تبیان، دستیار زندگی

 یک کافی شاپ نشسته بودیم که یک موبایل شروع به زنگ زدن کرد .بعد از چند زنگ آقایی که نزدیک موبایل بود دکمه ی اسپیکر شو زد و شروع به صحبت کرد .ما هم فقط از روی کنجکاوی کمی گوشهامون رو تیز کردیم. مکالمه از این قرار بود :

• زن : سلام عزیزم ، میدونی الان کجام ؟
• مرد : نه کجایی ؟!
• زن : تو یه فروشگاه ، یه لباس هست که خیلی بهم میاد قیمتش فقط 300 هزار تومنه ، بخرمش ؟
• مرد : اگه بهت میاد ، آره حتما بخرش  .
• زن : یه چیز دیگه میدونی قبل از این کجا بودم ؟
• مرد : نه کجا بودی ؟
• زن : تو یک نمایشگاه اتومبیل ، بالا خره اون ماشینی رو که دنبالش بودم پیدا کردم خیلی خوشگله فقط قیمتش  ...
• مرد : اصلا حرف قیمتشو نزن ، اگه خوشت اومده برو بخرش . ( ما : اَوووووووووووووو  این آقاهه چه جنتلمنه ، مرد به ابن میگن ( آه حسرت ))
• زن : عزیزم میدونستم مخالفتی نمیکنی، اصلا حالا که تو اینقدر خوبی ، تو بگو مسافرت نور وز کجا بریم ؟
• مرد : سفر دور دنیا خوبه ؟
• زن : وای عالیه ، عزیزم من دیگه طاقت ندارم تو خونه میبینمت ، بای .
• مرد : بای

بعد از مکالمه مرد رو به ما کرد و گفت : کسی می دونه این موبایل ماله کیه ؟

• هیچ وقت موبایلتون رو جا نذارین
•  هیچ وقت به مکالمه بقیه گوش ندین . 
•  هیچ وقت چنین مرد جنتلمنی پیدا نمیشه .

-------------------------------------------------------

• منبع : ستون آزاد

سلام دوستان . راستش باید یک توضیح در مورده اینکه 3 تا تاپیک یک اسم دادم بدم . خیلی خنده دار شد ! راستش من میخواستم این تاپیک رو ارسال کنم که دقیقا در لحظه ای که دکمه  ارسال رو زدم متوجه شدم متن از هم پاشید یا بهتر بگم همه چی پشت سر هم شد دقیقا مثل اون دو تا تاپیک دیگه ! واثه همین سریع دکمه stop بروزر رو زدم اما وقتی تاپیک رو ویراش و اصلا ح کردم و به انجمن برگشتم در کمال حیرت دیدم 3 تا تاپیک یک نام داریم !!  

اول فکر کردم تبیان مشکلی پیدا کرده ، یکبار رفرش کردم ولی نه درست نشد ....

این کل داستان بود ... چون شخصا به نظم و رعایت اون اعتقاد دارم ( باور ندارین یکسری به انجمن زبان بزنین ) از همه اینجا عذر میخوام و فکر میکنم راهی وجود نداره چون نمیشه تاپیک های اضافی رو خذف کرد .....

اما اگر یک مهلت کوتاه بدین ، اون تاپیک های اضافه رو ویرایش میکنم و مطلب جدیدی میزارم ..

البته یکم تغیر کرده و متن اصلی این نیست

یه جورایی ایرانیش کردی

بعدشم کاش منبع رو هم ذکر میکردی

vanhelcing عزیز این متن که ماله من نیست ! در ضمن منبع خورده ! یکمی دقت کنین لطفا ! برای اطلاع دوباره

منبع : ماهنامه ستون آزاد

راستی از مدیر انجمن یا هر کس دیگه ای که اون تاپیک های اضافی رو جمعش کردن تشکر میکنم . کار منم راحت کردین . خیلی ممنون

سلام ... جالب بود .. من اینو با یه داستان دیگه خونده بودم .. یه تیم ورزشی كه توی رختكن هستن .. فرقی نمی كنه مهم اینه كه خانمه اونقدر ذوق داشته كه صدای همسرش رو تشخیص نداده !!!!

سلام سلام سلام

به به به، میبینم که همه دوستان این قضیه رو شنیدن، چقده جذابناکه این ماجرای جالب...

خوب حالا که اینطوریه برای اینکه حرفی خلاف بقیه گفته باشم، باید بگم که من نشنیده بودم. 

خیلی باحال بود و قشنگ و بقولی کمدی کاتوریک بود...

فقط یه سوال؛ تا جاییکه من یادمه اون ماشین شیک یه مرسدس بنز بود، نبود؟؟؟... (من نشنیدم هاااا!!! )

خوش باشید و شنگول

مجتبی 

باتشكر از تو دوست خوبم

واقعا عالی بود كاش ادامه داستان

رامی نوشتی  چه دعوایی میشد اگه مرده می گفت

من این حرف ها رانزدم

آتنا