد، نامبرده به فکر تزریق پنی سیلینهای اهدایی مایر میافتد، روز جمعه بود و دسترسی به دکتر صالح ممکن نبور، با توجه به کلید گاو صندوق که نزد او بود ۵ عدد پنی سیلین را بر میدارد و آماده تزریق به بیمار ذکر شده میگردد.
مشکل در ان موقع ۲ مسئله بود:
۱- یخ برای نگهداری پنی سیلین حل شده
۲- فرد تزریق کننده
در آن زمان یخ در تهران کمیاب بود و دسترسی به آن برای همگان میسر نبود. یخ طبیعی از یخچالهای شهر در تابستان به وسیله دکانداران و الغهای دوره گرد به فروش میرسید و فقط در تهران یک کارخانه کوچک یخ سازی وجود داشت که یخ تولیدی خود را به مغازههای خیابان استانبول میفروخت. بنابراین استاد با سختی و مشکل یخ را تهیه میکند و برای تزریق کردن، فردی از بستگان خود را که کمی به مسائل پزشکی آشنایی داشت تعلیم و آموزش میدهد. دکتر مقارهای به اتفاق آن فرد برای تزریق، شب را در منزل زائو میماند و تزریقات هر ۳ ساعت به ۳ ساعت انجام میگیرد. فردا صبح تب ۴۰ درجه بیمار پایین میآید و به ۳۸٫۵ درجه سانتی گراد میرسد و به تدریج با ادامه تزریقات حالت عفونی برطرف و وضعیت عصبی – روانی بیمار هم بهبود مییابد.
دکتر مقارهای هم طبق قولی که به مایر داده بود گزارش تزریق پنی سیلینها را با شرح حال بیمار و نتیجه و موقعیت کاملی که از این راه کسب شده بود به او میدهد.
خیابان ناصرخسروی تهران در سالهای مقارن با جنگ جهانی دوم