در اردیبهشت سال 1388 انجمن نجوم تبیان با حضوری چشمگیر در روز جهانی نجوم نشون داد که در این یکسال چه پیشرفت خوبی داشته و اینبار در شب رصدی (کاروانسرا قصر بهرام) نشون داد که بسیار حرف برای گفتن داره...
در اولین تجربه شب رصدی انجمن نجوم تبیان اتفاقات جالب و عجیبی افتاد، از رویت ماهواره های .. گرفته تا بازگشت گرگ ها بعد از 40 سال!!!
روز پنجشنبه 1 مرداد سال 1388 ساعت 14 در محل موسسه جمع شدیم برای رفتن به شب رصدی، تعدادی از دوستان سر ساعت و بعضا زودتر اومدن، و بعضی از دوستان هم نیومدن و یا گفتن نمیتونن بیان.
اتوبوس ساعت 2:45 رسید، همراه با باقی دوستانی که در موسسه جمع شده بودن سوار اتوبوس شدیم به سمت فرهنگسرای بهمن تا باقی دوستان هم سوار بشن و بریم سوی کاروانسرا قصر بهرام.
حدود ساعت 3 رسیدیم فرهنگسرای بهمن، بعد از حضور و غیاب و بارگیری تلسکوپ و دوربین ها و باقی اقلام به داخل ماشین، در ساعت 3:30 راهی شدیم سوی کاروانسرا قصر بهرام، در بین راه برای تهیه یخ مدت 30 دقیقه معطل شدیم...
بعد از چندین کیلومتر که در جاده بودیم، رفتیم تو جاده های فرعی که پر از دست انداز بود و بعد از گذشت چند ساعت با راهنمایی های آقای فتحی به منطقه حفاظت شده محیط زیست مبارکه رسیدیم.
حدود 45 دقیقه اینجا منتظر شدیم تا اجازه ورود بهمون بدن چون نامه هایی که فکس شده بود به دستشون نرسیده بود و باید هماهنگ میکردن.
در همین لحظه متوجه گله ای شتر شدیم که خیلی جالب بود برای من، آقای تقی زاده هم که زحمت عکاسی رو به عهده داشتن از این مناظر زیبا تصویر برداری میکردن...
بعد از 45 دقیقه اجازه تردد بهمون دادن و با گرفتن کیک و ساندیس زنجیر رو انداختن و اجازه ورود بهمون دادن.
از اینجا به بعد تماما جاده خاکی بود و منطقه ای بکر بیابانی بود، پر از دست انداز و خاک...
به دلیل ناهموار بودن جاده اتوبوس مجبور بود ارومتر بره و چون منطقه خاکی بود، تمام اتوبوس رو پر خاک شده بود و عین این توده گرد و غبار که وارد ایران شده بود، تو اتوبوس نفس کشیدن سخت شده بود و نمیشد از سر اتوبوس انتهای اتوبوس رو دید...
تو بیابان که داشتیم میرفتیم مناظر بسیار زیبایی دیده میشد، مثلا گذر دوتا غزال از مسیری که داشتیم ما میرفتیم که آقای تقی زاده ازشون عکس هم گرفتن.
در همین اوقات بود که آقای فتحی در مورد ماه توضیح دادن و سوالاتی از دوستان پرسیدن که چرا ماه شب اول رویت نشد (به خاطر کسوف) و ماه شب دوم در کدوم قسمت آسمان قابل رویت هست و ...
بعد از توضیحات ایشون مهندس گمینی هم توضیحاتی جامع تر دادن و چون کم کم داشت خورشید غروب میکرد، همه دوستان تلاش میکردن تا بتونن ماه رو رویت کنن، ولی به خاطر گرد و غبار زیاد هوا خیلی سخت میشد افق رو دید...
بعد از کلی هیجان و استرس و کنکاش در آسمان آقای فتحی تونست ماه رو ببینه، ولی ماه خیلی باریک بود و به سختی قابل رویت بود که بعد از ایشون دوستای که جلوی اتوبوس بودن و میتونست از پنجره در اتوبوس بیرون رو نگاه کنن، تونستن به سختی ماه رو رویت کنن، ولی باقی دوستان به خاطر کثیف شدن شیشه ها به خاطر خاک و غبار زیاد هوا نمیتونست ماه رو پیدا کنن...
بالاخره بعد از کلی تلاش و غروب خورشید همه دوستان تونستن به سختی ماه رو رویت کنن که خیلی لذت بخش بود، مخصوصا تلاشی که برای رویت داشتن همه، و موفقیت بعد از این همه تلاش...
قبل از اینکه برسیم کاروانسرا اقای حمیدیان و اقای فتحی توضیحاتی در مورد شب رصدی و خطرات بیابون و ... توضیح دادن، که یکی از دوستان در مورد گرگ های بیابون سوال کرد و پاسخ اومد؛ در 40 سال اخیر کسی اینجا گرگ ندیده و گرگ ها اکثرا در زمستون میان...!
بعد از چندین ساعت در بیابان رفتن بالاخره وسط دل کویر کاروانسرا قصر بهرام رو دیدم، خیلی جالب بود برای من که وسط دل کویر چنین کاروانسرایی هست و جالب تر تک درختی بود که جلوی در کاروانسرا بود...
دیگه شب شده بود و اسمون به قول قدیمی ها گرگ و میش شده بود و داشت کم کم تاریک میشد و ستاره ها نمایان میشدن ولی در افق هنوز کمی نور خورشید بود...
وسایل رو از اتوبوس پیاده کردیم و اماده شدیم که وارد کاروانسرا بشیم، چند نفر از دوستان رفتن تو کاروانسرا که هماهنگی های لازمه رو انجام بدن...
بعد از چند دقیقه وارد کاروانسرا شدیم و یکسره رفتیم بام کاروانسرا که اماده رصد بشیم.
از راه پله تاریک و پله های سنگی صعب العبور بالا رفتیم و رسیدیم به بام کاروانسرا، کل دوستان به صورت گروه ها چند نفره تقسیم شدن و در قسمت های مختلف اتراق کردن، بچه های گروه تبیان هم یه نقطه ای مناسب اتراق کردن و بعد از کمی استراحت؛ آماده رصد شدیم...
مهندس گمینی اول در مورد آسمان توضیح دادن و اول مثلث تابستانی رو معرفی کردن و توضیحاتی در موردش دادن، و چند صورت فلکی از جمله شلیاق، سرطان، دب اکبر، اژدها، دلفین و...
در بین این صور فلکی ستاره قطبی رو هم پیدا کردیم.
وقتی اسمان تاریک تر شد و چشم ها به تاریکی عادت کرد، اسمان خیلی زیبا تر دیده میشد، مخصوصا کهکشان راه شیریی که خیلی خیلی زیبا بود.
برای خود من خیلی جالب بود چون تاحالا آسمون رو به این پرستاره ای ندیده بودم، میلیون ها میلیون ستاره در اسمان پخش بود.
بعد از اون به رصد خوشه باز M7 و M8 و چندین خوشه باز و کروی دیگر رو رصد کردیم.
بعد از چند ساعت رصد، رفتیم آماده شدیم برای شام.
در حین شام خوردن اتفاقای خطرناکی افتاد و موجودات بسیار خطرناکی رو از جمله "سوسک" از نوع بیابانیش رو دیدیم که خیلی از دوستانی که دل شیر داشتن فرار کردن (!) و بعضی از دوستان هم "رتیل" اونم از نوع بیابانیش دیدن!
بعد از شام بازم رفتیم به رصد پرداختیم، آسمان اونقدر زیبا بود که ادم هرچی نگاه میکردی سیر نمیشد...
بعضی از دوستان با نقشه اسمان داشتن اجرام سماوی رو پیدا میکردن برای رصد ولی بچه های انجمن نجوم تبیان با کمک لپ تاپ و استفاده از نرم افزارهای نجومی اجرام سماوی رو پیدا میکردن و مسلما دقیق تر اجرام سماوی رو پیدا میکردن...
بعد از چند ساعت رصد مشتری هم طلوع کرد و به موقعیت مناسبی برای رصد رسیده بود، مشتری و چهار قمر گالیه ای معروفش رو رصد کردیم، چون از لپ تاپ کمک گرفته بودیم برای پیدا کردن اجرام سماوی تونستیم در نزدیکی های مشتری نپتون رو هم رصد کنیم، البته رصد نپون خیلی سخت بود چون به صورت ستاره ای بسیار کم نور دیده میشد، ولی اگر خیلی دقت میکردیم، نسبت به باقی ستاره ها آبی تر بود.
با کمک نرم افزار های نجومی تونسته بودیم موقعیت دنباله داره کریس تن سن رو که سال 2006 کشف شده رو هم پیدا کنیم.
به تلاش برای رصد این دنباله دار بودیم، ولی رصدش خیلی سخت بود، منهدس گمینی بعد از مدتی رصد آسمان تونست این دنباله دار رو به سختی پیدا کنه.
خیلی خیلی رصدش سخت بود چون خیلی خیلی دور بود، و به سادگی نمیشد رویت کرد، ولی در نهایت با سختی تونستیم رصد کنیم این دنباله دار جدید رو.
بعد از چندین ساعت رصد آسمان که دوستان کم کم خسته شدن و حدود ساعت 2:30 بود که عده از دوستان خوابیدن و عده ای صحبت میکردن.
حدود ساعت 3 زمانی که تعدادی از دوستان هم خواب بودن، چند گرگ (بعد از چهل سال!!!) زوزه کشان به کاروانسرا نزدیک شدن که باعث رعب و وحشت برخی از دوستان شد، که با کمک اقای فتحی با روشن کردن تمام چراغ ها گرگ ها بی خیال ما شدن رو رفتن! بعد چند تا از دوستان رفتن راننده که در اتوبوس خوابیده بود رو بیدار کردن و آوردن تو کاروانسرا که خطری ایشون رو نیز تهدید نکنه. هنوز ساعتی به طلوع خورشید مونده بود که، سیاره های مریخ و زهره هم طلوع کردن و تا قبل از طلوع آفتاب تونسیتم این سیارات رو هم رصد کنیم.
کم کم خورشید داشت طلوع میکرد و ستاره ها و زیبایی های شب محو میشد... بعد از طلوع خورشید تمام وسایل رو جمع کردیم و عکس دسته جمعی گرفتیم و آماده بازگشت به تهران شدیم.
اکثر دوستان در راه بازگشت به خاطر بیدار بودن در شب گذشته، تا تهران خوابیدن و بعضی دیگر از دوستان ازشون عکس گرفتن!
حدود ساعت 11 رسیدیم تهران و دوستان بعد از خداحافظی از هم جدا شده و رهسپار منزل خودشون شدن...
و این بود گزارش شب رصدی قصر بهرام...
در پایان از تمامی دوستانی که در این سفر ما رو یاری کردن تشکر میکنم و براشون آرزوی موفقیت میکنم...
از مهندس گمینی، آقای تقی زاده، خانم حسینی، خانم احمدی، خانم پایدار، آقای فتحی، آقای حمیدیان و دیگر بزرگوارانی که در تدارک این سفر نقش عمده ای داشتن بسیار تشکر میکنم، چون اگر تلاش و مساعدت این بزرگواران نبود، چنین سفری امکان پذیر نبود...
اسامی دوستانی که در این سفر ما رو یاری کردن:
نسیمه قائمی، نغمه قائمی، فاطمه نیک زاد، ابوالفضل ادبی، اصغر ابوسی، شایان شریف پور، یاسر شاپوری نژاد، محسن عزیزیان، عظم کاویانی، محمد نجفی، محمد نور محمدی، امیرخسرو نسودیان شالچی، مژگان حمیدی، علی اصغر حسینی، محمد نعمتی، محمد فتحی، محمد حسین حمیدیان، علیرضا ولی یاری سوینی، سماء جلایری، سمیرا جلایری، مهرداد ضرغام پناه، مازیار ضرغام پناه، ناهید بهرامی، شهریار نوری، مهرداد ربیعی، عباس صادق زاده
سعید گنجیان، رضا هادی زاده ابیانه، مسعود اسدی، محسن خسرو جردی، امیرمحمد گمینی، فاطمه اربابی فر، الهه بابایی، زهرا سیراوند، محمد حسین اربابی فر، محمد شفیعی، جعفر کلامی، نوید سکاکی، سمانه عاقل پسند، حمیدرضا تقی زاده، محمد محرم پور
در اخر هم این شعر زیبا رو تقدیم میکنیم به تمام خوانندگان این گزارش شب چو فرا رسد بسی جلوه ی حق نگر در آن
یا به قراولان نگر یا که به سوی فرقدان
بین تو به کرسی آن زمان ذات سپهر را چنان
آنکه ز بهر او بود لیل و نهار یسجدان
هیبت حق درون شکافت روح به آسمان شتافت
صورت جبار نگر در پی ممسک العنان
صورت زانوزده بین در بر اوست بر زمین
خاک بساید به جبین جاثیه اندر آسمان
این همه نقش بر فلک از چه نموده کرده حک
حوت و حمل دلو و اسد سنبله جوزا سرطان
رب ثریا بود او خدای شعرا بود او
باز نتابد سر از او گردش دوره و زمان
خوشتر از آن دم نبود کاین دل و جان پر بکشد
تا برسد به کوی حق یک شود این دو توامان
بیش نگر ز بهر رب گاه به روز و گه به شب
گه به سجود کائنات گه به سکوت کهکشان
شاعر: شهرام زمانی
آسمان من زیباترین کار خداست
پیدا درمیان آن ها جای دستان خداست...
کاری از: انجمن نجوم تبیان