ملک الشعرا از مرکز زمین گزارش می دهد:
الو ...خ خ خ (پارازیت هنگام ارسال سیگنال صدا از مرکز زمین) الان من از مرکز زمین دارم گزارش میدم.
هم اکنون که من اینجا هستم دستجاتی از مواد مذاب در اطراف من در حال حرکت اند. انگار یک جور بی وزنی در اینجا حاکم ه. . . خ خ . . . البته باید گفت که من هم در همین حالت بی وزنی لابه لای این مواد مذاب دارم ویراژ می دم تا به من برخورد نکنند. حس جالبی ه
شایان ذکر است که هرچی تلاش می کنم به سمتی حرکت کنم نمیشه انگاری از هر طرف نیرو به من وارد میشه. . . خ خ . . .
مثل اینکه تونستم یک مسیر برای بالااومدن پیدا کنم
من الان دارم به سمت بالا حرکت می کنم. اما صبر کنید باورتون نمیشه . . . انگاری یک فشاری داره من رو به سمت مرکز می کشونه.
صبر کنید دارم کم کم یک نیروی کششی هم از بالا احساس می کنم خدای من حس عجیبی ه !!
شنوندگان عزیز من هر طور شده سعی می کنم خودم رو به سمت مرکز برسونم. اینکه می گفتند برگشت آدمااز مرکز زمین امکان نداره خیلی هم درست نبوده. همونطور که شاهدید دارم میام بالا البته با سختی . . .خ خ خ خ . . .
ای وای انگاری نیروی کششی به سمت مرکز داره شدت میگیره. . . . ای داد دارم تکیه گاهم رو از دست میدم . . . خ خ خ خ ....
من دارم می افتـــــــــم . . . .خب خیلی هم این سقوط بد نبود چون به سمت آسمون پرتاب شدم.