ناصر خسرو مخاطب خود را به تامل درباره این حكم عبادی فراخوانده می گوید:
چون روزه ندانی كه چه چیزی است چه سود است بیهوده همه روز تو را بودن ناهار همه پارسایی نه روزه است و زهد نه اندر فزونی نماز و دعاست از نماز و روزه تو هیچ نگشاید تو را خواه كن خواهی مكن، من با تو گفتم راستی تا نپذیرد ز توی زی خدای نیست پذیرفته صلاه و صیام سوی بهشت عدن یكی نردبان كنم یك پایه از صلات و دگر پایه از صیام
خاقانی شاعر تعلیمی علاوه بر آن كه در شعر خود از مفردات صوم و صیام سود جسته است و صیام را از بهترین سكنات نفس دانسته است:
از جسم بهترین حركاتی صلاه دان وز نفس بهترین سكناتی صیام دان
به خاطر آشنایی با عقاید ترسایی و دین مسیحیت از «روزه مریم» «صوم العذرا» یاد می كند:
روزه كردم نذر چون مریم كه هم مریم صفاست خاطر روح القدس پیوند عیسی زای من نیست بر من روزه در بیماری دل زان مرا روزه باطل می كند اشك دهن آلای من اشك چشم در دهان افتد كه افتد افطار از آنك جز كه آب گرم چیزی نگذرد بر نای من
نظامی گنجوی نیز در مثنوی خسرو و شیرین در بیان مرگ مریم، روزه مریم را یاد می كند:
چون مریم، روزه مریم نگه داشت دهان در بست از آن شكر كه شه داشت
مولانا در كلیات شمس، روزه مریم را برای نفس شكمخوار توصیه می كند:
نفس شكمخوار را روزه مریم دهی تا سوی بهرام عشق مركب لاغر كشی
خاقانی از مضمون روزه گرفتن و افطار كردن، در شعر غنایی، مدحی و رثایی نیز سود جسته است، در شعر غنایی می گوید:
عشق آتشی است كاتش دوزخ غذای اوست پس عشق روزه دار و تو در دوزخ هوا
و در شعر مدحی می گوید:
تا به رویش گرفته ام روزه جز به یادش نكرده ام افطار
و در شعر رثایی، روزه گرفتن را به معنی ترك و قطع علاقه به كار برده است آنجا كه از زبان امیر رشید الدین فرزند در گذشته اش می گوید:
من كنون روزه جاوید گرفتم ز جهان گر شما در هوس عید بقایید همه