• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن خانواده > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
خانواده (بازدید: 1474)
چهارشنبه 1/6/1391 - 15:27 -0 تشکر 523452
رازهای زندگی

 
آیا عشق  فریب است؟
ملت عشق از همه دین‌ها جداست ... عاشقان را مذهب و ملت خداست
«مثنوی، دفتر اول»
عشق انواع گوناگونی دارد:
عشق والدین، عشق فرزندی، عشق اتکایی، عشق خودشیفته، عشق احساساتی، عشق به خود، عشق به خدا، عشق برای گروه، عشق به مکتب و یا مملکت.
یکی  از محققان می‌گوید: عشق یک مفهوم تک بعدی نیست و با توجه به کیفیت روابط می‌توان گونه‌های مختلفی را برای آن قایل شد.


‌طبقه‌بندی عشق:
1- عشق به خدا :
یا عشق دینی که در آن خدا به منزله برترین ارزش و مطلوب‌ترین خیر است.
2- عشق‌های واقعی :
نخستین شرط خوشبختی در عشق این است که از آغاز بین شرکای عشق هماهنگی جسمی و روحی وجود داشته باشد. هنگامی که این هماهنگی وجود نداشته باشد حتمی است که عشق بیشتر از خوشبختی، موجب بدبختی ما خواهد شد.
3- عشق‌های کاذب :
گاهی مواقع حس حقارت و خودبینی و خودخواهی افراد حتی به طور ناخودآگاه در قالب عشق و عواطف تجلی می‌کند و تنها این عشق‌های کاذب‌اند که درون‌شان پر از کینه و خودخواهی است.
4- عشق افسانه‌ای :
حالتی است که «پاول هاک» آن را به درستی به عنوان یک تشخیص روان‌پزشکی در نظر می‌گیرد. حالتی که فرد در آن به ترویج روش‌هایی از عشق‌ورزی روی می‌آورد که هدف آن تسخیر معشوق است.
5- عشق احساساتی :
اساس این نوع عشق در این حقیقت نهفته است که عشق فقط در خیال وجود دارد، نه در عالم واقع که مشهود و محسوس است. رایج‌ترین نوع این عشق را در کسانی می‌توان دید که از مصرف‌کنندگان فیلم‌های سینمایی، دوستداران داستان‌های عاشقانه مجلات و آوازهای عاشقانه هستند و به واسطه ی آنها، لذت می‌برند.
در زندگی جوامع امروزی که یکی از باز ماندن در خمیردندان می‌نالد، دیگری از افتادن موهای ریش دیگری در دستشویی شکوه می‌کند، حفظ عشق چقدر دشوار و حتی گاهی غیرممکن است!!!
در زندگی روزمره، در عادات فردی و در سلیقه‌های شخصی این نوع طرز برخوردها می‌تواند برای طرفین تنش و حتی کشمکش به ارمغان بیاورد و نه عشق رمانتیک.
برخی مولفان باور ندارند که عشق بتواند با گذشت زمان دوام داشته باشد، چون در زندگی، لحظه‌هایی پیش می‌آید که بین معشوق خیالی و معشوق واقعی جدایی می‌افتد و عاشق به تدریج از معشوق ناراضی می‌شود. این حالت الزاما به تغییر شکل معشوق مربوط نمی‌شود، بلکه احتمال زیاد دارد که از درک بهتر واقعیت معشوق نشات بگیرد.
با تمام این تعاریف و توصیف‌ها آیا می‌توان از عشق صحبت کرد و یا آن را مورد بررسی قرار داد؟؟؟
مولوی معتقد است که نمی‌توان به این مقوله دست یافت و اسرار آن را آشکار کرد.
در نگنجد عشق در گفت و شنود ... عشق دریایی‌ست، قعرش ناپدید
قطره‌های بحر را نتوان شمرد ... هفت دریا پیش آن بحری‌ست خرد
«مثنوی، دفتر پنجم»
بنابراین عقل در مقام شرح عشق، عاجز است. اگر چه تفسیرهای عقل می‌تواند تا اندازه‌ای روشنگر باشد ولی عشق بی‌زبان، شفاف‌تر و گویاتر است.
گرچه تفسیر زبان روشنگر است ... لیک عشق بی‌زبان و روشن‌تر است
چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت ... چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
چون سخن در وصف این حالت رسید ... هم قلم بشکست، هم کاغذ درید
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت ... شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
«مثنوی، دفتر اول»
اگر انسان عشق را داشته باشد ، می‌تواند آن را ببخشد و اگر آن را نداشته باشد، چیز دیگری برای بخشیدن ندارد.
انسان عاشق همواره در لحظه حال زندگی می‌کند و زیبایی در زمان زیستن را دوست دارد. عاشق بودن تنها یک احساس شدید نیست ، بلکه تصمیم است، قضاوت است، قول است. اگر عشق فقط یک احساس بود، دیگر پایداری این قول که همدیگر را تا ابد دوست خواهیم داشت مفهوم پیدا نمی‌کرد.
منابع:
1- وندر زندن، جیمز دبلیو. روان‌شناسی رشد.
2- لطفی، حمید. روان‌شناسی اجتماعی- (روان‌شناسی همرنگی با جماعت)
3- فروم، اریک. هنر عشق ورزیدن. ترجمه: سلطانی، پوری.
4- آلندی، رنه. عشق ترجمه: ستاری، جلال.
5- مولوی مثنوی معنوی. تصحیح: رمضانی، محمد.
نویسنده :عادل مخبری- روان‌شناس بالین

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:27 - 0 تشکر 523453

عشق پاك، هوس شعله ‏ور، نشانه‏ ها (1)

قلب و عشق
اگر محبتى كه در خود احساس مى‏كنید یا از جانب مدعى مى‏شنوید، از جنس و قماش عشق ناب باشد، مقدس است و سعى و تلاش در راه رسیدن به معشوق و محبوب، پسندیده و شایسته مى‏باشد ولى اگر كشش و جاذبه ی موجود و مورد ادعا، حاصل هوس سوزان، غرایز سركش یا اوهام و تخیلات ذهنى است، باید با آن مبارزه كنید و آن را مهار نمائید و گرنه نتایج و عواقب وخیمى در پى خواهد داشت.
عشق ناب و هوس شعله‏ ور را نشانه‏ هایى است که در چندین مقاله به بررسی آن خواهیم پرداخت. اولین نشانه را با هم می خوانیم  :
عشق، برآیند و مبتنى بر آگاهى است و هوس بر وهم و خیال؛ آن كس كه فردى را به صفات كمال و جمال شناخته و كمالات وجودى وى برایش محرز شده و كاستى‏ها و نقص‏هایش را مى‏داند و با توجه به رجحان نسبى یا فوق ‏العاده ی نقاط مثبت او بر نقاط منفى ‏اش به او دل بسته، عاشق واقعى است.
این عشق و علاقه و وابستگى ، بعد از آگاهى نسبتاً كامل به شخصیت، ویژگى‏ها، كمالات و نقایص فردى، خانوادگى، جسمى و روحى او حاصل شده و مبتنى بر واقعیات است. او مى‏داند مثلاً دخترى كه محبوب وى گشته، دخترى است مثلاً بیست ساله با قد بلند، چشم و ابروى نسبتاً متناسب، برخوردار از زیبایى جسمى و ظاهرى در حد متوسط یا كمتر، متدیّن، عفیف و پاكدامن، خانه‏دار كه از لحاظ تحصیلات نیز، سوم راهنمایى خوانده و ترك تحصیل كرده است. خانواده ی وى از طبقه ی سوم اجتماع - نیمه فقیر - مى‏باشند كه با عزّت، كرامت، قناعت و كوشش زندگى مى‏كنند و با سختى‏هاى زندگى خو گرفته و به مقاومت در برابر آنها عادت یافته‏ا ند. علاوه بر اینها قد این دختر از متوسط بلندتر است و لاغراندام جلوه مى‏كند كه از نظر این جوان، حُسن و جمال نیست و فقط خانه‏دارى را در حد معمول مى‏داند و كار و تخصص دیگرى ندارد و با توجه به وضع خانوادگى ‏اش نمى ‏تواند جهیزیه ی چشمگیرى به همراه خود بیاورد؛ ولى این جوان وجوه مثبت و منفى دختر را با هم جمع كرده و مقایسه نموده و در مجموع نمره مثبت بالایى در او دیده لذا به او علاقه‏ مند گشته و شور عشق آن دختر قلبش را به تپش انداخته است . این محبت و علاقه، عشق است نه هوس شعله‏ ور.
بر عكس كسى كه فقط با تلفن صداى دخترى را شنیده و به او اظهار علاقه كرده و حالا بعد از چند بار صحبت تلفنى و شنیدن حرف‏ها و ایده‏ها و اوصاف آن دختر از زبان خودش یا دیگران دلبسته ی او شده و در خیال خود از او فرد گمشده ‏اش را ساخته است ، این دلبستگى را نباید و نمى ‏توان عشق نامید زیرا بر تخیلات و اوهام استوار است و بنیانى كه بر آگاهى استوار نباشد، بسیار سست و بى‏دوام است و به زودى فرو مى‏ریزد.
چنین افرادى بعد از صحبت تلفنى یا دریافت نامه، ایمیل، پیام الكترونیكى یا شفاهى از طرف مقابل در ذهن و خیال خود از او یك ایده‏آل مى‏سازند و به محبوب ساخته ی ذهن خود عشق مى‏ورزند و این عشق و علاقه ی مفرط كه روز به روز شدیدتر هم مى‏شود، آنان را از درك، فهم، دیدن و شنیدن حقایق باز مى‏دارد. آنچه خودش مى‏خواهد در محبوبش مى‏بیند و آنچه را نمى‏پسندد، در او انكار مى‏كند.
امام على(ع) مى‏فرماید:
«آرزوها چشم دل را نابینا مى‏كند.»(1)
«هر كس به چیزى به شدت عشق ورزد، آن محبت و عشق شدید، بینایى‏اش را معیوب و قلبش را مریض مى‏كند. از این‏رو با چشم معیوب مى‏نگرد و با گوش ناشنوا استماع مى‏كند.»(2)
چنین عشق و علاقه‏اى اگر مبناى تشكیل خانواده و ازدواج گردد، چون هوس شعله ‏ور و محبتى توهمى و خیالى است، سراب است نه حقیقت، لذا به زودى سستى آن آشكار مى‏شود و بنیان مبتنى بر آن فرو مى‏ریزد و به همین جهت است كه بسیارى از ازدواج‏ هاى بنا نهاده شده بر عشق‏هاى تخیلى تلفنى، نامه‏اى، پاركى، ایمیلى و امثال آن به طلاق منجر مى‏گردد و چنین عاشقانى آرزو مى‏كنند «كاش براى همیشه در همان مرحله عشق و دوست داشتن و آرزوى وصال مى‏ماندند» و آب سرد وصال بر آتش گرم عشق ‏شان نمى ‏ریخت و كاخ شیشه‏اى و زیباى تخیل‏شان با تلنگر واقعیت در هم نمى‏شكست. آنان تا با عشق خیالى سرخوش و مشغولند و آرزوى وصال محبوبِ ایده‏آلِ توهمى را دارند، زندگى‏شان سراسر شور و شوق است ولى همین كه به وصال رسیدند و شعله هوس‏ شان فروكش كرد و خیال و وهم رخت بربست، با واقعیت نازیبایى آشنا مى‏شوند كه تا آن موقع در ذهن‏شان خطور نداشت. روز به روز زوایاى بیشترى از زشتى‏هاى محبوب خیالى دیروز آشكار مى‏شود و شیرینى دوست‏داشتن را به تلخى نفرت بدل مى‏كند به حدى كه بعد از گذشت مدتى كم، جز طلاق و جدایى چاره‏اى نمى‏یابند.
دكتر وودى آلن از كارشناسان خبره خانواده مى‏ نویسد:
دور نیست از دیدار چهره‏اى زیبا به دمى دل ببازیم و به ستایش جمالش بپردازیم و یا از ادراك صفات معنوى موجودى، متأثر شویم و به آفرینى لب بگشاییم و یا حتى نسبت به كسى در ضمیر خود كشش كهربایى دریابیم اما اینها هیچ یك عشق نیست. عشق درخور این نام ، باید بنایى باشد كه بر پایه‏هایى از بصیرت و معرفت حقیقى عاشق و معشوق به صفات یكدیگر، استوار شود. پس نخست معرفت و شناخت است و از آن پس محبت و اگر این احساس قوت گیرد، به عشق بدل مى‏شود. بیشتر اوقات كشش جنسى و جذبه ی قوى موجود میان زن و مرد را به جاى عشق مى‏گیرند. این درست نیست زیرا عشق وقتى پدید مى‏آید كه زن و مرد یكدیگر را نیكو بشناسند و دریابند. این گونه جذبه‏ها و كشش‏ها اغلب موهوم و ناپایاست. عشق باید به تفاهم فكرى، توافق اخلاقى و جذبه جسمى [هر سه‏] در آمیخته باشد.
عاشق حقیقى به دنبال شخصیت حقیقى معشوق است نه فقط لذت جسمانى او.(3)
در مقاله ی بعد به پاسخ این سوال می پردازیم : « چگونه بفهمیم كه عاشق مدعى از رهروان عشق آگاهانه است یا هوس‏بازى لذت‏جو و خوش‏خیال كه بر اساس توهم و تخیّل پیش آمده است؟»
پى‏نوشت‏ها:
1) نهج‏البلاغه، حكمت‏ها، شماره 275.
2) همان، خطبه 109.
3) آنچه هر دختر باید بداند، وودى آلن، ترجمه نصرت‏اللَّه قاسمى، انتشارات گویش، ص‏174 - 181 - 178.
ادامه دارد ...
منبع : ماهنامه پیام زن ـ با تغییر و تلخیص

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:27 - 0 تشکر 523454

عشق پاك، هوس شعله‏ ور، نشانه‏ ها (2)

محك تشخیص‏
چگونه بفهمیم كه عاشق مدعى از رهروان عشق آگاهانه است یا هوس ‏بازى لذت‏ جو و خوش‏ خیال كه بر اساس توهم و تخیّل پیش آمده است؟
اگر مدعى عاشق آگاهانه باشد، علاوه بر زیبایى‏ها و مزایاى محبوب، از معایب و نقایص او هم اطلاع دارد. وقتى از او بخواهیم علت دلبستگى و عشقش را بیان كند و ویژگى‏هاى مثبت و منفى محبوب را بشمارد، از تعریف و بیان او مى‏ توانیم حقیقى یا تخیلى بودن عشقش را تشخیص دهیم. اگر علت ‏هایى كه ارائه مى‏دهد منحصر در مزایاى جسمى و جنسى نبود و علاوه بر آن به معنویات هم توجه داشت و توانست در جنب مزایا و محاسن، معایب چندى هم از محبوب بشمارد، و در شمارش و تبیین محاسن نیز اغراق نكرد، معلوم مى‏شود كه عشق او آگاهانه است. وقتى مدعى با علم به واقعیت و حدود محاسن و آگاهى از معایب و نقایص فردى، به او علاقه‏ مند گشته باشد، بعد از وصال در یافته ‏هایش تخلفى نمى‏بیند و نمى ‏یابد كه پشیمان گردد.
او در محبوب خود محاسنى بیش از آنچه داشت تصور نكرده بود و از معایب او نیز بى‏خبر نبود تا پس از ازدواج خلاف آن را بیابد و ایده‏ آل خیالى‏اش را با واقعیت مطابق نبیند بلكه چه بسا وقتى با واقع مواجه شود، او را زیباتر و والاتر از آنچه مى‏دانست و معایب و نقایصش را كمتر ببیند و علاقه ‏اش مستحكم‏تر شود.
اگر محبوب از مدعى عشق توصیف و تصویر خود را بخواهد و آن را همه‏ جانبه و مطابق با واقع ببیند، مى‏تواند به صداقت و واقع‏ بینى او اطمینان یافته و به دوام زندگى با او مطمئن شود.
مطلب دیگر اینكه مدعى عشق چنانچه فقط به جنبه‏هاى جسمى و زیبایى‏هاى جنسى توجه داشته باشد، این هم عشق نیست بلكه هوس شعله‏ور است و نمى‏تواند مبناى زندگى باشد زیرا عشق و علاقه به جسمانی ات كم‏ دوام است چون خودِ زیبایى‏هاى جسمى كم‏دوامند و بعد از چند سال كمرنگ مى‏شوند و از بین مى‏روند و عشق مبتنى بر آنها هم به همین منوال.
عاشقى مى‏تواند مدعى عشق پاك باشد كه در جنب ویژگى‏ هاى جسمى و مادى، با آنها یا بیشتر به ویژگى روحى، اخلاقى و اعتقادى محبوب توجه داشته باشد زیرا این ویژگى‏ها دائم هستند و عشق مبتنى بر آنها نیز دوام مى‏یابد. كسى كه فقط به چشم و ابروى دخترى یا قد و بالاى جوانى دلبسته باشد، چه بسا با دیدن چشم و ابروى زیباتر و قد و بالاى رساتر بدو دل مى‏بندد و از اولى دل مى‏كَند؛ ولى دلبسته به روحیات و معنویات، اگر با معنویت بالاتر مواجه شود، از معنویت قبلى دل نمى‏كند بلكه سعى مى‏كند او را به این حد ارتقا دهد و از خداوند تعالى محبوبش را طلب مى‏كند.
علاوه بر آن، دلبسته به جسم محبوب، اگر اهل ارزش‏هاى دینى و اخلاقى نباشد، بعد از مدتى وصال، شعله هوسش فروكش مى‏كند و دیگر جاذبه و علتى براى تداوم زندگى نمى‏یابد.
اگر تصویرى كه مدّعى عشق ارائه مى‏كند، خیالى، موهوم، نامطابق با واقع و تك ‏بُعدى بود، این عشق موهوم و خیالى است و اگر فقط به ابعاد جسمى و مادى توجه شده بود، این هوس شعله‏ور است و این مدعى را نه عاشق بلكه هوس‏ بازى دلداده ی توهمات و تخیلات باید دانست و دست رد به سینه ی او زد.
در مقاله ی بعد به بررسی " عشق شیشه ای " و حکایتی از مولانا در رابطه با عشق های هوسی می پردازیم .
ادامه دارد ...
منبع : ماهنامه پیام زن ـ با تغییر و تلخیص

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:27 - 0 تشکر 523455

عشق پاك، هوس شعله ‏ور، نشانه ‏ها (3)

عشق نبوَد عاقبت ننگى بود
متأسفانه عشق پاك و حقیقى در زمانه ی ما بسیار كم است و بسیارى از عشق‏ هاى ادعایى، عشق‏ هاى شیشه ‏اى هستند و به كمترین تلنگرى مى‏شكنند و فرو مى‏ریزند.
عشق به مظاهر مادى و جسمانى محبوب، عشق شیشه‏اى است و مانند آتش برخاسته از هیزم‏هاى ترد و شكننده و خشك، شعله‏ور و كم‏دوام است در حالى كه براى زندگى به آتش عشق پایدار و ملایم نیازمندیم.
عاشق جسم محبوب، هوس ‏بازى است كه فقط در فكر كام گرفتن و آتش دل فرو نشاندن و دوام عشق او حداكثر به مدت دوام زیبایى جسمى محبوب است و با زوال زیبایى محبوب به زوال مى‏گراید.
مولانا داستان عشقِ هوسى را بدین شرح وا مى ‏گوید:
روزى پادشاهى در صید، دخترى را دید و صید او شد. آن دختر را به هر قیمت بود به چنگ آورد. روزى چند از وصال نگذشته بود كه دختر بیمار شد و هر چه پزشكان حاذق در مداواى او كوشیدند، كمتر نتیجه گرفتند. سلطان كه از طبابت پزشكان ناامید شده بود، به مسجد رفت و از حق‏تعالى كمك طلبید. در حال مناجات و گریه به خواب رفت و در خواب دید پیرى به او مى‏گوید: فردا غریبى وارد شهر مى‏شود كه علاج دختر به دست اوست.
شاه در روز بعد از دریچه قصر به راه چشم دوخته بود كه ناگاه دید مسافرى از دور پیدا شد. وقتى به نزدیك آمد مشخصات او را با آنچه در خواب بدو گفته بودند، مطابق یافت و او را به كاخ خواست و از وى براى معالجه همسرش كمك طلبید. طبیب بعد از معاینات دقیق فهمید كه علت مرض نه جسمى بلكه روحى است و عشق، او را به این روز انداخته است.
لذا با ملایمت به گفتگو با زن پرداخت و در حال گفتگو نبض او را به دست داشت. از او پرسید: اهل كدام شهر هستى و دوستان و خویشاوندانت در آن شهر كیانند؟ زن نام شهر و دوستان و آشنایان خود را برد و طبیب مشاهده كرد كه نبض او را تغییرى حاصل نیامد. پزشك نام سایر شهرها را مى‏برد و نبض زن را در دست داشت تا اینكه نام سمرقند بر زبان او جارى شد و نبض زن را تندى حاصل آمد. طبیب دانست كه محبوب وى در سمرقند است.
به ذكر محله‏ها، خیابان‏ها و كوچه‏ها پرداخت و وقتى نام محله و خیابان و كوچه محبوب بر زبان طبیب جارى مى‏شد، نبض زن، تندى مى‏گرفت و طبیب مى‏فهمید. با پى بردن طبیب به نام كوچه، اسامى ساكنان كوچه را به دست آورد و به ذكر یكایك پرداخت. همین كه نام یكى از آنان بر زبانش جارى شد، نبض زن تندى گرفت. طبیب از صاحب نام پى‏جویى كرد و فهمید جوانى است زرگر. طبیب سلطان را راضى كرد و جوان را تطمیع كردند و پیش دختر آوردند و چند ماهى در صحبت با هم به سر بردند. پس از آنكه دختر سلامت خود را باز یافت، پزشك با خوراندن داروهایى سخت به پسر، سبب لاغر و رنجور شدن او شد. هر روز این رنجورى فزونى گرفت تا از آن جمال و زیبایى چیزى نماند و دختر نیز عشق خود از او بگرفت و علاقه به او از دل خویش بیرون كرد.
و چون ز رنجورى، جمال او نماند
جان دختر در وبال او نماند
چون كه زشت و ناخوش و رخ‏زرد شد
اندك اندك در دل او سرد شد
و بعد از این داستان چنین نتیجه مى‏گیرد:
عشق‏ هایى كز پى رنگى بود
عشق نبوَد عاقبت ننگى بود(1)
البته جسم و زیبایى‏هاى جسمى محبوب هم به جاى خود مهم است و نادیده گرفتن آن مشكل‏زا، اما سخن این است كه زیبایى ‏هاى جسمى باید در كنار و حداكثر هم‏ اندازه زیبایى‏هاى روحى، عامل عشق باشد و چنانچه عامل شیدایى فقط ویژگى‏ها و زیبایى‏هاى جسمى باشد، علامت آن است كه عشق نیست بلكه هوس بر افروخته مى‏باشد و مانند آتش هیزم‏هاى ترد و شكننده، شعله‏ ور و كم‏دوام است؛ به عكس عشق مبتنى بر واقعیت ‏ها، آگاه از نقایص و نشأت گرفته از مزایاى جسمى، روحى، اخلاقى و ایمانى كه ملایم، بادوام، سازنده و مفید است.
و اما عشق‏هاى خیالى و توهمى، سراب و خوابى است كه وصال، بیدارى از آن مى‏باشد. چنین عشق‏هایى تا به وصال نرسیده شیرین و دوست ‏داشتنى و لذت‏بخش‏اند و همین كه وصال محقق شد، گویى عاشق از خواب خوش بیدار مى‏شود و ناگهان همه آنچه را تصور كرده، از دست‏رفته مى‏بیند.
عاشقان جسم محبوب هم با دیدن جمال بالاتر، دل از اولى گرفته و به دومى مى‏بازند.
گویند زنى زیبا و زیرك به راهى مى‏رفت و مردى شیدا و شیفته، او را تعقیب مى‏نمود. زن ملتفت وى شد و از او پرسید: چه مى‏ خواهى؟
جواب شنید: عاشق و گرفتار چشم، ابرو، قد و قامت توام!
زن به زیركى و فراست دریافت كه او نه عاشقى واقع‏ بین و ارزش‏مدار بلكه هوس ‏بازى دلباخته جمال است. از این‏رو به او گفت: چقدر نا فهم و كج‏ سلیقه‏اى ! تو كه به این چشم، ابرو، قد و قامت دل بسته‏اى و دل باخته‏اى، اگر خواهرم را كه از عقب مى ‏آید ببینى، با آن جمالى كه چندین برابر جمال من است، چه مى‏گویى؟!
مرد با شنیدن این جواب به عقب بازگشت و انتظار كشید و بعد از تجسس و انتظار زیاد معلومش گشت كه با وى خدعه شده است. خود را به زن رساند و گفت: چرا به من دروغ گفتى؟
و جواب شنید: تو نیز در ادعاى خود راستگو نبودى ! اگر عاشق و دلباخته من بودى، در پى زن دیگر نمى‏رفتى و مرا وا نمى ‏گذاشتى.
در عشق موهوم و هوس شعله‏ور، مدعى به اقتضاى كور و كركنندگى عشق هوسى، چشمش به زیبایى ‏هاى خیالى و جسمى محبوب است و از دیدن معایب و زشتى‏هاى وى غافل و بعد از وصال، كم كم حجاب‏هاى غفلت از جلوى چشم كنار مى‏رود و واقعیات را مى‏بیند. عاشقى بعد از مدت كمى از وصال، به محبوب گفت: این اثر خراش بر گونه تو از كى افتاده است؟!
محبوب وى در جواب گفت: از آن وقت كه دلبستگى و محبت تو را نقصان حاصل شده، آشكار گشته است ! یعنى این اثر از قبل در صورت من بود و چشم تو بدان مى‏افتاد ولى چنان شیدا و دلبسته به تخیّلات و زیبایى‏هاى جسمى و موهوم من بودى كه از دیدن آن غافل گشتى و حالا كه شیدایى‏ات نقصان یافته، توجهت فزون گشته و این عیب را دیده‏اى و به مرور كه از آن شور سابق كاسته گردد، بر بینایى‏ات افزوده شود و نقایص و معایب بیشترى متوجه خواهى شد.
در مقاله ی بعد به بحث " عفت‏زایى عشق و آلوده‏دامنى هوس "  و داستان قرآنی " دختر شعیب(ع) و موسى(ع) " و داستان " عشق حضرت خدیجه و پیامبر(ص) "، خواهیم پرداخت .
پى‏نوشت‏ها:
1- مثنوى، رمضانى، دفتر اول، صفحه ششم.
منبع : ماهنامه پیام زن ـ با تغییر و تلخیص

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:27 - 0 تشکر 523456

عشق پاك، هوس شعله ‏ور، نشانه‏ ها (4)

عاشقان پاكدامن‏
عفت ‏زایى عشق و آلوده ‏دامنى هوس

عشق پاك عفت ‏زاست. عاشق صادق هم خود با حیا، عفیف و پاكدامن است و هم حیا، عفت و پاكدامنى محبوب را مى‏طلبد، بر عكس هوس شعله‏ ور كه پرده‏در گستاخ، فحشا طلب و آلوده‏ دامن بار مى‏ آورد. قرآن داستان عشق‏ هایى را بیان مى‏كند كه بعضى ناب و پاك‏اند و بعضى هوس شعله‏ ور تا راهنماى موقت‏ طلبان باشد.
دختر شعیب (ع) و موسى (ع)، عاشقان پاكدامن‏
موسى(ع) جوانى است رعنا، بلندقامت، باحیا، پاكدامن، قوى و نیرومند كه با یك ضربه مشت، ظالمى را از صفحه روزگار محو كرده است.
این جوان رعنا كه مطلوب هر دختر جوانى است، از سرزمین ظلم و ستم فرعونى فرار كرده و به سرزمین شعیب (ع) وارد شده و كنار چاه آب زیر سایه درختى آرمیده است كه مى‏بیند مردانى چوپان براى آب دادن گوسفندان خود به سوى چاه هجوم آورده و با پر كردن آبش خورها، گوسفندان‏شان را سیراب مى‏كنند و آن طرف‏تر دو دختر جوان، باحیا، عفیف و رعنا در كنارى جلوى گوسفندان خود را گرفته‏اند و نمى‏گذارند به سوى آبشخورها هجوم آورند. موسى (ع) از این همه عفت و حیا و پاكدامنى در كنار آن رعنایى به تعجب مى‏افتد و نزد آنان مى‏آید و احوال‏شان را جویا مى‏شود. آنان با لحن عفیفانه و معصومانه ی خود وى را آگاه مى‏كنند كه پدرشان شعیب پیامبر، پیر و از كار افتاده است و برادر یا مرد دیگرى در خانواده‏ شان نیست كه چراندن و چوپانى گوسفندان را عهده‏دار شود.
از این‏رو خود مجبورند این وظیفه را عهده‏ دار شوند و چون نمى‏خواهند از حریم عفاف و پاكى خارج شوند و به هم نشینى و اختلاط گناه ‏آمیز با مردان تن دهند، در چرانیدن و آب دادن گوسفندان همیشه از چوپانان مرد كناره مى‏گیرند و به هنگام آب دادن صبر مى‏كنند تا آنان دور شوند آنگاه بر آبشخور وارد مى‏شوند. موساى جوان به این همه حیا، عفاف، پاكدامنى و احساس مسئولیت عشق مى‏ورزد و فتوّت، جوانمردى و ظالم‏ ستیزى ‏اش او را به دفاع از این دختران مظلوم وا مى‏دارد.
دختران شعیب هم این جوان رعنا، قوى، بلندبالا، چهارشانه، باحیا، مؤمن و پاكدامن را متفاوت با مردان اطراف خود مى‏بینند و مشاهده مى‏كنند كه چگونه به دفاع از آنان همه چوپانان را از آبشخور كنار مى‏زند و دلو سنگینى را به تنهایى از چاه بالا مى‏ كشد و گوسفندان را سیراب مى‏كند.
به طور طبیعى موساى جوان به این دختران ارزشمند علاقه ‏مند مى‏گردد و آن دختران نیز چنین جوان رعنا، قدرتمند و جوانمردى را همان مرد ایده‏آل رؤیاهاى خود مى‏یابند ولى هیچ كدام از دو طرف عجله نمى‏كند و حریم عفت و حیا را لكه‏دار نمى‏كند و علاقه مكنون قلبى خود را آشكار نمى‏كند اما رسیدن به آرزوى قلبى خود را از خدا مى‏طلبند و خداوند هم آن چنان كه وعده داده، آرزوى بندگان مؤمن خود را برآورده و نیازهاى طبیعى آنان را به بهترین وجه برآورده مى‏گرداند.
این سخن موساى جوان بعد از روانه كردن دختران است كه متضرعانه به درگاه خدا عرض حاجت مى‏برد:
«رَبِّ اِنى لِمَا اَنزَلْتَ إِلَىَّ مِنْ خیرٍ فقیرٌ؛
پروردگارم، من به خیرى كه از جانب تو باشد نیازمندم.» (قصص، 24)
در این كلام نیز او حاجت خود را اجمالاً ذكر مى‏كند. دختران شعیب نیز آن روز زودتر از همیشه و شاداب و مسرور به خانه باز مى‏گردند و پدر پیر، چرایىِ این زود آمدن را مى‏پرسد و از واقعه مطلع مى‏گردد. او نیز انتظار جوانى شایسته را مى‏كشد تا او را به فرزندى و دامادى بپذیرد و زمام امور خانواده‏اش را به وى بسپارد و با شنیدن اوصاف موسى از دخترش، به دیدار او علاقه‏مند و بى‏تاب شده، دختر را براى دعوت وى روانه مى‏گرداند.
حیا، عفت، پاكدامنى و عرض نیاز موسى(ع) و دختر شعیب ثمر داده و مقدمات وصلت، ناخودآگاه دارد آماده مى‏شود. دختر كه جوانه علاقه به موسى(ع) در قلبش رشد كرده و ریشه زده است، با حیا و عفت قدم برمى‏دارد و به محضر موساى جوان مى‏رساند و با لحن محكم بدون اینكه ذره‏اى غمزه، ناز و كرشمه در سخن یا كلام او آشكار گردد، از موسى(ع) مى‏خواهد كه دعوت پدرش را اجابت كند و موسى(ع) به راه مى‏افتد و براى آنكه نگاهش به اندام دختر جوان نیفتد از دختر مى‏خواهد كه پشت سر او حركت كرده و او را راهنمایى كند.
موسى(ع) به محضر شعیب(ع) مى‏رسد و دختر جوانِ شعیب به رمز و راز، علاقه‏مندى خودش به موسى و ازدواج با وى را به اطلاع پدر مى‏رساند. او به پدر پیشنهاد مى‏دهد كه چه مناسب است این جوان برومند و پاك و توانمند براى انجام چوپانى اجیر گردد و اعلام مى‏كند كه:
«إِنَّ خَیْرَ مَنِ استأجرت القَوِىُّ الامین؛
این جوان بهترین كسى است كه مى‏توانى اجیر كنى چه اینكه او جوانى قدرتمند و پاكدامن است.» (قصص، 26)
پدر با شنیدن این اوصاف از علاقه‏مندى دختر به ازدواج و وصلت با موسى(ع) مطلع مى‏شود و به موسى(ع) پیشنهاد ازدواج با دخترش و به عهده گرفتن وظیفه چوپانى را مى‏دهد و موساى جوان نیز شاكر درگاه خداوند كه آرزوها و خواسته‏هاى وى را اجابت كرده، به شعیب جواب مثبت مى‏دهد و این گونه عشق پاكى، زمینه وصلتى نیكو مى‏گردد و این همسر و شوهر عاشق تا پایان عمر به پاى هم مى‏مانند و با وجود همه سختى‏هاى زندگى پیامبر عظیمى چون موسى(ع)، در درون خانه آن دو، آرامش و آسایش و عشق و صفا موج مى‏زند.
عشق خدیجه و پیامبر(ص) نیز این گونه عشقى است. خدیجه آن بانوى بزرگ و پاكدامن با وجود همه خواستگاران نام و عنوان‏دار، به دنبال جوانى است برازنده، پاك، عفیف و خداباور و در مناجات‏هایش از خداوند چنین همسرى را طلب مى‏كند. اوصاف جوان برومند هاشمى، در مكه دهان به دهان واگو مى‏شود. خدیجه برآورده شدن آمال و آرزوهایش را در كنار محمد(ص) مى‏جوید چه اینكه همه آنچه طالب است از ایمان، جوانمردى، فتوت و دلبرى در او شنیده است. مدتى است كه طالب دیدار اوست تا اینكه روزى به دیدار نایل مى‏گردد و واقعاً محمد(ص) را شایسته همسرى بلكه سرورى مى‏یابد ولى بانویى چون خدیجه، كسى نیست كه به یك نظر دل ببازد و زمام اختیار از كف بدهد. او باز هم در پى كسب آگاهى بیشتر از خصوصیات و اخلاق و رفتار نواده عبدالمطلب است و از این‏رو به او پیشنهاد شركت در تجارت مى‏دهد و در سفر تجارى، امین‏ترین و زیرك‏ترین غلام خودش - میسره - را همراه وى مى‏فرستد تا در طول سفر او را زیر نظر داشته و به هنگام بازگشت، به وى گزارش دهد. به هنگام بازگشت كاروان، میسره گزارش‏هاى شوق‏آفرین فراوانى به خدیجه مى‏دهد به طورى كه خدیجه را تصمیم قطعى بر ازدواج با پیامبر(ص) حاصل مى‏شود. او وقتى جوان برومند، باایمان، امین و توانمندى چون نواده عبدالمطلب را مى‏یابد و با گزارش‏هاى گوناگون از شایستگى‏هاى ویژه و منحصر به فرد او مطلع مى‏گردد، به پیامبر پیشنهاد ازدواج مى‏دهد و خودش و همه اموالش را به او مى‏بخشد.
عشق صادقانه خدیجه به رسول خدا(ص) و علاقه متقابل آن حضرت به خدیجه مثال‏زدنى است. خدیجه به مدت بیست و پنج سال نه همسر پیامبر كه كنیز او مى‏گردد و پیامبر نیز نه تنها در طول عمر وى بلكه تا آخر عمر خود و سال‏ها بعد از وفات خدیجه، هر گاه او را به یاد مى‏آورد، در حسرت روزهاى خوش با وى، غم و اندوه وجودش را فرا مى‏گیرد. این عشق آگاهانه است كه جز عفت، پاكدامنى، گذشت، ایثار و همكارى در طریق بندگى ثمرى ندارد.
در مقاله ی بعد در مقابل عشق های پاکی که در این مقاله ذکر شد ، به بیان هوس های شعله ور و مثال هایی در این رابطه مثل داستان " عزیز مصر و حضرت یوسف (س) " می پردازیم .
منبع : ماهنامه پیام زن ـ با تغییر و تلخیص

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:28 - 0 تشکر 523457

عشق پاك، هوس شعله‏ ور، نشانه‏ ها (5)

آنکه عاشق شد و کتمان کرد
هوس شعله‏ ور

عزیز مصر و همسرش در بازار برده‏ فروشان نونهالى را دیده و خریده‏اند به امید آنكه غلامى ارزشمند گردد یا شاید او را به فرزندى بپذیرند. با رشد یوسف و پا نهادن وى در سنین جوانى، متأسفانه همسر عزیز مصر از دایره عفت و پاكدامنى تجاوز مى‏كند و به هوا و هوس خود اجازه شعله‏ور شدن مى‏دهد. او كه همسر دارد و باید قلب و عشق خود را به همسرش اختصاص دهد، در پى هوس خود، به یوسف دل مى‏بندد و این هوس شعله‏ور، زمام اختیار از كف او مى‏رباید. در اینجا برعكس عشق ناب و پاك، فساد زایى و گستاخى و پرده‏درى رخ مى‏دهد. بعد از آنكه زلیخا در جذب و جلب یوسف ناكام مى‏شود، نقشه نهایى‏اش را طرح مى‏كند و یوسف را به خلوتگاه مطمئنى مى‏برد و او را به خویش مى‏خواند. یوسف(ع) به سنت همیشگى خداوند تصریح مى‏كند:
«اِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظالمین.» (یوسف، 23)
سنت خداوند بر آن است كه كسانى كه از حدود او تجاوز كنند و به ظلم و گناه آلوده گردند، به فلاح و پیروزى نرسند. عشق ورزیدن به زنى كه همسر دارد و اجابت دعوت او، ظلم است و ظلم عاقبت ندارد.
و بعد، از صحنه گناه فرار مى‏كند. این صحنه، صحنه مجاهده عظیم یوسف است زیرا یوسف جوانى است در اوج غرایز نفسانى و مانند هر انسان دیگرى، جمال ماهرویان، قلبش را به لرزه مى‏اندازد و وسوسه شیطانى هم بر جاذبه جنسى علاوه مى‏گردد. اگر او به زلیخا توجه نمى‏كند، نه از آن‏روست كه هوس و خواهش نفسانى ندارد و زیبایى ماهرویى چون زلیخا براى او بى‏جاذبه است، نه؛ بلكه او انسانى مؤمن و خداترس است و با اینكه در اینجا هیچ مانعى نیست و زلیخا هم توان و امكان پرده‏پوشى كامل بر این گناه دارد، ولى یوسف خود را در محضر خدا مى‏یابد و مى‏داند كه خداوند از هوس‏بازى بیزار است و اجابت در خواست زلیخا مساوى با تجاوز به حدود خداوند است، لذا به خدا پناه مى‏برد:
«قال معاذاللَّه» (یوسف: 23)
تا خداوند به عنایت و عصمت خودش او را بر خواهش نفس پیروز گرداند و از سقوط در گرداب گناه حفظ نماید. اوج مجاهده یوسف(ع) با هوس شعله‏ور، آمال نفسانى و غرایز جنسى در صحنه بعدى است. زنان دربارى از داستان عشق زلیخا باخبر شده‏اند و در صددند ماهپاره‏اى را ببینند كه زلیخا را شیدا و مجنون ساخته و از اریكه قدرت و شوكت به زیر كشیده و به خواهش و التماس وا داشته است. طبیعى است كه زلیخا هم به آسانى حاضر نیست ماهپاره خود را به آنان عرضه كند و در معرض ربودن آنان قرار دهد. پس زنان باید مكرى كنند كه زلیخا ناچار شود یوسف را به آنان بنمایاند. بهترین نقشه، هوس‏باز، ضعیف و ناتوان معرفى كردن زلیخا در برابر عشق برده‏اى كنعانى است. وقتى سخن زنان دربارى و رقیبان به زلیخا مى‏رسد، خشمگین مى‏گردد و براى مجاب كردن آنان در حق به جانبى خودش جز عرضه یوسف راهى نمى‏یابد. مجلس مى‏آراید و چاقو و ترنج به دستان رقیبان مى‏دهد و یوسف را بر آنان عرضه مى‏دارد. به ناگاه زلیخا نه یك نفر كه چندین ده نفر مى‏شود كه هر كدام یوسف را به خود یا حداقل به اجابت دعوت زلیخا اشارت مى‏نمایند و زلیخا هم با نهایت بى‏پروایى و گستاخى اعلام مى‏كند:
«این است آن كس كه در باره‏اش مرا سرزنش مى‏كردید و من از او كام خواستم و او عصمت ورزید و اگر امر مرا اطاعت نكند زندانى و خوار خواهد شد.» (یوسف، 32)
زلیخا در نهایت گستاخى، به امر و تحكم با یوسف رفتار مى‏كند و زلیخاهاى دیگر نیز هر كدام با ناز و كرشمه و دیگر حیله‏ها، یوسف را به سوى خود مى‏خوانند و این چنین است كه یوسف در دام خیل زلیخاها مى‏افتد. همان عظیم دامى كه پادشاه مصر در باره آن از زنان پرسید:
«مطلب شما چه بود آنگاه كه از یوسف كام مى‏طلبیدید؟» (یوسف، 51)
و اینجاست كه یوسف(ع) با همه ایمان و اعتقاد و پاكدامنى و عفت و انتساب به خاندان شرافت و نجابت و ...، در برابر خواهش‏هاى این همه زلیخاى ماهرو و در برابر طغیان و شعله‏ور شدن غریزه قدرتمندش، راهى جز پناه بردن و استغاثه نمى‏یابد و به پیشگاه خدا از این فتنه عظیم شكایت مى‏برد و نجات مى‏طلبد:
«خداى من، زندان، مرا خوش‏تر از اجابت خواهش شیطانى اینان است و اگر كید و مكر اینان را از من نگردانى، از جاهلان خواهم بود.» (یوسف، 23)
عشق پاك و ناب، عشقى بود كه كوشش در راه وصال آن پسندیده و ارزشمند بود و شایسته بود كه بنده از خداوند اجابتش را بطلبد و سعى و كوشش براى وصال آن عبادت به حساب مى‏آمد اما از هوس شعله‏ور باید به خدا پناه برد و اجابت آن ظلم عظیم و مقاومت در برابر آن مجاهده بى‏نظیر است. این حدیث ناظر به هوس شعله‏ور است:
«مجاهدِ شهید در راه خدا، اجرش از كسى كه امكان اجابت هوس برایش مهیا باشد ولى عفت ورزد، بیشتر نیست. چنین انسان عفیف و پاكدامنى نزدیك است از زمره ملائكه به حساب آید.»(1)
در داستان فوق، حق‏تعالى اوج پرده‏درى، گستاخى و بى‏حیایى اجابت‏كننده هوس شعله‏ور را نشان مى‏دهد.
در هوس شعله‏ور، مدعى عشق نه تنها طالب عفت و پاكدامنى محبوب نیست بلكه او را بى‏حریم مى‏خواهد.
یكى از قربانیان هوس شعله‏ور مى‏گوید:
«همیشه با خود مى‏گفتم: چرا او دوست ندارد من وقار و سنگینى خود را حفظ كنم و اصرار دارد كه با دوستى خارج از ضابطه با او، شخصیت و ارزشم را پایین آورم.»(2)
عاشق حقیقى نه خودش براى رسیدن به وصال به ظلم و گناه آلوده مى‏گردد و نه محبوب را به سوى ظلم و گناه سوق مى‏دهد. مدعیانى كه در عشق‏ورزیدن، حدود الهى را رعایت نمى‏كنند و محبوب را نیز بى‏پروا مى‏خواهند، عاشق نیستند بلكه هرزگانى هستند در پى كامجویى و برآوردن هوس‏هاى شعله‏ورشان.
دختر جوانى كه مدتى به دام یكى از این مدعیان عشق افتاده مى‏گوید:
«هفده ساله بودم كه نامه‏اى به دستم داد. او را قبلاً دیده بودم ولى احساس خاصى نسبت به او نداشتم اما در نامه‏اش به من اظهار عشق شدید كرده و وعده‏هاى زیادى داده بود كه به من علاقه فراوان دارد و در آرزوى ازدواج با من است. نامه‏ هاى بعد را روزهاى بعد، از او دریافت كردم [و بالاخره به او علاقه‏مند شدم و باب رابطه بین ما باز شد ]تا اینكه فهمیدم او جوان هرزه‏اى است كه ... . وقتى به واقعیت پى بردم، او را از انصراف خود آگاه كردم ولى او به پخش شایعه علیه من پرداخت و ... و حالا تهدید مى‏كند كه اگر بخواهى با كسى دیگر ازدواج كنى، نامه‏ها و عكس تو را كه دارم به او نشان مى‏دهم و ...»(3)
مدعیانى كه دم از عشق مى‏زنند ولى با محبوب خود دور از چشم پدر و مادر خود و او رابطه غلط برقرار مى‏كنند و محبوب خود را به مجالس مختلط مى‏برند و با دیگران آشنا مى‏كنند و ...، این گونه افراد نه عاشق بلكه هرزه‏هاى هوس‏بازند. اگر عشق ناب در آنها باشد، با رعایت حرمت و شخصیت، طرف مقابل، در اولین قدم با پدر و خانواده او مسئله را مطرح مى‏كند و به كسب آگاهى عمیق‏تر از یكدیگر مى‏پردازند و چند جلسه خانوادگى و حضورى با هم صحبت مى‏كنند و بعد از بررسى همه جوانب چنانچه همدیگر را مناسب تشخیص دادند، ازدواج مى‏كنند. دعوت‏كنندگان به رفاقت‏هاى نامشروع و آمد و رفت‏هاى غلط و تهدیدكنندگان و ... هوس‏بازان شیطان‏ صفتند نه عاشقان فرشته‏صفت.
كسانى كه از انسانیت، شرافت و كرامت بویى برده ‏اند، گرچه دنبال غذا و لذت هم هستند ولى آنها را با حفظ حرمت و كرامت و شرافت انسانى خود مى‏طلبند و حاضر نیستند براى رسیدن به لذت‏هاى خود شرافت و حرمت و انسانیت خود را لكه‏ دار كنند. این گروه، تحمل گرسنگى را بر لذت بردن از خوان پهن‏ شده در مزبله ترجیح مى‏دهند و به هیچ نسبت حاضر نیستند براى لحظه‏اى كنار چنان سفره‏اى بنشینند.
در مقاله ی بعد به بررسی بحث " ایثارگرى عشق و سلطه ‏جویى هوس" خواهیم پرداخت.
پى‏نوشت‏ها:
1) نهج‏البلاغه، حكمت 474.
2) فریب‏خوردگان، ص‏22.
3) مجله خانواده، شماره دوم، سال اول، آذر 70، ص‏36.
منبع : ماهنامه پیام زن ـ با تغییر و تلخیص

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:28 - 0 تشکر 523458

عشق پاك، هوس شعله‏ ور، نشانه ‏ها (6)

ایثارگری عشق
ایثارگرى عشق و سلطه‏ جویى هوس

عشق پاك، عاشق را محبّ معشوق و طالب سعادت، آسایش و كمال او بار مى‏آورد و گرچه وصال محبوب غایت آرزوى اوست ولى حاضر است براى رضاى محبوب حتى از این وصال چشم بپوشد و هر چه دارد در راه محبوب ایثار كند و فقط به تمناى وصال بسنده نماید. او محبوب را نه براى خواهش دل خودش، بلكه براى كمالاتى كه در او هست مى ‏طلبد و مى‏ خواهد در كنار وى و به كمك او راه بندگى را بپوید و با انس و آرامش حاصل از همسرى او، در بندگى كوشاتر باشد. ولى هوس ‏بازانِ مدعى عشق، در پى جستن رضاى دل و كام خویش هستند نه كام‏ دادن به محبوب.
«جوهر عشق، رنج بردن براى چیزى و پروردن آن است. عاشق نسبت به معشوق احساس مسئولیت مى‏كند و آماده ایثارگرى است ولى مدعى عشق به جاى احساس مسئولیت نسبت به معشوق در پى سلطه ‏جویى و تملك اوست. در آنجا كه احترام است، استثمار نیست.»(1)
چه زیبا گفته است شاعر:
اى كاش كه معشوق ز عاشق طلب جان مى‏ كرد
تا كه هر بى‏سر و پایى نشود یار كسى‏
داستان زیر مى‏تواند معیارى براى شناسایى محبت صادقانه از خواهش نفسانى باشد.
گفته‏اند مردى فقیر و مؤمن به مردى مؤمن و ثروتمند ارادت داشت زیرا او را در ایمان صادق مى‏دانست. روزى به حاجت نزد دوست ثروتمندش رفت و دوست ثروتمند كه بارها از وى ابراز ارادت دیده بود، در مقام امتحان وى برآمد و با اینكه مى‏توانست خواسته وى را برآورد، ولى اجابت نیازش را رد كرد. مدتى گذشت و در ارادت مرد فقیر نسبت به خود خللى ندید. دو بار دیگر نیز تقاضا و عرض حاجت دوست فقیرش را به عمد رد كرد ولى در دوستىِ وى خللى مشاهده نكرد. بعد از بار سوم روزى به او گفت: اى دوست، سه بار به من عرض حاجت كردى و هر سه بار تو را جواب رد دادم با اینكه مى‏توانستم خواسته‏ات را برآورده سازم و خودت هم بر توانایى من عالم بودى ولى در این مدت و با وجود این سه بار نامهربانى من، در دوستى تو نسبت به خود خللى و نقصانى نیافتم. علت چه بود؟
مرد فقیر جواب داد: من تو را نه براى خودم بلكه براى صفات متعالى‏ات كه مى‏شناختم دوست مى‏داشتم و لذا اجابت نكردن تو خواسته‏هاى مرا، در آن محبت خللى ایجاد نمى‏كرد. اگر تو همین گونه بارها هم مرا رد كنى باز هم تو را به خاطر كمالات وجودى‏ات دوست خواهم داشت.
اگر عشق ناب و پاك و ناشى از شناخت و مبتنى بر كمالات نفسانى باشد، به هیچ وجه نه از بین مى‏رود و نه نقصان مى‏یابد هر چند كه از محبوب نامهربانى‏ها ببیند و چنین عاشقى ایثار و فداكارى و جلب رضایت محبوب را بسیار بیشتر از وصال وى دوست مى‏دارد.
عشق ناب، طریق عشق حقیقى است؛
عشق به كمال مطلق و یگانه بى‏نظیر و جمال جمیل وى در نهاد همه انسان‏ها هست و عشق ناب، مظهرى از آن عشق مطلق است. عاشق در عشق ناب و پاك، در محبوب خود رنگ و بوى محبوب مطلق را مى‏یابد و بدو عشق مى‏ورزد و عشق به او برایش رشدآور است. به او روح تازه مى‏دمد و قوت و قدرت او را چندین برابر مى‏كند. تنبلى و سستى را از او دور مى‏سازد و نشاط و شادابى و كوشش را جایگزین آن مى‏گرداند. بینش او را نسبت به جهان تغییر مى‏دهد و زیبایى مطلق را در چهره زیباى محبوب مى‏بیند.
چنین عاشقى با عشق‏ورزیدن، خود را وسعت مى‏بخشد و توانمندتر مى‏سازد. این عاشق براى رسیدن به معشوق صبورى مى‏كند و همچون فرهاد سال‏ها تیشه به كوه مى‏زند. عشق ناب اگر شوریدگى مى‏دهد، توان صبورى هم مى‏دهد. اگر هیجان زندگى مى‏دهد، توان تحمل فراق براى وصال نهایى را هم مى‏دهد.
اگر چنان به خاطر این دلدادگى هیجان‏زده‏اید كه تاب تحمل و طاقت صبورى را ندارید، این دلدادگى عشق نیست.
اى برادر و خواهر مدعى عشق، در خود بنگر، آیا از آن دم كه خود را عاشق یافته‏اى، به خداوند، معنویات، خدمت به خلق، كار و كوشش و تلاش، احترام گذاشتن به اطرافیان، رقت قلب و صفاى نفس نزدیك‏تر شده‏اى؟!
این جمله امام سجاد، داستان عشق واقعى را به ما نشان مى‏دهد:
«اللهم ارزقنى حُبَّك و حبَّ من یُحِبُّكَ و حبَّ كلَّ عملِ یُوصلنى الى قربك» (مناجات محبّان)
حبّ خدا، حب محبوب (مؤمن و صاحب كمالى كه شایسته محبوب بودن است) و حب هر عمل صالحى كه انسان را به خدا مى‏رساند. این سه با هم و در یك راستایند. اگر محبتى در این سرى نیست، عشق ناب نیست بلكه هوس شعله‏ور مى‏باشد.
بسیار شنیده‏اید كه جوان تنبل، كسل، بداخلاق، فرارى از مسئولیت و وظیفه و ... عاشق شده و به ناگاه همه آن اخلاقیات و روحیات ناپسند از او رخت بربسته و به عكس آنها متخلّق شده است. او صبح زود از خواب برمى‏خیزد، بعد از انجام عبادت صبحگاهى با نشاط و علاقه دنبال كار و كسب مى‏رود. حرمت پدر و مادر و اطرافیان را نگه مى‏دارد و به دیگران عشق مى‏ورزد و ... اینها همه نشانه عشق پاك اوست و این عشق پاك آثار مثبت فراوان دیگرى در پى خواهد داشت؛ پس مناسب است كه هر جوانى در خلوت خود با خدا از او عشق بخواهد، عشق به بندگانى كه شایسته محبوب واقع شدن هستند و محبوبى كه شایسته عشق‏ورزیدن باشد. تقاضاى محبوب رعنا، باكمالات، مؤمن، جوانمرد، پاكدامن، عفیف و ... آرزوى ارزشمندى است كه شایسته است در قنوت از خدا خواسته شود و در روایات از معصومین رسیده كه یكى از مصداق‏هاى حسنه دنیا در دعاى «ربنا آتنا فى الدنیا حسنةً و فى الاخرة حسنةً ...» همسر شایسته است. پس اى دختر و پسر جوان، اى عزیزانى كه هنوز سامان نیافته‏اید، در قنوت نمازتان با تضرع و التماس از خداوند معشوقى بخواهید كه تا آخر عمر شایسته عشق‏ورزیدن باشد و مونسى كه در تمام لحظات زندگى از مصاحبت با او لذت ببرید.
آرى، خواهر و برادر گرامى، عشق ناب بجویید و اگر یافتید، قدر آن را بدانید كه عشق در هر حال سازنده و رشددهنده است و معشوق تعالى‏دهنده، عشق ناب، هم آمدنش و هم رفتنش كمال‏زاست؛ آمدنش «مولوى» خلق مى‏كند و از دست‏دادنش «شهریار». (مجله پیام زن، شماره 126، ص‏57)
و در آخر آنكه، عشق ناب زیرمجموعه عشق به كمال مطلق است و هیچ گاه بر عشق به كمال مطلق غلبه نمى‏كند.
قرآن مى‏فرماید:
«آنان كه مؤمن هستند، عشق‏شان به خدا شدیدتر از همه عشق‏هاى دیگرشان است.» (بقره، 165)
اگر به محبوبى دل بسته‏اید و این دلبستگى شما به حدى است كه براى وصال حاضرید بندگى خدا را كنار نهید، این عشق ناب نیست بلكه هوس شیطانى است. عشق ناب در راستاى عشق به كمال مطلق و زیرمجموعه آن است.
پى‏نوشت‏ها:
1) هنر عشق ورزیدن، اریك فروم، ترجمه پورى سلطانى، ص‏41.
ماهنامه پیام زن ـ با تغییر و تلخیص

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:28 - 0 تشکر 523459

چگونه " من " ، " ما " می شود ؟

چگونه ؟
ازدواج پیمان مقدسی است که به واسطه ی آن یک مرد و یک زن که مرحله بلوغ جسمی و عاطفی را طی کرده و به مرحله بلوغ عقلی و اجتماعی رسیده و توانایی‌ها و آگاهی‌های لازم جهت تشکیل خانواده را کسب کرده‌اند با شناخت و پذیرش یکدیگر، زندگی تازه‌ای را در جهت حفظ و رشد کرامت انسانی خویش آغاز می‌نمایند.
آن کسانی طعم سعادت و خوشبختی را می‌چشند که انگیزه‌های فردی هر یک تحت تاثیر ارزش‌های واقعی و اصول زندگی مشترک بر روح جمعی تبدیل شده و «من» هر کدام مبّدل به «ما» شده باشد.
همسری در طول زندگی جلوه‌ها و نمادهای متنوع و دلپذیری دارد که متاسفانه بسیاری آن را به هم خانه بودن و هم سفره شدن محدود نموه و از ثمرات جلوه‌های دیگر آن محروم می‌گردند.
این جلوه‌ها بخشد عبارتنداز:
همدلی

برای رسیدن به یگانگی روحی عمیق و یک دل بودن در تمام مسیر پرپیچ و خم زندگی باید به گرایش های قلبی همسر خود توجه نموده و با ارتباط نزدیک عاطفی با وی زمینه‌های تفاهم واقعی با یکدیگر را فراهم نمایید.
همفکری
از مشورت با یکدیگر در امور زندگی و استفاده از اندیشه و نظرات همسر خویش، هیچ گاه ضرر نمی‌کنید و آن زمانی خواهد بود که به افکار و عقاید وی احترام گذاشته و برای آن قلبا ارزش قائل باشید.
همزبانی
ارتباط کلامی مثبت و دلنشین شما با همسرتان همواره به صورت دلپذیرتری به سوی خود شما منعکس می‌گردد، بنابراین سعی کنید هر روز بهانه و موضوعی برای چند دقیقه صحبت شیرین با او پیدا کنید، در این مرحله همسرانی که با زبان نگاه و اثر لبخند آشنا هستند، از موفقیت بیشتری برخوردارند.
رازداری
امین اسرار یکدیگر بوده و محرم راز هم باشید که بیان رازهای زندگی با غیر جز تحقیر خانواده ی خود در نزد دیگران و از میان رفتن اعتماد همسرتان به شما ثمری نخواهد داشت.
همراهی
در طی مسیر پر از فراز و نشیب زندگی در کنار یکدیگر و همگام با هم پیش بروید و به شکلی عمل نکنید که همسرتان در انجام وظایف خویش نسبت به خانواده ، خود را تنها ببیند و تمام سنگینی بار زندگی را بر دوش خویش احساس نماید.
همسویی
در ابتدای زندگی به طور دقیق و مشخص، هدف و جهت حرکت خویش را تعیین کنید و از هر عاملی که موجب انحراف از این مسیر و بازماندن از اهداف پاک و متعالی که در ابتدای زندگی براساس ارزش‌های اعتقادی شما و همسرتان معین شده است ، احتراز کنید.
هماهنگی
در گذر از مراحل مختلف زندگی، سعی کنید آهنگ حرکت شما کندتر و یا تندتر از همسرتان نباشد، زیرا قرار است شما دوش به دوش همسر و شریک زندگی خود مراحل رشد و تعالی را طی نمایید. بنابراین با توجه به شرایط و ویژگی‌های هر مرحله و توانایی‌های همسر خویش سرعت حرکت خود را تنظیم کنید.
همدردی
شریک زندگی و همسر آدمی تنها شریک خوشی‌ها و داشتن‌ها نیست بلکه جلوه ی درخشان یک همسر صبوری و استقامت وی در برابر ناملایمات زندگی است. لذا در سختی‌ها و مصائب و شرایط دشوار و ناگوار پناهگاهی مطمئن برای همسر خویش و عامل تسکین روحی و آرامش درونی وی باشید، زیرا که سختی‌ها می‌گذرند ولی خاطره‌ها باقی می‌مانند.
همسری را جلوه‌های دیگری است چون همیاری، همرزمی، همسنگری، همسازی، همکاری و همنوایی است که شرح آن در این مختصر نمی‌گنجد. به امید آنکه با تجلی آن در زندگی محتوای حیات خانواده را نور امنیت بیشتری بخشیم.
منبع : آموزش‌های کاربردی در خانواده
مدرس و مشاور خانواده:  انور پیرزاده

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:28 - 0 تشکر 523460

چگونه عشق را در زندگی مشترک‌مان حفظ کنیم؟

پیش به سوی عشق و آرامش
اغلب زوج‌ها وقتی دوران نامزدی خود را به خاطر می‌آوند به یاد عشق وعلاقه ی زیادی می‌افتند که بین آن‌ها وجود داشت و گرمای عشق در روابط بین آن‌ها به وضوح مشاهده می‌شد. معمولا بعد از ازدواج با پیش آمدن مسایل مختلف در زندگی ، عشق و علاقه به تدریج کم‌رنگ‌تر می‌شود. زن و شوهر بیشتر به شغل و فعالیت‌های اجتماعی توجه می‌کنند و تقریباً از یکدیگر غافل می‌شوند. ولی سرانجام روزی به فکر ترمیم روابط خود می‌افتند و می‌خواهند دوباره گرمای عشق را در زندگی خود احساس کنند واقعا فکر می‌کنید منظور از عشق و رابطه عاشقانه در زندگی زناشویی چیست؟
معنای واقعی عشق یعنی زنده نگاه داشتن آن بعد از ازدواج. به عبارت دیگر عشق ایجاد رابطه‌ای دوستانه، و ابراز آن به طرف مقابل است.
روابط ‌‌تان را مستحکم‌تر کنید
سعی نکنید به عشق به عنوان اتفاقی که قرار است در آینده رخ دهد نگاه کنید. هر چه زودتر رابطه ی زناشویی خود را بر پایه ی عشق و محبت بنا کنید و رابطه ی دوستانه و صمیمی بین خود را گرما بخشید. مانند دو دوست خوب و صمیمی از بودن در کنار یکدیگر لذت ببرید، در اوقات فراغت از علایق مشترک‌تان استفاده کنید، خاطرات خوب گذشته را با هم مرور کنید، در مورد مسایل روزانه‌تان از هم سوال کنید و خلاصه از لحظه لحظه زندگی‌تان کمال استفاده را ببرید.
نظر همسرتان را جویا شوید
اغلب مشاهده می‌شود زوج‌ها برای آغاز مجدد یک رابطه ی صمیمی و عشق از دست رفته، پیشنهاد یک شام غیر منتظره و یا سفری جذاب را به همسرشان می‌دهند. ولی متاسفانه با این عمل نتیجه ی دلخواه را نمی‌گیرند. زیرا ممکن است کاری که باعث شادی و آرامش آن‌ها باشد برای همسرشان این‌طور به نظر نرسد. از آن جایی که اغلب ما قادر نیستیم فکر طرف مقابل خود را بخوانیم، پس بهتر است که از همسرمان در مورد عقایدش سوال کنیم. از او بپرسیم، رابطه ی عاشقانه از دیدگاه تو چگونه است؟ دوست درای در روزهای خاص به سفر، رستوران و یا حتی به چه هتلی برویم؟ چه کارهایی انجام بدهیم؟ اگر به عنوان مثال همسرتان از کارهای هنری لذت می‌برد او را به نمایشگاه‌های هنری و... ببرید و یا اگر شوهرتان از بودن در فضای باز لذت می‌برد با او به پارک بروید. به هر حال سعی کنید به علایق مشترک‌تان هر چه زودتر پی ببرید و زندگی خود را براساس آن پایه‌ریزی کنید، تا هر چه بیشتر از بودن در کنار یکدیگر لذت ببرید.
از خود خلاقیت نشان دهید
تصور نکنید حتما باید کارهای مورد علاقه ی همسرتان را انجام دهید. شما می‌توانید از خودتان خلاقیت نشان دهید و او را به قول معروف در مواقع خاص غافل گیر کنید. حتما نباید شام و یا سفر باشد. گذاشتن یادداشتی عاشقانه در کیف او، رفتن به سینما و یا درست کردن غذا و دسر مورد علاقه ی او همگی می‌توانند گرمای عشق را به زندگی شما برگردانند.
همواره به همسرتان عشق بورزید
همان‌طور که قبلا بدان اشاره کردیم عشق چیزی نیست که شما آن را تنها برای یک روز خاص برنامه‌ریزی کنید. مثلا برای جمعه شب بلیت تئاتر بخرید و بخواهید عشق‌تان را به همسرتان نشان دهید ولی در عوض بقیه ی هفته را به دست فراموشی بسپارید. برای زنده نگاه داشتن عشق باید تلاش کنید و از صمیم قلب خواهان تغییر در زندگی‌تان باشید. بنابراین همواره این نکته را به خاطر بسپارید اگر در این مورد خلاقیت نشان ندهید کارتان دشوارتر شده و روابط‌تان سردتر می‌شود. برای این کار می‌توانید از منابع خاصی کمک بگیرید. از همسرتان شروع کنید و نظر او را در این زمینه جویا شوید. کتاب‌هایی در این زمینه تهیه کنید و اطلاعات خود را در این موارد افزایش دهید. البته به خاطر داشته باشید بعد از یادگیری این مسائل آن‌ها را بدون قید و شرط در زندگی‌تان پیاده کنید و انتظار نداشته باشید که ابتدا همسرتان در ابراز عشق پیش قدم باشد!
به یکدیگر توجه و علاقه‌ نشان دهید
کاملاً به یکدیگر توجه نشان دهید. موارد دیگر را فراموش کنید. اگر با همسرتان به پارک می‌روید تلفن همراه‌تان را با خود نبرید. به این موضوع فکر کنید که در پارک دسته گلی به همسرتان هدیه کنید. منتظر موقعیت و یا روز خاصی نباشید.
پس چرا معطلید؟ وقت را از دست ندهید و از کنار هم بودن لذت ببرید.
ترمیم روابط زناشویی و زنده کردن عشق در زندگی یک شبه صورت نمی‌پذیرد و نیاز به تلاش مستمر دارد. مطمئن باشید که عاشقانه زندگی کردن ارزش این همه کوشش را دارد. بنابراین با همسرتان دوست باشید، رابطه‌تان را بر پایه ی عشق و محبت استوار کنید، به علایق یکدیگر احترام بگذارید، برای ابراز کردن عشق‌تان خلاقیت نشان دهید و بالاخره در اوقاتی که با هم هستید کاملا به یکدیگر توجه و علاقه نشان دهید.

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:28 - 0 تشکر 523461

آشنایی با برخی مهارت های همسر داری

بهترین همسران دنیا !
1- شاد باشیم؛ شاد بودن همیشه ارزشمند است، پس سعی کنیم خود را خوشحال و سرحال نشان دهیم تا خستگی را از تن شریک زندگی خود دور کنیم.
2- صبور باشیم؛ اگر رفتار همسرمان را خوشایند نمی‌دانیم بهتر است با حوصله و تأمل و در شرایط مناسب او را از چگونگی رفتارش آگاه کنیم.
3- منطقی رفتار کنیم؛ مسایل را منطقی و درست بررسی کنیم و به جای منافع شخصی، مصالح زندگی مشترک را در نظر بگیریم و بی‌طرفانه قضاوت کنیم.
4- کم توقع باشیم؛ از همسرمان آن‌قدر انتظار داشته باشیم که بتواند به انتظارات پاسخ دهد.
5- مثبت‌نگر باشیم؛ با بیاد آوردن لحظات شیرین زندگی بدبینی را از خود دور کنیم، به رفتارهای خوب همسرمان بیشتر بیندیشیم و جنبه‌های خوب زندگی را فراموش نکنیم.
6- خوش‌بین باشیم؛ داشتن نگاه خوش‌بینانه به زندگی و اطرافیان باعث ایجاد آرامش و بذل محبت و عاطفه می‌شود.
7- یک‌دل باشیم؛ درک متقابل موجب ایجاد تفاهم می‌شود و یکدلی به وجود می‌آورد.
8- شنونده ی خوبی باشیم؛ هنگامی که همسرمان با ما صحبت می‌کند حتی‌الامکان به چشمان او نگاه کنیم و یا با اشاره و سرتکان دادن نشان دهیم که به حرف‌های او توجه داریم.
9- مشوق همسر خود باشیم؛ برای رفتارها و صحبت‌های همسرمان ارزش قائل شویم و با یادآوری موقعیت‌های موفق گذشته ، او را تشویق کنیم تا آینده ی بهتری داشته باشد.
10- به پیشرفت یکدیگر اهمیت دهیم؛ آنقدر صمیمی باشیم که پیشرفت و ترقی همسرمان یکی از آرزوهای ما باشد، در حقیقت اولین کسی که از این پیشرفت سود می‌برد ما هستیم.
11- خوش قول باشیم؛ برای حرف‌ها و قول‌های خود ارزش قائل شویم و خود را در مقابل آنها مسوول بدانیم خوش‌قولی نشانه ی احترام به خود و همسر است.
12- به شخصیت همسرمان احترام بگذاریم و حرمت یکدیگر را نزد خانواده و دوستان و ... حفظ کنیم.
13- ارتباط کلامی و عاطفی خود را حفظ کنیم؛ سعی کنیم با همسر خود درباره ی مسائل مختلف گفتگو کنیم. صحبت کردن بهترین راه آگاهی از افکار و احساسات همسر می‌باشد.
14- با یکدیگر مهربان باشیم؛ همسرمان را جزئی از وجود خود بدانیم، محسناتش را بازگو کنیم، برایش خوبی بخواهیم و در راه کمک به همسرمان تمام تلاش خود را به کار ببریم. با مهربانی می‌توانیم مالک قلب‌های یکدیگر باشیم و رابطه ی گرم و صمیمی بر قرار کنیم.
15- محبت‌پذیر و قهر گریز باشیم؛ منش توأم با مهربانی و دوری از قهر و کینه صفت همسران فداکاراست. تلاش کنیم که آیینه ی زندگیمان شفاف و بدون غبار کدروت باشد.
16- راستگو باشیم؛ صداقت و راستی از بهترین سرمایه‌های زندگی مشترک است. هرگز نباید به دروغ و نیرنگ متوسل شویم حتی اگر حقیقت به نفع ما نباشد. فراموش نکنیم که دروغ پایه‌های زندگی را سست می‌کند.
17- محیط خانواده را با صفا کنیم؛ فضای عاطفی خانواده باید چنان مطلوب و دوست داشتنی باشد که همسرمان در آن احساس رضایت خاطر کند و از امنیت روانی برخوردار باشد.
18- به ارزش‌های دینی، اخلاقی و خانوادگی پایبند باشیم؛ ارزش‌ها از ارکان و ستون‌های اصلی خانواده محسوب می‌شوند و مقید بودن به ارزش‌ها موجب دوام و استحکام خانواده می‌شود و اصالت آن را حفظ می‌کند.
19- به نیازهای همسر توجه کنیم؛ رفتار دلنشین و توأم با متانت موجب می‌شود خواسته‌های خود را به راحتی بیان کند.
20- بهداشت روانی همسر را تأمین کنیم؛ در سایه ی سلامت جسمی و روانی می‌توانیم به هدف‌های خود برسیم، بنابراین باید به رفتار او توجه نماییم و از افسردگی و خمودیش جلوگیری کنیم.
21- با یکدیگر مشورت کنیم؛ هر یک از همسران باید حق داشته باشند نظر و پیشنهاد خود را بیان کنند. با مشورت کردن، راه رسیدن به زندگی سالم کوتاه تر می‌شود.
22- قدرشناس باشیم؛ از همسرمان به خاطر انجام وظایف، مسوولیت‌ها و همکاری‌هایش قدردانی  کنیم برای ابراز سپاسگزاری و تشکر به کلمه‌های خاصی نیازمند نیستیم!
23- احساس مسوولیت داشته باشیم؛ هر یک از همسران باید خود را در مقابل کاری که برعهده گرفته‌اند متعهد بدانند و از انجام دادن آن شانه خالی نکنند.
24- برنامه‌ریزی کنیم؛ در حقیقت برنامه‌ریزی به زندگی خانوادگی نظم و سامان می‌بخشد.
25- الگوی خوبی باشیم؛ طوری رفتار کنیم که الگوی رفتاری مناسبی برای همسر و فرزندان خود باشیم.
26- خود را به جای همسرمان بگذاریم؛ دنیا را از دریچه ی نگاه او ببینیم و از خود بپرسیم : «اگر من جای او بودم چه می‌کردم؟»
27- به خواسته‌ها و افکار یکدیگر احترام بگذاریم؛ فراموش نکنیم که ازدواج پیمان همکاری و تشریک مساعی است.
28- میانه رو و متعادل باشیم؛ حضرت علی (ع) فرموده‌اند «خیرالامور اوسط‌ها»، پس اگر در تمام امور زندگی (خوردن، خوابیدن، مسافرت و حتی محبت کردن و...) اعتدال را رعایت کنیم کمتر دچار مشکل می‌شویم.
29- با جملات زیبا از همسر خود دلجویی کنیم؛ یک جمله ی شورانگیز می‌تواند طوفانی از خشم وغضب و نفرت را خاموش کند و بنای زندگی را از خطرات گوناگون دور سازد.
30- روابط زناشویی را بسیار مهم بدانیم؛ عدم توجه به این روابط موجب ایجاد مشکلات مختلف خانوادگی، روحی و روانی برای هر یک از طرفین می‌شود و زندگی را با خطرهای جدی روبرو می‌کند.
31- به همسر خود بگوییم که من به خاطر عشق به تو همه ی سختی‌های زندگی‌مان را می‌پذیرم چنین جملاتی باعث دلگرمی او می‌شود.
32- همسر خود را راضی کنیم؛ باید طوری رضایت همسرمان را جلب نماییم که مطمئن باشیم هیچ وقت ما را ترک نمی‌کند و یا در هیچ مشکلی ما را تنها نمی‌گذارد.
33- با متانت و صداقت قبول کنیم که در بعضی از کارها همسرمان شایسته‌تر است.
34- برای سخن و پیشنهاد همسرمان احترام قائل شویم و خود را عقل کل ندانیم. باور داشته باشیم که همیشه همه چیز را همگان دانند.
35- سختی‌ها و مشکلات محیط کار را در حد ضرورت با همسرمان در میان بگذاریم؛ هم فکری بار مشکلات را سبک‌تر می‌نماید.
36- فرمان ندهیم؛ نباید خانه را به پادگان تبدیل کنیم، متوجه باشیم که خانه کانون عشق و محبت است نه محل یکه تازی و خشونت.
37- تعصبات غلط و افکار مزاحم را از خود دور کنیم؛ افکار مزاحم مانند خوره، سلامت روانی انسان را از میان می‌برند. بهتر است به جای اعمال تعصبات دست و پاگیر انرژی خود را صرف توجه به همسر و خانواده نماییم.
38- از ازدواج خود اظهار پشیمانی نکنیم؛ زندگی و روابط خود را با دیگران مقایسه نکنیم  و از یاد نبریم که زندگی هر کسی مطابق سلیقه و عقل و درایت او اداره می‌شود.
39- روی نقاط ضعف همسر خود انگشت نگذاریم؛ هر فردی ممکن است در موارد مختلف دچار ضعف باشد آشکار کردن و بزرگ جلوه‌دادن این نقاط ضعف موجب ایجاد کدورت می‌شود. هرگز نباید از نقطه ضعف‌ها به عنوان اسلحه‌ای برای سکوت یا شکست دادن همسر استفاده کنیم.
40- مقابله به مثل نکنیم؛ از رفتارهای تلافی جویانه بپرهیزیم و سعی کنیم به جای مقابله به مثل، رفتار مناسب را به او یادآوری نماییم.
منبع : انجمن علمی آموزشی مدرسین - با تغییر و تلخیص

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:28 - 0 تشکر 523462

راه حل های طلایی برای حل اختلاف همسران (1)

زنگ تفریح وسط دعوا
آیا تا به حال این جمله را شنیده اید؟ آن قدر عصبانی و خشمگین بودم که دیگر جلوی چشمانم را هم ندیدم. وقتی انسانی دچار هیجانات عاطفی می شود، تحریک پذیر شده و مستعد برای دعوا و مجادله با دیگران است. در صورتی که در حالت آرامش چنین حالتی بروز نمی کند. وقتی ما نگران و عصبی می شویم، آدرنالین حدود 20 درصد در بدن ما بیشتر و سریع تر ترشح می شود. خون کمتری به مغز می رسد ، چون در حالت اضطراب و فشار عصبی ، خون ، بیشتر در اندام های انتهایی بدن مانند دست و پا جریان می یابد.
برای این که مطلب را بهتر متوجه شوید بهتر است به این مثال توجه کنید: "تصور کنید خرسی شما را دنبال کرده است. در این حالت غده ی هیپوفیز در مغز شروع به فعالیت می کند. ماده ی شیمیایی به نام آدرنالین ترشح می شود و باعث عدم تمرکز شده و شخص نمی تواند به صورت منطقی فکر کند. در این لحظه دقیقاً نمی داند فرار کند و یا با او بجنگد. چون این فرد فرصتی برای فکر کردن و پیدا کردن راه حلی منطقی ندارد ، بنابراین عجولانه تصمیم می گیرد. در حالتی که شما با شخص دیگری دعوا می کنید درست همین اتفاق می افتد یعنی اگر به مغزتان فرصت فکر کردن و آرامش را ندهید عجولانه با طرف مقابل دعوا و مجادله راه می اندازید. بنابراین هرگز نمی توانید راه حل منطقی برای مشکل تان پیدا کنید.
بنابراین قبل از آن که اختلاف تان را حل کنید، ابتدا فرصتی به خود بدهید و آرامش تان را حفظ کنید یا به عبارت دیگر به خود زنگ تفریح بدهید. تصور کنید شما و همسرتان با مشکلی مواجه می شوید و بحث تان بالا می گیرد و شروع می کنید به بلند صحبت کردن. این جاست که یکی از شما باید پیشنهاد دهد: "بقیه ی بحث بعد از زنگ تفریح" بعد سریع از محیط  دور شوید. در این فاصله هر دوی شما می توانید با آرامش بیشتری در مورد موضوع مورد نظر فکر کنید و بدون این که مجبور باشید فریاد بکشید و با این روش حرف تان را به کرسی بنشانید به راه حل منطقی دست خواهید یافت.
در طول زمانی که در زنگ تفریح هستید، هیچ گونه صحبت و یا اظهار نظری نکنید. چون اگر حرفی بزنید بحث دوباره آغاز می شود و نتیجه ی دلخواه را نمی گیرید.
با یک شوخی بی جا دشمن را نمی توان دوست کرد، ولی از دوست می توان دشمن ساخت. "فرانکلین"
سعی کنید هر دوی شما در اوقات آرامش به این توافق برسید که در مواقع بحث و مجادله کمی به خودتان فرصت دهید و دوباره در مورد مشکل تان صحبت کنید.
یکی از موارد مهمی که در زندگی زناشویی مطرح است، چگونگی برخورد طرفین در دعواست. بحث هایی که به نتیجه نمی رسند و هر دو حرف خودشان را می زنند باعث می شود که تنش در خانواده بیشتر شود و دیوار بلندی بین زن و شوهر به وجود بیاید. در این حالت رنجش، عصبانیت و کینه شدت می یابد و مشکل حادتر خواهد شد.
بنابراین در وهله ی اول برای خودتان زمان مشخصی را قرار دهید و بعد برای حل بهتر مشکل تان به مواردی  که در مقاله ی بعد خواهیم گفت ، عمل کنید .
ادامه دارد ..

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.