سلام.
من مسئله رو یه جور دیگه بگم.
این بی حجابی، از دوره ی رضاخانی تا اوایل انقلاب پشتوانه ی حکومتی داشته، منظور به این معنا که در دوره ی رضاخان که اصلا ممنوع بود و در دوره ای که محدرضا پهلوی سرکار بود هم به لطف جریان بهاییت، سینما و جراید و کتابها همه و همه در راه ایجاد یه فرهنگ سخیف در متن جامعه از هیچ کاری دریغ نکردن و برای قشری از مردمی که در معرضش بودن تاثیر داشت، بعد از انقلاب هم جریان شبه روشن فکری به هر فریادی علیه بد حجابی می گفتن «طالبانیسم» و نفوذ « فمنیسم» و این جور خیال پردازی ها، مقاومت برای حجاب رو زیاد کرد جوری که داشتن چادر رو با تحجر و امل بودن مقایسه می کردن و برای داشتن حجاب باید اون خانوم خون دل می خورد.
من از مقایسه ی این دو عکس به این نتیجه می رسم که برای از بین بردن یه فرهنگی که سال ها با زور سرنیزه و کار سنگین فرهنگی دوره پهلوی دوم و تهاجم فرهنگی دشمن بعد از انقلاب، توی کشور نهادینه شده، سالهای بیشتری نیاز داره و روند کندی داره، چون فرهنگ مثل خیلی از پدیده ها نیست که با یه حرف یا برخورد بشه ترمیمش کرد.
نمیشه که مردم بگن ما حجاب اسلامی می خوایم؛ روشن فکر بگه ازادیه چیکار داری کی چی می پوشه؛ روشن فکر سینمایی و حتی رسانه ای هم حجاب رو خط قرمزش بذاره و حتی اهالی خودش هم اعتقادی بهش نداشته باشن؛ سیاست مدارا هم بسته به میزان رایی که از بدحجابا به حزبشون می رسه حمایت یا انتقاد می کنن.
این ناهماهنگی بین نیت ها و عمل ها مسلما این میشه که هنوز معضل حل نشده، و فقط تا اقدامی قرار باشه بکنیم اول نیرو انتظامی رو میندازیم جلو، بعد همونایی که انداختنش جلو ازش انتقاد میکنن که چرا اینکارو می کنی و چرا اونکارو نمی کنی!
یا علی