مسیح باز مصلوب
نویسنده : نیکوس کازانتزاکیس (1883 کرت یونان - 1957 آلمان)
مترجم : دکتر محمود سلطانیه
انتشارات : جامی
578 صفحه
داستان در یکی از روستاهای یونان اتفاق می افتد که توسط آقا، حکمران منصوب از طرف دولت عثمانی اداره می شود.
در این روستا رسم بر این است که تعزیه ای در باب ماجرای حضرت عیسی و مریم و حواریون ان حضرت اجرا می کنند. یک سال قبل از اجرا نفرات نمایش انتخاب می شوند. در سال مورد بحث نیز 4 نفر از مردان ده به عنوان عیسی و سه حواری محبوبش انتخاب شده اند. این 3 تن حقیقتا در نقش خود فرو می روند و راه حق را به زندگی عادی ترجیح می دهند. زندگی آنها دگرگون می شود و شاهد رفتار مردم عصر جدید و به خصوص کشیشان در برابر این دینداران واقعی می باشیم.
مانولیوس نام شخصیت اصلی این رمان میباشد که الگوی خود را مسیح قرار داده است و داستان کلی رمان روایت کنندهٔ داستان زندگی وی و تلاش ها و کوشش هایی است که او برای کمک به مردم میکند. و در مقابل کشیش دهکده می ایستد.
میکلیس - پسر ارباب روستا- در نقش یحیا، کستانتیس در نقش ژاک حواری و یاناکوس نیز در نقش پطرس حواری انتخاب می شوند. ضمن اینکه پانایوتیس در نقش یهودا حواری خائن مسیح نیز انتخاب می شود.
در سوی دیگر آقا قرار دارد که اختیار جان و مال اهالی را داراست اما در روابط خصوصی آنها دخالت نمی کند. اختلاف بین آقا و ساکنان زمانی آغاز میشود که «یوسفک»، پسربچه امردی که آقا از ترکیه آورده است و مونس ساعات خوش اوست، به قتل میرسد. و اتفاقات بعدی با ورود کشیش و اهالی روستیی دیگر به این دهکده آغاز می شود...
جزو بهترین کتابهایی بود که تو سال گذشته خوندم. اینکه کشیش چطوری از دین به جهت منافع خودش استفاده می کنه خیلی جالب بود هرچند که تازگی نداشت.
داستان کتاب هم بسیار جذاب روایت شده بود.
جملاتی از کتاب :
"کشیشمان خودش یک پا رباخوار است. کلیسا را دکان کرده و مسیح را به حراج گذاشته."
"وظیفه کاسب دزدیدن است و وظیفه مرد روحانی ندزدیدن"
" مرد بودن یعنی اینکه ادم رنج بکشد و ظلم ببیند و بی آنکه از پا درآید مبارزه کند."
"عشق سبب شده بود از راه خدا منحرف شوم اما درد - که وجودش نعمت است - مرا به راه خدا بازگرداند."