انتظارش را می کشی اما هنوز زود است هنوز خیلی مانده؛ باید به اشتها بیآئی باید به سرحدولع برسی باید گرسنه اش باشی! در حالت طبیعی از میان هزاران انتخاب برتر چونhobbey ; metro ; snickers chicrak ; و نظایر اینها کمترین احتمال وجود دارد که تو ویفر را انتخاب کنی. اما چه می شود که این خوراکی سبک و بی مغز یک بار در سال آن هم تنها به مدت سه ساعت این همه بها و ارزش پیدا می کند!
چه مرارتها که در طول این یکسال نکشیدی چه پرهیزها که نکردی چه شب بیداریها که نکشیدی و همه اینها به خاطر خوردن خوراکیی خشک که در گلویت می ماسد و خرده هایش همه هیکلت را نقل پاش می کند! از خودت می پرسی این سبکی و لق بودن از کدامیک سرچشمه گرفته ویفر یا کنکور! و پاسخی قطعی برای پرسشت نمی یابی. و اما آزمون؛ پاسخها را چندتا درمیان بلدی و بلد نیستی دسته ای از پرسشها قند در دلت آب می کنند و دسته ای دیگر همانجا در دم ناامیدت می کنند از زندگی! و تو همچنان انتظار می کشی آن بند معروف را:" مراقبان؛ اجرای بند ساندیس!" جالب است که پس از تغییر تی تاب به ویفر و حذف ساندیس از کنکور هنوز هم این بند به این نام خوشمزه اش معروف مانده. گوئی برگزار کنندگان بررسی کرده اند و دیده اند که دشواری هضم کنکور با تی تاب نرم و ساندیس آسانتر شده است از این رو به یکباره و بی مقدمه دست به تغییری اینچنین بزرگ زده اند تا همچنان بر جدیت این ابر رخداد پوچ زندگی جوانان تأکید گذاشته باشند. آری دو سه سالی ست که بند بند این بند به خوبی و درستی در سرتاسر حوزه های كشور اجرا می شود و دریغا ساندیس روان گردان که ما را تنها گذاشته با ویفر!
و چه قوت قلبی می گیری وقتی دستی پینه بسته ویفرت را روی دسته صندلی بالاسر پرسشنامه می گذارد و بی آنکه منتطر تشکرت بایستد سراغ داوطلب بعدی می رود. هزار دعا به جانش می کنی که چنین هدیه ای در این وقت عزیز برایت آورده. اما ویفر! لبخندی بر گوشه لبنات می نشیند: خوش آمدی ای عزیزترین و دشوارترین خوراکی روی زمین! ویفر! ای خزیده تا ابد در كنج خاطرات پشت كنكوریهای كارشناسی كارشناسی ارشد و دكتری! علاقه عجیبی به دانستن طعمش پیدا می کنی؛ توت فرنگی ، موزی، پرتقالی و ... و تو چه خوش بختی اگر طعم مورد انزجارت بر روی دسته صندلی قرار نگیرد. وای به حال لحظه ای که سرنوشت اینگونه به ضرر تو رقم بخورد و تو طعم منفورت را پیش رو ببینی : حتمی باقی پرسشنامه را همچون پرسشهای تا این لحظه؛ خراب خواهم کرد. اما اگر نه تا به این جا را هم خوب آمده باشی و ویفر بد به قرعه ات افتاده باشد بر باعث و بانی اش تف و لعنت می فرستی كه چرا این سق سیاه را جزوملزومات كنكور قرار داده و بیش از پیش یقین حاصل می كنی نحسی كنكور حتمی حتمی از این زهرماری است. اما اگر بخت نصیبت گردد و ویفر دلخواه ات را به چنگ آورده باشی پرسشها را به هر نحوی كه تا این لحظه پاسخ داده باشی خدا را شکر می کنی که چه امدادگر خوبی برایت رسانده؛ در این حال ویفر را نمی خوری تنها دستی به نشانه تشکر روی آن می کشی و جابه جایش می کنی؛ طوریکه آن را روی صندلی کناری ات که خالی ست قرار می دهی. صندلی كناری ات به قطع یقین خالی ست؛ می پرسی چرا؟ چون تا سه صندلی آن طرفتر از چهار سویت را خالی کرده اند تا مبادا دست از پا خطا نکنی؛ و تو چه غریبی در خلوت این صندلیها و چه همدمی بهتر از ویفر در این خلوت تنهائی! او را كنار دستت می گذاری تا هموراه تصویری از آن در گوشه چشمانت باشد حتی وقتی غرق پاسخ دادن هستی و هیچ چیزی نمی بینی جز پرسشهای مزخرف پرسشنامه! اگر کنکورت را خوب داده باشی – یا اینگونه متوهم شده باشی- ویفر بختت را باز هم نخواهی خورد چرا كه نیت داری آن را برای عزیزترین ات ارمغان ببری . اما اگر نه؛ کنکور بر تو چیره شده و تو خود را شکست خورده می بینی خجالت نکش خودت را خالی کن دق دلی ات را خالی کن ؛ چرا که ابزارش را به تو داده اند! حتمی از نیمه های زمان شروع آزمون صداهائی را شنیده ای؛ صداهائی با محتوای ترکیدن - و نه باز شدن -بسته بندی کاغذی ویفر؛ قرچ قروچ بیرحمانه و خرچ خرچ خرد شدن لایه های بیگناه ویفر زیر سابش دندانهای خشمگین در فضای خالی و خشک دهان! و البته بلند شدن صدای العطش داوطلبان تشنه لب پس از بلع دشوار ویفر! خجالت نکش تنها نیستی همانی را انجام بده که دیگران می کنند، او برای همین آمده تا قوت قلبهای شکسته باشد؛ ویفر!