وقتی کسی می انگارد هر چه را نبیند و لمس نکند باور کردنی نیست واز تو می پرسد: « دستاورد ما از جنگ چه بود؟» از کلمه « دستاورد » بدت نمی آید؟ من بدم می آید. اگر چه کلمه که گناهی نکرده است. اما مگر همه چی را باید به همین دستی بدهند که از این کتف گوشتی استخوانی بیرون زده است و به پنج انگشت بند بند ختم گشته است؟
دستاورد کلمه ای است که آدم را فریب می دهد. با کلمه « دستاورد» که نمی توان حقیقت را گفت. چه بگویی؟ بگویی « بزرگترین دستاورد ما انسانهایی بودند به نام بسیجی؟»
خلیج فارس آنهمه ماهی دارد که می شود دویست کشتی صید صنعتی- ازآن کشتی هایی که ماهی ها را دویست کیلو، دویست کیلو در حلق بزرگ و وحشتناک خویش هرت می کشند- سالی دویست میلیون ماهی دویست کیلویی بگیرند، اما کجاست آن شجاعت و توکل «مهدی» یا «بیژن گرد» بر یک قایق موتوری بنشیند و به قلب ناوگان الکتریکی شیطان در خلیج فارس حمله برد؟ می پرسی:«این شجاعت و توکل و عشق به چه درد می خورد؟» به هیچ! به درد دنیای دنیاداران نمی خورد. اما به کار آخرت عشاق می آید که آنجاست دار حاکمیت جاودان عشق.
نوشته شهید سید مرتضی آوینی