• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن نصف جهان > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
نصف جهان (بازدید: 4148)
يکشنبه 11/7/1389 - 10:30 -0 تشکر 237773
کوتاه و خواندنی از وقایع تاریخی اصفهان

شما در این قسمت می توانید مطالب جالب با عناوین مختلف از وقایع اصفهان را که در زیر به صورت فهرست آمده است مطالعه کنید.
اصفهان در یك نگاه / چرا اصفهان را اصفهان گفتند / لباس مردم اصفهان در قرن قبل از مشروطه / امیركبیر و اهتمام به اجراى قانون / تخت روان / فتح اصفهان و غلبه مردم در دوران استبداد صغیر / صارم‏الدوله و مالكیت میدان نقش‏جهان / قحطى در اصفهان در زمان حمله افغان / مبارزه منفى علماى اصفهان بر علیه سلطه غرب / تشریفات ورود محمود افغان به اصفهان / چگونگى انتقال حكومت صفوى به محمود افغان / جوابیه بیوه فخرالدوله حاكم اصفهان به سلطان محمود غزنوى / برخورد نفاق‏افكنانه و عكس‏العمل هوشیارانه / شكایت تاجر و برخورد ظل ‏السلطان / فرمان منع باده‏نوشى و چگونگى لغو آن در زمان‏ شاه سلطان‏ حسین / علماى اصفهان و واقعه رژى / قدغن كردن قلیان در زمان شاه‏ عباس / حكومت هزار فامیل و شكایت بازرگان / كشف حجاب در اصفهان / نخستین مدرسه در اصفهان / اولین مدرسه اسلامى در اصفهان / اولین مدرسه جدید اصفهان / جشن آبریزان در اصفهان / هشت دوره پایتختى اصفهان / مخفى نماند /سرنوشت كتابخانه ‏هاى اصفهان در دوران صفویه / اصفهان اولین سنگر مبارزه علیه قرارداد رژى / تاجر اصفهانى انبارش را آتش مى ‏زند / چیگین / جشن سده در اصفهان در زمان مرداویج / سقاخانه مسجد جامع اصفهان / پیاده رفتن شاه‏ عباس در ركاب ملاعبدالله / بناى مسجد حاج‏ عباس گندلى / سوزانیدن كبابى و نانوا توسط شاه ‏عباس / نتایج حكومت ظل ‏السطان بر اصفهان / ماجراى بز سقاخانه پا قلعه / شوخى علما / نزاع حیدرى و نعمتى / حكایتى از شیخ ‏بهائى و میرداماد / انجمن صفاخانه / یهودیان اصفهان در دوران مشروطه / قتل‏عام شافعیان و حنفیان به دست مغولان / عاقبت كار اولین سماورساز اصفهانى / از چوپانى تا خزانه‏ دارى محمدعلى بیك گرگیراق اصفهانى / صمصام - بهلول اصفهانى / قرق / مدرس و ساده زیستن / اولتیماتوم روس و تحریم كالاهاى روسى در اصفهان / میرشب / اولین چاپخانه خاورمیانه در اصفهان / حاج‏ آقا رحیم ارباب و جوانان / علم بیاموز از تار زدن بهتر است / بست مرحوم كلباسى / تحصن تاریخى اصفهان / از كاروانسراى صفوى تا هتل‏ عباسى / دروازه‏ هاى اصفهان در دوران صفوى / اصفهان در جنگ اول‏ جهانى / حاكم اصفهان خود را منصوب دولت روس می‏داند / ارامنه و مشاغل آنان در دوره صفویه و قاجاریه در اصفهان / ورقى از دفتر مشروطیت در اصفهان / تاریخچه سنگ ‏آب در اصفهان / سخنرانى با عمامه آیت‏ الله طاهرى / از كجا به كجا رسید / آقارحیم بادمجان سوخت!؟ / فتح اصفهان توسط مسلمانان / ظلم مأمور و مسئولیت حاكم / آوردگاه مورچه‏ خورت / شكوه چهارباغ در دوره صفویه و ویرانى آن در دوران قاجاریه / درِ عالی ‏قاپو / امنیت بى‏ سابقه / راست بگو تو چه كاره‏اى؟ / لقمه شبه ‏ناك / خمره شراب مدل لباس شاهزاده / فتحعلى شاه و دهدار كارلادان / هارون‏ الرشید و خراج اصفهان / یوزباشى / تسلیم اصفهان بخاطر ازدواج شوهر / عاقبت محمود افغان / كشتار تیمور لنگ از مردم اصفهان / دیدار مرحوم دكتر حسابى از منارجنبان / محاصره شهر اصفهان توسط خوارج / شورش كاوه آهنگر / محاصره اصفهان و شجاعت میرزا ابوالقاسم / مرگ على‏مردان خان و غارت اصفهان / باطنیان در اصفهان / خر و خور و خرما / چاره گرانى نان / حاضر جوابی اصفهانی ها / اصفهانی و اصفهانی زاده / اعلامیه دانشجویان اصفهانی / مورچه ‏هاى اصفهان / شاعر اصفهانى و اهلى در دشت و جویباره / اصفهانى ‏ها و زبان تركى / شیر اصفهانى / تشریفات مرگ كازرونى / شوخ معمار اصفهانى / درشكه چى اصفهانى / تخیلات دهاتى اصفهانى / پارچه فروش اصفهانى / كودكِش‏هاى اصفهانى / سوزن گران اصفهانى / روستایى اصفهانى / اشتباه لپى شیداى اصفهانى / سرجان ملكم انگلیسى و اصفهانى ‏ها / شاردن فرانسوى و اصفهانى ‏ها / ادوار براون انگلیسى و اصفهانى‏ها

 

 

 

 

 

 

ادامه دارد ....

شب هاي دراز بي عبادت چه کنم

طبعم به گناه کرده عادت چه کنم

گويند کريم است و گنه ميبخشد 

گيرم که ببخشد زخجالت چه کنم

سه شنبه 13/7/1389 - 9:59 - 0 تشکر 238357

با سلام خدمت MeshkiPush گرامی:ورودتون به انجمن نصف جهان را خوش آمد می گویم.
عناوینی که مطرح کردید به نظر جالب و خواندنی می آیند ما منتظر خواندن مطالب شما هستیم.

 

.....................................................................................................

روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران 

تا از دلم بشویی غم های روزگاران

http://img.tebyan.net/Big/1388/11/36222359111523534249227329396975323285.jpg

سه شنبه 13/7/1389 - 10:21 - 0 تشکر 238365

ممنون ازتون که اینقدر نسبت به اصفهان لطف دارید ما منتظر مطالبتون هستیم تا از شهرمون و تاریخش بیشتر بدونیم

 

  به طواف كعبه رفتم ،به حرم رهم ندادند          كه برون درچه كردي، كه درون خانه‌آئي

 

                                    

سه شنبه 13/7/1389 - 10:55 - 0 تشکر 238367

سلام خدمت meshkipush عزیز مطلب بسیار عالی بود از این به بعد شما را بیشتر ببینیم.

سه شنبه 13/7/1389 - 11:26 - 0 تشکر 238382

ممنون از همه عزیزان 

اصفهان در یك نگاه
اصفهان به لحاظ واقع ‏شدن در مركز جغرافیائى ایران و با داشتن آب و هوایی معتدل و خاكى حاصلخیز و آب ‏كافى زاینده ‏رود از دیرباز به‏ عنوان مكانى براى زندگی، مورد توجه بوده است.

احتمالاً از عصر ساسانیان كه سپاهیان (اسپهان) در دشت حاصلخیز اطراف شهر گرد آمدند به این‏ نام خوانده شده است. در سال 19 هجرى اصفهان بدون جنگ و خونریزى و با انعقاد یك صلحنامه به دست سپاهیان اسلام افتاد و جزئى از سرزمین وسیعى شد كه اسلام بر آن حكومت مى‏كرد. در دوره سیصدساله پس از آن، این شهر اغلب دست ‏به‏ دست مى‏شد تا اینكه در قرن چهارم هجرى، در زمان آل ‏زیار و آل ‏بویه، به‏ عنوان پایتخت مورد استفاده قرار گرفت. در قرن پنجم، در دوران سلجوقیان، پایتخت امپراطورى وسیعى شد كه یك مرز آن رود سیحون و مرز دیگرش سواحل شرقى دریاى مدیترانه بود. غارت وحشیانه شهر به دست تیمورلنگ و قتل ‏عام ساكنان آن در سال 789 هجرى، اصفهان رابه وضع اسف‏بارى دچار كرد.

در زمان اولین حكمرانان صفوى در قرن دهم هجرى اصفهان از مراكز مهم تجارت، فرهنگ و صنعت گردید و در اوایل قرن یازدهم (1006 ه) پایتخت شاه ‏عباس از قزوین به اصفهان انتقال یافت و قریب یك قرن ‏و نیم این شهر پایتخت سلسله صفویه بوده، از شهرت جهانى برخوردار شد. پس از هجوم سخت و وحشیانه محمود افغان به اصفهان و قتل‏عام مردم و سرنگونى شاه سلطان حسین صفوى، اصفهان دیگر مركزیت خود را از دست داده، سیر صعودى رونق و آبادانى آن متوقف شد. با روى كارآمدن سلسله قاجاریه و حاكمیت ظل ‏السلطان بر اصفهان، بسیارى از آثار بجا مانده از دوران صفویه به‏دست این حاكم ظالم یا نابود شد و یا به‏ فروش رفت، به‏ طورى كه امروز نام آنها را تنها در میان كتابها مى‏توان یافت.

هم اكنون اصفهان از مراكز مهم صنعتى و تجارى ایران بوده، به دلیل وجود آثار تاریخى و باستانى بسیار و فضاهاى طبیعى فراوان مورد توجه هموطنان و جهانگردان قرار دارد.

شب هاي دراز بي عبادت چه کنم

طبعم به گناه کرده عادت چه کنم

گويند کريم است و گنه ميبخشد 

گيرم که ببخشد زخجالت چه کنم

سه شنبه 13/7/1389 - 11:26 - 0 تشکر 238383

چرا اصفهان را اصفهان گفتند؟
در علت نامگذارى اصفهان وجوه مختلفى گفته‏ اند كه برخى به اساطیر شباهت دارد و پاره‏اى از گفته‏ها هم سند و دلیلى ندارد، مانند قصه سوزانیدن نمرود ابراهیم خلیل را، كه چون به اصفهانیان امر شد كه در سوزانیدن خلیل ‏الله شركت كنند و از قبول آن خوددارى كردند در باره آنها گفته شد: «اسپاه‏آن» یعنى آنها سواران خدایند. یا اینكه اصفهان از بناهاى اصبهان بن فلوج بن سام بن نوح(علیه‏السلام) است و یا در «روضات الجنات» آمده كه اینجا دریا بوده است و سلیمان(علیه‏السلام) به جن فرمان داد كه براى او در محل معروفى بنام گاوخوانى نقبى زدند و زمین آن خشك شد و در دامنه جنوبى آن رود بزرگ زنده‏رود جارى بود تا اینكه سلیمان(علیه‏السلام) با موكب وارد آنجا شد و از آب‏ و هواى آنجا لذت برد و لذا به وزیرش «آصف» به آنجا اشاره كرد و چون به بسیارى از لغات صحبت مى‏كرد به فارسى گفت آصف هان كه هان در فارسى اشاره به جاى نزدیك است و مقصود اینكه زمینى كه مى‏طلبیدم همین است، از این جهت آصف‏هان گفته شده است.

آنچه منطقى بنظر مى‏رسد وجه تسمیه‏اى است كه حمزه اصفهانى اختیار كرده و آن چنین است: لفظ اصبهان و اصفهان و اصفاهان از اسپاهان كه به معنى سپاه‏ها و لشگر است گرفته شده و اسپاه و اسپه نام لشگر است. از اینرو اصفهان را كه مركز سپاه بود. اسپاهان خوانده‏اند و چون مردم اصفهان از زمان كاوه آهنگر به سپاهى‏گرى شهرت داشتند و در دوره ساسانیان براى حمل درفش كاویانى فقط از وجود آن استفاده مى‏كردند و «اساوره»اى كه در بین تازیان شهرت دارد همان سواران برجسته مردم اصفهان هستند و لذا نام اصفهان كه معرب از كلمه اسپاهان است بر این شهر نهاده شده است.

واژه شناسی :

بر حسب دلالیل و اسنادی كه ارائه خواهیم كرد و در موارد مختلف هم به مناسبات مربوط به نام دیه ها گفته ایم اصفهان از ریشه كلمه « اصب » (صورت تازی واژه ) معادل « اسپ » (صورت قدیمی تر این كلمه در فارسی حاضر) و معادل «اسپه » اوستایی و فارسی باستان است . باید دانست كه اساساً نام « اسب » به صور مختلف در زبان فارسی بر نام شهر ها و دیه ها نهاده شده است . این كلمه ممكن است به صورت تركیبات « اسب » و یا « اسپ » و یا «اسف » (اسفه اصفهان ، اسفراین خراسان )غیره و یا «اصف» (اصفهان ، اصفهانك و غیره ) دیده شود . برای توضیح می توان گفت كه بجز نامهای اسفراین واسفدار و اسفرنگ و اسفرجان صدها واژه از این قبیل در دور وكنار ایران وجود دارد كه كلمه «اسف» به صور مختلف و حتی به صورت عربی اصفه آباد و اصفهانك و امثال اینها در آنها راه یافته است تا آنجا كه اینجانب تحقیق كرده ام در دور و كنار ایران بیشتر از حدود پنجاه محل با كلمات «اسب» ، «اسف» ، «اصف» ، آمده است و لازم نیست تاكید كنیم كه جزء اول نام «اسب» همان «فرس» عربی است . لازم نمی دانیم بجز اشاره ای موكداً توضیح دهیم كه اسب این حیوان شریف و نجیب مورد احتیاج و علاقه واحترام اقوام آریایی واجداد كهن ما بوده است و چون بحث ما در اینجا بیشتر راجع به تحقیقات لغوی است از این مسأله به اجمال در می گذریم باید دانست كه در زبان اوستایی اسب =اسپ از ماده «اسپا» می آید و به همین دلیل این نام را به صور مختلف شبیه به اصل بر روی دیه ها و محلها می بینیم در سنگ نوشته های داریوش بزرگ كلمه «اسب» آمده است وهمچنین واژه كلمه «اسب بار» به معنی «سوار» در آن سنگ نبشته دیده می شود در پهلوی كلمه «اسپ وار» و «اسب بار» و «اسوار» به معنی «سوار» وجود دارد . درصورت پهلوی «اسواران سالار» عنوان «رئیس سپاهیان سوار» بر حسب آیین لشكری ساسانیان وجود داشته و این همان كلمه ای است كه اعراب آن را گرفته اند و صورت فارسی آن «اسوار» به معنی «سوار» را به عربی برده و از آن به صورت جمع واژه «اساوره» را ساخته اند به هر حال این واژه هم در اوستایی و پارسی باستان وهم در پهلوی و فارسی حاضر و به صورتی كه گفته شد در زبان تازی نفوذ داشته و شایع بوده است .

در زبان فارسی حاضر كلمه «اسپ» با «پ» فارسی رایج نیست هر چند در صورت كهن تر زبان فارسی به صورت «اسپ» شایع بوده است و در شاهنامه هم به این صورت مكرر آمده است . اما در واژه های بسیاری كه در زبان فارسی حاضر رایج است آن را به صورت «اسپ» با «پ» فارسی می توان دید مثل كلمه «اسپریس» به معنی میدان اسب سواری و كلمه «اسپست» به معنای یونجه (خوراك اسب ) و «اسپهبد» و« سپه سالار» و غیره كه در این كلمات صورت قدیمی تر واژه به صورت «اسپ» با «پ» فارسی باقی مانده است .

در واژه های دیگر فارسی حاضر كلمه «اسب» به صورت «اسف» امثله بسیار دارد از آن جمله در واژه اسفریز، اسفه، اسفرجان و اسفرنگ همین جا فوراً بگوییم كه این واژه در صورت جمع «اسپان» تلفظ آسان دارد ولی در صورت «اسف» و جمع آن «اسفاآن» غلظتی دارد كه تلفظ آن بر فارسی زبانان دشوار می افتد و با «ه» وقایه پس از حرف «ف» از آن به صورت «اسفهان» از این غلظت اجتناب می كنند . در صورت عربی نیز «اصفاهان» همین كلمه است منتها با «ص» عربی و اگر درست بخواهیم در ساخت این كلمه دقت كنیم « آسفاران » هم كه در عربی آمده بود و در جمع به صورت «اساوره » داشتیم در صورت حاضر زبان فارسی آن را هم به معنای اسب و سوار می بینیم .

چغرافی نویسان عرب وازجمله ابن درید و حمزه اصفهانی نام اصفهان را از «اصبهان » (اسبهان ) گرفته اند و توضیحاتی در باره كیفیت اشتقاق آن آورده اند كه كم و بیش جالب است . یاقوت از قول حمزه بن الحسن می گوید : « اصبهان اسم مشتق من الجندیه وذلك آن لفظ اصبهان اذا رد الی اسمه بالفارسیه كان اسباهان و هی جمع اسباه و اسباه : اسم للجند و الكلب و كذلك سك : اسم للجند والكب و انما لزمهما هذان الاسمان و اشتركا فیهما لان افعالهما لفق لاسمائهما و ذلك ان افعالهما الحراسه فالكلب یسمی فی لغه سك و فی لغه اسباء و تخفف فیقال : اسبه فعلی هذا جمعوا هذین الاسمین و سموا بهما بلدین كانا معدن الجند الاساوره »

از دقت در گفتار حمزه معلوم می شود كه خوب توجه كرده است كه كلمه اسباهان از اسب به معنای فرس آمده است و دیگر اینكه اسب و سوار گاه و بی گاه به جای هم در زبان فارسی استعمال می شود و باز خوب متوجه شده كه اسبهان همان صورت جمع اسباهان معادل سپاهیان و سواران است و باز خوب توجه داشته كه اسبه به تحقیق لغتی است به معنای سگ ولی توجه نداشته است سگستان معادل سجستان عربی از اسپه به معنای سگ فارسی گرفته نشده و در حقیقت سگستان معادل سجستان و تحریف یافته آن سیستان از ریشه كلمه سكا و اقوام سكا گرفته شده است و ******تان به معنای سرزمین سكاهاست .

اما در باره آنچه كه حمزه گفته است كه اسپه نام دیگری است برای سگ باید توضیحی بیاوریم به این معنا كه در میانه لغات محدودی كه از زبان مادی برای ما مانده است یكی هم لغت اسپه (به تخفیف ) به معنای سگ است . در برخی لهجه های زبان فارسی حاضر و از جمله خوانساری و نطنزی و ابوزید آبادی همین كلمه و به همین صورت به معنای سگ می باشد و پیداست كه این لهجه ها به صورت كهنی باز می گشته است كه با زبان مادی پیوند نزدیكتری داشته است ولی البته حمزه متوجه این معنا نشده است كه اسپهان معادل اسپاهان از اسپه (به تخفیف ) به معنای سگ گرفته نشده و تازه در معنای این دو كلمه به صورت جمع نیز دچار اشتباه شده و تصور كرده است كه اسپاهان جمع اسپه (به تخفیف ) به معنای سگ است .

به هر حال چنانكه ما مكرر گفته ایم نامگذاری امكنه فارسی به صورت جمع واژه و از باب اطلاق حال به محل بسیار رایج است برای مثال دو كلمه خوزان و همچنین اندوان را در نظر می گیریم كه در هر دوخوز و اندو نام دو طایفه است ساكن محل كه به صورت جمع بر خود محل اطلاق شده است و كلمه آذر، آذران و آذریان (هردو كلمه به معنای آتشكده ) كه در صورت حاضر زبان فارسی آدیان معادل آدریان شده و بر محلی اطلاق می شود .

به هر حال اطلاق كلمه به صورت جمع بر محل (ان در عین حال علامت نسبت هم هست ) در زبان فارسی رایج است و بسیار می شود كه برای اجتناب از ثقالت و دشخواری كلمه حرف دیگری « ه ـ رـ ك ـ گ »و امثال اینها به آن اضافه می شود درمورد اصفهان هم همین اتفاق افتاده است یعنی فتحه آخر در جمع تلفظ شده و واژه اسپه به صورت جمع اسپاهان و بالاخره به صورت اسپهان معادل اصبهان (تازی)و به صورت رایج حاضر اصفهان در آمده است آنقدر این نامگذاری در نظر مسلم می نماید كه بهتر است توضیح و تشریح بیشتری برای آن نیاوریم .

اما از نظر تاریخی هم در روزگاران كهن اصفهان محتملاً از مراكز سپاه بوده و این نام برآن مانده است تا آنجا كه نویسنده تحقیق كرده است بیشتر از 20 محل از دیه و دهكده بزرگ و كوچك با كلمه اسب و ریشه كهن اسپه در دور و بر اصفهان وجود دارد كه از آن جمله است دیه اسفه . همچنین اسفزار شهری است كه از دیر باز دركتب تاریخی و جغرافیایی نام آن آمده است وآن را از نواحی سیستان شمرده اند در حالی كه امروز اسفزار در ناحیت بیرجند مشهور است .

در تقطیع این واژه به دو جزء اسف و زار می رسیم . اسف همان كلمه اسب است و زار پسوندی است كه در واژه های گلزار مرغزار و معادل سار در واژه های چشمه سار كوهسار و بسیاری از لغات دیگر داریم . همچنین است واژه اسفراین شهر اسفراین شهری بزرگ و كهن است در خراسان كه رجال بزرگی بدان منسوب اند . اطلاع داریم كه نادرشاه عده زیادی كردان را به این ناحیه انتقال داد و برای جلوگیری از هجوم تركمانان به خیال خود خواست سدی ایجاد كند در حال حاضر اسفراین قصبه ویا شهركی است بر طرف شمال سبزوار از توابع نیشابور و مشتمل بر 50 قریه بسیار آباد و خوش آب وهوا .

در تقطیع این واژه به سه جز (اسف + را+ بن ) می رسیم با جزء اول همان واژه اسف معادل اسپ آشناییم و حرف «ر» در میان دو جزء اول و آخر وقایه است و این پسوند نسبت اتس كه در واژه های بسیاری از زبان فارسی همین امروز هم داریم مثل شوخگین ، چركین ، آهنین، سنگین و بسیاری دیگر .

اگر بخواهیم در اینجا از نام دیه ها و امكنه ای كه در اطراف ایران و خود اصفهان با كلمه اسف معادل اسپ آمده است . شواهدی بیاوریم صورت بلند بالایی خواهد شد كه می ترسم موجب خستگی خاطر خوانندگان شود ولی از ذكر چندمثال كه باید به آن قناعت كرد ناگریز هستیم مثل اسفاد(بیرجند) اسفاران (كرج ) اسفدان (نطنز ) اسفدران (مرودشت ) اسفرجان (قمشه ) اسفرنجان (گركان ، گلپایگان) اسفستان معادل اسبستان (سراب ، قزوین ) .با واژه خود اسب به صورت حاضر هم امكنه بسیاری در دور و كنار ایران داریم از جمله اسبو(مصغر اسب در خلخال ) اسبك (مصغر اسب در قزوین )اسبستان (قزوین ) اسبراهان (معادل اسفراهان )در لاهیجان و اسبان (بیرجند ).

پیش از اینكه این مبحث را به پایان ببریم می گوییم كه در ایران بزرگ از این پیش نیز به علت حرمت اسب در نظر طوایف آریایی بسیار از دیه ها و امكنه با نام اسب نامبردار می شدند . فی المثل اسفس دیهی در نزدیكی مرو و اسفرنگ مولد شاعر بزرگ سیف اسفرنگی دیهی در نزدیكی سمرقند و از این قبیل امثله كه فراوان در تاریخ و جغرافیای این سرزمین كهنسال آمده است این توضیح را هم بیاوریم كه به هر صورت با عربی شده واژه اصیل اسب فارسی یعنی اصف هم در حال حاضر امكنه بسیار زیادی را می توان در ایران فعلی به یاد آورد از جمله به اصفه آباد دیهی از دهستان حرب آباد و اصفهانك در (اصفهان ـ ساوه ـ فریدن ) و اصفهك (طبس ) اصفیان (در ناحیه سپیدان ) اصفاك (فردوس ) و اصفكه (فردوس ) و امثال این گونه نامها كه در همه استانهای ما به چشم می خورد شاید به موقع باشد بگوییم كه كلمه اسب با حرف «پ» و یا «ف» در بسیاری از لغات فارسی هم می آید مثل كلمه اسپست معادل اسفست (یونجه ای كه خوراك اسب و دام است )اسفناج معادل اسفناخ ، اسفناك ، اسفرینه كه گفته اند گزردشتی است و اسفرغم معادل اسپرغم و سفرغم و اسفره به معنی چرم و مهار وشاید سفره و اسفرك نوعی كافور و اسفرزه گیاهی طبی و امثال اینها همه و همه نشان شباع كلمه اسف در زبان فارسی است .

گذشته از این كلمات و دیه ها و شهرها كه نام آن گذشت نام بزرگ اسب در اسامی بسیاری از ناموران ایران كهن و اسطوره ای دیده می شود مانند گرشاسب معادل اوستایی « ك ر س اسب » (دارنده اسب لاغر ) و ارجاسب معادل اوستایی ارجت اسب (یعنی دارنده اسب ارجمند ) و لهراسب معادل اوستایی « ا اوروت اسب » (یعنی دارنده اسب تیزرو )و ویشتاسب و گشتاسب معادل اوستایی «گشن اسب » (دارنده اسب فحل ) وطهماسب «طهم اسب » (طهم معادل تخم ) دارنده اسب زورمند و هجدسپ كه گفته اند نیای چهارم زردشت بوده است یعنی دارنده 18 اسب . در حرمت و تكریمی كه ایرانیان كهن برای اسب داشته اند دیگر نباید توضیح بیشتری بدهیم و تقطیع و توضیح خود را نیز درباره اصفهان به پایان می رسانیم .

این توضیح را در پایان علاوه كنیم كه در خود اصفهان دیهی داریم به نام اصفهانك سخت نزدیك به اصفهان و در اطراف ایران هم باز محلهای بسیار به همین نام اصفهانك داریم چنانكه اصفهانك (ساوه) اصفهانك سفلی (فریدن ) اصفهانك مشاعی (فریدن) اصفهانك علیا (فریدن) و اصفهانك كلاته گرگان .

شب هاي دراز بي عبادت چه کنم

طبعم به گناه کرده عادت چه کنم

گويند کريم است و گنه ميبخشد 

گيرم که ببخشد زخجالت چه کنم

سه شنبه 13/7/1389 - 11:27 - 0 تشکر 238384

لباس مردم اصفهان در قرن قبل از مشروطه
عمامه و عبا و لباس بلند كه مخصوص روحانیون بود، در قرن قبل از دوران مشروطه عمومیت پیدا كرده بود. چنانچه در شهر اصفهان، 90 درصد مردم از كسبه و غیره معمم بودند. معروف است در زمان ناصرالدین شاه، چراغعلى‏خان نامى، حاكم اصفهان شده بود. چون معمول بود كه عموم طبقات از حاكم تازه وارد دیدن كنند، روزى در تالار بزرگ چهل‏ستون براى پذیرایى بارِعام داده بود، عده‏ اى مردان معمم و عبابدوش وارد تالار شدند.

چراغعلى خان خیال مى‏كند كه آنان علماى شهرند و براى تكریم آنها برمى‏خیزد و به اندازه‏اى كه درخور مقام روحانیون است به آنها احترام مى‏گذارد.در ضمن متوجه مى‏شود كه دستهاى همه واردین سیاه است. از روى تعجب علت سیاه بودن دستهاى آنها را سئوال مى‏كند یكى از آنها جواب مى‏دهد، ما صنف رنگرز هستیم و از براى عرض تبریك شرفیاب شده‏ایم. چراغ‏على‏خان از احترام و كرنش بى‏مورد كه به یك‏عده كارگر كرده بود متغیر مى‏شود و آنها را بیرون مى‏كند و سپس به علماى معروف از آنچه گذشته بود شكایت مى‏كند. علما موافقت مى‏كنند كه كسبه بجاى عمامه سفید، عمامه بخور یا زرد رنگ بر سر بگذاردند

شب هاي دراز بي عبادت چه کنم

طبعم به گناه کرده عادت چه کنم

گويند کريم است و گنه ميبخشد 

گيرم که ببخشد زخجالت چه کنم

سه شنبه 13/7/1389 - 11:27 - 0 تشکر 238385

امیركبیر و اهتمام به اجراى قانون
حاكمیت و رعایت قانون در جوامع بشرى یكى از مبانى اساسى پیشرفت و توسعه محسوب مى‏شود، پادشاهان ایران در دوران گذشته مالك جان و مال و... مردم بوده، همه چیز در مقابل اراده آنان بى‏اعتبار بود. این قدرت فراگیر نه تنها بر زندگى مردم سایه افكنده بود بلكه نزدیكترین افراد خانواده پادشاه و كارگزاران حكومت را نیز دربر مى‏گرفت بطورى كه زندگى و مرگ آنها در حیطه اراده پادشاه بود. از خدمات امیركبیر كه از اصلاحگران بزرگ تاریخ ایران محسوب مى‏شود، تلاش وى در جهت حفظ نظم و حاكمیت قانون در كشور بود. در تاریخ نوشته:

امیركبیر در زمان تصدى صدارت، آبله ‏كوبى را در سراسر ایران مرسوم ساخت، و آبله كوبانى با حقوق كافى به ولایات فرستاد. ضمانت اجراى قانون این بود كه اولیاى اطفالى كه در آن قصور مى‏ورزیدند، مورد مؤاخذه و جریمه قرار مى‏گرفتند. قضیه‏اى در سفر امیركبیر به اصفهان روى داد كه قابل توجه مى‏باشد.

اعتضادالسلطنه نقل مى‏كند: «در سفر اصفهان روزى در چهل‏ستون امیر را برافروخته دیدم. گمان بردم كه از سر حد، خبر بدى رسیده. اما معلوم شد كه فرزندان صادق رنگ‏ آمیز و محمدكله‏پز از بیمارى آبله مرده‏ اند. امیر از آنان مؤاخذه كرد و گفت: از هر یك پنج‏ تومان گرفته و مرخص كنید، و پول را در صندوق خاص مریضان بگذارید. ولى چون توانایى پرداخت آن را نداشتند، دستور داد كه از كیسه خودش این پول را به صندوق بدهند تا قانون اجرا شده باشد». بعد من به امیر گفتم «این مطلبى نبود كه این‏قدر شما را مشتعل كرده بود» فرمود «شاهزاده، تعجب دارم! كه شما شنیدید دو نفر از ابناء وطن شما بى‏جهت تلف شده‏ اند و به شما تأثیر نكرد!» و من بسیار شرمنده شدم.

شب هاي دراز بي عبادت چه کنم

طبعم به گناه کرده عادت چه کنم

گويند کريم است و گنه ميبخشد 

گيرم که ببخشد زخجالت چه کنم

سه شنبه 13/7/1389 - 11:27 - 0 تشکر 238386

تخت روان
نوشته ‏اند، شاه‏ عباس در لباس مبدل در بازار اصفهان از مصطفى شیرفروش در باب اعمال داروغه شهر سئوالاتى كرد، و دریافت كه داروغه مردى فاسد، رشوه ‏گیر و ستمگر است. فرداى آن‏روز مصطفى شیرفروش را در كاخ به‏ حضور طلبید و به داروغگى اصفهان گماشت. او در اندك مدتى دزدى و ناامنى را از اصفهان برانداخت و پیش شاه عزیز شد و به حكومت یكى از ولایات سرحد رسید. در یكى از سفرها چشم شاه به تخت روانى افتاد كه قالیچه ‏اى ابریشمین روى آن بود و معلوم شد متعلق به مصطفى است. شاه از او خواست كه تخت را به وى پیشكش كند. مصطفى به خاك افتاد كه، همه دارایى مرا بگیر و از این تختِ روان چشم بپوش، چون دارایى واقعى من درون این تخت است. شاه در حال غضب مصطفى را به زندان افكند و چون درون آن تخت را گشودند، جز لباسهاى ژنده و ظروف شیرفروشى چیزى نیافتند. مصطفى را حاضر كردند و وقتى از او توضیح خواستند، گفت:

«براى اینكه الطاف ملوكانه بسته به اندك تقصیریست، و من بدخواهان و حاسدان بسیار دارم كه هر لحظه مى‏توانند نظر مهر شاهى را از من بگردانند، این لباسها و ظروف كهنه را نگاه داشتم تا اگر به روز نخستین بازگشتم، وسیله معاشى داشته باشم».

شب هاي دراز بي عبادت چه کنم

طبعم به گناه کرده عادت چه کنم

گويند کريم است و گنه ميبخشد 

گيرم که ببخشد زخجالت چه کنم

سه شنبه 13/7/1389 - 11:28 - 0 تشکر 238388

فتح اصفهان و غلبه مردم در دوران استبداد صغیر
پس از اینكه محمدعلیشاه قاجار به پشتیبانى دولت روس مجلس را به توپ بسته، آزادیخواهان را سركوب كرد، مردم ایران بخصوص در شهرهاى تبریز، رشت، اصفهان با جانفشانى و مقاومت خود، حكومت را به عقب ‏نشینى وادار كردند، در مورد وقایع اصفهان در این دوران آمده است. اقبال ‏الدوله حاكم اصفهان به دستور محمدعلیشاه درصدد سركوب قیام مردم آزادیخواه اصفهان كه به رهبرى حاج‏ آقا نورالله در مسجد شاه(مسجد امام فعلى) مجتمع شده بودند برآمد. اهالى بیدآباد در مسجد سید جمع شده، به اتفاق ملازم‏الاسلام به طرف مسجد شاه حركت كردند، علیقلى‏خان و نایب محمد كه ریاست این دسته را عهده ‏دار بودند، با زحمت زیاد تفنگ و فشنگ تهیه كردند، اهالى لنبان هم كه تحت ریاست حاجى‏آقا محمد شیروانى مجتمع شده بودند به آنها ملحق شدند. در نتیجه لنبانی ها و بیدآبادى‏ها دسته ‏هاى مسلح تشكیل داده، مجاهدین مسلح نقاط مرتفع مسجدشاه را سنگر كردند، فرداى آن‏روز یك ساعت بعد از طلوع آفتاب، اقبال ‏الدوله كه توپهایى در عمارت عالى‏قاپو و عمارت توپخانه مستقر كرده بود، مسجد شاه را زیر آتش گرفت، كه چند گلوله به منار مسجد كه سنگر مبارزین بود اصابت كرد و عده‏ اى مجروح شدند. شلیك توپ به‏ حدى بود كه شهر را به لرزه درآورده، طوفان گرد و خاك و باروت فضاى میدان را مبدل به جهنم كرده بود، نیروهاى پیاده به طرف مسجد حمله‏ور شدند. در همان گیرودار از طرف جنوب شرقى مسجد، قشون بختیارى وارد معركه شدند و توانستند قواى دولتى را به موضع دفاعى بكشانند، پس از چند ساعت تیراندازى، عده‏اى با بیرق سفید از در بازار مسگرها وارد میدان شدند و به مسجد آمده، اعلام كردند كه اقبال ‏الدوله حاكم اصفهان به كنسولگرى انگلیس پناه برده است، سربازها هم تفنگ خود را بر زمین گذاشتند و بدین ‏ترتیب اصفهان به دست مردم افتاد. پس از آن با حركت مبارزین از اصفهان و تبریز و رشت تهران نیز فتح و محمدعلیشاه تسلیم شد.

شب هاي دراز بي عبادت چه کنم

طبعم به گناه کرده عادت چه کنم

گويند کريم است و گنه ميبخشد 

گيرم که ببخشد زخجالت چه کنم

سه شنبه 13/7/1389 - 11:28 - 0 تشکر 238389

صارم ‏الدوله و مالكیت میدان نقش‏ جهان
صارم‏ الدوله فرزند ظل ‏السطان، یك‏ وقت به حساب اینكه نوه ناصرالدین شاه و از احفاد صفویه است، خود را وارث صفویه دانست و چون میدان نقش‏ جهان متعلق به صفویه بوده، ادعاى مالكیت آنرا كرده و آن را به نام خود به ثبت رسانده بود، اما براى اینكه برایش مشكل زیادى پیش نیاورد آنرا وقف بر مدرسه صارمیه كرده بود یك‏ وقت كه شهردارى اصفهان خواست در این میدان دستكارى كند، مواجه با اعتراض صارم‏ الدوله مالك میدان شد. قضیه به وزارت كشور رسید. مرحوم فریدونى به خود من [باستانى پاریزى‏] گفت كه وزارت كشور مأمور مخصوص براى حل قضیه به اصفهان فرستاد و متوجه شد كه كار ثبت تمام شده و ده سال مدت اعتراض آن هم به پایان رسیده و در واقع بر طبق قوانین مملكتى میدان نقش ‏جهان، ملك مطلق صارم‏ الدوله است. بالاخره چون راه چاره‏اى پیدا نشد. قرار شد كه این میدان را صارم‏الدوله 99 ساله به شهردارى اصفهان اجاره دهد. و شهردارى در ازاء مال ‏الاجاره ماهى سیصد تومان به مدرسه صارمیه كمك كند، بدین‏ طریق گره كور سیادت صفویه كه بر پیشانى نقش ‏جهان خورده بود گشوده شد.

شب هاي دراز بي عبادت چه کنم

طبعم به گناه کرده عادت چه کنم

گويند کريم است و گنه ميبخشد 

گيرم که ببخشد زخجالت چه کنم

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.