بررسی روشها و تاکتیک ها و راهبردهای صهیونیسم بین الملل در مهندسی افکار عمومی از طریق سینما
بسم الله الرحمن الرحیم
لتجدن اشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود و الذین اشرکوا…
«به درستی و قطعا که شدیدترین دشمنان مومنین از میان مردم جهان را یهودیان و مشرکان خواهی یافت» (مبارکه ۸۲ از سوره مائده)
مقدمه:
شناخت صهیونیسم جهانی و توطئههای آن، امروز یکی از ضروریات است.
چه این که صهیونیسم اکنون در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی با صرف هزینههای هنگفت، دارای قدرت پنهانی است که ادارة امور آن کشورها را به دست گرفته است. (۱)
غولهای رسانهای جهان ، سینما ، کارخانجات تسلیحاتی ، شرکتهای تجاری و صنعتی ، بانکها ، دانشگاهها ، مراکز فرهنگی و بسیاری دولتهای جهان از مواردی است که رد پای سرمایهداران صهیونیست در آن به وضوح مشاهده میشود.
در این جزوه بر آنیم تا رابطة صهیونیسم و سینما را بررسی نماییم.
در جزوه های قبلی به تفصیل و بااستناد به متون مذهبی و رسمی یهود در مورد انحرافات در دین یهودیت و کتب مقدس آن صحبت کردیم و پروتکلها را هم از نظر گذراندیم. بعضی در حجیت پروتکلها خدشه می کنند.
ما خواهیم گفت که اولا استدلالها و مؤیدات و عملکرد عینی صهیونیسم و یهود را هم نظاره گر هستیم و برای اثبات وجود برنامه های مدون اینها برای تسخیر جهان می توان حتی با صرف نظراز پروتکلها به اعترافات رهبران مذهبی یهود و عملکرد سیاسی صهیونیستها در فلسطین اشغالی و سایر نقاط دنیا و سایر کتابهای مستند آنها چون تلمود و تورات و و قباله (کابالا) و نامه های رهبران آنها و فیلمها و کتابها و روزنامه ها و مجلاتشان در کشورهای مختلف استناد کرد. به علاوه در این زمینه می توان به محتویات کتاب «کاهال» که در صحت استنادش خدشه ای نیست مراجعه کرد و برنامه های وحشتناک آنها را برای تسخیر دنیا پیگیری کرد. در هر صورت باید هوشیاری خود را حفظ کنیم.
برای بررسی نفوذ صهیونیسم بر رسانه بسیار مهم سینما که صهیونیستها آن را ساحل نجات خود میدانند لازم است که ابتدا تعریفی از صهیونیسم و شیوه های نفوذ آن در جهان مسیحی غرب داشته باشیم تا در کاین نکته که حدود۹۰% سینمای آمریکا (هالیوود) یهودی– صهیونیستی است برایمان راحت تر شود. قطعا چون در این رسانه شیوه های تبلیغی – روانی برای تأثیرگذاری بر مخاطب اتخاذ می شود باید آشنایی اجمالی با روشهای جنگ روانی هم داشته باشیم و تاریخچه هالیوود را هم بدانیم تا بتوانیم بحث سینما و صهیونیسم را موشکافانه تر بررسی کنیم. انشاءا… تا آخر ما را همراهی خواهید کرد تا بتوانیم خود را از جادوی سینمای معاصر برهانیم و از قید کید سامری عصر مدرنیته و ولایت طاغوت در امان بمانیم و بتوانیم سرباز خوبی برای امام عشق آخر الزمان باشیم.
البته توجه داشته باشید که در این جزوه خطوط کلی نقد فیلمهای صهیونیستی داده شده که قابل بسط و تعمیم است و مجال ضیق ما اجازه نمی دهد که تمام آثار را به نقد بکشیم بلکه این انتظار از شما خواننده فهیم و فرهیخته است که خودتان با تعمق و تأمل در آثار سینمایی – تلویزیونی و سمبلهای صهیونیستی پیام زهرآگین آنها را بشناسید و ساحت اندیشه خویش را از سم آتشین این تیرهای شیطانی برهانید و دیگران را هم در این راه مقدس همیاری کنید.
صهیونیسم و یهود:
«صهیونیسم» پدیده ای سیاسی و تفکری افراطی برگرفته از دین یهود است. صهیونیسم نماد نژادپرستی یهود است. این جنبش ، حرکت جدید خود را با عنوان صهیونیسم، در اوائل قرن نوزدهم، به دنبال موج یهود ستیزی (که به صورت ساختگی به وجود آمده بود) آغاز کرد. «صهیون» نام کوهی در جنوی غربی بیت المقدس (اورشلیم) است که ظاهراً آرامگاه داود نبی علیهالسلام در آن قرار دارد. واژة صهیون به تدریج سمبل عظمت یهود و سرزمین مقدس آنان شد. بنابر نظر صهیونیستها، یهودیان خارج از فلسطین، در تبعید زندگی میکنند و زندگی کامل فقط در آنجا ممکن است.
بنیانگذار جنبش صهیونیزم یک روزنامه نگار اتریشی به نام تئودور هرتصل (۱۸۶۰ – ۱۹۰۴) است. هرتصل با نوشتن کتاب «دولت یهود» نظریه خود را مبتنی بر لزوم ایجاد یک دولت یهودی در فلسطین عرضه کرد. هرتصل، صهیونیسم را از یک واژة مذهبی به یک استراتژی بلندمدت سیاسی تبدیل نمود ؛ و با طرح این نظریه ، عقیدة دیرینه و سنتی یهودیان را (مبنی بر انتظار ظهور یک پیامبر منجی و ایجاد دولت الهی در ارض موعود) زیر پا گذاشت؛ زیرا او خواستار دولتی سکولار در فلسطین بود. او معتقد بود با وجود فشارهای خارجی، یهودیان مجبورند ایجاد یک دولت ملی در فلسطین را بپذیرند و زندگی آرامی را در آنجا سپری کنند و بر اساس همین نظر، اشغال فلسطین آغاز شد…
اشغال بخشی از سرزمین فلسطین تا زمان اعلانِ تشکیل اسرائیل (۱۹۴۸) و گسترش تدریجی آن تحت پوشش جنگهای اعراب و اسرائیل (از جمله۱۹۴۸ و۱۹۶۷) نه تنها سبب اشغال کامل فلسطین شد بلکه موجب غصب بلندیهای جولان از سوریه ، صحرای سینا از مصر، قسمتهایی از اردن و بخشی از جنوب لبنان گردید. این تصرفات وجنگ عراق را می توان در راستای تحقق شعار از نیل تا فرات ارزیابی کرد که صهیونیستها با استناد به بعضی فرازهای کتاب مقدس این منطقه را ملک شخصی یهودیان دانسته اند.(۲) اما باید هوشیار باشیم که این شعار مقدمه ای برای تصرف تمام جهان است. البته در میان یهودیان هستند اندک منصفانی که با صهیونیسم مخالفند مثل بسیاری از هموطنان یهودی خودمان که قربانی توطئه های صهیونیسم بین الملل هستند یا گروههای ضد صهیونیسم. ( باید توجه کنیم بعضی مواضع ضد صهیونیستی هم برای خام کردن مخاطب بی اطلاع است ؛ باید اعمال افراد ملاک قضاوت باشد.)
نفوذ تفکرات یهود در مسیحیت:
۱-پولس یا پاولس قدیس ( Paulus Aziz) که به گفته کتاب مقدس (۳) از علمای یهود بود و از تهدید و کشتار پیروان مسیح علیه السلام هیچ کوتاهی نمیکرد و نام حقیقی او شائول بود، بعدها مسیحی شد و تاثیر عمیقی بر مسیحیت گذاشت و تثلیث ( سه خدایی ) را او در دین مسیح تعبیه کرد . به علاوه او روانشناسی « تسلیم محض » را هم وارد مسیحیت کرد که ایستادگی و استقامت را حتی در مقابل حکام جورهم غلط میدانست . روژه گارودی در آخرین کتاب خود ( Avons nous besoin de Dieu?) این سخنان پولس را عامل نهادینه شدن استعمار ودر خدمت ظا لمین قرار دادن مردم مسیحی عنوان می کند. پولس اختلافات زیادی با پطرس که جانیشن واقعی حضرت عیسی علیه السلام بود ، داشت که در کتاب مقدس به بعضی از این اختلافات اشاره شده است. امروزه قسمت اعظم انجیل به نامه های پولس اختصاص دارد و ازپطرس کمترسخن به میان آمده است.
۲- اواخر قرون وسطی و اوائل رنسانس(حدود قرن پانزدهم میلادی ) ، نهضتی در دل مسیحیت به وجود آمد که پروتستانیسم نام گرفت. این نهضت ـ که اکنون شاخهای از آیین مسیحیت محسوب میشود ـ به وضعیت موجود در مسیحیت معترض بود.
دقت در نوع نگرش مذهب پروتستان به جهان آفرینش ما را به این نتیجه رهنمون میسازد که این نهضت، نتیجة تفسیری یهودی از مسیحیت است که باعث به وجود آمدن تمدن کنونی در غرب شد. (۴) پایه گذار پروتستانیسم ( پیرایشگری ) مارتین لوتر ، به عقیده برخی یهودی بوده است مانند دایره المعارف یهود (۵) . او ضربه ویرانگری بر کلیسای کاتولیک وارد کرد وکلیسا اورا یک« نیمه یهودی » نامیده بود و یهودیانی چون آبراهام فاری سول او را یک یهودی « پنهان کار متجدد » میدانند و نو آوریهای اورا اقدامی در راستای بازگشت به یهودیت اعلام می کنند .
فردی چون آبراهام ب. الیزهالوی خاخام کابلاییست گفته که لوتر در پنهان خویش یهودی بود و تلاش می کرد مسیحیان را آرام آرام به یهودیت متمایل کند. (۶)
مارتین لوتر روانشناسی ذلت پذیر « تسلیم محض » را هم در مسیحیت نهادینه کرد و هرگونه مخالفت با نظامهای حکومتی ستمگر را هرچه قدر هم که انحرافی باشند ، عصیان و شورش علیه خداوند تلقی می کرد . او بحث « انتظار بهشت دنیایی »را که بسیار به عقاید یهودیان نزدیک است ، در مسیحیت تبلیغ کرد و نقش روحانیت را در تفسیر دین بسیار کمرنگ کرد و باعث شد تفاسیر بسیار انحرافی در مسیحیت به وجود بیاید ؛ تا حدی که امروزه مسیحیان صهیونیست یا پروتستانهای راست گرای افراطی (مثل بوش و هیئت حاکمه فعلی آمریکا) به وجود آمده اند که ارتباطات عقیدتی ، مالی ، سیاسی و امنیتی بسیاری با صهیونیست ها و یهودیان دارند (۷). البته لوتردر اواخر عمر مواضعی یهود ستیزانه گرفت تا خود را از ارتباط با یهودیان تبرئه کند ولی واقعیات زندگی و افکار و تعلیمات او به ما می فهماند که این مواضع هم از روی حیله و فریب بود .
۳-غلبه انسان بر خدا و ضعیف جلوه دادن خدا از مهمترین اصول جهان بینی یهود است که به برخی فقرات موجود در تورات تحریف شده بر میگردد. مثلا: اینکه انسان در مبارزه با خداوند پیروز میگردد(۸) یا اینکه خد اوند از وحدت مردم می ترسد(۹) یا مثلاً پشیمانی خداوند از کرده خویش (۱۰) . این جهانبینی بعد از رنسانس به اومانیسم (انسان پرستی) انجامید.
۴ – سکولاریسم (جدایی دین و دنیا) ناشی از تاریخ اجتماعی یهود است، چرا که در ابتدا پیامبران الهی، پادشاهان بنیاسرائیل بودند (مانند حضرت داود و سلیمان علیهما السلام ) ولی در مرحلة بعد پادشاهانی بر این قوم حاکم شدند که پیامبر نبودند اما اینگونه پادشاهی به صورت یک اصل در قوم بنیاسرائیل درآمد که در تورات هم از آنان بسیار سخن رفته است(۱۱) .
۵- یکی از ابعاد تمدن غرب، حسگرایی(آمپریسم) ، تجربهگرایی و اثباتگرایی( پوزیتیویسم) است که موجب حاکمیت بینش تجربی بر تمام دانشهای بشری (خصوصاً در دورة مدرنیسم) شد و این ناشی از فرهنگٍ حسگرایی یهودیان بوده است. به طور مثال در قصة ذبح گاو(۱۲) ، تمامی مشخصات ریزٍ حسی گاو را از حضرت موسی علیه السلام میخواستند و یا این که میخواستند خداوند را آشکارا ببیند و یا گوسالة سامری را گرفتند تا به عنوان مظهر خدا بپرستند(۱۳) .
در تورات هم خدا یک امر حسی است که بر انسان ظاهر میشود و با او سخن میگوید.
۶- بعدُ دیگر تمدن غرب، ناسیونالیسم یا ملی گرایی است که به تبع حسگرایی(ماده گرایی اومانیستی ) زاده شد. و این هم نقطه مقابل مذهب است که عامل وحدت را عقیده می داند، نه قومیت ومرز جغرافیایی. در حالی که یهودیت یک ملیت است. به عبارتی هر که از نژاد یهود باشد، یهودی محسوب می شود، هرچند مقید به آداب دین نباشد. به همین دلیل نام قوم خود را بر دینشان هم گذاردند. ، نژادپرستی که در تمدن غرب به وجود آمده و هنوز هم وجود دارد بی ارتباط با نژادگرایی یهود نیست .
۷- ادعای آزادی خواهی غرب( لیبرالیسم ) گوش فلک را کر کرده است اما این آزادی در عمل نمودی جز بی بند وباری جنسی و گسترش فحشا نداشته است ؛ لذا حکومتهای پر مدعای لائیک مستقیماً به حجاب حمله می کنند. فساد اخلاقی غرب از نظر نئوریک می تواند ریشه در داستانهای تحریف شده تورات داشته باشد. از جمله می توان به ماجرای روابط نامشروع جنسی که حتی به پیامبران هم نسبت داده می شود(۱۴) اشاره کرد. (جهت حفظ حرمت انبیای عظام الهی از توضیح بیشتر خودداری می شود.)
۸- اسرائیل زاده تمدن غرب و تجسم اعلای آن است. به همین دلیل دولتهای غربی در خدمت آن هستند. بنابراین تجددگراها و مدرنیست ها، نمیتوانند با اسرائیل مخالفتی داشته باشند. چون مخالفت با اسرائیل، مخالفت با تجسم اندیشة خودشان است. به همین دلیل اکثر مدرنیست های غرب، یا پروتستان بودهاند یایهودی (مثل کارل مارکس و باروخ اسپینوزا در فلسفه،زیگموند فروید در روانشناسی، آدام اسمیت و دیوید ریکاردو در اقتصاد،کارل پوپر در فلسفه سیاسی، ، امیل دورکهایم در جامعه شناسی).
۹- فراماسونری ( ماسونی ) جنبشی است که در مسیحیت طرفداران کثیری دارد و بسیاری از مهمترین اندیشمندان و سیاست مداران وعلمای مسیحیت و حتی بعضی پاپ ها و بلند مرتبگان کلیسا هم در لژهای فراماسونری عضویت داشته اند وچیزی که اصلا قابل خدشه نیست ارتباط آداب و رسوم و عقاید فراماسونری و یهودیت است .( فراماسونری بر گرفته از عرفان تحریف شده یهودیت خصوصا کتاب کابالا است) بعضی از این بزرگان مسیحیت حتی یهودی هم بوده ا ند و با عوض کردن اسم خود مسیحیت را به سمت دلخواه زرسالاران یهودی ( مادی گرایی و ماتریالیسم ) رانده اند مانند کاردینال به . آ. ، پاپ وستر یشر ، پاپ باعوم، هوشع بالوا (۱۸۵۲-۱۷۷۲)که یهودی و بانی کلیسای اونیور سالیست است و .. .(۱۵)
شیوه های جنگ روانی
یکی از ا بزارهای صهیونیسم بین الملل در تسخیر دنیا جنگ روانی و سایبرنتیک است که سینما و مطبوعات و رسانه ها و مراکز علمی- فرهنگی مهم ترین ابزار این نوع جنگ هستند؛ لذا بر ماست تا با شناخت شگردهای این طریقه نبرد در مواجهه باصهیونیستها در این عرصه هم پیروز و سربلند شویم. بعضی تکنیک های جنگ روانی که قرآن کریم هم مفصلا در بحث از شیاطین به آن پرداخته است از این قرار است :
۱٫ زینت بخشی به طرح ها و علوم وزندگی غیر خدایی و مادی گرایانه و اغوای بندگان خدا (۱۶).
۲٫ تخویف و ترساندن از هیبت و زرق و برق برنامه های خود و در نتیجه خود باختگی سایرین (۱۷) .
۳٫ سعی در القای محبت خود در دل مخاطب و بدین طریق گمراه کردن وی (۱۸) .
۴٫ رجز و وسوسه به شر وظلالت و به لغزش افکندن انسانها (۱۹) .
۵٫ فریب و حیله و گفتن سخنان آراسته( زخرف القول ) و گول زننده (۲۰) .
۶٫ ارتباط برقرار کردن با عوامل خود فروش و فریب کار خود در صفوف دشمنانشان (۲۱) .
۷٫ استفاده از شعر و ادبیات وهنر برای بازی با احساسات مردم و گمراهی آنها(۲۲) .
۸٫ ترویج غفلت و بسط سرگرمی های بی فایده و سوء استفاده از عنصر زمان و وقت کشی (۲۳) .
۹٫ نسیان و فراموشاندن مطالب از ذهن مردم (۲۴) .
۱۰٫ توسعه کفران نعمات الهی و نادیده گرفتن امکانات و توانایی ها در جوامع و افراد (۲۵) .
۱۱٫ فخرفروشی و امید به دارایی های مادی و مالک حقیقی پنداشتن خود و فراموشی خدا (۲۶) .
۱۲٫ دادن وعده های پوچ و توخالی و بی اساس مانند وعده به فقر و تشویق حرص در افراد (۲۷) .
۱۳٫ امر به فحشاء و فساد و آزادی های شیطانی (۲۸) .
۱۴٫ تشویق مردم به سرنهادن برآستان ولایت طاغوت و تواضع در برابر راه و علم طاغوتی (۲۹) .
۱۵٫ پیروی از ظن وگمان و حق دانستن پنداشته های خود یا قوم خویش (۳۰) .
۱۶٫ حق دانستن پیروی از اکثریت (۳۱) .
۱۷٫ ترویج تقلید و پیروی کوراز پیشینیان گمراه و نژاد گرایی و قبیله پرستی (۳۲) .
۱۸٫ دادن امیدها و آرزوهای واهی (۳۳) .
۱۹٫ دشمنی و وهن و تمسخر مقدسات(۳۴) .
۲۰٫ شبهه افکنی و خوض و بازی در آیات الهی (۳۵) .
۲۱٫ ترویج روحیه نفاق ودورویی (۳۶) .
۲۲٫ تشویق استفاده ازفرهنگ بیگانه ازراه الهی(سمبلها و لباسها و آداب و رسوم وکلمات و واژه ها ومدها) (۳۷)
۲۳٫ ترویج سحرو جادو گری و شعبده بازی (۳۸) .
۲۴٫ تحریف عمدی کلمات دیگران و خداوند متعال (۳۹) .
۲۵٫ پنهان کردن حقایقی که به زیان آنها ست (۴۰) .
۲۶٫ انکار و لاپوشانی حقی که فهمیده اند ولی به نفعشان نیست (۴۱) .
۲۷٫ افزون طلبی و تکاثر بی مورد (۴۲)
۲۸٫ سست بودن درمسیر حق (۴۳) .
۲۹٫ تشویق به همنشینی با انسانهای شیطان صفت (۴۴) .
۳۰٫ ترغیب به گوش ندادن وندیدن و نگفتن و تفکر نکردن در حقیقت (۴۵) .
مهمترین نکته برای در امان ماندن از تیرهای مسموم جنگ روانی توکل به خداوند متعال است که «من یتوکل علی الله فهو حسبه » .
در این راه پر فراز و نشیب تلاش و کوشش در جهت گسترش و تعمیق آگاهی ها و اطلاعات و علوم مفیدما را بیمه خواهد کرد . کسب شناخت از محیط اطراف و مرد زمانه بودن و نهراسیدن از مشکلات و ایمان و ایقان به هدف از مهمترین نکاتی است که در طی این طریق صعب ما را یاری خواهد رساند.
باید مرد خدا بود و جز او را ضعیف شمرد که خدا بزرگ تراز آن است که حتی در وصف ما هم آید .و دیگران همه مخلوقات و مملوکات اویند و او صاحب اختیار همه چیز و همه کس است .بایدتوحید را به تمام و کمال بفهمیم و داشته باشیم که توحید نه تنها درخلقت که درربوبیت و عبادت هم جریان دارد پس هرکس امیدش اوباشد او هم اوراکفایت خوا هد کرد مانند بسیاری از پیامبران خدا که تنها وبی چیز ایستادن وبه همه چیز رسیدند. و خدای آنها هنوز هم خدای جهانیان است .
هالیوود؛ جایگاه امن یهودیت صهیونی
هنگامی که اروپاییان استعمار گر و جاه طلب به وجود منابع سرشارسرزمینی و آب و هوایی و ثروت زیاد قاره آمریکا (مخصوصاً طلا) پی بردند، مهاجرت غاصبانه و برتری طلبانه آنها به سوی این قارة ثروتمند آغاز شد. استخراج منابع سرشار و بکر این سرزمین نیاز به نیروی انسانی زیادی داشت ؛ لذا تجارت سوداگرانه مردمان مظلوم و ستمدیده آفریقا( برده داری در عصر مدرنیسم ) به آمریکا توسط پول پرستان سفید پوست رونق خاصی گرفت و چندین ده میلیون سیاه پوست از خانه وکاشانه خود دزدیده شده و به آمریکا برده شدند وبرای همیشه به دوراز وطن خویش با زور اسلحه اربابان خود برتربین درآمریکا ماندگار شدند. چند میلیون نفر از آنها از شدت بد رفتاری و گرسنگی در بین راه مظلومانه جان باختند و بقیه به عنوان انسانهای درجه دو که به اندازه حیوانات اربابان خویش هم ارزش نداشتند به زندگی نکبت بار در آمریکا تن دادند .
اروپاییان طماع زیادی هم به این قاره غصب شده جدید سرازیر شدند .
در این میان سرمایهداران یهودی مستقر در آمریکا مانند: «یاکوب شیف» و «آگوست بلمونت» و غیره که نبض سیاست و اقتصاد در دستشان بود، دریافتند که تعداد اندک یهودیان، متناسب با قدرت عظیم مالی و سیاسی آنها نیست. اما در دیگر گوشة جهان، یعنی روسیه و اروپای شرقی، جمعیت انبوهی از یهودیان زندگی میکردند که تعدادشان در پایان سده نوزدهم حدود پنج میلیون نفر بود. از سوی دیگر، دولت روسیه مباشری املاک کشاورزی و فروش مشروبات الکلی ـ که از حرفههای سنتی یهودیان بود ـ را برای یهودیان ممنوع کرده بود و یهودیان برای رسیدن به ثروتهای کلان و پیشرفت به بنبست رسیده بودند. زر سالاران یهودی آمریکا نیاز داشتند تا از این نیروی بالقوة یهودی، برای نفوذ در همة شئون آمریکا استفاده نمایند.
حملاتی که از سال ۱۸۸۱ تا ۱۹۲۱ به یهودیان روسیه شد و به پوگرومها شهرت یافت و عاملین آن هم تا کنون شناخته نشدهاند( برخی از اندیشمندان و تاریخ نویسان این حملات و قضایایی مشابه آن را درسرزمینهای دیگر از جانب خود زرسالاران یهودی می دانند که حتی حاضرند هم کیشان مستضعف خویش را هم برای رسیدن به مال و منال دنیا به سلاخی بکشند ) ، باعث مظلومیت نمایی یهودیان شد و زمینة حضوربیشتر آنها را در سرزمین آمریکا فراهم ساخت.
مهاجرت یهودیان به آمریکا با حمایت سرمایهداران یهود آغاز شد و مهمترین حرفههای سنتی یهودیان نیز به آمریکا منتقل شد که شامل ایجاد شبکه گسترده تجارت مشروبات الکلیوعتیقه جات و مواد مخدر ، فحشا، قمار ، بانک داری ربوی وتبهکاری سازمان یافته بود. در میان نخستین نسل مهاجرین یهودی که توسط لرد روچیلد و بارون هریش ( سرمایه داران یهودی) به آمریکا اعزام شدند، بنیانگذاران صنعت سینمای آمریکا و هالیوود قرار داشتند.
مانند لویی مایر، برادران شنک، شموئل گلب فیش (که بعداً نام خود را به ساموئل گلدوین تغییر داد) لویی زلنیک، برادران وارنر، سام اشپیگل، الجانسون اسرائیل بالین (ایروینگ برلین) و غیره.
یهودیان ابتدا سالنهای سینما را در اختیار گرفتند. آنها به سرعت سالنهای سینما را گسترش دادند و سپس به تولید فیلم هم پراختند. آنها در فیلم« ملکه الیزابت» از بازیگر مشهور تئاتر سارا برنار (که یهودی بود) استفاده کردند تا آمریکائیان سنتی را جذب کنند. بالاخره با تلاش یهودیان انحصار فیلم سازی که متعلق به ادیسون و ساحل شرقی بود، لغو شد و یهودیان عازم ساحل غربی شدند تا« هالیوود» را بنیان گذارند.
استودیوهای ۶ گانه آمریکایی در دهه ۱۹۲۰، هالیوود را در حومه شهر لسآنجلس تشکیل دادند و تا حدود ۳۰ سال حاکم مطلق بودند. صاحبان این کمپانیها، یهودی و از مهاجرین اروپای شرقی بودند.
این عده شامل برادران وارنر (به ویژه جک وارنر)، ساموئل گلدن، لویی مایر، کارل لمله، ادولف زوکر، ویلیام فاکس میشدند که استودیوهای برادران وارنر، متروگلدن مایر، یونیورسال، پارامونت، کلمبیا و فوکس قرن بیستم را تأسیس کردند. اولین استودیو توسط کارل لمله تأسیس شد که نامش یونیورسال بود. آنها از هر چیزی برای موفقیت فیلمهایشان استفاده کردند همانند استفاده ابزاری از زنان، سیستم ستارهسازی، موضوعات غیراخلاقی، خشونت، اسطوره سازی، ترویج خرافات و جادو و تهیه کنندگان یهودی، حاکم مطلق بودند و کارگردانان و هنرمندان، تحت فرمان آنها. اما با نیاز به یک فرهنگ و جریان فراگیر برای رسوخ در قلب مردم عادی، اسطورههای رویایی را برای مردم ساختند و آنها را در تخیلات شیرین فرو بردند.
یهودیان ضمن توجه به اختلافات طبقاتی، با بیان ارزشهای طبقه مرفه و متوسط برای کارگران و توجه به زنان، جوانان و خانواده و در مجموع ارائه دیدگاههای لیبرالی، توانستند در میان عوام مردم ، نفوذ کنند.
(هرچند آنچه که در آن فیلمها مطرح میشد تصویری واقعی از آمریکا نبود و بیشتر تخیلاتی بود که آرزوهای مردم عادی را شکل میداد)
۷۵ درصد آمریکائیان دست کم هفتهای یک بار به سینما میرفتند و سینماها مانند کلیساها اهمیت یافت. مردم احساس کردند مذهب جدیدی وارد زندگیشان شده است که هنرپیشگان آن نقش الههها و بتها را داشتند و مراسم «اسکار» توسط «لویی مایر» مرد اول هالیوود و برای ایجاد شوری همگانی برپا شد…
یهودیان برای ادغام شدن با مردم و تحت پوشش قرار دادن آنان از هیچ تلاشی دریغ نکردند و استودیوها یهودیان را در فیلمهایشان طوری نشان دادند که دلسوزی مردم برانگیخته شود. از سوی دیگر، رؤیای زندگی شیرین آمریکایی با فیلمهای موزیکال که اختراع استودیوها بود، به اوج خود رسید که خود مروج ارزشهای لیبرالی بود.
«آیروینگ برلین» یهودی با ساخت موسیقی فیلم و سرودهای ملی و میهنی امریکایی، از رییس جمهور آیزنهاور جایزه مخصوص گرفت.
این گونه یهودیان ، با برنامه حساب شده ای خود را مشتاق فراموش کردن ریشههای خویش و ادغام در جامعه آمریکا نشان می دادند تا مردم به آنها بدبین نباشند.
«لویی مایر» که میگفت روز تولد واقعیاش را نمیداند، جشن تولد خود را در چهار ژوئیه (روز استقلال آمریکا) گرفت و خود را یک یانکی نمونه در چشم مردم معرفی کرد. قهرمان فیلم «یانکی دودل، دنی» نیز که سمبل آمریکا بود درچهار ژوئیه متولد شده بود.
فرزندان این یهودیان میگویند که هیچ نشانهای از یهودیت در خود نمیبینند. هنر پیشگان یهودی برای آن که با نامهای نامأنوسشان، مردم را از سینماها نرانند، نامشان را عوض کردند. به این ترتیب زنان بازیگر یهودی، سمبل زنان آمریکا شدند. استودیوهای فیلمسازی، برای یهودیان نیویورک که سنتی بودند فیلمهای مخصوص ساختند که درست جهت عکس دیدگاههای لیبرالی هالیوود بود و هم چنین برای سیاهان و… و با این شرائط، تا حدود یک دهه، بالاترین درآمد دنیا متعلق به «لویی مایر» بود.
با روی کار آمدن نازیها در آلمان، سینماگران یهودی آمریکا با انتشار بیانیهای تلاش داشتند تا آمریکا را وادار به اقدام علیه نازیها کنند. اما سیاستمدار آمریکایی جوزف کندی (پدر جان. اف. کندی) در ملاقاتی مخفی با سران کمپانیها، با این استدلال که اگر آمریکا وارد جنگ شود مردم، یهودیان را مسؤول خواهند دانست، آنان را متقاعد به عقبنشینی کرد.
یهودیان، قهرمانانی اسطورهای نظیر« سوپرمن »اختراع کردند که در ظاهر روزنامهنگاری روشنفکر، اما در واقع قهرمانی است که دولتها و نیروهای خبیث را با قدرت خویش سرِ جایشان مینشاند. و همچنین چارلی چاپلین یهودی فیلم «دیکتاتور بزرگ » را در هجوِ هیتلر ساخت و… سرانجام پس از ورود آمریکا به جنگ جهانی، هالیوود و دولت در یک اتحاد بیسابقه برای تبلیغات و رواج میهنپرستی شریک شدند. یهودیان اعتقاد داشتند همة اختلافات نژادی در آمریکا باید کنار گذاشته شود تا نازیهای ضد یهود شکست بخورند و به برکت شور جنگیِ ضد نازی، یهودیان هالیوود برای نخستین بار جرأت کردند مسأله یهودستیزی و ظلم به یهود را در سینما مطرح کنند، مانند فیلم «توافق آقایان» که برنده اسکار بهترین سناریو شد کم کم غولهای هالیوود مثل لویی مایر از دور خارج شدند و ردههای دیگری از یهودیان کنترل را به دست گرفتند.امروزه کمپانیهای « یونایتد آرتیس» و« کانون » آمریکا و« فالکون » انگلیس (۴۶) هم از آن صهیونیستهاست . آنها سعی می کنند با بلعیدن شرکتهای کوچکتر سیطره خود را در کشورهای دیگر هم کاملتر کنند .
اهداف مهم صهیونیستها از به دست گرفتن شرکتهای سینمایی از این قرار است :
۱- بسط ارزشهای مادی گرایانه که امروزه در ارزشهای آمریکایی متبلور است و شامل انحرافات جنسی ، خشونت ، وهم انگاری و جادوگری ، علوم تجربی و پوزیتیویستی وشکاکیت می شود .
۲- جهانی کردن اسطوره ها و خرافات و دروغهای صهیونیستی – یهودی مثل افسانه فتح بی رحمانه و قساوت گونه فلسطین(!) توسط یوشع بن نون علیه السلام ، اسطوره های قوم برگزیده و سرزمین موعود و آوارگی و مظلومیت همیشگی یهودیان در طول تاریخ و ظهور منجی یهود( مسیح راستین! ) در آخرالزمان وبهشت زمینی یهودیان. فیلم« ده فرمان » در راستای تثبیت همین اسطوره هاست .
صهیونیستها برای باوراندن دروغ های بزرگی چون شش میلیون کشته یهودی درجنگ جهانی دوم و دادرسی دادگاه نورمبرگ و فاشیسم ستیزی یهودیان . فیلمهایی چون « اردوگاه آشویتس » ، « فهرست شیند لر» ، « هولوکاست (اتاقهای گاز) » ، « شوآ» و « سلام آلمان » (۴۷) را دقیقا در همین راستا ساخته اند .
۳-جلو گیری از اعتراض و فشار افکار عمومی داخلی و جهانی به سیاستهای اشغال گرانه و توسعه طلبانه صهیونیستها و غربی ها در کشورهای مختلف خصوصا فلسطین اشغالی در عرصه سینما .
۴-بی تمدن و عقب مانده و تروریست جلوه دادن و تحقیردشمنان واقعی و خیالی خود خصوصا مسلمانان. فیلمهایی چون « محاصره » و « دروغهای حقیقی » در همین راستاست .
۵- الگودهی و آموزش نسل جدیدکشورهای مختلف همان گونه که خودمی پسندند . بسیاری ازفیلمهای قهرمان پرور غربی مانندفیلمهای«آرنولدشوارتزینگر »و« فرانکی»(۴۸) با همین هدف ساخته شده اند.
۶-کسب و تجارت سود آور گیشه ها به هر بهایی و به وجود آوردن مصرف کنندگان منفعل و تنبل.
۷-ترویج و تقویت روحیه درونی قوم بنی اسرائیل مثل تقویت زبان عبری و نمادهای توراتی چون شمعدان هفت شاخه،عقاب،خروس، شیر،شاخه زیتون ،تاج، ستونهای معبدسلیمان علیه السلام ، ستاره داوودی، عرقچین مخصوص یهودیان ،کلاه شاپو و کت و شلوار سیاه رنگ ، بلندگذاشتن موهای بنا گوش (کلاله) در مردان(۴۹)
۸-برتر جلوه دادن یهودیان و قوانین آنها درتمام عرصه ها و تحقیر دیگرادیان .
فیلم « غریبه ای درمیان ما » تصویربسیارزیبایی از زندگی یهودیان در محله خودشان در نیویورک ارائه می دهد که با رعایت دستورات شرعی دین یهود، مانند: جدایی زن و مرد حتی با پرده در اتوبوس و سر میز غذا و ادب بزرگتر را رعایت کردن و خصوصا ولایت پذیری بی چون و چرا از حاخامها زندگی آرام و خوشی را دارند . فیلم « دختر راهبه » هم با دقت ، دین مسیحیت را بد جلوه می دهد و فیلمهایی که علیه مسلمانان می سازند از حد شمارش خارج است مانند فیلم «کشتی های بلند » و« ماه » « سحر» و « هدیه » (۵۰)در بسیاری از فیلمها هم با فردی کردن دین زمینه را برای بسط ادیان سکولار و بی تفاوت مهیا می کنند.
۹-در دست گرفتن جشنواره های بین المللی فیلم و دادن جایزه به فیلمهای مورد نظر خود . (۵۱)
۱۰-جذب وخرید هنرمندان و سینما گران کشورهای مختلف و خط دادن به این صنعت در اقصی نقاط جهان و کمرنگ کردن تلاشهای معدود سینماگران متعهد جهان در افشای چهره حقیقی آنها .
هالیوود پس از فراز و نشیبهای گوناگون به وضیعت امروزین خود رسید فیلم «روز استقلال» مثال خوبی از وضعیت کنونی است. از نازیها و جنگ سرد با شوروی دیگر خبری نیست و مردم آمریکا اکنون با دشمنی دیگر یعنی موجودات فضایی مهاجم رو به رو هستند. حملة این مهاجمان هنوز ما را به یاد کشتار و پوگروم علیه یهودیان و آوارگی آنان میاندازد.
اما این بار یک حاخام و یک مهندس یهودی با یک استفاده از تجربیات تاریخی یهود، به رئیس جمهور جوان آمریکا اعتماد به نفس میبخشد و این کشور و تمام بشریت را از شر مهاجمین نجات میدهند به طوری که ۴ ژوئیه روز استقلال جهانیان میشود. فرهنگسازی هالیوود برای آمریکائیان، به این ترتیب فرهنگسازی برای همة جهانیان میشود.
صهیونیسم و سینما:
سینما از بدو پیدایش (در آستانة آخرین سده از هزاره دوم میلادی) تا امروز غالباً برآورندة خواستهها و نمایانگر سیاستهای جهانی صهیونیسم بوده و این گفتار نه از روی تعصب و تقلید؛ که به پشتوانة پژوهش و تحقیق ابراز شده و قابل اثبات است.
امروزه حتی هالیوود هم منکر این واقعیت نیست که بسیاری از مهرههای کلیدی در سینمای آمریکا (صرف نظر از هر تخصصی در زمینة سینما) صرفاً به دلیل یهودی یا یهودیزاده بودن از میان اقران خود برگزیده شده و مدارج ترقی را پیمودهاند. هرچند پیروی از آئین حضرت موسی به معنای صهیونیست بودن نیست و دو واژة یهودی و صهیونیست را نمیتوان مترادف یکدیگر دانست، ولی صهیونیسم از بدو پیدایش بنا بر مشی سیاسی خود، همواره پشت نقاب یهودیت پنهان شده و به همین دلیل بیشتری اعضاء باشگاه سری خود را از میان یهودیان برگزیده است. و نتیجه این که:
در تمام شئون اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مغرب زمین، ظاهراً همیشه یهودیان (و در حقیقت همواره صهیونیستها) مقدم بودهاند و هالیوود نیز که از مظاهر هنر و تکنولوژی غرب است از این قاعده مستثنی نیست و تلاشی نیز در جهت انکار آن ندارند. اصولاً در نظام اداری پیچیدة هالیوود قوانین نانوشتة بسیاری وجود دارد که یکی از آنها رُجحان یهودیان در تمامی زمینههای هنری، رسانهای و تخصصی است. قاعده بازی آن است که یهودیان همواره در اولویتاند و اگر یک یهودی از مرام سیاسی صهیونیسم نیز جانبداری کند، طبعاً مدارج ترقی در هالیوود را با سرعت بیشتری خواهد پیمود. اما اگر همین هنرمند یهودی بیطرف باقی بماند یا ندرتاً بر خلاف نظام تبلیغاتی صهیونیسم گام بردارد، به سهولت حذف شده و به سرعت از گردونة هالیوود بیرون خواهد افتاد که نمونة روشن و آشکار آن «چارلی چاپلین» است و سرنوشت باورنکردنی او گواهی است بر این مدعا.
سرگذشت تلخ چارلی چاپلین
«چارلز اسپنسر چاپلین» یهودیزادة فقیری بود که دوران کودکی را در حسرت و تنگدستی گذراند و در نخستین سالهای شکوفایی سینما در آمریکا، با تکیه بر خلاقیت و استعداد خود به اوج شهرت رسید.
او به عنوان یک هنرمند یهودی، در اکثر نقشهای سینمایی آغازین خود، تصویری بدیع و جذاب از یک یهودی سرگردان به نمایش گذاشت و این همان الگوی مطلوب سیاستگزاران هالیوود محسوب میشد.
به تدریج چاپلین به محبوبترین هنرمند تاریخ سینما تبدیل شد و تهیه کنندگی آثارش را نیز بر عهده گرفت. اکنون این فرصت برای او پدید آمده بود تا پس از سالها به دل مشغولیهای خود بپردازند و فارغ از نظام مافیایی حاکم بر هالیوود، حرف دل خود را به زبان تصویر بیان کند. ولی لابی صهیونیسم در هالیوود این روال را نمیپسندید و از همین جا بود که دشمنیها آغاز شد. چارلی چاپلین که تا کنون در نقش یک فقیر خانه به دوش، تمثیلی از مظلومیت جهانی یهودیان بود، اکنون از قالب یهودی سرگردان بیرون آمده و در نقشهایی متفاوت (همچون: انسانی ماشینی، ثروتمندی عیاش یا دیکتاتوری زورگو) نظام ارزشی غرب را به مسخره میگرفت و این روالی نبود که صهیونیستهای هالیوود آن را تحمل کنند. لذا ماشین سانسور هالیوود به کار افتاد و چاپلین را نیز همچون بسیاری دیگر از هنرمندان مستقل هالیوود (به جرم واهی کمونیست بودن) برای همیشه از عرصة بازیگری کنار گذاشت. ناگزیر چاپلین به اروپا رفت و همزمان با ترک هالیوود بازگشت او به آمریکا ممنوع اعلام شد!!
و این گونه بود که پروندة هنری مشهورترین بازیگر یهودی تاریخ سینما به جرم عدم تمکین از مرام صهیونیسم بینالملل برای همیشه بسته شد و او واپسین سالهای عمر خود را در عزلت و گمنامی سپری کرد.
به طوری که بسیاری از ما اگر عکس واپسین سالهای عمر او را ببینیم او را نخواهیم شناخت در این حق کشی «چاپلین» تنها نبود و تا به امروز این روند در هالیوود ادامه دارد مثلا «ایزابل اجانی» ، فرانسوی که جایزه بهترین زن را در کن ۱۹۹۴ گرفته بود ، جایزه را از او گرفته و به دیگری دادند و حتی تهمت ایدز به «ایزابل اجانی» زدند چون حاضر نشده بود عرب بودن پدرش را منکر شود و یا مثلا در مورد «آلن دلون» و «ژان پل بلموند» ، فرانسوی «سوفیا لورن» ، ایتالیایی «اما تامسون» ، انگلیسی و «کوین کاستنر» ، آمریکایی «ونسی رادرگریف» ، انگلیسی هم چنین حق کشی هایی را روا داشتند. درمقابل، بسیاری از گمنامان عرصه بازیگری به دلیل برخورداری از حمایت لابی صهیونیسم، ره صد ساله را یک شبه پیمودند و… حکایت همچنان باقی است…
یهودیانِ هالیوود:
شبکه جهانی اینترنت اخیراً فهرست ۲۸ صفحهای از ۱۵۰۰ یهودی شاغل در هالیوود (اعم از بازیگر، کارگران، تهیه کننده و…) منتشر کرده است که شامل بسیاری از مشاهیر سینما میشود و به اعتراف تهیهکنندگان آن هنوز کامل نیست و بسیارند یهودیان گمنامی که در هالیوود مشغول به کار هستند. از میان تهیهکنندگان یهودی هالیوود: آدولف زوکر، ساموئل زنتسر، جوئل سیلور و رابرت مردوخ از شهرت بیشتری برخوردارند.
در فهرست کارگردانان یهودی با اسامی مشهورتری مواجه میشویم که برخی از آنها تهیه کنندة آثار خود نیز محسوب میشوند؛ اریک فون اشتروهایم، ژوزف فون اشترنبرگ، ارنست لوبیچ، استنلی کوبریک، ماکس افولس، دیوید کروننبرگ، فریتس لانگ، ویلیام شاتنر، رومن پولانسکی، سیدنی لوست، بیلی وایلدر، استیون اسپیلبرگ، وودی آلن، سیدنی پولاک، راب راینر، کلودللوتش، ژان لوک گدارد، مل بروکس، پیتر باگرانوویچ، ساموئل گلدوین، اندی اکرمن، مایک نیکولز، تیم برتون، ران سیلور، تونی راندال و فهرست بازیکنان یهودی هالیوود آنچنان طولانی و مفصل است که جز انتخاب اسامی مشهور، گریزی نیست.
اسامی تعدادی از بازیگران مرد یهودی این چنین است؛ جری لوئیس ، جک لمون ، داگلاس فیربنکس، کرک داگلاس ، مایکل داگلاس ، هریسون فورد، ریچارد گر، داستین هافمن، رابرت رد فورد، رابرت دویزو، پیتر لوری، جان گارفیلد، جرج سیگال، پل نیومن، الی والاش، چارلز برانسون، ارنست بورگنابن، هورست بوخهلست، ژان گلود ون دام(فرانکی) ، تلی ساوالاس، لیکاب، جان استیوارت، جف گولد بلوم، پیتر سلرز، تونی کریتس، برادران ماکس، یول براینر، ران ریفکین، ادوارد جی رابینسون، مارتین شین، چارلی شین، باب هاپکینز، ریچارد دریفوس، فرد آستر، رابرت داونی جونیور، والتر ماتائو، آلن آلداء، رابین ویلیامز، روژه هنی، کوین پولاک، اندی کافمن، انتونی شه، رود استایگر، باب هاسکینس، مایکل وایزه و در فهرست بازیگران زن یهودی نیز اسامی آشنا فراوانند از جمله؛ میشل افایفر، ریتا هایورث، سیلویا سیدنی، سارا برنارد، هدی لامار، الیزابت تیلور، مریلین مونرو، لورن باکال، آن نیکرافت، آدری هیپورن، باربارا شرلی، جودی هالیدی، جنیفر رابین، سالی فیلد، سارا جسیکا پارکر، لیز تیلور، کری فیشر، شلی وینترز، دایان وست، سارا بولاک و علاوه بر آنچه ذکر شد در فهرست یهودیان مشهور، اسامی آشنایی چون؛ هری هودین، الویس پریسلی، مایکل جکسون، رینگو استار، دیوید گاپرفیلد و مادونا (که به مکتب صوفیانه کابالا پیوست و در مؤسسه نارالتوراه اسرائیل تعلیم دیده است) ، جلب نظر میکند صرفنظر از مضامین سیاسی ـ صهیونیستی رایج در سینمای آمریکا، همچنان این سؤال به قوت مطرح است که تعداد اندک یهودیان مقیم آمریکا و اروپا، چگونه این راکم معنیدارِ سینماگرانِ یهودی را در هالیوود و سینما توجیه میکند؟ مگر شایستگی هنرمندان یهودی در نظام طبقاتی هالیوود چه اندازه است که اینگونه مشاغل کلیدی را در عرصه سینما قبضه کردهاند و سؤال دیگر آنکه آیا به راستی هالیوود یهودی است؟
صهیونیسم و برنامههای کودکان
لابی (گروه فشار) صهیونیسم در هالیوود، در عرصه تولید فیلمهای کودکان نیز تا کنون بسیار مؤثر و فعال عمل کرده است. امروز در سراسر دنیا «والت دیزنی» نامی آشناست و بیشتر کودکان شخصیتهای کارتونی والت دیزنی را به خوبی میشناسند. بد نیست بدانیم اولین شخصیت مشهور آثار والت دیزنی: «میکی ماوس» نمادی از همان یهودی سرگردان و بی کس است که مدام از سوی رقیبان قویتر تهدید میشود و او صرفاً با اتکا به زیرکی و چالاکی خویش، بر تمامی دشمنان فایق میآید. امروز هم تداوم این شخصیت کارتونی را در انیمیشن «تام و جری» میتوان مشاهده کرد که موشی بد جنس و فریب کار با تکیه بر شیطنتها و ناجوانمردی هایش به طرز اعجاب آوری همیشه بر گربه ای نادان و احمق پیروز می شود. این قبیل آثار در دادن حس اعتماد به نفس به مخاطبان یهودی ( که دقیقا مفهوم سمبل « موش » را می فهمند) و همچنین در دادن الگویی دغل و بدجنس به کودکان و نوجوانان بی گناه جهانیان تأثیر بسزایی دارند.
همیشه در این فکر بوده ام که جواب کودکان معصومی را که می پرسند: «چرا بر خلاف عالم واقع در این قبیل فیلمها همیشه موش برنده می شود؟» چگونه بدهم و هیچ گاه پاسخی جز همین تحلیل به ذهنم نرسیده است.
مورد دیگر، شخصیتهای کارتونی مطرود و گوشهگیری هستند که به دلیل زشترویی توسط دیگران تحقیر میشوند ولی در نهایت این ناتوانی و زشتی با توانایی و زیبایی جایگزین میگردد و آنها بر تمامی مشکلات غلبه میکنند و غبطه رقیبان را بر میانگیزند. انیمیشن «دامبو، فیل پرنده» در زمره این گروه از آثاراست. در این فیلم شاهدیم که مادر دامبو بر خلاف سایر فیلها که کلاهی زنگوله دار بر سر دارند ، کلاه عرقچین مانند مخصوص یهودیان را بر سر دارد و به جرم دفاع از فرزندش در اسارت به سر میبرد! و خود دامبو هم طی عملیاتی در سیرک پرچمی را که به پرچم رژیم اشغالگر قدس بیشباهت نیست به اهتزاز در میآورد. کارتون «جوجه اردک زشت» هم که شخصیت گوشه گیر و آواره و زشت روی فیلم نامه تبدیل به قوی زیبایی می شود و در پایان فیلم به سمت خورشید می رود ، از همین کلیشه پیروی می کند و نماد یهودی تنها و مطرودی است که با رفتن به سمت سرزمین موعودش به سعادت رسیده است. « عبارت رفتن به سمت خورشید در تورات آمده و در بین یهودیان رایج است که منظور از آن بازگشت به سرزمین موعود است(۵۱).»
کارتونهای بسیاری هم مروج زندگی و اخلاق غربی هستند و سعی دارند خصوصا شرقی ها را شیفته و هضم شده در روشهای غربی نشان دهند و با این الگودهی مخاطبان را به سمت ارزشهای دنیوی یهودی-آمریکایی بکشانند ؛ مثلا در سری جدید کارتون سند باد (افسانه هفت دریا) شاهد آنیم که فضای شرقی مجموعه های پیشین مبدل به فضایی خشونت بار و پر زد و خورد شده است.مثلا در صحنه ای که سند باد از پشت سکان کشتی کنار می رود،با هفتاد ضربه شمشیرو خون ریزی بسیار ، کنترل کشتی را به دست می گیرد . شدت خشونت در این فیلم آن چنان زیاد است که حتی دریا با خون افراد سرخ می شود و مثل بسیاری از فیلمهای جدید غربی لشگری از شیطانکها و دیوها با سند باد و نامزد خشن و مبارزطلب او «ماریا» و دوست وفادارش «کیل» می جنگند. حتی دیالوگها هم خشونت بار است. جالب است که نویسنده این فیلم«جان لوگان» در کارنامه خود اثری پر برخورد چون «گلادیاتور» را دارد. در این محصول والت دیزنی هم «میشل افایفر» یهودی به جای«اریس» خدای جنگ صحبت می کند.
در این فیلم سند باد بر خلاف گذشته ظاهری کاملا غربی و بی هویت گرفته که در نقش یک دزد دریایی قهار باید از هفت دریا عبور کند وکتاب صلح را از خدای جنگ (اریس) بدزدد و شهر و شاهزاده را از خطر نابودی نجات دهد. جریان در شهر «سیراکیوس» که شاهزاده عادلی به نام «پروتئوس» در آنجا حکومت می کنداتفاق می افتد. در این فیلم از علاء الدین وعلی بابا هم خبری نیست. (۵۲)
در کارتون «لوک خوش شانس» گانگستری سفید پوست که نماد کلانتر و قانون اومانیستی آمریکایی است وهمیشه ورد زبانش تنهایی و غریبی و آوارگی خودش می باشد ، با چهره و اخلاقی نیکو (که با وجود اسب بذله گویش « سالی» و سگ خنده رویش «بوشویک» جذابیت دوچندانی می یابد) همیشه در جستجوی مجرمان و تبهکاران است و هیچگاه با شکست روبرو نمی شود. در بعضی از قسمتهای آن شاهدیم که لوک متمدن و مهربان فرشته نجات سرخپوستان ساده لوح و مردمی از فرقه های مذهبی خرافی می باشد و اگر نبود لوک جنگ قبیلگی و ظلم تبهکاری همه جا را فرا می گرفت. بالاخره برای ما هنوز جای این سوال باقی است که خانه لوک کجاست؟ و چرا همیشه در پایان غرور انگیز پیروزیهایش در غروبی زیبا به سمت خورشید (نماد سرزمین موعود درکتاب مقدس) می رود!
بالاخره فسادها و جرمهای فراوان و رو به رشد موجود در غرب را ببینیم یا حرف کارگردان «لوک» را گوش بدهیم. در بسیاری از فیلمها و کارتونهای پلیسی هم جای این سوال باقی است. در کارتون «گالیور» هم می بینیم سفید پوست بزرگی با سمبلها و مدلهای مو و لباس نژاد انگلیسی-آمریکایی به جزیره آدم کوچولوها (جهان شرقی) می رود و این کوچولوهای بی دفاع بر قدرت مادی و مغز پرجولان گالیور تکیه کرده و دشمنان خود را شکست می دهند و بدون حضور گالیور شکست آنها قطعی بود. (۵۳)
در فیلم «رابینسون کروزوئه» هم شاهدیم سفید پوستی انگلیسی تبار که کشتی اش شکسته و در جزیره ای تنها مانده است با سیاه پوستانی بی تمدن و وحشی و آدم خوار رو برو می شود که یکدیگر را قربانی کرده و می خورند؛ اما رابینسون پرعاطفه و دل نازک یکی از این بی تمدنها را به نام «جمعه» از دست قبیله آدم خوار و سبک مغزش نجات می دهد و جمعه در اثر همنمشینی با این یار مهربان « با سواد» می شود و به سمت تمدن و پیشرفت حرکت می کند و به تدریج تمام آن مردم عقب مانده به شیوه های زندگی و معاشرت رابینسون ایمان آورده و آن قهرمان بزرگ را به عنوان رهبر و منجی عزیز خود می پذیرند و به سبک او زندگی می کنند. آیا غلوآمیزتر از این هم می شد تمدن غرب را به عنوان تنها سرور و راهبر جهانیان توسعه نیافته و به اصطلاحِ غربی ها «جهان سومی» ، معرفی کرد یا نه؟
نگره صهیونیستی حاکم بر آثار والت دیزنی، بعضاً به تولید انیمیشنها و فیلمهای تاریخی در خصوص زندگی انبیای الهی منجر شده که سه کارتون: «کشتی نوح، زندگی حضرت موسی و زندگی حضرت یوسف» علیهمالسلام از آن جملهاند. در تمامی این آثار، بر اساس قصص تورات، روایات تحریف شدهای از زندگی انبیای اولوالعزم ارائه شده است که شأن و منزلت و عصمت این بزرگ مردان را در ذهن مخاطب پائین می آورد و رواج سکولاریسم (جدایی دین و دنیا) و مادی گرایی را تسریع می کند.
جالب توجه آنکه در برخی از این آثار، شخصیتهای اصلی انیمیشن با صدای مشهورترین ستارگان یهودی سینما سخن میگویند! مثلاً در انیمیشن «پرنس مصر» که روایتگر زندگی حضرت موسی علیهالسلام است، «وال کیلمر» به جای موسی علیهالسلام، «میشل اِفایفر» به جای همسر و «ساندرا بولاک» به جای خواهر او صحبت میکنند. همچنین در تیتراژ پایانی این انیمیشن پر هزینه اسامی مشهور دیگری (از بازیگران یهود هالیوود) میتوان دید که صدای آنها برای بسیاری از تماشاگران غربی خاطرهانگیز و آشناست.
علاوه بر انیمیشن، در عرصه فیلم کودک نیز هالیوود از تعدی صهیونیستها مصون نمانده و کلیشههای خاصی در قالب فیلم کودکان، طی چند دهه اخیر مدام تکرار شدهاند. مثلاً کلیشه کودک محروم مانده از میراث اجدادی یا جدا افتاده از آغوش گرم مادر که هر یک به نوعی تداعیگر یهودی مظلوم و به دور مانده از سرزمین مادری خویشاند در این قبیل داستان ها از پیام هایی که در کتب مقدس یهودیان آمده است ومخاطب یهودی و بسیاری از غیر یهودیان به راحتی می فهمند که منظور از آن چیست استفاده می شود یهودیان اسراییل را مادر قوم خویش می دانند و اینکه شهر یا منطقه ای به انسان تشبیه شود، درجای جای تورات آمده است.«داستان سیندرلا»مثال خوبی برای این کلیشه نخ نما وتکراری است.
داستان « هاچ زنبور عسل » هم به کودک یهودی می فهماند که باید به دنبال مادرزیبا و نورانی خویش باشی و همه غیر یهودیان موجوداتی مخوف ، بدجنس و حتی بد بو هستند که می خواهند او را از بین ببرند . این داستان به بچه های غیر یهودی هم این پیام را القاء می کند که دیگران دشمنان و موانع رسیدن او به هدفش هستند و در مجموع حس اعتماد به دیگران را در کودک از بین می برد (۵۴).
کلیشه کودک شیطانی که با زیرکی بر دشمنانی که قصد تجاوز به خانه و کاشانه او را دارند، فایق میآید و آنها را به سختی مجازات میکندهم شبیه مورد قبلی است . مجموعه طنز «تنها در خانه» بر اساس همین کلیشه پدید آمده و با نگاهی ساده به مضامین آن، ردپای چهار جنگ اعراب و اسراییلی و شکست اعراب در هر چهار جنگ را میتوان دید.
برخی از آثار انیمیشن نیز محملی برای پیامهای سیاسی هستند. مثلاً در کارتون «شیر شاه» ردپای نزاع دو ابرقدرت طی سالهای جنگ سرد و آشتی مجدد نسلهای آتی بعد از فروپاشی نظام کمونیستی در شوروی سابق به وضوح مشهود است. توضیح اینکه شیر نماد سلطه جهانی یهود است و در تورات آمده است : « وبقیه یعقوب ، در میان امتها و قومهای بسیار مثل شیردر میان جانوارن جنگل و مانند شیر درنده در میان گله های گوسفند خواهند بود که هنگام عبور پایمال می کند و می درد و کسی نمی تواند مانع او شود . قوم اسراییل دربرابر دشمنانش خواهد ایستاد و آنها را نابود خواهد کرد . » (۵۵) .
خرافات دینی:
«خداوند به ما امت برگزیدهاش آوارگی را به مثابه یک نعمت الهی عطا کرده است و این مسأله که همه آن را ضعف ما پنداشتهاند در واقع قوت ماست. همین آوارگی اکنون ما را در آستانه سلطه جهانی قرار داده است.»
آنچه بیان شد فرازی از سخنان یکی از بزرگان یهود است که به وجود نوعی نظام تقدیریو از پیش تعیین شده در ساحت عالم اشاره دارد. نگاه تقدیری به نظام هستی از مشخصههای آیین یهود است و صهیونیسم بینالملل همچون طراری که چهره در ورای نقاب دین پوشانده، همواره این نگاه تقدیری و اسطورهای آیین یهود را به نفع خویش به کار گرفته است. با مرور اجمالی «اسناد و مکتوبات و اعمال صهیونیستها » به سهولت میتوان دریافت که صهیونیسم بینالملل به هدفی کمتر از تصاحب کامل دنیا و تشکیل حکومت واحد جهانی نمیاندیشد و برای نیل به این مقصود، ترویج خرافات دینی را به عنوان یکی از راهکارهای اساسی خود برگزیده است.
سوء استفاده از برخی فرازهای تحریف شده کتاب تورات و ترویج این خرافات از طریق فیلمهای سینمایی از همان آغاز دستور کار صهیونیسم بینالملل قرار داشته و همین امر حجم گستردهای از فیلمهای ظاهراً دینی (ولی در باطن: خرافی) را در تاریخ سینمای جهان پدید آورده است.
مقصود از خرافات دینی شوائبی است که آدمی بر مبنای تخیل نفس اماره به ساحت لایزال دین منتسب میدارد و این شوائب خیالی را عین حقیقت میانگارد. حال آنکه دین، جلوهای از حقیقت رحمان است و خرافات، زاییده مکاید شیطان.
انگار تقدیر عالم اینگونه است که همواره در کنار هر اعجاز موسایی، سامری طراری به ساحری برخیزد و دعوی قادری کند. امروز در اردوی صهیونیسم، هیچ ساحری برتر از سینما و هیچ سحری مهیبتر از خرافات دینی نمیتوان یافت. خرافات دینی یهود متکی بر چند رکن است که هر یک تا کنون بارها دستمایه آثار سینمایی گوناگون قرار گرفته و بعضاً به ادیان دیگر (از جمله آیین مسیحیت) نیز تسری یافتهاند.
رکن اول: نگاه خرافی نسبت به شیطان
بر اساس این نگرش، شیطان مفهومی اهریمنی است که با قدرتی مخوف و ویرانگر در برابر اراده پروردگار قد علم میکند و با کمک پیروانش ، نسل آدمی را در معرض نابودی قرار میدهد. در آن گروه از آثار سینمایی که شیطان را از این منظر به تصویر کشیدهاند، انسان بره بیپناهی است که به چنگال شیطان اسیر شده و هیچ امدادی از جانب پروردگار به او نمیرسد. لاجرم آدمی در نبرد نابرابر با شیطان یکه و تنهاست و امیدی هم به امداد الهی ندارد و اگر دارد سرانجام به نومیدی بدل خواهد شد. در این مهلکه، اراده خود او یا انسانهای دیگر تنها سرمایهای است که میتوان به آن امیدوار بود.(۵۶) .
در سینمای کلاسیک، شیطان بر اساس تقدیری ازلی در زمانی معین از زندان دوزخی خود رها میشود و برای انتقام گرفتن از نسل بشر معمولاً در کالبد یک انسان حلول میکند.
و آن انسان را به انجام اعمال شیطانی وا میدارد. به تدریج پیروان شیطان، گرد میزبان شیطان صفت جمع میشود و حلقه شیطان پرستان شکل میگیرد.
بر اساس این باور خرافی، شیطان برای انجام شرارت محتاج کالبد آدمی است و هرگاه انسان میزبان کشته شود یا اینکه به صورت داوطلبانه خودکشی کند، شیطان کالبد انسانی خود را از دست خواهد داد و ناگزیر دستش را آزار آدمیان کوتاه خواهد شد.
در این صورت شیطان دوباره به زندان باستانی خود باز میگرد و در انتظار فرصتی دیگر برای نابودی نسل بشر باقی میماند.
در این فیلم ها شیطان گاهی کودکان معصوم و خردسال را به عنوان میزبان خود بر میگزیند و زمانی جسم سیاستمداران یا کشیشان را تسخیر میکندتا سازندگان موذی این فیلم ها از طرفی سیاست را عین نهوست و پلیدی نشان دهند و بتوانند سیاست را از دیانت جدا کنند و حکومت ها را به سمت لائیسم و بی دینی سوق دهند و از طرفی کشیشان را هم، هرچه بیشتر خراب کنند و نسل جوان معصوم و حتی خرد سال را با الگوهای کم سن و سالی که تبدیل به مرکب شیطان شده اند به سمت بی بند وباری و هرزگی و پوچ گرایی سوق دهند و هرچه بیشتر به اهداف استعماری و امپریالیستی خود دست یابند . در بسیاری از این قبیل فیلم ها محل آزاد شدن و فرو رفتن شیطان در زندان دوزخی خود، کلیسای مسیحیت است .
این باور خرافی و کودکانه تا کنون دستمایه آثار سینمایی متعددی قرار گرفته که فیلمهایی نظیر: «جنگیر»، «طالع نحس»(۵۷)، «پایان روزگار»، «وکیل مدافع شیطان» ، « مومیایی » و « ارباب حلقه ها » از آن جملهاند. این فیلم ها غالبا همراه با خشونت ،برهنگی ،یاس ،نومیدی ،جادوگری ، اسطوره سازی ،خون آشامی، وحشت و ترس هستند،مثلا فیلم« شرکت هیولاها»ویا داستان «شیطان کوچولو»تصویر خوب وجذابی از دیوها و شیاطین ارائه می دهند.
فیلم هایی چون «هری پاتر» و « دیوید کاپرفیلد» مخاطبان نوجوان وبزرگسال خود را به سمت سحر و شعبده وافسانه پیش می برندو اثاری چون و«دراکولا»با حاکم کردن وحشت وناامیدی بر مخاطبان انها را قسی و سنگدل می کنندو در مجموع روح انسان ها را به سیاهی وتباهی می کشانند.
این قبیل آثار سمبل ها و نمادهای شیطانی وفرقه جدیدالتاسیس شیطان پرستی(!؟) را ترویج و تبلیغ می کنند ؛مظاهری چون:
«خفاش، مار، عقرب، عنکبوت ، شغال، کلاغ، بزوحشی،جمجه و استخوان ، شمشیر خون آلود، صلیب وهلال وارونه،ستاره پنج پر و شش پر ،نیزه سه سر،صورتک های شیطانی، غول و جن و روح های وحشتناک و بعضا مهربان،جارو و عصا و سایر ابزار سحر و جادو،مدل های مو و لباس خاص،رنگ هایی چون سیاه،قرمز وآبی روشن،ادبیات و شعر های نفرت برانگیز وزننده،اعدادی چون ۶و ۶۶۶ ،اشکالی مثل مثلث و دایره های ناقص وانواع موسیقی های شیطانی.(البته باید توجه داشت که این سمبلها همه جا نماد شیطان نیستند و در ترکیب با مضموم و ادبیات و موسیقی نفرت انگیز شیطانی این معنا را می رسانند. و نباید بابی خیالی از کنار این نمادها گذشت ؛ چراکه ده ها سال است که در لوای همین علائم و نشانه ها غرب فرهنگ خودرا به سایر نقاط جهان صادرکرده است و در فقه اسلامی داریم که تشبه به کفار حرام است .)
متاسفانه بسیاری از تولید کنندگان محصولات فرهنگی هم به توسعه این نمادها کمک شایانی را می کنندو داخل نشریات وروی لباس ها وانواع لوازم التحریروماسکها وعروسکها وتابلوهای تبلیغاتی و… (حتی در کشور خودمان ) این سمبل ها وتفکرات خطرناک وضد خدا را رواج می دهند؛ بر ماست که بصیر باشیم واز غرق شدن خود و جامعه در این منجلاب تباهی جلوگیری کنیم و بر مسئولان فرهنگی و سیاسی و امنیتی است که این سر نخهای نمایان را پیگیری کنند وپایگاههای صهیونیسم بین الملل در کشوررا منهدم کنند ، همانطور که در مصربا بازجوئی از بعضی جوانان شیطان پرست ارتباط مستقیم آنها با سفارت رژیم صهیونیستی مشخص شد .
نقد شیطان پرستی
راستی اگر شیطان آن همه قدرتمند است که میتواند در مقابل اراده الهی سرکشی کند نسل انسان را براندازد، پس برای انجام شرارتهای خود چرا اینگونه که این فیلم ها به نمایش می گذارند، محتاج کالبد آدمی است؟ البته سینما برای این سؤال پاسخی ندارد. همه می دانیم که بزرگ شیاطین یعنی «ابلیس» آنقدر ضعیف است که نتوانست حرف خالقش را اجرا کند و در مقابل اشرف مخلوقات سجده کند . کبراو تبلور خلأ شخصیتی و روح ناتوانش بود . خود پرست بود و بی عرضه که با یک نافرمانی زحمات چندین هزار ساله خود را به باد داد.
در حقارت شیطان همین رابس که برای انحراف انسانها ، از راه پست ترین خواسته های نفس آدمی وارد می شود و هرجا نور و آگاهی و علم و بصیرت و دقت باشد جایی برای او نیست .شیطان پرستی فرقه ای ساختگی است وهیچ وجود حقیقی و عینی فرای فیلم های صهیونیستی ندارد و از کمترین پشتیبانی منطقی برخوردار نیست و در تعارض کامل با فطرت عاشقانه و زیبایی طلب و عقل و استدلال و برهان است .
این فرقه فقط در موهومات قدرت طلبان جهان آن هم صرفا برای «استحمار» و« استثمار » سبک مغزان و شهوت پرستان عالم وجود دارد. به همین دلیل در کشورهای اسلامی و کلاً شرقی و هرجا بویی از نور و طراوت باشد خبرچندانی ازاین نحوستها نیست . (۵۸)برای نیل به این مقصود (تسلط بر ذهن و دل جوانان دنیا و سپس استعمار آنها) ، نخستین گام بزرگنمایی قدرت شیطان است. ترس از قدرت شیطان مقدمه شیطانپرستی است و هر که از شیطان در هراس باشد در حقیقت بندگی او را گردن نهاده است. قرآن مجید در این باب میفرماید:
«همانا شیطان یاران خویش را میترساند، پس ای مؤمنان، اگر به خدا ایمان دارید از شیطان نهراسید و تقوای مرا پیشه سازید» راز غلبه بر شیطان نترسیدن از اوست و صهیونیسم با ترساندن مخاطبین سینمای خود از شیطان در حقیقت پرستش خود را رواج میدهد! همانگونه که سامری در میقات چهل روزه موسی، ساحری پیشه کرد و گوساله پرستی را رواج داد… خدا کند موسای عقل زودتر از این میقات چهل روزه باز گردد و کید سامری بر ملا سازد.
رکن دوم: نگاه اسطوره ای به آخرالزمان
از دیگر خرافههای صهیونیستی که به سینما راه یافته: «افسانه آخرالزمان» و پیشگوییهای مربوط به آن است که در فیلمهایی نظیر: «نوستراداموس»، «آرماگدون» و «روز استقلال»، رد پایی از آن میتوان یافت. بر اساس این افسانه فاجعهای عظیم حیات بشری را تهدید خواهد کرد و آخرین نبرد خیر و شر در جغرافیای خاصی از زمین ( تپه آرماگدون یا حارمجیدون در نزدیکی بیت المقدس )به وقوع خواهد پیوست . وسعت فاجعه آن همه است که انسانهای زیادی کشته می شوند و بقیه از مقابله با آن در میمانند و ناامیدانه به هوشمندترین و شجاعترین نژاد بشری (یعنی آمریکاییها) پناه میبرند!
آمریکاییهای خوش قلب هم معمولاً با راهنمایی یک دانشمند یهودی به کام خطر میروند و با عملیات متهورانه خود زمین را از خطر نابودی میرهانند. گاهی هم در راه انجام این مأموریت مقدس یک یا چند شهید تقدیم جامعه بشری میکنند! حاصل آنکه در پایان اکثر این فیلمها بیننده از همه جا بیخبر، هم صدا با تمامی اقوام و پیروان ادیان، خداوند را به واسطه نعمت حضور آمریکاییهای شجاع و یهودیان دانا بر روی کره خاکی سپاس میگوید!
چرا که آنان فرشتگان نجاتاند و اگر نباشند، نسل آدمی از صحنه گیتی بر خواهد افتاد!این باور اسطوره ای الآن به شدت توسط صهیونیست های مسیحی حاکم بر ایالات متحده و یهودیان تبلیغ می شود و به وسیله رسانه ها با سوء استفاده از ادیان مسیحیت و یهودیت و فرازهایی از کتاب مقدس (۵۹) مجوز کشتار حدود سه میلیارد نفر از ساکنان زمین خصوصا مسلمانان ساکن در خاورمیانه را از افکار عمومی غفلت زده جهانیان می گیرند تا هر گاه واقعا از اسلام احساس خطر جدی کردند ، به هر عملی خواستند دست بزنند.
مهمترین تأثیر این گروه از فیلمهای خرافی آن است که حس اعتماد به نفس را در مخاطبین جهان سومی نابود میسازد و همزمان اعتماد و انقیاد نسبت به صاحبان اصلی دنیا را (که به زعم این فیلمها آمریکاییان و یهودیان هستند) ترویج مینماید.
در صورت مشاهده مکرر این قیل فیلمهای خرافی، مردم جهان سوم ظاهراً به آمریکا و باطناً به صهیونیسم بینالملل حق میدهند که چند صباحی در این عالم فانی حکومت و سروری کنند! زیرا فاجعه عظمی بروز کند، همینها هستند که باید به داد مردم دنیا برسند و نسل انسان را از خطر نابودی برهانند!
بد نیست بدانیم همین پیام سیاسی در پارهای از فیلمهای طنز سینمای هالیوود نیز لحاظ شده است. مثلاً در فیلم «مریخ حمله میکند» مریخیها که موجودات مسخره و در عین حال سنگدلی هستند، کره زمین را به اشغال خود در میآورند و از آنجا که هیچ سلاح بشری بر آنها کارگر نمیافتد، به سهولت تمامی تمدنها را بر میاندازند و حتی ریسجمهور آمریکا را طی اقدامی ناجوانمردانه میکشند!
در همین اوضاع آشفته، یک بازیگر یهودی هالیوود (سیلو یا سیدنی) در نقش پیرزنی فرتوت و از کار افتاده که در آسایشگاه سالمندان بستری است، به همراه نوه خود راه حل جالبی پیدا میکنند.
آنها به فراست در مییابند که مریخیها طاقت شنیدن نوع خاصی از موسیقی را ندارند و به محض شنیدن آن مغزهایشان منفجر میشود! لذا موسیقی را در اختیار ارتش آمریکا میگذارند و سربازان آمریکایی هم با همین سلاح، دشمن را نابود میکنند و تمدن بشری را از خطر نابودی میرهانند.
یادمان باشد که همین مضمون ظاهراً پیش از این نیز در سینمای هالیوود تکرار شده و در یکی از موارد، صدای «الویس پریسلی» یهودی، مهاجمین فضایی را نابود کرده است! حاصل آنکه: همیشه یهودیان ناجی بشریتاند و سایر اقوام و ملل طفیل هستی آنان محسوب میشوند.
رکن سوم و چهارم: ظهور منجی و سفر به سرزمین موعود
خرافه دیگری که صهیونیستها آن را در قالب سینمایی مصادره به مطلوب کردهاند، مسأله «ظهور ناجی» و «سفر به سرزمین موعود» است. اما ناجی این قبیل فیلمها نه آن منجی است که بشریت در انتظار اوست.
صهیونیستها در سیری تاریخی، نخستین ناجی خود را «داود نبی»علیه السلام میدانند که به زعم ایشان پهلوان اسطورهای قوم یهود است و هم اوست که عشیره بنیاسراییل را از ستم جالوت سنگدل میرهاند.
به همین دلیل نیز ستاره شش پر منتسب به او را به عنوان علامت مقدس و سمبل خویش برگزیدهاند. دومین ناجی قوم یهود «موسای نبی»علیه السلام است که احکام ده گانه شریعت یهود را از جانب خدا برای قوم بنیاسراییل آورده و آنها را از رنج بردگی فرعون نجات داده است. ارادت صهیونیستها به انبیای بنی اسرائیل علیهم السلام نه به خاطر مقام نبوت، که به دلیل احراز مقام منجی و یا پادشاهی بر «قوم بنیاسراییل» است. لذا ازایشان نیز با رویکردی نژادپرستانه یاد میکنند.
از نظر صهیونیستها، یهودیان پیش از آنکه پیروان یک آیین الهی تلقی شوند، یک اَبرنژادند و به همین دلیل نیز در مواقع عسرت و سختی، ناجی دیگری از میان آنها ظهور میکند و ایشان را به «سرزمین موعود» میبرد.
از آنجا که فرزند اولین ناجی قوم یهود (سلیمان فرزند داود نبی علیهما السلام) تمام دنیا را به تسخیر خود درآورد، صهیونیسم بینالملل نیز فرمانروایی بر ملک سلیمان را حق طبیعی خود میداند و به همین دلیل هم داعیه سلطنت بر تمامی دنیا را دارد در صورتی که حکومت حضرت یک حاکمیت الهی بود و اینان دنبال حکومتی دنیوی و طاغوتی هستند.
لذا افسانه «نیل تا فرات» تنها مقدمهای بر نقشههای جهانی صهیونیسم و قوم یهود است. موسی علیهالسلام نیز (به عنوان دومین ناجی)، قوم بنیاسراییل را از ستم فرعون رهایی بخشید و از دریا عبور کرد. از آن تاریخ، یهود در انتظار سومین ناجی خویش است که معتقدند بعد از جنگ بزرگ آخرالزمان سومین نجات بخش (مسیح) ظهور خواهد کرد و پادشاهی یهود را بر فلسطین کامل می کند و بهشت زمینی را ایجاد می کند.
البته از آن تاریخ تا امروز منجیان کوچکتری نیز ظهور کردهاند. مثلاً ویل دورانت در مجموعه «تاریخ تمدن»:
«کریستف کلمب» را یک یهودی پرتغالیالاصل (۶۰) میداند که] ظاهرا[ به منظور کاستن از مصایب یهودیان در اروپای قرن پانزدهم، سفری مقدس را در جستجوی ارض موعود آغاز کرد و در نهایت به آمریکا رسید و به اصطلاح کاشف آمریکا است! به همین دلیل صهیونیستها آمریکا را سرزمین موعود خود میدانند و شهر نیویورک نیز از دیرباز به عنوان پایتخت صهیونیسم بینالملل شناخته شده است. اما آیا به راستی چنین است؟
آمریکائی که قبلا نقشه آن در آسیای صغیر یعنی در مرکز تمدن اسلامی در دوره جنگهای صلیبی توسط مسلمانان ترسیم شده بود (۶۱) و کلمب بعد ازفتح آندلس با دزدیدن نقشه مسلمانان و با همکاری دربار اسپانیا به سمت آمریکا حرکت کرد. (۶۲) به عقیده استاد «جلال الدین همایی» ، «ابوریحان بیرونی» چند قرن قبل از کلمب نقشه ای از راه رسیدن به این قاره تهیه کرده بود. (۶۳) در صورتی که طوری از کشف (!) آمریکا توسط کریستف کلمب تبلیغ می شود که انگار انسانهای متمدنی که آنجا بودند و قبل از ورود غاصبانه جناب کلمب در آنجا زندگی می کردند و دارای تمدنی پیشرفته چون «مایاها» بودند (که ساختمانها و جاده های پیشرفته ای حتی در منماطق صعب العبور کوهستانی ، آن هم حدود ۵۰۰ سال پیش می ساختند) ، اصلا انسان نبودند و حضرت کلمب باید رفته و بر وجود آنها مهر تأیید بزنند!
البته او و یاران مستکبرش نه تنها مهر تأیید نزدنند که اکثر مردم بومی آمریکا را به سلاخی کشیدند و تعداد زیادی را به بردگی کشیدند و دخترانشان را مورد تجاوز و تعدی قرار دادند و برای مردم آنجا حتی شأن یک حیوان دست آموز را هم رعایت نکردند.
کلمب خود انسانی حیوان صفت و شهوت ران و طلا پرست بود و پسر حرامزاده ای هم از خانمی به نام «بئاتریس» داشت (۶۴) و در سفر دوم خود طی ۱۳سال از ۲۵۰،۰۰۰بومی یک منطقه از آمریکا فقط ۶۰۰۰۰ نفر را زنده گذاشت و بسیاری از باقی مانده ها را نیز به روسبی گری و بردگی مجبور کرد و ۵۰ سال بعد بیش از ۵۰۰ بومی باقی نماندند (۶۵) اما بسیاری از غافلان یا مغرضان ابا هدف ترویج فرهنگ یهودی- غربی از کلمب چهره ای انسان دوست و قهرمان ساخته اند مثل ویل دورانت و کتاب کریستف کلمب از انتشارات فرانکلین.
بر مبنای همین الگوی اساطیری، هالیوود تا کنون سفرهای اسطورهای بسیاری را به تصویر کشیده و سینمای اروپا نیز به رقیب آمریکایی خود تأسی کرده است. فیلمهایی نظیر:
مجموعه «ایندیاناجونز»، «دنیای آب»، «سفر به غرب وحشی»، «دون فیتز کارالدو» و «خوشههای خشم» بر مبنای همین الگویروایی ساخته شدهاند. همچنین فیلمهایی که سرخپوستان و مالکان اصلی آمریکا را انسانهایی وحشی و بی تمدن و ساده نشان می دهند در همین راستا ارزیابی می شوند.
نقد اجمالی فیلم ماتریکس:
فیلم مشهور «ماتریکس» با رویکردی نمادین به اساطیر کهن قوم یهود، قصه ظهور منجی و سفر به آرمانشهر یهود (ZAYAN یا ZION) را به تصویر میکشد. ناگفته نماند که «زایان» یا همان «صهیون» نام کوهی مقدس در بیرون از شهر اورشلیم است که صهیونیستها نام آن کوه را بر آیین خویش نهادهاند.
در فیلم «ماتریکس» دنیا اسیر تاریکی است و تنها چند انسان آزادیخواه در یک زیردریایی اسرارآمیز که به کشتی نوح علیه السلام نسب میبرد، با این دنیای تاریکی در سیتزاند. مقصد زیردریایی همان آرمانشهر «زایان» است که فقط ناخدا و رهبر گروه «کاپیتان مورفی» نشان دقیق آن را میداند. مورفی خود نیز از نیروهای فرمانروایان شهر زایان است. ولی مورفی بدون امداد یک منجی نمیتواند بر امپراطوری ماتریکس غلبه کند و این بار منجی یا پیامبر جدید را از بین متخصصین کامپیوتر برمیگزیند!
«نئو» در حقیقت همان «New christ» یا «مسیح جدیدی» است که بر خلاف عیسی مسیح علیهالسلام، (۶۶) نه از میان پارسایان، که از بین تکنیسینها انتخاب میشود! در نتیجه پیامبر آخرالزمان به جای آنکه: «تئوریسین» باشد، یک «تکنیسین» است. در ادامه فیلم، مورفی طی آموزشهای سخت، تمام تکنیکهای نبرد با ماتریکس را به پیامبر جدید خود میآموزد و از او یک ماشین کشتار جمعی میسازد و اینها همه نماد مادی گرائی و تسلط فلسفه حس گرایی و کنار زده شدن عقل و دین که در فلسفه و زندگی غربی است. در پایان فیلم، هنگامی که مورفی توسط اسمیت (که تمثیلی از شیطان مدرن است) اسیر شده و برای افشا کردن نشانی شهر «زایان» تحت شکنجه قرار گرفته، منجی قهرمان به همراه دستیار مؤنثش با کولهباری از سلاحهای آتشین از راه میرسند و در نبردی سخت و نابرابر، طومار امپراطوری ماتریکس را در هم میپیچند. در قسمتهای دوم و سوم فیلم با ترویج شکاکیت و حیرانی و به هم ریختن مرزهای دنیای واقع و مجازی بنیان فکری مخاطبان ظاهر اندیش را از هر ایدئولوژی و استحکامی خالی می کند.
کلام آخر آن که صهیونیسم بینالملل با ترویج خرافات و افسانه های دروغ از طریق سینما، به نوعی جهانی سازی اسطورهای دست زده و قصد آن دارد تا باورهای خرافی خود در زمینه: «شیطان»، «پایان دنیا»، «ظهور منجی یهود»، « سفر به سرزمین موعود» ، «تشکیل امپراطوری جهانی» و «اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل» را به سایر اقوام و ادیان و ملل نیز تسری میدهد.
رواج فساد:
«بگذار ملت آمریکا برای یک بار بفهمند که این نه یک انحطاط طبیعی، بلکه توطئه حساب شده و ویرانگری است که ما را احاطه کرده است…»
این جملهای است که «هنری فورد» آمریکایی قریب هشتاد سال پیش در روزنامه مشهور «دیربورن ایندیپندنت ـ Dear Born Indipendent» نوشت و آمریکاییان را از سقوط در منجلاب فساد مادی و انحطاط اخلاقی بر حذر داشت. او در سلسله مقالات معروف خود از جریان سازماندهی شده و نظاممندی سخن گفت که تدریجاً با ترویج لیبرالیسم اخلاقی و تساهل اعتقادی، جامعه آن روز آمریکا را به سمت فساد و تباهی سوق میداد.
در حقیقت هدف او آن بود که ملت آمریکا را از خطر شکلگیری امپراطوری فرهنگی و اقتصادی یهود در این کشور آگاه سازد و بر این باور بود که یهود بینالملل به حکومت بر آمریکا اکتفا نکرده و در صدد برپایی حکومت جهانی است. «هنری فورد» با تیزبینی خاص خود دریافته بود که مسأله یهود در آمریکا به قلمرو سیاست و اقتصاد محدود نمیشود و ساحت فرهنگ و هنر و رسانههای جمعی را نیز در بر میگیرد.
فورد، سینمای آمریکا را ماهیتاً یهودی میدانست و آن را مهمترین و مؤثرترین ابزار تبلیغی یهودیان بر میشمرد. او بر این باور بود که یهودیان از طریق سینما سعی در تخریب و انهدام ارزشهای اخلاقی و مبانی اعتقادی جامعه آن روز آمریکا دارند.
«هنری فوردِ» در کتاب معروف خود تحت عنوان «زندگی و کارمن» اینگونه مینویسد:
« در این کشور جریانهای مشخص و صاحب نفوذی مشاهده میشوند که به نحو محسوس در ادبیات، سرگرمیها و رفتار اجتماعی، کاستی و فساد به بار میآورند. تجارت از سلامت ذاتی خویش دور مانده و کوچک شمردن معیارها و اصول اخلاقی به نحو فراگیر در همه جا احساس میشود.
این که این اعمال نفوذهای مخرب همگی به سرچشمه نژادی واحدی باز میگردد، واقعیتی است که باید آن را جدی تلقی نمود. ما مدعی آن نیستیم که حرف آخر را در خصوص یهودیان مقیم آمریکا بیان داشتهایم، بلکه صرفاً نفوذ کنونی یهود را در این کشور توصیف میکنیم. مخالفت ما صرفاً با اندیشههاست. اندیشههای دروغینی که بنیه اخلاقی ملت ما را تضعیف میکنند این اندیشهها از منابعی سرچشمه میگیرند که به سهولت قابل شناساییاند و صرفاً از طریق افشاگری و آگاهساختن افکار عمومی جامعه میتوان از پیشرفت آنها جلوگیری کرد. تأثیرگذار بر محیط خویش را بازشناسند. بگذارید ملت آمریکا برای یک بار بفهمند که این نه یک انحطاط طبیعی، بلکه توطئه حساب شده و ویرانگری است که هم اکنون ما را احاطه کرده است.»
هنری فورد در کتاب خود بر سنتها و سجایای اخلاقی و اعتقادی نژاد آنگلوساکسون تأکید میورزد و آن را پایگاه مطمئنی برای مقابله با توطئه جهانی یهود میداند.
شکی نیست که «فورد» با طرح این مسأله همان خطایی را مرتکب میشود که خود او یهود را به آن متهم ساخته است. اما چنین به نظر میرسد که تأکید او بر نژاد انگلوساکسون در واقع دفاع از سنن و فضایل اخلاقی و اعتقادات مثبت و سازندهای است که وی در این نژاد بشری متبلور دانسته و بر این باور است که در روند مقابله با ترویج فساد، فحشاء، بیبند و باری و در یک کلام مبارزه با لیبرالیسم اخلاقی یهود، میتوان بر این ارزشهای نهادینه شده در نژاد انگلوساکسون تکیه کرد. امروز قریب هشتاد سال از انتشار مقاله افشاگرانه «هنری فورد» در جراید آمریکا میگذرد و معالاسف بسیاری از پیشبینیها و هشدارهای او به جامعه آمریکا محقق شدهاند. (۶۷)
دولت اسراییل در سرزمین اشغال شده فلسطین ایجاد شده و عملاً زمام سیاستهای داخلی و خارجی آمریکا را در دست گرفته است. آنگونه که میتوان مدعی شد آمریکا به عنوان بازوی قدرتمند صهیونیسم در سطح جهان عمل میکند. اخلاقیات ملت آمریکا آنچنان رو به زوال رفته است که صاحبنظران اجتماعی و اندیشمندان دینی به کلی از آینده این ملت قطع امید کردهاند. موسیقی جاز و بیریشه که برخی کارشناسان آن را برگرفته از موسیقی ییدیش (YIDISH) یهودیان میدانند، در تمامی زوایای جامعه آمریکا (و از جمله سینمای هالیوود) رخنه کرده و روان پریشان جوانان غربی را به تسخیر خود درآورده است. گروههای موسیقی جاز و راک که زمانی با چند ستاره یهودی (نظیر: «الویس پریسلی» و «رینگو استار») به دنیای غرب معرفی شدند، با گذشت چهار دهه به چنان شهرت و اعتباری دست یافتهاند که هم اکنون نسل جوان آمریکا «مایکل جکسون» یهودی را از تمام مقدسین کلیسا برتر میدانند. در دهه شصت میلادی گروه موسیقی بتیلها از سر مزاح اعلام کرده بود که « از خدا نیز معروفتر است» و امروز گروههای موسیقی شیطان پرست عملاً بیرق جنگ با خدا را برافراشتهاند.
اشتیاق جنونآمیز نسل جوان آمریکا به این نوع خاص از موسیقی را در فیلم «دیترویت شهر موسیقی راک» به وضوح میتوان دید. انگار سرشته تمامی امور از دست متصدیان فرهنگ عمومی جامعه رها شده و از والدین آمریکایی و اروپایی و حتی شرقی هم کاری ساخته نیست.
(البته اگر بخواهند می توانند با تکیه بر فرهنگ و عرفان غنی دینی در مقابل این سیل بنیان برافکن سدها ی مستحکمی بزنند ؛ چرا که تمدن مادی غرب ، پوشالی و پوک و توخالی است و هیچ حرف جدی برای گفتن ندارد)
برای درک عمق این فاجعه، کافی است فیلمهای چند دهه قبل هالیوود را در کنار تولیدات امروز آن قرار دهیم و با یک مقایسه کوتاه زوال ارزشهای اخلاقی انسان غربی را به وضوح ببینیم. در سینمای امروز هالیوود، روابط جنسی میان نوجوانان آمریکایی و به تبع آن تولد فرزندان نامشروع و مشکلات اجتماعی ناشی از این پدیده سوژهای جذاب و در عین حال کاملاً طبیعی تلقی میگردد. در این قبیل فیلمها، حتی والدین نوجوانان فریب خورده نیز از رفتار فرزندانشان چندان متعجب نمیشوند و بیشتر نگران هزینه نگهداری از نوههای نامشروع خویشاند.
امروز صهیونیسم حاکم بر هالیوود هیچ حریمی را محترم نمیشمارد و مقدسترین شئون اجتماعی را «حتی در حوزه دین و کلیسا» به تمسخر میگیرد. در فیلمهای دهه اخیر هالیوود ، پدران متجاوز، مادران خیانتکار، دختران فریب خورده، پسران منحرف و حتی کشیشهای شیطانپرست فراواناند. عشرتکدههای هاوایی و قمارخانههای لاس و گاس به لوکیشنهای دائمی و محبوب فیلمهای آمریکایی تبدیل شدهاند و قصه بسیاری از فیلمهای هالیوود در این فضای لبریز از گناه اتفاق میافتد.
در روزگاری که پول به نخستین ارزش انسان غربی تبدیل شده، سینمای هالیوود نیز تمامی ارزشهای اخلاقی را در مسلخ پول قربانی میکند.
در قاموس هالیوود، فیلم ارزشمند، باید پولساز باشد و برای پولساز بودن یک فیلم باید بر نقاط ضعف خاطبین آن انگشت نهاد و پستترین غرایز و تمنیات نفسانی انسان غربی را به خود او نشان داد. سینمای هالیوود تشنه پول است و این تشنگی را به مخاطبین خود نیز تسری میدهد.
افسوس که عطش پول درمانناپذیر است و آتش آن به هیچ آبی فرو نمینشیند.
در آینه جادوی هالیوود جوان آس و پاسی بر سر میز قمار یک شبه میلیونر میشود و حسرت و دریغ میلیونها بیننده جوان را بر میانگیزد.
همزمان خانواده او در مسابقه لاتاری شرکت میکنند و بلیط طلایی را از پیرمرد بیماری که از شوق برنده شدن در مسابقه سکته کرده، میربایند! در تمام این صحنههای پر زرق و برق، بینندگان نیز در لذات رویای این خانواده خوشبخت شریک میشوند و مثل آنان دل و دین به پول میبازند. حال آنکه در پشت صحنه فیلم، فیلمسازان صهیونیست به ساده دلی مخاطبین خویش میخندند.
یکی از بزرگان یهود گفته بود:
«ما حکومتمان را با دنیایی از متخصصان علم اقتصاد احاطه خواهیم کرد. به همین دلیل علم اقتصاد مهمترین موضوع آموزشی است که توسط یهودیان تعلیم داده میشود. کهکشانی از بانکداران، صاحبان صنایع، کارخانهداران، کاپیتالیستها و خصوصاً میلیونرها ما را احاطه خواهند کرد، زیرا عملاً همه چیز با توسل به ارقام تعیین خواهد شد.»
با مرور همین چند سطر مییابیم که از چه رو سینما طی این همه سال در تعیین الگوهای مصرف و هنجارهای اقتصادی مخاطبین خویش همواره پیشقدم بوده است.
رواج خشونت:
خشونت آفت دیگری است که از نخستین سالهای پیدایش سینما با این «هنر ـ صنعت» قرین بوده و امروز صهیونیستها این همزاد دیرین سینما را نیز به نفع مقاصد خویش به کار گرفتهاند. تهیهکنندگان صهیونیست هالیوود در پی سالها تجربه به فراست دریافتهاند که «خشونت» و «وحشیگری» علیرغم زشتی باطن و نتایج تلخ آن، بر روی پرده سینما ظاهری جذاب و شیرین دارد و همین ظاهر جذاب و فریبنده فیلمهای چند دهه اخیر را از خشونت و کشتار لبریز کرده است. بینندگان این گروه از فیلمها در حین تماشای صحنههای خشونتبار، از لذتی حیوانی لبریز میشوند و در دل شخصیتهایی جنایتکار فیلم را تحسین میکنند.
این فیلمها معمولاً ظاهری مقبول و منطقی دارند. بر اساس یک کلیشه رایج، موجود شریری قانون را نقض میکند و مرتکب جنایتی فجیع میشود. متقابلاً قهرمان فیلم که طرفداران حق و عدالت است واکنش نشان میدهد و با خشونتی مشابه، موجود شریر و همدستان او را از بین میبرد ولی در هر دو حالت این خشونت است که تقدیس میشود و تحسین مخاطب را بر میانگیزد.
در تحلیل فیلمهای خشن غربی این نکته را نیز باید مد نظر داشت که غربیان برای تربیت سربازانی قصی القلب و حرف شنو چاره کار را در آن دیده اند که چنین فیلمهایی را هر چه بیشتر بسازند ؛ مثلا در بسیاری از فیلمهایی که در مورد جنگ ویتنام ساخته شده است ، با ظرافت سعی می کنند «حس هم ذات پنداری» مخاطب را به نفع سربازان بی رحم آمریکایی که غاصبانه میلیونها ویتنامی را کشتند ایجاد شود و کم کم مخاطب نه تنها هیچ عذاب وجدانی نداشته باشد که از کشته شدن ویتنامی ها (دشمنان آمریکا) لذت هم ببرد.
البته در بسیاری از فیلمهای جدید غربی مرز میان شرارت و خوبی برداشته شده است و گاهی شریرها کار خوب می کنند و یا خوبها عمل شریرانه مرتکب می شوند. بدین وسیله مرز خوبی و بدی در ذهن مخاطب خصوصا جوانان و نوجوانان به هم می ریزد و زمینه برای پوک شدن کامل درون فکر و دل مخاطب فراهم می شود تا راحت تر ارزشهای آمریکایی که چیزی جزء تجلی هوای نفس آدمی نیست را راحت تر بپذیرد و تبدیل به انسانی منفعل و مصرف کننده ای مطیع برای زر سالاران مادی گرا شود.
بسیاری از فیلمهای ظاهراً خشن واجد صبغههای سیاسی نیز هستند و در لایههای زیرین خود، هدف و سیاست خاصی را دنبال میکنند. به عنوان مثال در فیلم «هواپیمای رییسجمهور» یک بازیگر مشهور و البته یهودیالاصل هالیوود، در نقش رئیسجمهور آمریکا ظاهر میشود.
گروهی تروریست مسلح هواپیمای رئیس جمهور را میربایند و خانواده و همراهان رئیس جمهور را به اسارت میگیرند. رئیس جمهور آمریکا با آنکه میتواند به تنهایی بگریزد، داوطلبانه در هواپیما باقی میماند و طی نبردی نابرابر و خونین، دشمن را شکست میدهد و خانواده و همراهانش را از چنگ تروریستها آزاد میکند. در پایان ماجرا هم بیننده از همه جا بیخبر، رئیس جمهور آمریکا را تحسین میکند و او را به عنوان رهبر دنیای جدید میستاید!
در فیلم دیگری گروهی تروریست مسلمان، یک هواپیمای خطوط هوایی آمریکا را همراه با مسافرین آن میربایند و با بمب اتمی که پیشاپیش در هواپیما جاسازی کردهاند عازم پایتخت آمریکا میشود، تا طی اقدامی انتحاری دولت آمریکا را نابود کنند. رفتار تروریستهای مسلمان با مسافرین بیپناه هواپیما، بسیار خشن و بیرحمانه است. آنها حتی به خود نیز رحم نمیکنند و هر مخالفتی را با گلوله پاسخ میگویند.
سیاستمداران انسان دوست آمریکایی که نمیتوانند هواپیما را با مسافرین آن نابود کنند، یک گروه ویژه کماندویی را (که دو بازیگر معروف یهودی در آن ایفای نقش میکنند) به داخل هواپیما میفرستند و این گروه ویژه طی عملیاتی متهورانه تمامی تروریستهای مسلمان را میکشند. بمب اتمی را خنثی میکنند و هواپیما را سالم بر زمین مینشانند. باز هم آن چه باقی میماند خاطره شجاعت و نوع دوستی آمریکاییهای ضدتروریست است.
امروزه رد پای سکس، پولپرستی و خشونت را در فیلمهای خانوادگی و آثار ویژه کودکان نیز میتوان دید. ظاهراً استودیوهای هالیوود دیگر هیچ حریمی را محترم نمیدارند و در صدد جهانی ساختن ضد ارزشهای اخلاقی خویشاند. کلام آخر آن که صهیونیسم بینالملل در عرصه سینما با سوء استفاده از سه قوه شهویه، وهمیه و غضبیه انسان در صدد ترویج مفاسد اخلاقی، غفلت و پولپرستی و خشونت برآمده و در تمامی این موارد، منافع سیاسی خود را دنبال کرده است. دیگر در آستانه قرن بیست و یکم، این بازی به مراحل پایانی خود نزدیک میشود. با یک مرور کوتاه بر اعمال صهیونیستها در کشورهای مختلف و مندرجات کتاب کاهال و پروتکلهای جهانی صهیونیسم و سایر مکتوبات پیشوایان بی رحم صهیون ، به سهولت میتوان دریافت که بسیاری از نابسامانیهای کنونی عالم ، صورت تحقق یافته همان برنامههایی است که قریب یک قرن پیش تئوریسینهای صهیونیسم با تکیه بر تجربیات پیشینیان مادی گرایشان طراحی کرده اند (۶۸) ؛ ولی آینده را هوشیاری مردم امروز خواهد ساخت. (۶۹)
سحر سامری تنها مردم جاهل را میفریبد و آغاز حکومت عقل پایان پادشاهی تزویر سامری است. (۷۰)
***
پاورقی ها و منابع:
۱ – برای اثبات این مطلب دلایل و شواهد بسیار زیادی موجود است که در انتهای جزوه می آید.
۲ – مانند سفر پیدایش ، باب ۱۵ و سفر خروج ، باب ۶ و سفر یوشع باب ۱ و …
۳- اعمال رسولان ، باب ۹٫
۴- مجموعه مقالات پروتستانیسم یهودی ( ناگفته های فرایند صهیونیستی شدن تمدن غرب ) در صفحه پاورقی کیهان از ۲۳ مرداد۸۲ تا ۱۲ شهریور ۸۲ در این زمینه توضیحات مبسوطی داده است.
۵- دایره المعارف یهود(جوداییکا) ، جلد۱۱، صفحه ۵۸۴ .
۶- همان جلد ۱۴ ، صفحه ۲۱ .
۷- روزنامه کیهان، مورخه ۲۷/۵/۸۲ ، صفحه
۸- سفرپیدایش، باب۳۴٫
۹- سفرپیدایش ، باب۱۱٫
۱۰- سفرسموئیل اول ، باب ۱۵٫
۱۱- باب پادشاهان .
۱۲- قرآن کریم ، سوره بقره ، آیات ۶۷تا۷۳ وسایر آیاتی که در این مورد است .
۱۳- سفرخروج ، باب ۳۲٫ در تورات این داستان به حضرت هارون علیه السلام نسبت داده می شود . اما قطعا آن حضرت چنین نکرده و فردی که این نحوه بت پرستی را رواج دادبه اسم « شمروی بن یساکاربن یعقوب » در میان یهودیان معروف است و مسلمانان او را سامری می نامند .
۱۴- ما با دلایل عقلی دراسلام ثابت می کنیم که تمام پیامبران الهی معصومند وهیچ گونه خطا واشتباهی ندارند.
۱۵- کتاب مبانی فراماسونری، تالیف گروه تحقیقات علمی، ترجمه جعفر سعیدی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم،۱۳۷۶، تهران، فصل علمای ماسون، صفحه ۲۶۴٫
۱۶- قرآن کریم ، حجر/۳۹، انفال/۴۸، عنکبوت/۳۸٫
۱۷- قرآن کریم ، آل عمران/۱۷۵، زمر/۳۶٫
۱۸- قرآن کریم ، حج/۴٫
۱۹- قرآن کریم ، بقره/۳۶، ناس/۴و۵، انفال/۱۱٫
۲۰- قرآن کریم ، انعام/۱۱۲و۱۱۳، مومنون/۹۷٫
۲۱- قرآن کریم ، شعراء/۲۲۱و۲۲۲٫
۲۲- شعراء/۲۲۳٫
۲۳- یونس/۷٫
۲۴-انعام/۶۸٫
۲۵-اسراء/۲۷٫
۲۶- مریم/۷۳و۷۴،داستان قارون.
۲۷- بقره/۲۶۸، نساء/۲۰٫
۲۸- بقره/۲۶۸٫
۲۹- اعراف/۳۰٫
۳۰- زخرف/۳۷، انعام/۱۱۶، بقره/۹۱٫
۳۱- انعام/۱۱۶٫
۳۲- بقره/۱۱۱، صافات/۶۹٫
۳۳- نساء/۱۱۸و۱۲۰
۳۴- بقره/۹۷و۹۸و۹۹، غافر/۸۳٫
۳۵- انعام/۶۸ .
۳۶- بقره/۱۴
۳۷- نساء/۱۱۸
۳۸- بقره/۱۰۲
۳۹- بقره/۷۵،۷۶،۷۸٫
۴۰- بقره/۷۵٫
۴۱- بقره/۸۸٫
۴۲- تکاثر/۱و۲٫
۴۳- نهج البلاغه استاد محمد دشتی ، خطبه ۹۷٫
۴۴- زخرف/ ۳۶و۳۷٫
۴۵- زخرف/۴۰
۴۶- شرکت فالکون از آن عماد فایدمصری مشهور به دودی بود .صهیونیستها بعد از موفقیت فیلم این کمپانی به نام « ارابه آتش» ، این شرکت را با تهدیدکردن صاحبش به مرگ با بهایی بسیارپایین تر از قیمت روز از چنگ او درآوردند.(برای مطالعه بیشتر به روزنامه کیهان ، مورخه فروردین۸۰ ،مقاله توطئه صهیونیسم برای سیطره برسینمای جهان – ۲ویا کتاب« اسرائیل هنر مصر را می رباید » نوشته محمد الغیطی مراجعه کنید.)
۴۷- در رابطه با این فیلم مراجعه کنید به کیهان ، ۲۲/۲/۸۰ ، صفحه ۱۲٫
۴۸- فرانکی همان جان کلود ون دام یهودی است و آرنولد یکی ازاعضای حزب جمهوری خواه آمریکاست که ثروت زیادی را از طریق بازی در این فیلمها اندوخت و در سال ۲۰۰۳ میلادی فرماندار کالیفرنیا شد و قطعا کسی بدون حمایت صهیونیست ها نمی تواند به چنین مقامی در آمریکا دست یابد .
۴۹- برای مطالــعه بیشتر در باب تاثیرات وحدت بخش سمبلها و نمادها و زبان درمیان یک گروه یا قوم خاص می توانید به کتابهای هنر و فصل اول و دوم کتاب مبانی فراماسونری مراجعه کنید.
۵۰- در اکثر این فیلمها مسلمانان انسانهای ضعیف و شهوتران و خائن و متعصبی هستند که در قصاوت قلب و فساد اخلاقی و تجاوز همتا ندارند و غالبا شخصیت مقابل اینها یهودیان امانت دار و مهربان و تحصیل کرده ای هستند که مورد تعدی قرار گرفته اند و با شجاعت و زیرکی حق خود را باز پس می ستانند. برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب « نفوذ صهیونیسم بر رسانه های خبری و سازمانهای بین المللی» نوشته فوادبن سید عبدالرحمن الرفاعی ، ترجمه حسین سرو قامت ، نشر کیهان، چاپ اول، ۱۳۷۷، صفحه ۴۸ و روزنامه کیهان، مورخه ۱۳/۵/۸۰ ، صفحه ۱۲ ، مراجعه کنید.
۵۱- برا ی مطالعه بیشتر رجوع کنید به کیهان ،۲۲/۲/۸۰ ، صفحه ۱۲ ، مقاله «اهریمن صهیونیسم در بازار مکاره کن» و کیهان، ۱۶/۳/۸۰ ، صفحه ۱۲ ، مقاله «جایزه ویژه جشنواره برلین برای یک فیلم صهیونیستی» و کیهان، ۱۳/۵/۸۰ ، صفحه ۱۲ ، مقاله «ستاره اسکار صنعت یهودی»
۵۱ – جزوه یهود و هنر(۲)، سخنرانی استاد شمس الدین رحمانی در تاریخ ۱۹/۴/ ۸۲ .
۵۲ – برای مطالعه مفصل تر مراجعه کنید به روزنامه جام جم ، سه شنبه ۲۰/۸/۸۲ ، صفحه ۶ ، مقاله دزد دریایی کتاب صلح می دزدد.
۵۳- در مورد صحت این تحلیل در باره کارتون گالیور می توان به حرفهای بعغضی استراتژیست های جیره خوار دولت صهیونیستی آمریکا که دقیقا همین تشبیهات را به کار برده اند، اشاره کرد.
۵۴- جزوه یهود و هنر(۲)، سخنرانی استاد شمس الدین رحمانی در تاریخ ۱۹/۴/ ۸۲٫
۵۵- ترجمه تفسیری فارسی کتاب مقدس ، چاپ انجمن بین المللی کتاب مقدس انگلستان ، ۱۹۹۵میلادی ،سفر میکاه ، باب ۵ ، فقره ۹و۸٫ در بعضی ترجمه های دیگر درادامه دارد : « دست تو بر خصمانت بلند خواهد شد و جمیع دشمنانت منقطع خواهند گردید.»
۵۶- همان گونه که در تاریخ فلسفه غرب می بینیم با کنار زدن دین از صحنه زندگی بشر ابتدا عقل خود بسنده بشری و سپس حواس ظاهری و مادی را در هدایت بشر و دفع مشکلات او کافی دانستند ولی کم کم اندیشمندان پست مدرن علیه این وضعیت قیام کرده و همین تفکرات را دلیل وضعیت نگران کننده و به بن بست رسیده تفکر در غرب می دانند. برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب «زندگی در عیش، مردن در خوشی» و« تکنوپولی »اثر نیل پستمن، جامعه شناس آمریکایی و یا کتاب « سیطره کمیت و آخرالزمان » اثر «رنه گنون » مراجعه کنید.
۵۷- قسمت دوم و سوم این فیلم با بودجه مستقیم اسراییل ساخته شد.
۵۸- نکته ای که باقی می ماند این است که ما باید با دقت درمبانی فلسفی این فرقه که همان شکاکیت و سوفسطاییسم و شالوده شکنی است دقت کنیم و متوجه باشیم که این فلسفه ها نتیجه فاصله گرفتن سیر اندیشه فلسفی در غرب از عقل سالم و دین می باشد و این هشداری است به دانشوران فرهیخته ما که بیدا اشندو تیز بین و اسیر بعضی اصطلاحات پر طمطراق و گول زننده فلسفه و علوم غرب نشوند و حتما در مطالعه مباحث عقلی به دقتهای مو شکافانه علمای منصف و منتقد مسلمان و غیر مسلمان هم نظری داشته باشند و محصولات پر زرق و برق تکنولوژیک چشم آنها را پر نکند و به عوارض منفی
تکنولوژی هم نظری بیفکنند.
در این رابطه اساتیدی چون امام خمینی(ره)، حضرت آیت ا… خامنه ای، علامه سید محمد حسین طباطبائی، علامه شهید مطهری، علامه محمد تقی جعفری، علامه مصباح یزدی، علامه جوادی آملی، شهید سید مرتضی آوینی، دکتر سید احمد فردید ،استاد محسن غرویان، رنه گنون، پروفسور حمید مولانا، نیل پستمن، مرحوم سید منیرالدین هاشمی، حجت الاسلام سید مهدی میر باقری، دکتر رضا داوری اردکانی، دکتر محمد مددپور، پرفسور روژه گارودی، استاد حمید پارسانیا، استاد حسن رحیم پور ازغدی، دکتر حسن عباسی، استاد شهریار زرشناس، دکتر حسن بلخاری، استاد شفیعی سروستانی و… به طور مفصل و از مناظر گوناگون به بحث پرداخته اند و آثار آنها برای تدقیق و تحقیق موجود است.
۵۹ – آخرین سفر کتاب مقدس، سفر مکاشفه، خصوصا باب ۱۶، فقره ۱۶: «آنگاه تمام لشگرهای جهان را در محلی گرد آوردند که به زبان عبری آن را حار مجیدون (یعنی تپه مجدو) می نامند.»
۶۰- ویل دورانت در نوشتن تاریخ تمدن از جانب داری یهودیان و توجیح بعضی جنایات آنها ابایی ندارد ؛ به علاوه همسر او «آریل» که یک یهودی بود همکار و مشاور شوهر خود در جمع آوری تاریخ تمدن بود و لذا به نوشته های او نمی توان اطمینان کرد ، مثلا برخی نویسندگان مسلمان و غیر مسلمان در بسیاری از مباحث مربوط به تاریخ آمریکا خدشه کرده اند.
حتی برخی از یهودیان می گویند حدود ۲۰۰۰ سال قبل از کلمب قاره آمریکا کشف شده بوده است. در مطالعات تاریخی باید به شدت محتاطانه برخورد کرد که دستهای زیادی خصوصا از جانب یهودیان در تحریف تاریخ فعال بوده و هستند. برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به: پژوهه صهیونیت، جلد اول، نشر موسسه فرهنگی پژوهشی ضیاء اندیشه، چاپ اول، دی ۱۳۷۶، مقاله « سفر کریستف کلمب، بازیابی نقش یهود »، اثر محمد طیب و کتاب سفر به ولایت عزراییل، اثر جلال آل احمد، نشر رواق، تهران، ۱۳۶۳، صفحه۷۲٫
۶۱- ویژگی های قرون جدید، مجموعه آثار۳۱ ، دکتر علی شریعتی، نشر چاپخش، تهران شهریور ۱۳۶۴، صفحه ۱۱۹ تا ۱۲۶٫
۶۲- ریشه یابی مختصری از تاریخچه گروهها ، محمد رضا اخگری ، تابستان ۱۳۶۳، چاپ اول ، صفحه ۳٫
۶۳- نشریه گلچرخ، شماره۱، فروردین۱۳۷۱، صفحه۱۵ و مقدمه «التفهیم»، صفحه ۱۳۱٫
۶۴ – کریستف کلمب، اثر شارل ورلند، ترجمه سید جمال موسوی شیرازی ، شرکت توسعه کتابخانه های ایران، تهران، زمستان ۱۳۷۰، صفحه ۳۶ و ۳۷ و تاریخ تولد ویل دورانت، جلد۶، صفحه ۳۱۶(جالب است که ویل دورانت با این توجیه که بسیاری از بزرگان در آن دوران که عصر سرخوشی بود از این فرزندان حرامزاده فراوان داشتند کلمب را از این عمل زشت تبرئه می کنند!
۶۵ – سفرهای پرماجرای کریستف کلمب، ساموئل ایلیوت موریسون ، ترجمه ذبیح ا… منصوری، نشر زرین، تهران، ۱۳۷۳، صفحه ۱۸۰ واعجوبه ها، اثر احمد مرعشی، نشر مولف، مرکز پخش تندر، سال ۱۳۷۴، صفحه ۹۹ و ۹۸ و صفحه ۶۳۶٫
۶۶ – یهودیان حضرت عیسی علیه السلام را کذاب میدانند ولی مسیحیان و مسلمانان معتقدند ایشان را یکی از بزرگترین و بهترین پیامبران خدا بوده اند و به آسمان عروج کرده و در آخرالزمان باز خواهند گشت.
۶۷ – برای مطالعه بیشتر میتوانید به مقاله «یهود بین الملل» از همین نویسنده با ترجمه سید محمد آوینی در جلد اول کتاب «پژوهه صهیونیت» مراجعه کنید.
۶۸ – برای اثبات این مطلب دلایل و شواهد بسیار زیادی موجود است ؛ مثلا می توان به این گفته پرفسور روژه گارودی اندیشمند فرانسوی اشاره کرد که «آمریکا مستعمره اسراییل است» و یا « صهیونیستهای فرانسه بر کل دستگاههای رهبری فرانسه و مراکز اطلاعاتی این کشور نفوذ کرده اند (کتاب محاکمه آزادی ، جلد ۲، نشر کیهان ، صفحه ۹ ) . » و یا می توان به سخنی از دانشمند دیگرغربی اشاره کرد که:
« فرانسه پایگاه اصلی صهیونیستها در قلب اروپا ست.» و یا می توان به انفجار مرکز یهودیان در بوئنس آیرس آرژانین و تبلیغات جهانی صهیونیسم علیه مسلمانان خصوصا ایران اشاره کرد که بعد از سالها منجر به دستگیری هادی سلیمان پور سفیر سابق ایران در آرژانتین داخل خاک انگلستان و سپس افتضاح رشوه گرفتن بعضی از مقامات آرژانتینی از اسراییل اشاره کرد.
شاهد دیگر ما قانون ظالمانه دادگاههای نورمبرگ وتوکیوو قانون ضد نژاد پرستی و ضد یهود ستیزی در بسیاری از کشورهای غربی و ژاپن می باشد و همینطور قانون باور نکردنی و عجیب فابیوس-گیسو در فرانسه اشاره کرد که این قوانین حق هرگونه تحقیق و انتقاد از واقعیات و اسطوره های تاریخی قوم یهود خصوصا در مورد جنگ جهانی دوم را از هر متفکر و آزاد اندیشی سلب نموده است.
در پنجاه سال اخیر در کشورهای مختلف غربی دانش پژوهان و حقیقت جویان بسیاری به جرم واهی تحقیق در مورد این اسطوره ها به پرداخت جریمه مالی، زندان، جمع آوری کتابهایشان از بازار و نابود کردن آنها وحتی تبعید ازکشورشان محکوم شده¬اند که فقط به بعضی ازآنها اشاره می کنیم:
۱ – پروفسور روژه گارودی ، دارای دکترای ادبیات از دانشگاه سوربن فرانسه (۱۹۵۲) و دکترای علوم از آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی. وی ۳۶ سال عضو فعال حزب کمونیست فرانسه و ۲۵ سال رئیس مرکز تحقیقات مارکسیستی در کمیته مرکزی حزب بود. او صاحب تألیفات بسیاری می باشد که به خاطر کتاب مستدل «تاریخ یک ارتداد ، اسطوره های بنیانگذار سیاسیت اسراییل» محکوم شد.
۲ – پروفسور رابرت فوریسون ، تاریخدان فرانسوی و استاد دانشگاه لیون که بدلیل تحقیق در مورد خطوط قرمز فوق الذکر و رد کشته شدن شش میلیون یهودی در جنگ دوم کرسی استادی خود را از دست داد و حدود ۱۰ بار در خیابان های فرانسه توسط یهودیان با چماق مورد هجوم قرار گرفت و به او لقب « تنها ترین متفکر فرانسه» را داده اند. هنوز از یاد نبرده ایم. آخرین کلمات او را در دیدار با گزارشگر مجله صبح از ایران را که حیرت زده و با ناباوری پرسیده بود: « آیا به راستی حرفهای من در یک رسانه گروهی در جهان منتشر خواهد شد!» آری این چنین است آزادی مورد ادعای غرب.
۳ – دکتر فردریک توبن مورخ آلمانی الاصل مقیم استرالیا که به دلیل نقد عالمانه کوره های آدم سوزی و اتاقهای گاز آنچنان بر او فشار آو.ردند که تا حد گرفتن پناهندگی سیاسی از جمهوری اسلامی ایران هم پیش رفت.
۴ – مارتین هوهمن عضو حزب دموکرات مسیحی آلمان که به دلیل متهم کردن یهودیان در کشتار مردم روسیه درانقلاب کمونیستی و مسئول دانستن یهودیان در بر پا کردن جوخه های اعدام ، در آستانه اخراج از حزب و مجلس فدرال آلمان قرار گرفته است.( کیهان ، ۲۱آبان۸۲)
۵ – ژنرال راین هارد گوئنتسل فرمانده نیروهای مداخله ویژه ارتش آلمان که در جنگ افغانستان هم شرکت داشتند. وی به دلیل حمایت از گفته های مارتین هوهمن دیوانه خطاب شد و از ارتش المان اخراج شد.
۶ – رابرت فیسک روزنامه نگارکه به دلیل نوشته های خود درموردمظلومیت مردم لبنان و فلسطین بارها مورد تهدیدمرگ قرارگرفت.
۷ – آبه پیر که شخصیت علمی فرهنگی بود و به دلیل انتقاداتش مجبور به کناره گیری از کارهای فرهنگی شد.
۸ – روز ترویک مفسر و روزنامه نگار در لوموند که مورد اذیت و آزار بسیاری قرار گرفت.
۹ – رییس اتحادیه مسلمانان اروپا که به جریمه مالی محکوم شد.
۱۰- احمد هوبرروزنامه نگار سوییسی که تا کنون صدمات بسیاری از صهیونیستها دیده است .
۱۱و ۱۲و۱۳- کشیش لولون ، کشیش ماتیو و ژاک فووه ، هامیان گارودی که در ۱۹۸۳ همراه با یکی ازمحاکمات گارودی در فرانسه محاکمه شدند .(کتاب محاکه آزادی،اثر روژه گارودی، جلد۲ ، صفحه ۱۴)
۱۴- یورگن مولمن معاون حزب لیبرال آلمان که از حزب خود اخراج شد (کیهان ۲۱ آبان ۸۲).
۱۵- گرد هونزویک ،نویسنده اتریشی که به یکسال و نیم زندان و تبعید از کشورش محکوم شد. …واین لیست بلندترازآن است که دراین جاپایان پذیرد… .
۶۹- همان طور که انقلاب اسلامی ما باعث شد که در این طوفان مادی گرایی و انحطاط معنویت، همه انسانها به سمت خداوند برگردند و پایه های پوسیده تمدن ماده گرایی به لرزش درآید؛ به نحوی که یکی از دو قطب ماده گرایی(شوروی) از هم فرو پاشید و کارشناسان فن تا کنون چندین سمینار در بررسی چگونگی فروپاشی قطب دیگر آن( آمریکا) گرفته اند و اکنون صهیونیسم بین الملل با فشارهای خارجی و عناصر پنهان و آشکار خود در داخل کشورمان سعی دارد که مستحکم ترین سد مقابل خود را بشکند .
در این راستا با حمایت مستقیم از بعضی هنرمند نمایان غرب زده و دادن یارانه های مستقیم به بعضی روشن فکر نمایان کور فکر وتعمیق جنگ روانی مطبوعاتی – رسانه ای و پخش شراب و مواد مخدر و سی دی های مبتذل و خراب کاریهای اقتصادی و … اهداف خویش را به شدت تعقیب می کند.
لازم است با صلابت اعلام کنیم که تمام تحرکات آن ها را بسیجیان جنبش نرم افزاری شدیدا تحت نظر دارند و اگر لازم شد به زودی با اسم و مشخصات کامل برخی حقوق بگیران رسمی آن ها و شرکت های صهیونیستی فیلم سازی داخلی وخطوط سیر آن ها و کمپانی های قلدر پشتیبان آن ها را افشا خواهیم کرد که ما پشتوانه امان خداوند قادر متعال است که هیچ قدرتی را توان مقابله با او نیست و بر خلاق مادی پرستان آرزویمان شهادت است و ولی فقیهی داریم که در حکمت و بصیرت و شجاعت نمونه ندارد و مهم تر از همه همان گونه که در کتب مقدس ادیان مختلف آمده است امام آخرالزمان را پشتوانه حق و راستی می دانیم نه دنائت و پستی همان گونه که علمای آن ها می دانند ولی اسناد زیادو معتبر خود را در این زمینه در گنجینه ها و پستو های کاخ های پوشالی شان پنهان کرده اند.
۷۰- در تهیه این مقاله علاوه بر منابعی که در پاورقی ها ذکر شد از این منابع هم استفاده شده است:
– جزوه یهود در سینما،جهاد دانشگاهی، واحد الزهراسلام الله علیها.
– متن فیلم سینما سرزمین موعود،ساخته دکتر مجید شاه حسینی ، نشر جمیت زنان انقلاب اسلامی.
– سخنرانی دکتر شهبازی محقق و مورخ معاصر، اسفندماه۷۸ ،دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران.
– نشریه صبح شماره ۸۸ ، دی ۷۷٫
– نشریه پگاه حوزه ، شماره ۸۰، آذر ۸۱ .
– نشریه سروش جوان ، شماره ۲۴ ، مرداد ۸۱ .
– کتاب ره توشه راهیان نور، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، شماره ۴۵٫
– ریشههای بحران در خاورمیانه، دکتر حمید احمدی.
– کتاب فاتحین جهانی، جنایتکاران حقیقی جنگ دوم جهانی، لوییس مارشال کو، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، نشر موسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان، تهران،۱۳۷۷، چاپ اول و …
گروه پژوهشی-فرهنگی شهید سیدمرتضی آوینی