تبیان، دستیار زندگی

 سلام

اینوچندوقت پیش توی یه ایمیل خوندم..

مردی که  سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد واز مردی که روی  زمین بود پرسید :"ببخشید  آقا ؛ من قرار مهمّی دارم ،ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا  نه؟"

  مرد روی زمین: بله، شما در ارتفاع حدودا ً ۶ متری در طول جغرافیایی "۱٨"۲۴ﹾ ۸۷ و عرض جغرافیایی "۴۱"۲۱ﹾ ۳۷ هستید.

 مرد بالن سوار : شما باید مهندس باشید

 مرد روی زمین : بله، از کجا فهمیدید؟؟" مرد بالن سوار : چون اطلاعاتیکه شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود به درد من نمی خورد و من  هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع  به قرارم می رسم یا نه؟"

 مرد روی زمین : شما باید مدیر باشید.

 مرد بالن سوار : بله، از کجا فهمیدید؟؟؟"

 مرد روی زمین : چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید.قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگرانبپذیرند. اطلاعات دقیق هم به دردتان نمیخورد!!

Print this!

Only if you really need to.

شاید نکته این داستان این بود که بعضی وقتا مدیریت یک مجموعه به کسی سپرده می شود که با ابتدایی ترین اصول مدیریت مثل داشتن طرح و برنامه برای رسیدن به یک نقطه مشخص آشنا نیست

نظر من اینه که مدیریت و مدیر بودن غیر از اکتسابی بودن مقداری هم ذاتی هست.

برخی رو می شناسم که دانش این علم رو دارند ولی در عمل ناتوانند.

اما در مقابل اشخاصی هستند که شاید از نظر علمی با مدیریت آشنا نیستند ولی در عمل مدیران قابل و توانایی هستند.

از مدیر انجمن میخوام که در این باره توضیح بدن.

ببینید مدیریت خوب نوعی توانمندیه. توانمندی هم نه فقط علم و نه فقط مهارت و نه فقط هوشه.
توانمندی از ترکیب متعادل هوشمندی، آگاهی (دانش) و مهارت (تجربه) تشکیل می شه. هوشمندی که ذاتیه و همان رفتار تکرار پذیر آدمها در موضوعات مختلفه. آگاهی دانشیه که از تحصیل و مطالعه و آموزش به دست میاد و مهارت همون تجربه ایه که آدمها به مرور از تکرار کاری به دست میارن. اما اینکه یک مدیر باید چه هوشمندیها، آگاهیها و توانمندیهائی داشته باشه را شاید خودِ Rozgol بهتر برامون بگه.

مدیریت معرفتی است که هم ارثی و هم اکتسابی و هم هنر و هم هوش و هم فلسفه و هم عشق است، مدیریت ذاتی و اکتسابی است زیرا مدیران فردا را می توان در جمع کودکان امروز پیدا کرد و مثل هر استعداد دیگری، خداوند این استعداد را هم در وجود بشر قرار داده است. اما بخش دیگر مدیریت اکتسابی است به این معنا که انسان می تواند آن را بدست آورده و رشد دهد. مدیریت هنر است زیرا انجام دادن كارها در پرتو واقعیتهایی است كه از درون موقعیت پدید می‌آیند. مدیریت چون بینش دارد پس فلسفی است و هر مدیری بر اساس بینش و دیدگاه خود ابزارهای علمی مدیریت را بکار می گیرد.
برای مدیر شدن نباید فقط به دنبال رشته مدیریت در دانشگاه بود، بلكه باید به دنبال ریشه حقایق در بطن مسائل بود.
مدیریت عشق است زیرا مدیری که عاشق نباشد مسئولیت پذیر هم نخواهد بود و اگر مسئولیت پذیر نباشد هیچگاه در کار خود مدیر موفقی نخواهد بود.

نمی دونم جواب سوال رو درست دادم یا نه ولی اگه مدیر انجمن جامعتر و کاملترش کنه ممنون میشم. خصوصا در مورد توانایی مسئولیت پذیری یک مدیر و حد و حدودش

تقریبا جواب منو ندادین. :)
هوشمندیها دارای دسته بندیهای مشخصی هستند. سوال من اینه که یک مدیر چه هوشمندیهائی برای موفقیت باید داشته باشه؟ می تونید از کتاب "کشف توانمندیها" از انتشارات فرا کمک بگیرید.

ممنون از اینکه راهنمایی کردید.
خیلی خوب نمی تونم بگم ولی اینایی که فعلا حضور ذهن دارم عنوان میکنم.
به کار بستن خلاقیت در مدیریت ، استفاده از تجربیات خوب و بد دیگران در زمنیه ی مدیریت ، مدیریت بر خود ، می تونه از هوشمندی های یکی مدیر خوب باشه ضمنا برخورد قاطع در مورد مطالب حق، جاذبیت و دافعیت وگشاده رویی، گفتن مطالبی كه قابل فهم برای همگان باشد، منظم بودن، وظیفه شناسی و مناسب بودن برخورد با دیگران، استفاده صحیح از قدرت سرپرستی خود و توكل به خداوند، از هوشمندیهای یک مدیر هست.
البته من به نوبه ی خودم با جاذبه بهمراه دافعه شدیدا موافقم.

فکر می کنم اگر مرحمت فرموده و مختصرا توضیحاتی رو عنوان کنید تا همگان فیض ببرند و فضای پرسش و پاسخ بیشتر هیجانی بشه.

البته کتاب رو هم انشالله میرم می خرم

با سلام 

ماشالله اطلاعات زیادی دارید 

در ادامه ی هوشمندی هایی كه ذكر كردید مهمترینش توكل به خدا  و گفتن مطلبی كه قابل فهم برای دیگران باشه هست 

چون این دو عامل میتونه سایه ای روی عوامل دیگه كه گفتید بیفكنه

موفق باشید.

تو مطالبتون اینجوری برداشت کردم که هوشمندی باید ذاتی باشه و تعریفش رو هم رفتار تکرارپذیر انسان عنوان کردید. پس میتونم بگم قدرت تعامل با افراد تحت مدیریت، علاقه به مدیریت و راهبری یه سازمان یا مجموعه از هوشمندیهاییه که یه مدیر باید داشته باشه. در مراحل بعدی با کسب دانش یا آگاهی و به دست آوردن تجربه به مدیر بالفعل تبدیل بشه.
درسته؟