نگاهی به قطعنامه چهارم شورای امنیت علیه ایران از دیدگاه الگوهای تقابل استراتژیک در روابط بین الملل
مقدمه
در پی برگزاری اجلاس شورای حکام و سپس وزرای خارجه گروه 1+5 قطعنامه چهارم از سوی شورای امنیت در تاریخ 87/7/6 ، علیه فعالیت های هسته ای ایران صادر شد . در این قطعنامه ( به شماره 1835 ) هر چند تحریم های جدید مطرح نگردیده است ، لکن از ایران خواسته شده است که به قطعنامه های قبلی شورای امنیت در خصوص لزوم تعلیق جریان غنی سازی اورانیوم پایبند و همچنین پاسخگوی پرسش های آژانس بین المللی انرژی اتمی باشد .
با توجه به محورهای مذکور ، باید اذعان کرد که قطعنامه جدید شورای امنیت متضمن بار حقوقی در خور توجهی برای ایران است و از هم اکنون می توان پیش بینی کرد که بر اساس محتوای قطعنامه مزبور ، در آینده نیز مطالبات جدیدی ازسوی شورای امنیت علیه ایران دامن زده خواهد شد . از این رو ، نباید به فقدان تحریم های جدید در قطعنامه مزبور دل خوش کرد یا دچار ساده اندیشی گردید .
اما از آنجا که تمامی کارشناسان بین المللی می دانند که ساز و کارهای تصویب قطعنامه ها علیه ایران عمدتا توسط امریکا مدیریت و اعمال می گردد و قاعده بازی را این کشور تعریف می کند ، لذا در این مقاله در نظر است نسبت به استراتژی و الگوهای تقابل امریکا با ایران ـ که از طریق قواعد و ساز و کارهای شورای امنیت اعمال می شود ـ بررسی تحمیل به عمل آید .
بر اساس اصول کلاسیک روابط بین الملل ، شاخص های اساسی رفتار استراتژیک بازیگران منطقه ای و جهانی ( اعم از دولتی و غیر دولتی ) ، بر اساس مؤلفه های متنوع و پیچیده « قدرت » صورت می پذیرد . قدرت سازی ( در عرصه های مختلف سیاسی ، نظامی و اقتصادی ) همواره اقدامی تعیین کننده برای بقا و توسعه همه جانبه هر بازیگر محسوب می شود . در پی تحولات بین المللی که از دهه 1990 رخ داده ، ابعاد و مؤلفه های « قدرت سازی » نیز دچار تغییرات اساسی گردیده و در عرصه های سخت افزاری تبلور جدی پیدا کرده و حوزه های آن را وسعت و پیچیدگی خاصی بخشیده است . (1)
جابه جایی در سلطه مراتب قدرت ، همواره منوط به تغییر در منابع قدرت است . هر گاه منابع قدرت دچار تغییرات اساسی گردد ، باید انتظار جابه جایی در سلسله مراتب قدرت را داشت . بدیهی است در قالب مفاهیم استراتژیک مزبور ، تهدیدات و فرصت ها نیز معنی دار می شوند و ابعاد و دامنه های گسترده تری می یابند . بدین معنی که کشورها و یا هر بازیگر جهانی ، تنها در صورت برخورداری از قدرت ( اعم از نرم افزاری و سخت افزاری ) می تواند از فرصت های محیطی استفاده کند و در صورت ضعف ( اعم از نرم افزاری و سخت افزاری ) در تقابل با تهدیدات آسیب پذیر خواهد بود . (2)
حال باید دید که آمریکا جهت بسط قدرت خود ، چرا از ساز و کارهای سازمان ملل و نهادهای بین المللی ( آژانس بین المللی اتمی ) برای مقابله با ایران استفاده می کند ؟ الگوی امریکا برای مقابله با ایران چیست ؟ ضعف و قدرت های طرفین ، تهدیدات و فرصت های متقابل چگونه است ؟
الگوهای تقابل
در عرصه روابط بین الملل ، الگوها و مدل های تقابل استراتژیک ، به صورت زیر تعریف می شود :
* الگوهای متقارن
* الگوهای نامتقارن
هر یک از الگوهای مذکور دارای ویژگی های خاص خود هستند که به رئوس بعضی از آنها اشاره می شود :
1 . الگوی متقارن
الگوی متقارن تقابل ، دارای ویژگی ها و شاخص های ذیل است :
*آشکار
*منظم
*متمرکز
*سریع
*غافلگیرانه
*ضربات مستقیم
*اثربخش
2 . الگوی نامتقارن
الگوی نامتقارن تقابل ، دارای ویژگی ها و شاخص های ذیل می باشد :
*غیر آشکار
*نامنظم
*غیر متمرکز و پراکنده
*بطئی
*ضربات غیر مستقیم
*فرسایشی
عملیات نظامی کشورها علیه یکدیگر ، نمادی از الگوی متقارن تقابل است که دارای سابقه تاریخی طولانی در عرصه روابط بین الملل می باشد . معمولا کشورهای با قدرت بالا در مواجهه و تقابل با کشورهای دیگر ، از الگوهای متقارن بهره گیری می نمایند ، اما کشورهای ضعیف و یا نهضت های آزاد یبخش ، علیه سایر کشورهای قوی تر و یا حاکمیت های داخلی خود ، معمولا از الگوهای نامتقارن بهره می گیرند .
در پی تحولات دهه های اخیر که در عرصه روابط بین الملل رخ داده است ، الگوهای نامتقارن تقابل از اهمیت بیشتری برخوردار شده است . الگوی مزبور می تواند از سوی کشورهای با قدرت پایین ، متوسط و بالا علیه قدرت های بالا به کار گرفته شود و متقابلا حتی از سوی کشورهای با قدرت بالا نیز پیگیری و اجرا نیز می شود . اما این نکته بسیار مهم را باید در نظر داشت که در ازای تهدیدات « نامنظم » نمی توان صرفا از الگوی تقابل « متقارن » استفاده کرد . برای مواجهه و غلبه بر تهدیدات ، توجه به «ماهیت » تهدیدات و رعایت اصل « سنخیت » برای مقابله با آنها ضروری است .
الگوهای مرکب و منعطف تقابل
به اقتضای تحولات بین المللی ، کشورهای قدرتمند برای پیشبرد اهداف استراتژیک خود ، صرفا از یک الگوی تقابل بهره گیری نمی کنند و از الگوهای متقارن و نامتقارن به صورت ترکیبی استفاده می کنند . هر کشور ، متناسب با قدرت و توانایی های خود و در جهت بهره گیری از فرصت ها و مقابله با تهدیدات و همچنین رعایت اصل « سنخیت » ، دارای سیاست های استراتژیک « منعطف » و « مرکب » است و به فراخور شرایط محیطی و ... دارای الگوهای متقارن ، نامتقارن و یا ترکیبی از آن دو ، برای پیشبرد اهداف استراتژیک می باشد .
امریکا بعد از ماجرای 11 سپتامبر ، بیش از پیش به اهمیت و حساسیت الگوهای نامتقارن توجه پیدا کرده است و در تلاش است همواره ضریب آسیب پذیری خود را نسبت به الگوهای نامتقارن تقابل کاهش بخشد ( نکته ای که قبلا مورد توجه جدی مقامات امریکایی نبوده است ) و از سوی دیگر برای مقابله با تهدیدات خود نیز از الگوی مزبور بهره گیری همه جانبه ای ( اعم از استراتژیکی یا تاکتیکی ) به عمل می آورد .
امریکا بعد از تجربه و ارزیابی عملیاتی خود در کشورهای افغانستان و عراق که صرفا با بهانه های واهی و همچنین در لوای برنامه مبارزه با تروریسم آنها را صورت داد ، به تنوع بخشی در استراتژی ها و مدل های تقابل خود با تهدیدات منطقه ای تن داده است . امریکا ، در کاربرد مطلق به کارگیری الگوهای متقارن ، تجدید نظر کرده است و سعی در به کارگیری الگوهای مرکب تقابل دارد .
اتخاذ استراتژی انقلاب های مخملی و رنگین در منطقه آسیای مرکزی و یا تشدید تبلیغات و تهاجم فرهنگی و همچنین ساماندهی گروه های فشار در کشورهای هدف ، از جمله مصادیق بارز و آشکار الگوی نامتقارن تقابل امریکا نسبت به کشورهای مورد نظر محسوب می شود . دلایل انتخاب الگوی نامتقارن تقابل ، بسیار گسترده و گوناگون است که ذکر آنها در حوصله مباحث این مقاله نیست ، لکن رعایت اصل اساسی توازن قدرت و همچنین انطباق با تحولات محیطی ، یکی از اصلی ترین دلایل تغییر در الگوهای تقابل است .
از آنجا که ایران ، به عنوان بازیگر مهم منطقه ای ، دارای شرایط ویژه داخلی و خارجی می باشد و همچنین قدرت استراتژیک خود را در تحولات منطقه ای و خصوصا وقایع افغانستان و عراق نشان داد و در بحران های مذکور نیز رفتارهای عقلانی را نمایان ساخت ، لذا امریکا برای تقابل با تهدید ایران فاقد توانایی کاربرد « مطلق » الگوی متقارن تقابل است و از الگوی متقارن ، به سوی الگوی جدید « نا متقارن مرکب » روی آورده است و این موضوع کماکان نیز ادامه دارد .
الگوی نامتقارن مرکب
همان طور که ذکر شد ، کشورهایی که دارای قدرت همه جانبه هستند ، از سیاست ها ، استراتژی ها و الگوهای تقابل« مرکب » و «منعطف » استفاده می کنند . امریکا در مواجهه و تقابل با ایران به سوی بهره گیری از الگوی « نامتقارن مرکب » روی آورده است . دلیل اصلی بهره گیری از الگوی مزبور چیست ؟
الگوی نامتقارن مرکب ، الگویی است که با بهره گیری «ترکیبی » از شاخص های الگوهای متقارن و نا متقارن ، در صدد افزایش هزینه ، فشار ،انزوا و ایجاد وضعیت فرسایشی برای کشور هدف می باشد . در الگوی « نامتقارن مرکب » از ابزارهای الگوی متقارن ، در جهت تحقق اهداف الگوی نامتقارن بهره گیری می شود . امریکا با بهره گیری از ابزار شورای امنیت ، که یکی از گونه های مدل متقارن تقابل در عرصه های سیاسی ، اقتصادی و نظامی است ، اهداف الگوی نامتقارن را جستجو می کند . به کارگیری « ابزار » های الگوی متقارن و پیگیری « اهداف » الگوی دیگر تقابل ، از الزامات الگوی مرکب و منعطف تقابل محسوب می شود .
از آنجا که ایران :
*دارای حکومت مردمی است ،
*دارای ظرفیت های قابل توجه اقتصادی است ،
*دارای قابلیت های بالقوه و بالفعل نظامی در عرصه صنایع استراتژیک است .
*دارای قدرت تأثیر گذار در سطح منطقه است ،
*دارای قدرت تأثیر گذار نسبت به افکار عمومی مسلمانان و جامعه جهانی است .
امریکا به سوی تغییر الگوی تقابل از وضعیت نامتقارن به « نامتقارن مرکب »روی آورده است . امریکا برای خنثی سازی نقاط قوت ایران ، نمی تواند صرفا به عملیات نامتقارن بسنده کند و امیدوار به تأثیر گذاری به کارگیری انحصاری الگوی نامتقارن نسبت به کارکردهای استراتژیک جمهوری اسلامی ایران نیز باشد . لذا همواره در پی هزینه سازی های متنوع برای کاهش توانایی های ایران ، از طریق به کارگیری الگوهای مختلف تقابل بوده است .
امریکا سعی دارد با به کارگیری الگوی عملیات نامتقارن مرکب ، حوزه های قدرت ایران را خدشه دار سازد و هزینه سازی منفی علیه ایران را به صورت همه جانبه پیگیری و عملیاتی نماید .
از آنجا که ایران همسو با قدرت سخت افزاری خود ، دارای قدرت نرم افزاری در خور توجه نیز می باشد ، لذا امریکا با به کار گیری الگوی مرکب تقابل ، که مشتمل بر عملیات متقارن و نامتقارن با اولویت عملیات نامتقارن ، می باشد ، علیه ایران اقدامات گسترده ای را آغاز کرده است .
با به کارگیری عملیات « نامتقارن مرکب » از سوی امریکا ، این کشور اهداف ذیل را جستجو می نماید :
*اجماع جهانی علیه ایران
*به کارگیری آرای منفی نهادهای بین المللی خصوصا سازمان ملل و شورای امنیت علیه ایران
*نفوذ و همراه ساختن کشورهای مهم غیر متعهد همچون هند و اندونزی علیه ایران
*همراه ساختن چین و روسیه علیه ایران
*تشدید تحریم ها و افزایش هزینه های اقتصادی برای ایران
*در پی اهداف مذکور، اهداف مهم دیگری نیز از سوی امریکا دنبال می شود : (3)
*بزرگنمایی تهدید ایران علیه نظم و نظام بین الملل
*کاهش قدرت مقاومت ایران در پی تحریم های اقتصادی
*از دست دادن مشروعیت ایران در نزد سایر بازیگران منطقه ای و جهانی
قطعنامه های شورای امنیت که علیه فعالیت های هسته ای ایران تدوین و تصویب می شود ، تماما در راستای اهداف مذکور معنا و مفهوم پیدا می کند ، تا از یک سو ایران را مخالف نظم جهانی و نهادهای بین المللی قلمداد کند و از سوی دیگر ، شورای فرسایشی و انفعالی را بر سیاست خارجی ایران تحمیل نماید .
محصول تلاش های نامتقارن امریکا ، چیزی جز آماده سازی جامعه جهانی و همچنین تضعیف استراتژیک ایران ، برای تحقق سایر اهداف میان مدت و بلند مدت خود نیست که تدابیر و چاره اندیشی های فعالانه تری را طلب می نماید .
هدف و نتیجه اصلی به کارگیری الگوی «نامتقارن مرکب » تقابل امریکا با ایران ، تبدیل نمودن ایران به « تهدید » جهانی است . از آنجا که مدل مزبور ، بر « فریب » همه جانبه استوار است ، قطعنامه های شورای امنیت بهترین پوشش برای نهادینه ساختن « فریب افکار عمومی » و همچنین سایر قدرت های منطقه ای ، در خصوص تشدید نگرانی نسبت به تهدید زایی ایران محسوب می شود . کاركرد دوگانه الگوی مزبور ـ که مبنی بر ارائه چهره « تهدید زا » از ایران و همچنین « فریب سازی » افکار عمومی و جامعه جهانی علیه ایران است ـ ریشه در وضعیت مرکب الگوی تقابل دارد که شرایط جهانی را شکننده تر می سازد .
بدیهی است تصویب هر قطعنامه ، عرصه تحریکات بین المللی ایران را محدوتر می سازد و دشمن را در جهت بستر سازی تشدید تقابل ، یک گام نزدیک تر می کند .
در الگو و عملیات نامتقارن مرکب ، از آنجا که کارکردها غیر آشکار ، بطئی ، غیر متمرکز ، غیر مستقیم و فرسایشی است . ممکن است در طرف مقابل نوعی «غفلت » نیز ایجاد کند . بنابراین ، وضعیت « مرکب » در الگو از ، یک سو ایجاد « فریب » در افکار عمومی و جامعه جهانی را در نظر دارد و از سوی دیگر ، به « غفلت سازی » در نخبگان سیاسی کشور هدف می پردازد .
پیدایش « غفلت » در نخبگان سیاسی ، « ساده اندیشی » نسبت به تدابیر دشمن را به دست می دهد که از آفات اساسی و استراتژیک محسوب می شود . شکل گیری فریب در افکار عمومی شرایط دیپلماسی برکل کشور را کاهش می دهد که توان مضاعفی را طلب می کند .به هر حال ، کارکرد دو گانه الگوی « نامتقارن مرکب » تقابل ، ایجاد « غفلت » در حوزه نخبگان سیاسی کشور هدف و همچنین بستر سازی « فریب افکار عمومی » در محیط پیرامون است .
عملیات نامتقارن مرکب ، با حصول و کسب دستاوردهای مذکور ، در نهایت ، در پی کاهش اعتبار کشور هدف است و از طریق زمینه ها ، بسترهای مختلف برای تحقق سایر اهداف استراتژیک را جستجو می نماید . از این رو ، باید اذعان کرد که تصویب قطعنامه چهارم ، گام اساسی دیگری به سمت تثبیت تهدید ایران برای جامه جهانی محسوب می شود و نباید نخبگان سیاسی کشور نسبت به این امر مهم دچار غفلت گردند . همان طور که ذکر شد ، غفلت نخبگان ، مقدمات ساده اندیشی نسبت به تحولات محیطی و تدابیر استراتژیک دشمن را در بر دارد و اکتفا به راهکارهای انفعالی را فراهم می سازد که تماما خواسته دشمن و از اهداف اصلی به کارگیری الگوی تقابل مرکب است
پی نوشت ها :
1 . joseph. NYE , Soft Power,2004 , p22-29.
2 . 1bid , p 32 .
3. a New startegic Direction for U.S Public Diplomacy in the Arab & Muslim World
http : // www . uscpublicdiplomacy . org / index .php/about/whatis- pd-Improving U.S Public diplomacy Toward the Middle East
-www . heritage . org / Research / Nationalsecurity/ hi 838 . cfm
منبع: نشریه 15 خرداد شماره