• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن دانشجویی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
دانشجویی (بازدید: 22054)
سه شنبه 6/9/1386 - 11:5 -0 تشکر 17694
** خاطرات دوران دانشجوئی **

سلام

دوران دانشجوئی برای خیلی از دانشجوها (اگه با اطمینان نخوایم بگیم همه) دوران شیرین و پر خاطره ایه.

دوستان عزیز،دانشجوهای قدیمی و جدید میتونین خاطرات شیرین و تلخ خودتون و تجربه هایی که از این دوران کسب کردین رو اینجا بنویسین تا باقی هم مستفیض بشن

شاد باشین

درپناه خدا

--------------------------------------------------------------------------------------------

به مهربانی خدا ایمان دارم...خدا دروغ نمی گوید

--------------------------------------------------------------------------------------------

سه شنبه 6/9/1386 - 11:10 - 0 تشکر 17695

سلام
اولیش رو خودم میگم. یه روز با یکی از دوستانم داشتیم از راهرو دانشگاه رد می شدیم که یه خانمی با بچه اش رو دیدیم نمی دونید چه دسته گلی بود این بچه! من که کلی از دیدنش
ذوق کرده بودم به دوستم گفتم :آخی ! چه بچه نازی بزنم به تخته!!! و برای بیمه کردن با تمام قوا زدم به تخته. اما چه تخته ای!!!!!! تخته مزبور در یک کلاس بود.!! بعد از انجام کار تازه یادم افتاد از پنجره به داخل کلاس نگاه کنم. که دیدم کلاس حاوی یک عدد استاد و چهل و اندی دانشجوست که بعد از این حرکت چشماشون به در دوخته شده.
در این حالت بهترین گزینه چیه؟!
فرار

--------------------------------------------------------------------------------------------

به مهربانی خدا ایمان دارم...خدا دروغ نمی گوید

--------------------------------------------------------------------------------------------

سه شنبه 6/9/1386 - 11:49 - 0 تشکر 17699

برای اینکه دوستان حوصله شون سر جاش بیاد و شروع کنن به نوشتن من یکی دو تا دیگه هم میگم :

یک بار به فرمان من دوستان شروع کردن به شورش و سعی کردن از یکی از استادها به مناسبت روز معلم شیرینی بگیرن.استاد گرامی که قصد نداشت به هیچ وجه کوتاه بیاد دلیل های ریز و درشتی می آورد تا ما رو قانع کنه کسی که باید شیرینی بده ایشون نیستن بلکه مائیم.از ما اصرار و از ایشون انکار. آخر کار ایشون فرمودند:اگه اینطوره که شما میگید پس چه روزی شما باید به افتخار ما شیرینی بگیرین....بنده هم ناخودآگاه گفتم:روز درختکاری!!!

همه ی اهل کلاس مکث کوتاهی کردند و بعد قاه قاه خنده ی بچه ها کلاس رو پر کرد.استاد هم برای بند آوردن خنده ی دوستان ناچار شد سفارش شیرینی بده

نکته ی داخل پرانتز:گفتن اون جمله خیلی هم ناخودآگاه نبود.

--------------------------------------------------------------------------------------------

به مهربانی خدا ایمان دارم...خدا دروغ نمی گوید

--------------------------------------------------------------------------------------------

چهارشنبه 7/9/1386 - 22:23 - 0 تشکر 17810

سلام
از اون جايي كه مجال توضيح بيشتر ندارم يه چند تا عنوان رو مي گم و بعدا شايد يه توضيحي هم برگشت و دادم :
سرقت اتومبيل مدير گروه : يه روز متوجه شديم ماشين مديرگروهمون توسط يكي از دانشجوهاش به سرقت رفته و از اونجايي كه اين مدير گروه خيلي خشن بود همه خوشحال بودند كه البته بعد از چند ماه بالاخره ماشين رو پيدا كردند ، توضيحات مفصل شايد وقتي ديگر .
انفجار در كارگاه كامپيوتر : باز هم يه روز صبح كه اومديم دانشگاه ديديم اين كارگاه كامپيوتر قديم ما سياه شده ، اولش يك مقدار ترسيديم اما بعد خوشحال شديم چون سيستم هاي عتيقه ( انياك سان ) اونجا بود كه بعد از اون انفجار باعث شد چهار تا سيستم نو بخرند ، عامل انفجار شناسايي نشد اما ( از هم دوره اي ها بوده !!! ) و مسئولين علت انفجار رو اتصال سيم هاي برق اعلام كردند . ( چه عجيــــب )
نمره نياوردن از درس ذخيره و بازيابي اطلاعات : استاد محترم كه هميشه  يه خورده حسابي با همه داشت و تا اون حساب تسويه نمي شد نمره نمي داد بعد از اين كه دو ترم نمره خوب به ما داده بود بدون اين كه مزدش رو بگيره ، در سومين ترم نمره عجيب 6 داد و چشم همه دانشجوها از تعجب گرد شد ( شاگردهاي ممتاز دانشگاه درس به اين سادگي رو افتادند؟؟؟؟) البته چند تا از استادها هم تعجب كردند اما كسي نمي تونست كاري بكنه !!!لازم به ذكره كه استاد براي اين كه جبران كنه ترم بعد نمره طلايي ما رو بهمون برگردوند ( مخاطبين اين موضوع هم من و يكي از دوستام بوديم كه تقريبا مخ كلاس بوديم )
صفوف طولاني انتخاب واحد : هميشه براي انتخاب واحد از ساعت 5 صبح تو صف بوديم و آجر و سبد و نخ و اين طور چيزها از روز قبل مي گذاشتيم ( جا رزرو مي كرديم ) تا يكي از كلاسهاي خوب رو بتونيم گير بياريم و هميشه تا ساعتهاي پاياني روز درگير اين امر خطير بوديم ، اين در حالي است كه ساير رشته ها كارشون تا قبل از ظهر تموم ميشد و اين نشان از لياقت و كفاين مدير گروه دارد و دليلي شده براي سرقت اتومبيـــل ايشان .
و فعلا همين ها ...

پنج شنبه 8/9/1386 - 13:33 - 0 تشکر 17842

سلام

من جزو پیرمردها هستم وچند سالی است فارغ التحصیل شدم.تودانشگاه آزاد مدیریت بازرگانی خوندم.یکی از خاطرات بیاد ماندنی من گرفتن دوتا نمره 20ار اقتصاد خرد وکلان بود.یه دفعه هم وقت امتحان حسابداری ساعت امتحان رو اشتباه متوجه شده بودم.فکر می کردم ساعت ده امتحان دارم.ساعت 30/8داشتم برنامه امتحان روچک می کردم دیدم ساعت 9امتحان دارم من شهرری بودم ومحل امتحان چهاراه ولی عصر.حالا مجسم کنید من چه حالی داشتم. یه خدایا توکل به تو گفتم وحرکت کردم وقتی سر جلسه رسیدم یک ربع از شروع امتحان گذشته بود ولی خدا خواست که استاد وناظرامتحان قبول کردند که امتحانم رو بدم.موفق باشید

                          این نیز بگذرد.....
جمعه 9/9/1386 - 17:17 - 0 تشکر 17946

سلام
من با اینکه تازه دو ماهه دانشجو شدم اما حتی از این دوماه هم خاطره دارم
اما روم نمیشه بگم...
کلی بهم میخندید و مسخرم میکنید
چون واقعا ...

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 10/9/1386 - 10:49 - 0 تشکر 18019

سلام

من دانشجو هستم اما هنوز دانشگاه نرفتم پس خاطره اي ندارم .

اما خاطره اي كه يلدا از خودش ول كرده بود خيلي خنده دار بود !!!!

-:- می خواهم آب شوم در گستره افق ، آنجا كه دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می گردد -:-  
چهارشنبه 14/9/1386 - 15:39 - 0 تشکر 18488

سلام من از دانشگاه ازاد مشهد فارغ التحصیل شدمدانشجوهای ورودی ما خیلی شر بودن از جمله خود من

یک بار که مسابقه فوتبال بود ما واسه این که کلاس را تعطیل کنیم برق دانشگاه را قطع کردیم وباعث تعطیل شدن کلاسها شدیم و رفتیم خونه و مسابقه فوتبال را تماشا کردیم خیلی حال داد

با ارزوي موفقييت

پنج شنبه 15/9/1386 - 2:12 - 0 تشکر 18549

با سلام خدمت همه دانشجوهای گرامی

 2 سال پیش تصمیم گرفتند دانشگاه آزاد نجف آباد رو به 2 قسمت تبدیل کنن. یه قسمت واسه خواهران , یه قسمت واسه برادران. و می خواستند مثل مسجدش کنن. و وسط دانشگاه رو دیوار بکشن. شایدم مثل دیوار برلین.

یه جور بی احترامی بود به دانشجوها.

دختر و پسر یه روز با هم قرار گذاشتن و زدن تمام شیشه ها رو شکستند. شاید حدود 20000 شیشه رو. سقفهای کاذب رو خراب کردن و ...

فرداش که بچه ها رفته بودن دانشگاه دیده بودن همه شیشه ها سالمه. همشو توی 12 ساعت (شاید بیشتر) درست کرده بودن.

البته نظر مسولان برگشت ولی منجر شد به اخراج تعدادی از دانشجویان و گرفتن پول زیادی بابت خسارتها از 30 دانشجو.

البته خود من در این اتفاق دخالتی نداشتم.

هر سلام خداحافظي اي هم دارد.

 

پنج شنبه 15/9/1386 - 14:11 - 0 تشکر 18612

سلام بر اهل صلح دوستي انسانيت

اول از همه از خانم گل عزيز به خاطر زدن تاپيک پر حرارتشون تشکر مي‌کنم و دوم اينکه وااااااااااااااااااااااااااااااااااااو مرسيتون باشه ايشالله عجب خاطرات خوف‌انگيز‌ناکي دارينا بي‌خيال بابا دم خودم گرم والله اصولا من خاطراتم بيشتر تو گردش‌هاي دانشجويي با اکيپ 7 نفريمون رقم خورد از دربند و درکه و کلکچال بگير برو تا حرم و شابدز و از اين ورم چيتگرو تو اون مايه ها جاتون خالي کلي فاز داد.

يادم باشه سر فرصت يه دونه از خاطرات باحالش رو بتعريفم.

مراقب خودتون باشید

MCLAREN SUPER SPORT

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم.

ای کاش یاد بگیریم، که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه تسلیم را بالا بگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ‌دنده‌های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد.

عمر دست خداست، پراید فقط وسیلس 

 

يکشنبه 18/9/1386 - 1:52 - 0 تشکر 18943

.:.مرجان آسمانی.:.

سلام
واقعا جالب بود خیلیییییییییییی باحال بود خاطراتتون
وای خدای من چه ماجراهایی توی این دانشگاه ها اتفاق میفته
امسال هم که المپیاد کشوری ورزشی  دانشگاه های پیام نور بود منم توش شرکت کردم و البته این مسابقه برای کمربندهای قهوه ای و مشکی کاراته بود که متاسفانه من یکی قبل قهوه ای بودم(بنفش) و بههمین دلیل پذیرشم نکردند
اما خوب یه خوبی که داشت میدونید چی بود؟؟؟؟
من به طور کاملا مخفیانه پیش بچه ها موندم و بدون اینکه کسی بفهمه از امکانات(غذا و اینا استفاده کردم)

روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران
تا از دلم بشوئی غمهای روزگاران...
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.