حسب حال نویسی (سنت مسنون شاعران )(1)
نویسنده:دکتر محمد باقر محسنی
حسب حال ننوشتی و شد ایامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
یکی از متنوع ترین انواع ادبی که در متون ادب فارسی بسیار رایج می باشد ،حسب حال نویسی است ،که اغلب اوقات در لابلای آثار گذشتگان و نویسندگان معاصر به صورت وصفی و گاهی به جنبه ی روائی به چشم می خورد .
حسب حال نویسی همچنان که از نامش پیداست ،به نوشته یا سروده ای اطلاق می شود که نویسنده یا شاعر ،درباره ی اخلاقیات و روحیات به ویژه در تألمات روحی و معنوی و وضع زندگی و کیفیت معاش خود، قلم فرسائی کرده و شرح احوال کنونی و سوانح حوادث شخصی و تیمار خواری زن و فرزند و ذکر پیری و حسرت بر جوانی خود را در حالت غم و تنهایی خویش به تصویر بکشد .و در حقیقت نوعی بدیهه گویی بکند .
از نظر معانی لغوی نیز ترکیب حسب حال در معانی فوق وضع شده است چنان که مرحوم دهخدا ،در لغت نامه ی جامع خود می نویسد :«حسب حال (ترکیب اضافی )وقایع روز ،حوادث جاریه ،احوال کنونی ،شعری که در وقایع حاضره ،گویند .(1)
بنابراین ،حسب حال نویسی و تذکره نویسی نیست ؛بلکه نوعی از «اتوبیوگرافی »آنهم در حالت مخصوص و تألمات روحی و معنوی به شمار می آید ،که شاعر و نویسنده تحت تأثیر عواطف قرار گرفته و احوال کنونی خود را نجوا می کند .از قلم و بیان بسیاری از نویسندگان و سرایندگان ادب فارسی نیز می توان همین مفهوم را از ترکیب حسب حال برداشت نمود ،چنان که نویسنده ی توانای چهار مقاله ؛حسب حال را با بدیهه گویی مترادف می آورد و می نویسد :«اما باید دانست که بدیهه گفتن رکن اعلی است در شاعری ،و بر شاعر فریضه است که طبع خویش را به ریاضت بدان درجه رساند ،که در بدیهه معانی انگیزد ،که سیم از خزانه به بدیهه بیرون آید و پادشاه را حسب حال به طبع آورد و این همه از بهر مراعات دل مخدوم و طبع ممدوح می باید و شعرا هر چه یافته اند از صلات معظم به بدیهه و حسب حال یافته اند .»(2)
چنان که واضح می نماید ،تعبیر عروضی از حسب حال ،بدیهه گویی است ،یعنی شاعر مناسب احوال کنونی و به مقتضای واقعه ،شعری بسراید و ذکر وقایع حاضره و حوادث جاریه نماید .
خاقانی چندین بار در مفاهیم یاد شده این ترکیب اضافی را به کار می برد ،از آن جمله می گوید :(3)
گوش کن حسب حال خاقانی
گر چه او ژاژ بیشتر خاید
هر چه دارد ضمیر خاقانی
در غمش حسب حالی افتاده است
نظامی گنجوی نیز در چند بیت از آثار گران قدرش حوادث جاریه و اتفاقات روزانه را حسب حال می نامد و می گوید:
گزارنده ی حرف این حسب حال
ز پرده چنین می نماید خیال
خواند به مثل چو درّ مکنون
بیتی که به حسب حال مجنون
به حسب حال من پیش آورد ساز
بگوید آنچه من گویم برو ناز
یاران صفت مقال گفتند
ویشان همه حسب حال گفتند
مسعود سعد نیز حسب حال را در چنین مفهومی به کار می برد :
امروز یاد خواهم کردن ز حسب حال
یک داستان که دهر چنان داستان نداشت
از گفته ی عطار هم می توان این معانی مورد نظر را از ترکیب حسب حال فهمید:
گفتمش چیست گفته ی عطار
گفت پند است و حسب حالی چند
بنابراین حسب حال نویسی به نوشته یا سروده ای اطلاق می گردد ،که نویسنده یا شاعر پستی ها و بلندی های روزانه ی خود را در تألمات روحی به رشته ی تحریر در آورد و همچنان که در شواهد مثالی متعدد مشاهده می شود ،این نوع نوشته ها که در اغلب سروده های بزرگان ادب فارسی جلوه گری می کند ،بیشتر در ضمن قصاید مدحیه -برای عرض حال به ممدوح -و مقدمه ی داستان ها یا در اثنای مقطعات و اشعار اخلاقی -به صورت شکوائیه ها و اعتذاریه ها -و به صورت غزلیات گلایه آمیز از زندگانی و اوضاع و احوال روز سروده می شود و می توان از این نوع سروده ها به عنوان راهنمای خوبی برای اطلاع بر احوال کنونی و خصوصیات زندگی شاعر استفاده کرد ،و از نظر انطباقی که با مراحل گوناگون و مختلف زندگی هر فرد دارد ،شیرین و خواندنی است .
و با توجه به گستردگی این نوع سروده ها می توان گفت :حسب حال نویسی بین شاعران روشی معمول و سنتی شایع شده است و کمتر کسی از شاعران می توان پیدا کرد که به نوعی به اقتضای حال و زمان حسب حالی ننویسند و حتی بعضی از شعرا از نوشتن چنین سروده هایی ،راه گریزی نمی دانند .چنان که جمال الدین اصفهانی می گوید :
سپهر قدرا بشنو ز حال من دو سه بیت
که شاعران را از حسب حال نیست گریز
و در جایی دیگر همین شاعر آن را سنّتی مسنون (روشی رایج و معمول )برای شاعران می داند :
ز حال خویش کنون چند بیت خواهم گفت
که شاعران را آن هست سنّتی مسنون
زنده یاد استاد فرزانه دکتر غلامحسین یوسفی ،این نوع نوشته ها را نوعی خاطره نویسی و گزارش احوال خود شخص می دانند و می نویسند :این گونه نوشته ها -اگر نویسنده هوشمند و نکته سنج و خوش قلم باشد -لطف و مزه ای خاص تواند داشت .به علاوه گاه مطالبی در بردارد که در جای دیگر نمی توان یافت ،و می افزاید :«چون در این نوشته ها از اشخاص و حوادث واقعی سخن می رود از برخی داستان ها زنده تر و گیراتر از آب در می آید این گونه آثار در اصطلاح «حسب حال »خوانده می شود و خود انواعی دارد ،مثلاً ممکن است ،نویسنده بیشتر به ذکر وقایع و مشاهدات خود بپردازد ،یا به شرح احوال و تجارب و عوالم خویش .و نیز بسته به این که وی از چه طبقه ای است و نظرگاه و علاقه اش چیست ،و از نمونه های برجسته ی حال ،حسب حال برتراندراسل ،نوشته های فلسفی «خاطرات و حسب حال »کانت ،کتاب «حیات یحیی »از حاج میرزا یحیی دولت آبادی ،«خاطرات و خطرات »حاج مخبر السلطنه هدایت ،«خاطرات سیاسی »سید مهدی فرخ و غیره را نام می برند .(4)
حسب حال نویسی از کجا ناشی می شود ؟
یکی از خصوصیات ذاتی و اخلاقی بشر این است که سعادت و خوشبختی را از لوازم ضروری حیات دانسته و وجود آنرا حق مسلم خودشان می دانند ،حتی در برابر وجود نعمت سعادت و بهروزی تشکر و قدردانی را نیز لازم نمی شمارند و هنگامی که غرق در ناز و نعمت و شادکامی هستند ،متوجه اوضاع و احوال خود نیستند ،مثلاً زمانی که از نعمت و سلامت برخوردارند ،توجه و عنایت آگاهانه ای در برابر آن ندارند و خود را واجد یک نوع سعادت و خوشبختی اضافی نمی بینند ،تا در مقابل آن نعمت شکر گزار و سپاسگزار باشند و بر این باورند که اصل نعمت است و سلامت ،نه علت و بیماری ،و در برابر چیزی که باید باشد ،نیاز ی به قدر شناسی و قبول منت نیست ،اما آنگاه که به مصیبتی گرفتار آیند ،نظر بر این که آن را از امور عارضی و غیر ضروری می دانند ،بانگ و فریاد بر می آورند و زبان به شکوه و شکایت می گشایند و در این میان ،طایفه ی شعرا و نویسندگان که طبعاً مردمی زود رنج و کم حوصله و گاهی پر مدعا و صاحب توقع هستند ،زودتر از دیگران اظهار تألم و تحسر کرده و زبان به شکایت می گشایند و می توان گفت :که بخش مهمی از آثار فکری و هنری این طبقه را همین اشعاری که در اثر فشارهای زندگانی و محیط های نامساعد و نامرادی ها و ناکامی ها سروده شده است ،تشکیل می دهد و این امر سبب می شود ،که اشعار شکوائیه و حسب حال نویسی بخش عمده ای از آثار فکری بشر ،مخصوصاً شعرای زود رنج را به خود اختصاص بدهد و پیداست که هر قدر توقعات و انتظارات بیشتر باشد ،مراتب ناکامی و محرومیت نیز بیشتر خواهد بود ،مثلاً شعرائی که خود را صاحب کمالات و فضایل فراوان می دانستند توقعات بیشتری از درباریان و ممدوحان و حتی مردم عادی داشته و بیش از دیگران زبان به شکوه و شکایت گشوده اند و گاهی یارای گلایه از ممدوحان خود را نداشته و دست به گریبان چرخ گردون شده اند و روزگار و زمانه و تقدیر و سرنوشت را به باد نکوهش گرفته اند .
بنابراین هر گوینده ی توانایی که بر حسب انتظار خودش خریدار نداشته باشد ،یا حسودان و بداندیشان در پوستینش بیفتند .طبیعی است که به بث و شکوی خواهد پرداخت و حسب حال خواهد نوشت ،و هر سخنور نامی و صاحب فضیلت که خود را باهمه ی اهلیت و استحقاق محروم می بیند و نااهلان را سرمست باده ی عیش و طرب کامرانی و مخمور سعادت و بهروزی و مشمول عنایت و رفاه و آسایش می بیند ،این همه بیداد را به چرخش دور قمر نسبت خواهد داد و خواهد نالید که :
این چه شوریست که در دور قمر می بینم
همه آفاق پر از فتنه و شر می بینم
دختران را همه جنگ است و جدل با مادر
پسران را همه بدخواه پدر می بینم
ابلهان را همه شربت زگلابست و شکر
قوت دانا همه از خون جگر می بینم
اسب تازی شده مجروح به زیر پالان
طوق زرین همه در گردن خر می بینم
پند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کن
که من این پند به از گنج گوهر می بینم (5)
و حکیمی دیگر از مردم رنج ها می بیند و هنگام حرکت به حجاز ،در غزلی ،کدورت و بدبینی خود را نسبت به مردم عوام بغداد چنین نشان می دهد :
بگشای ساقیا به لب شطّ سر سبوی
وز خاطرم کدورت بغدادیان بشوی
مهر به لب نه از قدح می که هیچ کس
ز ابنای این دیار نیرزد به گفتگوی
از ناکسان وفا و مروت طمع مدار
وز طبع دیو ،خاصیّت آدمی مجوی
در راه عشق زهد سلامت نمی خرند
خوش آن که با جفا و ملامت گرفت خوی
جامی !مقام راست روان نیست در این زمین
برخیز تا نهیم به خاک حجاز روی (6)
بنابراین علّت اصلی پیدایش حسب حال نویسی که اکثر شعرای ما در آن شیوه چالش کرده اند ،وجود همین تألمات روحی و گرفتاری های شخصی و اتفّاقات ناگوار و ناکامی ها و نامرادی هاست و بدیهی است که کمتر کسی در طول حیات خود از چنین تألّماتی در امان خواهد بود و باز روشن است که این نوع سروده ها و شکوائیه ها و درد دل ها به نوعی ،به سفرنامه ها و سرگذشت ها و دفتر خاطرات روزانه و گاهی به بیوگرافی نویسی ها و اتو بیوگرافی نگاری ها شباهت خواهد داشت و این امر سبب شده است که اکثر نویسندگان در توضیح حسب حال نویسی ،آن را نیز در ردیف شرح حال نویسی و بیوگرافی نویسی آورده اند و گاه به همان معانی گرفته اند .اما تا جایی که سروده ها نشان می دهند و نوشته ها گواهند ،در هیچ کدام از آنها به این وضوح و گستردگی وقایع روز ،یا حوادث جاریه و احوال کنونی که توأم با تألمات وحی و روانی باشد ،پرداخت نشده است.
پی نوشت ها :
*عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوی
1- دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ج19ص547
2- سمرقندی، ابوالحسن عروضی(نظامی عروضی)، چهارمقاله عروضی، با شرح و توضیح، دکتر قره بگل و انزابی نژاد،ص 52
3- خاقانی، دیوان خاقانی، به تصحیح سید ضیاءالدین، سیدسجادی
4- یوسفی، غلامحسین، چشمه های روشن، تهران، انتشارات علمی، 1369 شمسی
5- «دیوان حافظ، نسخه خلخالی، ص316»
6- مؤتمن، زین العابدین، شعرو ادب فارسی، ص296
منبع:نشریه پایگاه نور شماره 9
راسخون