در این مصاحبه به نقش جلال الدین فارسی در این پرونده امام موسی صدر اشاره می شود.جلال الدین فارسی(یا افغانی) کاندیدای ریاست جمعوری اول که به علت نداشتن هویت ایرانی رد صلاحیت شد.وی متهم به قتل یک روستایی است با تفنگ است . طبق متن منتشر از دادگاه،یک مرد روستایی به شکار غیر مجاز وی اعتراض می کند و جلال الدین فارسی ویرا مورد اصابت گلوله قرار می دهد.(خبرآنلاین:بخشی از دادگاه:
ساعت 8 صبح آن روز جلو در ورودی کاخ دادگستری مملو از جمعیت بود. جمعیتی که بی صبرانه منتظر اجرای عدالت بودند. ساعت 9 صبح در تالار جنایی کاخ دادگستری به روی تماشاچیان باز شد. خبرنگاران در سمت راست سالن در جایگاه خبرنگاران جایگاه متهم نیز قرار داشت و در سمت چپ خانواده ی مقتول قرار گرفته بودند. دادگاه کاملا پر بود به طوری که تمامی صندلی ها اشغال و گروهی هم ایستاده بودند. در ردیف جلو، همسر، دختر 18 ساله و پسر بیست ماهه ی مقتول با چهره ی بهت زده مردم را نگاه می کردند. در ساعت 9/20 دقیقه، متهم با چهره ای آرام وارد سالن شد و خانواده ی مقتول با ورود وی فریاد القصاص، القصاص را سر دادند.
بعد از آرام شدن فضای دادگاه جلسه ی دادگاه آغاز شد. ابتدا قاضی از نماینده ی دادستان، حمید محمدی خواست تا کیفرخواست را قرائت کند. در کیفرخواست جریان قتل و درگیری قاتل و مقتول با توجه به سخنان شاهدان تنظیم شده بود. به نقل از علیرضا رضاخانی نوشته شده بود: «من و عمویم و مادرم ایستاده بودیم و مشغول بار کردن گونی کود بودیم که قاتل از جاده مزرعه وارد شد و بدون سلام به طرف آب رفت و عمویم به شوخی به او گفت: مگر این کبک ها جای شما را تنگ کرده اند که آنها را می کشید و قاتل گفت: به تو مربوط نیست پدرسگ مادر (...) عمویم با شنیدن این حرف به سمت بیل رفت و ناگهان آن فرد دو تیر به سمت پای او شلیک کرد. عمویم تا بیل را برداشت تیر سوم را نیز شلیک کرد که به شکم عمویم اصابت کرد. سپس قاتل به سمت جاده فرار کرد»/http://www.khabaronline.ir/news-125434.aspx
)
بخشی از مصاحبه داماد امام موسی صدر(مهدی فیروزان) با هفته نامه "شهروند امروز" .
حدود یک سال قبل از انقلاب. اردوگاه امام خمینی هم از رویکردهای مختلفی تشکیل شده بود، کما این که وقتی هم به ایران آمدند به خاطر این تفاوتها، اختلافاتی هم پیش آمد. عدهای از افراد مؤثر در اردوگاه آقای منتظری در سالهای قبل از پیروزی انقلاب در اردوگاه قذافی فعالیت میکردند و تغذیه فکری، سیاسی، لجستیکی، معنوی و مادی میشدند و در مدرسه فکری و فلسفی نظام افراطی لیبی آموزش میدیدند. وجه مشترک همه آنها تندروی و قانونشکنی و استفاده از زور (اسلحه) برای تحمیل تصمیماتشان و جوسازی افراطی و ترعیب طرف مقابل بود؛ دقیقا همان ویژگی های اخلاقی و رفتاری قذافی.
دقیقاً چه کسانی؟
همچون شهید محمد منتظری، آقایان جلالالدین فارسی، ابوحنیف، ابوشریف و…، حتی در سطوح دیگر، مثل اولین نماینده رسمی جمهوری اسلامی ایران در لبنان آقای احمد موحدی. مشخصه اصلی این افراد، همپیمانی با قذافی و مخالفت با امام صدر در لبنان است. برخی دیگر از هواداران قذافی در همان ابتدا ، در نهادهایی نظیر وزارت امور خارجه، سپاه و در سطوح اداره و تصمیمسازی کشور وارد شدند. قذافی تلاش می کرد که در رده های بالا و مناصب استراتژیک نفوذ کند و انقلاب را مصادره نماید اما به دلیل این که رجال محبوب و معتبر و سرآمد را در اردوگاه خودش ندارد، قادر به نفوذ در شورای انقلاب نمیشود. همپیمانانش از نسل دوم انقلابیون هستند؛ سطوحی جوانتر از استاد مطهری و شهید بهشتی. به همین دلیل هم جلال الدین فارسی کاندیدای ریاست جمهوری شد؛ یعنی ببینید که لیبی تا کجا و تا چه عمقی در انقلاب ایران پیشروی و نفوذ میکند. اما هوشیاری شورای انقلاب از کاندیداتوری فارسی جلوگیری میکند. توطیه قذافی خنثی میشود اما آرزوی خود را رها نمینماید و از راههای دیگر تلاش میکند.
یعنی شما کاندیداتوری جلالالدین فارسی را مربوط به برنامه های لیبی در ایران میدانید؟
ایشان به شهادت گفتهها و نوشتههایشان در کتاب «زوایای تاریک» از یاران نزدیک و حامیان قذافی هستند. آنقدر نزدیک که از چگونگی و جزییات ربودن امام صدر خبردار میشوند و با افتخار از اینکه تنها ایرانی اینقدر محرم به حاکمیت لیبی هستند، یاد میکنند. من ادعا نمیکنم؛ استاد فارسی خودشان نوشتهاند. آیا شخصیتی چنین نزدیک و محرم به قذافی نمیتواند – حتی ناخوداگاه- برآورنده بخشی از رویاهای قذافی باشد؟!
ولی کاندیدای حزب جمهوری اسلامی بود و شهید بهشتی هم آن موقع در حزب بودند.
بله اما بعدها در تاریخ خیلی از چیزها روشن میشود. بگذارید یک نمونه تاریخی بگویم، به طور مثال شهریور سال گذشته روزنامه خیلی دولتی ایران ضمیمهای منتشر کرد و با چند نفر از کسانی که خودشان را از دوستان و نزدیکان قذافی معرفی میکردند، مصاحبههایی انجام داد؛ افرادی همچون آقایان فارسی، رفیقدوست، ابوحنیف و چند نفر دیگر . همه این آقایان در شرایطی که همه دادگاهها حکم به محکومیت قذافی داده اند، طرحی را مطرح کردند که شخصا برای من عجیب بود. هر سه با یادآوری دوستی خود با قذافی، با ادبیاتی مثلا دوستانه و خیرخواهانه، بیشنهاد تشکیل کمیته تحقیق برای روشن شدن ماجرای ربودن امام صدر را ارایه می کردند. بیشنهادی که قذافی شش سال قبل داده بود تا نتیجه تحقیقات و احکام قطعی دادگاههای لبنان و ایتالیا را بیاعتبار کند. جالب است همه اینها را هم خودشان بیان میکنند. اصلا برای رجل سیاسی بیان این که من یک رابطه نزدیک با فلانی دارم معنا دارد؛ یعنی شما نمیتوانید به راحتی از کنارش بگذرید.
چه کسی میتواند بگوید من رابطه نزدیکی با فلان مقام خارجی دارم و بازخواست نشود. روی چه حسابی با این مقام خارجی رابطه داشتی؟! این افراد نه تنها به این دوستی تصریح میکنند، بلکه به صورت همزمان و هماهنگ طرحی نادرست را که قذافی در سالهای اخیر مطرح میکرد، بیان میکنند که قذافی به ما پشنهاد داد که به مسئولین ایرانی بگوییم با ایجاد یک کمیته پنج جانبه یا سه جانبه تحقیق، قضیه امام موسی صدر را پیگیری کنیم. این پیشنهاد دقیقا وقتی مطرح شد که ایتالیا علیه قذافی حکم داد، دادگاه لبنان هم حکم به مجرمیت او داد و کمیتههای تشخیص و تحقیق دادگاه هم حکم به ربایش امام در لیبی دادند.
قذافی وقتی هیچ راهی برای فرار از این احکام نداشت، دست به دامان ایران برای آغاز مجدد تحقیقات شد. تشکیل کمیته جدید یک راه نادرست و ساخته سیاستهای قذافی است و همه آن ۵ نفر در آن مقطع، چنان پیشنهادی را، آنهم با یک ادبیات مطرح میکنند. ما که این قدر دیگر ساده نیستیم. وقتی پنج نفر طی مصاحبه با یک مجله و با یک ادبیات پیشنهاد کمیته تحقیق میدهند، تصادفی و اتفاقی است؟ مصاحبه آقایان درست چند روز پس از مصاحبه سعد مجبر سفیر لیبی در ایران منتشر شد. او هم عیناً همین پیشنهاد تشکیل کمیته تحقیق را داده بود. این همه هماهنگی شگفتآور نیست؟! در چنین برههای طبیعی است که پرونده امام صدر را نمیتوانید پیش ببرید.
دورهای که محمد منتظری میتواند فرودگاه را ببندد و بهرغم مخالفت دولت انقلاب، جلّود با هواپیمایش در فرودگاه مینشیند و برای استقبال «جلّود تروریست» عکس بزرگی از قذافی در فرودگاه میزنند و زیر تصویر قذافی با جلود عکس میگیرند. روزهای اول حکومت انقلاب بود و ما تازه سیاست را تمرین میکردیم ولی قذافی سالها سیاستورزی کرده و برای وابستگی ایران به خودش برنامه ریخته بود. شنیدنی است: یکی از کارهای قذافی این بود که یک هواپیما ایرانی میبرد که یک هفته آنجا اقامت کنند و پذیرایی شوند تا در محل سخنرانی او بنشینند و برایشش کف بزنند. وقتی همه به امام خمینی فشار آوردند که قذافی بزرگ انقلابیون عالم میخواهد به دیدن شما بیاید، اگر امام راه را نبسته و نگفته بودند که تا امام موسی صدر را نیاورد، ملاقات ممکن نیست، همپیمانان لیبی خیلی از مناصب را گرفته بودند.