• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
سينما و تلویزیون (بازدید: 10705)
شنبه 7/9/1388 - 0:34 -0 تشکر 166312
نقد فیلم هفته(افسانه 1900)

با سلام

این بار قصد داریم با کمک هم فیلم افسانه 1900 را نقد کنیم. امیدوارم این دفعه بر خلاف نقد فیلم سوپر استار دوستان بیشتری در این بحث شرکت کنند.

اطلاعات فیلم

ژانر : درام و موزیکال

نویسنده و کارگردان : جوزپه تورناتوره

تهیه کنندگان : لورا فتوری،فرانچسکو تورناتوره و اولگ کورتنکو

بازیگران : تیم راث،پروت تیلور وینس،ملانی تیئری،بیل نان و پیتر وان

خلاصه فیلم : در ژانویه‌ی سال ۱۹۰۰، دنی (بیل نان)، کارگر سیاه پوست موتورخانه‌ی کشتی بزرگ ویرجینیا، در قسمت درجه‌ی یک کشتی، نوزادی را می‌یابد که به‌خاطر تاریخی که کودک را یافته، نامش را ۱۹۰۰ می‌گذارد. دنی وقتی ۱۹۰۰ تنها هشت سال داشت، بر اثر حادثه‌ای می‌میرد و در یک کنجکاوی کودکانه، ناگهان استعداد بی نظیر ۱۹۰۰ در نواختن پیانو آشکار می شود. وقتی ۱۹۰۰ به مردی جوان تبدیل می‌شود (تیم راث) دیگر نوازنده‌ی اصلی کشتی است، اما او با آن‌که در نوازندگی نظیری ندارد، تمایلی برای رفتن به خشکی نشان نمی‌دهد. او دوست ترومپت‌نوازی به نام مکس (پروت تیلور وینس) پیدا می‌کند و حالا پس از سال‌ها، به دلیلی مکس باید داستان ۱۹۰۰ را بیان کند تا…

نویسنده اطلاعات فیلم:فرانک مجیدی

منبع:www.1pezeshk.com

چون خودم وقت نکردم هنوز فیلمو ببینم؛گفتم این تاپیکو از سایت بالا بگذارم تا وقت دوستانی که فیلم رو دیدن تلف نشه و بتونن نقد رو شروع کنن. 

 

می دانی که چشم هنگامی زیباست که مملو از اشک باشد و اشک زمانی زیباست که به خاطر عشق بریزد.... 

خرید از فروشگاه تبیان با تخفیف ویژه :

فقط كافیست در كادر كد بازاریاب " 777547 " را وارد نمایید.

http://www.tebyan.net/EC.htm

شنبه 7/9/1388 - 23:56 - 0 تشکر 166451

سلام
با تشكر از شما به خاطر انتخاب خوبتون
اولین و مهمترین نكته ای كه راجع به فیلم افسانه 1900 به نظرم میرسه
و شاید هم خیلی محسوس و آشكار نباشه
مساله ی عشق و علاقه است
حالا این عشق میتونه نسبت به یك شیء باشه یا یك شخص
اگر 1900 به مسائل مادی فكر میكرد بدون شك از كشتی پیاده میشد و به دنیای پر زرق و برق بیرون میپوست اما تعلق خاطر به كشتی
كه در واقع یه جورایی وطن اون حساب میشد
باعث شد كه از خیر این چیزا بگذره
.............................
.............................
.............................
تا بعد
خدا نگهدار شما
با تشكر
J.s.L

اسب‏ها، اين اسب‏ها يالشان آشفته است
در نگاه سرخ شان پرسشي ناگفته است

بر زمين، سم مي‏زنند خشمگين، شيهه‏کشان
گويي آتش مي‏جهد از تن چالاکشان


اسب‏ها زنداني‏اند آه زير سقف‏ها
اسب‏ها کي مي‏شوند باز آزاد و رها ؟

يکشنبه 8/9/1388 - 2:53 - 0 تشکر 166470

سلام

من هم تا چند روز دیگر به جمع نقادان خواهم پیوست !

جنرال سایلنت به نکته ی بسیار مهمی اشاره کردند .

"کشتی همانند وطنش بود " هیچ وقت به این فکر نکردم  عالی بود ، تقریبا مردم و یا بینندگان همواره از وطن پرستان تقدیر کردند در خیلی از داستانها و فیلم ها شخصیت اصلی به نوعی با وطن پرستی نشون داده شده . 

حالا در فیلم هزار و نهصد خیلی زیبا به نوعی دیگر وطن پرستی نشون داده شده . 

واقعا جوزپه تورناتوره نابغست . 

تورناتوره تنها کارگردانی که من با تک تک فیلمهاش اشک ریختم ، تو سینما پارادیزو حس کردم واقعا توتو هستم ، تو هزار و نهصد عاشق صحنه ای بودم که گرامافون روشن شد و دستهای 1900 روی شاسی های پیانو حرکت نکرد و هزار و نهصد مبهوت مانده بود که چرا آن دختر را نمی بیند . 

در مالنا برای سرنوشت زن پاکی که گرفتار ناپاکی های دیگران شد اشک ریختم ... و در زن ناشناس هم با زنی تنها که محکوم به زنده بودن بود همذات پنداری می کردم ...

حتما فیلم رو دیدم نقدش رو قرار خواهم داد . 

موفق باشید 

دوشنبه 9/9/1388 - 0:28 - 0 تشکر 166736

سلام

ممنون از آقا محسن بخاطر بیشنهاد نقد این فیلم زیبا.میدونید یک مسائلی در این فیلم بود که این فیلم را برایم تبدیل به یکی از بهترین فیلمهایی که تا به امروز دیدم کرد و بعضی از صحنه های این فیلم برایم خیلی جذاب بود مثل وقتی که 1900 می خواست از کشتی خارج شود و به وارد شهر شود که نتوانست این کار را انجام دهد زیرا او برای خود یک حریم ساخته بود که او را کاملا می شناخت و تصور فضایی خارج از حریمش که محدوده اش را نشناسد برایش غریب بود و وقتی به بیرون نگاه کرد و نتواست انتهایی برایش بیابد وحشت کرد ونگران شد و تصمیم گرفت به همان حریم شناخته شده اش برکردد که آن را می شناخت نه جایی ناشناخته زیرا او در تمام عمرش در کشتی زندگی می کرد که همه زیر وبمش و کارکنانش را میشناخت و ابتدا و انتهایی از آن دیده بود حال با چیزی عجیب وخارج ازتصورش روبرو شده بود.چیزی که او را وادار کرد تا در حریم شناخته شده اش بماند حتی اگر تنها بماند و حتی اگر بی کس شود تا حدی که حاضر شد بمیرد در کشتی که می خواهد منفجر شود ولی از حریم شناخته شده اش خارج نشودبله دوست عزیز با نطرتان موافقم 1900 در وطنش کشتی 1900 ماند در آن کشتی متولد شد و حتی در مرگ وطنش هم با او ماند و با او همراه شد و با او جاودانه شد و هیچ چیز را بر وطنش ترجیح ندادوعشق،دوستی،تجربه های جدید و حتی موفقیت هایی که در بیرون از کشتی 1900 انتظارش را می کشید نتوانست او را متقاعد کند تا از 1900 دل بکند و از حریم شناخته شده اش خارج شود و به دنیای ناشناخته ای که انتهایش نامعلوم است  قدم بگذارد.1900 وفادارترین یار کشتی 1900 بود.حقا که این اسم برایش مناسب است.حتما بازم می یام برای نقد بیشتر/این خیلی خوب نبود.ببخشید.فعلا خداحافظ

موفق باشید

با سرانگشت عشق هرکسي شاعرمي شود(افلاطون)
دوشنبه 9/9/1388 - 0:52 - 0 تشکر 166743

تو هزار و نهصد عاشق صحنه ای بودم که گرامافون روشن شد و دستهای 1900 روی شاسی های پیانو حرکت نکرد و هزار و نهصد مبهوت مانده بود که چرا آن دختر را نمی بیند
من فكر میكنم این جناب محسن خسرو برادر دوقلوی منه ! ( فیلم هندی شد !!! )
اتفاقا من روشنترین تصویری كه از این فیلم داشتم همین صحنه بود
اولین باری بود كه بعد از دیدن یك فیلم احساس عجیبی بهم دست داد !
یك احساس عجیب و مبهم !
احساسی به نام
عشق !
یك احساس متضاد و متفاوت در میان انسانها كه هر كسی بنابر دیدگاه خودش اون رو تعریف میكنه ( دیگه وارد جزییات نمیشم )
اما اینكه واقعا عشق چه معنای و مفهومی داره برای خیلی ها معلوم نیست
به همین خاطر مبهم و پیچیده اس !
هر چه مبهم تر ، بهتر !
............................................
............................................
............................................
یك نكته ی مهم !
جناب محسن خسرو جون هر كی دوست داری نگو جنرال سایلنت !
بگو ژنرال سایلنت !
اگه بگی جنرال ، هم كلاسش میاد پایین هم ابهتش !
ژنرال هم كلاسش بالاست هم ابهتش و هم مبهمه !
..................................
..................................

تا بعد
خدا نگهدار شما
با تشكر
J.s.L
امپراطور ابهام

اسب‏ها، اين اسب‏ها يالشان آشفته است
در نگاه سرخ شان پرسشي ناگفته است

بر زمين، سم مي‏زنند خشمگين، شيهه‏کشان
گويي آتش مي‏جهد از تن چالاکشان


اسب‏ها زنداني‏اند آه زير سقف‏ها
اسب‏ها کي مي‏شوند باز آزاد و رها ؟

چهارشنبه 2/10/1388 - 11:47 - 0 تشکر 171566

سلام

امیدوارم که مرا به دلیل تأخیر بسیارطولانی ام ببخشید.

فیلم «افسانه‌ی ۱۹۰۰» نخستین فیلم جوزپه تورناتوره به زیان انگلیسی محسوب می‌شود. فیلمی در ستایش سینما و بازیگری و موسیقی. بویژه ستایش از موسیقی و موسیقی‌دانانی که عاشق موسیقی هستند و نه شهرت و پول ناشی از دانستن فن موسیقی. او پیش‌تر با فیلم دیگر خود، «سینما پارادیزو»، شناخته شده بود. این‌بار داستان به قلم خودش بود. داستانی که در ذهن تماشاگر می‌نشیند. او به زیبایی راوی زندگی و درونیات یک هنرمند می‌پردازد که فلسفه‌ی خاص خود را در زندگی دارد و نحوه‌ی زندگیش بی‌مانند می‌نماید. همین ساختارشکنی‌های قهرمان داستان است که فیلم را بسیار شکوهمند می‌سازد. آن‌جا که ۱۹۰۰ باید برود می‌ایستد، آن‌جا که باید چیزی بگوید سکوت می‌کند و دلایلش برای تصمیماتش چنان نیست که اطرافیانش پیش از توضیح خود او بتوانند درکش کند اما بسیار معصومانه و قابل احترامند. این فیلم جوایز زیادی را برده و جزئیات دکورسازی، فیلم‌برداری و روایت داستان بسیار عالی عمل کرده‌اند.

مسلماً در کنار روایت زیبای تورناتوره، نقش اصلی را آهنگسازی بی‌نظیر «انیو موریکونه» ایفا می‌کند. موسیقی به یاد ماندنی موریکونه، برای این فیلم برنده‌ی جایزه‌ی گلدن گلوب شده‌است. موریکونه در این فیلم، به زیبایی در این فیلم زندگی و روحیات آدم‌ها را تبدیل به نت موسیقی می‌کند. سکانسی که ۱۹۰۰ آدم‌های قسمت درجه‌ی یک را نشان مکس می‌دهد و برای هر یک قطعه‌ای می‌نوازد را به‌یاد آورید.

سکانس‌های به‌یاد ماندنی زیادند: جایی که هزار و نهصد در پنجره ی کوچکی از هزاران پنجره ی کشتی غمگین نشسته، دوئل ۱۹۰۰ و جلی با پیانو، گفتگوی دختر و ۱۹۰۰هنگام پیاده‌شدن دختر از کشتی، آن سکانس زیبای خداحافظی مکس و ۱۹۰۰ و دیالوگ به‌شدت تاثیر گذار ۱۹۰۰(باید اعتراف کنم که دیالوگ های این صحنه برای من که خیلی سنگین بود به طوری که سه چهار بار دیالوگ های 1900 روگوش دادم تا بفهمم چی میگه) و سکانس سرنوشت‌ساز ۱۹۰۰…

یکی از زیباترین سکانس های فیلم سکانسیست که پیانیست به عشق دختر مجبوبش و بدون آن که بفهمد قطعه ای فوق العاده را می نوازد بعد از شنیدن آهنگی که خودش هم انتظار شنیدن آن را نداشت، صفحه گرامافون را شکست؛ این سکانس – شکستن صفحه گرامافون- از پرمعناترین سکانس های این شاهکار است. می دانید چرا؟ به نظر، ۱۹۰۰، عشقش را بسیار بسیار بالاتر از آن می داند که برای همه نقل شود. او عشقش را تنها برای خود می خواست. نقل عشقش تنها باید به او تعلق داشته باشد و بس. دیگران محرم این راز نبودند.

نمای لانگ شات از صحنه ای که میان مرز دریا و خشکی بر روی پلکان تردید دارد که بپیوندد به داستان آلوده ما زمینیان، فوق العاده بود… موریکونه همیشه شاهکار خلق کرده از فرانتیک تا روزی روزگاری در غرب، از خوب بد زشت تا مالنا… همیشه خاطره ساز است.

منبع: www.1pezeshk.com

 

می دانی که چشم هنگامی زیباست که مملو از اشک باشد و اشک زمانی زیباست که به خاطر عشق بریزد.... 

خرید از فروشگاه تبیان با تخفیف ویژه :

فقط كافیست در كادر كد بازاریاب " 777547 " را وارد نمایید.

http://www.tebyan.net/EC.htm

پنج شنبه 3/10/1388 - 1:30 - 0 تشکر 171706

    بنام خدایی كه همین نزدیكی هاست
سلام
میدونین چرا این تاپیك خیلی رونق نگرفت
به این خاطر یكی از دوستان مطلب جعلی و مونتاژ شده ثبت كرده بود !
به این خاطر كه یكی از دوستان در كپی كردن خیلی حرفه ای هستند !  

دوستان بسیار گرامی انجمن لطفا اینطور برداشت نشه كه من میخوام پلیس بازی دربیارم
اما بعضی مواقع سكوت كردن اصلا درست نیست
دوست عزیزی كه میری از یك وبلاگ و همچنین كامنت های اون وبلاگ !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!  
مطلبی رو كپی و سرهم بندی میكنی و به اسم خودت جا میزنی آیا فكر نمیكنی كه داری دوستانت رو فریب میدی ؟
............................................
............................................
و از اونجایی كه گفتند چیزی كه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
این اتفاق متاسفانه برای نقد افسانه ی 1900 نیفتاد !
حداقل انتظاری كه از دوستان میرود اینه كه تولید كننده باشند نه مصرف كننده
كاش حداقل منبع سایت رو میگفتین
البته چون ما ملتی هستیم كه فقط كپی میكنیم معلوم نیست اولین نفری كه مطلب رو نوشته كی بوده !
چون تا مطلب جالبی رو توی اینترنت میبینیم كپی پیستش میكنیم و به اسم خودمون جا میزنیم !

خدا ما را به راه راست هدایت كند !


                                تا بعد خدا نگهدار شما
                                سر بلند و پیروز باشین....
J.s.L 
                                   امپراطور ابهام   


اسب‏ها، اين اسب‏ها يالشان آشفته است
در نگاه سرخ شان پرسشي ناگفته است

بر زمين، سم مي‏زنند خشمگين، شيهه‏کشان
گويي آتش مي‏جهد از تن چالاکشان


اسب‏ها زنداني‏اند آه زير سقف‏ها
اسب‏ها کي مي‏شوند باز آزاد و رها ؟

پنج شنبه 3/10/1388 - 2:3 - 0 تشکر 171708

سلام

لطفا مرا به دیوانگی محکوم مکنید.

jeneral_silent من نمی دونم منظورتون به چه کسی بود و چون تردید داشتم که فرد مورد نظرتان چه کسی بود تصمیم گرفتم از خودم دفاع کنم که شاید منظورتان من بودم.به همین دلیل از خودم دفاع می کنم.به جان عزیزترین هایم وبه همون خدا من این مطلبی که نوشتم را از زبون خودم نوشتم و فکر نکنم چیز خیلی خاصی هم باشد که نیاز باشه کپی اش کنم و از سایتی بردارمش چون خیلی مبتدیانه و میشه گقت حتی مسخره بود.من نظرم رو در مورد یک صحنه فیلم گفتم به شکلی عامیانه و اگر ناخودآگاه شبیه نوشته دیگری شده واقعا بخاطر نزدیکی نظرات خودم و آن نویسنده عذرخواهی می کنم.همین چیز دیگری ندارم بگم.نمیدونم شاید فرد مورد نظر شما کس دیگری بود و من اشتباه به خودم گرفتم اما باید از خودم دفاع می کردم چون شما منو دچار تردید کردید که نکند ناخودآگاه چیزی نوشتم که قبلا فرد دیگری نوشته باشد و خودم از این موضوع بی اطلاعم و اطلاع دیگران از این موضوع باعث شده که متهم به کپی شوم..فقط اگر منظورتان من بودم ازتون خواهش می کنم نوشته ای که گفتید شبیه به نوشته من است را بگذارید درهمین تاپیک تا ببینمش.ممنون.

موفق باشید

با سرانگشت عشق هرکسي شاعرمي شود(افلاطون)
پنج شنبه 3/10/1388 - 13:16 - 0 تشکر 171759

بنام خدایی كه همین نزدیكی هاست


سلام خواهر گرامی
mehrdar عزیز
نمیدونم چرا خیال كردین كه منظور من شما هستین ؟
- هیچ وقت توی زندگی خودتون رو متهم ندونین -
به هر حال این مساله خیلی مهم نیست چون منظور من شما نبودین
شاید این خرده به من گرفته بشه نباید این حرفها رو میزدم

اما من باید این حرفها رو میزدم قبل از اینكه كار به جاهای باریك بكشه
در واقع من خودم رو فدا كردم !
نگاه كنید
به نظر من اساس و پایه ی هر چیزی خیلی مهمه
و به قول معروف :
خشت اول چون نهد معمار كج            تا ثریا میرود دیوار كج
این بیت به طرز كاملا واضحی منظور من رو میرساند
برای اینكه بفهمید قضیه از چه قرار بوده به این لینك
( فرانك مجیدی : افسانه 1900 ) برید و اون رو كاملا بخونید و مخصوصا كامنت های اون رو !
همچنین قسمتهای سانسور شده اش ! بعد میفهمین كه منظور من كی بوده ! ** این رو در نظر داشته باشین كه دوست ندارم اسم این شخص رو بیارم در ضمن تقریبا ! تمام مطالب این كاربر كپی شده هستند ! **
البته یك قسمت خوبی كه داشت من با این سایت بسیار خوب آشنا شدم
به دوستان علاقه مند به سینما هم توصیه میكنم از این سایت دیدن كنند البته كپی نكنند !
در ضمن نكاتی درباره ی شما هست كه ذكر میكنم
من قصد داشتم یكی از اولین كارهایی كه در صورت گرفتن سمت مدیریتی انجام بدم انتخاب شما به عنوان كاربر برتر انجمن بود . میدونید چرا ؟
به این خاطر كه به نظر من شما مهمترین بحث رو در انجمن سینما ایجاد كردید
تاپیك نقد فیلم هفته واقعا یك شاهكار بود - و هست -
در زمانی كه در انجمن هنوز خیلی ها فرق نظر سنجی و نقد فیلم رو نمیدونستند ( و نمیدونن ) شما اومدین و این تاپیك رو مطرح كردید
و در واقع این قضیه رو روشن كردید
به همین خاطر وقتی كسی میاد یك سری مطلب كپی شده و مونتاژ شده !!! رو به عنوان نقد فیلم میذاره من اعتراض میكنم
چون من نمیذارم ایده های خوب نابود بشن. شما یكی از اعضای مهم این انجمن به شمار میرین و اگر كدورتی پیش اومده من معذرت میخوام
. برای اینكه از دستم ناراحت نباشین این گلها رو به شما تقدیم میكنم  
.........................
.........................
سخن پایانی اینكه اگر تعریف از خود نباشه من Eagle Eye دارم !
و جدا از اینكه امپراطور ابهام هستم شكارچی ذهن نیز هستم ! به این لینك مراجه كنید ! ==>
شكارچی ذهن
پس به راحتی فرق یك مطلب كپی با یك مطلب اصل رو حس میكنم
برای اینكه من احساسات دیگران رو تا حدودی درك میكنم !
راستی سر این مسئله مطالب كپی یه مدت توی ثبت مطالب روزانه هم آشوب به پا كردم !
واقعا چه روزهای شیرینی بود !
یادش بخیر !

                                                     تا بعد خدا نگهدار شما
سربلند و پیروز باشین ...
J.s.L
امپراطور ابهام  

اسب‏ها، اين اسب‏ها يالشان آشفته است
در نگاه سرخ شان پرسشي ناگفته است

بر زمين، سم مي‏زنند خشمگين، شيهه‏کشان
گويي آتش مي‏جهد از تن چالاکشان


اسب‏ها زنداني‏اند آه زير سقف‏ها
اسب‏ها کي مي‏شوند باز آزاد و رها ؟

پنج شنبه 3/10/1388 - 15:0 - 0 تشکر 171774

با سلام

حق باشماست باید جلوی این کار گرفته شود وگرنه به قول شما این دیوار تا ثریا کج می رود.اما در مورد خودم ممنون که توضیح دادید و خیالم را راحت کردید.اما باور کنید اگر من همچین چیزی می گفتم شما به خودتان شک می کردید و می گفتید نکنه من یک چیزی نوشتم که ناخواسته شبیه به نوشته دیگری شده باشد.در هر صورت مشکل حل شد.من اصلا به دل نگرفتم و کدورتی هم نیست.از گلهای زیباتون هم ممنونم و از لطفتون در مورد بهترین بحث انجمن ممنونم فکر نمی کنم لایق این تعریف های شما باشم.در مورد وبلاگ خانم مجیدی هم حتما بعد از نقد هر فیلم به این وبلاگ سر می زنم و مطالبش را در مورد فیلم می خوانم چون اگر قبل از نقد فیلم بخوانم امکان دارد ناخودآگاه نظرات ایشان روی نوشته ام تأثیر بگذارد و شبیه بشود.بازم ممنون

یک چیز کلی خدمت همه دوستان البته کاملا بی ربط به بحث. راهی سراغ دارید که من بتونم شناسه کاربری ام را تغییر بدم؟ .اگه راهی می دونید بگید من شناسه ام را تغییر بدم.ممنونم

موفق باشید.

با سرانگشت عشق هرکسي شاعرمي شود(افلاطون)
پنج شنبه 3/10/1388 - 23:40 - 0 تشکر 171889

به نام خدا
سلام. متاسفانه به همون دلایلی كه گفتم این تاپیك كه جای نقد زیادی هم داشت از بحث اصلی جدا افتاد و تبدیل به محلی برای اسپم شد !
خدا ما را ببخشد !
فقط دو نكته رو سریع بگم اینكه میگین مطلب رو بعدا میخونم به دلیل اینكه شاید روی نوشته ام تاثیر بذاره و شبیه اون بشه اصلا درست نیست - چه عیبی داره كه شبیه اون بشه ؟ -
اتفاقا الگو گرفتن و خواندن مطالب دیگران خیلی هم خوبه و اگر مطالب جالب و تاثیر گذار هم باشه چه بهتر و حتی آوردن مطلب دیگران هم در صورتی كه نقل به مضمون باشه باعث تعامل فكری میشه
البته نه اینكه مونتاژ شده و جعلی باشه !
و دوم اینكه درباره ی شناسه من فكر میكنم تنها یك راه وجود داره
و اون هم ایجاد یك شناسه ی دیگه اس ! 
البته پیشنهاد میكنم به قسمت مشاوره ی تبیان برین و از قسمت عضویت سوالتون رو مطرح كنید . به این لینك مراجعه كنید ==>
عضویت
سر بلند و پیروز باشین ...
التماس دعا

اسب‏ها، اين اسب‏ها يالشان آشفته است
در نگاه سرخ شان پرسشي ناگفته است

بر زمين، سم مي‏زنند خشمگين، شيهه‏کشان
گويي آتش مي‏جهد از تن چالاکشان


اسب‏ها زنداني‏اند آه زير سقف‏ها
اسب‏ها کي مي‏شوند باز آزاد و رها ؟

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.