یوسف نام افقان که از اجزای دون پایه ی بلدیه ی مبارکه است و هفده سال بیش است که در این شغل استمرار(1) دارد، در ساعت چهار صبح - که دو ساعت به آفتاب مانده باشد – در خیابان با جاروب دسته بلند مشغول خاک روبی که ناگهان در فاصله ی ده قدمی خود موجود بزرگ جثه و قوی هیکلی را مشاهده که چهار دست و پای به سوی او گام برمی دارد. مشارالیه ابتدا گمان دزد و محتاط(2) و جیب بر و کیف زن«دودره کن»(3) و امثال ذالک کرده و به نحو پاورچین به نامبرده نزدیک و با دسته ی جاروب، ضربت سنگینی بر ملاج وی وارد، که موجود مزبور از جا جسته، جفته انداخته، مشغول عرعر مبسوط می شود و یوسف مذکور که سال ها به علت دوری از مسقط الراس خود با این قبیل حیوان دراز گوش مراوده نداشته، بسیار خوشوقت می شود و بر حسب وظیفه ی انسانی که در خود احساس می کند، افسار آن حیوان بی نوا را گرفته، قدری ملاج مجروح را نوازش و مرمت نموده، سوار مشارالیه می شود و به طرف شهرداری منطقه که در آن کار می کرده، می راند.
در بر آمدن آفتاب، به محاذات شهرداری رسیده، آن زبان بسته را به پارکومتر بسته و به کارگزینی مراجعه که این زبان بسته را در محدوده ی جاروب کشی خود پیدا کرده ام. کارگزینی از استخدام آن زبان بسته خودداری و اظهار می دارد که این خر به کار ما نمی آید و به یوسف مزبور تعلیم می کند که از طریق ترافیک و فضای سبز و زیباسازی و سد معبر و غیره اقدام کند. یوسف مزبور به سازمان حمل و نقل و ترافیک تهران و سازمان پارک ها و فضای سبز و سازمان زیباسازی و ستاد رفع سد معبر مراجعه و اظهار می دارد: این زبان بسته را در پشت چراغ قرمز و در روی چمن پارک و در کنار تابلو تبلیغاتی و در پیاده رو پیدا کرده ام که البته هیچ کس التفاتی نمی کند. یوسف از لاعلاجی به قسمت تشریفات و پذیرایی مراجعه و درازگوش را همراه می برد که این همشهری ما در اینجا غریب و گرسنه است و او را اطعام کنید. اجزاء قسمت تشریفات از محل تنخواه به همه جهت یک کیله جو و دو من کاه خریداری(4) و تحت نظارت عالیه ی خود، به مصرف تغذیه ی درازگوش می رسانند.
در همین اثنا باقر هندوانه فروش به قسمت تشریفات مراجعه و اظهار می دارد که من، خر من را گم کرده ام و این خر که پیدا شده است، خر من است. اجزاء قسمت تشریفات از صدق گفتار او اطمینان کلی حاصل نموده، صورتحساب کاه و جو را در مقابل او گذاشته که: بپرداز و درازگوش خود تحویل بگیر.
باقر به دیدن صورت حساب خم به ابرو آورده که: اولا این همه کاه و جو را خر من به تنهایی نخورده و لابد شریک داشته است. ثانیا من هیچ استطاعت مالی ندارم و هزینه ی کاه و جو را به این اندازه متحمل نمی شوم. اجزاء قسمت تشریفات که هزینه ی کاه و جو را از دست رفته می بینند، چنین قرار می دهند که خر موصوف را یکی دو روز در توقیف نگه داردن تا کاه و جو را که خورده به تمهیدی پس بدهد و ایشان ماحصل را به عنوان کود به محوطه ی چمنکاری بلدیه مبارکه بدهند و به این ترفتد قسمتی از ضرر و زیان وارده به قسمت تشریفات را جبران کنند.
باقر مذکور ناچارا با این موضوع راضی، اما اکنون مدت یک هفته است که از جانب خر موصوف هیچ اقدامی صورت نگرفته و باقر به دوستان خود گفته است: حضرات امیدوار به بقایای کاه و جو نباید باشند و اظهار داشته است: کدام خری تا به حال اموال بلدیه و غیره را که خورده، پس داده که خر من پس بدهد؟
.............................................................
پاورقی:
1- اصل: استقرار. نسخه ی بدل: اصرار.
2- کذا فی الاصل. منظور معتاد است.
3- دودره کردن. اصطلاح قدیمی بازیابی شده است. از دری وارد شدن و چیزی به جیب زدن و از در دیگر گریختن. ملای روم گوید: تو را بر در نشاند او به طراری که می آیم/ تو منشین منتظر بر در، که این خانه دو در دارد.
4- در اسناد هزینه ی این مقدار 10 کیلو جو و شش بار کاه ثبت شده است.
نوشته ی منوچهر احترامی.