رهیافتی آشتی جویانه
ثمره واقعی علوم تجربی و دانش بشری در کنه واقعیت و حقیقت هستی درک حضور نیرویی قادر و متعال در تمامی عرصه های مادی و اجزاء آن است لکن استمرار بداندیشی نسبت به ماوراء در حیطه تفکرات انسانی که از وجوه مختلف گرایشات او سرچشمه می گیرد خواهان آن است که این ثمره را از علم بستاند و وجهه ای تحت سیطره خود به او عطا نماید و چون حیوانی دست آموز به او امر و نهی کند لکن این غفلت بزرگ سبب شده است تا مسیر کشف مشخصات ماده و ارتباط آن با معرفت بشری را مورد خدشه قرار دهد.
درک این حقیقت که ظرف زمان و فضا و مفهوم حرکت تنها مقولاتی نیستند که جهان را تشکیل داده اند و اینها تنها محملی برای حقایق برتر و ظریف تر و دقیق تر در سیر بی نهایت است که فاصله میان ارتباط امیال بشری با درک حقیقی عالم طبیعت را مشخص می نماید.
دین از ابتدا حیطه معرفت بشری را به سر تعظیم فرود آوردن در مقابل عظمت خلقت دعوت می نماید که ارتباط مستقیم با اراده و اختیار او دارد و علم مسیر شناخت این انقیاد و تعظیم و کرنش در مقابل یگانه عظمت عالم را به طور غیر اختیاری ندا می دهد و تنها در حوزه ادراک از اختیار محض برخوردار است. با تأسف در بسیاری از مواقع حقیقت موجود در ماده و طبیعت قرین نگون بختی بسیاری از متفکران طبیعی شده است.
با تمامی این احوال اگر بخواهیم تعریفی از رابطه میان موجودات و انسان در نظر بگیریم باید بگوییم که بشر مقهور نیرویی رویین تر از ماده در مسیر حرکت زندگی است که نتایج حیات را با مضامین عمل و تفکر او در آمیخته است و از مشخصات این امر خلع و انفکاک از جسم و عوارض آن خواهد بود. به عبارتی، نفی تعلق قلبی به هر پدیده مادی در حیات دنیایی سبب می شود تا عقلانیت انسان مسیر صحیح را بیابد و معرفت بشری به وسیله دین در مسیر ساحت های درونی حیات به فرایندهای طبقه بندی شده معرفت دست یابد.
لکن شق ثالثی از معرفت برای انسان امروز قابل ارائه است که دستیابی به آن و حرکت در مسیر آن می تواند فتح بابی برای ارتباط انسان با خدا باشد. این مسیر همان جهتی است که انسان در نهاد خود با آنها آشنایی دارد و به عبارتی مفطور آنهاست. درک مفاهیمی چون جاودانگی، سعادت، خوشبختی، مطلق گرایی، تمامی این شاخصه ها در حقیقت مطلوبات انسانی هستند که علی رغم عدم تصریح آنها توسط علم تجربی این امور ساختار کلی تحقیقات و پژوهش را در عرصه علوم طبیعی به عهده دارند. با وجود این علم تجربی برای درک این مقولات باید دو امر را مد نظر قراردهد. و گر چه شناسایی این دو امر کاری بس دشوار است تنها قرار گرفتن در مسیر و عدم انکار مبانی تجردّ که ماده و جهان طبیعت را تدبیر می کنند سبب می شود تا به مفاهیم خاصی دست یابد که ارتباط مستقیم با آرامش درونی او دارد:
اول آنکه کشف نظام رابطه ای میان هسته های مرکزی عالم طبیعت با دیگر مضامین فیزیکی است.
دوم آنکه با جهت یابی حرکت ذرات و اجزاء اولیه ای که با استفاده از فناوری قابل مشاهده اند از طریق منابع اصلی معرفت می توان به یک قانون کلی دست یافت.
به عبارتی حرکت مواد اولیه جهان که در حال تجزیه اند چه جهتی را دنبال می کنند؟
آیا اتم و نوترون و پروتون آخرین ایستگاه حتمی جهان ماده اند یا مقیاسهای اندازه گیری توان تجزیه نمودن آنها را ندارند؟
بهر ترتیب، این حلقه مفقود معرفت شناسی درکش و قوس حوادث عالم کجاست؟
و اساساً آیا می توان حقایق عالم را از این طریق کشف نمود یا باید به راهکارهای دیگر تمسک نمود؟
آیا توسعه معرفت بشری بر اساس فرآیندهای تعریف شده توسط علم می تواند انسان را به جایی برساند؟
جهان بینی های موجود در دنیا می توانند تصدیقات علمی در رابطه با ثبات و تغییر را در مفاهیمی برتر از عینیات خارجی نهادینه نمایند؟
پاسخ منصفانه به هر یک از سؤالات فوق نظام شرک آلود و انکار پروری را از ساحت تفکر و اندیشه و پژوهش خواهد زدود.
فناوری در علوم تجربی امروز نسبت به وارد شدن در حیطه عملی تأثیرات پدیده ها از منابع درونی انسان، بی میل نیست و شالوده راهکارهای ارائه شده به همین دلیل سازمان یافته است لکن ژرفای عمیق و دقیق و تنگناهای غیر قابل باور در این عرصه هر فرایند علمی را به نحوی به دنبال توجیه منطقی و سازوکاری طبیعی می کشاند و در بسیاری مواقع مجبور به عقب نشینی می نماید. جهل ناشی از کوچکترین اجزاء تنها همین عالم طبیعت به قدری انسان را رنجور نموده است که شبکه های اطلاعاتی و فناوری موجود در جهان مسئولیتی جز انباشت این اطلاعات مجهول و مبهم ندارند.
بدین ترتیب کلی ترین نمادهای عینی تکنیک و فناوری در جوامع پیشرفته انسان تنها می توانند انبوهی از این مجهولات موجود در بطن مواد و ترکیبات و مجاری جهان را بدون آنکه با حوادث موجود و پدیده ها کوچکترین ارتباطی بدهند جمع آوری نمایند؟ و از این رو سؤالاتی از قبیل اینکه ماده چیست؟ رویدادها و حوادث در درون ماده به چه دلیلی اتفاق می افتد؟ چرا سیارات حرکت می کنند؟ طبیعت اشیاء چیست؟ حواس انسان چه رابطه ای با نظام طبیعی عالم دارد؟ انطباق این دو (مدرَک و مدرِک) در کجاست و چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ کماکان در ابهام است.
بزرگترین کشف قرن بیستم چه بسا در حیطه نظری علم نظریه نسبیت انیشتین بوده است که (ثابت می کند که اگر حرکات را معلول نیروها بدانیم این نیروها به لحاظ کمیت و کیفیت برای نُظّار که با سرعتهای مختلف حرکت می کنند مختلف است به علاوه برای تمام ارقامی که نُظّار مختلف برای آن نیرو به دست می آورند می توان به یک اندازه دعوی صحبت نمود.(4)
در حالی که این نظریه در برخورداری از مراتب عقلانی و فلسفی نیاز به تعامل فکری و اندیشه ای خاص دارد برای علم ثقیل است که ارتباط مفاهیم ذهنی را با اشیاء واقعی خارج به نحو فلسفی تبیین نماید لکن این حقیقت اجتناب ناپذیر است که علم بدون دستاوردهای فلسفی و مفاهیم نظری مبتنی بر دین در گرداب دور و تسلسل گرفتار خواهد شد. چنانکه هم اکنون به این مسئله نزدیک شده است.
فهم این حقیقت که ذرات عالم رهیافتی برتر از نتایج و آثار یکسان معاملات و قواعد ریاضی را دارند که علاوه بر توصیف شبکه ترتّب حوادث و داده ها و نتایج قابل تحقیق از ژرفای بسیار عمیقی در حیطه ارتباطات تکوین گونه برخوردارند امری است که بر پایه قواعد کلی آفرینش و نظام خلقت تعبیه شده است و همین امر باعث کدورت خاطر عالمان اندیشمند تجربه و مشاهده خواهد شد.
بنابراین جستجو درباره اینکه حرکت طبیعت مکانیکی است یا ارگانیکی؟ و یا بر اساس فیزیک کوانتوم طبیعت با استفاده از حداقل مقدار قابل انتقال انرژی حرکت می نمایند.(5)
تعاریفی بر محور تسهیل در فرایند انتقال مفاهیم علمی و ارتباط با اشیاء است و نمی توان آنها را به عنوان دستاوردهای علمی و شاهکار فناوری تلقی نمود بلکه دلایل حرکات پدیده ها در چارچوب نظری آن نهفته است که مددرسان اندیشه تعقلی انسان در مباحث ماوراء ماده خواهد بود. چرا که هرگاه ارتباط تعاملی پدیده از قالب مکانیکی و بعضاً ارگانیکی خارج شود لاجرم در ورطه علوم نظری و فلسفی و به طور جدی در مبحث شهودات عرفانی وارد خواهد شد.
بنابراین ارتباط ظاهر اشیاء با جزئی ترین ذرات عناصر را در قالبی فراتر از ترکیبات و فعل و انفعالات صرف و یکسان نمودن آثار آن باید جست. در مباحث فلسفه اسلامی علیرغم تصویر صحیحی که از مفهوم علیت در یک قاطعیت مطلق و قانون مند در انعکاسات معانی دارد در بسیاری از مواقع عرصه حضور آن معانی را به مقولات برتر از فرایندهای علی و معلولی محول می سازد تا در مقام ارتباط و حفظ شأن خود و عدم تعارض با علوم دیگر تن به نوعی اشراق و لطافت تجرد یافته دهد (6) این امر دقیقاً همان است که در علم و فناوری باید مفاهیم را به مدد یافته ها و یا حدسیات عینی خود فرستاد تا از جلوه های اندیشه در قالب علوم عقلی و معرفتی نیز بهره مند گردد.
علوم در زمینه قضایای امکانی یعنی آنچه که بر پایه مشاهده و آزمایش بنا شده است می تواند به حرکت خود ادامه دهد لکن شروط لازم برای کشف یک ویروس و یا پادزهر به منظور مقابله با یک ناهنجاری در جسم در نوعی احترام به قوانین آفرینش نهفته است این روش به طور مشخص در ناهنجاریها و رفتارهای انسان ریشه دارد که می باید از طریق تحقیقات بدان نایل آمد.