عازم عرفاتي، آنجا كه دلت را به دست خورشيد مي سپاري آنچه اينجا از تو خواسته اند «وقوف» است! حال مي تواني آن را هرگونه كه مي خواهي بگذراني در تأمل يا مثل هميشه در خواب . « از خيمه ات بيرون بيا! در اعماق اين اقيانوس خلايق گم شو، بگذار خورشيد آتش ريز عرفات بسوزاندت، غنچه ي فطرتت را در زير آفتاب پاك عرفات بگير تا بشكفد » و بلند فرياد بزن: منم معترف به بدكاري و خطا كاري، منم آنكه از روي عمد تو را معصيت نموده، منم ستمگر به خود، منم بنده ي بي حيا، منم ... .
****
*التماس دعا*
يا حق
کل آیتم ها 2
خـدایـا ایـن خـواری مـن اسـت كـه پـیـش رویـت عـیـان و آشـكـار اسـت و ایـن حال ( تباه ) من است كـه بـر تـو پوشیده نیست .
سلام ایرونیهای نازنین
آره این منم که می سپارم پا و سرم را نزد تو. هرچند سیاه است ولی وجود دارد.
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حل معما نه تو خوانی و نه من
هر سلام خداحافظي اي هم دارد.