با سلام
اولین باری كه یه طلبه رو دیدم یادم نیست كجا بود و كی بود. فقط یادمه وقتی ابا و عمامه رو دیدم یه حس معنوی و روحانی رو تجربه كردم كه تابحال تجربه نكرده بودم. با اینكه اون زمانا از این موضوعات خیلی فاصله داشتم و ذهن خوبی هم نسبت به این مسائل نداشتم. و با اینكه تو بكراند خانواده روحانی داریم، اما خیلی از این مباحث دور بودم.
تا اینكه یه شب خواب دیدم وارد حوزه علمیه قم شدم (قسمت برادران). بله جای تعجب داره اما خب من تا اون زمان حتی شكل ساختمان حوزه رو از بیرون ندیده بودم و اون طرفا اصلا نرفته بودم. ولی خوابشو دیدم.
خواب دیدم رفتم تو حوزه. وارد حیاط اصلی شدم. دیدم روبروی من چند تا حجره هست كه بعضیهاش چراغاش روشنه. همینطور زل زده بودم به حجره ها. احساس خیلی عجیبی داشتم. داشتم فكر میكردم میشه كه منم از این ابا و عمامه داشته باشم ، یه دفعه از دور یكی از طلبه ها كه توی حجره نشسته بود و داشت با طلاب دیگه صحبت می كرد، رو به من برگشت ، رفتم جلو به لباس اون طلبه اشاره كردم و گفتم ببخشید این....هنوز حرفمو نزده بودم، گفت بله ، میشه. و بعد صورت اون طلبه پر از نور شد و ... من از خواب پریدم.
وقتی بیدار شدم خیلی ناراحت بودم، به خودم گفتم میگن من میتونم این لباس معنوی و روحانی رو بپوشم ولی آخه چه طوری؟ من یه خانم هستم. كلی فكر كردم فهمیدم كه من باید خودمو عوض كنم. تا بجائی برسم كه واقعا لیاقتشو داشته باشم اون لباسو بپوشم. بعد از این خواب، همه چیز تغییر كرد. حجابم، ظاهرم، رفتارم، و شروع به خوندن نماز و قرآن كردم. انگار كاری رو میكردم كه خیلی در زندگیم طبیعی و عادی بود. در صورتی كه اینطور نبود. و تا اون روز از این كارا نكرده بودم.
یكی از دوستانم به من گفت تو كه این قدر ابا و عمامه دوست داری خب یكی بخر! گفتم یعنی میگی پارچه بخرم؟؟ بعد فكر كردم و گفتم نه، من دنبال پارچه ابا نیستم. من چیزی در این لباس حس میكنم و میبینم كه هنوز نمیدونم كجا میتونم پیداش كنم. مطمئنم كه اگر روزی دست به یه ابا بزنم، با یه پارچه معمولی فرقی نخواهد داشت. یه چیز دیگه توی اون اباست كه همه كس نمی بینند. آیا كسی میدونه چی توی ابا و عمامه هست كه بهش حس تقدس و معنویت میده؟ لااقل من این طوری فكر میكنم.