• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 1944)
پنج شنبه 12/5/1391 - 18:28 -0 تشکر 488896
ارتباط و انس با قرآن

ارتباط و انس با قرآن

 

نقش و اهمیّت قرآن كریم در زندگی بشر
قرآن كریم در برگیرندة هدایت و سعادت انساندر دنیا و آخرت می‎باشد و در تمام مراحل زندگی رهبر و راهنمای انسان به سوی كمال است. «این قرآن به راهی هدایت می‎كند كه مستقیم‎ترین راههاست...»[1] كسانی كه با قرآن مأنوسند به كمك قران حق را از باطل تشخیص می‎دهند.[2]
قرآن كریم، انسان را به زندگی كردن با معیارها و ارزش‎های انسانی و اسلام دعوت می‎كند، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‎فرماید: «هر كس قرآن را پیش روی خود قرار داد، رهبر و پیشوای او به بهشت خواهد بود وهر كس آن را به پشت سر افكند طرد كننده و سوق دهنده او به سوی جهنم خواهد بود».[3]
قرآن مجید عامل صعود به سوی بهشت،[4] مایه خرمی دلها،[5] دریای بی‎كران معرفت[6] و یگانه عامل توانگری است.[7] كه عامل اصلی هدایت‎گر و تربیت كننده افراد و جوامع بشری به سوی كمال و نیل به ارزشهای اخلاقی و انسانی است.
درباره ارتباط وانس با قرآن كریم، لازم است چند نكته مورد توجه قرار گیرد:
الف. چگونه می‎توان با قرآن مجید انس پیدا كرد؟
برای بهره‎مندی و اُنس با قرآن باید مراحلی را طی كرد از جمله:
1. یادگیری قرآن؛ پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‎فرماید: «خیاركم من تعلم القرآن وعلّمه؛[8] بهترین شما كسی است كه قرآن را بیاموزد و آن را به دیگران نیز یاد دهد».
2. قرائت قرآن؛ حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‎فرماید: «من قرأ القرآن و هو شاب مؤمن اختلط القرآن بلحمه ودمه و جعله الله مع السفرة الكرام البررة...؛[9] كسی كه قرآن بخواند، درحالی كه جوان مؤمن است، قرآن با گوشت و خون او مخلوط شده و با فرشتگان بزرگوار و نیكو صفت همنشین می‎شود».
پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‎فرماید: «نوروا بیوتكم بتلاوة القرآن...»؛[10] خانه‎های خود را با تلاوت قرآن نورانی كنید».
تلاوت قرآن نیز خود دارای آدابی است از جمله: الف. مسواك زدن، پیامبر گرامی می‎فرماید: «نظفوا طریق القرآن قیل یا رسول الله و ما طریق القرآن قال افواهكم قیل بماذا قال بالسواك؛[11] راه قرآن را پاكیزه نگه دارید. عرض شد یا رسول الله! راه قرآن چیست؟ فرمود: دهانهایتان. عرض شد: چگونه؟! فرمود: بوسیله مسواك كردن».
ب. وضو و طهارت داشتن هنگام تلاوت قرآن؛ «لا یسمه الا المطهرون؛[12] جز پاكان بر آن دست نزنند».
ج. پناه بردن به خداوند متعال پیش از قرائت قرآن؛ «فاذا قرأت القرآن فاستغذ بالله من الشیطان الرجیم؛ وقتی كه قرآن می‎خوانی از (شرّ) شیطان رانده شده به خداوند پناه ببر».
د. قرائت قرآن با صدای خوش و دلنشین؛ پیامبر گرامی ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‎فرماید: «لكل شیء حلیة و حلیة القرآن الصوت الحسن؛[13] برای چیزی زیبایی و زینتی است و زینت قرآن صوت نیكو می‎باشد».
ه. قرائت قرآن همراه با خشوع؛ «الم یأن للذین ءامنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله و ما نزل من الحق...؛[14] آیا وقت آن نرسیده است كه دل‎های مؤمنان در برابر ذكر خدا و آن چه از حق نازل شده خاشع گردد...»
و. قرائت همراه با حزن و اندوه؛ پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‎فرماید: «ان القرآن نزل بالحزن فاذا قرأ نموه فابكوا فان لم تبكوا فتباكوا»[15] براستی قرآن همراه با حزن نازل شده است، بنابراین، هنگامی كه قرآن می‎خوانید گریه كنید و اگر گریه نكردید حالت گریه را به خود بگیرید».
ز. تلاوت قرآن با ترتیل و شمرده؛ «ورتل القرآن ترتیلا؛[16] قرآن را با دقت و تأنی بخوان».
3. تدبر در قرآن؛ قاری قرآن باید با توجه به معانی قرآن، آن راتلاوت كند و در آیات تفكر و اندیشه نماید و از آن‎ها پند گیرد، چنان كه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‎فرماید: «(پرهیزكاران) در شب به پا خواسته و قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت می‎كنند، جان خویش را با آن محزون می‎سازند و دوای درد خود را از آن می‎گیرند هرگاه به آیه‎ای برسند كه در آن تشویق باشد، با علاقه و امید به آن روی می‎آورند و روح و جانشان با شوق بسیار در آن ذخیره می‎شود و آن را همواره الگوی خود می‎سازند و هرگاه به آیه‎ای برسند كه در آن بیم باشد، گوش‎های دل خود را برای شنیدن آن باز می‎كنند و صداهای ناله و برخورد زبانه‎های آتش در گوش‎شان طنین انداز است»[17].
4. عمل به قرآن؛ پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‎فرماید: «ربّ تال للقرآن و القرآن یلعنه؛[18] چه بسیار كسانی كه قرآن را تلاوت می‎كنند، در حالی كه قرآن بر آن‎ها لعن و نفرین می‎فرستد».
5. حفظ قرآن؛ پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‎فرماید: «لا یعذب الله قلبا وعی القرآن؛[19] خداوند قلبی را كه ظرف قرآن باشد، عذاب نمی‎كند».
بنابراین، برای مأنوس شدن با قرآن، داشتن برنامه‎ای منظم و روزانه برای قرائت و عمل به موارد و عوامل مذكور لازم است.
ب. چرا قرآن كریم در بین ما مهجور است؟
مهجوریت قرآن و فاصله گرفتن مردم به خصوص مسلمانان از مفاهیم و معارف قرآن علت‎های متعددی دارد از جمله:
1. تلاش و توطئه شیاطین جنی و انسی باعث شده كه مردم از مفاهیم و معارف بلند قرآن مجید فاصله گرفته و در دام شیطان‎های وسوسه‎گر گرفتار آیند و با آموزه‎های قرآن كریم بیگانه شوند و قرآن در میان آن‎ها به خصوص مسلمانان مهجور بماند، قرآن كریم می‎فرماید: «و قال الرسول! یارب ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا؛[20] و پیامبر (خدا) گفت: «پروردگارا! قوم من این قرآن را رها كردند (و از آن دوری جستند)».
2. فراموش كردن مفاهیم و معارف قرآن كریم وغفلت از آنها، باعث شده كه مردم به دستورها و پیام‎های راه‎گشا و هدایت‎گر این كتاب مقدس توجه نكنند و فرهنگ قرآن در میان مردم به دست فراموشی سپرده شود بسیاری از مردم به جای عمل به قرآن، تنها آن را به عنوان یك كتاب مقدس یا به قصد ثواب آن را تلاوت می‎كنند و یا در مراسم ختم مرده‎گان آن را قرائت نموده و یا در كنار سفره عقد و یا دریاچه‎ای سبز بر روی طاقچه از آن نگهداری می‎كنند!! در حالی كه قرآن كریم برای هدایت و تربیت انسان‎ها نازل شده و مردم باید با عمل به دستورها و فرمان‎های آن، برای رسیدن به كمال و نزدیك شدن به خداوند را بپیمایند و در آیات آن تدبر و تفكر كنند ودر زندگی آن‎ها را بكار گیرند و پیاده كنند؛ «... و انزلنا الیك الذكر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفكرون؛[21]... و ما این ذكر (قرآن) را بر تو نازل كردیم تا آن چه به سوی مردم نازل شده است برای آن‎ها تبیین كنی، شاید اندیشه كنند».
3. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ درباره مهجوریت قرآن كریم می‎فرماید: «... حاملان قرآن آن را واگذاشته و حافظان قرآن آن را فراموش می‎كنند، پس در آن روزقرآن و پیروانش از میان مردم رانده و مهجور می‎گردند و هر دو غریبانه در یك راه ناشناخته سرگردانند و پناه‎گاهی میان مردم ندارند، پس قرآن و پیروانش در میان مردمند، ولی گویا حضور ندارند، با مردمند ولی از آن‎ها بریده‎اند؛ زیرا گمراهی و هدایت هرگز هماهنگ نشوند، گر چه كنار یكدیگر قرار گیرند، مردم در آن روز، درجدایی و تفرقه هم داستان، و در اتحاد و یگانگی پراكنده‎اند، گویی آنان پیشوای قرآن بوده و قرآن پیشوای آنان نیست، پس از قرآن جز نامی نزدشان باقی نماند و آنان جز خطی را از قرآن نشناسند...».[22]

[1] . اسراء، آیة 9.
[2] . فرقان، آیة 1.
[3] . محمد بن یعقوب كلینی، الكافی، تهران، دار الكتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ج 2، ص 598.
[4] . شوری، آیة 7.
[5] . علامه مجلسی(ره)، بحار الانوار، مؤسسه الوفا بیروت، سال انتشار 1404 ق، ج 2، ص 36.
[6] عبد الحمید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، كتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1404 ق، ج 10، ص 194.
[7] . محدث نوری، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اوّل، ج 4، ص 236.
[8] . علامه مجلسی، بحار الانوار، موسسه الوفا بیروت، ج 89، ص 186.
[9] . محمد بن یعقوب كلینی، الكافی، تهران، دار الكتب الاسلامیة، ج 2، ص 603.
[10] . همان، ص 610.
[11] . بحارالانوار، همان، ص 213.
[12] . واقعه، 79.
[13] . نحل، آیة 98.
[14] . الكافی، همان، ص 615، حدید، آیة 16.
[15] . شعیری، تاج الدین، جامع الاخبار، قم، انتشارات رضی، چاپ دوّم، ص 49.
[16] . مزمل، آیة 4.
[17] . نهج البلاغه، معجم المفهرس، نشر مؤسسه امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ قم، خطبة 193، ص 12.
[18] . محمدی ری شهری، محمد، میزان الحكمه، قم، مكتب الاعلام الاسلامی، ج 8، ص 90.
[19] . بحار الانوار، همان، ص 178.
[20] . فرقان، آیة 30.
[21] . نحل، آیة 44.
[22] . محمد دشتی، ترجمه نهج البلاغه، تهران، انتشارات زهد، چ 3، 1380، خطبه 147، ص 271.
علی امیرخانی

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:45 - 0 تشکر 488933













معرفت و ایمان به شأن و مقام قرآن
ـ ضرورت شناخت شأن و مقام قرآن:
جهل به موقعیت قرآن موجب می‎شود كه نتوانیم ارتباط صحیحی با قرآن برقرار سازیم و با‌ آن مأنوس شویم از این رو ادامة ارتباط غلط، زدِگی و تنفّر را در پی خواهد داشت.
رسیدن انسان به بن بست شناخت خود و مرتبة خود و مقصد و غایتِ خویش و درك عدم گره گشایی غریزه، عقل، قلب و تجربه و علوم بشری از معضلات اساسی انسان، آدمی را با تواضع و فروتنی و دردمندی به سوی وحی الهی می‎كشاند:
«وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلی صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ».[1]
(آنان كه علم و آگاهی به آنها داده شده است می‎بینند كه حقیقتاً آنچه بسویت از جانب پروردگارت فرو فرستاده شده است، همان حق (مقصود) می‎باشد و بسوی شاهراه پر جاذبة خدای شكست ناپذیر بسیار ستوده رهنمایی می‎كند).
تعبیر «عزیز و حمید»اشاره به ذلت و پستی‎ای دارد كه به سبب دور شدن از فرهنگِ وحی، بشریت را فراگرفته است.
ـ عواقب انكار شأن قرآن:
انكار شأن قرآن هلاكتی توأم با خفت و خواری و رسوایی را باعث می‎شود:
«أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ؟!
فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا؟ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ...».[2]
(پس آیا به بعضی از كتاب خدا ایمان می‎آورید و به بعضی دیگر كفر می‎ورزید؟ پس چیست مجازات كسی از شما كه چنین عمل می‎كند جز رسوایی بزرگ در زندگی پَست دنیا در حالی كه در روز قیامت بسوی سخت‎ترین شكنجه بازگردانده خواهند شد).
این شدت عمل و خشونت مجازات از آنجاست كه فی الواقع، چنین افرادی دین را سپر بلا و پلی برای رسیدن به امیال پست حیوانی‎شان قرار داده و آیات خداوند را به بازی گرفته‎اند كه هر چند وقت یكبار، حكمی از احكام خدا را مردود اعلام كرده، دوره‎اش را گذشته تلقّی نموده، خلق عظیمی را به گمراهی می‎كشانند.
ـ شیوة یهود و منافقین در انكار شأن قرآن:
روش یهود همواره چنین بود كه در برخورد با احكام خدا تا آنجایی زیر بار احكام خدا می‎رفتند كه با اهداف دنیاشان مطابقت كند در این مسیر تا بدانجا پیش رفتند كه هر پیامبری برخلاف دلخواهشان سخن می‎گفت تكذیبش می‎كردند و یا اینكه به شهادت می‎رساندند:
«أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ».[3]
تاریخ یهود مملوّ است از این جنایت‎ها و كشتارهای بیرحمانه؛ هر كه به این وضع اعتراض می‎كرد بیدرنگ بیرحمانه اعدام می‎شد:
«إِنَّ الَّذِینَ یَكْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ».[4]
توجه به عملكرد سران نفاق و سرنوشت شومشان همچون قوم یهود،‌از آیات بزرگ خداوندی در این باره می‎باشد كه به چه رسوایی و ذلّتی هولناك دچار گشته‎اند كه برای كسب عزّت چاپلوسی جنایتكارانی چون صدام را باید مرتكب شوند تا صباحی چند به زندگیِ نكبت بار خود ادامه دهند:
«بَشِّرِ الْمُنافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْكافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً».[5]
(به منافقین مژده بده كه نصیبشان شكنجه‎ای است دردناك، آنان كه كفّار را با كمال میل، در برابر مؤمنین، دوست و سرپرست گرفته‎اند، آیا اینان نزد كفار عزت و سربلندی را می‎جویند؟!
پس ـ بدانید ـ عزت و سربلندی به تمامی از آنِ خداست).
همة آنان كه عبادات قرآن را می‎پذیرند، لكن، روانشناسی یا جامعه شناسی، ‌اقتصاد و یا مدیریت اسلام را زیر سؤال برده، به غرب روی می‎آورند و یا اینكه دید اسلام نسبت به زن و حجاب و مسائل دیگر را رد می‎كنند،
همة اینها در مسیرِ این راهِ شوم و ذلت بار حركت می‎كنند.
ـ افراط علم زده‎ها در شأن قرآن:
در مقابل این عدّه، كسانی دیگر به افراط دچار گشته مدعی شده‎اند كه هر چه در علوم تجربی مطرح است قرآن آن را بیان كرده است و دلیلشان آیه «تبیاناً لكل شیء»می‎باشد.
اینان نیز از صراط مستقیم به انحراف گراییده و اهداف قرآن را گم كرده‎اند.
اهداف قرآن: هدایت بسوی رشد،[6] شكوفاندن بذر ایمان، تقوی و احسان و غیره،[7] حركت در شاهراه عبودیت الهی[8] و رسیدن به قلّة معرفت و بندگی او می‎باشد، قلّه‎ای كه جلوه‎گاه علم بیكران و قدرتِ عظیم الهی است؛[9] این اهداف بطور مستقیم به قوانین تجربی نیازی نداشته بدون آن می‎تواند بخوبی حاصل شود.
بنابراین اگر در مواردی، قرآن به حقیقتی علمی ـ تجربی اشاره دارد از این روست كه با یك حقیقت هدایتی و ارشادی پیوند نزدیكی داشته، با آن گره خورده است، مانند پیش گویی نهایت عالم هستی (انهدام و فروریختن كلّ نظام هستی) كه با امر قیامت و سرنوشت بشر مرتبط می‎باشد؛ در غیر این موارد قرآن كریم متعرض قوانین تجربی نشده به راهِ خود ادامه می‎دهد.



[1] . سبأ/ 6.
[2] . بقره/ 85.
[3] . بقره/ 87.
[4] . آل عمران/ 21.
[5] . نساء/ 139ـ138.
[6] . «... یَهْدی الَی الرُشْدِ...» (جن/ 3)، «... قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ...». (بقره/ 256)
[7] . « قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها » (شمس/ 9)، «... وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ...» (فتح/ 29): در آیة سوره شمس، انسان تشبیه به بذر در زمین و در سورة فتح، امت اسلامی به دانه و گیاه سربرآورده از خاك مانند گشته است كه در حركتش به قوّت و سِتبری و استحكام می‎رسد.
[8] . «أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ» (یس/ 61) به همین مضمون (مریم/ 36؛ آل عمران/51؛ زخرف/ 64)
[9] . در سورة ذاریات هدف، بندگی، و در سورة طلاق هدف آگاهی بر قدرت و علم نامحدود الهی عنوان شده است كه اشاره به اتصاف انسان به علم و قدرت الهی دارد: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ... لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَیْ‏ءٍ عِلْماً». (طلاق/ 12)
ولی الله نقی پورفر ـ تدبر در قرآن

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:46 - 0 تشکر 488934

آثار قرآن 1



قرآن مجید با توجه به جامعیت و گستردگی عنایتش به تمامی ابعاد انسانها،آثار و ثمرات فراوانی دارد که این آثار را می توان در انس با قرآن دریافت:
تفكر
اگرچه اسلام دین تسلیم است اما این به معنای تقلید كوكورانه نیست. بلكه تقلیدی است همراه با آگاهی و تفكر در مورد دستورات اسلام و لذا قرآن نیز همواره به اندیشیدن در مورد مسائل مختلف دعوت می‌كند. براستی اگر قبل از هر كار، انسان، لحظاتی فكر می‌كرد چه مشكلاتی كه از انسان و جوامع انسانی حل نمی‌شد.
«... كَذلِكَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآیاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ».[1]
... خدا آیات خود را بدین روشنی برای شما بیان می‌كند باشد كه عقل و اندیشه بكار ببندید. نیز آیة:
«... بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْكَ الذِّكْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ»[2]
... و بر تو قرآن را نازل كردیم تا بر امت آنچه فرستاده شد بیان كنی، باشد كه خرد و اندیشه بكار بندند. همچنین آیة:
«... وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ»[3]
... و این امثال را در (قرآن) برای مردم بیان می‌كنیم، باشد كه خرد و اندیشه بكار بندند.
تعقل
قرآن در موارد متعددی بیان می‌فرماید كه این آیات برای تعقل است و این بدان معناست كه انسان با آگاهی درست از مطلبی، آن را به كار بندد. در تفسیر المیزان می‌خوانیم (تعقل در زمینه‌ای استعمال می‌شود كه به دنبال درك و فهم، انسان وارد مرحلة عمل گردد.)[4] اندیشة تنها در مورد احكام یا جهان هستی، نتیجه‌ای نخواهد داد بلكه باید عمل را نیز به دنبال داشته باشد.
«كَذلِكَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَكُمُ آیاتهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلوُنَ»[5]
... خدا آیات خود را برای شما این‌گونه روشن بیان سازد، باشد كه خردمند شوید. نیز می‌فرماید:
«إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»[6]
قرآن را به عربی فرستادیم، باشد كه خردمند شوید. و لذا كسانی را كه به آیات آن ایراد گرفته و به آن عمل نمی‌كنند مورد خطاب قرار داده و می‌فرماید: چرا در این آیات روشنی‌بخش تعقل نمی‌كنید.
«لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْكُمْ كِتاباً فِیهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلا تَعْقِلُونَ»[7]
ما بر شما كتابی نازل كردیم كه وسیله تذكر شما در آن است، آیا اندیشه نمی‌كنید؟ و علاوه بر آن كسانی را كه صرفاً قرآن را تلاوت می‌كنند توبیخ كرده و می‌فرماید: چرا در آنها اندیشه نمی‌كنید؟
«... وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَفَلا تَعْقِلُونَ»[8]
... و كتاب (خدا را) كه می‌خوانید، چرا در آن اندیشه و تعقل نمی‌كنید؟
تدبر
هدف از نزول این كتاب این نبوده كه تنها به تلاوت آن قناعت كنند بلكه هدف این بوده كه آیاتش سرچشمه فكر و اندیشه گردد و آن نیز حركتی در جهت عمل به وجود آورد.
«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْكَ مُبارَكٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ...»[9]
كتابی است پربركت كه بر تو نازل كرده‌ایم تا در آیات آن تدبر كنند... و لذا به سرزنش كسانی می‌پردازد كه در آیات آن تدبر نمی‌كنند.
«أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها»[10]
آیا آنها در قرآن تدبر نمی‌كنند یا بر دل‌هایشان قفل زده‌اند؟ همچنین آیة:
«أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ و...»[11]
آیا آنها در قرآن تدبر نمی‌كنند و...
هدایت به استوارترین راه
قرآن از این جهت كه از سرچشمه لایزال الهی نازل شده مطابق با نیازهای روحی و جسمی انسان‌هاست و نیز چون از هر كژی و ناراستی مبری بوده و یكسره تعالیم انسان‌ساز است، انسان‌ها را به بهترین راه هدایت می‌كند.
«یَهْدِی إِلَی الرُّشْد ِ...»[12]
(این قرآن خلق را) به راه خیر و صلاح هدایت می‌كند... نیز می‌فرماید:
«... إِنَّا سَمِعْنا كِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ وَ إِلی طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ»[13]
ما آیات كتابی را شنیدیم كه پس از موسی نازل شده بود، درحالی كه كتب آسمانی را كه در مقابل او بود تصدیق می‌كرد و خلق را به سوی حق و طریق راست هدایت می‌فرمود. همچنین می‌فرماید:
«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَم ُ...»[14]
همانا این قرآن خلق را به استوارترین راه هدایت می‌كند...
بشارت
در قرآن مردم بارها به پیروی از دستورات خدا و انجام اعمال نیكو دعوت شده‌اند و در همین كتاب كسانی كه به این دستورات عمل می‌كنند را به پاداش جاودانی بشارت می‌دهد.
«فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ...»[15]
ما حقایق قرآن را تنها به زبان تو آسان كردیم تا به آن اهل تقوی را بشارت دهی... و نیز آیة:
«... هذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِیًّا لِیُنْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ بُشْری لِلْمُحْسِنِینَ»[16]
... این كتاب مصدق كتب آسمانی پیشین به زبان عربی نازل شده تا ستمكاران عالم را بترساند و نیكوكاران را بشارت دهد.
انذار
قرآن علاوه بر دعوت به كارهای نیك و بشارت متقین، مردم را از انجام كارهای ناپسند بازداشته و آنها را انذار می‌كند.
«وَ كَذلِكَ أَوْحَیْنا إِلَیْكَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ»[17]
و چنین قرآن عربی را بر تو نازل كردیم تا مردم (شهر مكه) ام القری و هركه را در اطراف اوست از خدا و از روز قیامت بترسانی... و نیز آیة:
«لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»[18]
(این قرآن نازل شده) تا قومی را كه پدرانشان (به كتب آسمانی پیشین) اندرز شدند (از قهر خدا) بترسانی كه ایشان سخت غافلند. همچنین می‌فرماید:
«... وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ...»[19]
... و وحی می‌كند به من آیات این قرآن را تا بدان شما و هركس از افراد بشر را كه خبر این قوم به او رسد بترسانم.
«تَبارَكَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیَكُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً»[20]
بزرگوار آن خدایی است كه قرآن را بر بندة خاص خود نازل فرمود تا اهل عالم را خداترس گرداند.
تذكر
آخرین منشور آسمانی، به گونه‌های مختلف اجر و عذاب خداوند را برای نیكوكاران و بدكاران و نظم عالم و نعمت‌هایی را كه برای انسان‌ها آفریده است متذكر می‌شود تا شاید با یادآوری آنها انسان فراموشكار خداترس شود.
«وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ یَتَذَكَّروُنَ»[21]
و ما در این قرآن برای مردم هرگونه مثل‌های روشن آوردیم باشد كه متذكر شوند. هم‌چنین می‌فرماید:
«ما أَنْزَلْنا عَلَیْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی إِلاَّ تَذْكِرَةً لِمَنْ یَخْشی»[22]
ما قرآن را بر تو نازل نكردیم كه خود را به رنج افكنی ـ تنها غرض این است كه مردم خداترس را متذكر سازی. و نیز آیة:
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّكَّرُوا...»[23]
و ما این قرآن را به سخنان فصیح و بلیغ، نیكو بیان كردیم تا خلق متذكر شوند... نیز می‌فرماید:
«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْكَ مُبارَكٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ»[24]
كتابی مبارك بر تو نازل كردیم تا امت در آیاتش تفكر كنند و صاحبان عقل متذكر (حقایق آن) شوند.
حكم در میان مردم
«إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِها أَراكَ اللَّهُ...»[25]
و ما قرآن را به سوی تو به حق فرستادیم تا به آنچه خدا به وحی خود بر تو پدید آرد میان مردم حكم كنی... هم‌چنین می‌فرماید:
«فَاحْكُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ...»[26]
پس حكم كن میان آنها به آنچه خدا فرستاد... و نیز آیة:
«وَ أَنِ احْكُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ...»[27]
و تو بدانچه خدا به تو فرستاده میان مردم حكم كن...
تفصیل مطالب
«وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَری مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ الْكِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ»[28]
شایسته نیست كه این قرآن بدون وحی الهی به خدا نسبت داده شود ولی تصدیقی است برای آنچه بیش از آن است و كتاب و احكام الهی را به تفصیل بیان می‌كند بی‌هیچ شك نازل از جانب خدای عالم است.
«... ما كانَ حَدِیثاً یُفْتَری وَ لكِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ كُلِّ شَیْ‏...»[29]
... این (قرآن) نه سخنی است كه فراتوان بافت لیكن كتب آسمانی پیش از خود را تصدیق كرده و هر چیزی را مفصل بیان می‌كند... هم‌چنین آیة:
«كِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ»[30]
كتابی كه آیات جامعش را به زبان عربی برای دانشمندان، مبین ساخته است.
برای پرهیزكاری مردم
«قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ»[31]
قرآن عربی است كه در آن ناراستی و حكم ناصواب نیست باشد كه مردم پرهیزكار شوند. هم‌چنین آیة:
«ذلِكَ الْكِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدی لِلْمُتَّقِینَ»[32]
این كتاب بی‌هیچ شك راهنمای پرهیزكاران است.




[1] . بقره، 219.
[2] . نحل، 44.
[3] . حشر، 21 به این مفهوم در سوره بقره، 266 و یونس، 24 نیز اشاره شده است.
[4] . ج 2، صص 249 و 250.
[5] . بقره، 242.
[6] . یوسف، 2 به این مفهوم در سوره‌های آل عمران، 118؛ نور، 61؛ زخرف، 3؛ حدید، 17 و روم، 28 نیز اشاره شده است.
[7] . انبیا، 10.
[8] . بقره، 44.
[9] . ص، 29.
[10] . محمد، 24.
[11] . نسا، 82.
[12] . جن، 2.
[13] . احقاف، 30 به این مفهوم در سوره سبا، 6 نیز اشاره شده است.
[14] . اسرا، 9.
[15] . مریم، 97.
[16] . احقاف، 12 به این مفهوم در سوره بقره، 97؛ نحل، 89 و 102 و نمل، 2 اشاره شده است.
[17] . شوری، 7 به این مفهوم در سوره انعام، 92 نیز اشاره شده است.
[18] . یس، 6.
[19] . انعام، 19.
[20] . فرقان، 1 به این مفهوم در سوره‌های قصص، 46؛ سجده، 3؛ ابراهیم، 52؛ مریم، 97 و احقاف، 12 نیز اشاره شده است.
[21] . زمر، 27.
[22] . طه، 2 و 3.
[23] . اسرا، 17.
[24] . ص، 29 به این مفهوم در سورة بقره، 221؛ نور، 1 و 27؛ رعد، 19؛ قصص، 43؛ اسرا، 41؛ انعام، 126؛ نحل، 13؛ ابراهیم، 52 و دخان، 58 نیز اشاره شده است.
[25] . نسا، 105.
[26] . مائده، 48.
[27] . مائده، 49.
[28] . یونس، 37.
[29] . یوسف، 111.
[30] . فصلت، 3.
[31] . زمر، 28.
[32] . بقره، 2.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:46 - 0 تشکر 488935













آثار قرآن2

خروج از ظلمات نور
«الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ...»[1]
الر این (قرآن) كتابی است كه ما به تو فرستادیم تا مردم را به امر خدا از ظلمات بیرون آی و به عالم نور رسانی... نیز آیة:
«هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلی عَبْدِهِ آیاتٍ بَیِّناتٍ لِیُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ...»[2]
اوست (خدایی) كه بر بندة خود آیات روشن بیان را نازل كرد تا شما (بندگان) را از ظلمات بیرون آورده و به نور رهبری كند...
تبیین
«... وَ أَنْزَلْنا إِلَیْكَ الذِّكْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ...»[3]
... و ما این ذكر (قرآن) را بر تو نازل كردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها تبیین كنی... نیز آیة:
«وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ...»[4]
و قرآن را بر تو نازل نكردیم مگر برای این‌‌كه آنچه را در آن اختلاف دارند برای آنها تبیین كنی...




[1] . ابراهیم، 1.
[2] . حدید، 9.
[3] . نحل، 44.
[4] . نحل، 64.
حمیدرضا قاسمی

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:46 - 0 تشکر 488936













كودكان و انس با قرآن1
مقدمه
حوض بنیك علی الادب فی الصغر كی تقرّ به عیناك فی الكبر
و انما مثل الادب تجمعها فی عنفوان الصبی كالنفس فی المجر
هی الكنوز التی تنمو ذخائرها و لا یخاف علیها حادث غیر[1]
فرزندان خود را در خردسالی به فراگرفتن آداب و آیین ما تشویق كن تا در بزرگسالی روشنایی چشم تو باشد، آدابی كه طفل در خردسالی فراهم می‌آورد هم چون نقشی است كه در سنگ پایدار می‌ماند. این آداب چون گنجینه‌هایی هستند كه همواره رشد و فزونی می‌یابد و دست حادثه نمی‌تواند در آن دگرگونی ایجاد كند.
انسان بیشتر عادت زندگی خود را در دوران كودكی كسب می‌كند و سازگاری با محیط را فرا می‌گیرد لذا گفته‌اند: «كودك در پنج سالگی نسخة كوچك شخص جوانی است كه بعداً خواهد شد»بدین جهت تمام مكاتب فكری، روان شناسی در این مورد توافق دارند كه دوران شیرخوارگی و كودكی در تعیین و شكل دادن رفتار و رشد منش آینده اهمیت خاصی دارد.[2] در منابع روایی ما نیز تعابیری چون: علّموا اولادكم، ادّبوا اولادكم، بادروا اولادكم و ابوابی چون «حق الولد علی الوالد»و امثال آن همه حكایت از این مهم دارد.
از آن جا كه هدف اصلی این نوشتار تلاشی در راه مأنوس كردن كودكان با قرآن كریم می‌باشد، طلیعة سخن را گزیده‌ای از روایات در فضیلت قرائت قرآن قرار می‌دهیم كه تلاوت آن را: برترین عبادت[3]، جلا دهندة دل،[4] كفارة گناهان،[5] احیای قلوب،[6] بهترین مونس،[7] بارور كنندة قلب مؤمن[8] و روشنایی خانه‌ها[9] می‌خوانند. و دربارة آموختن آن به كودكان امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: خداوند به پدر و مادر پاداش بزرگی عنایت فرماید، آنان می‌گویند پروردگارا این همه فضل در حق ما از كجاست؟ اعمال ما شایسته چنین پاداشی نیست، در جواب گفته می‌شود این همه عنایت و پاداش شماست كه به فرزند خود كتاب خدا را آموختید و او را در آیین اسلام بینا كردید.[10]
پس از وقوف آگاهی بر اهمیت و فضیلت قرائت قرآن برای مانوس ساختن كودكان با این امر توجه به دو مطلب ضروری است: 1. الگودهی؛ 2. عادت دهی.
محور اول، الگو دهی: با توجه به نقش بسیار مؤثر الگو در تربیت كودك نگاهی گذرا خواهیم داشت به سیرة حضرت معصومین ـ علیهم السّلام ـ كه ترنم قرآن از آداب همیشگی ایشان بوده و اخباری كه در این باره رسیده حكایت از اهتمام فوق العاده آنان به قرائت قرآن و آموزش آن به دیگران دارد، آری ایشان خود قرآن را بسیار می‌خواندند و دوست می‌داشتند كه مسلمانان نیز چنین كنند، لذا پس از نزول قرآن بر پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بی‌درنگ قرائت آن در میان مسلمانان رواج یافت و بیش و پیش از همه شخص پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به این كار عشق می‌ورزید.[11] و افرادی را كه تازه اسلام آورده بودند را در اختیار اشخاصی كه آشنایی بیشتری با قرآن داشتند قرار می‌داد، تا به ایشان قرآن را بیاموزند و تعلیم كتاب را سرلوح‍ه برنامه خویش قرار دادند. ارتباط امام علی ـ علیه السّلام ـ با قرآن بدان حد بود كه عبدالرحمن سلمی قاری بزرگ می‌گوید: كسی را ندیدم كه قرآن را بیش از علی ـ علیه السّلام ـ بخواند.[12] عادت امام حسن ـ علیه السّلام ـ بر این بود كه هماره پیش از خواب لوحی منقوش را پیش رو می‌گرفت كه در آن سورة كهف نقش بسته بود و آن را زمزمه می‌كرد.[13] و سرانجام عشق والای حسین ـ علیه السّلام ـ به قرآن در كلام آن حضرت تجلی می‌كند كه شب عاشورا را از دشمن مهلت خواست تا به عبادت و مناجات بپردازد و فرمود:... خدا می‌داند كه من به نماز و قرائت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقة شدید دارم.[14]
همچنین با تأمل در زندگی و شرح حال بزرگان دین می‌یابیم كه آغازین عمل صبحگاهان‌ نشان قرائت قرآن و واپسین برنامة شبانگاهشان تلاوت آن بوده است از جمله امام خمینی (ره) با همه اشتغالاتی كه داشتند هر روز سه تا پنج نوبت قرآن می‌خواندند.[15]
محور دوم، عادت دهی: در تربیت خردسالان باید بر اساس تلقین و عادت دادن حركت كنیم چون كودك برای تلقینات مفید و عادتهای مثبت نقش پذیر و مستعد می‌باشد و به قول غزالی: «كودك امانتی است در دست پدر و مادر و آن دل پاك وی چون گوهری است نفیس و نقش پذیر است چون موم، و از همه نقشها خالی است چون زمینی پاك است كه هر تخم كه در وی فكنی بروید. اگر تخم خیر افكنی به سعادت دین و دنیا برسد و مادر و پدر و استاد در ثواب آن شریك باشند و اگر برخلاف این باشد بدبخت شود و ایشان در هر چه بروی ‌رود شریك باشند.»[16]
عوامل مؤثر در عادت دهی صحیح وتذكرات لازم در این زمینه:
1. توجه به فطرت: نیاز به پرستش و نیایش یكی از اساسی‌ترین نیازهایی كه در عمق روان بشر وجود دارد استاد شهید مطهری می‌فرماید: «یكی از پایدارترین و قدیمی‌ترین تجلیات روح آدمی و یكی از اصیل‌ترین ابعاد وجود انسان حس نیایش و پرستش است، مطالعة آثار زندگی بشر نشان می‌دهد هر زمان، هر جا كه بشر وجود داشته است نیایش و پرستش هم وجود داشته است».[17]
تجربیات و مشاهدات نیز مؤید این مطلب است كه كودكان در تقلید و یادگیری مفاهیم و مسایل دینی (قرآن، نماز و...) آمادگی بیشتری در مقایسه با دیگر رفتارها و موضوعات از خود نشان می‌دهند، اگر مشاهده می‌شود كه گروهی از كودكان و نوجوانان نسبت به مسایل دینی رغبت و تمایلی از خود نشان نمی‌دهند، این مربوط به محیطی است كه فطرت كودك را از مسیر خود منحرف كرده و با كمال تأسف باید گفت بعضی والدین حساسیت ودقتی كه در امور دنیوی (تغذیه، لباس و...) فرزندانشان از خود نشان می‌دهند در مسایل معنوی و دینی آنها ندارند.[18]
اینان مصداق سخن پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ هستند كه فرمود: وای بر فرزندان آخر الزمان از روش ناپسند پدرانشان، عرض شد یا رسول الله از پدران مشرك؟ فرمود: نه از پدران مسلمان كه به فرزندان خود هیچ یك از فرایض دینی را نمی‌آموزند و به ناچیزی از امور مادی دربارة آنان قانع هستند، من از این مردم بری و بیزارم و آنان نیز از من بیزار.[19]
2. در نظر گرفتن اختیار و پرهیز از اكراه: انسان موجودی است مختار و كرامت خویش را می‌تواند با اختیار خود كسب كند، در دعوت كودكان و نوجوانان به دین باید گونه‌ای عمل كنیم كه آنها احساس آزادی كنند و با توجه به این كه انسان فطرتاً خداجوست با تذكر روشهای صحیح این فطرت را در وجود آنان بیدار نماییم تا به اختیار و با اشتیاق به سوی آن سوق یابند.
3. تدریج در آموزش: باید مطالب و مفاهیم آموزش متناسب با سطح درك و قوای ذهنی و روانی كودك باشد، كودك نباید یكباره بار سنگینی از وظایف را بر دوش خود احساس كند. تكالیف سنگین و زود هنگام و خارج از توان ممكن است، صدمه‌ای جبران ناپذیر بر اعتقادات دینی او وارد سازد. امام جعفر اصدق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «... ما به كودكان‌مان در هفت سالگی امر می‌كنیم به اندازة توان‌شان نصف روز یا بیشتر یا كمتر روزه بگیرد و دستور می‌دهیم هنگامی كه تشنگی و گرسنگی به آنان غالب شد افطار كنند. این كار برای آن است كه به روزه گرفتن عادت كنند.»[20]
4. اعتدال و میانه‌روی: ظرفیت كودك برای عبادت محدود است از این رو باید سعی شود، عبادت و تلاوت با نشاط باشد اگر نشاط از بین برود، جنبة تحمیلی پیدا می‌كند. پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: دین اسلام دینی است متین، محكم و منطقی و مبتنی بر ملاحظات دقیق روانی و اجتماعی، سفارش می‌كند كه با مدارا و متانت حركت كنید و عبادت خود را مبغوض و منفور نفس خویش قرار ندهید، به گونه‌ای عمل نكنید كه نفستان عبادت را دشمن بدارد، بلكه طوری عمل كنید كه نفس عبادت را دوست بدارد و مجذوب آن گردد».[21]
5. تكرار و مداومت: تكرار و استمرار سبب یادگیری درست، سرعت عمل و كسب مهارت در هر زمینه‌ای می‌شود: «كار نیكو كردن از پر كردن است»برای تقویت و ایجاد رفتاری ثابت و عادتی استوار در كودك و نوجوان باید از مجرای «تكرار»وارد شد، بسیاری از افكار و اعمال در سایه تمرین و عمل مكرر در انسان تثبیت می‌شوند حتی ایمان آدمی هم نوعی تثبیت در سایة عمل است؛ «لا یثبت الایمان الا بالعمل»[22] و هر قدر عمل مكررتر باشد امكان تثبیت آن بیشتر خواهد بود. گویند: «روزی رسول مكرم اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ قصد خواندن نماز داشتند و امام حسین ـ علیه السّلام ـ در كنار جدّ بزرگوارشان درصدد همراهی با آن حضرت بودند، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ تكبیر گفتند ولی امام حسین ـ علیه السّلام ـ نتوانستند آن را تكرار كنند، پیامبر تكبیر دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم را گفتند، در نهایت برای هفتمین بار تكبیر امام ـ علیه السّلام ـ صحیح ادا شود و نماز آغاز گردید».[23]
6. توجه به جاذبه قرآن: جاذبه قرآن به قدری است كه تلاوت مقداری از آن زمینة انس با بقیة آن را فراهم می‌كند، البته اعجاز این كتاب باعث آن است كه اگر كسی معنای آن را هم نداند و فقط از خواندن آن بهره‌مند باشد به همین مقدار از فیض خدا نصیب می‌برد، و همین عبادت لفظی او را به عبادت فكری می‌رساند.[24]
7. ایجاد فضای قرآنی و گوش سپردن به آیات: خداوند در قرآن مجید مؤمنان را به شنیدن آیات فرمان داده است.[25]


[1] . دیوان منسوب به امام علی ـ علیه السّلام ـ ، قافیة راء.
[2] . عطاران، محمد، آرای مربیان بزرگ مسلمان، ص 11، سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی، تهران، چ اول، 1366.
[3] . بابایی، رضا، ترنم قرآن در سیرة معصومین، ص 51، انتشارات هستی‌نما، تهران، چ اول، پاییز 1380.
[4] . همان.
[5] . همان.
[6] . همان.
[7] . همان.
[8] . همان.
[9] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج 5، ص 10، مركزنشر فرهنگی رجاء، تهران، چ اول، پاییز 1366.
[10] . فلسفی، محمد تقی، گفتار فلسفی، كودك، ص 184.
[11] . بابایی، رضا، ترنم قرآن در سیرة معصومین، ص 51.
[12] .محمدی ری شهری، محمد، موسوعه الامام علی بن ابیطالب، ج 10، ص 57، قم، انتشارات دار الحدیث، 1421.
[13] . بابایی، رضا، ترنم قرآن در سیرة معصومین، ص 53.
[14] . نجمی، محمد صادق، سخنان حسین بن علی از مدینه تا كربلا، ص 142، دفتر انتشارات اسلامی قم، 1367.
[15] . ناری ابیانه، محمد رضا، خاطرات قرآنی، ص 12، انتشارات كارین تهران، 1380.
[16] . آرای مربیان بزرگ مسلمان، ص 11.
[17] . رضوان طلب، محمد رضا، پرستش آگاهانه، ص 51.
[18] . مجله معرفت، شماره 43، مقاله اصول و مبانی آموزش... .
[19] . گفتار فلسفی، كودك.
[20] . اصول كافی، ج 3، ص 409.
[21] . اصول كافی، ج 2، ص 86.
[22] . اصول كافی، ج 1، كتاب الكفر و الایمان.
[23] . بحار الانوار، ج 43، ص 307.
[24] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج 9، ص 329.
[25] . اعراف، 204.
علی سراقی

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:46 - 0 تشکر 488937














كودكان و انس با قرآن2



پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نیز استماع آیات قرآن را بسیار دوست می‌داشتند و دیگران را نیز به شنیدن آن توصیه می‌فرمودند. پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرماید: «الا من اشتاق الی الله فلیستمع كلام الله»[1]؛ آگاه باشید كه دوستدار خداوند باید گوش به كلام او بسپارد.
همان گونه كه ذكر شده امام سجاد ـ علیه السّلام ـ هنگام تلاوت صدای خود را آن اندازه بالا می‌برد كه اهل خانه بشنوند. بدین ترتیب‌ آموزش عملی قرآن را جامة عمل می‌پوشاندند. پدران و مادرانی كه دوست می‌دارند فرزندانشان دل به تلاوت قرآن دهند باید خود مدتی در حضور آنان طنین تلاوت قرآن را در فضای خانه بگسترند و روح و جان خانواده را با آواز خوش قرائت بنوازند آن گاه اهل آن خانه رغبتی صد چندان به تلاوت قرآن در خود خواهند یافت. در این جا سوگمندانه باید از كم رونق شدن یا فراموش شدن مجالس قرائت قرآن خانگی تأسف خورد و آرزومندانه در انتظار دورانی بود كه در كوچه كوچة شهر و روستا شبهای جمعه پرچم هیئت قرائت قرآن هر شب بر سر درخانه‌ای آویزان شود تا علاوه بر نورانیت خانه خاطراتی مقدس و یادماندنی برای كودكان حاضر در جلسات باشد.
8. استفاده بهینه از فرصتهای خاص: از جمله فرصتهای طلایی در طول سال برای مرتبط ساختن كودكان با قرآن ماه مبارك رمضان است كه بهار قرآن می‌باشد و در این ماه حضور تجلی قرآن در تمامی عرصه‌های زندگی تابناكتر و محسوس‌تر باشد، پس باید از این فرصت استفاده لازم را برده و آغاز مناسبی برای وارد كردن كودكان در بحر بی‌كران قرآنی دانست.



[1] . بابایی، رضا، ترنم قرآن در سیرة معصومین، ص 82.
علی سراقی

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:47 - 0 تشکر 488938

مراتب انس با قرآن در روایات1



از اوّلین شبی كه قرآن بر رسول اكرم(ص) فرود آمد، سرزمین تشنه از معنویت حجاز در معرض رحمت الهی قرار گرفت و ابواب ارتباط با این منبع فیض الهی برقرار شد و قرآن، حلقه اتّصال آسمان و زمین گردید. انس با كلام وحی و زمزمه آیات آن در شبانه روز به گونه ای بود كه پیامبر(ص)، خانه افراد را از صوت قرآن صاحبان آنها می شناخت.[1] عده ای به قرائت، عده ای به حفظ و گروهی به تدبّر در آیات الهی پرداختند و جامعه اسلامی نیز در حال عمل كردن به این آیات نورانی بود. با وجود این، چرا قرآن می گوید كه در قیامت، پیامبر(ص) از مهجوریت قرآن شكایت دارد؟ آیا حضرت از امّت زمان خود گله می كند یا از مسلمانان بعد از آن دوران؟ به نظر می رسد با توجّه به ارتباط و علاقه ای كه بین اصحاب و پیامبر(ص) در آن زمان بوده است، این شكایت، متوجّه دوران بعد از پیامبر(ص) باشد. روایت معتبری ذیل آیه: (رب انّ قومی اتّخذوا هذا القرآن مهجوراً)[2] پیدا نشده كه منشأ قضاوت صحیح باشد؛ولی با توجّه به آنچه گذشت، احتمال اینكه امّت بعد از پیامبر(ص) مشمول این شكایت باشند، بیشتر است. برای خارج شدن قرآن از مهجوریت، این نوشتار در پی آن است كه روایات وارد شده در مورد قرآن را به صورتی نظام مند در آورد. البته این نظام در تمام سخنان گهربار پیامبر(ص) و معصومان(ع) وجود دارد (كه در نوشته ای مستقل، خواهد آمد).كاری كه ما كرده ایم، این است كه چنین نظامی را آشكار نموده ایم. حاصل این سیر طولی كه در روایات مربوط به قرآن انجام شده، این می شود كه هر كس به فراخور ظرفیت و توان خویش از قرآن بهره گیرد و عدم توانایی در یك مرحله، او را از مراحل قبل محروم نكند؛ مانند روایات مربوط به نماز خواندن كه فقها از مجموع روایات، قاعده ای ساخته اند كه با توجّه به آن قاعده، هیچ كس عذری در ترك نماز ندارد و گفته اند: (الصلاة لا یُترك بحالٍ؛ نماز در هیچ حالی نباید ترك شود). در مورد قرآن نیز اگر بخواهیم آن را از مهجوریت خارج كنیم، هیچ كس نباید تحت هیچ شرایطی ارتباط خود را با آن قطع نماید. البته نماز، حكمی الزامی دارد؛ امّا در مورد قرآن، الزام و تكلیفی در كار نیست. اگر روایات مربوط به قرآن را تحت این نظم در نیاوریم، تعارض شدیدی بین آنها وجود خواهد داشت. برای مثال در تعدادی از روایات به قرائت قرآن سفارش شده است و بر این كار تأكید شده، تا جایی كه پیامبر(ص) فرموده است: (اگر كسی قرآن را اشتباه هم بخواند و نتواند آن را تصحیح كند، فرشته ای مأمور می شود تا به صورت صحیح آن را بالا ببرد)[3] و یا در دسته ای از روایات، برای شنیدن قرآنْ ثواب قائل شده اند و حتّی شنیدن غیر ارادی آن را هم مستحق پاداش دانسته اند. در مقابل، روایات فراوانی وجود دارد كه پیامبر(ص) یا ائمه(ع) فرموده اند در قرائت بدون تدبّر و اندیشه، خیری نیست و یا روایاتی هست كه در آنها فقط برای عمل به قرآن، ارزش قائل شده اند. این تعارضها باید رفع شوند و رفع تعارض به آن است كه گفته شود هر دسته از روایات، شامل گروهی از مخاطبان است. عدّه ای فقط می توانند قرآن را نگهداری كنند و حتّی از قرائت آن هم معذورند. گروهی فقط می توانند آیات آن را به تماشا نشینند. گروهی در آن تدبّر می كنند. گروهی نیز بدان عمل می نمایند؛ و آنكه بتواند همه مراتب را داشته باشد، (طوبی له وحُسْنُ مآب). این تقسیم بندی، مؤیّد هم دارد. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است: كتاب اللّه علی أربعة: العبارة للعوام، الاشارة للخواص، اللطائف للأولیاء، والحقائق للأنبیاء.[4] نصیب عده ای از قرآن، عبارات و ظاهر آن است و عده ای، ظاهر را اشاره به معنای خاصّی می دانند. اولیای الهی به لطائفی از آیات الهی پی می برند و انبیا با توجّه به بطون آیات الهی[5] و مراتب درك به حقایقی می رسند كه دیگران از رسیدن به آن عاجز هستند. البته ذكر این نكته ضروری است كه امامان شیعه نیز به حقیقت قرآن پی برده اند و به آنچه از فهم مردمان عادی دور بوده است، آگاه بوده اند. در این جا به روایات مربوط به بطون قرآن اشاره ای می كنیم؛ چون اثبات بطن برای قرآن، در واقع تأكیدی است بر اینكه اولاً فهم همه انسانها از قرآن برابر نیست. ثانیاً ظاهر و باطن هم امری نسبی است و آنچه برای شخصی باطن آیه ای محسوب می شود، برای دیگری ظاهر است و بالعكس؛[6] و این بحث مهمی است. در مورد بطون قرآن، دو سؤال مطرح است: یكی اینكه آیا قرآن بطن دارد؟ دوم اینكه تعداد این بطون، چند تاست؟ در پاسخ به سؤال اوّل باید گفت: قرآن علاوه بر ظاهر، باطنی دارد و روایات، این نكته را ثابت می كند. امام صادق(ع) فرمود:
انّ للقرآن ظهراً و بطناً.[7]
این روایت، علاوه بر (اصول كافی) در (من لایحضره الفقیه)، (محاسن) برقی و (تفسیر عیاشی) با سندهای متفاوت، نقل شده است. در حدیث دیگری، جابر نقل می كند كه از امام باقر(ع) از تفسیر آیه ای پرسیدم. حضرت پاسخ داد. دوباره پرسیدم. جواب دیگری داد. درباره اختلاف دو جواب سؤال كردم. حضرت فرمود:
ییا جابر! انّ للقرآن بطناً و للبطن ظهراً.[8]
البته در كتاب (محاسن)، این روایت به گونه دیگری هم آمده و به جای (للبطن ظهراً)، (للبطن بطناً) آمده؛ ولی این اختلاف، مانعی برای وجود بطن برای قرآن نیست. امّا درباره سؤال دوم كه قرآن چند بطن دارد، مشهور است كه تا هفتاد بطن برای قرآن ذكر نموده اند؛ امّا نه عدد هفت و نه هفتاد، روایت معتبری ندارند. اگر هم این اعداد درست باشد، فقط كثرت را اثبات می كند؛ چون در عرف ـ و بخصوص در فرهنگ آن زمان ـ از این اعداد برای همین مقصود استفاده می شده است. نگارنده هنوز هیچ حدیث معتبری مبنی بر وجود داشتن هفتاد بطن برای قرآن نیافته است و ظاهراً این اعداد، تنها شهرت دارند. البته در مورد هفت بطن هم فقط یك روایت در (عوالی اللئالی) وجود دارد كه در آن آمده:
انّ للقرآن ظهراً وبطناً ولبطنه بطن الی سبعة أبطن.[9]
مولانا در (مثنوی) درباره بطون قرآن، تعبیر به جانِ قرآن كرده است:
تو ز قرآن ای پسر ظاهر مبین دیوْ آدم را نبیند جز كه طین
ظاهر قرآن چو شخص آدمی است كه نفوسش ظاهر و جانش خفی است[10]
و در جای دیگر، هدایت انسان را در گرو ورود به لایه های معانی قرآن می داند:
كه ز قرآن گر نبیند غیر (قال) این عجب نبود ز اصحاب ضلال
كز شعاع آفتاب پر ز نور غیر گرمی می نیابد چشم كور[11]
به عقیده مولوی باید علاوه بر گرمی خورشید به فوائد دیگر آن نیز پی برد و از آن بهره جست؛ چرا كه در غیر این صورت، انسان به گوهر هدایتْ دست نخواهد یافت. بعد از این مقدمه به جستجوی دو مطلب در روایات می پردازیم: 1) تعریف انس با قرآن؛
2) شناخت نظامی كه در روایات مربوط به انس با قرآن وجود دارد، به طوری كه هر كس به فراخور حال خویش می تواند از این منبع فیض الهی بهره گیرد. این نظام طولی از نگهداری قرآن در منزل شروع می شود و تا بالاترین مرتبه آن، یعنی عمل به قرآن، ادامه می یابد. البته در پایان این نوشتار، از یك مرتبه بالاتر ـ كه در این تقسیم بندی نمی گنجد ـ سخن خواهیم گفت. اگر این نظامْ مورد پذیرش قرار گیرد، ثمره مهمّی خواهد داشت و آن، حصول (اخلاقِ تبلیغ) است. سیره پیامبر(ص) در جذب افراد به اسلام، این گونه بوده كه همه را به یك دید، نگاه نمی كرده است و حتّی در صورتی كه افراد از نظر پذیرش احكام اسلام، با هم برابر بوده اند، به یكباره آنها را به بالاترین مراتب یك حكم دعوت نمی كرده است و این، رمز موفّقیت ایشان بوده و می تواند درس بزرگی برای مربّیان جامعه باشد. ثمره دیگر آن، این است كه قرآن از مهجوریت خارج می شود و هركس براساس توان خویش از آن، بهره می گیرد. یكی ممكن است قرآن را فقط قرائت كند و دیگری در آن بیندیشد و افرادی هم آن را راهنمای خویش قرار دهند و بدان عمل كنند.
1) اُنس با قرآن
(انس) در لغت، معنایی مقابل (وحشت) دارد[12] و انس انسان به چیزی، بدین معناست كه از آن، هیچ وحشت و اضطرابی ندارد و همراه با آن به آرامش می رسد. انسانِ كمال طلب، فقط به امور مادّی بسنده نمی كند و به سوی هدفهای والاتری گام بر می دارد. لذا وحشت و تنهایی خود را در پناه امور معنوی زائل می كند. در روایات، به انس با علم و معرفت به قرآن و ذكر خدا سفارش شده است. امام علی(ع) فرمود: (هر كس با قرآن انس گیرد، از جدایی دوستان، وحشتی نخواهد داشت).[13] ایشان همچنین در جواب گروهی كه هنگام سفر از ایشان توصیه ای خواسته بودند، فرمود: اگر به دنبال مونسی می گردید، قرآن برایتان كافی است.[14] آن حضرت در مناجات خویش با خدا چنین زمزمه می كند:
اللّهمّ انّك آنسُ الآنسین لأولیائك... إن أوحَشَتْهُمُ الغربة آنسهم ذِكرُك.[15]
پروردگارا! تو برای دوستانت مأنوس ترین مونسهایی و اگر غربتْ آنان را به وحشت اندازد، یاد تو مونس تنهایی آنهاست. امام سجاد(ع) فرمود:
اگر هم هیچ موجودی بر روی زمین زنده نماند و من تنها باشم، مادام كه قرآن با من است، وحشتی نخواهم داشت.[16] تعبیرات این چنین در سخنان ائمه(ع) فراوان وجود دارد و معمولاً برای تأكید بر موضوعات مهم، این گونه سخن گفته اند؛ خصوصاً در مورد قرآن كه (تبیاناً لكلّ شیء)[17] است.




[1] . صحیح البخاری، ج4، ص1547 (ح3991)؛ صحیح مسلم، ج4، ص1944 (ح2499).
[2] . سوره فرقان، آیه30.
[3] . انّ الرجل الأعجمی من أمّتی لیقرأ القرآن بعجمیّته فترفعه الملائكة علی عربیته. (الكافی، ج2، ص619)
[4] . بحارالأنوار، ج78، ص278(ح113) و ج92، ص20 (ح18).
[5] . انّ للقرآن ظاهراً و باطناً. (الكافی، ج4، ص549؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص486)
[6] . المیزان، محمد حسین الطباطبائی، ج3، ص72.
[7] . الكافی، ج4، ص549 و ج1، ص374؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص486 (ح3036)؛ المحاسن، ج1، ص421 (ح964)؛ تفسیر العیاشی، ج2، ص16 (ح36).
[8] . تفسیر العیاشی، ج1، ص12 (ح8)؛ المحاسن، ج2، ص7 و300.
[9] . عوالی اللئالی، ابن ابی جمهور، ج4، ص107 (ح159). علاوه بر اینكه در كتب علوم قرآنی مشهور است كه (قرآن، هفتاد بطن دارد) در بعضی كتابهای فقهی و اصولی نیز با تكیه بر همین شهرت، اصل آن را مفروغٌ عنه دانسته و درباره آن بحثها كرده اند. برای نمونه ر.ك: جواهر الكلام، محمدحسن النجفی الاصفهانی، ج9، ص295؛ كفایة الأصول، محمد كاظم الخراسانی، ج1، ص38؛ نهایة الأفكار، آقا ضیاء الدین العراقی، ج1، ص56.
[10] . مثنوی، دفتر ششم، بیت 4247ـ 4248.
[11] . همان، بیت 4230ـ4231.
[12] . معجم مقاییس اللغة،ابن فارس،ج1، ص145؛ تاج العروس، جلال الدین السیوطی، ج8، ص188.
[13] . غررالحكم و دررالكلم، عبدالواحد الآمِدی، ح8790.
[14] . جامع الأخبار، محمد بن محمد الشعیری، ص511 (ح1431).
[15] . نهج البلاغه، خطبه 227.
[16] . تفسیر العیاشی، ج1، ص23(ح23).
[17] . سوره نحل، آیه89.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:47 - 0 تشکر 488940

مراتب انس با قرآن در روایات2



آنچه انسان در مسیر هدایت به آن نیاز داشته باشد، در قرآن پیدا می كند. حتّی اگر انسان در معرض ترنّم آیات الهی قرار گیرد و به آیات آن گوش بسپارد و قصد التذاذ معنوی از آن را نداشته باشد، به ایمانش افزوده می شود و احساس آرامش می كند: انّما المؤمنون اذا ذكر اللّه وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً. [1] آنهایی كه در محافل قرآنی حضور داشته اند و تا اندازه ای با معانی آن نیز آشنا بوده اند، با شنیدن آیات رحمت به شوق آمده و مسرور گشته اند و از شنیدن آیات عذاب، حالت حزن به خود گرفته اند و در مجموع، ایمانشان استوارتر گشته است؛ چرا كه قرآن، هم می تواند موجبات لذّت معنوی را فراهم كند و هم كتاب عمل باشد. امام صادق(ع) فرمود: به دنبال مونسی بودم كه در پناه آن، آرامش پیدا كنم، آن را در قرائت قرآن یافتم.[2]
2) مراتب انس با قرآن
نظام پیشنهادی یی كه از مجموع روایات مربوط به قرآن به دست می آید ـ چنانكه گفتیم ـ از نگهداری قرآن در خانه آغاز می شود و با بالاترین درجه، یعنی عمل به قرآن، پایان می یابد. مراتب علم به قرآن و بطون آن (كه به طور تفصیلی هم به آنها اشاره خواهد شد) عبارت اند از: الف) نگهداری قرآن در خانه؛ ب) نگاه كردن به آیات قرآن؛
ج) گوش فرادادن به تلاوت قرآن؛ د) تلاوت قرآن؛ هـ) تدبّر و تفكّر در قرآن؛ و) عمل به قرآن. در مورد مراحل فوق، روایات زیادی وجود دارد كه برای هر مرتبه، نمونه ای آورده می شود و سعی خواهد شد تا روایاتی كه از سند معتبرتری برخوردار باشند، انتخاب شود. البته معمولاً در هر مرتبه، تعداد روایات به حدّی است كه احتمال صدور آن را تقویت می كند. متأسفانه در زمینه سند و راویان روایاتی كه منشأ حكم و فتوا نیستند، كار زیادی صورت نگرفته است و چون این روایات در محافل علمی مورد نقد و بررسی واقع نمی شده اند، بسیاری از راویان آنها نیز مورد تحقیق رجالی قرار نگرفته اند و لذا در بعضی كتب رجالی، حكم به مجهول یا مهمل بودن آنها می شود. به نظر می رسد اگر روش خاصّی در مورد این گونه روایات به كار گرفته شود، بسیاری در این روایات و راویان آنها از مهجور بودن خارج خواهند شد. فعلاً پیشنهاد ما همان استفاضه است (یعنی در هر موضوع، روایات را باید كنار یكدیگر قرار داده، در مورد صدور آنها قضاوت نماییم).
الف) نگهداری قرآن در خانه
از زمانهای قدیم، تبرّك جستن به اشیای خاص و نگهداری آنها در خانه، میان مردم مرسوم بوده است. توصیه به نگهداری قرآن در منازل كه در روایات ما وجود دارد، شاید یك علّتش این باشد كه مردم از آن خرافاتْ دست بردارند و به جای آنها به كلام الهی تبرّك جویند. لذا امام صادق(ع) فرمود: انه لیعجبنی أن یكون فی البیت مصحف یطرّد اللّه عزّوجل به الشیاطین.[3] در شگفتم از اینكه قرآنی در خانه است و شیاطین به واسطه آن از خانه دفع می شوند. پایین ترین مرتبه انس با قرآن نیز ـ چنانكه گفته شد ـ نگهداری آن در منزل است كه اگر كسی قادر نیست كه هیچ گونه ارتباطی با قرآن داشته باشد، لااقل آن را در منزل نگهداری كند. حتی اگر این معنا هم در نظر مبارك امام نباشد، نگهداری قرآن در منزل، به مصلحت انسان است كه در روایت به آن اشاره شده است. روایاتی هم داریم كه در تعارض با این روایت است و نگهداری قرآن را بدون نگاه كردن به آن و یا بدون تلاوت آیات آن، مذموم شمرده است؛ ولی همان طور كه گفته شد، حلّ تعارض به سبب اختلاف رتبه افراد است. معلوم است شخصی كه توان نگاه كردن به قرآن و قرائت آن را ندارد، حداقل كاری كه می تواند انجام دهد، این است كه قرآن را در منزلْ نگهداری نماید و این امر، مصادیقی در جامعه دارد؛ درست مثل نماز خواندن كه اگر كسی قادر به خواندن آن نیست، حداقل باید با ایما و اشاره، آن را به جای آورد. علاوه بر دو احتمالی كه گفته شد، احتمال سومی نیز وجود دارد كه توصیه به نگهداری قرآن در آن زمان،برای حفظ قرآن بوده است تا نسخه های قرآن، متعدد باشد و از بین نرود. لذا امام صادق(ع) برای جلب توجّه، این گونه تعبیر آورده تا مردم تشویق به نگهداری قرآن شوند؛ ولی این احتمال، مؤیّدی ندارد. اگر روایت نبوی بود، شاید این احتمالْ تقویت می شد.
ب) نگاه كردن به قرآن
در مورد نگاه كردن به قرآن، روایاتی وجود دارد كه آن را نوعی عبادت شمرده است. ابوذر از رسول خدا نقل می كند كه فرمود: (نگاه كردن به قرآن، عبادت است).[4] در روایت دیگری از پیامبر(ص) آمده است: (اُعطوا أعینكم حظّها من العبادة)، قالوا: (وما حظّها من العباده؟)، قال: النظر فی المصحف والتفكّر فیه والاعتبار عند عجائبه.[5] (چشمانتان، بهره ای از عبادت دارند كه باید به آنها ببخشید). سؤال كردند: (نصیب آنها از عبادت چیست؟). فرمود: نگاه كردن به قرآن و فكر كردن در آن و پند گرفتن از شگفتی های آن. البته روایت دوم، دلالت بر تدبّر در قرآن نیز دارد كه در مراحل بالاتر است؛ امّا با توجّه به روایت ابوذر، اگر كسی فقط نگاه هم به قرآن بكند، نوعی عبادت است و روایت دوم، در مقامِ قیدِ اطلاق روایت اوّل نیست؛ چون قرینه خارجی داریم. وقتی نگهداری قرآن در منزل سفارش شده است، قطعاً نگریستن به آیات آن، ارزش بیشتری دارد.
ج) گوش فرادادن به قرآن
قبل از مرتبه قرائت، گوش دادن به قرآن است. اگر كسی به هر دلیل از قرائت قرآن ناتوان است، می تواند به آن گوش فرا دهد. پیامبر(ص) این تقدّم و تأخّر رتبه استماع و قرائت را در روایتی چنین بیان فرموده است: من استمع الی آیة من كتاب اللّه تعالی كتب له حسنة مضاعفة، و من تلاها كانت له نوراً یوم القیامة.[6] هركس به آیه ای از كتاب خدا گوش فرا دهد، خداوند برای او حسنه مضاعف می نویسد و هركس آن را تلاوت كند، (آیات آن) همچون نوری در قیامت برایش جلوه خواهد كرد. كلینی در (اصول كافی) از امام سجاد و امام صادق(ع) نقل می كند: من استمع حرفاً من كتاب اللّه عزوجل من غیر قرائةٍ كتب اللّه له حسنة ومحا عنه سیّئة و رفع له درجة. [7] اگر كسی حرفی از كتاب خدا را فقط گوش كند و تلاوت هم نكند، خداوند برایش حسنه می نویسد و گناهی از او محو نموده، درجه اش را بالا می برد. مضمون این روایت به گونه ای نیست كه قبول آن مشكل باشد. در بعضی روایات، برای كارهای كوچك، ثواب زیادی وعده داده شده است كه معمولاً قبول كردن آن مشكل است. بسیاری از این گونه روایات، جعلی هستند؛ خصوصاً در باب قرآن كه برای ترتیب و تشویق مردم به قرائت آن، برخی از افراد نادان، روایات فراوانی جعل می كردند و حتّی زمانی كه آن جاعلانْ مورد اعتراض پیامبر(ص) واقع می شدند، پاسخ می دادند كه این روایات به نفع شماست و مردم، بیشتر به قرآن روی می آورند! نقل شده كه به ابوعصمه گفتند: (تو از كجا و به چه طریق، احادیثی در فضیلت قرآن و سوره های آن از عكرمه و ابن عباس نقل نمودی؟). گفت: چون من مردم را از قرآن روگردان و به (فقه) ابی حنیفه و (مغازی) محمد بن اسحاق مشغول دیدم، این احادیث را وضع كردم. حاكم نیشابوری از یكی از زُهّاد نقل نموده كه به وی گفتند: (چرا احادیثی در فضیلت قرآن و سوره های آن ساختی؟). وی همین جواب ابوعصمه را داد. آن گاه به وی گفتند: (مگر نشنیده ای كه پیامبر(ص) فرمود هر كس بر من دروغ ببندد، جایگاهش پر از آتش گردد؟). گفت: من بر وی دروغ نبستم؛ بلكه به نفع وی حدیث ساختم![8] خوشبختانه، روایتی كه در مورد گوش فرا دادن به قرآن نقل كردیم، به گونه ای نیست كه احتیاج به توجیهی داشته باشد؛ گرچه امام(ع) از مقام تأكید هم دور نبوده است. صحبت از نوشتن ثواب و پاك كردن گناه در ازای قرائت حرفی از قرآن است و امری طبیعی به نظر می رسد.
د) تلاوت قرآن
در قرآن كریم آمده است كسانی كه كتاب خدا را تلاوت كنند، مشمول اجر و فضل خداوند می گردند: ان الّذین یتلون كتاب اللّه و أقاموا الصلاة وأنفقوا مما رزقناهم سرّاً وعلانیة یرجون تجارة لن تبور لیوفیهم أجورهم و یزیدهم من فضله انّه غفور شكور. [9] آیات دیگری نیز در مورد سفارش به قرائت قرآن و بیان ثمرات آن، در كتاب الهی آمده است؛ ولی چون هدف این نوشتار، بیان نظام موجود در روایات است، از آوردن آنها صرف نظر می كنیم. شایان ذكر است امور اخلاقی یی كه در قرآن به آنها تصریح شده، اهمیّت بیشتری دارند و بحث اثبات صدور و امثال آن كه درباره روایات وجود دارد، در این دستورات اخلاقی مطرح نیست. یكی از این امور، همین تلاوت قرآن است كه در آیات متعددی به آن تصریح شده است. بعد از نگهداری، نگاه كردن و گوش فرا دادن به قرآن، مرتبه تلاوت آن است. كسانی كه توانایی قرائت قرآن را دارند، نباید آن را در خانه معطّل بگذارند. قبلاً در روایتی گفته شد كه وجود قرآن در خانه، باعث دور شدن شیاطین است و ظلمت را از خانه بیرون می افكند. در این روایت اشاره شد كه اگر در خانه، قرآن تلاوت بشود، نور به جای ظلمت می نشیند؛ خیر زیاد می شود و توسعه برای اهل آن خانه حاصل می شود و همان گونه كه ستاره های آسمانْ زمین را روشن می كنند، خانه ای كه در آنْ قرآن تلاوت می شود، برای اهل آسمان نیز نورانی جلوه می كند. گرچه در مساجد و مكانهای دیگر هم می توان قرآن را تلاوت كرد، امّا چرا خانه ها را در معرض این نور و رحمت الهی قرار ندهیم؟ پیامبر اكرم(ص) فرمود:
ان البیت اذا كثر فیه تلاوة القرآن كثر خیره واتّسع أهله و أضاء لأهل السماء كما تضیء نجوم السماء لأهل الدنیا.[10]


[1] . سوره انفال، آیه2.
[2] . مستدرك الوسائل، میرزا حسین النوری، ج12، ص174.
[3] . الكافی، ج4، ص613؛ ثواب الأعمال، الصدوق، ص129.
[4] . الأمالی، الطوسی، ص450 (ح1016)؛ بحارالأنوار، ج38، ص196.
[5] . كنزالعمّال، علی المتّقی الهندی، ح5662.
[6] . مسند أحمد بن حنبل، ج2، ح8502.
[7] . الكافی، ج2، ص612؛ كنزل العمّال، ج1، ص535 (ح2396).
[8] . علم الحدیث، كاظم مدیر شانه چی، ص116.
[9] . سوره فاطر، آیه 29ـ30.
[10] . الكافی، ج2، ص610.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:47 - 0 تشکر 488941

مراتب انس با قرآن در روایات3



در روایتی دیگر، امام صادق(ع) فرمود: القرآن عهد اللّه الی خلقه ینبغی للمرء المسلم أن ینظر فی عهده وأن یقرأ منه فی كلّ یوم خمسین آیة. [1] قرآن، میثاقی است بین خالق و مخلوق و شایسته است یك مسلمان، هر روز به این عهدنامه نظر كند و (حداقل) پنجاه آیه از آن را بخواند.
هـ) تدبّر در قرآن
ییكی از عالی ترین مراحل ارتباط با قرآن، اندیشیدن در آیات الهی است: أفلا یتدبّرون القرآن ولو كان من عند غیر اللّه لوجدوا فیه اختلافاً كثیراً. [2] با تدبّر در قرآن، می توان به این نتیجه رسید كه قانون كلّی در مورد انسان و بقیه كائنات، تحوّل و دگرگونی است، هم در قول و هم در عمل؛ امّا قرآن این گونه نیست. به قول علامه طباطبایی، قرآنْ كتابی است در برگیرنده قوانین فردی و اجتماعی، مسائل مربوط به مبدأ و معاد، قصص، عبرتها و پندها و... كه به تدریج نازل گردیده و با گذشت ایّام، دستخوش تغییر و تحوّل نمی گردد.[3] تدبّر در قرآن، علاوه بر فوائد علمی، نتایج شخصی هم دارد. طبق آیه ای كه گذشت، با تفكّر و تدبّرِ در آیات قرآن، مشخص می شود كه آیات آن، هیچ گونه اختلافی با یكدیگر ندارند. لذا آیات می توانند یكدیگر را تفسیر كنند و این فایده بسیار مهمّی بود كه علاّمه طباطبایی در پرتو آن به تفسیر قرآن با قرآن رسید. ایشان ذیل همین آیه، امكان تفسیر قرآن با خود قرآن را نتیجه گرفته است. صاحب (مجمع البیان) نیز از آیه (أفلا یتدبّرون القرآن...) به همین نتیجه رسیده است.[4] نتیجه مهم دیگر، این است كه چون احكام قرآنی در معرض تغییر و تحوّل قرار نمی گیرند، لذا این شریعت تا قیامت استمرار دارد.[5] از لحاظ شخصی نیز انسان با تدبّر در آیات قرآن و مجسّم كردن مبدأ و معاد، هم داستان خلقت انسان برایش یاد آوری می شود و هم آینده را پیش روی خود می بیند. روایاتی وجود دارند كه در آنها توصیه شده از قرائت آیات رحمت، مسرور و از قرائت آیات مشتمل بر وعده عذاب، محزون شوید. غزالی در كتاب (كیمیای سعادت) از ابوذر نقل می كند كه پیامبر(ص) یك ثلث شب، این آیه را تكرار می كرد كه: ان تعذّبهم فانّهم عبادك وان تغفر لهم فانّك أنت العزیز الحكیم.[6] از امام علی(ع) نقل شده است كه قرآن را به سرعت قرائت نكنید و در پی آن نباشید كه سوره را به آخر برسانید؛ قلوبتان باید به خشوع درآید.[7] آن حضرت در بیان دیگری فرمود: قرآن را یاد بگیرید كه بهترین سخن است و در آن اندیشه كنید كه چون بهار است.[8] نكته مهم این فرمایش حضرت، آن است كه در مرحله یادگیری فرموده (بهترین سخن) است؛ ولی در مرحله تفكّر و اندیشه، آن را به (بهار) تشبیه كرده است؛ بهاری كه فصل رویش و زندگی است.
و) عمل به قرآن و تمسّك به آن
آنچه ادیان الهی را از یكدیگر جدا كرده، احكام و دستوراتی است كه هر دین برای خود داشته است؛ وگرنه از نظر اعتقادی و نظری، تمام ادیان، دعوت به توحید كرده اند و در این مسئله، همه با هم مشترك بوده اند. قبل از ظهور اسلام نیز در دوران جاهلیت، فرهنگ و عادات خاصّی در مورد ازدواج، اقتصاد و روابط اجتماعی وجود داشته است. با نزول قرآن، دوران تبیین فرهنگ اسلامی به آرامی شروع شد و بسیاری از احكام، خصوصاً احكام معاملات، به شیوه سابق ادامه یافت و تعداد زیادی احكام جدید هم از طرف خداوند و به واسطه پیامبر(ص) به مردم ابلاغ شد. محور همه این دستورات، قرآن بود. به شهادت روایات، هر آنچه مردم برای زندگی دینی به آن نیاز داشتند، در قرآن آمده بود. اصول سنّت پیامبر(ص) نیز در قرآن وجود داشت و حداقل، مخالفتی با اصول موجود در قرآن نداشت و پیامبر(ص)، تبیین و تفسیر همان اصول را در قالب سنّت به مردم عرضه می كرد: و أنزلنا الیك الذكر لتبیّن للناس ما نزّل الیهم.[9] اجرای قوانین موجود در قرآن در زمینه های مختلف و خصوصاً اقتصاد، جامعه آن روز را به گونه ای در آورده بود كه حتّی با شاخصهای تعریف شده امروزی، جامعه ای موفّق بود.[10] آسیبهای فرهنگی یی كه امروزه از ناحیه مسائل اقتصادی متوجّه جوامع است، در آن ایّامْ مشاهده نشده است. مفاهیم زیبایی چون انفاق، صدقات، مواسات و... به بهترین نحو در آن زمان تحقّق پیدا كرده بود. حتّی جلوه های معنوی آن زمان كه در تاریخ ضبط شده است، انسان را به شگفتی وا می دارد كه با وجود مشكلات و درگیری ها و غزوات پیامبر(ص)، باز هم مجالس و محافل قرآنی برپا بوده است و همان طور كه گفته شد، حضرت، خانه افراد را از صوت قرآن صاحبان آنها می شناخته است. در یك كلام: قرآن در متن زندگی مردم، حضور داشته است. تعبیرات مختلفی از پیامبر(ص) و ائمه(ع) در مورد عمل به قرآن رسیده است و تعبیراتی دیگر، مثل (اتّباع)، (تمسّك) و (حق التلاوة) نیز بیان شده كه ناظر بر عمل به قرآن است. به تعدادی از این روایات، اشاره می كنیم. پیامبر اسلام(ص) فرمود:
اعملوا بالقرآن أحلّوا حلاله وحرّموا حرامه واقتدوا به ولا تكفروا بشیء منه.[11] به قرآن عمل كنید و حلالش را حلال شمارید و از حرامش اجتناب كنید و به آن اقتدا نموده، به هیچ چیز آن كفر نورزید. در روایت دیگری امام علی(ع) فرمود: ییا حملة القرآن! اِعملوا فان العالم من عمل بما علم و وافق عمله علمه و سیكون أقوام یحملون العلم لایجاوز تراقیهم، یخالف سریرتهم علانیتهم.[12] ای كسانی كه عالِم به قرآن هستید، به آن عمل كنید؛ چون عالم كسی است كه به آنچه می داند، عمل می كند و عمل او مطابق علمش است. به زودی مردمی خواهند آمد كه علمشان از گلوهای آنها تجاوز نمی كند و باطنشان با رفتار ظاهر آنها مخالف است. تا زمانی كه پیامبر(ص) در میان امّت بود، مردم مكلّف بودند به آنچه كه ایشان امر می كند، عمل كنند و از آنچه نهی می كند، دوری گزینند؛ چون او همان احكام الهی را می گفت و كلامش، كلام وحی بود و بعد از خود نیز امّت را به قرآن و عترت ارجاع داد.[13] علّتش هم این بود كه عترت او چیزی غیر از قرآن نمی گفتند و آنها هم در مقام تبیین و تفسیر كلام خدا بودند. امام علی(ع) در تعبیر زیبایی فرموده است كه (قرآن باید چون لباس زیرین، همیشه با انسان باشد)، كه البته افرادی با این خصوصیّات، تعدادشان كم است: طوبی للزاهدین فی الدنیا الراغبین فی الآخرة، اولئك قوم اتخذوا القرآن شعاراً. [14] خوشا به حال زاهدان در دنیا، كسانی كه به آخرت میل دارند و قرآن را چون لباس زیرین خویش قرار دادند! ییكی از واژه هایی كه در قرآن برای عمل به آن آمده است، (حق تلاوت) است: الذین آتیناهم الكتاب یتلونه حقَّ تلاوته أولئك یؤمنون به ومن یكفر به فأولئك هم الخاسرون.[15] كسانی كه كتاب آسمانی را به آنان داده ایم و آن را چنانكه باید می خوانند، ایشان اند كه بدان ایمان دارند؛ ولی كسانی كه كفر ورزیدند، همانان اند كه زیانكاران اند. مراد از كتاب آسمانی، هم می تواند تورات و انجیل باشد و هم قرآن. در هر حال، مراد از (حق التلاوة)، عمل به قرآن است.[16] امام صادق(ع) درباره این آیه می فرماید: ییعنی آیات قرآن را با ترتیل بخوانند و در آن اندیشه كنند. به احكام آن عمل كنند. به وعده هایش امیدوار باشند و از عذابهای وعده داده شده بترسند. از قصّه های آن عبرت گیرند.به آنچه در آن دستور داده شده، عمل كنند و از آنچه نهی شده،پرهیز نمایند. به خدا قسم، (حقّ تلاوت) به معنای حفظ آیات و قرائت آنها نیست...؛ بلكه باید در آیاتش تدبّر نموده، به آنها عمل نمود. خداوند می فرماید: ای پیامبر! قرآن، كتابی مبارك است كه به سوی تو فرستادیم تا مردم در آیات آن تدبّر كنند.[17] علاوه بر آنچه در مورد عمل به قرآن از جهت اثباتی بیان شد و روایات آن ملاحظه گردید، روایاتی در مذمّت عمل نكردن به قرآن وجود دارد كه برای تأیید و تأكید مطلب به آنها نیز اشاره ای داریم. رسول خدا فرمود: ییأتی علی الناس زمانٌ القرآن فی وادٍ و هم فی وادٍ غیره.[18] زمانی فرا می رسد كه مردم و قرآن در دو وادی مختلف قرار می گیرند (به آنچه قرآن می گوید، عمل نمی كنند). در روایت دیگری پیامبر(ص) فرمود:
هر كس قرآن را یاد بگیرد و به آن عمل نكند و دوستی دنیا و زینت آن بر او چیره شود، سزاوار عذاب الهی است و همرتبه با یهود و نصاراست كه كتاب (خدا) را پشت سر انداختند.[19] علاوه بر روایات فوق، روایات دیگری نیز وجود دارد كه از عمل نكردن به قرآن نهی كرده اند.[20] این قسمت را با گزیده ای از دعای امام سجاد(ع) كه در مورد ختم قرآن است، به پایان می بریم: خداوندا! بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را از كسانی قرار ده كه به ریسمان عهد و پیمان قرآن چنگ می زنند و از امور متشابه به پناهگاه محكمش پناه می برند، و در سایه پر و بالش می آسایند و به روشنی صبحش راه می یابند و به اشراق روشنگری اش راه می جویند و از چراغش می فروزند و از غیر آن، هدایت نمی طلبند.[21] در پایان، ذكر چند نكته لازم است:
1ـ تقسیم بندی و نظام ارائه شده درباره انس با قرآن، نظر به اكثریت جامعه دارد؛ امّا در هر زمان و هر جامعه ای، كسانی هستند كه با بقیه افراد، تفاوت دارند. افرادی كه در حدّ پایین و حدّ بالای یك صفت كمّی یا كیفی قرار می گیرند، این گونه هستند. برای مثال، اكثر افراد از لحاظ قد با هم تفاوت زیادی ندارند؛ امّا تعداد معدودی قد بسیار كوتاهی دارند و یا بسیار قد بلند هستند.


[1] . همان جا؛ همچنین ر.ك: من لایحضره الفقیه، ج2، ص628 (ح3215).
[2] . سوره نساء، آیه2.
[3] . المیزان، ج5، ص20.
[4] . ر.ك. همان، ج18، ص241.
[5] . به نقل از: اسرار قرآن، حسین خدیو جم، ص26.
[6] . الكافی، ج2، ص614.
[7] . نهج البلاغه، خطبه 110.
[8] . تحف العقول، ص50.
[9] . سوره نحل، آیه44.
[10] . ر.ك: جزوه (نظام اقتصادی صدر اسلام)، كاظم صدر، دانشگاه شهید بهشتی.
[11] . المستدرك علی الصحیحین، الحاكم النیشابوری، ج1، ص757 (ح2087)؛ السنن الكبری، احمد بن حسین البیهقی، ج10، ص15 (ح19706).
[12] . كنز العمّال، ج9، ص294.
[13] . صحیح مسلم، ج4، ص1874 (ح2408).
[14] . نهج البلاغه، حكمت 104؛ أمالی المفید، ج1، ص133.
[15] . سوره بقره، آیه121.
[16] . المیزان، ج1، ص266.
[17] . همان جا (به نقل از: ارشاد القلوب دیلمی).
[18] . نوادر الأصول، الترمذی،ج2، ص338؛ كنزالعمّال، ح29118.
[19] . ثواب الأعمال، ص332؛ بحارالأنوار، ج76، ص36 (ح30).
[20] . الكافی، ج8، ص52؛ صحیح البخاری، ج6 (ح5836 و 6640)؛ مسند أحمد بن حنبل، ج7، ص251 (ح20115)؛ صحیح مسلم، ج4، ص1874 (ح2408)؛ سنن الترمذی؛ ج5، ص663 (ح3788)؛ سنن الدارمی، ج2، ص889 (ح3198).
[21] . الصحیفه السجادیة، الدعاء 42.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:48 - 0 تشکر 488942














مراتب انس با قرآن در روایات4



در مورد صفات كیفی، مثل هوش نیز همین قانون وجود دارد. اكثر افراد، بهره هوشیِ نزدیك به هم دارند و در یك رده قرار می گیرند؛ امّا درصد اندكی كم هوش و درصد اندكی هم نابغه هستند. اگر جامعه ای این گونه نباشد، حالت طبیعی ندارد. در یك كلاس درس هم اگر همه تیز هوش باشند یا همه دیر فهم، آن كلاسْ طبیعی نیست و معمولاً این گونه اجتماعات با مشكلات خاصّی مواجه هستند.[1] در مورد طرحی كه ارائه شد، باید اشاره كنم كه اكثر افراد جامعه می توانند در این طرح گنجانده شوند و تعداد بسیار معدودی اند كه در هیچ مرتبه ای از این طرح واقع نمی شوند. در حدّ بالای طرح هم، بعد از مقام عمل و فراتر از آن، درصد اندكی وجود دارند كه به نقطه ای رسیده اند كه دیگران از رسیدن به آن عاجزند. آنها (راسخین فی العلم) هستند كه تعدادشان بسیار كم است و عبارت اند از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) و بعضی از علما اینان، عالم به بطون قرآن هستند. البته در رأس آنها پیامبر(ص) است؛ چون حقیقت قرآن بر قلب مبارك ایشان نازل گردیده است: نزل به الروح الأمین علی قلبك لتكون من المنذرین.[2] امام خمینی(ره) در مورد فهم پیامبر(ص) از قرآن می فرماید: قرآن یك نعمتی است كه همه ازش استفاده می كنند؛ امّا استفاده ای كه پیامبر(ص) از قرآن می كرده است، غیرِ استفاده ای است كه دیگران می كردند: (انّما یعرف القرآن من خوطب به). دیگران نمی دانند. ماها یك ذرّه ای، یك چیزی، یك خیالاتی پیش خودمان داریم. آنكه قرآن بر او نازل شده، می داند چیست، چه مقصد در این نزول است و محتوا چیست و غایت این كار چیست. او می داند. آنهایی هم كه به تعلیم او تربیت شده اند، آنها هم برای خاطر تربیت او می دانند. هنر انبیا این بوده است كه مسائل را، مسائل دقیق عرفانی را با یك لفظی می گفتند كه هر كسی یك جوری ازش، خودش می فهمیده؛ ولی واقعش مال آنهایی است كه بالاتر از این، افقشان است و این هنر در قرآن از همه جا بالاتر است و در ادعیه هم هست.[3] در مورد علم اهل بیت(ع) به قرآن نیز علامه طباطبایی در تفسیر آیه ای می نویسد كه ایشان می توانند به علومی دست پیدا كنند كه دیگران از رسیدن به آنها عاجزند؛ مثلاً در مورد (مسّ قرآن) كه در آیه آمده: (لایمسّه إلا المطهّرون)، علامه طباطبایی با بیان چند مقدمه، از این آیه چنین نتیجه می گیرد كه: 1) مراد از (مَس)، علم به قرآن است.
2) مصداق (مطهرون)، مقرّبون هستند (با توجّه به روایت نبوی ذیل آیه كه حضرت، همین گونه تفسیر فرمودند).[4] 3) مقرّبون، اعم از فرشتگان اند و شامل اهل بیت(ع) هم می شود. 4) منظور از طهارت، تنها طهارت از نجاست ظاهری و باطنی نیست؛ بلكه مراد، پاك كردن قلوب آنها از تعلّق به غیر خداست. نتیجه: علم به قرآن، فقط شامل ملائك نیست و شامل اهل بیت(ع) هم می شود.[5] امام باقر(ع) در ذیل آیه: (قل كفی باللّه شهیداً بینی و بینكم ومن عنده علم الكتاب) فرمود: منظور از آیه، ما اهل بیت هستیم و اوّلین و برترین ما علی(ع) است. پس تا اینجا روشن شد كه علم به قرآن، مخصوص (راسخین فی العلم) است كه شامل پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) و تعدادی از علما می شود. البته در رأس همه اینها و كاملترین راسخان، شخص پیامبر(ص) است. امام صادق(ع) می فرماید: فرسول اللّه(ص) أفضل الراسخین فی العلم قد علّمه اللّه جمیع ما أنزل علیه من التنزیل والتأویل وما كان اللّه لینزّل علیه شیئاً لم یعلمه تأویله و أوصیاء من بعده یعلمونه كلّه.[6] رسول خدا برترین راسخان در علم است كه خداوند، تمام قرآن و تفسیر و تأویل آن را به او آموخته است و آیه ای نازل نكرده است كه حضرت، تفسیر و تأویل آن را نداند و جانشینان بعد از او نیز تمام آن را می دانند. 2ـ در طرح ارائه شده، بالاترین رتبه انس با قرآن، عمل به قرآن بود؛ امّا در روایات، رابطه عمل با علم، رابطه ای دو طرفه است و عمل، هم از آثار علم شمرده شده و هم از آن به عنوان مقدمه علمْ یاد شده است. پیامبر(ص) فرمود: انّ العالم من یعمل بعلم وان كان قلیل العمل. [7] عالم، كسی است كه براساس علمْ عمل كند؛ گرچه مقدار عمل او اندك باشد. و در روایت دیگری فرمود:
لا تكون ُعالماً حتّی تكونُ بالعلم عاملاً. [8] عالم نخواهی بود، مگر آنكه به علم خویش عمل كنی. در مورد مقدمه بودن عمل برای علم نیز پیامبر(ص) فرمود: من عمل بما یعلم، ورّثه اللّه علم ما لم یعلم.[9] هر كس به آنچه می داند عمل كند. خداوند آنچه را نمی داند به او یاد می دهد. اطلاق روایاتی كه رابطه دو طرفه علم و عمل را بیان می كنند، شامل علم و عمل به قرآن هم می شود. هم علم به قرآن، مقدمه عمل به آن و هم عمل به قرآن، مقدمه علم به آن است. پس دسته ای از معارف قرآن، اختصاص به (راسخین فی العلم) دارد و از دایره فهم عادی خارج است و همه كس را یارای دستیابی به آن نیست؛ امّا غیر از آن را دیگران هم درك می كنند؛ علمشان مقدمه عمل می شود و عملشان، موجب زیادی علم آنها می گردد. خداوند بر علم و عمل قرآنیِ ما بیفزاید.



[1] . برای اطلاع بیشتر در مورد قانون فوق به كتابهای آموزشی آمار، بحث توزیع نُرمال، مراجعه كنید.
[2] . سوره شعراء، آیه 193ـ194.
[3] . ر.ك: قرآن، كتاب هدایت در دیدگاه امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ص147 (تاریخ سخنرانی: 1363/6/3).
[4] . الدر المنثور، جلال الدین السیوطی، ج8، ص27.
[5] . المیزان، ج19، ص127.
[6] . الكافی، ج1، ص213.
[7] . ثواب الأعمال، ص436.
[8] . تنبیه الخواطر، ابوالحسین ورّام، ج2، ص214؛ مجمع البیان، الطبرسی، ج8، ص446.
[9] . حلیة الأولیاء، ابونعیم الاصفهانی، ج10، ص15؛ الجامع الصغیر، جلال الدین السیوطی، ج2، ص192 (ح5711)؛ غرر الحكم، ح9569؛ مشكوة الأنوار، ابوالفضل علی الطبرسی، ص139؛ التوحید، الصدوق، ص416؛ ثواب الأعمال، ص161؛ أعلام الدین، الدیلمی، ص96.
اصغر هادوی كاشانی- فصلنامه علوم حدیث، ش13

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:48 - 0 تشکر 488944













قداست و احترام اهل قرآن در اسلام
سخن نخست:
1. قرآن كریم نزد مسلمانان از شرافت و قداست و احترام خاصی برخوردار است، و با این كه دین بزرگ اسلام نیز مانند سایر ادیان بزرگ جهان گرفتار اختلافات داخلی و انشعابات بسیار مذهبی می‌باشد، هیچ مسلمانی در اعتبار و احترام و تقدیس این كتاب بزرگ تردید ندارد و برای اثبات هر مدعایی در اسلام می‌توان بدان چنگ زد.[1]
مسلمانان نیز كه به یك معنا همه اهل قرآن می‌باشند،[2] دارای مرتبه‌ای از احترام و قداست خواهند بود.
2. اهل چیزی بودن به معنای انس و ارتباط و اختصاص داشتن به آن است.[3]
3. اهلبیت نیز همانند سایر مفاهیم، دارای شدت و ضعف و ذو مراتب می‌باشد[4] و به همین جهت، قداست و احترام اهل قرآن، دارای مراتب مختلف خواهد بود.
اهل قرآن چه كسانی هستند؟
با توجه به آن چه در مقدمه ذكر شد، بالاترین و والاترین مرتبه و مرحله از اهلیّت قرآن كریم، اختصاص اهلبیت معصومین ـ علیهم السّلام ـ دارد، چنان چه از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده است: ایاكم و تتحم المهالك باتباع الهوی و المقائیس قد جعل الله للقرآن اهلاً اغناكم بهم عن جمیع الخلائق لا علم الاما امروا به، قال الله تعالی «فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون»ایانا عنی.[5] خود را با متابعت از هواهای نفسانی و قیاس در دین، به هلاكت نیندازید، زیرا خداوند برای قرآن اهلی قرار داده است كه با وجود ایشان، شما را از دیگران بی‌نیاز فرموده است و معلومات واقعی فقط همانست كه آنها به آن امر فرموده باشند (و لذا) خداوند فرموده است، اگر چیزی را نمی‌دانید از اهل ذكر (اهل قرآن) بپرسید و با این آیه ما را قصد كرده است، (منظور ما بوده‌ایم) و از حضرت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ هم نقل شده است كه: «علی مع القرآن و القرآن معه لا یفترقان حتی یردا علی الحوض»علی و قرآن از یكدیگر جدایی ناپذیرند تا در كنار حوض كوثر به من بپیوندند.
اهلیت قرآن پس از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ به كسانی می‌برازد كه از انس و الفت و فهم‌ معانی عمیق قرآن كریم، بهرة بیشتری داشته باشند و مخصوصاً با به كار بستن دقیق مفاهیم قرآنی از جلا و صفای روحی و نفسانی خوبی برخوردار باشند.
در روایات مختلف به این معنا اشاره شده است، مثلاً:
در روایتی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده است كه: «.. قد انزل الله القرآن و جعل فیه تبیان كل شیء و جعل للقران و لتعلم القرآن اهلاً، لا یسع اهل القرآن الذین اتاهم الله علمه...»[6]؛ در این روایت امام صادق ـ علیه السّلام ـ اهل قرآن را كسانی معرفی می‌نماید كه خداوند علم (به محكم، متشابه، ناسخ، منسوخ و...) قرآن كریم را به آنان مرحمت فرموده است.
در روایت دیگری از امام باقر ـ علیه السّلام ـ آمده است كه: «قرّاء القرآن ثلاثه... و رجل قرأ القرآن فوضع دواء القرآن علی داء قلبه فاسهر به لیله و اطمأبه نهاره و قام به فی مساجده و تجافی به عن فراشه...»؛[7] قاری (حقیقی كه می‌تواند اهل قرآن باشد) كسی است كه با دوای قرآن دردهای دلش (مشكلات معنوی و روانیش) را درمان می‌كند، به دستور آن، سحرخیزی می‌كند، روزه می‌گیرد، در نمازش قرائت می‌كند و رختخوابش را ترك می‌كند....
بنابراین، گرچه همة مسلمین اهل قرآن‌اند. امّا كسانی كه دارای علوم قرآنی و عامل به دستورات آن هستند، از مرتبة والاتری از اهلیت قرآن كریم را دارا می‌باشند.
احترام و قداست اهل قرآن:
از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده است كه: «اهل القرآن اهل الله و خاصّته»؛[8] اهل قرآن، اهل الله و از خواص درگاه ربوبی می‌باشند.
و امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز از آباء گرامش از پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل فرموده است كه: «ان اهل القرآن فی اعلاء درجة من الآدمییّن ماخلا النبیّین و المرسلین، فلا تستضعفوا اهل القرآن حقوقهم فان لهم من الله العزیز الجبار لمكاناً علیّاً»؛ اهل قرآن در اعلا درجة انسانیت می‌باشند، از همگان برترند مگر انبیاء و مرسلین، پس كسی حق ندارد آنها را كوچك بشمارد و حقوقشان را ضایع كند، چرا كه آنان نزد خداوند عزیز جبار دارای مقامی والا می‌باشند.
اگر نبود جز همین دو روایت در شأن و منزلت اهل قرآن، كفایت می‌كرد كه احترام و قداست ایشان را بشناسیم و به مقام و منزلت آنها پی ببریم.
چگونه اهل قرآن شویم؟
انسان می‌تواند در سایه عمل به قرآن كریم و عمل صالح، تحت ولایت مستقیم الهی قرار گیرد، چنان چه قرآن شریف در مورد رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرماید: «ان ولیی الله الذی نزل الكتاب و هو یتولی الصالحین»؛[9] ولی من آن خدایی است كه قرآن را نازل فرمود، و اوست كه صالحین را تحت ولایت خویش قرار می‌دهد.
شیخ المفسرین آیت الله جوادی آملی در ذیل این آیه می‌فرماید: با توجه به سه نكته (مطرح در آیه شریفه: ان ولی الله و الذی نزل الكتاب و هو یتولی الصالحین) می‌فهمیم كه راه این كه خدا ولی انسان باشد، آن است كه انسان صالح بشود و تا صالح نگردیم تحت ولایت الله نخواهیم بود و خدا هم تولی ما را نخواهد پذیرفت و بهترین راه صلاح هم انس با قرآن است. این جمله كه می‌فرماید ولیّ رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ خدایی است كه قرآن را نازل كرده، از باب تعلیق حكم بر وصف می‌باشد كه مشعر به علیت است، یعنی اگر كسی به قرآن عمل كند، صالح می‌شود و اگر خداوند بخواهد ولیّ كسی بشود از راه قرآن ولایت و تدبیر او را اعمال می‌كند... قرآن حبل الهی است كه انس با آن و تدبر در آن و ایمان و عمل به آن، انسان را بالا می‌برد و به مقام صالحین ملحق می‌سازد تا مستقیماً تحت ولایت الله قرار گیرد.[10]



[1] . طباطبایی، علامه سید محمد حسین، قرآن در اسلام، دفتر انتشارات اسلامی، چ دهم، 1379، ص 3.
[2] . از حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ نقل شده است كه: «... و افتیت اهل القرآن بقرآنهم...» ؟؟؟، ج 10، ص 118.
[3] . مصطفوی، حسن، التحقیق فی كلمات القرآن، مؤسسه الطباعه و النشر، وزارت الثقافه و الارشاد الاسلامی، ج 1، ص 169.
[4] . همان.
[5] . بحار، ج 2، ص 312، روایت 75، باب 34.
[6] . علامه محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 78، ص 214.
[7] . همان، ج 92، ص 178.
[8] . ملا محسن فیض كاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء (مؤسسه للنشر الاسلامی، چ دوم، بی‌تا)، ج 2، ص 211.
[9] . اعراف، 196.
[10] . قرآن در قرآن، آیت الله جوادی آملی، ص 240.
اكبر كافی

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.