روی آوردن گروهی – هر چند اندک – از هنرمندان متعهد به تولید آثار هنری که هر کدام به نوبه ی خود یکی از دردها ی جامعه ی فرهنگی امروز را بیان می نماید و به طریقی رندانه و بنابر لطایف الحیل های هنرمندانه سعی در توضیح و توجیح این قبیل مسایل دارد ، نشانه ای مثبت از همدردی هنرمند امروز با عاملین و امرین جریانات فرهنگی جامعه است .
در این فرصت ، نیم نگاهی خواهیم انداخت به تازه هایی از شعرو ادب که ادعای این حقیر را در ضمن خود اثبات می نماید . بعنوان نمونه در بحث حجاب و عفت استاد علی معلم دامغانی برای اثبات حقانیت پوشش حجاب و فلسفه ی این واجب شرعی ، با بیان شیرین تشبیه اینگونه به بیان عقاید و عواطف خویش می پردازد :
دخترا شاخه نباتند ، چشمه ی آب حیاتند
اجر حافظ که میگن شمس حقه ، شاخه نباته *
چشمه ی آب حیات تو کوچه نیست ، تو ظلماته
ظلمات طرح یه پرده ست
مثل پرچین ، مثل نرده ست
آب که بی پرده میشه ، دریای شوره
آب روشن توی چشمه ست ، توی یک تنگ بلوره
اشاره دارد به بیت حافظ : این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد/ اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
این ترانه ی زیبا را استاد معلم به نام " سیب گلاب " برای آلبوم " گمگشته " ی آقای مجید اخشابی سروده است . همانطور که در شاهد بالا معاینه می نمایید ، استاد استدلال ادبی خود را از وجوب حجاب برای جامعه ی نسوان بیان می نماید و زن را به چشمه ی زلال و فراتی درخشان تشبیه می نماید که حجاب برای وی به مثابه ی دیواری است که نجابت و طهارت زن را در ظلماتی روشن فرو می برد .
علیرضا قزوه نیز دراعلام انزجار از وضعیت فرهنگی روز کشور ، نا خشنودی خویش را این گونه بیان می نماید : نمانده حجب و حیایی، همین مان کم بود / همین که فاحشه ی شهر شد حجاب فروش / . مده زمام دل خود به دست پیر هوی / مرو به کوی هوس پیشه ی خراب فروش .