• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن سياسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
سياسي (بازدید: 885)
جمعه 24/7/1388 - 8:4 -0 تشکر 158660
گفتگو با دکتر محسن رضائی

محسن رضایی سه دوره دارد؛ یک دوره جنگ و فرماندهی سپاه و بالطبع نقش موثر در اداره جنگ. دوم دوره ورود به حوزه سیاست و خواهان ایفای نقش موثر در اداره کشور. سوم عرضه خود به مردم و جناح‌های سیاسی و نخبگان در قالب دو انتخابات ریاست‌جمهوری. دوره اخیر پس از عدم گشایش در فضای مدیریتی کشور در دوره دوم حیات وی رخ داده و رضایی خود بارها به روایت‌های مختلف به آن اشاره و جامعه و نسل اول صاحبان قدرت را متوجه آن دلخوری کرده است.

 صریح و ساده می‌توان گفت در دوره پس از جنگ، محسن رضایی انتظار داشت اداره کشور با طراحی مکانیسم مناسب از سوی بزرگان به نسل او و اداره‌کنندگان جنگ منتقل شود اما این اتفاق نیفتاد تا اینکه این گروه خود وارد عمل شد. البته او در دوره سوم برخلاف گروهی دیگر از هم‌نسلان خود موفقیتی کسب نکرد اما اعتبار زیادی به‌دست آورد. مرد مناظره اخلاق‌گرا، صاحب ایده و برنامه، منصف و چند‌جانبه‌نگر، معترض اما قانونمند و. . . از جمله ویژگی‌های او محسوب می‌شود که حرف‌ها و دیدگاه‌هایش را موثر و صاحب نفوذ کرده است. رضایی دیگر آن کسی نیست که زمان باز شدن صندوقچه ناگفته‌هایش از علت کنار کشیدن انتخابات دو روز قبل از رای‌گیری اهمیتی برای مردم نداشته باشد. او اکنون تفسیر تازه و متفاوتی از اعتراضات انتخابات، ورود سپاه به حوزه اقتصاد، علت جنگ قدرت نسل اول و دوم و... دارد که خواندنی و راهگشاست.


این امر، گفت‌و‌گو با مرد ناکام انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری را سخت و آسان می‌کند. پاسخ‌های جالب او به همه سوالات گفت‌و‌گو را شور‌انگیز می‌کند اما در عین حال عطش به پرسیدن از همه مسائل، فرصت چالش و پرسشگری عمیق را می‌ستاند. آنچه در ذیل می‌خوانید ماحصل چنین فضایی است.

به‌نظر می‌رسد، خصوصی‌سازی و اصل 44 این روزها با چالشی اساسی مواجه شده است. نمونه بارز آن واگذاری سهام مخابرات به بنیاد اعتماد مبین وابسته تعاون سپاه است. کسانی که مسائل کشور را از منظر سند چشم‌انداز نگاه می‌کنند بیم آن دارند، آفتی که در کشورهای در حال گسترش است، در ایران هم در حال شکل‌گیری باشد. مجموعه‌های شبه‌خصوصی وارد میدان شده‌اند و تملک سرمایه‌های دولتی را در اختیار می‌گیرند. آیا مجمع تشخیص مصلحت باید وارد عمل شده و مانع از انحراف در بخش خصوصی‌سازی شود؟

البته شركت‌های وابسته به ستاد اجرای فرمان امام و بنیاد تعاون سپاه در بورس توانستند 50 درصد سهام را از آن خود كنند كه جای بحث دارد. هرچند بنیاد تعاون سپاه غیردولتی است ولی سیاست‌های اصل 44 نوعی تحول و برنامه‌ریزی را برای کشور به همراه داشت. این اصل، حجم و نقش مردم در حوزه اقتصاد را افزایش می‌دهد اما مساله واگذاری‌ها به بخش خصوصی‌سازی کمتر خواهد شد. در واقع خصوصی‌سازی در حال اتمام است و چند سال دیگر ما پدیده‌ای به اسم خصوصی‌سازی نخواهیم داشت. دلیلش آن است که خصوصی‌سازی به فعالیت‌های معینی از اقتصاد مربوط می‌شود که بعد از مدتی قاعدتا تمام خواهد شد.

اما تمام شدن خصوصی‌سازی به معنای عدم مشارکت مردم در فعالیت‌های اقتصادی نیست. یعنی مردم با اجرای اصل 44 به‌طور دائم تشویق می‌شوند تا در فعالیت‌های اقتصادی حضور پیدا کنند.

اعمال چنین منطق جدیدی در اقتصاد دولتی که حاکم بر قدرت و حکومت است،کار ساده‌ای نیست. مقاومت‌های زیادی طی 20 سال اخیر در این باره صورت گرفته است.

چندین بار سیاستگذاران کشور تصمیم به خصوصی‌سازی کشور گرفتند اما به دلیل عادتی که دولتی‌ها به تسلط بر کارخانجات و بنگاه‌ها پیدا کرده‌اند، مقاومت‌های افراد درون حکومت اجازه نمی‌داد این روند پیش برود. الان مدتی است که این روند شتاب گرفته اما در واگذاری شرکت‌های بزرگی مثل مخابرات، برخی دولتمردان به شدت مقاومت کردند.

اگر بخواهیم، خصوصی‌سازی در کشور جدی شود، نباید آن را محدود به شرکت‌های کوچک کنیم. بنابراین از هر نوع واگذاری شرکت‌های بزرگ به غیردولتی‌ها (چه بخش عمومی و چه بخش خصوصی) باید استقبال کرد.

البته هرچه این واگذاری‌ها با اصول خصوصی‌سازی نزدیک‌تر باشد، دستاوردهای خصوصی‌سازی برای نظام بیشتر خواهد بود. شما بین واگذاری به بخش خصوصی وبخش عمومی تفاوتی می‌بینید؟

در کوتاه‌مدت نه، اما در بلندمدت، تفاوت‌هایی وجود دارد. به این معنا که، برنامه‌ریزی‌ها باید به‌گونه‌ای باشد که بخش عمومی، گسترش بیشتری نیابد. باید لایحه‌ای به مجلس داده شود که سهم بخش عمومی و خصوصی و تعاونی را مشخص کند تا شاهد شكل‌گیری بخش جدیدی به‌‌نام شبه‌دولتی‌ها نباشیم.

زمینه ارائه چنین لایحه‌ای، هم در قانون اساسی و هم در سیاست‌های اصل 44 آمده است (که حدود باید تعیین شود). اما تاکنون هیچ یک از دولت‌هایی که وارد اداره کشور شده‌اند، آن را انجام نداده‌اند.

شنیده می‌شود که در واگذاری سهم مخابرات به تعاون سپاه برخی از ضوابط واگذاری، رعایت نشده است. اگر این مساله صحت داشته باشد، در کشور چه کسی مسئول رسیدگی به این موضوع است؟ از منظر سیاست‌های اصل 44 این موضوع را چگونه می‌توان پیگیری کرد؟

هم مجلس و هم مجمع تشخیص گزارشی تهیه می‌كنند و بر اساس وظایف قانونی‌شان این موضوع را پیگیری می‌كنند. در کمیسیون نظارت مجمع پیگیری و اگر تخلفی صورت گرفته باشد، خدمت رهبری گزارش خواهیم داد.

یعنی از نظر قانونی، ضمانت اجرایی وجود دارد؟

بله. ما گزارش را خدمت رهبری می‌دهیم. ایشان در تحقق سیاست‌های اصل 44 بسیار جدی هستند و گزارش‌های مربوطه را خودشان مطالعه می‌كنند و دستورات پیگیری را به سران سه قوه صادر می‌كنند.

اما مساله دیگری که این روزها به صورت برجسته و مداوم توسط رسانه‌های خارجی پیگیری می‌شود و در داخل هم بین افکار عمومی و محافل نخبگان این موضوع مطرح شده این است که روند تسلط بر نهادهای گوناگون کشور(اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و...) از طرف شبه دولتی ها روز به روز بیشتر می‌شود. بحث‌های نظری و تئوریک زیادی هم صورت گرفته است. یکی از افرادی که تحلیلش در این مسائل نفوذ بالایی دارد، شما هستید. آیا شما این موضوع را اساسا قبول دارید؟ دیدگاه‌تان درباره این روند چیست؟ می‌توانید مقایسه‌ای با سال‌های طولانی که خودتان فرماندهی سپاه را داشتید، انجام دهید؟

بحث مهمی است، اما جای نگرانی نیست. چون ستاد کل و وزارت دفاع مشغول تهیه طرحی برای اجرای سیاست‌های کلی در حوزه نیروهای مسلح هستند تا نیروهای مسلح مثل سایر وزارتخانه‌ها موظف شوند که تمامی فعالیت‌های اقتصادی‌شان را (به‌جز فعالیت‌هایی که محصولات محرمانه تولید می‌کند) به بخش خصوصی و مردم واگذار کنند، ستاد کل و وزارت دفاع مشغول تهیه طرحی هستند که این بخش از سیاست‌های اصل 44 را عملی کند.

این طرح را به مجمع ارائه می‌دهند؟

خدمت رهبری می‌دهند. بعد از آن بستگی به نظر رهبر معظم دارد یا رهبری به دولت و وزارت اقتصاد و دارایی دستور می‌دهند که مثل سایر وزارتخانه‌ها عمل کنند یا ممکن است ایشان تصویب کنند که خود وزارت دفاع موضوع را پیگیری كند.

بلافاصله بعد از جنگ حجم انبوهی از فعالیت‌های سازندگی(ساختن پل‌ها، جاده ها، سد‌ها و...) در ایران شروع شد. این حجم از سازندگی قابل مقایسه با دهه اول انقلاب نبود. خلأ جدی در خصوص پیمانکاری ایجاد شد و چون در قانون اساسی آمده بود که ارتش و سپاه در زمان صلح به کمک دولت بروند،بخش زیادی از امکانات مهندسی سپاه (برای احداث تاسیسات گاز، آب، برق، اتوبان‌ها و سدهایی مثل کرخه) اختصاص یافت و خلأ پیمانکاری کشور برطرف شد اما الان شرایط به‌گونه‌ای است که باید اصل 44 محور اصلی برنامه‌ریزی‌ها باشد.

درباره حوزه‌هایی غیر از حوزه اقتصاد نظرتان چیست؟یک طبقه جدیدی از تکنوکرات‌ها و مدیران ارشد در عرصه‌های مختلف به کار گمارده می‌شوند که عمدتا سابقه نظامی دارند. آیا این نوید دهنده شرایط جدیدی در کشور خواهد بود یا نه انتخاب طبیعی و روند عادی است؟

ریشه این موضوع در انتقال قدرت از نسل اول به نسل دوم است. نسل دوم انقلاب عمدتا وارد نهادهای انقلاب شده‌اند. یا وارد جهاد سازندگی شده‌اند یا سپاه یا بسیج و بنیاد شهید و کمیته انقلاب و بنیاد مسکن و... .

البته عمده آنها وارد سپاه و بسیج شدند. اگر نسل دوم انقلاب در اداره کشور به دلیل نظامی شدن به‌کار گرفته نشوند، به مشکل بر می‌خوریم. انتقال قدرت به معنای این است که از نسل اول به دوم صورت بگیرد. بنابراین حتی در دولت آقای خاتمی شاهد آن بودیم که 60 درصد مجلس ششم یا پاسدار هستند یا رزمنده و بسیجی و... مجلس هفتم و هشتم هم به همین ترتیب است.

این پدیده کاملا طبیعی است. البته این قضیه که آیا دولت‌ها توانسته‌اند از افراد موثر انقلاب استفاده کنند یا نه، بحثی جداست.
اما اصولا انتقال دولت باید از نسل اول به نسل دوم و از نسل دوم به نسل سوم صورت بگیرد. این طبیعت جوامع سیاسی است. ما الان در حال ورود به دهه چهارم انقلاب هستیم. شاید اگر به موقع انتقال قدرت صورت می‌گرفت، امروز ما شاهد انتقال قدرت از نسل دوم به نسل سوم بودیم. تازگی و نشاط در اداره کشور در کنار تجارب قدیمی‌ها می‌توانست شکل بهتری به اداره کشور دهد و دعواهای امروز هم بین برخی از نسل‌دومی‌ها با نسل اول نمی‌بود. خارج از شخصیت آقای دكتر احمدی‌نژاد و جناب آقای هاشمی‌رفسنجانی، تعارض یك نسل دومی را با اغلب نسل اولی‌ها مشاهده می‌كنیم.

شما می‌گویید که ورود سپاه به اقتصاد در ابتدا لازم و طبیعی بوده اما اکنون باید طبق اصل 44 و مصلحت‌هایی که وجود دارد، عمل شود. به‌نظر می‌رسد در بحث انتقال قدرت هم چنین مساله‌ای وجود دارد. یعنی اصل مساله طبیعی اما شکل آن مورد بحث است. اکنون گرچه نسل دوم قدرت را در اختیار گرفته ولی در نگاه او هم از نظر اجرایی و هم در عرصه تئوریک برگشت به عقب وجود دارد. یعنی در حالی که جامعه از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و به‌خصوص توسعه نهادها و قوانین حرکت رو به جلو داشته، نسل دوم مشروعیتی برای آن قائل نیست. بنابراین نوعی نگاه بازگشت به عقب دارد؟

بله. من خودم چند انتقاد را مطرح کرده‌ام. اول اینکه این انتقال قدرت، بد صورت گرفته است. باید با مکانیزم و شکل صحیحی صورت می‌گرفت. انتقال قدرت به نسل اول انقلاب تحمیل شد و چون تحمیلی بود، بدون برنامه‌ریزی صورت گرفت و چون بدون برنامه‌ریزی بوده جامعه و نظام با آسیب‌هایی مواجه شد و بخش مهمی از افراد توانمند نسل دوم انقلاب در حاشیه قرار گرفته و از توانایی‌های آنان استفاده نشد.


این مساله مشابه این است كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی آقایان مطهری، بهشتی و رهبری و هاشمی از اداره كشور كنار گذاشته می‌شدند چه وضعیتی داشتیم. درباره نسل دومی‌های انقلاب این اتفاق افتاد كه مطهری‌ها و بهشتی‌های نسل دوم را از اداره كشور محروم كردند. تنها به آقای احمدی‌نژاد نباید انتقاد كرد. نسل اولی‌ها بیشتر مقصر هستند.
انتقاد دومم این بود که چون این کار با تاخیر صورت گرفت...

چقدر تاخیر وجود داشت؟

هشت سال تاخیر داشتیم.

یعنی اوایل دهه 80 این اتفاق باید رخ می‌داد؟

حداقل هشت سال پیش این اتفاق باید می‌افتاد.
آسیب دوم این بود که کسانی از نسل دوم قدرت را تحویل گرفتند، با نسل اول دچار چالش شدند. بخشی از این چالش مربوط به تاخیر بود. یعنی اگر انتقال قدرت با برنامه‌ریزی صورت می‌گرفت، شاید بخشی از این چالشی که دولت آقای احمدی‌نژاد با نسل اول انقلاب داشت، صورت نمی‌گرفت.

البته طبیعت انسان‌ها هم در این چالش موثر است. اما یک بخش از آن مربوط به عدم انتقال درست قدرت از نسل اول به نسل دوم است. انتقال قدرت در کشورهایی که دموکراسی در آنها وجود ندارد، از طریق حاکمیت صورت می‌گیرد. مثلا در نظام‌های پادشاهی تعیین ولیعهد در سرنوشت آن نظام بسیار مهم و تعیین‌كننده است كه توسط پادشاه یا شورای سلطنت تعیین می‌شود. اینکه به نسل اول اجازه دهند که نسل دوم به موقع وارد صحنه شود به این معنا که توانایی‌های خود را نشان داده و به‌موقع وارد اداره کشور شوند، در ایران صورت نگرفت.

نسل اولی‌ها بسیار دیر از ریاست‌جمهوری کنار کشیدند. آن هم با دعوا. جامعه ما در هشت سال گذشته با نوعی درگیری برای کنار رفتن نسل اولی‌های انقلاب از پست ریاست‌جمهوری و پست‌های دیگر روبه‌رو بود.

ممکن است این را به جناح‌های مختلف نسبت دهند. این درست است اما دلیل اصلی نیست. دلیل اصلی تاخیری است که در انتقال طبیعی قدرت صورت گرفت.

علت اصلی این نبوده که اعتماد به نسل دوم و سوم وجود نداشته است؟

من نامش را عدم اعتماد نمی‌گذارم. داستان حضرت یوسف را مثال می‌زنم. بین برادرهای بزرگ‌تر نسبت به حضرت یوسف حسادت بی‌جایی پیدا شد. این اتفاق باعث شد حادثه‌ای به وجود بیاید که خود نسل اولی‌ها از آن به‌شدت ناراحتند.

بخش مهمی از حوادث امروز به شیوه و شكل انتقال قدرت برمی‌گردد به مسئولان كشور. نسل دومی‌ها را می‌شناختند و در دوران امام با آنها اصطكاك‌هایی داشتند كه در انتقال قدرت دخالت داده شده نتیجه این تصمیم‌گیری‌‌‌ها موجب شد كه افراد گمنامی از نسل دوم انقلاب آمدند و گوی سبقت را از دست نسل اولی‌ها گرفته و اختلافات جدی را با آنها به‌وجود آورند. اگر به‌طور طبیعی انتقال قدرت صورت می‌گرفت، ما با چنین پدیده‌هایی مواجه نمی‌شدیم.

اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

جانم فدای رهبر

لبیک یا خامنه ای

جمعه 24/7/1388 - 8:6 - 0 تشکر 158661

آقای دکتر! شما دغدغه‌ای را مطرح کردید به‌نام ظهور جریان سوم. آیا این جریان از بین این فضای بی‌اعتمادی ظهور پیدا کرده است؟

پویایی و نشاط سیاسی در جامعه ضروری است و كشور را نمی‌شود یك جناحی اداره كرد. جناح اصلاح‌طلب با اوضاعی كه پیدا كرده است، به این زودی قابل احیا نیستند. بنابراین برای حفظ و پویایی سیاسی نیاز است كه تكثر سیاسی تقویت شود و جناح‌های جدیدی ازدرون خانواده انقلاب به‌وجود آیند.

اصولگرایان کجا قرار می‌گیرند؟

وحدت اصولگرایان در حال حاضر وجود ندارد.اصولگرایان حامی دولت و اصولگرایان منتقد دولت هر دو رهبری را قبول دارند ولی در نحوه اداره كشور دارای سلیقه‌های متفاوت هستند.
لزوما جریان آقای احمدی‌نژاد تطبیقی با جریان اصولگرایی ندارد.

بخشی از جریان اصولگرایی را آقای احمدی‌نژاد و دوستانش می‌توانند نمایندگی كنند ولی اصولگرایی وسیع‌تر از گروه آقای دكتر احمدی‌نژاد است ضمن اینكه هیچ‌گاه ایشان نگفته كه جزو اصولگرایان است. بنابراین جناح دیگری می‌تواند به‌وجود بیاید.

با این تعبیر شما عمر اصلاح‌طلبی را تمام شده تلقی می‌کنید؟

خیر. باید تلاش کرد که اصلاح‌طلبان از نظام فاصله نگرفته و ارتباطشان با آنها قطع نشود. به همین دلیل طی سه ماه اخیر من بارها از آقای کروبی و موسوی خواستم که ارتباطشان را با رهبری حفظ کنند.

هیچ‌كس از آنچه پیش آمده خوشحال نیست اما با توجه به حوادث پیش آمده ممكن است اصلاح‌طلبان نیاز به بازسازی داشته باشند. تعدادی از آنها به زندان رفته و محكوم شده‌‌اند. حیات دوباره اصلاح‌طلبان ممكن است چندین سال طول بكشد. در این مدت كشور نمی‌تواند یك جناحی اداره شود. تفكر مقام معظم رهبری هم این نیست كه كشور یك جناحی اداره شود.

در گفت‌وگویی که با آقای مرتضی نبوی داشتم، ایشان معتقد بودند که شرایط به جریان اصلاحات تحمیل نشد. بلکه عملکرد این جریان به شکل تنش‌زا منجر به اغما رفتن جریان اصلاحات شد. البته ایشان اظهار داشتند که امیدوارند این جریان از اغما در بیاید. شما هم چنین معیاری درباره اصلاحات دارید یا بخشی از آن را تحمیلی می‌دانید؟

سه عامل در کنار رفتن جریان اصلاح‌طلب‌ها دخیل است:
1 - عملکرد خود اصلاح‌طلب‌ها
2 - تحمیل شرایط به آنها
3 - فریبی که خوردند.

از چه کسی فریب خوردند؟

آنها نباید از رهبری فاصله می‌گرفتند یك طرح حساب شده برای این كار ریخته شد و آنها در دام آن افتادند.

در مورد تحمیل شدن چطور؟ از کجا شرایط به آنها تحمیل شده؟ از یک جریان رقیب یا کل حاکمیت؟

به نظر من افرادی توانستند به دلیل ضعف‌ها و انحرافاتی كه اصلاح‌طلب‌ها در هشت سال گذشته داشتند، به‌خوبی استفاده كنند و توده‌های مردم را با آنها فاصله بیندازند.

الان وضعیت تقریبا مشابهی بین اصلاح‌طلبان و بخشی دیگر از اصولگریان وجود دارد. یعنی گرچه آنها در زندان و انزوا نیستند اما به‌لحاظ قواعد سیاست‌ورزی کاملا در حاشیه و حتی کما هستند. این گروه چرا دچار این وضعیت شد؟ آیا در این بخش هم می‌توان با فاکتورهای فریب و تحمیل تحلیل کرد. نکته دوم اینکه شما معتقدید در دوره غیبت اصلاح‌طلبان باید جناح منتقد شکل بگیرد آیا به این امر امیدوار هستید؟ به هرحال شما تجربه چهار ساله عملکرد دولت در مقابل با منتقدان خود را پیش رو دارید؟

من به این قضیه کاملا خوش‌بینم. چون مقام معظم رهبری همیشه تمایل بر این داشته‌اند که جناح‌های سیاسی مختلفی در کشور وجود داشته باشد تا نشاط سیاسی فراهم شود. در این هفت تا هشت سخنرانی اخیر مرتب به دولت توصیه شده که از منتقدین خود استقبال کند. درباره آرایش سیاسی دو دهه اخیر كشور نیاز به بازنگری است. جناح‌‌های سیاسی كشور به پایان خط رسیده‌اند. در انتخابات نهم‌ ریاست‌جمهوری دیدیم كه هیچ‌كدام از این دو جناح نتوانستند یك كاندید مشترك معرفی كنند. چنین علامتی نشانه فروپاشی حزب است. در ریاست‌جمهوری دهم هم اصلاح‌طلب‌ها و هم اصولگرایان نتوانسته‌اند كاندید مشتركی معرفی كنند.

یک بخش هم مربوط به اشکالات ساختاری است.

به هر دلیلی، این دو جناح در حال بن‌بست بودند. اما یک حادثه هم موجب تسریع این فروپاشی شد. قاعدتا آرایش سیاسی جدیدی در کشور به‌وجود خواهد آمد و چون در ایران احزاب قوی به وجود نیامده، قاعدتا کشور در طی سال‌های آینده دوجناحی خواهد شد. البته جناح جدید از درون همان جناح‌های قدیمی، به‌وجود می‌آید. پیش بینی می‌کنم اصولگرایان هم یک بازبینی جدی در خود خواهند داشت.

بحث سکوت نخبگان امروز در کشور بسیار مطرح می‌شود. رهبری در سخنرانی‌های بعد از انتخابات این موضوع را به کرات مطرح کرده‌اند که نشان‌دهنده این است که ایشان حضور فعال خود را در صحنه اداره کشور ضروری دیده‌اند. در چند هفته اخیر ایشان درباره وظیفه نخبگان سخنرانی داشتند. حتی در دیداری که با اعضای مجلس خبرگان داشته‌اند، گفته‌اند پرهیز انسان از فتنه، به این معنا نیست که خود را کاملا کنار بکشد. با توجه به شناختی که از مقام معظم رهبری دارید فکر می‌کنید بحثی که ایشان درباره نخبگان مطرح می‌کنند، ناظر بر چیست؟ من در جست‌و‌جویی که در سایت اطلاع‌رسانی دفتر ایشان (بعد از انتخابات) داشتم، متوجه شدم که ایشان در تمام سخنرانی‌ها اشاره‌ای هرچند کوتاه به این نکته داشته‌اند که نخبگان به وظایف‌شان عمل نکرده‌اند. نظر شما چیست؟ برداشت‌هایی در جامعه از این موضوع وجود دارد که بسیار متضاد است.

این تقاضا کاملا منطقی است و رهبری هم در جایگاهی هستند که از نخبگان، برای اداره کشور کمک بخواهند. یک تقاضای کاملا منطقی در شرایط امروز است. اولا باید جبهه خودی و دشمن را تفکیک کرد.

مساله این است كه هم باید از اصول و قواعد نظام دفاع كرد و هم از رهبری و این كار ساده‌ای نیست. عده‌ای از رهبری حمایت می‌كنند ولی اصول و قواعد نظام را زیرپا می‌گذارند.

دوم اینکه جبهه خودی را تقویت و گسترش دهند. در این دو زمینه مشکل داریم. تفکیک درست صورت نمی‌گیرد و گسترده کردن جبهه خودی به درستی انجام نمی‌شود.

برخی از نخبگان مرتب به دنبال کوچک کردن خانواده انقلاب هستند و از این طریق با دشمن همکاری می‌کنند و آب به آسیاب دشمن می‌ریزند. برخی هم می‌گویند ولایت‌فقیه و خط امام(ره) را قبول دارند اما به وحدت جامعه پیرامون رهبری كمك نمی‌كنند.

بعضی نخبگان بنا به هردلیلی این مرزها را مشخص نمی‌کنند. وقتی «جمهوری ایرانی» از طرف برخی مطرح می‌شود، آنها بلافاصله عکس‌العمل نشان نمی‌دهند. یا مثلا در زمان آقای خاتمی اگر توهینی به مقدسات انجام می‌شد، کمتر پیش می‌آمد که از بین خود دولتی‌ها موضع‌گیری شود. معمولا جبهه رقیب موضع‌گیری می‌کرد. یا اگر امروز به جای جمهوری اسلامی، جمهوری ایرانی گفته می‌شود، کسانی که معترض هستند یعنی اصلاح‌طلبان، باید جلوی این شعارها محکم بایستند. اگر این دو مساله یعنی تفکیک و حداکثر‌سازی میان نخبگان صورت بگیرد، به نظرمن خواسته رهبری عملی می‌شود.

نکته‌ای که شما در مناظره با آقای احمدی‌نژاد داشتید، خیلی مورد توجه بود و همچنان مساله امروز و فردای فضای سیاسی کشور ماست، اینکه شما درباره حوزه سیاست خارجی صریحا از او انتقاد کردید و گفتید که اگر تدابیر رهبری نبود کشور به آستانه جنگ رسیده بود و چندین بار احتمال تجاوز دشمن به ایران بود. الان این دغدغه وجود دارد که برخی از سیاست‌های دولت دهم چه در داخل و چه در حوزه خارجی کشور را به لبه پرتگاه می‌برد، خب چهار سال پیش روی دولت است. اتفاقا این دفعه با دوره قبل تفاوت‌های زیادی دارد. چون معترضان، هم بیشتر و هم فعال‌تر شده‌اند و شرایط قابل مقایسه با سال 84 نیست. فکر می‌کنید اگر دولت دهم انحرافی در سیاست‌های خود داشت، مردم و گروه‌های سیاسی باید منتظر این باشند که رهبری جلوی دولت دهم را گرفته و از انحراف باز بدارد یا خیر؛ شما برای بخش‌های دیگری در جامعه، چه در حوزه فردی و چه در حوزه نهادی، نقش قائل هستید؟

قبل از این هم گفته‌ام. نقش رهبری و آمادگی نیروهای مسلح و افشاگری‌هایی که در داخل و خارج درباره آقای بوش در رابطه با ایران صورت گرفت، عامل بازدارنده‌ای برای درگیری دوباره بین ایران و آمریکا بود. ولی من در مناظرات تنها آقای احمدی‌نژاد را نقد نكردم. در مناظره با آقای میرحسین موسوی هم ایشان و برنامه اقتصادی او را نقد كردم.

امروز هم به نظر می‌رسد که آقای احمدی‌نژاد نسبت به دوره قبل سیاست خارجی بهتری را در پیش بگیرد. از سخنرانی‌هایشان مشخص است که سیاست خارجی ایشان در دوره آینده تفاوت خواهد کرد به‌هر حال ایشان چهار سال تجربه دارد كه احتمالا به كار خواهد گرفت.

در حوزه مسائل داخلی چطور؟

در حوزه مسائل داخلی ما باید به نوعی وحدت و برادری واقعی برسیم و این امکان‌پذیر نیست مگر آنکه محور وحدت، ولایت‌فقیه باشد و وحدت هم دوطرفه باشد. یعنی همه به فکر رفتاری همکارانه باشند و کسی نخواهد دیگری را تحقیر کند یا کسی احساس نکند که می‌خواهند او را دچار احساس شکست کرده و گوشه دیوار بگذارند.
یک وحدت دو طرفه پیرامون رهبری با درون مایه برادری به‌وجود آید. برادری یعنی سوءظن و دشمنی و تهمت وجود نداشته نباشد.

من در آخرین اطلاعیه‌ای که بعد از انتخابات صادر کردم، به آقای موسوی، کروبی و احمدی‌نژاد تاکید کردم هیچ راهی وجود ندارد، مگر اینکه کنار هم بنشینند. گفتم که ایران با مسائل حیاتی مواجه است. مثل مسائل هسته‌ای، مذاکره با آمریکا، وضعیت ایران در منطقه، تحریم‌های اقتصادی و... و منطق در این است که آقایان در کنارهم باشند. نظرات خود را هم صادقانه و برادرانه دنبال كنند.

امروز هم اعتقادم بر این است که آقایان کنار هم بنشینند و با وجود عقاید متفاوت‌شان، اقدامی انجام ندهند که منجر به آسیب رساندن به منافع ملی ایران شود. الان ما مسائلی با 1+5 داریم. نباید مسائل داخلی را در سیاست خارجی دخیل کنیم. چون دود آن به چشم مردم خواهد رفت و این مردم هستند که آسیب می‌بینند و ایران ضعیف می‌شود.

آنچه آقای هاشمی گفتند، مربوط به آقای هاشمی نبوده. تعدادی از اعضای مجمع با ایشان این کار را پیگیری كردند. من معتقدم ما باید از هراقدامی در جهت وحدت و برادری حمایت کنیم.

یك سوال را به دو نکته اختصاص می‌دهم؛ اول اینکه بعد از گذشت قریب به چهار ماه از انتخابات هنوز هم بحث‌های پیرامونی آن در جامعه، نخبگان و افکارعمومی وجود دارد. تعبیر شما از این مساله چیست؟ آیا صرفا اعتراضات کور است؟ دوم اینکه شما کمیسیون مستقل انتخابات را مطرح کردید. چرا در روزهای اخیر شاهد حملات زیادی به این طرح بودیم. انگیزه مخالفان این طرح ر ا چه می‌دانید؟

دموکراسی دینی در ایران وارد مرحله جدیدی از رشد خود شده است و آن پذیرش اعتراضات است. اگر بتوانیم این دوره را به خوبی پشت سر بگذاریم، مردمسالاری دینی در ایران رشد قابل توجهی خواهد کرد. دوران مشارکت صرف و همراهی صرف مردم با دولت به پایان رسیده است.

ما در حال وارد شدن به یك عصر اجتماعی شدن امور هستیم. یعنی مردم همانگونه كه در انتخابات مشاركت دارند، می‌خواهند نسبت به پاسخگو كردن دولت هم نقش فعال داشته باشند. ما باید به اعتراضات از این زاویه نگاه کنیم. نه اینکه فکر کنیم این اعتراضات برای براندازی جمهوری اسلامی است و فعالان سیاسی هم نباید اعتراضات مردم را بر این اساس ببینند. دیدگاه دوم باعث می‌شود که فضای کشور امنیتی و مردمسالاری دینی تضعیف شود اما اگر ما بخواهیم بپذیریم که اعتراضات هم جزئی از مردمسالاری دینی است، نوعی امر به معروف و نهی از منکر حاکمان و دولت در کشور به‌وجود می‌آید.

این نشان می‌دهد که مردمسالاری دینی در حال گسترش و افزایش است. چه خوب است که دوستان فعال سیاسی ما هم به این موضوع از این زاویه نگاه کنند و اعتراضات را هدفمند ببینند و از خشونت علیه آن جلوگیری کنند. اجازه ندهند اعتراضات برخی از مردم به سمت براندازی هدایت شود؛ این یک وظیفه فعالان سیاسی است.

از طرف دیگر ادبیات اعتراض باید ادبیات مودبانه‌ای باشد. خواسته‌ها و اهداف کاملا روشن و شفاف باشد. هدف اعتراضات باید کاملا مشخص باشد و از تبدیل کردن اعتراضات به سمت خشونت و رفتن به سمت براندازی باید جلوگیری شود. اینجا همان جایی است که سازمان‌های جاسوسی دنیا دخالت می‌کنند و اعتراضات بحق مردم را تبدیل به حمایت از منافع خودشان می‌‌نمایند. از طرف دیگر نهادهای حكومتی هم باید تحمل خود را بالا ببرند. نباید اعتراضات مردم را به‌عنوان خشونت تلقی کنند. باید خشونت‌طلبان را از معترضان تفکیک کنند و حتی گاهی خود به حمایت از معترضان همت کنند. البته باید معترضان از راه قانون و مجوز قانونی عمل کنند.

ما در آینده باید جایی را در تهران و شهرستان‌ها تعیین کنیم که فضایی باشد که هر کسی اعتراض دارد به همراه مجوزش به آنجا برود. با هر تعدادی تجمع کرده و اعتراض‌شان را به‌طور قانونمند انجام دهند.

در مورد کمیسیون ملی انتخابات یا نهاد ملی انتخابات، می‌تواند کمیسیون انتخابات یا شورای ملی انتخابات باشد. این مساله در تمام دنیا تجربه شده و بیش از یک سال است که موضوع آن در ایران مطرح شده است. این كار در چارچوب قانون اساسی باید صورت گیرد.

حسن چنین شورایی این است که، اعتماد مردم را بیشتر جذب کرده و مستقل از هر سه قوه خواهد بود و هیچ کدام از قوای سه‌گانه حق دخالت در امور آن را نخواهند داشت.

اما قانون آن قطعا در مجلس نوشته خواهد شد. سیاست‌های کلان در مجمع، تهیه و تقدیم رهبری می‌شود و اگر ایشان سیاست‌هایی را قبول كنند قانون آن در مجلس تهیه می‌شود و تبدیل به نهادی قانونی و مستقل از قوای سه‌گانه خواهد شد. حالا چرا این اعتراضات انجام شد؟ شاید به این دلیل که عده‌ای فکر می‌کنند که این نهاد می‌خواهد نسبت به گذشته انتخابات اظهارنظر کند. به‌هر حال این اعتراضات وارد نیست و اگر معترضان تامل بیشتری کنند، متوجه خواهند شد که به‌وجود آمدن چنین نهادی به‌نفع نظام و مردم است.

اخیرا در رابطه با طرح كمیسیون ملی انتخابات كه پیشنهاد شما بوده برخی حمایت كردند و برخی هم موضع‌گیری تند داشتند.

كسانی كه موضع‌‌گیری تند كردند مصاحبه‌های مرا نخوانده‌ بودند، شتابزده عمل كردند. شاید هم مقاصدی داشتند.

آیا شما قصد پاسخ دادن به آنها را ندارید؟

امروزه شرایط كشور به‌نحوی است كه باید روی شعله‌های سیاسی آب پاشید و آن را خنثی كرد، اگر امروز كسی به من فحش بدهد صورت او را می‌بوسم تنها با برادری می‌شود از شرایط فعلی عبور كرد. البته من نصیحت می‌كنم كه فعالان سیاسی به‌خصوص نهادهای حكومتی از اصطلاحات چارواداری كه لات‌ها به‌كار می‌گیرند علیه رقبایشان استفاده نكنند. كلماتی مانند «دروغگو» یا «شكست‌خورده» یا «شكم‌پاره» در شأن جامعه ایران نیست.

باید تلاش کرد که اصلاح‌طلبان از نظام فاصله نگرفته و ارتباطشان با آنها قطع نشود به همین دلیل طی سه ماه اخیر من بارها از آقای کروبی و موسوی خواستم که ارتباطشان را با رهبری حفظ کنند. هیچ‌كس از آنچه پیش آمده خوشحال نیست اما با توجه به حوادث پیش آمده ممكن است اصلاح‌طلبان نیاز به بازسازی داشته باشند. حیات دوباره اصلاح‌طلبان ممكن است چندین سال طول بكشد.

منبع: تهران امروز

اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

جانم فدای رهبر

لبیک یا خامنه ای

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.