باز محرم شد و دلها شکست از غم زینب دل زهرا شکست
باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست
صد شکر که در دفتر اعمال زندگیمان ورود به محرمی دیگر رغم زده شد . که بی تردید نجات است و معرفت برای ما ...
چنان خوان نعمتی که بعید است کسی بی نصیب باشد از الطاف ولایت
و خوشا به حال دلهای سوخته
خوشا بر نفس های منتظر برای ورود به محرمی دیگر و بر تن کردن لباس عزای دیگر
که بی گمان سفینه النجات است در دنیا و اخری
***********************************
زبان به کلام باز کردن و قلم به دست گرفتن برای نوشتن از اباعبد الله (ع) و واقعه عظیم کربلا بس دشوار است
و سنگین...الکن می کند انسان را چونان دیدن ضریحش برای اولین بار...
اما افتخاری است که در طول تاریخ نصیب جان های پر ارزش شده است. در فکر نوشتن بودم که با متنی از
شهید آوینی مواجه شدم
آنچنان زیبا و عمیق که تصمیمم را برای نوشتن تبدیل کرد به نقل کردن ...
********************
ای دل تو چه می کنی؟ می مانی ؟ یا می روی؟
و تو ای آنکه در سال 61 هجری هنوز در ذخائر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه
بشریت پای به سیاره زمین نهاده ای ...
نومید مشو که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی!
که تشنه خون توست ...
تا تو زنخیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حصین لازمان و
لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان خود را به قافله سال 61 هجری برسانی و در رکاب امام عشق
به شهادت رسی ...
شهید آوینی
این محرم عجیب دلمان برای امام حاضر(عج) تنگ می شود.
به تعجیل در فرجش دلخوشیم با صلوات ..
و
التماس دعا