تبیان، دستیار زندگی

سلام اینجا میخواهیم از خاطرات خوب  خودمون تویی مدرسه برای همدیگه تعریف کنیم . مثلا یکیشون من میگم (البته این یکی از اون خاطرات زیبا و ماندگاره )من یکی از کسای بودم که البته بی اختیار معلم ها رو دست مینداختم و دیونشون میکردم  . خدا نکنه از دبیری بدم میومد که دیگه اعصاب براش نمی زاشتم . حالا با فن های زیادی که سال های زیاد کار کردن در این حیطه این امکان رو به من داده بود . ما  یه دبیر داشتیم که خسته دائم بود . همیشه سر کلاس اون همه کسل بودن و خوابشون میومد . یکشنبه ها 4 ساعت اول هندسه داشتیم ماهم حوصلشو نداشتیم یه نقشه کشیدیم . وقتی همه بچه ها امدن سر کلاس  تظاهر کردیم که در باز نمیشه داد و فریاد کردیم که  ای خدا ای داد ای بیداد ما در رومون قفل شده( البته این کار ما مصلحتی بود چون دبیرمون گناه نداشت که ما رو درس بده بره باسه خودش بخوابه ما هم خودمون درس خودمونو میخونیم )مستخدم مدرسه هر کاری کرد نتونست بازش کنه اخه ما استاد این کارا بودیم دیگه حالا ما حدود 3 ساعت تویی کلاس مثلا زندانی بودیم بیچاره مدیرمون میخواست سکته کنه ما همه از این طرف  غش کرددیم اینقدر خندیدیم . یه 10 یا 20 دقیقه ای بود که زنگ تفریح دوم میخواست زده بشه کاری کردیم که در باز شه مدیر و معلم و معاون ها ما رو گرفتن بغل و خیلی خوشحال بودند بعضیا چون خیلی خندیده بودند قرمز شده بودند اونا(مدیرو ومعاونها ) فکر کرده بودند که اینا گریه کردن . خلاصه سرتونو درد نیارم ما رو کلی تحویلی گرفتن (باسه اولین بار)  خلاصه وقتی ما رو از کلاس بردن بیرون با صحنه ای روبرو شدیم که اشک از چشمانمان جاری شد (البته از خنده ) انقدر خندیم که نمیتونستیم روی دوتا پاهامون وایسیم و همه کف سالن غش غش میخندیدم . حالا اگه گفتید اون چه  صحنه زیبا ای بود ؟ درست حدس زدید دبیرمون روی یه صندلی تویی سالن خوابش گرفته بود و داشت پادشاه هفتم رو خواب میدید . وقتی مدیرمون این وعض رو دید اول یه لبخند زد بعد رفت بیدارش کرد گفت پاشو پاشو  برو خونتون بخواب . برو کلاست تموم شده .

یه بار یادمه همه با هم قرار گذاشته بودیم سر کلاس یقه تقوا رو ببندیم بعد معلممان به ما گیر داد ما هم یقه ها و دکه رو باز کردیم بد بخت مرد

یه بار دیگه هم صفحه ی اول کتاب که عکس امام خمینی بود رو همه روی سینه هامون گرفتیم و معلم عصبانی شد گفت هیچکی کتابش باز نباشه یکی از بچه ها باز گذاشت معلمه گفت:داری خودتو مسخره می کنی یا منو اسکل می کنی؟

به نام خدا

سلام

میگم ما قصد نداریم این معلمهارو ول کنیم؟؟

اما خدایی برخی معلمهارو دوستام دیونه کردن نه من!!

سلام

جناب بوفون

به نام خدا

سلام

مریم گرامی والله این برای دوره جوونی بود

الان دیگه حسش نیست!!