تبیان، دستیار زندگی

در این تاپیک قرار است دوستانی که در سفر صوفی اباد در کنار یکدیگر بودیم گزارشی از این شب رصدی خاطره انگیز ارائه دهند.

پس

این شما و این هم گزارش دوستان

اگر بخوایم از ابتدای سفر شروع کنیم باید از زمانی بگیم که کم کم همه افراد روبه روی مرکز تبیان جمع شدن .
دیدن دوستانی که مدتی ندیده بودیمشون و افراد جدیدی که تا به حال ندیده بودیمشون جالب بود . حول و حوش ساعت چهار بود که تقریبا همه اومده بودند و منتظر بودیم که می نی بوس هم اومد و سوار شدیم و آماده برای حرکت به سمت سمنان :)

هوا فوق العاده گرم بود . در راه اقای صمدی رو که مسئول انجمن نجوم برساووش بودن رو با ابزار آلاتی که داشتند سوار کردیم . نکته جالب جعبه ای بود که برای تلسکوپ هاشون ساخته بودند و آدم رو به یاد یه چیز خاص می انداختد .
بعد از صوار شدن ایشون و به درخواست من جناب راننده کولر های ماشین رو روشن کرد و شور و شوق رصد رو دوباره زنده کردند .

در راه به در خواست خودمون یه برنامه معارفه گذاشتیم که هر کس باید اول از همه بلند میشد می ایستاد (این خیلی مهمه ) بعد خودشه معرفی می کرد و رشته تحصیلیش رو و سنش رو .
طبق انالیزی که بنده به شخصه انجام دادم رشته های فیزیک و ای تی در این رصد نقش فوق العاده پر رنگی رو ایفا می کردند . البته طبق تجربیات قبلی هم این مسئله اثبات شده بود که در اکثر رصد ها افراد یا فیزیک خوندن یا کامپیوتر یا رشته ای مرتبط به اون .

سلام دوستان
به منم خیلی خوش گذشت جای همتون خالی حسابی. جاتون رو خالی هم کردیما. به یادتونم بودیم :)
در ادامه گزارش خانوم کریمی بگم که البته جناب مدیر نشسته معرفی کردن چون دیگه نمیشد به مدیر زور گفت. میدونین که ;)
ولی بقیه رو بزور گفتیم پاشین و ایستاده معرفی کنین خودتونو.

بعد از معرفی یه خورده گذشت و بعدش بازیهای مرسوم تورهای رصدی شروع شد. از جمله بازی معروف پانتومیم که خیلی بین ما رصدگران معروفه. و الحقو والانصاف خیلییییییی هم باحال و پر شور برگزار شد.
البته از تقلبها بگذریم. مخصوصا تقلب مشهور الگوریتم غربالییییی. واقعا ضایع بود. خیلیااااا در حد تیم ملییییی.
بگذریم که بعضیا لغاتی رو هم انتخاب میکردن که اصلا معنیشو نمیدونستن خودشون ;)
مثل حیز انتفاع، (من اصلا نمیدونم چ طوری نوشته میشه)، قیاس مع الفارغ، استپ بیابانی، و ...... :)))

بله بعد از اون رسیدیم به امر زیبا و جذاب پانتومیم . همین طور که سها جان گفتن حیز انتفاع به معنی وجود من که به عمرم نشنیده بودم خیلی ها هم نشنیده بودن آخه جان من چه جوری می شه بازی کرد؟ نه شما بگید .
باز ما میگفتیم استپ بیابانی یا سوپاپ اطمینان که یخرده فکر کنی یه چیزی میشه .
از قیاس مع الفارق و فی ما فی و جرم گمشده در حاله کهکشان کادوی پاتختی و پلید و افسانه جومونگ و ... اینا می گذرم .

سلام بازم سلام به همگیییییی
خوش اومدین خوشحالم که صحیح وسلامت برگشتین ودوباره میبینمتون!!
عب چیزاییی کلی به کلمه هاتون خندیدم!!lممنون!!
اومدم بگم یالله عکسسس , بازم گزارش لحظه به لحظه ....
ما منتظریمم!!!

متاسفانه عکس غروب آفتاب روز پنجشنبه رو نتوانستیم بگیریم ، به جای اون عکس طلوع خورشید روز جمعه رو قرار دادم.

بعد از اتمام پانتومیم و غروب افتاد کنار شهر سرخه توقفی داشتیم و دوست عزیزمون خانم بنیادی برای همه به مناسبت تولدشون بستنی خریدن و متاسفانه به خودشون نرسید اما با همراهی دوستان میل کردند .
ما هم که انتها نشسته بودیم کلی براشون شعر تولد خوندیم و دست زدیم .
و نکته بسیار بسیار جالب اینه که هیچ کدوم از اقایون متوجه نشدن که تولد ایشون بود و اصلا مناسبت بستنی چیه؟

صبر کنید ببینم فقط من قراره بنویسم . بیست نفر بودیم چرا من فقط می نویسم خوب بقیه هم یه فعالیتی بکنند . عکسی گزارشی ...

من امروز سرم خیلی شلوغه ولی قول میدم فردا یک گزارش تپل بنویسم.

جا داره اینجا دوباره تولد خانوم بنیادی را تبریک بگوییم

بعدش ما حواسمون بود به ایشون بستنی نرسید با آقا میثم می خواستیم پترس بازی دراریم که بستنیمونو بدیم به ایشن که دیدیم دارن  بستنی می خورند و از پترس بازی صرف نظر کردیم .

D:

با نام خدا و سلام
خوش بحال اونایی که اونجا بودن و حسرت برای ما که نبودیم البته قراره پژوهشسرای دانش اموزی شهرمون یه برنامه رصد برای پنج شنبه بگذاره امیدوارم برنامه شون پابرجا بمونه و منم سعی دارم با خانواده شرکت کنم بامید اون روز ببخشید شب!!!!!!!!!!! گزارش هم می نویسم انشاالله