" در یکی از عملیات ها حاج رمضان مجروح و در بیمارستان اهواز بستری شد،پایش را کاملا گچ گرفتند.آن شب به دیدنش رفتم ، ساعت ۹ شب بود مطلع شدیم ، عراق پاتک زده، بلافاصله عصا روا زیر بغلش گرفت و برخاست که برود به او گفتم کجا؟ تو با این حالت نمیتوانی کاری انجام بدهی ، گفت : همین که کنار بچه ها باشم مفید است .آن شب خودش را به نیرو ها رساند ، یکی از نیروهایش میگفت : همین که حاج رمضان آمد و بچه ها فهمیدند که حاجی در بین آنهاست ، تمام تلاش خود را به کار بستند و دشمن را به عقب راندند راوی :فروتن -همرزم شهید رمضانعلی عامل