• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
ایران سرای من (بازدید: 5461)
چهارشنبه 2/9/1390 - 8:10 -0 تشکر 391438
طنز قمی

بش میگم از چیست نالونی میگه همساختکی

همساختکی
بش میگم چر مثل حرفا درختای خیابون بیست متری کیوانفر قدشون هیچوقت بلند نمیشه و خیلی فرق دارن با درختای بلوار امین و اینجا اَگل و گیاه خبری نی. میگم چر بایه اینجوری باشه، میگه همساختکی!‏
بش میگم چرا شبا تو خیابون مولوی بخاطر این گاری میوه ها، ترافیک و نمیشه حرکت که. میگی نمدونم چرا! همساختکی!
بش میگم چرا با موتول تو خیابونا قیقاج میرن و هیشکی نی بگه چرا؟ آخه چرا؟ میگه همساختکی!
بش میگم چرا بعضی ها هنو که چراغ سبز نشده با ماشین عبور می کنن، میگه خوب همساختکی!
بش میگم تو خیابون جمهوری اَاول سال دا حالا سه دفه پیاده روها رو کندن و دوباره دارن انگاری جوق آب میکشن، آخه باسه چی؟ میگه همساختکی!
بش میگم از چیست نالونی میگه همساختکی
انقذه تو درب و داغونی میگه همساختکی
بش میگم اخمات چرا رفته تو هم با من بوگو
دائما سر در گریبونی میگه همساختکی
بش میگم اوضاع و احوالت چرا ریخته به هم
مثل یه زلف پریشونی میگه همساختکی
بش میگم کُپ میکنی کِز میکنی یه گوشه ای
مثل یه خارچنگ داغونی میگه همساختکی
این وراون ور می پری مث عکه های جوردکون
مثل لوتین براسونی میگه همساختکی
بش میگم با "دلبری" این شهر آبادان شود
حی میخنده عور میادت باز میگه همساختکی
بش میگم جونِ دای عباس هرچه میخواهی بوگو
مگ شلم شوروا شدی بازُم میگه همساختکی
خوش اومدی جونم

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:14 - 0 تشکر 391439

بلبلی:چونکه پائیز است و فصل بلبلی است

بلبلی
چونکه پائیز است و فصل بلبلی است
دور دور دارّ و دور "عم قلی" است
داد میزه توی کوچه عم قلی
روی دوشش بود دیزه بلبلی
دست های عم قلی هم پینه داشت
سرفه های سخت اندر سینه داشت
داد میزه "بلبلی" با صد تُپق
ناگهان افتاد از دستش چُپق
کیس توتونِ عم قلی هم پاره شد
عمزده، وامونده و بیچاره شد
چون خریدم بلبلی من کاسه ای
زیر دندونم عیان شد ماسه ای
ناگهان آمد صدای جیر جیر
همچو طوفانی که آید از کویر
یک صدای نعره ای چون شیر بود
عاقبت دیدم که سوسکی پیر بود
الغرش خوردم هنوزم زنده ام
از دل و از روده ام شرمنده ام
خوش اومدی جونم

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:14 - 0 تشکر 391440

تو بوگو من چو کنم

تو بوگو من چو کنم
دای علی باز دیگه این دل شده دیوونه بوگو من چو کنم
حی با من خشم میکنه مثل یه بیگونه بوگو من چو کنم
صب تا شوم نق میزنه اوصول میات قجمه میره
اصا کارش شده مث بچه دردونه بوگو من چو کنم
دسِّ منو میگیره این ور و اون ور می بره
توی این سینه ی وامونده نمی مونه بوگو من چو کنم
سرشب تا صُبیات قصه حوّا رو می گه
او که آدم نمیشه خودش که می دونه بوگو من چو کنم
میکواَم بِش تا که از اون قدیما چیزی بگه
لال مومنی میگیره و هیچی نمیخونه بوگو من چو کنم
چِمدونم اَدسِ این دل چه خاکی به سر کنم
دم به دم قُر میزنه میگیره حی بونه بوگو من چو کنم
بیز باست بگم که اون چی ی میخوات اَ دلِ من
انقه خندت میگیره روش مثِ قزقونه بوگو من چو کنم
یه دونه عکّه می خواس یه لُنگی عکه بش دادم
یه خونه عکّه تو قم نی تو براسونه بوگو من چو کنم
گایی وختا هوس کشک و بادنجون می کنه
یا حواسش توی اون دیزه ی ننجونه بوگو من چو کنم
اونو کُل کوف می کنم هَف هشتا منگش میگیرم
خال خالونجش می کنم که درب و داغونه بوگو من چو کنم
انقه حرف اَاِم میگیره که سرم سوت می کشه
دندونام کلید میشه بی چک و بی چونه بوگو من چو کنم
صد دفه میگم به اون حناق سواره بیگیری
آخه درد من اون درد بی درمونه بوگو من چو کنم
بعضی وختا که میخوام از خونه بیرونش کنم
دلم باسش می سوزه بی سرو سامونه بوگو من چو کنم
دیگه میگم به دلِم هر چه دلِش میخوات بگه
روزگارم مِث یه زلف پریشونه بوگو من چو کنم
دای علی جون دائیه بیز دیگه حرفی نزنیم ‏
سَت سولاخ دل من غرقابه یخونه بوگو من چو کنم
خوش اومدی جونم

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:15 - 0 تشکر 391441

کاسلکین عشق

کاسلکین عشق
در کاسلکین عشق تو من غوطه ور شدم
در کلواری قهر تو از را به در شدم
مث عَکّه لونه کردی رو پشتبونه ی دلم
بس کن دیگه ز دست تو من خون جگر شدم
دیدم که اومدی تو یه هو اَکَش دیفار
دا دیدمت نِشِسَّنَکی آله ور شدم
چِرچِر به دست و پای من افتاد ناگهون
من مثل یه پلوشتک بی بال و پر شدم
حُناق بیریزه توی گلوت انقه عور نیا
آتِش به جون گرفته ببین در به در شدم
من با خیال اینکه تو دلداده ی منی
با دیگرون نشِسّی و تازه خبر شدم
خوش اومدی جونم

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:15 - 0 تشکر 391442

سنگک خورا بیا- طنز قمی

وختی که صحب زود میات توی کوچمون
سنگک فروش با موتولش داد میزنه
سنگک خورا میگه فریاد میزنه
اَخواب بُلَن میشم
با دمپایی میدوم دا ببینمش
با یه ملاقه اش میریزه توی کاسلکین‏
چند بار با زبون میلیسه اون ملاقه رو
من میخرم اَزش
دا میرم و میشینم روی پله ها
با عقش میخورم
جختنبلا میات زیر دندون من صدا
شاید صدای زنجره ای از تبار سوسک
یا بچه مورچه ایست که عقلش نمیرسه
بایه چکار کنه
من نمدونم بازُم اَاون خوشم میات
سنگک خورا بیا
خوش اومدی جونم

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:16 - 0 تشکر 391443

عباس فرساد
اون رو که زیر پش بونه تو آله ور شدی
دندون کوروچه کردم و اَخود به در شدم یه هول ولا تو یه هو زُل زدی به من
هُورّی دلم رافید و ز خود بی خبر شدم
من گیوهامُ ورکشیدم مثل دُودوَک
در کَلواری عشق تو من در به در شدم
جَختَنبلا یه روز اومدی تویِ کوچَمون
دا دیدمت دیونه شدم جون به سر شدم
اَدسِّ تو ببین جِگرم هُشبلا شده
میگن همه که عاشق خونین جگر شدم
اِنقه نزن به تیرم و بیزار باست بگم
چون کَفتر ولیجه ی بی بال و پر شدم
اِنقِه به من نَکو که مِثِ چزّه سوختم
در زیر بارش نِگَهَت خیس و تر شدم
گفتی به من بشین و دای عباس خموش باش
هم لال مونی گرفتم و هم کور و کر شدم
خوش اومدی جونم ‏

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:16 - 0 تشکر 391444

طنز قمی - علی خان آی خالی بندی که

عباس فرساد:

علی خان یه تفنگ حسن موسی داش که با اون شکار میرف. حتما خوتون میدونید که شکارچیا اصلا و ابدادروغ نمیگن. چند سال پیش اَاین تو مامبارک یه عصر همساخ که تو لب چال اَکَش دیفار میرفتم و راسا شده بودم باس خونه یه هول ولا علی خانو دیدم. علیخان گف دای عباس امشب بعد افطاریه ما میایم خونتون. گفتم باشه، بیایتون. دا ما افطار کردیمون دیدیمون یکی داره به در خونه میکوفه. باستون نگفتم که سررا از میزممدلی خدامرز ذولبیابوم خریدیمون. درام کلوندون نداش باز کردنشوم کار همه کس نبو. خلصه ما رفتیمون درو باز کردیم. دیدیمون علی خان با همه بچه گلش هوره کش شدن تو خونه. دا نشسّن علی خان گف "سر اَمن آخر اَتو، اَرِش" حمله کردن به دیس ذولبیاب تو دو ثانیه ذولبیاب عین بنزین پرید والا چنگیز اگه اینجور که اینا حمله کردن حمله میکه همه دنیا رو میگرف. خلصه مام که میدونستیم علی خان خالی بنده خوبیه گفتیمون علی خان یه خاطره باس ما اَشکار رفتنت بوگو. علی خان بادی به غبغبش انداخت و دسی به سیبیلش کشید و شروع که ... گف دای عباس یه رو ما رفتیمون بیابون یه هو دیدیمون سی چل تا کفتر دارن تو هوا میپرن. یه هو اَجا بلن شد و انگاری تو بیابون. گف تیر و در کردیمو و دیدیمون سی تا کفتر افتاد و سه تا خرگوشوم لاش بود. حال همه می خواسن بخندند اَ ترسشون نمدونسن همشوم میگف تو بیمیری اگ دروغ بگم. هر دفه که میگف تو بیمیری مام زیر لب میگفتیمون پاشو تا بوتو بیاز دندمون نرم شه همه اَترس قبول کرده بودیم. گفتیمون علی خان یه خاطره دیگه بوگو. شروع که ... گف یه رو ما تفنگمون دسمون بود و تو یه مزرعه نشسه بودیم یه هول ولا دیدیمون هفت هشتا خرگوش دارن میان و قهقهه میزنن و میخندن ... یه هو مار و ترس وردوشت. یخده دس پلمون و جمع و جو کردیمونو با خودمون گفتیم نکنه اینا اجّنی باشن. همساخ که ترسیده بودیمون یه مرتبه یادمون افتاد که مزرعه بالایی زعفرون کاشتن فهمیدیمون که خرگوشا زعفرون خوردن که انقه میخندن. ما انقه انگشتامونو دندون گرفتیم که نخندیمون همشوم میگفتم "درسه" خلصه هف هشتا اَاین خالی بندیا که و دیگه دم سحر بود که رفتن خونه. خوش اومدی جونم

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:17 - 0 تشکر 391445

عباس فرساد

ماشین مشدی ممدلی نه بوق داره نه صندلی
از سربالا نمیره بالا مگه به زور یاعلی رس عباس که مال و حالشو فروخته و باغ و ماغشوم افتاده تو جاده باس اینکه بیکار نباشه یه ماشین خریده که نگو و نپرس. اوّلَندش این ماشین همه جاش صدا میده عِلّه بوقش دراشوم یه هو خودش وامیشه. هر که به کورس خودش میفته پائین. دررارُم با طناف یاقاتمه بسّه به صندلی. صندلیام فنراش زده بیرون هر که روش بیشینه دیگه خودتون میدونید که بایه راسه بشه باس مریض خونه. دلم باست بگه که اولا همیشه دسش رو بوقه اگ بعضی وقتا بزنه اگه نزنه سرشو از ماشین بیرون میاره و میگه داداش خبردار. به چراغ قرمزم که میرسه هنو سه چارتا شماره مونده یه دنده علی اصغری چاق میکنه و رد میشه بعضی وختام به مسافر میگه تودون خدا این دست دنده رو بیگی که نزنه بیرون. تازه گیام یه این تیلفون درگوشیام خریده و خدا نکنه کسی با اون حرف بزنه که یه هویی وسط رودخونه ای و مختصر فوتی آدم میکنه. اگه راشوم طولانی باشه اَبچگیاش دا حالا باست اختلاط میکنه و تمثال میاره. ترموزشوم با خداس اگ پل آهنچی ترمز کنه خاکفرج وامیسه. خلصه توربخدا الکی بوق نزنید، قیقاجکی رانندگی نکنید به قول رئیسه "انگلیسی ننویسید". تا چراغ سبز نشده حرکت نکنید. به این موتولیام بگم که عین ماهی که اَتو چال ماهی در بره لایی میکشید تودون خدا یخده به فکر خودتونو عابر پیاده باشیتون. خوش اومدی جونم

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:18 - 0 تشکر 391446

طنز قمی - زیرپَش بونه خیال

عباس فرساد
اون رو که زیر پش بونه تو آله ورشدی
دندون کوروچه کردم و اَخود به در شدم
یه هول ولا تو یه هو زل زدی به من
من گیوه هام ورکشیدم مثل دودوَک
در کلواری عشق تو من در به در شدم
جختنبلا یه رو اومدی توی کوچمون
دا دیدمت دیونه شدم جون به سر شدم
اَدَس تو ببین جگرم هُشبلا شده
میگن همه که عاشق خونین جگر شدم
دیگه نزن به تیرم و بیزا باسَت بگم
چون کَفتر ولیجه ی بی بال و پر شدم
اِنقه به من نکو که مِثِ جزّه سوختم
در زیر بارش نگهت خیس و تر شدم
گفتی به من بیشین و دای عباس خموش باش
هم لال مونی گرفتم و هم کور و کَر شدم
خوش اومدی جونم

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:19 - 0 تشکر 391447

طنز قمی - بیگی بیشین

بیگی بیشین گفتی به من که دوس دارمت از ته دِلِم
گفتم اوصور نیا باسه ما و بیگی بیشین
گفتی که خال خالونجه میشم تا ببینمت
گفتم نکن تو ناز و ادا و بیگی بیشین
گفتی میخوام برافم روش تو آلوچو
گفتم نرو و مایه نیا و بیگی بیشین
گفتی به من که خش می کنم تا ابد با تو
گفتم نکن تودون خدا و بیگی بیشین
گفتی که ناخوشم همیشه از فراق تو
گفتم بکن حکیم و دوا و بیگی بیشین
گفتی به من که این دل وامونده خون شده
گفتم به اون نه کو همه جا و بیگی بیشین
گفتی به من چرا تو دای عباس پچول شدی
بیز که نگم چرا و بیا و بیگی بیشین
خوش اومدی جونم
عباس فرساد

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:19 - 0 تشکر 391448

عباس فرساد

بعد دو سال آزگار که دای علی رو دیدیمون بش گفتیمون که دائیه مث اهورو قرار نداری و حی اَاین ور و اون ور میری و بی سند و سراغ ما رو نمیگیری.

عین ستاره صبح کم پیدایی. گف: دای عباس دس به دلم نزا که روزگارم شده عین تنده تلخه. گف بی بریمون دا باست بوگوام. گف دای عباس چن وخته که ناخوش احوالمو دسم به کار نمیره. گلاب بتو روت روم به دیفار آی پریشب بویه زدم و مث مرغ سرکنده دا الاه صحب همساخت بیدار موندم. صحبیات رفتم پلو حکیم ، دا حکیم دوا کنم و ببینم آخه چمه. حکیما امروزی که مث قدیم نیسن. انقه ویزیکشون گرونه. درد سرت ندم. یه نخسه قد یه قباله باس ما نوشت راسا شدیم باس دواخونه خُلصه یخده خاش خول گرفتیمو خودیمونو هیچ افاغه ای نکه. دا اینکه یادم افتاد زیرگذر دای عابدین یه اوس عبداله هس که هم پینه دوزی میکنه و هم دوا درمون، هم دست جا میندازه. خلصه رفتیمون پیش اوس عبداله و دردمونو گفتیمون. گف دائیه یا ثقل سرد کردی یا درد دل کهنه داری یا راس روده شدی یا حناق سواره گرفتی. همساخ که پینه دوزی میکه گف یخده چارگرت با اسوقدوس میگیری کف لمه میکنی و قوت میدی خیلیوم شتری بار نکنی یه تِرِشنه نون با یه کاسه اوماج میخوری و اگ گیرت اومه سه چار تا هل هلیجه با سرکو می کوفی و همساخ پیاده دا آستانسیا میری ولی بیز ببینم انگار گلوتوم گورمون کرده شایدم ماده سلاطون گرفته. بش گفتم: دای علی اینا که اوس عبداله گف اگ عمل کنی مرخصی. گف دای عباس همساختکیوم مرخصیمون چون امسال قنش اول آسمون کره انداخ و مام زراعتمون ورگنش بود کلواریامونم دردخور نبو. خلصه دم الوندیه اَهم جدا شدیمون و راسا شدیم باس خونمون. ‏
خوش اومدی جونم

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.