تبیان، دستیار زندگی

قطعا جشن های دهه فجر که در زمان تحصیل در مدرسه برگزار می شد از خاطره انگیزترین مراسم های دوران زندگی ماهاست.
خاطرات خودتونو از جشن های دهه فجر توی این تاپیک به یادگار بزارید:

اولین خاطره رو خودم می گم

یادمه یکی از مسابقه هایی که بین محصلا برگزار می شد دویدن با قوطی بود.

قوطی های شیرخشک یا هر قوطی فلزی دیگه ای رو دو تا سوراخ می کردیم و نخ بلندی ازش رد می کردیم .کف پاهارو روی قوطی می ذاشتیم (سوار قوطی می شدیم) و با نخ کنترل قوطی ها را در زیر پاها در دست می گرفتیم.
درواقع با کنترل کشش نخ باید مراقب می بودی که هنگام قدم برداشتن قوطی از کف پا جدا نشود و بتوانی در قدم بعدی مجددا قوطی را روی زمین بگذاری و قدم بعدی را برداری....
یک مسابقه دو هم برای این بازی گذاشته شده بود که با همین قوطی ها با آخرین سرعت ممکن بایستی مسیر 10 متری مسابقه رو طی می کردی.
یک همکلاسی داشتیم .اگر اشتباه نکنم فامیلش رحیمی بود . این اومده بود و زرنگی کرده بود. بجای دو نخ 4 رشته نخ را در هر قوطی استفاده کرده بود بطوریکه 4 نقطه از قوطی را سوراخ کرده بود و به همین دلیل کنترل خیلی خوبی رو پا و قوطی داشت.
یادمه دو سه سال پشت سر هم همین دوستمان "رحیمی" در مسابقه دو با قوطی برنده می شد و ما بهش حسودی می کردیم.
یادش بخیر .
دبستان شاهد نجف آباد سالهای 1368 تا حدود 70 یا 72
با مدیریت آقای مهدیه-ناظم آقای جامعی-پاینده-دفتر دار مهربان آقای احمدی و همه معلمان دوست داشتی

یادمه در ایام دهه فجر هر کلاس باید یک غرفه در کریدورهای مدرسه برپا می کردیم
 یک نیمکت از داخل کلاس بیرون می آوردیم و هرکلاس تمام تلاشش را برای تزئین و زیبا کردن آن انجام می داد.
بچه ها از خونه هاشون انواع قاب های عکس گل و بلبل و عکس امام می آوردن... ابرو باد و روبان و کاغذ کشی های رنگی نصب می کردیم.... انواع کاردستی باربط و بی ربط می آوردیم و روی نیمکت قرار می دادیم.

پاه پیش می اومد که کلاسها از همدیگه وسایلی رو کش می رفتن .... بعضا حسادتها باعث دعوا بین کلاسها می شد..... زنگهای تفریح که می خورد بچه ها مثل زنبور دو رو بر نیمکتها می چرخیدند و روارو ها و کریدورها پرسروصدا و غلغله بود
بعضا معلمها هم می اومدن و تماشا می کردند.....

یادش بخیر

یکی دیگه از سابقاتی که در جشنهای این دهه برگزار می شد. مسابقه دو با گونی بود.
بچه ها می رفتن توی گونی و گونی تا کمر بالا می آمد و باید با دست نگه می داشتن و با پرش جف پا خودشونو به خط پایان می رسوندن...
خیلی از بچه ها می خوردن زمین .... و پا می شدن. گاهی تراکم مسابقه دهنده ها زیاد می شد و روی سرو کله هم می افتادن زمین.
یه بازار خنده ای بود برای تماشاچیان که نگو !!!

قبلا ها که مدارس نظام ترمی نبود و ثلثی بود. یعنی هر سه ماه امتحانات ثلث برگزار می شد و کارنامه ثلث اول و دوم و سوم داشتیم.
یادمه جوایز و تقدیرنامه های ثلث اول را (که در واقع در آذر پایان یافته بود) در همین دهه فجر می دادن....
کلاس اول دبستان که بودیم. از کلاس 28 نفرمه مان 26-25 نفرمان شاگرد اول و دوم و سوم کلاس شده بودیم.... عکساشو که می بینم خنده ام می گیره......
 26-25 نفر همراه با تقدیرنامه های ثلث اول بعنوان شاگردهای ممتاز!!!!!!!!