آن تنها مشكل بشر . آن هیچ چی ندار در بدر . آن موجود دردسر ساز برنده .آن آویزان میان مرده و زنده . آن موجود لوس. مسمی به ویروس لعنت ا.. علیه . موجودی بس عجیب بود و فاقد ساختار سلولی بود . گویند روزی از ویروس در مورد منشا تشكیلش سوال كردندی پاسخی داد كه همه در آن متعجب ماندی . گفتا : كه منقول است از اجدادمان DNA یا RNA ای بودیم كه از سلولها برون افتادیم خودمان را لخت و عور دیدیم این بود كه جامه ی پروتئینی به دور خود پیچیدیم . زمانی دیگر گفت شاید از شهاب سنگها ویادیگر اجزای اتمسفر شدیم پدید. هرچه بود مطمئن بعد از تشكیل سلول آمدیم پدید .كی دید؟ هیچ كس ندید. گویند پیوسته طی طریق كردی و از جایی به جای دیگر رفتی و به هر سلولی رسیدی فرمودی خوب جایی است این سلول . بدین جهت انگل درون سلولی اش می گفتند. از ویژگییهای موجودات زنده فقط یكی اورا بود وآن تولید مثل بود. به عبارتی نفس از آنان بر نیاید. نان به نرخ روز نخورند و رشد نكنند . فقط به فكر تكثیر بود و از این فكر او را خلاصی نبود. پس DNA یا RNA خود را به سلول بیمار آینده تزریق كردی و از امكانات سلول استفاده كردی و خود تكثیر یافتی و در نهایت بی معرفتی سلول بتركاندی..گویند پیوسته به دعا بودی كه خدایا مرا اندامكی بخش تا اینقدر منت سلول نكشم و از برای این خود خواهی سلول نكشم و از این فعل كثیف پای در كشم. این قول مسجل گشته كه از كثرت گناه و جنایت دعایش تاكنون مستجاب نگشته. والسلام