در تاریخ ادیان توحیدی، پس از نام مقدس خداوند هیچ کلمه ای به اهمیت و شگرفی ((وحی)) نیست؛ اگر وحی نبود:1.خداوند با غنا و استغنای کامل ذات و ذاتی اش، از کل آفرینش در پرده غیب الغیوب باقی می ماند و در آن صورت کار انسان،زار و عرصه بر او تنگ بود و کل بشریت با یک پای چوبین (عقل عدد اندیش)تنها می ماند.
12.هر چند وجود جهان ماورای طبیعت و عالم ملکوت و مراتب مافوق تا حدودی قابل در ک بوده و ضرورت قیامت و جهان پس از مرگ از راه تفکر و برهان و استدلال قابل اثبات است
2؛اما شناخت بسیاری از ویژگی ها و جزئیات هستی فراتر از دسترسی دانش و تجربه بشری است.3.اگر خداوند خود را از طریق وحی بر انسان ها آشکار نمی کرد،چه بسا آنان ناچار بودند درباره وجود خداوند، فقط حدس بزنند و یا حداقل به دو گروه تقسیم می شدند:عده ای حدس می زدند که خدا هست ومبدئی هست؛هم جهان غیبی و هم غیب جهانی دارد.عده ای نیز حدس می زدند که هر چه هست در همین دنیا است و نه پیش از آفرینش،خداوندی در کار بوده است و نه پس از پایان طبیعی جهان. سپس از حدس هم فراتر می رفتند چنانچه در تاریخ فکر و فلسفه استدلال به عدم مبدا کرده اند!!
34.آدمی در پرتو وجود و جاودانگی روح،برای شناخت حقایق جهان پس از مرگ هیچ منبع اطلاعات نداشت و نمی توانست هیچ گونه پیش بینی خاصی درباره نیازهای ضروری این سفر طولانی و بی بازگشت ارائه کند.5. اگر وحی نبود،بسیاری از اختلافات موجود میان بشر از بین نمی رفت و انسان با تردیدهای جدی در مسائل معرفتی- نظیر شناخت انسان،هدف خلقت و زندگی اجتماعی آغاز و فرجام طبیعت،وظایف انسان در قبال خدا، جامعه، طبیعت خود – روبه رو می شد.6. اگر وحی نبود،بسیاری از ظرفیت های فطری و عقلانی انسان شناخته نمی شد ویا به درستی شکوفا نمی گشت و وحی الهی قله های والایی از حقایق را در برابر انسان می نهد و او را به اندیشه و تامل در آنها دعوت می کند واز این طریق به شکوفایی عقل و فطرت او کمک می نماید.7.انسان تصویر شفاف و روشنی از کمال و سعادت خود ندارد و سرگذشت دیرین اندیشه بشر، نشان می دهد که بدون تلقی روشن و شفاف از کمال وسعادت،شاهد سردرگمی ها،کژروی ها و از بین رفتن سرمایه های اساسی بوده ایم!این نقص به ضعف دستگاه معرفتی انسان بر می گردد. وحی الهی ضمن تعریف روشن آفریدگار،جهان هستی،انسان و ظرفیت های او،راهکار شکوفایی متوازن،متعادل وهماهنگ انسان را تشریح و مسیر رسیدن او را به سعادت دائمی بیان می کند.
1. سید محمد حسین طباطبایی. قرآن در اسلام.2.مرتضیی مطهری،اصول فلسفه وروش رئالیسم،ج 53.بهاء الدین خرمشاهی،قرآن شناخت طرح نومنبع:پرسش ها و پاسخ های دانشجویی جلد 5 قرآن شناسی